گورکن ، پا به فرار است ، هوا توفانی است!


عارف پژمان

«راهزن»، زنده به گور است، به اوستا سوگند
ریش آخوند به تنور است ، به فردا سوگند

دل چرا بندی به خاموشی قبل از توفان
صبح ،در حال ظهور است، به آوا سوگند

چهل سال ،چو بوزینه، به منبر لولید
این وطن ، سنگ صبور است ، به غوغا سوگند

همه جا میلهءزندان، همه جا اعدامی
پاک، پرونده قطور است، به حاشا سوگند

شصت و اند ضربهء شلاق، پی یک پرسش
وحشتی کامل و کور است، به دارا سوگند

روضهء « شام غریبان» ، دگر مضحکه شد
این زمستان به سر آمد ، به گل ها سوگند

گورکن ، پا به فرار است ؛ هوا، توفانی است:
بسته، هر راه عبور است،به دریا سوگند!