ژانویه 31
موضع زیباکلام در باره ممنوعیت سگ گردانی
ژانویه 31
شکنجه گر: حالت پشیمانی در چهرهاش نیست

سازمان عفو بین الملل؛ دو مدافع حقوق کارگران در معرض خطر شکنجه قرار دارند
سازمان عفو بینالملل در صفحه توییتر بخش ایران این سازمان، در یک رشته توییت فارسی بار دیگر بر اینکه اسماعیل بخشی و سپیده قلیان، دو فعال کارگری، در معرض شکنجه قرار دارند، تاکید کرد و برخی جزییاتی را که این دو نفر در رابطه با شکنجه در طول دوران بازداشت پیشینشان در اختیار این سازمان گذاشته بودند منتشر کرد.
بر اساس گزارش عفو بینالملل که به طور کامل در کانال تلگرام این سازمان منتشر شده، سپیده قلیان گفته است: «در طول راه شوش به اهواز که سوار یک ون شده بودند ماموران به او دستور میدادند که سرش را پایین بیاورد، به گردنش محکم ضربه میزدند، او را مورد انواع توهینهای جنسی قرار میدادند و مجبور میکردند که خودش را “فاحشه” بنامد.»
در این متن همچنین به شکنجههای بخشی نیز پرداخته شده و درباره ضبط اعترافات از او آمده است: «بر اساس گفتههای اسماعیل بخشی، مسئولان پیش از فیلمبرداری برای “اعترافات”، موهای او را شانه زده، ریشش را اصلاح کرده و متن اعترافات اجباری را به او داده بودند. او گفت بازجویان موقع فیلمبرداری مرتب “کات میدادند” و فریاد میزدند که “حالت پشیمانی” در چهرهاش نیست.»
آنجا که مُطالبه مُزد، کابوس براندازی است
منصور امان: در تصویری که صداوسیمای جمهوری اسلامی از دو فعال کارگری و دانشجویی شکنجه شده پخش کرد، تنها صدایی که به گوش می رسید، زوزه درماندگی یک حُکومت زخم خورده در برابر خواسته ها و نیازهای جامعه بود. “نظام” با نمایش مضحکه شکنجه گران، در پُربیننده ترین زمان پخش به میلیونها نفر مُعترض یا خاموش نشان داد که راه حل آن برای انبوه مُشکلات آنها، خفه کردن صدای شان است.
هنگامی که حُکومت به خواست کارگران هفت تپه برای پرداخت دستمُزد و جلوگیری از نابودی بُنیاد معیشت خود با اتهام “براندازی” و گسیل ماشین نظامی – امنیتی به جنگ شان واکُنش نشان می دهد، به روشن ترین بیان به رابطه ناسازگاری که بین بدیهی ترین نیازهای جامعه و منافع کلان حُکومت وجود دارد، اعتراف کرده است.
در چشم “نظام”، طبقات و اقشار مُعترض “برانداز” به شمار می آیند، چون پایه های قُدرت و ثروت آن بر بی حُقوقی جامعه و غارت آن اُستوار شده و خواسته های اینان گردش طبیعی این نظم را مُختل ساخته و بهشت حاکمان را به دوزخ بدل می سازد.
خواست برخورداری از زندگی انسانی برای رژیم ولایت فقیه یک تهدید مرگبار است، زیرا استراتژی پُر هزینه ی بقای آن که گرد بُحران سازی خارجی چیده شده، فلاکت جامعه را پیش شرط خود دارد. سهم خواهی به حق جامعه از ثروت و داراییهای ملی، شکافی جُبران ناپذیر در این استراتژی ایجاد کرده و توانایی ادامه حرکت بر اساس آن را بدل به سووالی بی جواب می کند.
قشرهای گوناگونی که اینک به فریاد درآمده اند، تضادی که بین نیازها و خواسته های خود و منافع حُکومت وجود دارد را کشف کرده اند. هم از این روست که آنها چشم اُمید از “پیگیری” حاکمان برگرفته اند و خود برای تغییر شرایط خویش و عقب نشاندن “بالاییها” به میدان آمده اند. آنها کارخانه، مدرسه، جاده، مزرعه و خیابان را به تریبونهایی تبدیل کرده اند که بر بُلندای شان این آگاهی به گونه ای بُرا و ترسناک چهره ای مادی می یابد.
نمایش بلاهت بار شکنجه گران در تلویزیون، میزان عقب ماندگی حُکومت و دستگاه امنیتی آن از سطح آگاهی جامعه و عُمق مرزبندیهایش را قابل اندازه گیری کرد. حاکمان کشور با سلاح کُهنه به میدان یک جنگ جدید پا گذاشته اند. تیری که آنها شلیک کردند، پُرصدا و مهیب به عقب کمانه می کند.
ژانویه 31
انجام شش هزار جراحی تغییر جنسیت در ایران
اما حالا فرشید مسعودی مددکار اجتماعی و رئیس انجمن حمایت از افراد تراجنسی، میخواهد نفسهای این انجمن را تازه کند. این گفتگو حاصل دیدار یکساعته ما با فرشید مسعودی است؛ مردی جدی که تراجنسیها به او اعتماد دارند و درباره دردهای عمیقشان با او حرف میزنند.
گفتگوی شرق با فرشید مسعودی را در ادامه بخوانید:
کمي درباره انجمن حمايت از افراد ترنس و سابقه آن بگوييد.
