ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

  حقوق بشرو میثاق های آن

دانشجو

 

 

در ستايش بايکوت،

تنظیم: خلیل رئیسی فرد

جمعه گردی های اسماعيل نوری علا:تحريم انتخابات سال پيش نه احمدی نژاد را خلق کرد، نه جهالت مفرط حاکم بر کابينهء او را. اما اين بايکوت توانست رفسنجانی و معين و کروبی را به حاشيه براند و نگذارد تا آنان به نمايش فريبکارانه ای که هشت سال تمام به بازيگری خاتمی و دار و دسته اش برای حکومت اسلامی زمان خريد ادامه دهند. «تحريميان» براستی از اين بابت مستحق سرزنش اصلاح طلبان هستند؛ چرا که تشخيص شان آن بوده که، تا اين آقايان ِ اصلاح طلب در صحنه اند و بر خر مراد سوار، جمهوری اسلامی هم در مسيری بيمه شده به پيش می تازد

از «حقوق ملت ها در دوران مدرن» سخن بسيار رفته است. يکی از اين حقوق، حق سلب ناشدنی رأی دادن، انتخاب کردن و انتخاب شدن است که، در واقع، پايه و رکن اصلی نظم دموکراتيک هر جامعهء مدرنی بشمار می رود. اين حق پايه ای اما از نخستين حقوق ملت ها نيز هست که بوسيلهء حکومت های خودکامه سلب می شود و کارگزاران اين حکومت ها، بسته به قدرت و نياز خود، در انتخاب راه اين حق کشی روش های مختلفی را پيش می گيرند که از خودداری در انجام انتخابات آغاز شده و به برگزاری انتخابات تقلبی، يا فرمايشی، يا عوامفريبانه و يا فيلترگذاری شده می انجامد.

 

آنچه ميزان قدرت و نياز فوق الذکر را مشخص می سازد رابطه ای مستقيم دارد با چگونگی احراز حکومت از جانب حکمرانان و شرايط داخلی و بين المللی موجود در اطراف آنها. انقلاب، کودتا، و استفاده از فرصت پيروزی در انتخابات قبلی، همگی راه های رسيدن به قدرتند اما در همه حال مهمترين نياز برای تثبيت حاکميت به دست آمده نمايش دارا بودن «قانونيت» حکومت است، آنگونه که قابل شناسائی و قبول از جانب مردم و ديگر دولت های جهان باشد. اما در عين حال می دانيم که اين «قانونيت» در جامعهء مدرن از طريق بيرون آمدن حکومت از صندوق آراء آزادانهء عمومی به دست می آيد. يعنی و بدينسان، دايرهء باطلی بوجود می آيد که در آن به حکومت رسيدگان ـ حتی آنان که از راه کودتا و انقلاب به قدرت رسيده اند ـ ناگزيرند برای تثبيت و استمرار حاکميت خود تن به رفراندم و انتخابات دهند و چون انتخابات واقعی آنان را از قانونيت می اندازد ناچارند دست به تقلب و دخالت در آن بزنند. از همين روست که امروزه کمتر به مورد تعطيل بلند مدت انتخابات بر می خوريم و حکومت های خودکامه اغلب از روش های کنترل انتخابات به نفع اهداف خود استفاده می کنند.

يکی از افتخارات حکومت اسلامی در ايران، که بارها و بارها از جانب گردانندگان آن به رخ دنيا کشيده شده، آن است که اين رژيم با يک رفراندم سراسری بر سر کار آمده و همواره نيز توانسته است، بدون وقفه، انواع انتخابات خبرگان و مجلس شورا و رياست جمهوری و شوراهای شهری را برگذار کند و، در نتيجه، نشان دهد که از «قانونيت» معتبری برخوردار است.

اما، در طی اين سه دهه که از عمر حکومت اسلامی می گذرد، نخست اهل فن و سپس توده های مردم رفته رفته با اين حقيقت دردناک آشنا شده اند که با يکی از حيله گرترين رژيم ها در کار انتخابات روبرو هستند که در روز روشن و ماهرانه بکار چشم بندی و ايجاد توهم انتخابات مشغول بوده و در اين ميانه همواره توانسته است به درجات مختلف مردم را در بن بست های عمده ای قرار دهد تا مجبور شوند به پای صندوق رأی آمده و از ميان نامزدهای دستچين شدهء آن نفراتی را انتخاب کنند. اما اين روش ها تنها شامل ترساندن مردم از عواقب شرکت نکردن (مثل لزوم وجود مهر انتخابات در شناسنامه ها برای استفاده از مزايای مختلف آن) نمی شوند. تکنيک عمدهء حکومت اسلامی در زمينهء انتخابات ارائه «نامزد خوب و نامزد بد» بوده است تا مردم از ترس «اين يکی» از خانه ها بيرون آمده، حوزه های رأی گيری را رونق داده و «آن يکی» را انتخاب کنند. مهم هم نيست که عاقبت کدام نامزد از صندوق ها بيرون آيد. حکايت حکايت برادری سگ زرد و شغال است. مهم آن است که مردم در حوزه ها حضور پيدا کنند و، به مدد آن، رژيم بتواند پايه های مردمی خود را در برابر چشم جهان به نمايش گذارد. بقيهء کار را خود حکومت می داند که چگونه انجام دهد.

