ایران؛ خودکشی پدر یکی از معترضان محکوم به اعدام


به گزارش سایت امتداد، به دنبال فشارهای روحی وارده بر خانواده امیرحسین مرادی یکی از متهمان حوادث آبان ماه که به اعدام محکوم شده است، و نگرانی های مداوم از وضعیت او؛ پدر امیرحسین مرادی صبح امروز خودکشی کرد.

بنا بر گفته‌ مادر امیرحسین مرادی، صبح امروز جنازه پدر در زیر زمین خانواده پیدا شده و از صبح نیز نیروهای امنیتی در خانه حضور دارند و چند ساعتی نیز هست که تعدادی خبرنگار منتسب به صدا و سیما در حیاط خانه هستند که خواهان گفتگو بوده و اکنون از خانه خارج شده‌اند.

وی ادامه داد که فشار وارده بر خانواده امیرحسین به قدری زیاد بوده که پدر امیرحسین تا لحظه آخر و مرتبا درباره پسرش صبحت می‌کرده و آرزو داشته یک روز دوباره همگی بر سر یک سفره بنشینند. او بشدت نگران پسر خود بوده و به خاطر شرایط پسرش تحت فشار بوده است.

مهدی محمودیان، فعال سیاسی با اشاره به همین موضوع، در توییتی هدف فشارها را گرفتن اعتراف اجباری از خانواده امیرحسین خوانده است.

وی نوشت: …آقا و خانم نامحترمی که چند ساعت بعد از درگذشت پدر خانواده مقابل منزل خانواده داغدار میروی تا از خانواده اعتراف اجباری بگیری و در لجنزارت منتشر کنی، بدان مهم نیست شغلت چیست مهم نیست بازجو هستی یا خبرنگار هرچه که هستی بدان خیلی بی شرفی…

نامه از زندان: جان محکومان به اعدام در خطر است
نامه نرگس محمدی؛ پیش از آنکه دیر شود به روند اعدام ها اعتراض کنید

خبرگزاری هرانا – نرگس محمدی، سخنگو و نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر محبوس در زندان زنجان، طی نامه ای سرگشاده با تاکید بر اینکه “جان محکومان به اعدام در خطر است”، خواستار اعتراض عمومی علیه صدور و اجرای حکم اعدام شد. خانم محمدی همچنین در بخش دیگر این نامه به شرایط خود در این زندان پرداخته و نوشته است که “حتی برای نیایش آرام و فردی شبانه‌اش هم تحت فشار قرار گرفته و مجبور است سجاده خود را در سرویس بهداشتی (توالت) پهن کند”.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کانون مدافعان حقوق بشر، نرگس محمدی سخنگو و نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر محبوس در زندان زنجان، در نامه ای سرگشاده از تمان انسانهای آزادی خواه درخواست کرد که نسبت به صدور و اجرای حکم اعدام اعتراض کنند.

متن کامل این نامه در ادامه می‌آید:
“عادت چندساله زندان دارم گاه در سکوت نیمه‌شب بعد از خواب هم‌بندی‌هایم، سجاده‌ام را می‌گشایم و نیایشی کوتاه می‌کنم. شب گذشته بعد از خاموشی، سجاده‌ام را پهن کردم و نشستم. ناگهان چراغ‌های بند روشن شد و زندانبان بلندگو را روشن کرد و با فریاد تذکر داد: سجاده‌ات را جمع کن و بلندشو!

روشن و خاموش مکرر و صدای بلندگو، هم‌بندهایم را از خواب بیدار کرد. به ناچار بلند شدم سجاده‌ام را بستم و در توالت روی موزائیک خیس و کثیف سجاده‌ام را گشودم و به نیایشم ادامه دادم.

امروز صبح به زندان اعلام کردم من پس از خاموشی سجاده‌ام را در توالت پهن خواهم کرد، اما مطمئن باشند آلودگی زمین توالت برای من پاک‌تر از محراب‌های عطرینی است که پیشانیِ پینه‌بسته ظالمان بر آن می‌نشیند. برای من، زنِ محبوس پاک‌تر از زن آزادی‌ست که برای آزار هم‌جنس خود شقاوت در پیش می‌گیرد. گو اینکه دستور این فشار جدید بر من از بالا باشد چه دشوار ولی ضروری‌ست باور و تجربه این واقعیت که حکومت دینیِ استبدادی، درونی‌ترین امر شخصی را ابزار قدرت‌نمایی و سلطه‌طلبی خود بر انسان‌ها تدبیر می‌کند. یاد خواهران چپ‌مان در دهه ۶۰ در زندان‌ها می‌افتم که برای ترک هر وعده نماز، ۵ ضربه شلاق می‌خوردند.

