ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 
 

احساس منفی دارند. در کنار امر کاملاً قابل مشهود یادگیری و آموختن، صاحبان احساس مثبت در نکات بسیار مهم دیگر نیز با احساس منفی تفاوت فاحشی دارند: برای مثال باوجود زمان کوتاه پیدایش احساس مثبت در وجود انسان، تأثیرات مثبت آن ولی دیرپا و طولانی هستند. بدین معنی که اثرات مفید آن بر تن و روان مدت زمان زیادی باقی خواهند ماند. در صورتیکه احساساتی مثل عصبانیت، خشم، پرخاش گری و ترس و فشارهای روحی و روانی ( استرس ) انسان را از جنبه جسمی و روانی از حالت تعادل طبیعی خارج میکنند و اثرات مخربی برای تن و روان دارند. احساس مثبت در مقایسه با احساس منفی از چهار مزیت مهم برخوردار است:

1- احساس مثبت ایجاد و حفظ روابط اجتماعی را هم سهل و آسان میکند و هم آنها را ترجیح میدهد. این احساس سبب بوجود آمدن پیوندهای اجتماعی میشود که زندگی را برای ما شیرین و خوش و راحت میکنند. بخصوص اینگونه پیوندها در زمانهائی که ما در بحران و سختی هستیم، بما کمک شایانی می کنند.

2- احساس مثبت یادگیری و آموختن را درانسان هم سهل و آسان می کند و هم بشدت باعث تقویت آن می شود. این احساس " استعداد خلاقیت "، ابداء، ابتکار و هنر آفرینی راهمراه دیگر توانائیهای هوشی انسان چنان فعال میکنند، که برای ما  در سطح بالائی حلّ  مسائل و مشکلات فردی و اجتماعی، امکان پذیر می شوند. .

اگر بخواهیم با زبان فلسفی ابوالحسن بنی صدر این امر را بیان کنیم، بایدمان گفت: احساس مثبت " استعداد انس"، " استعداد آموختن"، "استعداد خلاقیت"، و" استعداد رهبری"  را در درون ما بشدت تقویت میکند. همان استعدادها که  استبداد با قوت تمام در تخریب و تلاشی آن مدام کوشش می کند.

3- احساس مثبت همانطور که قبلاً نیز گفتیم، تأثیری مثبت بر سلامتی تن و روان ما دارند. طوریکه واکنشهای فشارهای روحی و روانی (استرس) را کاهش داده و بسرعت آنها را از میان برمیدارد. و شبیه به سدّی عظیم در برابر فشارهای روحی و روانی که ممکن است وارد شوند،  مقاومت می کنند.

4- و بالاخره احساس مثبت کیفییت توانائیهای روانی انسان را بالا می برد. توانائیهای روانی مثل نیروی مقاومت در برابر ظلم و بیداد و جانبداری از حق، هدفمند بودن و هدفداری و بخصوص خوش بینی نسبت به آینده، آنچه ما ایرانیان در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر به آن نیاز داریم تا شّر استبداد فاسد و مخرب را برای همیشه از سر وطنمان بکنیم. بکی دیگر از مهمترین توانائیهای روانی انسان، انسجام و تحکیم هویت در درون است. احساس مثبت این انسجام را ممکن می گرداند. شادی و نشاط ارزشی غیر قابل تخمین برای سلامتی انسان دارند. از طریق آنها انسان راحت و سرحال زندگی می کند. آنطور که فیلسوفان غرب و روانشناسان بدبین ادعاء میکردند، خوشی و شادی و خوشبختی انسان کالای نادر و لوکسی نیست. احساس مثبت کمک میکند تا انسان بر اثرات مخرب احساس منفی سریعتر فایق شود، آنها را فرونشاند و بار دیگر به روح و جسم خویش تعادل ببخشد. برای مثال تعداد بیشماری از آزمایشهای گوناگون نشان می دهند، درجه فشار خون آدمهائی که هراسناک، خشمگین و یا حالت پرخاشگری دارند، خیلی سریع به رقم عادی خود تنزل خواهد کرد، اگر موقعیتی برایشان ایجاد شود که بتوانند شاد و خوشحال شوند. یا خوشگذرانی کنند ویا تمدد اعصاب پیدا کنند و راحت شوند. برای مثال بعد از تماشای یک فیلم خنده دار و شوخ و یا دیدن مناظر طبیعی زیبا و روح پرور. یعنی تا این اندازه احساس مثبت اثر پیش گیرنده، سلامتی بخش و مفید برای انسان دارد.

