ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشرو میثاق های آن

دانشجو

 

 

 کریمپور در مقاله اى که با این شعر شروع مىشد نوشت:

            به نام نکو گر بمیرم رواست    

مرا نام باید که تن مرگ راست

 ¨من از روزیکه دست چپ و راست خود را شناخته ام و پا در صحنه سیاست گذاشته ام بقرآن مجیدسوگند یاد کرده ام که چیزى جز به منفعت ملت ایران نگویم و سطرى جز براى آسایش مردم ننویسم ولو اینکه بقیمت جانم تمام شود. من وظیفه دارم که تمام لانه هاى زنبور را هرچقدر مىخواهد خطرناک باشد ویران کرده و مردم را از شر آنان آگاه سازم¨

 بعداز سى ام تیر ۱۳۳۰ نوشت: ¨من نمىدانم مادران, خواهران, برادران شاه دیگر از جان مردم مفلوک گرسنه بىچیز چه مىخواهند؟ سى سال تمام خون مردم را مانند زالو مکیدند, جان مردم بیگناه و شریف را در سیاهچال هاى زندان انداختند, املاک و اموال مردم را بزور از آنان گرفتند, ناموس دختران و زنان ملت را بزور لکه دار و آلوده ساختند, تمام دارایى و پول ملت را به بانکهاى خارجى سپردند. شاهشعبان بى مخ,عشقى, پرى غفارى کاشانى جاسوس و دزدان دیگر از مردم محروم و گرسنه ایران چه مىخواهند؟

 هزار مرتبه جاى دریغ و آوخ نیست     

که شاه حامى چاقوکشان بى مخ است

 رضاخان جنایتکار گور بگور افتاده لعنتى تمام استعدادها و نبوغ را مانند افعى آفریقا بلعید و ایرانمستعد, برومند, پرافتخار را به قبرستان سیاه, تاریک و مخوف تبدیل کرد¨

 برخلاف بسیارى از رفیقان نیمه راه که مصدق را تنها گذاشتند, و بعدها با نوشتن مقالات و خاطرات و توجیه نامه ها , که در آنها با زدنتهمت به دیگران , سعى در پوشاندن این لکه سیاه زندگى خود شدند , کریمپور شیرازى تا دم مرگاز وفاداران مصدق بود. و در همان روزهاى نزدیک به کودتاى ۲۸ مرداد, گویى موضوع کودتا را به حدس دریافته بود در روزنامه اش شعر زیر رانوشت:

            دلم به پاکى دامان غنچه مىسوزد   

 که بلبلان همه مستند وباغبان تنهاست

 کریمپور شیرازى, پس از کودتاى ۲۸ مرداد و برقرارى حکومت نظامى, به زندگى مخفى روى آورد, اما در مهرماه سال ۱۳۳۲پس ازمدتى آوارگى, توسط ماموران فرماندارى نظامى دستگیر و زندانى شد. حال کریمپور بود و کینه هاى کهنه درباریان. دژخیمان وى را در زندان لشکر زرهى در سیاهچال انداختند. در مدت اسارت شکنجه بسیار دید, تمام بدنش را با سیگار سوزاندند. سیخ داغ بر بدنش کشیدند, تهدید و تطمیعش کردند شاید توبه نامه اى از او بگیرند, ولى او زیر بار نرفت و همچنان به مصدق وفادار ماند. مىگویند اشرف در تمام شکنجه ها حضور مىیافت و از آن لذت مىبرد و مىخواست بدین وسیله انتقام قلم تیز او را از او بگیرد.

kp

در شب چهارشنبه سورى همان سال مجلس جشنى در لشکر دو زرهى ترتیب دادند. تبهکاران سیه دل, براى شادمانى, کریمپور را از سلول درآوردند و به میدان آوردند و کینه هاى ناپاک خود را در قالب تفریحى چندش آور به نمایش گذاشتند. به دستور شاپور علیرضا و اشرف پیکرش را آغشته به نفت کردند, مدتى او را به توهین و تمسخر گرفتند. شاهپور علیرضا که مثل خواهرش اشرف در قساوت قلب و خشونت مشهور بود. لگد محکمى بر دهان او کوبید. پالانى بر پیکر وى نهادند و دستور دادند چهار دست و پا راه برود. اشرف با زدن کبریت بر بدن نفت آلود کریمپور, آتش آن جشن منحوس را بر افروخت. شعله آتش همه بدن او را فرا گرفته بود. تلاش داشت از میان تماشاگران که قهقهه سر داده بودند بگریزد, ولى سربازان با سرنیزه مانع مىشدند که لذت دروغین و پست آنان را ناتمام بگذارد.

کریمپور شیرازى به جرم شهامت در دفاع از حقوق ملت ایران و پشتیبانى از دولت ملى دکتر مصدق و افشاى خیانتها, هرزگیها, چپاول ها… و وطن فروشى دربار پهلوىدر آتش سوزانده شد

masoud

محمد مسعود

جبرخانه اى که من در آن محکوم شده ام و به عذاب ابدى دچار آمده ام بیش از یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع مسافت

 

قبلی

برگشت

بعدی