دیپلمات سابق ترکیه: دیپلماسیِ تنهایی اردوغان در دنیا


ماجراجويی های چند ماه اخیر اردوغان در حوزه شرق مدیترانه و شمال آفریقا و قدرت نمایی او در لیبی و سواحل قبرس و یونان، از سوی برخی محافل در آنکارا مورد تایید و پشتیبانی قرار گرفته است. اما در این میان، خبری از حمایت های منطقه ای و بین المللی نیست و به قول احمد داود اوغلو رهبر سابق آکپارتی، حالا غیر از جمهوری آذربایجان، کشوری نیست که حامی سیاست خارجی ترکیه باشد.

در نتیجه بسیاری از تحلیلگران، از این وضعیت، به عنوان تنهایی و انزوای اردوغان یاد کرده اند. نامق تان، سفیر سابق ترکیه در آمریکا، یکی از افرادی است که در این مورد، قلم زده است. او تحلیل خود را با عنوان «دیپلماسیِ تنهایی»، در پایگاه اینترنتی مراد یتکین منتشر کرده است.

سیاست خارجی ترکیه، روز به روز وضعیت تاسف برانگیزتری به نمایش می گذارد. در سوریه، اسراییل، لیبی و مصر، سفیر نداریم. در لبنان، امارات و عربستان سعودی، ظاهراً سفیر داریم ولی به معنای واقعی کلمه، فعالیتی نداریم.

در روابطمان با اتحادیه اروپا، شاهد وقفه و رکود هستیم، با یونان، فرانسه و آلمان، تنش داریم. در روابطمان با آمریکا هم مشکلات جدی داریم. این تابلویی است که تنها با واژگانی همچون تنهایی و انزوا، می توان آن را توصیف کرد.

چند سال پیش، در منطقه پرتنش خاورمیانه، ترکیه «جزیره ثبات» بود. حتی ما را به عنوان ضامن و به وجودآورنده ثبات در منطقه می شناختند. اما همچنان که بهار عربی، تبدیل به زمستان عربی شد، ما هم در تمام مشکلات و تنش های منطقه، طرف شدیم و کشورمان تبدیل به جزیره تنهایی شد و حالا نه تنها دشمنان، بلکه دوستانمان هم، بی تعارف اعلام می کنند که سرچشمه تنش و بی ثباتی هستیم.

چه شد که به این نقطه رسیدیم؟ چرا تنها ماندیم؟

پاسخ چنین است: باید ریشه اصلی این تنهایی را در سیاست داخلی ترکیه جستجو کرد.

حزب عدالت و توسعه به عنوان حزب رئیس جمهور اردوغان، نزدیک به 20 سال است که به تنهایی کشور را اداره کرده و قدرت را در دست داشته است.

این حزب پس از این دوران، نیاز به این دیده که به سوی تلفیق و استحکام صف سیاسی خود قدم بردارد. اردوغان، برای رسیدن به این هدف، به جای آن که یک سیاست فراگیر، اعتدالی و سازشکارانه را دنبال کند، استفاده ابزاری از ملی گرایی را برگزید.

در این روند، به پیش داوری ها بها داده شده و تعصبات نیز مقدس پنداشته شدند و بر آتش ملی گرایی، دمیده شد.

با آن که آکپارتی در انتخابات محلی، بسیاری از شهرهای بزرگ را از دست داد، اما با صرف هزینه و تاوانهای سنگین، ائتلاف با حزب حرکت ملی و دولت باغچلی، مورد حفاظت قرار گرفت.

چنین شد که در ترکیه، یک قطب بندی بی مانند به وجود آمد و تنش، تعصب و پیش داوری به اصلی ترین متغیرهای سیاست داخلی، تبدیل شد. در چینن فضایی، به جای آن که دیپلماتها را به عنوان گردانندگان سیاست خارجی به حوزه های ماموریت اعزام کنند، سفرا را از میان گروه های متعصب و خشمگین انتخاب کردند و انزوا در سیاست خارجی، به این شکل، با سیاست داخلی، ارتباط پیدا کرد.

زبان و ادبیات تند و حماسی

در چند سال اخیر، حزب حاکم، تمام رویدادها را مبتنی بر یک پس زمینه شعاری و حماسی توصیف می کند.

