Previous Next

سازمان جهانی بهداشت: چاقی به یک اپیدمی بدل شده است

بنا بر یک گزارش تحقیقی تازه‌، شمار افراد چاق در جهان از دهه ۱۹۹۰ به این سو دو برابر شده است. این رقم در مورد کودکان و نوجوانان ۴ برابر است. این گزارش، بر مجموعه توصیه‌هایی برای مقابله با چاقی تأکید کرده است.یک میلیارد نفر در جهان به چاقی دچار هستند. این یافته اصلی یک گزارش تحقیقی مندرج در نشریه علمی لانست است.

بر اساس این گزارش، محققان از شتاب بالای گسترش چاقی در سطح جهان حیرت‌زده شده‌‌اند. آنها از سیاستمداران و صنایع غذایی جهان خواسته‌اند که در جهت مهار این پدیده وارد عمل شوند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

پژوهش تازه می‌گوید که شمار افراد چاق در جهان از دهه ۱۹۹۰ به این سو بیش از دو برابر شده است. این رقم در مورد کودکان و نوجوانان میان ۵ تا ۱۹ ساله، چهار برابر است.

سازمان جهانی بهداشت با استناد به تحقیق تازه از “اپیدمی چاقی” در سطح جهان سخن گفته است. چاقی محمل شماری از بیماری‌ها تلقی می‌شود.

به گفته نویسندگان گزارش گرچه راه‌های مقابله با چاقی شناخته شده‌اند، ولی در سطح سیاسی اراده لازم برای اجرای آنها وجود ندارد. یک برنامه مصوب مجمع سازمان جهانی بهداشت در سال ۲۰۲۲ تا کنون تنها در ۳۱ کشور به اجرا درآمده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

راه‌های مقابله با چاقی به گفته نویسندگان تحقیق، شامل روشنگری و همچنین محافظت از کودکان در برابر تبلیغات مربوط به غذاها و نوشابه‌های غیرسالم است.

به کارگیری معافیت‌های مالیاتی برای مواد خوراکی سالم و نیز برچسب‌زدن بیشتر چنین موادی از جمله دیگر پیشنهادهای مطرح‌شده در گزارش لانست است.

یک فرمانده دیگر سپاه در سوریه کشته شد

رسانه‌های ایران از کشته‌شدن رضا زارعی، از فرماندهان سپاه پاسداران، در اثر “حمله نیروی هوایی ارتش اسرائیل به بندر بانیاس در سوریه” خبر می‌دهند. اروپا قصد دارد ۶۸ میلیون یورو کمک فوری در اختیار فلسطینی‌ها قرار دهد.در روز ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نیروهای گروه تروریستی حماس با عبور از موانع مرزی از نوار غزه وارد خاک اسرائیل شدند. در این حمله بیش از ۱۲۰۰ نفر در اسرائیل که بخش عمده آنها غیرنظامی بودند جان باختند. حماس حدود ۲۴۰ نفر را نیز به گروگان گرفت و در باریکه غزه اسیر کرد.

اسرائیل پس از حمله حماس اعلام وضعیت جنگی کرد و با حملات سنگین هوایی و زمینی دست به تعقیب و مجازات عاملان این جنایت زد. این کشور هدف عملیات خود را نابودی کامل ساختارهای نظامی حماس و به زیر کشیدن این گروه تروریستی از قدرت سیاسی در باریکه غزه اعلام کرد. تا کنون حدود یک میلیون نفر از ساکنان شمال غزه به مناطق جنوبی گریخته‌اند. به گفته مقام‌های سازمان ملل متحد هزاران نفر در نوار غزه کشته شده‌اند. دویچه وله فارسی در این مجموعه خبری تحولات در منطقه را دنبال کرده و به اطلاع کاربران خود می‌رساند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

مطالب بیشتر در زمینه درگیری نظامی اسرائیل با شبه‌نظامیان تروریست را اینجا بخوانید

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

حماس از کشته شدن ۳۰ هزار و ۲۲۸ فلسطینی خبر داد
به گفته وزارت بهداشت غزه که تحت کنترل گروه تروریستی حماس است، از زمان آغاز جنگ غزه تاکنون دست‌کم ۳۰ هزار و ۲۲۸ فلسطینی در نوار غزه کشته و ۷۱ هزار و ۳۷۷ تن از مردم این منطقه نیز زخمی شده‌اند.

گفته شده است طی ۲۴ ساعت گذشته نیز ۱۹۳ فلسطینی کشته و ۹۲۰ نفر مجروح شده‌اند.

ارتش اسرائیل از کشته شدن ده‌ها نیروی حماس در خان یونس خبر داد
به گفته مقامات ارتش اسرائیل، عملیات نیروهای نظامی این کشور علیه گروه ترورسیتی حماس در خان یونس در نوار غزه همچنان جریان دارد.

طبق اعلام ارتش اسرائيل سربازان این کشور در طول هفته گذشته یک سری عملیات نظامی در برخی از مناطق شهر خان یونس انجام داده‌اند که پیشتر صورت نگرفته بود.

گفته شده است در عملیات مذکور خانه‌های اعضای بلندپایه حماس حملاتی مورد حمله قرار گرفته است.

ارتش اسرائیل اعلام کرد، در این عملیات چندین موشک‌ و مواد منفجره کشف و ضبط شده است و ده‌ها تن از جنگجویان اسلام‌گرای افراطی حماس نیز کشته شده‌اند.

رضا زارعی، فرمانده سپاه پاسداران در بانیاس سوریه کشته شد
رسانه‌های حکومتی در ایران روز جمعه اول مارس (۱۱ اسفند) گزارش دادند که رضا زارعی، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران، در اثر “حمله نیروی هوایی ارتش اسرائیل به بندر بانیاس در سوریه” کشته شده است. اسرائیل در این باره واکنشی نشان نداده است.

بنا بر خبرهای منابع داخلی در ایران، این عضو سپاه پاسداران در هنگام حمله ارتش اسرائیل در حال انجام بازید از نیروها بوده است.

گفته شده است در اثر این حمله دو تن ازنیروهای شبه‌نظامیان حزب‌الله نیز کشته شده‌اند.

نشست وزرای دارایی گروه ۲۰ بدون صدور بیانیه نهایی پایان یافت

نشست وزرای دارایی گروه ۲۰ در برزیل، به دلیل اختلاف‌نظر اعضا در مورد جنگ روسیه علیه اوکراین، بدون توافق بر سر صدور یک اعلامیه نهایی مشترک به پایان رسید و تنها به صدور گزارش نهایی برزیل، کشور میزبان این نشست اکتفا کرد.جلسه سالانه وزرای دارایی گروه ۲۰ در برزیل نتوانست بر سر صدور یک بیانیه نهایی به توافق برسد. اختلاف نظر بر سرجنگ روسیه علیه اوکراین، عامل عمده این اختلاف عنوان شده است. نشست تنها به صدور گزارش نهایی برزیل، کشور میزبان، اکتفا کرد.