مسئله این نیست که چه‌کسی به چه چیزی باور دارد؛ مسئله این است که استبداد، انسان را از هویت و منزلت انسانی دور می‌کند و استبداد دینی چیره‌دست‌تر و بی‌پرواتر از هر استبدادی عمل می‌کند. پس از تحمل سال‌ها زندان، اکنون کار را به جایی رسانده‌اند که حق نشستن پای سجاده را ندارم و باید تحقیر و توهین بشنوم. در این سیر فزونی‌یافته محرومیت، پیام حکومت روشن است: برای تضییع حقوق معترضان حد قانونی و انسانی و شرعی نمی‌شناسد و شدت خواهد بخشید تا معترض بمیرد یا بشکند یا توبه کند.

پس از تحصن دی ماه ۹۸ در اوین، در اعتراض به کشتار جوانان معترض به فقر و بی‌کاری ناشی از استبداد حکومت، محرومیت‌ها و تعرض‌های هولناکی را متحمل شده‌ام که طاقت‌فرساست. قصد طرح حقوق شخصی‌ام را ندارم، ولی در طرح مطالبات مردم مصرتر شده‌ام. این روزها علاوه بر کشتار خیابانی معترضان در سال‌های گذشته، نسبت به اعدام جوانان معترض و دسیسه‌چینی حکومت اعتراض دارم. از تمام آزادیخواهان جهان یاری بطلبیم و از مادران رنج‌کشیده سرزمینم می‌خواهم مبادا در انتظار برافراشته شدن چوبه دار دیگر بنشینیم، چرا که برای نجات جوانان بی‌پناه‌مان دیر خواهد شد. زمان تنگ است، بیایید همه‌باهم یک‌صدا مخالف اعدام باشیم. جان محکومان به اعدام در خطر است. دیروز فرزند او بود، امروز فرزند من است، فردا نوبت فرزند تو می‌شود.

سه معترض اعدامی آبان به اجرای حکم تهدید شدند

قاضی شعبه یک اجرای احکام تهران پس از مراجعه به زندان تهران بزرگ اقدام به تهدید سه بازداشت شده اعتراضات آبانماه محکوم به اعدام کرد.

بنا به گزارشها، روز پس از اعدام نوید افکاری، محمد برائه قاضی شعبه یک اجرای احکام برای اولین بار به تیپ۵ زندان تهران بزرگ رفت. وی در این بازدید امیرحسین مرادی، محمد رجبی و مسعود تمجیدی را به سکوت فراخوانده و آنها را تهدید کرد که در صورت انتشار خبرهایشان و عدم سکوت، حکم اعدامشان اجرا خواهد شد.

حکم مصادره اموال کودکان خردسال مصطفی صالحی

بنا به حکم قضاییه جمهوری اسلامی، خانواده مصطفی صالحی، معترض اعدام شده باید مبلغ ۴۲۵میلیون تومان دیه بپردازند. به این ترتیب قضاییه رئیسی و خامنه ای، در یک عمل جنایتکارانه و نفرت‌انگیز دیگر، قصد غارت و چپاول اموال و تنها سرپناه همسر و دو فرزند او را تحت عنوان دیه دارد.

همسر داغدار مصطفی صالحی به دادگاه احضار شده و به وی ابلاغ شده است که باید مبلغ ۴۲۵میلیون تومان دیه به‌خاطر کشته شدن پاسدار «سجاد شاهسنایی» و سایر مأمورانی که در درگیری با معترضان در دیماه ۹۶ زخمی شده‌اند، بپردازند.

در حکم اعلام شده در صورت عدم پرداخت این مبلغ، تنها خانه و سرپناه همسر و فرزندان مصطفی صالحی و هم‌چنین باغ این خانواده را توقیف خواهند کرد.

مصطفی صالحی ۳۳ساله، کارگر ساختمانی بود و برای اداره زندگیش مسافرکشی می‌کرد. کودکان مصطفی صالحی نازنین ۴ساله و امیرحسین ۶ساله می‌باشند.