در طول سال های گذشته، اين مهارت چشمگير رژيم را وجود يک عامل عمده ديگر هم کاراتر کرده است ـ عاملی به نام نامزد «اصلاح طلب» که در سر هر انتخاباتی ظهور می کند، برای حق مردم قصيده می سرايد، ايران از آن همهء ايرانيان می خواهد، از فوايد آزادی و مضرات ديکتاتوری می گويد و، در عين حال، به تلميح و تلويح و اشاره، به مردم حالی می کند که اگر «طرف مقابل» بيايد حسابتان با کرام الکاتبين است. بعد، وقتی انتخابات برگذار شد و مردم «با حضور «پر شور خود نه به کانديداها که به کل رژيم رأی اعتماد دانند (تلقی ِ هميشگی ِ خامنه ای از همهء فرصت های انتخاباتی)، آنگاه انتخاب شدگان جديد برای مدتی مديد تنها وقت مردم را تلف می کنند و در حالی که خود، در جلوی صحنه، به گريه و زاری و ناليدن از جور طرف ديگر مشغولند، اجازه می دهند تا «دولت و تشکيلات موازی»، که قدرت واقعی را در دست دارد، کار خودش را آن پشت ها انجام دهد ، قتل های زنجيره ای راه بياندازد، روزنامه های همين اصلاح طلبان را (به قول خودشان) بطور «فله ای» ببندد، زهرا کاظمی را در زندان بکشد، هزاران زندانی سياسی را شکنجه کند، در لبنان نيروهای نظامی بوجود آورد، در دل کوه ها تأسيسات بمب اتمی سازی برقرار کند، هرچه تروريست قدار است را ميزبان شود، شبکه های قاچاق مواد مخدر و مخدرات اعزامی به حاشيهء خليج شرمندهء فارس را بوجود آورد، آثار باستانی را شخم بزند و بغل گوش مهمترين اثر تاريخی ايران ـ آرامگاه کورش يزرگ ـ سد بزند و دشت های گنجينه دار ايران را به آب ببندد.

و البته به پاداش اين حضور پر شور، اصلاح طلبان هم اين فرصت را فراهم می آورند که تازه به دوران رسيدگان چپاولگر در عروسی هاشان ـ با پرداخت حق حساب به پاسداران ـ مشروب بخورند و رقص شتری کنند. مردم عادی هم که بايد چنان مشغول باشند که حداکثر ميدان پرواز فکرشان شام فردا شبشان باشد.

بدينسان، حکومت اسلامی مهمترين ناقض چيزی است که در نظم عمومی جهان متمدن «حق مسلم تک تک شهروندان» محسوب می شود. براستی در برابر حق انتخابات آزاد مردم يک کشور کدام حق ديگری می تواند مسلم تر باشد؟

داشتن انرژی اتمی (حتی به قصد استفادهء صلح آميز) در مجموعه ای که به سختی از عهدهء آفتابه سازی بر می آيد و نتيجهء «تحقيقات اتمی» اش دير يا زود ميليون ها نفر را آلوده خواهد ساخت؟

باری، مردم ايران سه دهه وقت داشته اند تا در کلاس ِ زندگی ِ روزمرهء خود اين بازی دلشکن انتخابات را تجربه کنند و رفته رفته به يک واقعيت شگرف ديگر هم پی ببرند، واقعيتی که مشاطه های حکومتی ـ دوم خردادی ها و مشارکتی ها و ملی مذهبی ها ـ همواره کوشيده اند راه درک آن را سد کنند. و آن وجود حق ديگری برای مردمان است که حکومت کمتر می تواند در يک مقياس وسيع آن را از مردم سلب کند. اين حق در کسوف مانده «حق امتناع» نام دارد، «حق عدم مشارکت» و حق «تحريم» (که البته ته مزهء مذهبی اين واژه کراهت دارد اما هنوز کلام جانشين درستی برای آن نيافته ام.

شايد بهتر باشد همان واژه ای را بکار بريم که همهء جهان از آن استفاده می کنند و در فارسی هم رفته رفته جا افتاده است: «بايکوت کردن»). اين هم در جوامع متمدن يک «حق مسلم» است.

 

 

قبلی

برگشت

بعدی