خبرگزاری آلمان به نقل از منابع خبری خود گزارش داد که دلیل عدم صدور بیانیه پایانی در نشست وزرای دارایی و روسای بانک‌های مرکزی کشورهای جی۲۰، اختلاف‌نظر بر سر مواضع این کشورها در جنگ اوکراین بوده است.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

کریستیان لیندنر، وزیر دارایی آلمان، پیش از این گفته بود که آلمان نمی‌تواند با یک بیانیه نهایی که در آن به درگیری‌های ژئوپلیتیکی اشاره نشده باشد، موافقت کند.

لیندنر با بیان این که “جنگ تجاوزکارانه روسیه علیه اوکراین، تروریسم حماس و وضعیت [بحران] انسانی در غزه وجود دارد” افزود: «نمی‌توانیم نسبت به همه این‌ها بی‌تفاوت بمانیم، این‌ها باید در اینجا نیز مورد بحث قرار گیرند. ما با کنار گذاشتن این پرسش‌ها مخالفت کردیم. برای نمونه، این موضوع که روسیه در حال جنگ با اوکراین است نباید برای ما عادی شود».

بیشتر بخوانید: جنگ اوکراین و چالش‌های اتحادیه اروپا در اجلاس گروه ۲۰ در هند

برزیل به عنوان میزبان نشست گروه ۲۰ در این نشست قصد داشت بحران‌های ژئوپلیتیکی را کنار بگذارد و صرفا بر مسائل سیاست اقتصادی تمرکز کند.

بیشتر بخوانید:اجلاس گروه ۲۰ در هند زیر سایه سنگین مناقشه غرب و روسیه

معمولا نشست پایانی جی‌۲۰ با صدور بیانیه‌ای خاتمه می‌یابد که ارزیابی‌ها و اهداف مشترک اعضا را بازتاب می‌دهد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

این نشست‌ها از زمان جنگ اوکراین، به دلیل عضویت روسیه در آن، بارها متوقف شده بود. همچنین در نشست سال گذشته در هند نیز، وزرای دارایی این کشورها نتوانستند بر سر یک فرمول مشترک به توافق برسند.

عبدالحمید: مردم ایران قربانی تنگدستی و فقر می‌شوند

مولوی عبدالحمید در خطبه‌های نماز جمعه زاهدان گفت مردم ایران قربانی فقر و تنگدستی می‌شوند. او از عدم مدیریت سیل در استان سیستان و بلوچستان توسط دولت انتقاد کرد. این روحانی برجسته سنی درباره انتخابات مجلس اظهارنظر نکرد.مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان در نماز جمعه ۱۱ اسفند (اول مارس) ضمن اشاره به بروز سیل مهیب در استان سیستان و بلوچستان گفت تا کنون تلفات جانی از سیل گزارش نشده، ولی راه ارتباطی بسیاری از روستاها در سیستان و بلوچستان قطع شده است.

او تاکید کرد که سازمان‌های دولتی باید وظایف خود را انجام دهند و به کمک‌های مردمی نیز نیاز است.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

امام جمعه اهل سنت زاهدان افزود: «مدیریت کشور چرا نتوانسته برنامه‌ریزی کند و زیرساخت‌ها را آماده کند تا سیل‌ها را منحرف کنند. سدهایی هم که ایجاد شده کارشناسی نبوده است.»

این روحانی سنی در ادامه صحبت‌های خود به “طرح بزرگ و بلند پروازانه مکران” که قرار است جمعیت زیادی را در سواحل مکران اسکان دهد اشاره کرد و خطاب به مقامات گفت: «شما ابتدا نگذارید که مردم در آب غرق شوند و زندگیشان تباه شود و به جای این پروژه‌ها به وضعیت مردم رسیدگی کنید که نان برای خوردن ندارند.»

عبدالحمید از حاکمیت خواست ثروت کشور را برای مردم صرف کند تا ملت بتواند به حیات خود ادامه دهد. او همچنین به عواقب فقر اشاره کرد و گفت فقر با خود فساد و بدبختی می‌آورد.

خطبه‌های نماز جمعه زاهدان هم‌زمان شده است با روز برگزاری انتخابات دوازدهمین دور مجلس و ششمین دور مجلس خبرگان رهبری. با این حال مولوی عبدالحمید درباره انتخابات سخنی نگفت و آن را “نادیده” گرفت.

عبدالحمید بارها پیرامون انتخابات صحبت کرده و نظر خود را مطرح کرده است.

معترضان بلوچ نیز پیشتر بارها با در دست داشتن پلاکارد‌هایی با عنوان “رفراندوم، اولین انتخاباتی که در آن شرکت خواهیم کرد” مردم را به تحریم انتخابات فراخوانده بودند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

امام جمعه اهل سنت زاهدان گفته بود “نماینده اگر برای دفاع از حق مردم استقلال نداشته باشد و خود را نماینده دولت و نظام بداند بهتر است “برود پی کار خودش”.

امام جمعه اهل سنت زاهدان در آستانه برگزاری انتخابات هم انتقاد کرد و گفت در کشورهای دموکراتیک، مجلس نماینده دولت و حاکمیت نیست بلکه نماینده مردم است.

عبدالحمید: مردم ایران از تنگدستی و فقر قربانی می‌شوند

مولوی عبدالحمید در خطبه‌های نماز جمعه زاهدان گفت مردم ایران از فقر و تنگدستی قربانی می‌شوند. او از عدم مدیریت سیل در استان سیستان و بلوچستان توسط دولت انتقاد کرد. این روحانی برجسته سنی درباره انتخابات مجلس اظهارنظر نکرد.مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان در نماز جمعه ۱۱ اسفند (اول مارس) ضمن اشاره به بروز سیل مهیب در استان سیستان و بلوچستان گفت تا کنون تلفات جانی از سیل گزارش نشده، ولی راه ارتباطی بسیاری از روستاها در سیستان و بلوچستان قطع شده است.

او تاکید کرد که سازمان‌های دولتی باید وظایف خود را انجام دهند و به کمک‌های مردمی نیز نیاز است.

امام جمعه اهل سنت زاهدان افزود: «مدیریت کشور چرا نتوانسته برنامه‌ریزی کند و زیرساخت‌ها را آماده کند تا سیل‌ها را منحرف کنند. سدهایی هم که ایجاد شده کارشناسی نبوده است.»

این روحانی سنی در ادامه صحبت‌های خود به “طرح بزرگ و بلند پروازانه مکران” که قرار است جمعیت زیادی را در سواحل مکران اسکان دهد اشاره کرد و خطاب به مقامات گفت: «شما ابتدا نگذارید که مردم در آب غرق شوند و زندگیشان تباه شود و به جای این پروژه‌ها به وضعیت مردم رسیدگی کنید که نان برای خوردن ندارند.»

عبدالحمید از حاکمیت خواست ثروت کشور را برای مردم صرف کند تا ملت بتواند به حیات خود ادامه دهد. او همچنین به عواقب فقر اشاره کرد و گفت فقر با خود فساد و بدبختی می‌آورد.