حدود 12 سال است که اين انجمن پا گرفته است. شروع آن هم با همت خانم ملکآرا اولين فردي که از امام خميني براي تغيير جنسيت خود حکم گرفت و عمل تغيير جنسيت داد، اتفاق افتاد. ايشان با همسرشان اين انجمن را تشکيل دادند. او با تعدادي از بچهها دور هم جمع شدند و اين انجمن را تشکيل دادند. اين انجمن از اول تقريبا محروم بود و هيچ فضايي براي رشد پيدا نکرده. يکي از مهمترين دلايل اين اتفاق آن است که اصولا در جامعه فرصتي براي رشد چنين انجياوهايي وجود ندارد. هميشه ترس و نگراني از طرف مسئولان بوده و بيرغبتي براي ورود به چنين مسائلي وجود داشته است و به نظر اولويتهاي ديگري داشتهاند. دليل ديگر اين است که هيچ قانون حمايتي در مورد اين افراد مانند زنان سرپرست خانوار يا کودکان يا معتادان وجود ندارد و چيزي بيشتر از حکم امام براي ادامه کارشان در دست ندارند و تنها بعد از فرمان امام، بخشي در پزشکي قانوني براي تشکيل کميسيون و غربالگري اين افراد براي عمل جراحي شکل گرفت. يکسري جراح تازهکار در اين حوزه شروع به کسب تجربه کردند و به نوعي از اين افراد براي کسب تجربهشان استفاده کردند چون به نوعي در خاورميانه چنين دانشي در حوزه تغيير جنسيت نبوده. به هر حال در پزشکي قانوني و نزد يکسري جراحان کارهايي صورت ميگرفت اما به لحاظ اجتماعي، حمايتي و توجه، جايي براي افراد با نارضايتي جنسي يا گرايشهاي جنسي متفاوت وجود ندارد. طبيعتا چنين جايي هم که براي حمايت از اين بچهها شکل گرفته به دليل نبود قوانين مناسب و فرصتهاي کافي خيلي نميتواند جاي رشد و کارايي پيدا کند.
خود شما چطور به اين مرکز وصل شديد؟
من مددکار اجتماعي هستم و دو دوره هم مديرعامل کانون کلينيکهاي مددکاري اجتماعي کشور بودهام. کارشناس خط ۱۲۳ سازمان بهزيستي هم هستم. مرکزي که مشغول بودم، محل تردد بچههاي ترنس بود و با آنها در ارتباط بودم.
نام انجمنتان چيست؟
انجمن حمايت از بيماران ملال جنسيتي ايران است. البته به خاطر کلمه بيماران نام مرکز بايد تغيير کند چون اين مسئله بيماري تلقي نميشود و منتظر برگزاري مجمع عمومي براي انجام اين تغيير هستيم.
درواقع جنس سوم تلقي ميشوند؟
در اصل موضوع جنسيت يک طيف است. در ايران بر اساس قانون ميگويند زن و مرد هست و جنس ديگري را قبول ندارند. دين درخصوص جنسيت چيزي نگفته اما در علم ميگويند نه زنِ زن داريم و نه مردِ مرد. همه افراد تلفيقي از اين دو هستند. افرادي ممکن است جنسيتشان در آن بخشي قرار گيرد که با جنسي که در آن به دنيا آمدهاند، دچار تعارض باشد و مايل هستند به لحاظ هويت، نقش و ظاهر، مطابق با جنسيتي باشند که از خود ميشناسند و به آن باور دارند و اينگونه در جامعه معرفي و پذيرفته شوند. مثلا اگر فردي که در قامت يک جنس نر به دنيا ميآيد، جنسيتش نزديک به زن باشد و مايل است که ديگران هم او را زن بدانند و لباسهاي زنانه بپوشد و در جامعه نقش زنانه ايفا کند و کاملا هويت زنانه داشته باشد. اينجا تعارضي با فرهنگ ما که عموما تحت تأثير تعاليم ديني است به وجود ميآيد که گفته ميشود اگر فيزيک و جنس شما نر است، الزاما بايد تظاهرات و ايفاي نقش شما هم مردانه باشد در غير اين صورت به طور اجبار بايد يا فيزيک را تغيير دهيد يا از هويت جديد که ميخواهيد داشته باشيد، دست برداريد. به همين دليل افراد به عمل جراحي سوق داده ميشوند. تعدادي از ترنسها مايل به عمل جراحي نيستند چون در ايران نسبت به بعضي از کشورهاي ديگر اين عملها سنگين و پرمخاطره است و اصولا آسيبزا بوده و ممکن است براي سلامتي فرد مضر باشد. البته تعداد زيادي نيز هستند که مايل به عمل جراحي هستند. مشکل ديگري که پيش ميآيد، براي بقيه افراد در اين طيف است که آنها هم در بين ترنسسکشوالها بُر ميخورند و به سمت عمل جراحي ميروند. مثلا اگر مردي که تمايل جنسي به يک مرد داشته باشد يا زني به زن دیگری متمایل باشد؛ چون اين رفتار و تمايل در جامعه پذيرفته نميشود، عمل جراحي انجام ميدهند. زني که به همجنس خودش تمايل دارد، تغيير جنسيت ميدهد و فيزيکش را عوض ميکند؛ درحاليکه به لحاظ رواني خودش را زن ميداند و اين اتفاق، تعارض و مشکلات بيشتري براي اين افراد به وجود ميآورد. کار ما اين است که جامعه را با واقعيت اين افراد آشنا کنيم.
