آیا تهران برای تشدید جنگ نیابتی با اسرائیل آماده می‌شود؟

با گسترش حملات به غزه و ناکامی دیپلماسی، احتمال حمله زمینی به غزه هر لحظه نزدیکتر می‌شود. آیا با توجه به تهدیدهای جمهوری اسلامی، تهران در حال آمادگی برای پیشبرد شدیدتر جنگ نیابتی با اسرائیل است؟ یادداشتی از علی افشاری.جنگ غزه در حال گسترش و افزایش التهابات است. تلاش‌های دیپلماتیک برای ایجاد آتش‌بس موقت و توقف جنگ و ارسال مواد غذایی، دارو و سوخت به غزه جنوبی تا کنون به نتیجه نرسیده است. ساکنان غزه در محاصره اقتصادی شدید و کم‌سابقه یک فاجعه بزرگ انسانی را تجربه می‌کنند که هر لحظه ممکن است ابعاد آن گسترش یافته و به یکی از بزرگترین فجایع قرن بیست و یکم تبدیل شود.

از ابتدای واکنش تلافی‌جویانه اسرائیل در شکل انتقام‌گیری کور نگرانی از گسترش جنگ به جبهه‌های دیگر مطرح بوده است. جمهوری اسلامی از ابتدا ضمن حمایت همه‌جانبه از عملیات نظامی و تروریستی “طوفان الاقصی” این پیام را داد که تمایل به مداخله در جنگ ندارد. اما در عین حال برای عدم مداخله شرط عدم حمله زمینی ارتش اسرائیل به غزه را طرح کرد. دولت آمریکا و اتحادیه اروپا نیز پیامی را با واسطه منتقل کردند که قصد درگیری با ایران ندارند.

دولت اسرائیل ضمن تهدید، تلویحا با راهکار امنیتی غرب در محدود کردن حوزه درگیری همراهی کرد. اعلام چندباره نبود نشانه و مدرک برای مشارکت جمهوری اسلامی در حمله نظامی حماس در ۷ اکتبر از سوی غرب و نهادهای نظامی و امنیتی کشورهای غربی نیز بیش از آنکه بازتاب‌دهنده واقعیت باشد، تدبیری سیاسی برای اقناع حکومت ایران به اجتناب از درگیری مستقیم و یا گسترش جنگ نیابتی با اسرائیل بود.

البته دولت آمریکا تهدید نیز کرد که استفاده جمهوری اسلامی از فرصت ضربه امنیتی وارده به اسرائیل پیامدهای سنگین خواهد داشت. امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه نیز در تماس تلفنی با ابراهیم رئیسی نسبت به هرگونه تشدید و یا گسترش درگیری بخصوص در لبنان هشدار داد. هشدار مشابهی نیز از سوی وزارت خارجه آلمان صادر شد. اما ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، در رویکردی متضاد، فشار را متوجه دولت اسرائیل کرده و اظهار داشت که عدم توقف جنگ پیامدهای منفی برای اسرائیل و خاورمیانه خواهد داشت. او در اظهارنظری بی‌سابقه محاصره غزه از سوی اسرائیل را با محاصره لنینگراد توسط ارتش آلمان نازی مقایسه کرد.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

جمهوری اسلامی در هفته گذشته حضور فعالی در مذاکرات دیپلماتیک داشت. سفر امیرعبداللهیان به کشورهای عربی و مذاکره مستقیم با رهبران حزب‌الله لبنان و حماس نشانگر تلاش بی‌وقفه حکومت ایران برای خنثی‌سازی فشارها به غزه و حماس است.

از همان ابتدا امیرعبداللهیان نسبت به تداوم حملات نظامی سنگین اسرائیل به غزه هشدار داد و رسما گفت، جمهوری اسلامی نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد. خواست جمهوری اسلامی توقف جنگ و مذاکرات برای مبادله زندانیان است. همزمان نیز حزب‌الله لبنان درگیری محدود با اسرائیل و فعال کردن درگیری در مرزهای شمالی اسرائیل را آغاز کرد. در آخرین موضع‌گیری، امیرعبداللهیان با طرح مواضعی متضاد تهدید کرد که «زمان برای راه حل‌های سیاسی در غزه رو به پایان است» و “جبهه مقاومت” نمی‌تواند سکوت کند.

پیش‌تر نیز “نورنیوز”، رسانه نزدیک به شورای عالی امنیت ملی ایران، هشدار داد که «اگر اسرائیل اشتباه کند و در تله حمله زمینی به غزه بیفتد، باید منتظر شگفتی دوم پس از طوفان الاقصی باشد».

