چه آمدن طالبان به افغانستان و چه آمدن خمینی به ایران



شکوه میرزادگی

ِچه آمدن «طالبان» به افغانستان و چه آمدن «انقلابیون مسلمان» به ایران

این روزها، وضعیت مردمان افغانستان، مرا به یاد روزهای اوایل انقلاب می اندازد. و به شدت برای همسایگان مهربان و نازنین مان، و آینده ی تاریکی که روبرویشان قرار گرفته اندوهگینم.

متاسفانه از این طرف و آن طرف می شنوم که برخی می گویند آمدن طالبان خطرناکتر از آمدن انقلابیون اسلامی به ایران است.

ممکن است این سخن برای نسل های پس از انقلاب که روزها و سال های آغازین انقلاب اسلامی را ندیده اند باورش سخت نباشد، اما چنین حرفی از زبان آن هایی که شاهد انقلاب بوده اند، یا غیرمستقیم در دفاع از حکومت اسلامی ست و یا به دلیل آشنا نبودن با ماهیت طالبان و طالبانیسم است.

مگر ما می توانیم کشتارهای فجیع اوایل انقلاب را در شهرهای مختلف ایران فراموش کنیم؟ مگر می توانیم مساجد و مدارسی را که تبدیل به زندان های چند صدنفره و چند هزار نفره شده بود فراموش کنیم؟ مگر می توانیم تیغ کشیدن به صورت زنان بی حجاب را ندیده بگیریم؟ مگر می توانیم افراد بی گناهی را که به خاطر مخالفت با انقلاب، عنوان ساواکی می گرفتند و با چشمانی بسته در شهر گردانده می شدند، و زیر دست و پای «انقلابیون» پرپر می زدند از یاد ببریم؟ مگر می شود فراموش کرد گوینده تلویزیونی را که زبان از دهانش بیرون کشیدند، و زنان هنرمندی را که به عنوان فاحشه به زندان بردند، و زنان تن فروشی را که در آتش سوزاندند، و وزیر قابل احترامی را به جرم زن بودن، اما به اتهام فساد اخلاقی به دار آویختند…. و…

نه! قابل فراموشی نیست. اگر ندیده اید، باور کنید که انقلابیون حکومت اسلامی هم درست به ترسناکی و درندگی طالبان بودند، که هنوز هم هستند.فقط شعارشان به جای «حکومت اسلامی»، «جمهوری اسلامی بود» و بیگانگی شان با تمدن و فرهنگ «نه شرقی و نه غربی گفتن بود» اما از آنجا که ایرانیانِ چهل سال پیش ، نسبت به زمانه ای که در آن زندگی می کردند، و نسبت به مردمان خاورمیانه تربیت و آموزشی پیشرفته ترداشتند، از همان ابتدا مقابل انقلابیون مسلمان ایستادند. به شیوه های مختلف و با هر فرصتی که به دست می آوردند.

یادتان باشد درست چند هفته پس از فرو افتادن هیولای حکومت اسلامی بر سرزمین مان، صدها هزار زن در تظاهراتی که پنج روز ادامه داشت شرکت کردند با شعارهایی این چنین که:«آزادی جهانی ست، نه شرقی ست، نه غربی.» و انقلابیون اسلامی، طالبان وار با چوب و چماق و سنگ صدایشان را بریدند، چارقد سرشان کردند، و آن ها را به خانه فرستادند.

اما و با آن همه آن زنان، و آن مردان با فرهنگ و متمدن از یک سو، و نیاز به ارتباط با کشورهای دیگر، و سودجویی های ناشی از آن توانست طالبان های انقلاب اسلامی را وادار کند که ژست و ظاهری متفاوت از طالبان به خود بگیرند.

و هنوز که هنوز است پیروان انقلاب اسلامی، پشت لباس های متفاوت از طالبان شان، و لبخندهای «ظریف» وارشان، در پس پرده همان بلایی را بر سر زندانیان می آورند که طالبان می آورد، با فرهنگ و آموزش ما کاری می کنند، که طالبان با فرهنگ های متمدن می کند، میراث تاریخی و فرهنگی و طبیعت زیبای ما را همانگونه نابود می کنند که طالبان می کند. با پیروان مذاهب ما، با زنان ما، با همجنس گرایان ما، با اساتید دانشگاه ما، با بود و نبود ما، و … و… درست همان کاری را می کنند که طالبان می کند.

باور کنید که طالبان و داعش و بوکوحرام و حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی هیچ تفاوتی از نظر ایدئولوژی و از نظر باورهایشان با هم ندارند. و هر آن کسی که به هر شکل و بهانه و نامی بخواهد مذهب خود را در جایگاه فرمانروایی بنشاند، جز رنج و مصیبت و مرگ و تباهی نتیجه ای برای انسان ها ندارد.