شما مشخصا در اين مؤسسه چه کاري ميخواهيد انجام دهيد؟
درصدد هستيم انجمن را به مرجعی تبدل کنيم براي ترنسها و خانوادههايشان، براي قانونگذاران و متخصصان که اطلاعات بهروز و دقيق و واقعي را از انجمن دريافت کنند و مرجعي باشيم براي هر اقدام يا فعاليتي که قرار است براي ترنسها انجام شود که راه طولانياي در پيش داريم؛ اما نقشي که براي خودمان تعريف کردهايم، نقش ميانجيگر يا تسهيلگر و مدافعهگر است. سعي ميکنيم مدافعهگري را در انتها داشته باشيم. بيشتر تسهيلگري و ميانجيگري را در دستور کار قرار دادهايم. درعينحال که به افراد ترنس کمک ميکنيم، به نهادها و انجمنها هم کمک کنيم که بهتر خدمات ارائه دهند و سريعتر و درستتر و مبتني بر واقعيتي که اين افراد در جامعه دارند، خدماتشان را تنظيم کنند. انجمن صرفا ارائه خدمات به تراجنسي را انجام نميدهد؛ بلكه با نهادها، سازمانها و حاكميت در قانونگذاري و اجرا كمككننده خواهد بود.
گروهي از اين افراد نيازمند جراحي نيستند؛ اما اينها در كشور ما پذيرفته نيستند. از صحبتهاي شما برداشت كردم كه به دنبال اين هستيد كه براي آنها هم چنين شرايطي را ايجاد كنيد. آيا واقعا شدني است؟
گروه هدف ما ترنسسكشوالها هستند. حتي افراد ترنسسكشوال هم بايد به لحاظ حقوق اوليه انساني آزاد و برخوردار باشند. در اينكه انتخاب كنند عمل جراحي شوند يا نه. موضوع اينها جنسي نيست. آنطور كه ما اين نگاه را به آنها داريم؛ يعني دنبال لذتجوييها و تنوعطلبيهاي جنسي نيستند. آنها فقط ميخواهند هويتي را كه براي خودشان قائل هستند، ديگران هم آنها را به همين صورت بشناسند و آنها را محترم بشمارند. اگر فردي كه در جسم و جنس يك انسان نر به دنيا آمده و خودش را زن ميداند و دوست دارد در محافل زنانه باشد و لباس زنانه بپوشد و در جامعه رفتار اجتماعي زنان، يعني نقش زنانه ايفا کند، بسيار رنج ميبرد كه جامعه حاضر نيست او را بپذيرد و ميگويد تو مرد هستي؛ مگر اينكه عمل جراحي انجام دهي و آنگاه ميتوانيم به تو نقش زنانگي در جامعه بدهيم. خيلي از اينها خودشان آگاهانه و عامدانه به سمت عمل جراحي ميروند؛ چون از جسم خودشان هم ناراضي هستند و تحمل آن را ندارند؛ اما بعضي از ترنسسكشوالها ميتوانند با فيزيكشان كنار بيايند و بيشتر از پذيرفتهنشدن و طردشدگي رنج ميبرند. طبيعتا اينها را به زور و اجبار به سمت عمل جراحي سوقدادن قبل از آنکه آنها را بهعنوان يک انسان داراي حق انتخاب به رسميت شناخته و محترم بشماريم، غيراخلاقي و غيرانساني است.
آماري از تعداد ترنسسکشوالها داريد؟
هيچكس آمار درست و دقيقي ندارد. به دليل اينكه هيچ متولي خاصي در اين بخش وجود ندارد. شايد در قانون فقط آمده كه بهزيستي مسئول ارائه يكسري خدمات و حمايتها به ترنسسكشوالهاست كه آن هم در نهايت به كمك بلاعوض سه تا پنجميليوني براي اعمال جراحي خلاصه شده. من اگر ترنسي باشم كه نميخواهم عمل جراحي كنم و به آن سمت نروم، طبيعتا در آمار بهزيستي هم نميآيد. اگر ترنسي باشم كه هيچكس بهزيستي را به من معرفي نكرده باشد، من هم نخواهم رفت. اگر ترنسي باشم كه دوست نداشته باشم در هيچ ارگان دولتي نامم ثبت شود، سمت بهزيستي نميروم. اگر ترنسي باشم كه تمكن مالي دارم و نياز به كمك بهزيستي ندارم، طبيعتا سمتش نميروم. تعداد بسيار زياد و درخورتوجهي از ترنسسكشوالها در سازماني مثل بهزيستي ثبت نميشوند؛ چون فقط كساني كه براي گرفتن كمك بلاعوض مراجعه ميكنند، ثبت ميشوند. همچنين است آماري که نزد پزشکي قانوني يا ثبت احوال و… وجود دارد. هيچکدام از آن مؤيد آمار دقيق ترنسسکشوالها نيست.
آمار ثبتشدهها چند نفر است؟
آمار دقيقي نيست؛ اما شايد در كل 10 سال گذشته پنج تا شش هزار نفر مجوز عمل جراحي گرفته باشند. مثلا پزشكي قانوني فقط كساني را در آمار خودش دارد كه عمل جراحي كرده باشند. آمارهاي جهاني هم جمعيتهاي متفاوتي نشان ميدهد. طبق يکي از اين مطالعات در هر صد هزار نفر، 30 نفر ترنس هستند که با احتساب جمعيت ۸۰ ميليوني ايران تعداد ترنسسکشوالها در کشور ما چيزي حدود ۲۴ هزار نفر تخمين زده ميشود.
خطر مرگومير جراحيهايي كه انجام ميشود بالاست؟
خير. اما فجايع پزشكياش بالاست. خود اين بچهها اصطلاحا ميگويند قصابي ميشوند. مثلا دستگاه تناسلي زن را برايشان طراحي ميكنند كه عملا هيچ كاركردي ندارد. يا ممكن است عمل جراحي انجام شود كه به بقيه بخشها مثل گوارش و مثانه صدمات جبرانناپذيري وارد شود.