مصطفی صالحی به اتهام قتل یک بسیجی پاسدار به نام «سجاد شاه‌سنایی» که در جریان اعتراضات دیماه۹۶ در «کهریزسنگ» نجف آباد مورد اصابت گلوله قرار گرفت، روز ۱۵مرداد ماه۹۹ اعدام شد. در حالیکه وی در تمامی مراحل دادگاه این اتهام را رد کرده بود. او بارها در دادگاه گفته بود: بروید شاهد بیاورید یا دست‌کم دوربین ها را چک کنید.

مصطفی صالحی؛ صورت مساله باقی ست و جواب در پیش!

منصور امان : جنگ پیشدستانه رژیم ج.ا علیه خیزش در راه مردُم ایران، با اعدام مصطفی صالحی، یکی از مُعترضان قیام دی ماه ۹۶، وارد فاز دیگری از خُشونت و وحشیگری شده است. حاکمان کشور در حالی که وحشت زده چشم در چشم پایان صدارت خونین شان دوخته اند، آخرین پناهگاه شان را در چوبه دار می یابند.

طناب دار را دست لرزانی بر گردن مصطفی صالحی افکنده که پایوران و رسانه هایش مرثیه مرگ اش را سر داده اند. صدای آژیر قرمز سرنگونی از چار گوشه “خیمه” قاتلان بلند شده است و آمران و عاملان با چهره های پریشان و نگران، هُشدار گویان از این گوشه به آن گوشه در شتابند. در چنین شرایطی پیام قتل مصطفی صالحی- برخلاف آنچه که “نظام” مایل است دریافت شود – اقتدار و اعتماد به نفس نیست. برعکس، خود اعتراف دردناکی به این واقعیت است که حاکمیت هنوز از ضربه دی ماه کمر راست نکرده و همچنان با آثار ماندگار آن در جنگ است.

از سوی دیگر، دست زدن به این جنایت دُرُست زیر نگاه خشمگین و مُراقب توده، همان مردُمی که بیش از ده میلیون تن از آنها علیه خیز حاکمیت برای اعدام سه مُعترض آبان بسیج شدند، فقط می تواند هیزُمی دیگر در کوره گُدازان خشم و کینه جامعه باشد. این ویژگی مُشترک همه رژیمهای از تعادُل خارج شده است که در تلاش برای سفت کردن زمین زیر پای خویش، اغلب تصمیمهای غلط و خودغرضانه ای می گیرند که سُقوط شان را ساده کرده و شتاب می بخشد.

کسانی مُرتکب قتل یک مُعترض شده اند که میلیونها مُعترض دیگر را در برابر دارند و هر روز شُمار بیشتری را به این جبهه عظیم می رانند. قتل مصطفی صالحی موجب نمی شود که اینان سُفره های خالی شان را فراموش کنند و از کنار مُسابقه غارت و چپاول وُزرا، وُکلا، آقازاده ها، مُرید و رهبر بگذرند. هیچ چوبه داری هرگز آنقدر بُزُرگ نیست که بتواند ناکارایی، فساد و نابرابری را پنهان کند و با پاشیدن خون به صورت تحقیر شده ها و به جان آمده ها نمی توان چشم آنها را بر فلاکت و بی حُقوقی خود بست.

رژیم ج.ا با این ارتکاب به این قتل با صدای بُلند دوباره اعلام می کند که هیچ طرح یا راه حلی برای تخفیف رنج و سختی جامعه ندارد، ظرفیت یا اراده ای در آن برای تغییر مسیر فاجعه بارش موجود نیست و راهکار آرام گرفتن توده مُعترض را در شلیک به مغز و قلب آن و برافراشتن چوبه دار می داند. نگون بختی استبداد مذهبی در آن است که زمانی به مردُم ایران اعلان جنگ داده که در موضع ضعف قرار دارد و بیشتر پادشاه عُریانی است که در حلقه مُحاصره رجز می خواند.

با گرفتن جان مصطفی صالحی، رژیم ولایت فقیه از دست مُطالبه او و دیگر مُعترضان دی و آبان خلاصی نخواهد یافت. با قتل او به هیچ سووالی پاسُخ داده نشده، صورت مساله باقی ست و جواب مردُم ایران در پیش!