خطبه‌های نماز جمعه زاهدان هم‌زمان شده است با روز برگزاری انتخابات دوازدهمین دور مجلس و پنجمین دور مجلس خبرگان رهبری. با این حال مولوی عبدالحمید درباره انتخابات سخنی نگفت و این حادثه سیاسی را “نادیده” گرفت.

عبدالحمید بارها پیرامون انتخابات صحبت کرده و نظر خود را مطرح کرده است.

معترضان بلوچ نیز پیشتر بارها با در دست داشتن پلاکارد‌هایی با عنوان “رفراندوم، اولین انتخاباتی که در آن شرکت خواهیم کرد” مردم را به تحریم انتخابات فراخوانده بودند.

امام جمعه اهل سنت زاهدان گفته بود “نماینده اگر برای دفاع از حق مردم استقلال نداشته باشد و خود را نماینده دولت و نظام بداند بهتر است “برود پی کار خودش”.

امام جمعه اهل سنت زاهدان در آستانه برگزاری انتخابات هم انتقاد کرد و گفت در کشورهای دموکراتیک، مجلس نماینده دولت و حاکمیت نیست بلکه نماینده مردم است.

۴ کشته در تیراندازی مرگبار یک سرباز ارتش در نیدرزاکسن آلمان

پلیس آلمان اعلام کرد در پی تیراندازی در دو منطقه در ایالت نیدرزاکسن، چهارنفر از جمله یک کودک جان خود را از دست دادند. به گفته پلیس عامل جنایت که خود را به پلیس تسلیم کرد، سرباز ارتش آلمان است.تیراندازی مرگبار شبانه در دو منطقه ایالت نیدرزاکسن آلمان، ۴ کشته بر جای گذاشت. پلیس آلمان اعلام کرد عامل این جنایت که سرباز ارتش آلمان است، خود را به پلیس تسلیم کرده است.

ماموران و بازرسان پلیس در خصوص جزئیات بیشتر این رخداد، از جمله درباره قربانیان – سن، جنسیت یا رابطه آن‌ها با مظنون بازداشت‌شده، اطلاعات بیشتری منتشر نکرده‌اند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

پلیس می‌گوید این تیراندازی مرگبار شامگاه پنجشنبه در دو منطقه وومه روتنبورگ (Wümme) در ایالت نیدرزاکسن رخ داده و در میان اجساد، یک کودک نیز دیده می‌شود.

بیشتر بخوانید: آلمان قوانین مربوط به مالکیت سلاح را بازنگری می‌کند

به گزارش پلیس یکی از دو محل تیراندازی، خانه‌ای در “وستروسده” در منطقه “شیسل” و دیگری در “بوتل” بوده است. جزییاتی که عامل این جنایت در این مکان زندگی می‌کرده است یا خیر، منتشر نشده است. بر اساس اعلام پلیس “احتمال انگیزه خانوادگی منتفی نیست.” در حال حاضر تعداد زیادی از ماموران پلیس در محل وقوع حادثه حضور دارند.

همچنین صبح امروز، پلیس عملیاتی را در Von-Düring-Kaserne ، جایی که گردان ۹۱ در آن مستقر است انجام داد و بازرسان در مقابل پادگان، یک وسیله نقلیه را برای یافتن سرنخ‌هایی بررسی کردند.

دفتر دادستانی تا زمان انتشار این خبر هیچ اطلاعاتی مبنی بر اینکه آیا اسلحه مظنون متعلق به ارتش آلمان بوده است یا نه ارائه نکرد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

به گفته بازرسان پلیس، مهاجم پس از این حمله مرگبار خود را به پلیس تسلیم کرد و بازداشت شد. پلیس هنوز هیچ اطلاعاتی دقیق در مورد این فرد از جمله در مورد سن او ارائه نکرده است.

کانادا تسهیلات ویژه برای تمدید حضور ایرانیان را تمدید کرد

دولت کانادا اعلام کرد در پی اقدام‌های جمهوری اسلامی در سرکوب معترضان در خیزش سراسری “زن، زندگی، آزادی”، تسهیل شرایط تمدید حضور ایرانیان دارای ویزا و اقامت موقت در این کشور را تا اسفندماه سال ۱۴۰۳ تمدید می‌کند.دولت کانادا روز ۲۹ فوریه (۱۰ اسفندماه) با صدور بیانیه‌ای رسمی اعلام کرد به دلیل اقدام‌های جمهوری اسلامی در سرکوب معترضان پس از جان باختن مهسا امینی در گشت وزارت ارشاد، تسهیلات برای شرایط تمدید حضور ایرانیان در این کشور را تا یک سال دیگر (۱۰ اسفند سال ۱۴۰۳) تمدید می‌کند.

این تسهیلات، ایرانیان دارای اقامت موقت یا افراد مقیم و شهروند کانادا را دربرمی‌گیرد. به این ترتیب، ایرانیان دارای اقامت موقت معتبر در کانادا می‌توانند با تمدید بدون هزینه یا بیومتریک ویزای خود به کار، تحصیل و دیدارشان با خانواده در کانادا ادامه دهند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

همچنین شهروندان یا افراد دارای اقامت دائم کانادا که در ایران به‌سر‌می‌برند و مایل به خروج از ایران هستند، می‌توانند بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای برای دریافت گذرنامه و مدارک مسافرتی مربوط به اقامت دائم دست به اقدام بزنند.

بیشتر بخوانید: تحریم‌های جدید آمریکا و کانادا علیه چند فرد و نهاد ایرانی

گفتنی است دولت کانادا بارها سرکوب خونین معترضان در خیزش سراسری “زن، زندگی، آزادی” را محکوم کرد و از مقام‌های جمهوری اسلامی خواست تا بازداشت‌شدگان را فورا آزاد کند.

دولت کانادا همچنین صدور و اجرای حکم اعدام برای شماری از بازداشت‌شدگان این خیزش را به شدت محکوم کرد.

بیشتر بخوانید: کانادا ۹ شخص حقیقی و حقوقی جمهوری اسلامی را تحریم کرد

کانادا تا کنون ده‌ها نفر از افراد و نهادهای جمهوری اسلامی را به دلیل نقض گسترده حقوق بشر تحت تحریم‌های خود قرار داده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

از جمله آنها و بر اساس اعلام دولت کانادا در آذرماه سال ۱۴۰۱ حسن کرمی،‌ فرمانده یگان ویژه نیروی انتظامی، علی قنات کار معاون دادستان تهران و بازپرس سابق دادسرای اوین و همچنین مرتضی طلایی، ‌فرمانده سابق نیروی انتظامی تهران در میان افراد تحریم‌شده کانادا قرار گرفتند.

روزنامه جوان وابسته به سازمان بسیج، دیگر نهادی است که نامش در لیست تحریم‌های کانادا قرار گرفت.