جراحي آقايان مشكلتر است؟
جراحي مرد به زن بهنوعي دشوارتر است. اينها چندين عمل دارند و با يك عمل تمام نميشود. تا آخر عمر هم بايد هورمونتراپي شوند. اينها يك عمل جراحي تخليه دارند كه يك قسمت از كار است. براي تبديل به مرد سينه و رحم و تخمدان برداشته ميشود و عملهاي ترميمي است كه بايد چيزهايي اضافه شود و آن بخش از عمل است كه هزينهبر است. مثلا خلأ قانوني داريم كه الان چالش بسيار بزرگي است. مردي كه آلت تناسلياش را تخليه ميكند، قانونگذار ميگويد اين فرد بايد شناسنامه زن بگيرد و در خيلي جاها ميگويد تو هنوز زن نيستي و بايد عملهاي جراحي بيشتر و ترميمي انجام دهي. تکليف اين افراد مشخص نيست. بين پزشكان و متخصصان يا در دادگاهها افراد آگاه و نخبه زيادي در اين زمينه نداريم و در اين زمينه كار ميكنيم. اين يكي از بخشهاي مهم است كه اميدواريم صدايمان را به گوش جامعه برسانيم.
اگر يك فرد ترنس به انجمن شما مراجعه كند، چه خدماتي به او ارائه ميدهيد؟
فعلا ساختار ما شكل نگرفته است. ما در حال زمينهسازي هستيم. جلساتي با وزارت كشور و وزارت بهداشت برگزار کردهايم كه به طرح اوليه برسيم كه چه اقداماتي انجام گيرد. ما نه خَيِر خيلي قوي داريم و نه به لحاظ سختافزاري امكانات خوبي در اختیارمان است.
نيازهاي اين بچهها هم از نوعي نيست كه ابتدا احتياج به آموزش داشته باشد. اينها بيشتر احتياج به كمك و حمايت دارند و بهترين کمک آن است که موانع را از پيش پاي آنها برداريم و برايشان فرصت ايجاد کنيم. بزرگترين مشكل اين افراد تنهايي و طردشدگي از سوي خانواده و جامعه است. درحالحاضر تواني براي كمك به اين افراد نداريم براي اينكه ما تنها هستيم و بايد جامعه و مردم و متخصصان به ما كمك كنند تا تبديل به سيستم و سازمان شويم. برای مثال خيلي از افراد هستند كه وقتي فرد آواره و بلامکاني را ميبينند كه از سرما ميلرزد، ديگر ترجيحشان اين نيست كه به يك فرد ترنسسكشوال كمك كنند؛ زيرا قبل از آنکه آن را يک حمله ببينند، يک ترنسسکشوال ميبينند. درصورتيكه اينها مشكلاتشان دقيقا از همان جنس اما پنهان است. اينها تظاهراتي ندارند كه ما بفهميم. اين افراد معمولا در دام يكسري باندهاي تبهكار و بزهكار ميافتند يا در حالت بهتر، پارتنري پيدا ميكنند و با هم زندگي ميكنند تا زماني از آنجا هم طرد شوند و اين چرخه باطل تكرار ميشود. در نهايت در وضعيت بدي قرار ميگيرند كه به عنوان يك ترنس شناخته نميشوند بلکه به عنوان يك فرد بزهكار و مجرم و كارتنخواب شناخته ميشوند و كسي اينها را به چشم يك انسان و همنوعي که کمي با ما تفاوت داشته نميبيند. اگر اين افراد از ابتدا ابايي نداشته باشند كه در جامعه اعلام كنند که هستند و چه ميخواهند و از طرف جامعه حمايت شوند، افراد بسيار توانمند و كمهزينهاي هستند. درصورتيكه ما آنها را به آسيب و پديدهاي پرهزينه تبديل ميكنيم و بعد هم دنبال مقصر ميگرديم و معمولا مقصر هم اين افراد هستند و اين چرخه باطل تكرار ميشود و ناآگاهي و باورهاي غلط را تقويت ميكند.
درحالحاضر هزينه جراحي اين افراد چقدر است؟
بستگي دارد به اينکه فرد بيمه باشد يا خير يا اگر بيمه باشد، بيمه او تا چه سقفي از هزينههاي درمان را شامل شود. معمولا در بيمارستانهاي دولتي عمل تخليه با سه تا چهار ميليون تومان انجام ميشود. ولي براي افرادي که تحت پوشش بيمه قرار ندارند، در بيمارستانهاي غيردولتي اين هزينه ممکن است به بالاي هفت ميليون برسد. عملهاي ترميمي که شامل پروتزها و ليزرها و… است، به دليل آنکه عموما شامل بيمه نميشوند، ميتواند تا ۲۰ تا ۳۰ ميليون تومان هزينه در بر داشته باشد. البته خيليها مايل نيستند عمل جراحي ترميمي يا حتي اصلي را در ايران انجام دهند و به كشورهاي ديگر مراجعه ميكنند.
درباره ديگر گرايشها آماري وجود دارد؟ مثلا كساني كه به آنها تلقين كردهاند ترنس هستند.
فردي كه ترنس است، خودش مطلع است. اين افراد نسبت به عموم جامعه آگاهي بيشتري دارند و خودشان خوب ميدانند كه ترنس هستند يا هويت جنسي ديگري دارند و ميدانند چه تفاوتي بين آنها وجود دارد. چطور ميتوان وقتي آماري از ترنسسکشوالها که تا حدي امکان معرفي خود در جامعه را دارند، وجود ندارد، آماري از ساير اقليتهاي جنسي يا جنسيتي داد. اصلا چه فرقي ميکند ما بگوييم صد هزار نفر يا يک ميليون نفر در جامعه ما چنين افرادي هستند. ببينيد در واقع وقتي افرادي به دليل گرايش جنسيشان و براي آنکه كمتر مورد تحقير قرار بگيرند و بتوانند از حداقل حقوق انساني برخوردار باشند، ممکن است تن به عمل جراحي بدهند، یعنی بين بد و بدتر انتخاب ميكنند كه در واقع عمل جراحي انتخاب بدتر است اما آنقدر فشار زياد است كه دست به اين كار ميزنند. وقتي شرايط جامعه ما براي اين افراد چنين است، به نظر ما بايد با اولويتهاي ديگري نيز به غير از آمار توجه کنيم. ما فکر ميکنيم جامعهاي مطلوب است که در آن قانونگذار براي هر انساني با هر انتخابي امکانات و فرصتها را لحاظ کرده باشد. ما جامعهاي را ميخواهيم که براي حداقلها نيز فرصت باشد.
