جزایر سه‌گانه ایرانی و توسعه‌طلبی چین در خلیج فارس

همراهی چین با عربستان و امیرنشین‌ها در تقابل عملی با جمهوری اسلامی، بویژه دفاع پکن از موضع امارات در خصوص جزایر سه‌گانه ایران، بیش از پیش بحران سیاست نگاه به شرق را برملا کرد. نگاه علی افشاری، تحلیلگر سیاسی، به این تحول.بیانیه مشترک چین و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بیانگر وضعیت جدیدی در خاورمیانه است که تاثیرات مشخصی بر روابط ایران و چین دارد. پیامدهای این بیانیه همچنین جمهوری اسلامی را در توسعه‌طلبی منطقه‌ای با چالش جدیدی مواجه می‌کند.

در بیانیه مذکور فراتر از همراهی تلویحی دولت چین با حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلاف امارات متحده عربی و حکومت ایران بر سر جزایر ایرانی، به موضوعات دیگری نیز اشاره شده است که خوشایند مقامات تهران نیست.

در این بیانیه از مشارکت “کشورهای منطقه” جهت رسیدگی به “پرونده هسته‌ای ایران” و ملاحظات بلوک عربستان سعودی و متحدانش پشتیبانی شده است. همچنین فعالیت‌های جمهوری اسلامی در منطقه “بی‌ثبات‌کننده” توصیف شده و نسبت به حمایت نظام “از گروه‌های تروریستی و فرقه‌ای و سازمان‌های مسلح غیرقانونی” انتقاد شده است.

علاوه بر این، نسبت به اشاعه برنامه موشکی و پهپادی حکومت ایران حساسیت نشان داده شده و بیانیه خواهان پیشگیری از اشاعه سلاح‌های کشتار جمعی شده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

این موضع‌گیری بار دیگر نشان داد که دولت چین نسبت به برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی نگرانی و حساسیتی با دامنه‌ای کمتر از کشورهای غربی دارد.

در عین حال اما دولت چین تا کنون چنین همراهی‌ای با کشورهای رقیب جمهوری اسلامی در منطقه از خود نشان نداده بود. از این رو، سفیر چین در ایران به وزارت خارجه احضار شده و مراتب مخالفت و نگرانی مقامات حکومت به او اطلاع داده شد. رسانه‌ها و تریبون‌های حکومتی هم به انتقاد ملایم از موضع‌گیری شی جین پینگ پرداختند.

این اتفاق بار دیگر نادرستی محاسبات جمهوری اسلامی در خصوص اتکای راهبردی به چین را نمایان کرد. چین به عنوان یک قدرت نوظهور جهانی در پی رابطه خوب و نزدیک با تمامی قدرت‌های منطقه‌ای در خاورمیانه است و هیچگاه مناسبات خود در خاورمیانه و بخصوص خلیج فارس را به ایران گره نمی‌زند.

امضای توافق جامع همکاری بین چین و عربستان امر قابل انتظاری بود. این دو کشور سال‌هاست که در حوزه‌های تجاری، فناوری، سایبری و نظامی روابط خود را به سطح راهبردی ارتقاء داده‌اند.

حکومت عربستان در قالب چندجانبه‌گرایی و با توجه به فضای جدید بین‌المللی و تنش فراینده بین روسیه و چین با غرب و افزایش شکاف در روابط با دولت آمریکا و بویژه جناح دمکرات، به سمت روابط متوازن در سیاست خارجی حرکت کرده است.