آغاز انتخابات مجلس و خبرگان در ایران؛ تحریم‌ها ادامه دارد

انتخابات دوازدهمین دوره مجلس و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری در سراسر ایران آغاز شد. میزان مشارکت در انتخابات به رغم تبلیغات گسترده و بسیج همگانی حاکمیت طبق نظرسنجی‌های داخل کشور بسیار اندک پیش‌بینی شده است.انتخابات دوازدهمین دوره مجلس و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری صبح روز جمعه ۱۱ اسفند (اول مارس) در سراسر ایران آغاز شد.

در دور دوازدهم انتخابات ۲۹۰ نماینده از ۲۰۸ حوزه انتخابیه وارد مجلس می‌شوند. طبق داده‌های ستاد انتخابات وزارت کشور ۲۴ هزار و ۸۲۹ نفر نامزد دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شدند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

تعداد واجدین شرایط دادن رأی براساس اعلام ثبت احوال ۶۱ میلیون و ۱۷۲ هزار و ۲۹۸ است که نیمی از آنان مرد و حدود نیمی دیگر زن هستند.

بیش از ۱۵ هزار نفر در انتخابات مجلس شورای اسلامی تایید صلاحیت شده‌اند که ۱۲ درصد آنان را نامزدان زن و ۸۸ درصد را نامزدان مرد تشکیل می‌دهند. در خبرگان رهبری ۱۴۴ نفر تایید صلاحیت شده‌اند.

بیشتر بخوانید: کارگران هفت‌تپه: شرکت در انتخابات “بازی به نفع جنایت” است

بسیاری از سیاستمداران وابسته به حاکمیت از جمله حسن روحانی رئیس جمهوری پیشین ایران توسط شورای نگهبان برای انتخابات خبرگان رد صلاحیت شدند.

سخنگوی فراجا، شامگاه پنجشنبه اعلام کرد که ۱۹۰ هزار نیروی پلیس برای تامین امنیت انتخابات در آماده باش هستند.

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی از اولین کسانی بود که صبح جمعه رای خود را به صندوق رای انداخت. او خطاب به کسانی که در انتخابات شرکت نمی‌کنند گفت “در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست”. خبرگزاری‌های ایران نوشتند که خامنه‌ای این جمله را در خطاب به “مرددین” شرکت در انتخابات بیان کرده است.

اهمیت انتخابات کنونی در این است که نخستین انتخابات بعد از خیزش مردمی شهریورماه ۱۴۰۱ به حساب می‌آید. مشارکت در انتخابات به رغم تبلیغات گسترده و بسیج همگانی حاکمیت طبق نظرسنجی‌های داخل کشور بسیار اندک پیش‌بینی شده است.

تحریم انتخابات توسط چهره‌های شناخته‌شده داخل

بسیاری چهر‌ه‌های سیاسی شناخته شده، از جمله نرگس محمدی، مصطفی تاج‌زاده، ابوالفضل قدیانی، کیوان صمیمی، صدیقه وسمقی، عبدالله مومنی، فائزه هاشمی، سعید حجاریان، احمد منتظری، علیرضا رجایی و سعید مدنی همراه با شمار درخور توجهی از شخصیت‌های سیاسی و مدنی خواهان تحریم این انتخابات شدند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و برنده نوبل صلح که در زندان بسر می‌برد این انتخابات را “نمایشی” و “فرمایشی” خواند. او تحریم آن را “نه صرفا از منظر سیاسی، بلکه از بعد اخلاقی وظیفه آزادی خواهان و عدالت‌طلبان ایران” دانست.

نظرسنجی‌ها: ۸۱ درصد مردم به دولت اعتمادی ندارند

مصطفی معین، وزیر پیشین علوم در کابینه محمد خاتمی، در مصاحبه‌ای از نتایج یک نظرسنجی علمی سخن گفت که نشان می‌دهد ۸۱ درصد مردم به دولت اعتمادی ندارند و نارضایتی از سیاستمداران و صاحبان قدرت به شدت افزایش یافته است.

بیشتر بخوانید: انتخابات ۱۴۰۲، تشدید یکه‌سالاری در حکومت و شکاف در حاکمیت یکپارچه اصولگرایان

علاوه بر این، بیش از ۵۲ درصد از شرکت‌کنندگان در نظرسنجی حتی از تاریخ انتخابات بی‌اطلاع بوده‌اند.

درخواست آتش‌بس فوری بعد از حادثه مرگبار در شمال غزه

پس از کشته شدن بیش از ۱۰۰ فلسطینی در اطراف کاروان کمک‌های بشردوستانه در شمال غزه درخواست‌های بین‌المللی برای تحقیقات مستقل بیشتر شده است. گوترش گفت که از بروز این حادثه شوکه شده است. فرانسه از ارتش اسرائیل انتقاد کرد.در روز ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نیروهای گروه تروریستی حماس با عبور از موانع مرزی از نوار غزه وارد خاک اسرائیل شدند. در این حمله بیش از ۱۲۰۰ نفر در اسرائیل که بخش عمده آنها غیرنظامی بودند جان باختند. حماس حدود ۲۴۰ نفر را نیز به گروگان گرفت و در باریکه غزه اسیر کرد.

اسرائیل پس از حمله حماس اعلام وضعیت جنگی کرد و با حملات سنگین هوایی و زمینی دست به تعقیب و مجازات عاملان این جنایت زد. این کشور هدف عملیات خود را نابودی کامل ساختارهای نظامی حماس و به زیر کشیدن این گروه تروریستی از قدرت سیاسی در باریکه غزه اعلام کرد. تا کنون حدود یک میلیون نفر از ساکنان شمال غزه به مناطق جنوبی گریخته‌اند. به گفته مقام‌های سازمان ملل متحد هزاران نفر در نوار غزه کشته شده‌اند. دویچه وله فارسی در این مجموعه خبری تحولات در منطقه را دنبال کرده و به اطلاع کاربران خود می‌رساند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

مطالب بیشتر درباره درگیری نظامی اسرائیل با شبه‌نظامیان تروریست را اینجا بخوانید

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

درخواست آتش‌بس فوری بعد از حادثه مرگبار در شمال غزه
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، پس از مرگ بسیاری از افرادی که به دنبال کمک‌های بشردوستانه در نوار غزه بودند، گفت که این حادثه نیازمند تحقیقات مستقل است.

گوترش افزود از حادثه شمال غزه “شوکه” شده است. او تاکید کرد: «ما به یک آتش‌بس بشردوستانه و آزادی بی‌قید و شرط و فوری گروگان‌ها نیاز داریم و باید شورای امنیتی داشته باشیم که بتواند به این اهداف دست یابد.»

شورای امنیت سازمان ملل اعلام کرد به درخواست الجزایر نشستی غیرعلنی درباره کشته شدن فلسطینی‌ها در شمال غزه برگزار می‌کند. الجزایر اخیرا هم برای تصویب قطعنامه‌ توقف فوری نبردهای غزه تلاش کرد اما آمریکا پیش‌نویس این قطعنامه را وتو کرد.

بیش از ۱۰۰ نفر روز پنجشنبه ۲۹ فوریه (۱۰ اسفند) به هنگام توزیع مواد غذایی در غزه جان باختند. اداره بهداشت غزه که تحت کنترل حماس قرار دارد، شمار کشته‌شدگان این حادثه را ۱۱۲ نفر اعلام کرده است.