بررسي پروندهها چقدر زمان میبرد؟
بين يك تا دو سال. اگر فرد با تشخيص افسردگي مراجعه كند، ميگويند اول بايد افسردگيات را درمان كني بعد مراجعه كني و ترنسبودن در مرحله ثانويه قرار ميگيرد. درمان افسردگي حداقل دو سال زمان نياز دارد؛ ولي هيچ ساختاري براي كمك به درمان افسردگي اين فرد وجود ندارد. آمارهاي زيادي از خودكشي اين افراد داريم. اين افراد از خانوادههایی پرتنش و پرآسيب ميآيند كه حمايتشان نميكنند. يا جنگيدهاند و به اجبار با خانواده كنار آمدهاند كه راه پرمشقت و سختي را پشت سر گذاشتهاند يا از خانواده فرار كردهاند. اين افراد چون معمولا از نوجواني درگير مشكلشان هستند، غالبا افسردگي دارند. اغلب دچار مشكلات خلقي هستند. ما نميگوييم بايد قبل از پرداختن به مسائل روانشناختي اين افراد، آنها را جراحي کرد، ميگوييم نبايد آنها را بيپناه رها کرد.
جراحيها نيازمند مجوز قضائي است؟
بله.
اگر پول بهزيستي را هم يک شخص نخواهد، بازهم نيازمند مجوز است؟
دريافت مجوز ربطي به بهزيستي ندارد. بهزيستي اگر بودجه داشته باشد يك مبلغ بلاعوض را به اينها ميپردازد؛ برای مثال فرد به دادگاه ميرود و در كميسيون ممكن است رد شود و بايد خودش را پيدا كند كه چه كار كند. ممكن است بهطور شانسي در يك مسير درست قرار بگيرد و ضمنا كسي نگويد به بهزيستي برو. ارتباطي بين اين سازمانها نيست. هيچ مرجعي وجود ندارد. خودشان بايد اين راه را پيدا كنند. روندي بسيار پرهزينه است. بخشي از مشكل بهخاطر بدكاركردي اين سيستمهاست كه هزينه را مضاعف ميكند. يك بخش ديگر در ارائه خدمات است كه بايد در دستور كارمان قرار دهيم. اگر سازمانهايي مثل شهرداري به ما كمك كنند، بسيار راحت ميتوانيم اينها را به افراد مولد و كارآمد تبديل كنيم كه بتوانند هزينه خودشان را دربياورند. بهویژه كساني كه تنها در شهرهاي بزرگ زندگي ميكنند و حمايت خانواده را ندارند. اگر شهرداري فضاهايي را در اختيار ما بگذارد ميتوانيم با تجهيز اين فضاها، كارگاههايي براي فعاليت اين افراد راهاندازي كنيم. در كنار اين كارگاهها نيازمند خوابگاه هستيم. اگر پسري با لباس دخترانه از شهرستان به تهران بيايد و هنوز مجوز عمل هم نگرفته باشد و مدارك هويتياش هم تغيير نكرده باشد و بههيچوجه حاضر به تغيير پوششش نباشد، با ظاهري زنانه و فيزيك پسرانه به تهران بيايد، خب كجا بايد اقامت داشته باشد؟ به مراكز مداخله در بحران و خانههاي امن بهزيستي نميتواند برود. چون نميتوانند اين فرد را در شكل و شمايل زنانه به مراكز مداخله در بحران بفرستند كه زنها و دخترها هستند. اگر بگويد مرد هستم، در بهزيستي جايي براي مردان وجود ندارد. اين فرد اگر با تمايلات زنانه به گرمخانههاي شهرداري برود، معلوم نيست چه بلايي سرش بيايد؛ بنابراين براي اين افراد هيچ خوابگاه و اسكاني وجود ندارد. تعداد اين افراد بسيار زياد است. اگر ما فضا در اختيار داشته باشيم، در كنار كارگاهها، ميتوانيم خوابگاههايي هم داشته باشيم. يا خيران بايد به ما كمك كنند يا حاكميت. حاکميت معمولا بهدليل نگرانيهايي که دارد، بسيار محتاط عمل کرده و امکانات خود را بهسختي در اختيار بخش غيردولتي قرار ميدهد. خيران هم معمولا بهلحاظ سنتي، شايد تمايلات كمتري به كمككردن در اين زمينه داشته باشند. هرچند ميدانم افراد زيادي هستند كه مايل به كمك به اين افراد هستند؛ اما فعلا نتوانستهايم با اينها ارتباط برقرار كنيم.
ژانویه 31
تهدید دوباره صالحی به از سرگیری فعالیت اتمی

رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی امروز گفت: در مذاکرات برجام طرف مقابل فکر می کرد ما را در ساخت سانتریفیوژها در بن بست قرار می دهد اما این طور نیست.
صالحی گفت: اکنون بنا به توصیه رهبر معظم انقلاب اسلامی آمادگی لازم را برای 190 هزار سو انجام داده ایم که ساخت سالن پیشرفته مونتاژ سانتریفیوژهای جدید و تجهیز این سالن از جمله آنهاست.