عربستان سعودی در سالیان اخیر بیشتر استقلال خود از غرب را نشان داده است. ماهیت اقتدارگرای حکومت این کشور، در شرایطی که چین دیگر و روسیه در هر حال، به دنبال بسط ایدئولوژی کمونیسم نیستند، باعث می‌شود تا از تضعیف هژمونی لیبرال و سوسیال دمکراسی به رهبری غرب در دنیا استقبال کنند. البته هنوز سطح روابط راهبردی عربستان با آمریکا بیشتر از روسیه و چین است و بعید است که این روابط در سالیان پیش رو دستخوش تغییری بزرگ شود. منتها عربستان در عین حال، در حال افزایش تنوع در روابط خارجی خود است.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

چین پیش از رویداد یادشده هم به طور نسبی رابطه بهتری با عربستان داشت. شی جین پینگ بعد از پایان سفر به عربستان و مصر در سال ۲۰۱۶ وارد ایران شد. چینی‌ها به دنبال همکاری راهبردی با عربستان هستند و در بخش دریایی ابتکار کمربند-راه، جایگاه ویژه‌ای برای عربستان سعودی ترسیم کرده‌اند. در این چارچوب چین تمایل به شرکت در قراردادی ندارد که باعث جانبداری از یک قدرت منطقه‌ای یا تقویت آن در برابر دیگری شود.

حضور چین در خلیج فارس و اقیانوس هند از نقطه نظر دفاعی و راهبردی جذابیت دارد، اما پکن تمایل دارد آن را در قالبی متوازن و رضایت‌بخش بین ایران و عربستان جلو ببرد. البته تحقق این امر از نقطه نظر امکان‌پذیری محل تردید است، چون به هر حال در جاهایی می‌تواند منازعه غیرقابل حل پیش بیاید.

حجم مبادلات تجاری چین و عربستان سعودی در سال ۲۰۲۱ میلادی بیش از ۸۷ میلیارد دلار بوده، در حالی که رقم فوق برای ایران و چین در حدود ۲۰ میلیارد دلار است؛ البته به دلیل فروش غیررسمی نفت، رقم واقعی بیشتر است، ولی باز هم حجم روابط تجاری چین و عربستان سعودی به طور نسبی بیشتر است و چشم‌انداز رو به رشدی نیز دارد.

افزون بر این، مطابق اخبار قابل اعتنا دولت چین در حال کمک به عربستان سعودی برای ساخت موشک‌های بالستیک است. مقامات ارشد چینی در طول سفرهای‌شان در دهه گذشته به کشورهای حاشیه خلیج فارس، تمایل خود به میانجی‌گری برای انعقاد یک پیمان منطقه‌ای حول گفتگو و دیپلماسی برای حل اختلافات را ارائه داده‌اند.

هدف اصلی دیپلماسی چین برای بسط قراردادهای تجاری و اقتصادی ایجاد ثبات در این منطقه پرتلاطم است که ناگزیر به تقابل بیشتر با جمهوری اسلامی می‌رسد که به دنبال تغییر وضعیت موجود و مورد پذیرش نظم جهانی است.

در مقطع کنونی، در شرایط افزایش سرمایه‌گذاری چین در کشورهای عربی و تامین بهتر و مقرون به صرفه‌تر انرژی‌های فسیلی و تشدید رقابت با آمریکا، خاورمیانه و بخصوص بخش‌های شرقی و جنوب شرقی خاورمیانه بیشتر مورد توجه پکن قرار گرفته‌اند.

در سفر شی به ریاض، توافق‌نامه‌ها و تفاهم بر سر انجام کارهایی به تعداد ۳۴ مورد سرمایه‌گذاری در حوزه‌های نفت و پتروشیمی، انرژی‌های پاک، فناوری‌های اطلاعاتی، خدمات اینترنتی و مجازی مبتنی بر فضای ابری (کلود)، تجهیزات پزشکی، تدارکات، خانه‌سازی، راه‌سازی و پروژه‌های عمرانی امضا شد. اما این توافق‌ها فعلا شبیه به مورد مشابه با ایران در سطح تفصیلی و جزئیات نیست.

اما با توجه به وضعیت بهتر عربستان سعودی به لحاظ ثبات داخلی و جایگاه مناسب در شبکه روابط سیاسی و تجاری جهانی، می‌توان پیش‌بینی کرد که اجرایی شدن توافق جامع همکاری چین با این کشور سریع‌تر از ایران اجرایی شود.

