سعید افکاری: ماموران زندان دست برادرم را شکستند و به خانواده تیراندازی کردند

سعید افکاری می‌گوید: «شروع به فریاد زدن کردیم که مأمورهایشان از بالای ساختمان‌ها شروع به تیراندازی به سمتمان کردند. وقتی سینه‌مان را گرفتیم جلویشان و گفتیم بزن، تیراندازی قطع شد، ولی دیگر اجازه ملاقات با وحید را بهمان ندادند.»