ولی مهمترین و دیر پاترین فوائد احساس مثبت در رشد و تکامل شخصیت انسان، یعنی در ساختن دائمی نیروهای محرکه بسیار با اهمیت جهت حیات انسان هستند. نیروهای محرکه حیاتی که ما بطور دائم میتوانیم به آنها رجوع کنیم: احساس مثبت مراقبت می کند که مجموعه توان ما در حلّ مشکلات فکری و اجتماعی بطور دائم افزایش یابد. این امر را برای مثال در سه احساس مثبت، مانند شادی، رضایت و علاقه بطور روشنی میتوان دید:

الف- شادی:

ما زمانی احساس شادی می کنیم که به هدفی از اهدافمان در زندگی برسیم. یا اینکه خود را در محیطی سرشار از اعتماد و امنیت احساس کنیم و بتوانیم تمدد اعصاب کرده، راحت و خوش باشیم. شادی فعالیت خاصی را در روح و مغز انسان ایجاد میکند. بهمین خاطر نیز همه حالات روحی " مسرت بخش " یک خاصیت مشترک دارند و آن اینکه افق دید و ادراک ما را نسبت به جهان و زندگی باز ومتمایل می کنند. ما در حالت شادی بدیگران علاقمند میشویم و حاضریم قبول مسئولیت و تعهد کنیم. شادی ما را ماجراجو و بازی گوش می کند. ما دست به ابداء و ابتکار، آزمونهای روشنفکری، اجتماعی، هنری و زیباشناسی میزنیم. ما آزمایش می کنیم، چرت و پرت می گوئیم و خود را به ساده لوحی میزنیم و با اینکار به ابتکارات و الهامهای حیرت انگیزی می رسیم. و بالاخره شادی تأثیرات اجتماعی قابل اطمینانی دارد: شادی مقبولیت اجتماعی را افزایش می دهد. آدم شاد همه جا جز نزد مستبدین محبوب است. روابط و پیوندهای اجتماعی نو ایجاد میکند و پیوندهای موجود قدیمی را محکمتر می کند. باصطلاح معروف " آدم شاد و سرحال همه را شاد میکند."

ب - رضایت:

   رضایت احساسی لذتبخش است. عده ای بخطا گمان میکنند، رضایت انسان را " قانع، راضی و بی توقع"، در نتیجه کار پذیر می کند. علت این برداشت غلط این است: ما وقتی راضی هستیم، قیافه ای نشانگر راحت بودن، کارها را سهل و آسان گرفتن و دارای آرامشی نسبی بودن، داریم. برای مثال پس از انجام موفق کاری، یا فایق آمدن بر و از سر گذراندن فشاری  روحی، روانی و یا حلّ مشکلی دشوار وسخت.

   باربارا فردیکسن معتقد است: " رضایتمندی احساس مثبتی بی اندازه با ارزش در همه فرهنگهای جهان است." او برای نمونه ارزش بالای " آمه " در زبان و فرهنگ ژاپنی را تشریح می کند: " آمه توان پذیرفتن توجه و مراقبت و پرستاری، داشتن امنیت خاطر و تأمین مصونیت در رابطه مثبت دوجانبه، معنی می دهد." در پشت ظاهر غیر فعال و کارپذیر رضایت، آمادگی فراوان جهت آموختن و فعالیت مغزی نهفته است. ما وقتی   راضی هستیم، بهتر و بیشتر از دیگر حالتهای احساسی آمادگی داریم، لحظه ها را با دقت و هوشیاری درک کنیم، تجارب جدید و تازه خود را در ذهن خویش جدا و ردیف کنیم و در برداشتمان از خود و جهان یگانگی و توحید بوجود آوریم. در واقع رضایتمندی امکان اندیشیدن وتأمل را در ما بالا می برد. بهمین خاطر نیز بسیاری از فنون تمرینهای آرامش یافتن و تعمق کردن ( مدیتاسیون ) نه تنها از لحاظ درمانی ارزش زیادی دارند، ریرا به تقلیل واکنشهای فشار روحی و روانی و تقویت تمرکز فکر کمک میکنند، بلکه از جنبه ساختن شخصیت روشنفکری نیز بسیار با اهمیت هستند.

 ج- علاقه:

علاقه در زندگی انسان بیشترین حالت هیجانی را ایجاد میکند. انسان در حالت عادی و طبیعی خود بطور دائم و بدون وقفه " گرسنه " هیجانهای جدید و تازه است. مغز انسان از تحریک شدن و به هیجان آمدن لذت می برد. انسان در حالت طبیعی و آزاد خویش، کنجکاوترین و علاقمندترین موجود زنده روی کره زمین است.

   سیلوان تومکینز، روانشناس شخصیت انسان، معتقد است: " علاقه و دلبستگی، در واقع فکر و اندیشه ای همراه با شادی و هیجان هستند." علاقه بمثابه احساس همیشه همراه و پیوسته با کنجکاوی ظهور می کند. برای مثال انسانها از اسرار و عجایب و معما و از کشف و حلّ آنها خوششان می آید. علاقه محرک و مشوق ما در تحقیقات و پژوهشها، از مناسبات و تناسبات پیچیده ای در مغز انسان برخوردارند. بمدد علاقه است که ما ماجراجو، و در پی یافتن حق و حقیقت برانگیخته می شویم. در واقع علاقه مشوق ما در رسیدن به حالت تجربی درونی " شکوفا شدن" ( فلوو ) است. شکوفا شدن به حالتی می گویند که انسان بهنگام دست زدن بکاری ( بخصوص فکری ) خود و بسا زمان و مکان را فراموش می کند. در این حالت انسان تمامی کوشش و توان خود را بسیج و عرضه می کند.

   وقتی ما به فهمیدن چیزی نو و پیچیده و مشکل، میل و رغبت پیدا میکنیم، وقتی ما در کاوش و جستجوئیم و می آموزیم و آزمایش می کنیم که علاقمندیم . در و بهمراه و همزمان با این حالت است که ما
 

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی