ماله کشی ناشیانه خامنه ای بر رُسوایی “فامیل سالاری”



منصور امان

درست در همان هنگامی که “فامیل سالاری” در دولت برگُزیده آقای خامنه ای دوره اوج خود را تجربه می کند، وی با ترتیب دادن نمایشی با شرکت عده ای که “نُخبگان و استعدادهای برتر” نامیده شدند و لفاظی پیرامون “موهبت نُخبگی” تلاش کرده بر این افتضاح ماله بکشد.

ابتکار تبلیغاتی رهبر باند حاکم واکُنش به دافعه گُسترده ای است که انتصابات شرم آور در دولت جاگذاری شده او در سطح جامعه دامن زده است. کج سلیقگی آشکاری که در انتخاب این شیوه برای ماله کشی به چشم می خورد، نشان از فشاری دارد که از جانب جامعه مُعترض بر پدرخوانده و دولت در پناهش وارد می شود. آقای خامنه ای با روضه خوانی روز چهارشنبه خود، پوسته طبل خالی اش را کنار زد و فُرصت بی همتایی برای نمایش دغل بازی و تضاد بین ادعاها و عمل خود فراهم آورد.

آنچه که امروز زیر نام “فامیل سالاری در دولت” بر فضای سیاسی کشور و افکار عُمومی خیمه زده، یک جلوه بیرونی دیگر از فساد قُدرت است که به هر میزان از جا اُفتادگی، مرزهای بیشتری را پُشت سر می گذارد. به راستی نیز این پدیده کشف دولت آقای رئیسی، قاتل ۶۷، نیست. دستاورد دولت او در این زمینه آن است که به پدیده “فامیل سالاری” که تا پیش از این در سایه حیات داشت، رسمیت بخشیده و به آن بُعد فراگیرتری داده است.

تازه ترین بوق وُرود رژیم ولایت فقیه به این مرحله از پوسیدگی، با مُعرفی یک خویشاوند شهردار رانتی تهران به عُنوان وزیر آموزش و پرورش به صدا در آمد. آقای مسعود فیاضی به جُز اینکه برادر داماد مقام مزبور است، ویژگی دیگری که نشاندن او را بر این پُست مُدلل کند نداشت. هُنر خود آقای زاکانی نیز پادویی در بیت آخوند خامنه ای است.

اگرچه مجلس مُلاها صلاحیت برادر داماد را تایید نکرد، اما این رای در برخورد به رویه فاسدی که بر انتصابات دستگاه های حُکومتی حاکم است، همان ارزش و تاثیری را دارد که نُخبه ستایی آقای خامنه ای! رژیم ولایت فقیه در سازماندهی تشکیلاتی خود از اُلگوی مافیا پیروی می کند. همچون “نظام”، زیرساخت مافیا را نیز خانواده های مُختلفی تشکیل می دهد که یک رییس مُطلقه بر آنان فرمان می راند و توزیع منافع “کسب و کار” بین آنها را تنظیم می کند. در ساختار هرمی برآمده از آن، چینش افراد بر مبنای دوگانه سووظن – اعتماد صورت می گیرد و به این ترتیب وابستگیهای قومی، خونی، فامیلی و دوستی به اصلی ترین معیارها برای به خدمت گرفتن یا ارتقای افراد بدل می شود.

دستگاهی که آقای خامنه ای در راس آن قرار دارد، بر اساس همین مُدل سازمان یافته و در بخشهای مالی، اقتصادی، دولتی، نظامی، قضایی و اداری آن مُناسبات سرکرده ها و سردسته ها با “رهبر” از یکطرف و مُناسبات درهم تنیده آنها با اعضای زیرمجموعه خود از طرف دیگر، تکلیف پُستها و شُغلها را روشن می کند. پدرخوانده ج.ا که “نُخبگی” را “موهبت و نعمت الهی” می خواند، همان کسی است که برای نشاندن “آقازاده” اش به جای خود نقشه می کشد و از روی جسد نزدیکترین مُریدان و چاکران خود می گذرد.

اگر ولایتعهدی هنوز موضوع روز نیست، اما آستین آقای خامنه ای هم از ارایه شاهد زنده از مُناسبات فاسد نظامش خالی نیست. سیر انحطاط رژیم او را در هیچ نُقطه ای بهتر از دولت سیزدهُم “نظام” نمی توان نشانه گذاری کرد. این فقط اعضای دون مایه و پخمه آن نیستند که استانداردهای تازه ای از سفلگی و مردُم ستیزی را به جا می گذارند، بلکه بیش از آن دستگاه دولت و ابزار حُکمرانی در مجموع است که به اعماق تازه ای از سُقوط نقب زده است. آنسوی این ایستگاه تباهی اما خبری نیست، فقط سرنگونی به انتظار ایستاده.