امیرعبداللهیان از یک طرف مدعی استقلال “گروه‌های مقاومت” در تصمیم‌گیری و عدم دخالت حکومت ایران شد، اما در موضعی متناقض اعلام کرد که «اگر امروز از غزه دفاع نکنیم فردا باید در شهرهای خودمان با بمب‌های فسفری مقابله کنیم… برای ما یک فرصت است که در درون خانه صهیونیست‌‌ها متوقف شوند». او این حرف‌ها را قبل از ارجاع به ارزیابی مشابه حسن نصرالله در مورد لبنان بر زبان آورد. بدین ترتیب او اعتراف کرد که اقدامات حزب‌الله لبنان و یا شبه‌نظامیان شیعی عراق در نهایت با چراغ سبز و تصمیم مقامات تهران اجرایی خواهند شد.

برخی از مقامات حشدالشعبی در عراق نیز از همان روزهای اول جنگ غزه تهدید کردند که اگر درگیری‌ها ادامه پیدا کند، آنها مداخله می‌کنند. به عنوان نمونه دبیرکل جنبش نجباء در گفت‌و‌گو با رهبران حماس و “جهاد اسلامی فلسطین” گفت که «این گروه مقاومت آمادهٔ ورود به میدان نبرد غزه است و از هیچ کمکی دریغ نخواهد کرد». آنها تهدید کردند که «منتظر یک اشاره برای ورود به میدان غزه هستیم». در اظهار نظر مشابهی هادی العامری، دبیرکل سازمان بدر عراق، گفت: «در صورت مداخله واشنگتن در نبرد بین رژیم صهیونیستی و فلسطین، همه اهداف آمریکایی را هدف قرار خواهیم داد».

پیش‌تر روزنامه وال استریت ژورنال به نقل از یک مقام ایرانی گزارش داده بود که «اگر ایران مورد حمله قرار گیرد، با حملات موشکی به اسرائیل از لبنان، یمن و ایران پاسخ خواهد داد».

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

بنابراین جمهوری اسلامی برنامه‌ریزی برای مداخله را انجام داده و گام به گام جلو می‌آید. البته محاسبه اولیه آنها در تاثیر بازدارنده شمار نسبی بالای اسیران اسرائیلی و توسل به حربه گروگان‌گیری درست از کار در نیامده و تاثیر بازدارنده مورد نظر علیه رویکرد تهاجمی تلافی‌جویانه اسرائیل را نداشته است. در این شرایط، اسرائیل و متحدان غربی‌اش خواست جمهوری اسلامی را نمی‌پذیرند. از طرف دیگر دولت‌های عربی هم بدشان نمی‌آید جمهوری اسلامی درگیر شود تا تحولات به ضرر اسرائیل شده و راهی برای آتش‌بس پیدا شود. حماس بعد از اجرای عملیات “طوفان الاقصی” از گروه‌های اسلام‌گرا دعوت کرد تا به مبارزه آنها بپیوندند.

اگر اسرائیل حمله زمینی قریب‌الوقوع به نوار غزه را شروع کند و حماس تحت فشار بیشتری قرار بگیرد، جمهوری اسلامی و شبکه‌های نیروهای تحت امرش در تنگنا قرار می‌گیرند تا واکنشی انجام دهند. در غیر این صورت متهم به استفاده ابزاری از حماس و قربانی کردن آنها می‌شوند.

آسیب‌پذیری اسرائیل در صورت گسترش جبهه‌های جنگ، مشوق و نقطه امید حکومت ایران و نیروهای همسو در باز کردن حوزه‌های درگیری و ناامن کردن شمال اسرائیل است. در عین حال واکنش آمریکا و بریتانیا محدودیت آنها است که البته اثر بازدارنده کامل ندارد.

تناقض دیگر جمهوری اسلامی واکنش به حمله زمینی اسرائیل به غزه است. آنها از یک طرف همراه با رهبران حماس رجزخوانی می‌کنند که حمله فوق حکم تله خواهد داشت و اسرائیل گرفتار می‌شود و از سوی دیگر هشدار می‌دهند و تهدید می‌کنند که این اتفاق نیفتد. سابقه عملکرد جمهوری اسلامی در بلوف‌زنی و محافظه‌کاری عملی نیز تردید ایجاد می‌کند که بخواهد در سطحی گسترده وارد درگیری شود. ادعای آنها نیز در اجتناب‌ناپذیری درگیری در صورت تداوم جنگ غزه قابل قبول نیست، چون اساسا آغازگر این جنگ حماس بوده است که با توجه به حمایت‌ها و تحرکات جمهوری اسلامی پیشاپیش چراغ سبز را از آنها دریافت کرده بود.

در این چارچوب می‌توان حدس زد که واکنش احتمالی جمهوری اسلامی گسترش حملات حزب‌الله لبنان و باز کردن جبهه جدید از طریق نیروهای شبه‌نظامی شیعی عراق در سوریه است تا با افزایش پیچیدگی و حملات هماهنگ، اسرائیل را به تجدیدنظر و یا محدود کردن دامنه حملات انتقام‌جویانه در نوار غزه وادار کند.