وی با بیان اینکه اکنون می توانیم در این سالن سانتریفیوژهای آی.آر.4 و آی.آر.6 را مونتاژ کنیم افزود: ظرفیت اسمی این سالن 50 تا 60 سانتریفیوژ است.
صالحی پیش تر خطاب به کشورهای اروپايی گفته بود: صبر ما بیپایان نیست و اگر برجام دستاوردی برایمان نداشته باشد، غنیسازی را به راه میاندازیم.
نامه سرگشاده صادق زیباکلام به صالحی
در نشست با اروپاییان در بلژیک فرمودهاید که صبر ما بیپایان نیست و اگر برجام دستاوردی برایمان نداشته باشد، غنیسازی را به راه میاندازیم. اضافه فرمودهاید که «بلوف نمیزنیم و به سرعت میتوانیم غنیسازی ۲۰درصد و بالاتر را بیوقفه آغاز کنیم و صدها کیلو اورانیوم ۲۰درصد غنیشده تولید نماییم».
بنده فرض میگیرم ایران تهدیدش را عملی ساخته و حجم انبوهی از اورانیوم 20درصد غنیشده را تولید نماید. یک فرض دیگر هم میگیرم که غربیها بالاخص آمریکاییها هم هیچ واکنشی نشان ندهند. سئوالم از آن خسرو خوبان آن است که با توجه به عدم نیاز کشور، با صدها کیلو اورانیوم غنیشده چه میخواهید بنمایید؟
گزینه منطقی فروش آنها است و باز من فرض میگیرم که هیچ ممانعتی هم وجود نداشته باشد. میدانیم که اورانیوم هم مثل هر کالای دیگر قیمت جهانی دارد و میدانیم که مثل سایر تولیدات دولتیمان اورانیوم غنیشده در ایران بسیار گرانتر از قیمت جهانی آن است. مگر اینکه آن را به ضرر بفروشیم، به بیان سادهتر، عملی ساختن تهدید هستهای ایران در حقیقت تیشه به ریشه منافع ملی خودمان است.
هیچکس منکر استفاده از تکنولوژی هستهای نیست. اما برنامه هستهای در ایران بیش از آن که در خدمت منافع ملی درآمده و در جهت پیشرفت و رشد و توسعه اقتصادی کشور باشد، ابزاری بوده در خدمت آرمانهای ایدئولوژیک نظام در راستای آمریکاستیزی و رویارویی با غرب. بودجههایی که میبایستی صرف آموزشوپرورش، بهداشت و درمان، تامین آب، حفظ محیطزیست، جلوگیری از تخریب جنگلها و منابع طبیعی، توسعه حملونقل، فقرزدایی و یک دوجین مصارف عامالمنفعه دیگر میشد، به چاه ویل هستهای ریخته شد.
خدا میداند چه هزینهای صرف دهها هزار مترمربع تأسیسات آنچنانی درعمق دهها متری بیابانهای فردو کردیم که اکنون به صورت انباری درآمده. ایضا هزاران سانترفیوژی که میلیاردها دلار صرف ساخت و راهاندازیشان گردید و فعلا اوراقشده و در انبار نگهداری میشوند. بماند مصیبت عظمای تحریمها بر اقتصاد کشور.
یکبار از حضرتتان جسارتا پرسیدم تولید برق کشور کیلوات-ساعتی در حدود یکصد تومان میشود. آیا به مردم گفتهاید برق نیروگاه هستهای بوشهر کیلواتی چقدر تمام میشود؟ آیا مردم رضایت دارند درآمدهای کشور اینگونه هزینه شود؟
ژانویه 31
نخستین سفر پاپ به یک کشور خلیج فارس

به دعوت امارات متحده عربی پاپ فرانسیس برای اولین بار از یک کشور خلیج فارس دیدار میکند.
رهبر کاتولیک های جهان در یک پیام ویدیویی به مردم امارات از خرسندی خود از “نوشتن برگی جدید در تاریخ روابط میان ادیان” سخن گفته است.
پاپ در پیام خود از امارات متحده عربی به عنوان کشوری یاد کرد که امکان “زندگی امن” و در “آزادی” را فراهم کرده و از این کشور به عنوان “سرزمین صلح و شکوفایی و همزیستی” یاد کرد.
مسیحیان در امارات اقلیتی کوچک (تقریبا ۹ درصد) را تشکیل میدهند که عمده آنها کارگران آفریقایی، بنگلادشی، هندی، پاکستانی و فلیپینی هستند.
ژانویه 31
سفره خالی کارگران و سفرههای رنگین دلالان

دلالی نیروی انسانی، تحت عنوان برونسپاری در شهرداری مدتها است کلید خورده و فراگیر شده است؛ به گونهای که بسیاری از کارگران شهرداریها بهجای قرارداد مستقیم با شهرداری با پیمانکاران طرف قرارداد هستند.
به گزارش ایلنا، کارگران زیادی تحت تاثیر برونسپاریهای بیقاعده هستند و مشکلات معیشتی فراوانی دارند. لایه لایه شدن کارگران شهری طی قراردادهای پیمانکاری و مواجهه با پیمانکاران متفاوت هرچه بیشتر باعث تضییع حقوق کارگران شهرداریها شده است.
یکی از کارگران شهرداری نیشابور که مشکلات معیشتی در نیمه دی ماه همسرانشان را هم به اعتراض کشانده بود، میگوید؛ کنار دغدغه عدم پرداخت ۲ ماه معوقات مزدی حالا با پیمانکاری شدن کار، اندک امنیت شغلی خود را نیز از دست میدهیم. ۱۵ سال برای شهرداری کار کردم که با باز شدن پای پیمانکاران شهری، ما کارگران خدماتی دچار مشکل میشویم.