تلاش چین برای برقراری روابط نزدیک هم‌زمان با ایران و کشورهای جنوب خلیج فارس، بویژه عربستان سعودی، نه امر جدیدی است و نه دور از انتظار. اما آنچه تازگی دارد، سمت‌گیری عربستان به نفع آنها است. البته این سمت‌گیری هنوز به معنای دور شدن چین از ایران و دنبال کردن بازی صفر – صد بین دو کشور نیست.

دولت چین کماکان می‌کوشد روابط نزدیک خود با جمهوری اسلامی را حفظ کند. اما شدت اختلافات بین جمهوری اسلامی و عربستان سعودی و رقابت‌های ژئوپلیتیک و سیاسی بین دو کشور آنقدر زیاد است که حفظ موازنه را برای مقامات پکن دشوار می‌کند. شاید آگاهی به این دشواری و تجارب تلاش‌های سالیان گذشته، دولت چین را به این نتیجه رسانده است که همراهی نسبی بیشتر با بلوک عربستان سعودی و فشار بر جمهوری اسلامی برای تعدیل سیاست‌های منطقه‌ای‌اش، بهتر می‌تواند منافع چین را برآورده سازد.

از این رو، دولت چین با عدول از سیاست قبلی خود در سه دهه اخیر در دوری از موضع‌گیری در خصوص مناقشه‌های مرزی و سرزمینی منطقه‌ای چون خاورمیانه، مالکیت ایران بر جزایر سه‌گانه تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را زیر سئوال برده و از موضع امارات حمایت کرده است.

البته پکن از ابتدای شکایت کشورهای عربی، موضع بی‌طرف اتخاذ کرده بود و چنانچه موضع جدید آن تصحیح نشود، چین رویاروی کل مردم ایران قرار خواهد گرفت، زیرا مستندات تاریخی و پیوندهای فرهنگی در تأیید تعلق این جزایر به ایران مشخص است.

منتها دولت چین در موارد دیگر اختلافی چون مخرب بودن شبکه نیروهای نیابتی وابسته به نهاد ولایت فقیه در منطقه و کشورهای اسلامی و ضرورت ثبات در منطقه همراهی بیشتری با کشورهای عربی خواهد داشت.

دولت روسیه نیز نگاه مشابهی دارد. جمهوری اسلامی در توسعه‌طلبی منطقه‌ای در انزوای جهانی قرار دارد و هیچیک از قدرت‌های جهانی دست‌کم با آن همراهی کامل ندارند. گر چه روسیه و چین به صورت تاکتیکی در تقابل با غرب از کارت ایران استفاده می‌کنند، اما هیچگاه اتکای راهبردی به ایران در خاورمیانه به قیمت منازعه با اعراب را نمی‌پذیرند؛ همانگونه که بریتانیا و آمریکا در زمان حکومت پهلوی نکردند.

محاسبات بلوک قدرت در ایران در رابطه با خروج آمریکا از خلیج فارس و جایگزینی روسیه و چین، اشتباهی در ادامه اشتباهات دیگر است که موقعیت آنها در رویارویی منطقه‌ای را نه تنها بهبود نمی‌بخشد، بلکه در شرایطی می‌تواند حلقه محاصره را بر آنها تنگ‌تر کرده و مانعی برای پیشروی آنها شود. چین و روسیه اگر منافع‌شان حکم کند، در برخورد صریح و محکم درنگ نخواهند کرد. از این رو، گسترش نفوذ چین در خلیج فارس به صورت نامتوازن، تهدیدی برای منافع ملی ایران خواهد بود.

ایران تا زمانی که قدرت چانه‌زنی از طریق چندجانبه‌گرایی در سیاست خارجی و روابط متوازن با قدرت‌های جهانی نداشته باشد، در حفظ پایدار منافع ژئوپلیتیک و راهبردی خود در خاورمیانه دچار مشکل خواهد بود. البته معادلات خاورمیانه بیشتر متاثر از متغیرهای میدانی و پویایی کانون‌های داخلی است که پرداختن به آن فرصتی دیگر می‌طلبد.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.