بنا بر ارزیابی این مرکز، چنین آمار تکاندهندهای نمایانگر “نبود نظارت مؤثر، اجرای ناقص قوانین و ارجح ندانستن جان انسانها در محیط کار است” که در نهایت به “بحران انسانی گستردهای” منجر شده است.
این نهاد حقوق بشری کارگران در ایران را “قربانیان سرکوب بیرحمانه و شرایط کاری ناایمن” دانسته و جامعه و سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل و سازمان جهانی کار را فراخوانده تا به “وضعیت نگرانکننده و وخیم کارگران ایرانی” توجه کنند.
سرکوب فعالان کارگری
“مرکز حقوق بشر در ایران” در گزارش خود همچنین تصریح کرد که هماکنون ۱۹ فعال کارگری در زندان به سر میبرند، از جمله شریفه محمدی که خطر اعدام او را تهدید میکند.
شریفه محمدی روز ۱۴ آذر ۱۴۰۲ در مسیر رفتن به منزل مسکونی خود در رشت به اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام” بازداشت و در ۱۴ تیرماه سال بعد، از سوی دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام “بغی” به اعدام محکوم شد. این حکم سپس در مهرماه ۱۴۰۳ از سوی دیوان عالی کشور نقض شد، اما شعبه دوم دادگاه انقلاب رشت بار دیگر در ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ او را به اعدام محکوم کرد.
دادگاه عضویت شریفه محمدی در “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری” را که مربوط به بیش از یک دهه قبل بوده، مصداق اتهام “بغی” و صدور حکم اعدام علیه این فعال کارگری دانسته و افزون بر این، او را به “عضویت در حزب کومله” نیز متهم کرده است؛ اتهامی که شریفه محمدی آن را به شدت رد میکند.
صدور حکم اعدام علیه شریفه محمدی اعتراضات گسترده داخلی و بینالمللی را برانگیخت. بسیاری از سندیکاهای کارگری، چهرههای سیاسی، از جمله فعالان و زندانیان سیاسی، فعالان مدنی، نواندیشان دینی و نیز سازمانهای بینالمللی حقوق بشری، همچون عفو بینالملل، خواستار لغو حکم اعدام این فعال کارگری و اجتماعی شدهاند.
بیشتر بخوانید:اول ماه مه در ایران؛ کارگران بیدفاع، مطالبات بیپاسخ
در گزارش “مرکز حقوق بشر در ایران” در باره سرکوب فعالان کارگری آمده است، “فعالان کارگری زندانی عمدتاً بهدلیل فعالیتهای کاملاً مسالمتآمیز در دفاع از حقوق صنفی خود با اتهامات امنیتی و احکام سنگین زندان روبهرو شدهاند؛ روندی که نمایانگر تلاش حکومت برای جرمانگاری فعالیتهای کارگری مستقل و ممانعت از تشکیل اتحادیههای واقعی و مستقل است”.
در این گزارش به نقل از بهار قندهاری، مدیر ارتباطات و روابط عمومی مرکز حقوق بشر در ایران آمده است: «کارگران در ایران به عنوان نیروی کار ارزان و جایگزینپذیر از سوی حکومت سرکوب و استثمار میشوند و رهبران آنها شلاق میخورند و بازداشت و حبس میشوند؛ از سوی حکومتی که ارزشی برای حقوق آنان قائل نیست.»
به گفته قندرهاری، “در حالی که رهبران سندیکاهای کارگری در پشت میلههای زندان به سر میبرند، هر ساله صدها کارگر جان خود را به خاطر نواقص و کاستیهای استاندارهای ایمنی از دست میهند، کارگران در صنایع سراسر ایران به خاطر عدم دریافت حقوق با ادامه زندگی دست و پنجه نرم میکنند و میلیونها کودککار جان میکنند، چرا که دولت ایران عمدا در اجرای قوانین کار سهلانگاری میکند”.