این کارگر شهرداری نیشابور تصریح میکند: پیش از این من با دو حق فرزند حدود ۲ میلیون ۷۰۰ هزار تومان دستمزد دریافت میکردم که این رقم در قرارداد جدید به یک میلیون ۵۰۰ هزار تومان کاهش یافته است. میگوییم چرا حقوقمان کم شده؛ جواب میدهند؛ «بیشتر کار کنید؛ بیشتر بگیرید!
ژانویه 31
درگذشت خواننده قديمي موسیقی ایرانی+عکس
کاوه دیلمی در سال ۱۳۱۹ در شهر رشت متولد شد و در سال ۱۳۵۴ به فراگیری موسیقی روی آورد. وی ساز تار را نزد هوشنگ ظریف آغاز نمود و همچنین از رهنمودهای احمد عبادی بهره برد.
دیلمی آموزش آواز ایرانی را نزد غلامحسین بنان آموخت.
مراسم تشییع این هنرمند روز جمعه ۱۲ بهمن ساعت ۱۲ در بهشت سکینه انجام می شود.
همچنین مراسم یادبود این هنرمند روز شنبه ۱۳ بهمن ماه از ساعت ۱۶ الی ۱۷:۳۰ در مسجد الرضا واقع در میدان نیلوفر برگزار می شود.
ژانویه 31
بخشی از سفارت استرالیا در تهران تعطیل شد

بخش ویزای استرالیا در تهران تعطیل شد
دولت استرالیا اعلام کرد، به دلیل سوء استفاده، بخش روادید سفارت این کشور در تهران را تعطیل کرده است.
تارنمای ABC استرالیا گزارش داد، دولت این کشور بعد از ادعای چند وکیل مهاجرت مبنی بر این که توانستهاند از طریق رابطی در سفارت استرالیا در تهران به صورت غیر قانونی ویزا تهیه کنند این بخش را تعطیل کرده است.
هشدار استرالیا به دوتابعیتیها: به ایران نرويد
وزارت خارجه استرالیا به شهروندان ایرانیتبار خود در مورد سفر به ایران هشدار داده است. توصیههای سفر به ایران در سایت وزارتخارجه استرالیا یک روز پس از انتشار خبر بازداشت میمنت حسینی به روز شده است.
وزارت خارجه استرالیا از شهروندان دوتابعیتی این کشور که دارای پاسپورت ایرانی هستند خواسته است، اگر تصمیم دارند به ایران سفر کنند در تصمیم خود تجدیدنظر کنند. یکی از مقامات وزارتخارجه استرالیا در ایمیلی که کپی آن در اختیار دویچهوله قرار گرفته، تأکید کرده است که شهروندان دوتابعیتی در صورت سفر به ایران “در معرض خطر بازداشتهای خودسرانه یا دستگیری رسمی توسط مقامات ایران قرار دارند”.
در این ایمیل هشدار داده شده: «شهروندانی که فعالیت آنها ممکن است توجه مقامات ایران را جلب کند از جمله فعالیتهای تحقیقاتی و دانشگاهی در خطر بازداشت هستند.» در ادامه تأکید شده که به توصیههای ایمنی وزارتخارجه برای سفر به ایران توجه شود و هر مسافری که دارای تابعیت ایران است به ویژه “کارمندان نهادهای دانشگاهی یا دانشجویان از این توصیهها آگاه شوند”.
در صفحه اطلاعرسانی وزارتخارجه استرالیا در مورد سفر به ایران خطاب به شهروندان دوتابعیتی تأکید شده که ایران تابعیت دوم را به رسمیت نمیشناسد و اگر استرالیاییهای ایرانیتبار در ایران بازداشت شوند، سفارت استرالیا در تهران امکان حمایت از آنها را نخواهد داشت.
یک روز پس از این تاریخ خبرگزاری فارس خبر بازداشت شماری از افراد در “حوزه کنترل جمعیت” توسط یکی از “نهادهای امنیتی” را منتشر کرد. این خبرگزاری افراد بازداشت شده را “نفوذی” معرفی کرده بود.
دهم آذر روزنامه کیهان یکی از بازداشت شدگان را میمنت حسینی چاوشی، استاد جمعیت شناسی و پژوهشگر مؤسسه سیاستهای عمومی دانشگاه ملی استرالیا معرفی کرد.
به نوشته کیهان میمنت حسینی “توسط یاران گمنام امام زمان” و در جریان “عملیاتی موفق، هنگام خروج از کشور دستگیر شده است”. کیهان این دستگیری را “در ادامه برخوردها با عناصر نفوذی دشمن” توصیف کرده و بر دو تابعیتی بودن حسینی تاکید کرده بود.
میمنت حسینی چاوشی، جمعیتپژوهش نامآشنا و نویسنده کتاب “تحولات باروری در ایران” (با همکاری پیتر مک دونالد و محمدجلال عباسی شوازی) است. کتاب او سال ۱۳۸۹ برنده جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد.
خبرگزاری فارس ادعا کرده بود که افراد بازداشت شده “با نفوذ در برخی نهادها مانند وزارت علوم، وزارت بهداشت، مرکز پژوهشهای مجلس، سازمان برنامه و بودجه، مرکز آمار، مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری و… اقدام به ممانعت از تحقق صحیح سیاستهای کلی نظام میکردند”.