فرانسه از ارتش اسرائیل انتقاد کرد

وزارت امور خارجه فرانسه در بیانیه‌ای اعلام کرد “تیراندازی ارتش اسرائیل به سمت غیرنظامیانی که در تلاش برای به دست آوردن غذا هستند، غیرقابل توجیه است”.

امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه گفت: «وضعیت غزه فاجعه‌بار است و باید از غیرنظامیان محافظت کرد. آتش‌بس باید فورا اجرایی شود تا بتوان کمک‌های بشردوستانه را توزیع کرد.»

در بیانیه وزارت خارجه این کشور همچنین تاکید شده است: «فرانسه انتظار دارد این حادثه جدی به طور کامل شفاف‌سازی شود. در هر صورت، این مسئولیت اسرائیل است که به قوانین بین‌المللی پایبند باشد و از توزیع کمک‌های بشردوستانه به مردم غیرنظامی محافظت کند.»

سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هم شامگاه پنجشنبه گفت: «ما از صبح امروز با دولت اسرائیل در تماس بوده‌ایم و می‌دانیم که تحقیقات در حال انجام است. ما این تحقیقات را از نزدیک زیر نظر خواهیم گرفت و برای پاسخ به آنها فشار خواهیم آورد.»

سنتکام: به شش موشک کروز آماده شلیک حوثی‌های یمن حمله شد
سنتکام (ستاد فرماندهی کل نیروهای ارتش آمریکا در خاورمیانه و شمال آفریقا) اعلام کرد روز پنجشنبه ۲۹ فوریه (۱۰ اسفند)، بین ساعت شش و هفت و ۱۵ دقیقه بعد از ظهر (به وقت صنعا)، نیروهای ارتش آمریکا دو حمله دفاعی علیه شش موشک کروز ضد کشتی سیار که برای پرتاب به سمت دریای سرخ آماده شده بودند، انجام دادند.

سنتکام همچنین گفته است که اوایل همان شب نیروهای سنتکام یک پهپاد را بر فراز جنوب دریای سرخ سرنگون کردند.

فرماندهی مرکزی ایالات متحده تاکید کرده است که این اقدامات برای محافظت از آزادی دریانوردی و ایمن‌تر کردن آب‌های بین‌المللی انجام می‌شود.

اپوزیسیون علیه جنبش: آسیب‌شناسی یک بیماری سیاسی

آصف بیات

این روزها بسیاری احساس می‌کنند که جنبش رهایی‌بخشِ مردم ایران که خود را در قالب خیزش «زن، زندگی، آزادی» نشان داد در وضعیت دشواری قرار گرفته است. آنانکه با بی‌تابی در انتظار به ثمر رسیدن جنبش در شکل تغییرات ساختاریِ معنادار در عرصه‌ی سیاسی بودند، به روشنی می‌بینند که چنین نتیجه‌ای تا کنون به بار ننشسته است. در تبیین وضعیت موجود، آن‌ها نه تنها انگشت اتهام را روی سرکوب گسترده‌ی حاکمیت می‌گذارند، بلکه «اپوزیسیون» را هم در آن سهیم می‌دانند. من پیشتر و در جاهای دیگر به بررسیِ نقاط ضعف و قوت جنبش «زن، زندگی، آزادی» (شامل دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی) و چشم‌انداز آینده‌ی آن پرداخته‌ام.[1] اینجا تنها روی پدیده‌ی «اپوزیسیون» و آسیب‌شناسیِ آن تمرکز می‌کنم. می‌خواهم نشان بدهم که «اپوزیسیون» دستخوش نوعی بیماریِ سیاسی است، به‌طوری که عملاً و ناخواسته خود را در مقابل «جنبش» قرار داده است. چرا چنین است و چه عواقبی میتوان برای آن متصور شد؟

هرچند تحقیقات جامعه‌شناختی درباره‌ی «جنبش»های اجتماعی و انقلابی بسیار غنی است، اما توجه چندانی به چندوچون «اپوزیسیون» نشده است. در بیشتر دیدگاه‌ها، چنانکه در واژه‌ی «جنبش اپوزیسیون» (opposition movement) متجلی است، اپوزیسیون بخشی از جنبش فرض می‌شود. البته، عقل سلیم حکم می‌کند که چنین هم باشد. ولی واقعیت به ما چیز دیگری می‌گوید، به این سبب که این دو فرماسیون اجتماعی می‌توانند تابع سازوکارهای متفاوتی باشند. «جنبش» اجتماعی عموماً دلالت دارد به عمل جمعیِ مبارزه‌جویانه‌ی (contentious) تعداد زیادی از مردم عادی که خواهان تغییرات اجتماعی-سیاسی در یک جامعه‌اند. خواسته‌ها گاهی محدودند و گاهی وسیع. تاکتیک‌ها گاهی رادیکال‌اند و گاهی مسالمت‌آمیز. در حالی که جنبش‌های اجتماعی معمولاً خواهان تحقق درخواست‌های مشخص در بستر نظام موجودند، جنبش‌های انقلابی به دنبال تغییرات ساختاری در قالب ایجاد نظم سیاسیِ بدیل‌اند. مراد از «جنبش» در این یادداشت جنبش انقلابی است.

تا دهه‌های اخیر، جنبش‌های اجتماعی و انقلابی اغلب از سازمان‌دهیِ منسجم، رهبریِ مشخص و نوعی ایدئولوژی یا گفتمان ویژه برخوردار بودند، به‌گونه‌ای که نمی‌شد جداییِ چندانی میان آن‌ها و «اپوزیسیون» متصور شد. اما این روزها بیشتر جنبش‌ها خود را افقی (horizontal)، بدون رهبری واحد و عموماً به شکل پساایدئولوژیک نشان می‌دهند. اینکه چرا چنین تغییری روی داده از محدوده‌ی این یادداشت خارج است.[2] ولی به هر حال، ویژگیِ مهمِ جنبش‌ها نقش‌آفرینیِ سنگینِ افرادی عادی است که دغدغه‌ی آن‌ها عموماً تحقق خواسته‌های مشترکشان است. توجه به این ویژگی مهم است، زیرا سازوکار، منطق مبارزه و چگونگیِ تعامل افراد جنبش در بین خود و با دیگران را شکل می‌دهد. مردم عادی اغلب نتیجه‌گرا هستند، و گرایش دارند به راهکارهای پراگماتیک و چاره‌ساز، و نه دعواهای ایدئولوژیک، تنزه‌طلبی، و درگیری بر سرِ جزئیات بی‌ارزش (pedantic). این یکی از ویژگی‌هایی است که تمایز بین جنبش و اپوزیسیون را آشکار می‌کند.