اگر چه قبلاً هم در ادبیات و گفتار آنها مشکل وجود داشت، اما حالا، این مشکل به مراتب عمیقتر شده است. گویی برخورد با نگاه فرادست و از بالا به پایین، ادبیات تحقیرآمیز، به میدان فراخواندن این و آن، به یک مزیت تبدیل شده است.

در سیاست و دیپلماسی، حرف آخر را نباید از اول زد. اما حالا در سیاست خارجی ترکیه چنین رویه ای وجود دارد و چنان شتاب زده و خشمگین، حرف آخر را از اول می زنند که جایی برای قابلیت مانور و تغییر مسیر، باقی نمی ماند.

بُعد متناقض ماجرا اینجاست، وقتی دولتمردان کشورهای دیگر به همین تندی صحبت می کنند، به شدت مورد انتقاد ما قرار می گیرند. گویی تند حرف زدن و به کاربردن ادبیات خشن و سرشار از دافعه، فقط حق ماست!

اصلاً چیزی به نام سلسله مراتب در نظر گرفته نمی شود و مشخص نیست که کدام موضع سیاسی باید از سوی کدام دولتمرد و چهره حکومتی اتخاذ شود.

قاعده غلطی شکل گرفته که بروکراتها به جای سیاستمداران حرف می زنند و موضعی که باید از سوی یک بروکرات اتخاذ شود، از جانب یک سیاستمدار شنیده می شود.

این رویه به تمامی خطاست. در چنین فضایی، هر کسی که بخواهد خود را به عنوان هوادار دوآتشه اردوغان معرفی کند یا خود را به عنوان هواخواه صادق آکپارتی نشان دهد، فارغ از سطح مسئولیت و سطح سیاسی، هر آن چه دلش بخواهد بر زبان می آورد و همین مساله باعث می شود که در جهانِ خارج، یا ندانند با چه کسی طرف هستند و یا اساساً مواضع سیاسی ما را جدی نگیرند.

اتخاذ مواضع تند، بی ثبات و غلط از سوی وزارت امور خارجه، اعتبار نهادی دستگاه دیپلماسی ما را مخدوش می کند و هزینه های بالایی بر دست کشور ما می گذارد. علاوه بر این، در حوزه بین المللی نیز، مثالها و مصادیق بدی از ما به نمایش می گذارد.

همین دو روز پیش بود که وزارت امور خارجه ما بیانیه ای صادر کرده و در آن عادی سازی روابط بین بحرین و اسراییل را محکوم کرد.

خنده دار است، کشوری که خود، با اسراییل رابطه رسمی دارد، رابطه یک کشور دیگر با اسراییل را به چالش کشیده و آن را محکوم کند.

البته وزارت امور خارجه، نیروهای توانمند و حرفه ای فراوانی دارد و حدس من این است که این موضعگیری نامرتبط و غیر حرفه ای، با دستور از بالا و تصمیم سیاسی خارج از وزارتخانه بوده است.

یکی دیگر از بیانیه های غیرحرفه ای و خنده دار وزارت امور خارجه ما، این بود که به خاطر دادن مجوز پرواز به هواپیماهای اسراییل، علیه مراکش بیانیه داده و اقدام این کشور را محکوم کردیم! این در حالی است که هواپیمایی ملی ما، روزانه 14 بار به اسراییل سرویس می دهد و پرواز رسمی با پرچم رسمی برقرار است!

مثال هایی که ذکر شد، همگی نشان دهنده فقدان بینش استراتژیک و ثبات در موضعگیری است و همچنین علامتهایی از پناه بردن به سیاست روزمره و کوتاه مدت و پاسخ دادن به انتظارات داخلی است.

این بی ثباتی، باعث می شود که کسی به سیاست ما باور و اعتماد نداشته باشد. در این چند سال، سیاست خارجی هم به عنوان ابزاری در خدمت سیاست داخلی به کار آمده و موازنه و تعادل از بین رفته و در نتیجه، در عمل، چیزی به نام سیاست خارجی باقی نمانده است.