بیشتر بخوانید: اطمینان خاطر خامنه‌ای به بایدن برغم حماسه‌سازی از حمله حماس

در واقع هدف اصلی جمهوری اسلامی نجات حماس از سقوط در غزه و از دست دادن حکمرانی در آن منطقه است. از بین رفتن بخشی از توان نظامی حماس برای این حکومت قابل تحمل است و تلفات انسانی بالای غزه نیز تاثیر بازدارنده برای آن ندارد و در چارچوب فرهنگ شهادت در شیعه آن را پشتوانه مشروعیت و مظلوم‌نمایی برای اقدامات تهاجمی آینده می‌کند.

اما شرایط پیچیده و متغیرهای کنترل‌ناپذیر اجازه نمی‌دهد تا دو طرف درگیر برنامه‌های‌شان را در چارچوب اراده خود پیش ببرند. پیروزی در جنگ غزه نیز برای اسرائیل اهمیت استراتژیک و حیثیتی دارد و به سادگی به کمتر از نابودی حماس در ساختار سیاسی و اداری غزه تن نمی‌دهد. در این وضعیت پیچیده مداخله محدود نظامی مستقیم و یا غیرمستقیم حکومت ایران، می‌تواند در شرایطی به جنگی گسترده در خاورمیانه منتهی شود. احتمال درگیری مستقیم اسرائیل و ایران هم نامحتمل نیست، اگرچه هنوز ضعیف است.

با توجه به محدودیت توان بازدارندگی “گنبد آهنین” در دفع حملات موشکی هم‌زمان از لبنان، سوریه و غزه، انتظار می‌رود که ناوهای آمریکایی و چه بسا بریتانیایی مسئولیت خنثی‌سازی حملات موشکی از لبنان و سوریه را بر عهده بگیرند. حمله به اهداف آمریکا در عراق و سوریه ابزار مورد نظر جمهوری اسلامی و متحدان نظامی‌اش برای مهار و بازدارندگی است که ظرفیت آن در موفقیت، محل تردید است. منتها قدرت برتر تسلیحاتی و اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا با توجه به طولانی شدن جنگ غزه تضمینی برای شکست و متوقف کردن حملات از لبنان و سوریه ایجاد نمی‌کند.

افزایش ناامنی در اسرائیل و شمار کشته‌شدگان غیرنظامی و مختل شدن زندگی روزمره در اسرائیل نقطه امید و اتکای جمهوری اسلامی و شبکه نیروهای همسو با آن است. جمهوری اسلامی همچنین بر روی حمایت افکار عمومی کشورهای اسلامی نیز حساب کرده است. در عین حال نگرانی مقامات دولتی لبنان و عراق از پیامدهای منفی جنگ غزه بر امنیت و اقتصاد آنها یک محدودیت برای حزب‌الله لبنان و حشدالشعبی است که آنها را مجبور می‌کند که در محاسبات‌شان این عامل را در نظر بگیرند.

رصد کردن تحولات و اتفاقات نشان می‌دهد که دست “جبهه مقاومت” روی ماشه است و این نیروها منتظرند تا نهاد ولایت فقیه در ایران دستور نهایی را به آنها بدهد؛ اگر چه از ابتدا حزب‌الله لبنان درگیری محدود را شروع کرده و آن را ادامه داده است.

شرایط به گونه‌ای است که هر دو طرف ضمن عدم تمایل به گشودن جبهه جدید، ناگزیر از واکنش برای ممانعت از شکست هستند. ابعاد عملیات “طوفان الاقصی” آنقدر گسترده بود که پتانسیل شکل‌گیری درگیری و تنش جدید در منطقه را ایجاد کرده است.

اسرائیل مجبور به واکنش سنگین برای بازگرداندن موازنه قوا به قبل از ۷ اکتبر و بازسازی اقتدار امنیتی است. از سوی دیگر حماس و متحدانش نیز برای جلوگیری از عقب رفتن و تثبیت دستاوردهای موردنظر، از منظر خود، راهی جز درگیری تمام‌قد ندارند. شکاف موجود در جامعه جهانی و سمت‌گیری روسیه و چین به سمت فلسطینی‌ها و مواجهه با رویکرد حمایتی غرب از اسرائیل نیز به نوبه خود بر پیچیدگی شرایط افزوده و کار اسرائیل را برای رسیدن به اهداف مورد نظرش دشوار کرده است.

در این شرایط هر احتمالی وجود دارد، منتها جمهوری اسلامی نسبت به درگیری مستقیم با آمریکا آسیب‌پذیر است و اسرائیل نیز با آگاهی از این موضوع بی‌میل نیست تا درگیری نظامی بین ایران و آمریکا شکل بگیرد. این عامل ممکن است ترمز حکومت ایران را کشیده و ابعاد مداخله نیروهای نیابتی‌اش را محدود کند و اجازه گسترش درگیری به سطوح کنترل‌ناپذیر را ندهد. در عین حال اسرائیل از گسترش درگیری با حزب‌الله لبنان و جمهوری اسلامی به صورت مستقیم اکراه دارد و ترجیحش تمرکز درگیری با حماس است.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.