منظور از «اپوزیسیون» مجموعه‌ی گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی با گفتمان‌ها، راهکارها، و چشم‌اندازهای متفاوتی است که همگی به‌عنوان «جنبش» فعالیت می‌کنند و به نام «جنبش» سخن می‌گویند. این گروه‌ها اغلب متشکل از افراد سیاسی‌کارِ «حرفه‌ای» هستند که صدایشان رسا و فعالیتشان قابل رؤیت است. گرچه این گروه‌ها به نام جنبش به حیاتِ خود ادامه می‌دهند، اما لزوماً با زندگی، ذهنیت، و شیوه‌های تعامل افراد عادیِ جنبش این‌همانی ندارند. در ایران کنونی، افراد و گروه‌های وابسته به این «اپوزیسیون» بیشتر در بین ایرانیان دیاسپورا، مهاجر یا تبعیدی زندگی می‌کنند، و دوریِ جبریِ آن‌ها از ایران عملاً از اشراف بر ظرائف اجتماعی و سیاسیِ درون کشور کاسته است. البته نباید همه‌ی مخالفانِ سیاسیِ خارج از ایران را لزوماً با «اپوزیسیون» یکسان دانست. اما «اپوزیسیون» در معنایی که به آن اشاره شد عموماً در بین مخالفانِ خارج از ایران جا گرفته است.

تردیدی نیست که «اپوزیسیون» ایرانی در دیاسپورا در مقاطعی نقش چشمگیری در حمایت از مبارزات اجتماعی و سیاسیِ مردم ایران ایفا کرده است ــ چه در قبل از انقلاب ۵۷، و چه پس از انقلاب، به‌ویژه در اعتراضات سال‌های اخیر. برای مثال، در اوایل خیزش «زن، زندگی، آزادی»، همراهی و همگراییِ ایرانیان دیاسپورا و همین‌طور «اپوزیسیون» با جنبش رهایی‌بخشِ مردم ایران بسیار برجسته و برای بسیاری الهام‌بخش بود، به‌طوری که گویی ایرانی نو، ایرانی جهانی، متولد شده است. اما پس از مدتی، در زمانی که هنوز «جنبش» در گیرودار اعتراضات خیابانی و دیگر شکل‌های مبارزه بود، خودمحوری، خصومت، و پراکندگی در درون «اپوزیسیون» چنان بالا گرفت که عملاً و ناخواسته آن را در مقابل «جنبش» قرار داد. از آن زمان، گفتار و کردار «اپوزیسیون» چنان بوده است که گویی دچار نوعی بیماری سیاسی شده است.

تأثیر «اپوزیسیون» بر عملکرد جنبش‌های اجتماعی-اعتراضی چندان قابل توجه نیست. اما در رابطه با جنبش انقلابی قضیه پیچیده است زیرا «اپوزیسیون» به نام جنبش انقلابی سخن می‌گوید و برای آن زندگی می‌کند. یکی از اصول پایه‌ای جنبش‌های انقلابی همگرایی و وحدتِ موقتی افراد و گروه‌هایی است که خواهان تغییرات ساختاری و سیاسی در یک کشورند. این اصل می‌گوید اگر قرار است که جنبش به نتیجه‌ای برسد، چاره‌ای جز همگرایی نیست. از منظر جامعه‌شناسیِ سیاسی، انقلابیون محکوم به همگرایی هستند و از وحدت (حتی موقتی) گریزی ندارند. زیرا قدرت جنبش در وحدت آن است؛ بدون همگراییِ مخالفان، طرف مقابل (دولت، رژیم، حاکمیت) که با شدت به تحکیم وحدت صفوف خود می‌پردازد، مجبور به عقب‌نشینی و حتی امتیازدهی نخواهد شد. بنابراین، «اپوزیسیون» باید در مجموعه‌ی خود به همدلی، و در ارائه‌ی چشم‌اندازی روشن برای نظم آینده به همگامی برسد. از این طریق است که «اپوزیسیون» در خدمت اهداف جنبش قرار می‌گیرد؛ در غیر این صورت، ناخواسته جنبش را تضعیف می‌کند و در برابر آن قرار می‌گیرد. این یکی از چالش‌های بزرگ یک جنبش انقلابی است.

به جای حذف گروه یا فرد فعال، با آن‌ها رقابت کنید؛ به جای تخریب دیگران، دیدگاه خود را اشاعه دهید؛ به جای گذشته‌ی رقبا، اکنونِ آن‌ها را قضاوت کنید؛ به جای طرد، بحث کنید.

در مورد خاص ایران، این چالش سهمگین‌تر است، زیرا ما با «اپوزیسیونی» مواجه‌ایم که گرچه در آنچه نمیخواهد متحد است، اما در آنچه میخواهد و چگونه میخواهد، خودمحور، ناروادار، متخاصم و به‌شدت پراکنده است. برخی ادعای «رهبری» جنبش را دارند و پیرو سیاست‌هایی (مانند مداخله‌ی قدرت‌های خارجی) هستند که می‌تواند پیامدهای مخربی برای مردم و کشور داشته باشد، بی‌آنکه خود در معرض خطر آن پیامدها باشند. به‌رغم آن‌همه فعالیت و نشریه و جلسه و تظاهرات خیابانی و غیره، گویی دغدغه‌ی این «اپوزیسیون» جنبش نیست، بلکه صرفاً بقای اپوزیسیون است. گویی این فعالیتها معطوف به مبارزه‌ی جمعیِ فراگیر برای دست یافتن به تغییرات معنادار نیست، بلکه اصل مخالفت تبدیل شده به هویت، به گونهای که اصولاً جایی برای «سیاست» (در معنای بحث و گفت‌وگو و چانهزنی برای دستیابی به توافق و همگرایی) باقی نمانده است. اپوزیسیونی که خود را ونگارد (پیشگام) می‌داند، ارزشی برای «جنبش» از پایین قائل نیست، زیرا بدون توجه به دیدگاه‌ها و حساسیت‌های حاملان عادیِ جنبش، خود را راهبر و طراح نظم آینده می‌شمارد. برای چنین اپوزیسیونی، همگرایی یعنی دیگران به او بپیوندند، و سیاست یعنی تقبیح و تخریب رقبا. در این وضعیتِ تهی از سیاست، «اپوزیسیون» عملاً تبدیل می‌شود به نوعی سبک زندگی و استراتژی بقا. دقیقاً همین نقش سبک زندگی است که به «اپوزیسیون» استقامت و پایداری می‌دهد، به‌طوری که به‌رغم سترونی و بی‌ربط بودن آن، گروه‌ها و محافل درونِ آن می‌توانند همواره برای خود فایده و مناسبت بتراشند و به حیات «اپوزیسیونیِ» خود ادامه دهند. این گروه‌ها، با فرو رفتن در خود، با زبان و ایده‌ها و معاشرت‌های خود، منطقه‌ی امن محفلی (comfort zone) برای خود می‌سازند و در آن به زیست «هدفمند» و «معنادارِ» خود ادامه می‌دهند، حتی اگر بقای آن‌ها چندان فایده‌ای برای اهداف و منویات جنبش نداشته باشد.