از آنجایی که سیاست خارجی به عنوان ابزار داخلی مورد سوءاستفاده قرار گرفته، برخی از دوستان و متفقین سنتی خود را از دست دادیم، روابط ما با همسایگانمان لطمه دیده و کسی ما را به عنوان عنصر بی طرف و شایان اعتماد، نمی شناسد. برخی از دوستان، حالا در جبهه خصم جای گرفته اند و تازه ترین نمونه هم شرق مدیترانه است.

حالا به شکلی عامدانه و سیستماتیک، نهادهای ما ناکارآمد مانده اند و در گزینش افراد، توجهی به لیاقت، اهلیت و عدالت نمی شود.

جوری وانمود می کنند که گویی تنها ماندن، برای ما، یک مزیت است. یکی از وزارتخانه هایی که در انتخاب کادرها و دیپلماتهای آن، توجهی به لیاقت و تخصص افراد نمی شود، همین وزارت امور خارجه است.

بسیاری از سیاستمداران سابق را بدون داشتن تجربه، به عنوان سفیر به ماموریت فرستادند و بسیاری از پستهای تخصصی دیپلماسی و اجرایی وزارتخانه را هم به آدمهای سیاسی کارنابلد سپردند و همه اینها در سطح بین المللی بر اعتبار و کارآیی دستگاه دیپلماسی ما تاثیر منفی می گذارد.

وزارت امور خارجه، عملاً از کار دیپلماسی و سیاست خارجی کنار گذاشته شده و به یک خبرگزاری بین المللی تبدیل شده است!

مردم ترکیه در فکر نان و “سلطان” در فکر ساخت کاخ

در حالی که مردم ترکیه با مشکلات اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند رئیس‌جمهوری این کشور پول مالیات‌دهندگان را برای بنا کردن کاخ‌های مجللی خرج می‌کند که به‌ویژه یادآور پادشاهان دوران عثمانی‌اند.

به گزارش دویچه وله آلمان، تقریبا دو سال است که ترکیه در بحران اقتصادی و ارزی به‌ سر می‌برد. ارزش لیر، پول ملی این کشور، مدتی است که در سقوط آزاد دائما کاسته می‌شود و بیکاری ماه‌هاست که گریبان جوانان را می‌فشرد.

بحران کرونا که کل دنیا را در بر گرفته نیز مشکلی بر مشکلات مردم ترکیه افزوده است. این پاندمی بیش از همه به حوزه گردشگری آسیب رسانده که یکی از صنایع پردرآمد ترکیه محسوب می‌شود.

مردم ترکیه در شرایط سختی به‌سر می‌برند تا جایی که بسیاری از جوانان این کشور فرار را بر قرار ترجیح داده و جلای وطن می‌کنند.

با این حال رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه نه از راه‌حل برای خروج از این وضعیت بلکه از پروژه‌های ساختمانی پرهزینه بی‌حاصل حرف می‌زند.

به رغم انتقادهای اپوزیسیون، اردوغان سودای ساخت یک کاخ چندمیلیونی دیگر در شمال دریاچه وان را دارد که قرار است یادآور کاخ قبادآباد متعلق به سلطان کی‌قباد اول از سلجوقیان روم در قرن ۱۳ میلادی باشد.

دولت ترکیه می‌گوید، محوطه این کاخ همان جایی است که در آن سلطان آلپ ارسلان پس از پیروزی بر امپراتوری بیزانس در نبرد ملازگرد در سال ۱۰۷۱ چادر خود را برافراشت.

به گفته رسانه‌های ترکیه، این کاخ هزار و ۷۱ متری بیش از ۱۴ میلیون یورو هزینه خواهد برد در حالی که دولت ترکیه در ابتدا گفته بود، حدود سه و نیم میلیون یورو خرج این پروژه خواهد شد. پیمانکار این ساخت‌وساز دوست دوران مدرسه اردوغان است.

آن چه که به‌ویژه اپوزیسیون را خشمگین کرده این است که در ژوئيه ۲۰۱۹ ساخت این کاخ توسط دادگاه قانون اساسی ترکیه متوقف شد. دادگاه می‌گفت، این کاخ مانع دسترسی عمومی به ساحل و منطقه اطراف دریاچه وان می‌شود. اما دولت اردوغان این حکم را با تغییر قانون لغو کرد.

اردوغان در پاسخ به انتقادها گفته بود: «هر کاری دوست دارید بکنید، در هر صورت این کاخ ساخته خواهد شد.»