رهبر جمهوری اسلامی مخالف سیاستهای کنترل جمعیت در ایران است. کمپین حقوق بشر در مورد بازداشت فعالان حوزه جمعیتشناسی در ایران نوشته است: «پروژه نفوذ نیز یکی از دغدغههای رهبر جمهوری اسلامی است. ماموریت مقابله با آنچه نفوذ خوانده میشود بر عهده سازمان اطلاعات سپاه پاسداران است که ابتدا با بازداشت روزنامهنگاران و اساتید و مدیران دوتابعیتی آغاز شد و یکی از آخرین موارد آن بازداشت جمعی از اساتید و پژوهشگران فعال در حوزه محیط زیست است.»
میمنت حسینی از قرار هنوز به وکیل دسترسی ندارد. خبرگزاری ایرنا ۱۱ آذر به نقل از محمود بهزادی، وکیل دادگستری نوشته بود: «افرادی که با این اتهامها بازداشت میشوند بر اساس تبصره ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری میتوانند تنها از میان ۲۰ وکیلی که رئیس قوه قضاییه مشخص کردهاند دست به انتخاب وکیل بزنند. بنابراین تا جایی من خبر دارم، میمنت حسینی چاوشی تاکنون از بین این افراد وکیلی انتخاب نکرده است.»
ژانویه 30
بی بی سی فارسی و رادیو فردا گوش ندهید!
سفیر روسیه، در گفتگو با خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران گفت: من در وزارت امور خارجه [ایران] رفتوآمدهای زیادی دارم؛ اگر نتوان گفت که هر روز، حداقل یک روز در میان به وزارت امور خارجه میروم و درباره مسائل صحبت میکنیم؛ چون ما پیامهایی از مسکو به تهران و بالعکس داریم. ما از این تماسها و موضع جمهوری اسلامی که با ما یکسان است، خیلی راضی هستیم.
وی افزود: برخی در باره مواضع ما چیزهايی میگویند که درست نیست. آنها چندان از این مسایل سر در نمیآورند. شاید این تحلیلگران مستقر در خارج از کشور هستند یا نمیدانم چه کسی چنین سخنانی را میزند. شاید بیبیسی فارسی این حرفها را میزند. پیام ما این است که شما برنامههای بیبیسی فارسی را خیلی گوش ندهید، فریب رادیو فردا را نخورید و به ما گوش بدهید.
ژانویه 30
اعتراف سرکرده سپاه به غارت خلیج فارس
فیلم زیر: از وقتی کشتیهای چینی آمدند خیلی از ماهیها دیگر نایاب شدند. پنج سال است غارت میکنند.
غارت منابع آبزی خلیج فارس و دریای عمان، مسئله تازهای نیست. غارت آبزیان جنوب به دلیل خیانت رژیم ملاها از 5سال پیش در دریای عمان و خلیجفارس آغاز شده و با شدت و حدت تمام ادامه دارد. کشتیهای چینی کف خلیج فارس و دریای عمان را جارو میکنند و هرچیزی گیرشان بیاید صید میکنند.
یک استاد دانشگاه هرمزگان می گوید: اگر چینیها با همین روند به صید ادامه دهند انقراض نسل بسیاری از ماهیان خلیجفارس حتمی است.
نوع صیدی که این کشتیها انجام میدهند تأثیرات منفی بر اکولوژی دریا بر جای خواهد گذاشت و چرخه منظم زیست ماهیان و انواع گونهها را بر هم خواهد زد.
احسان کامرانی، متخصص ارزیابی ذخایر آبزیان دانشگاه هرمزگان با صراحت اعلام میکند: «اگر کشتیهای چینی با همین روند به صیدشان ادامه دهند نسل بسیاری از ماهیان خلیجفارس منقرض میشود و ما در آینده تنها عکسی از آنها خواهیم داشت. حتی گونههایی از بین خواهند رفت که در سبد غذایی مردم قرار دارند.»
درست به همین دلیل است که صیادان جنوب که به شیوه سنتی صید انجام میدهند ازجمله معترضان فعالیت این کشتیها هستند. آنها به درستی بر این باورند که نوع صید وصیادی کشتیهای چینی، معیشت این صیادان را به خطر انداخته است.
پاک کردن صورت مسئله
بهرغم انتشار گزارشهای متعدد مبنی بر غارت آبزیان جنوب، هیچ سازمان و نهادی تاکنون واکنش در خور تأملی به این معضل نشان نداده است. همچنانکه اعتراض صیادان بومی جنوب که معیشت چندین هزار سالهشان به خطر افتاده و تورهایشان روزبهروز از صید خالیتر میشود به جایی نرسیده است.
صیادان جنوب که زندگیشان وابسته به صید و صیادی است ناامید از مسئولان محلی و ملی، رفتهرفته باید تورهای صیادیشان را جمع کنند و در حسرت صید، خانهنشین شوند.
چینی ها ما را بیچاره کرده اند
خبرگزاری ایلنا در گزارشی با عنوان “چینیها حتی تخم ماهیها و صدفها را میبرند”، نوشت: تعداد شناورهای صیادی بیگانه تنها در استان خوزستان تا پنج هزار عدد برآورد میشود. اهالی این منطقه میگویند چینیها کف دریا را با تجهیزات خود میسابند؛ حتی تخم ماهیها و صدفها را هم میبرند، چیزی برای ما باقی نگذاشتهاند، چینیها ما را بیچاره کردهاند.
دادن مجوز به کشتیهای چینی برای جارو کردن کف دریا در خلیج فارس در زمره سیاستهای خائنانه رژیم ایران ستیز جمهوری اسلامی است. همچنان که آب و خاک ایران را هم غارت و به کشورهای حاشیه خلیج فارس و عراق صادر می کنند و با امضای قرارداد ننگین دریای خرز، حقوق مردم ایران در این دریا را هم به روسها می فروشند تا بلکه چین و روسیه در مجامع بینالمللی از این رژیم منزوی حمایت کنند.