تنوع و تفاوت در منافع، ایده‌ها و انتظارات چیز جدیدی نیست. آنچه جدید است دینامیسم متفاوتی است که فناوریِ جدید، و به‌ویژه رسانه‌های اجتماعی، در این رابطه به وجود آورده است. فناوری ارتباطات، به‌رغم کمک بی‌سابقه به بسیج سریع و گسترده‌ی معترضان، نوع جدیدی از ادراک و روش تعامل و شکل تازه‌ای از گروه‌گراییِ محفلی را تولید می‌کند. در گذشته نیز افراد تفاوت و تضارب آراء داشتند و در محافل و گروهشان به انتقاد، مخالفت و حتی بدگوییِ دیگران می‌پرداختند. اما این برخوردها اغلب در حوزه‌ی خصوصی رخ می‌داد و عموماً در همان‌جا می‌ماند. ولی امروز این نوع برخوردها در پلتفرم‌هایی مثل توئیتر و تلگرام، یعنی در حوزه‌ی خصوصی-عمومی رخ می‌دهد و به دشمنی و چندپارگیِ بیمارگونه می‌انجامد. بدگوییِ خصوصی در این پلتفرم‌های خصوصی-عمومی به سهولت و ناخواسته به اظهار نظر عمومی تبدیل می‌شود. با پیوستن (و لایک کردن) دیگران به این نظر، گروه‌بندی‌های مجازی و دسته‌های شایعه‌پراکنی تولید می‌شود. از آن طرف، گروه‌بندی‌های بیشتری در مخالفت با چنین نظرات و شایعاتی ایجاد می‌شود. در اینکه عوامل سایبریِ حکومت‌ها در تولید این وضعیت دست دارند شاید تردیدی نباشد، اما کار این عوامل نمی‌تواند توضیح‌دهنده‌ی تمامی ماجرا باشد. به هر حال، چنین وضعیتی پیامدهای خطیری در گسترش هویت‌های پاره پاره و زدایش همگرایی و همبستگی دارد. حتی روابط دوستانه از سرایت این بیماری در امان نیست.  

در تجربه‌ی شخصی‌ام گاهی نتوانسته‌ام چند دوست و آشنا با ارزش‌های اجتماعیِ مشترک را برای همنشینیِ دوستانه دور یک سفره‌ی غذا گرد بیاورم. زیرا آن‌ها تحمل یکدیگر را ندارند ــ یا یکدیگر را فرصت‌طلب می‌دانند، یا دارای گذشته‌ا‌ی مشکوک، یا در رابطه‌ی خانوادگی غیر قابل اعتماد. در تجربه‌ی دیگران می‌شنویم که مثلاً فلانی «قبلاً اصلاح‌طلب بوده، دیگری با فلان سلبریتیِ متهم دیده شده، این یکی لیبرال است، آن یکی مذهبی، آن دیگری چپ رادیکال یا ناسیونالیست»! جالب است که بسیاری از این افراد حتی یک بار هم گفت‌وگوی مستقیمی با طرف مورد اتهام نداشته‌اند تا دیدگاه‌های او را بهتر بشناسند، بلکه اغلب از جایی شنیده‌اند یا در فلان توئیت مطلبی راجع به او خوانده‌اند. تردیدی نیست که بسیاری از فعالان و همدلان جنبش در داخل کشور نیز در معرض رسانه‌های اجتماعی و پیامدهای بالقوه‌ی اختلاف‌پراکنیِ آن قرار دارند. اما تجربه‌ی زیستی و حس نیاز به همدلی در آن شرایط دشوار موجد نوعی مصونیت در میان آنان می‌شود، به‌طوری که آن‌ها، به‌ویژه مردم عادی، منفعتی در چنین ذهنیت و برخوردهایی نمی‌بینند. چنین ذهنیتی معمولاً حاویِ نوعی حق به جانب بودن (self-righteousness) و «انحصار حقیقت» است ــ انحصار حقیقت از سنخ ایمان مذهبی. در این ذهنیت، آنکه متفاوت می‌اندیشد خطاکار است، و یا باید به راه راست هدایت شود، یا تخریب و مطرود گردد. در این موقعیت، با وجود پراکندگی و تضارب آرا در اصول و انتظارات، چگونه می‌توان جنبش واحدی داشت؟ چگونه می‌توان به سوی توافق و همگامی پیش رفت، آن هم در شرایط سیاسیِ کنونی که در آن اتوریته‌ی سیاسی به شکل سنتی به محاق رفته و به نظر می‌رسد که همه، به دلیل گسترش آموزش و فناوری، خود را صاحب‌نظر و دارای اعتبار فکری در مسائل سیاسی و اجتماعی می‌دانند؟

در برهه‌های استثنائی، خیزش‌های فراگیر، مانند بهار عربی یا خیزش مهسا-ژینا، وحدت و برابریِ شگفت‌انگیزی را به نمایش می‌گذارند. افراد و گروه‌ها با منافع، مراتب، و ایده‌های گوناگون به هم گره می‌خورند و خود را عضوی از جمع عظیم «مردم» تصور می‌کنند که برای خیر عمومی، فراتر از منافع و خواسته‌های خود، مبارزه می‌کند. این در واقع جادوی خیزش انقلابی در بُعد عاطفیِ (affective) آن است.

اما جدا از بعد عاطفی، عامل مهم دیگری در ایجاد همدلی و وحدت دخیل است: کلیت و ابهام در مطالبات. کلیت و ابهام در خواسته‌ها و شعارها نقشی مرکزی در ایجاد همدلی و وحدت ایفا می‌کند، زیرا افراد و گروه‌ها هر یک به نوعی خواسته‌های مخصوصِ خود را در آن خواست‌ها و شعارهای کلی تصور می‌کنند، و حول آن‌ها به همدلی و «همبستگی خیالی» (imagined solidarity) می‌رسند.[3] ولی این نوع همدلی و وحدت عموماً به قیمت نشنیدن صداهای ضعیف و دیدگاه‌های متفاوت حاصل می‌شود، و اصولاً ناپایدار است، زیرا پس از کنار رفتن دشمنِ اصلی یا دیکتاتور بار دیگر اختلافات حول معنای آن شعارها و درخواست‌ها ظهور می‌کنند. در نهایت بعید است که فعالان و مردمی که تجربه‌ی ناخوشایندی از پیامدهای «وحدت کلمه» (مثلاً در انقلاب ۵۷ ایران) داشته‌اند تن به چنین همبستگی‌ای بدهند. با وجود این، واقعیت انکارناپذیر این است که پیروزی بر دیکتاتور بدون همان همدلی و «همبستگی خیالی» ممکن نخواهد بود.  

در وضعیتی از جنبش انقلابی که فعالان و مردم عادی در مطالبات و برنامه‌ها خواهان شفافیت‌اند، اختلاف و پراکندگی اجتناب‌ناپذیر است (و البته این چیزی است که جنبش را در مقابل حاکمیت به ضعف و زبونی می‌کشاند). در این شرایط چاره‌ای جز مشورت و مذاکره‌ی عقلایی و آگاهانه در درون اپوزیسیون برای رسیدن به وحدت و همکاری باقی نمی‌ماند. ایجاد نهادهایی مانند «جبهه‌ی متحد» با توافق روی اصول معین و تبیین آن‌ها در قالب میثاق یا قرارداد روشی مرسوم و شناخته‌شده در این راستا است. البته چنین ابتکارهایی کم نیستند، اما تا چه حد واقعی و معنادارند؟ «جبهه‌ی متحد» زمانی معنادار می‌شود که از اعتماد عمومیِ مردم و همکاریِ فعالان و گروه‌های مخالف درون کشور برخوردار باشد، به‌طوری که تحقق آن عملاً جدایی بین «جنبش» درون کشور و «اپوزیسیون» و جمعیت دیاسپورا را بی‌مورد کند. ولی پیش از آن و برای نیل به این هدف، «اپوزیسیون» باید بتواند زبان و شیوه‌ی برخورد مناسب برای ارتباط و تعامل در درونِ خود را به دست آورد.

من فکر می‌کنم که دیدگاه شانتال موف درباره‌ی تعامل آگونیستی می‌تواند در این جهت مفید باشد. موف می‌پرسد برای تحقق دموکراسیِ معنادار چگونه می‌توان بین گروه‌های حامل منافع متضاد یا آنتاگونیستی تعامل برقرار کرد؟ به عقیده‌ی او، چنین هدفی می‌تواند از طریق ایجاد تعامل آگونیستی میسر شود. آگونیسم امکان نوعی هم‌زیستی بین گروه‌های دارای اختلاف و تضاد را در نظر می‌گیرد که در آن به مخالف نه به‌عنوان «دشمن»‌ای که باید ریشه‌کن شود، بلکه به‌عنوان «رقیب» نگریسته می‌شود، رقیبی که می‌توان با او برای دستیابی به توافق مذاکره کرد. بنابراین، آگونیسم وجود تضادهای اجتماعی و سیاسیِ خصومت‌آمیز را تصدیق می‌کند، اما در آن مخالفان به جای تلاش برای حذف طرف مقابل، رویّه‌ی رقابت را می‌پذیرند ــ رقابتی که طی آن گروه‌ها همواره می‌توانند به تقویت هژمونیِ خود بپردازند. به سخن کوتاه، او می‌گوید به جای حذف گروه یا فرد فعال، با آنها رقابت کنید؛ به جای تخریب دیگران، دیدگاه خود را اشاعه دهید؛ به جای گذشته‌ی رقبا، اکنونِ آنها را قضاوت کنید؛ به جای طرد، بحث کنید.

در مورد «اپوزیسیون» ایران، به نظر می‌رسد که اختلافات بسیاری از افراد و گروه‌ها، بر خلاف گروه‌های مورد نظر موف، متضاد و آنتاگونیستی نیست. در واقعیت این گروه‌ها بیشتر «رقیب» یکدیگر به شمار می‌روند تا دشمن، اما اغلب ناخواسته برخوردی «خصمانه» در پیش گرفته‌اند. گرچه عبور از ونگاردیسم (پیشگام‌ پنداشتنِ خود) و قبول استراتژیک جنبش‌های مردمی، محتاج تغییر فرهنگ سیاسیِ اپوزیسیون است، اما پذیرفتن و درونی کردن پارادیم آگونیستی می‌تواند ذهنیت سیاسیِ بدیلی را ایجاد کند که در آن تعامل افراد و گروه‌ها با یکدیگر از رواداریِ کافی برخوردار باشد. آگونیسم می‌تواند زبانی ارائه دهد که توسط آن بتوان گفت‌وگویی مدنی و مؤثر شکل داد. در این زبان، افراد و گروه‌ها صرفاً روی نقاط ضعف یکدیگر تکیه نمی‌کنند تا خود را توجیه کنند، بلکه قضاوت را بر تمامیت افراد و دیدگاه‌ها قرار می‌دهند. برای مثال، در این منطق نباید کل کارهای فلسفی و جامعه‌شناختیِ هابرماس را تنها با ارجاع به موضع‌گیریِ فاجعه‌بارِ او درباره‌ی جنگ غزه قضاوت کرد و دور انداخت. واقعیت این است که احتمالاً هیچ فرد یا گروهی عاری از عیب و خطا نیست. اگر افراد را فقط با تکیه بر نقطه‌ی ضعف و خطای آن‌ها طرد کنیم (آن هم چه نوع ضعف و خطایی)، هیچ فرد یا گروهی برای مراوده و همدلی و همکاری باقی نمی‌ماند. سرانجام باید گفت که در زبان آگونیستی جایی برای تنزه‌طلبی در مواضع وجود ندارد، به این سبب که تنزه‌طلبی اصولاً نمی‌تواند مراوده و تبادل و تعدیل دیدگاه‌ها را بپذیرد و بنابراین ضد سیاست عمل می‌کند.

باید تأکید کنم که در یک رابطه‌ی آگونیستی، افراد و گروه‌ها کماکان به مبارزه برای هژمونی، یعنی مشروع کردن دیدگاه‌های خود، ادامه خواهند داد، اما نه به قیمت تخریب و حذف رقبا. در این برهه‌ی تاریخی که به‌شدت به ایجاد همگرایی و ائتلاف نیاز داریم، اهمیت این نکته بیش از پیش نمایان می‌شود. در این تفرقه و پراکندگیِ بیمارگونه، گاهی خوب است توجه کنیم که چقدر رژیم‌ها و حکومت‌ها در ایجاد همگرایی و ائتلاف در صفوف درونیِ خود و حتی در عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تلاش می‌کنند. توجه کنیم که چگونه مثلاً ترکیه توانسته رابطه‌اش را هم‌زمان با ناتو، روسیه، ایران، کشورهای عربی و اسرائیل حفظ کند. حتی جمهوری اسلامی ایران هم تلاش می‌کند که به هم‌زیستی و همکاری با طالبان و عربستان و کشورهای بریکس (BRICS) نایل آید. شاید وقت آن است که «اپوزیسیون» از دشمن سیاسیِ خود درس همگرایی بیاموزد.

 


* چند تن از دوستانِ اندیشمند نظرات سازنده‌ای درباره‌ی نسخه‌های اولیه‌ی این یادداشت ارائه دادند. از این دوستان متشکرم.

[1] مثلاً نگاه کنید به «آیا ایران در آستانه‌ی انقلاب دیگری است؟» مجله‌ی آزادی اندیشه، شماره‌ی ۱۳، تابستان ۲۰۲۳. همینطور نگاه کنید به «انقلاب آقای گلدستون و خیزش زن، زندگی، آزادی»، وبسایت آسو.

[2] این موضوع را در کتاب انقلاب بدون انقلابیون: معنابخشی به بهار عربی (نشر شیرازه، ۱۴۰۱) به تفصیل بررسی کردهام.

[3]برای تبیین مفهوم «همبستگی خیالی» رجوع کنید به

 Asef Bayat, ““Islamism and Social Movement Theory”, Third World Quarterly, vol. 26, no. 6, July 2005, pp. 891-908.