ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

در دو سال گذشته، پس از تقريباً يک دهه که از فريبکاری بزرگ دوم خرداد گذشت و دست «اصلاح طلبان» رو شد، بخش عظيمی از مردم تصميم گرفتند که به ندای دعوت کنندگان به بايکوت انتخابات پاسخ مثبت دهند، در خانه ها بمانند و ـ عليرغم همهء حيله گری های ولی فقيه ـ در انتخابات شرکت نکنند؛ نخست در انتخابات شوراها و سپس در انتخابات رياست جمهوری. و چنان شد که امتناع بخش مردم ناموافق با جمهوری اسلامی از شرکت در انتخابات کانديداهای ظاهر الصلاح، اصلاح طلب را از باقی ماندن در قدرت محروم کرد، و رأی اندک کسانی که در باقی ماندن رژيم منافعی را برای خود متصور يا متوهم هستند موجب شد تا «کانديدای بد و ترس آور»، با حيله هائی که خود بکار بست، سر از صندوق بيرون آرد. سال گذشته مردمی که از «حق رأی آزاد» محروم شده بودند، در روياروئی با اين محروميت، از «حق طبيعی امتناع» استفاده کرده و در بازی ِ رژيم شرکت نکردند. اما نتيجه چه شد؟

از نظر من، بايکوت انتخابات در تيرماه سال پيش هم اکنون نتايج نيکوی خويش را به نمايش گذاشته و رژيم را در مسيری فروغلطانده است که به پايان گرفتن کابوس خواهد انجاميد. من البته با شماتت های «انديشمندان» اصلاح طلب و ضد بايکوت هم کاملاً آشنا هستم و می دانم که آنان (به قول خودشان) «تحريميان» را متهم به بدتر کردن اوضاع، گرفتار کردن مردم در گرداب بيکاری و تورم و فقر، و خودخواهانه اکنون را فدای فردائی که هيچ معلوم نيست بيايد، محکوم می کنند؛ تو گوئی که سياست های اقتصادی و اجتماعی دولت «مهرورزی» را «تحريميان» ياد آنها داده اند، گرانی را آنها ايجاد کرده و کارگران را آنها گروها گروه از کار اخراج کرده اند. آنان فراموش می کنند که بايکوت انتخابات تنها کاری را که انجام داده مسدود کردن راه آنانی بوده که قصد داشتند، در ادامهء فريبی هشت ساله، با نام دموکراسی، حقوق بشر، و ايرانی که متعلق به همهء ايرانيان «خواهد بود»، به کار بزک کردن رژيم ادامه دهند و با اعطای آزادی هائی از نوع آزادی عقب کشيدن دو سانتيمتر روسری و برگذاری کنسرت های جوانانه که در آن خانم ها اجازه دارند دسته جمعی و درحاشيه خوانندگی آقايان زمزمه کنند، مردم را وادارند تا، با راضی شدن به تبی سرطانی، مرگ حتمی رژيم را به تأخير اندازند.

 

 می خواهم بگويم که بايکوت انتخابات سال پيش نه احمدی نژاد را خلق کرد، نه جهالت مفرط حاکم بر کابينهء او را. اما اين بايکوت توانست رفسنجانی و معين و کروبی را به حاشيه براند و نگذارد تا آنان به نمايش متعفنی که هشت سال تمام به بازيگری خاتمی و دار و دسته اش برای حکومت اسلامی زمان خريد ادامه دهند. «تحريميان» براستی از اين بابت مستحق سرزنش اصلاح طلبان هستند؛ چرا که تشخيص شان آن بوده که، تا اين آقايان اصلاح طلب در صحنه اند و بر خر مراد سوار، جمهوری اسلامی هم در مسيری بيمه شده به پيش می تازد.

بايکوت انتخابات آنانی را که، در پس پردهء دولت اصلاحات دولت موازی تشکيل داده بودند و، در سايهء امنيتی که حکومت خاتمی برايشان فراهم کرده بود، به فروختن و نابود کردن کشور ادامه می دادند، به جلوی صحنه رانده و رژيم را ـ بی هيچ بزک و آرايشی ـ در برابر چشم توده های بيکار و فقر زده قرار داده است.

بايکوت انتخابات توانسته است بر شکاف ها و ترک های ديواری که رژيم در پس آن آسيب ناپذير می نمود بيافزايد تا از آن روزن ها مردم عادی نيز ببينند که چگونه، از نخستين روز اين حکومت، فريب شعارهای ايمانی و اخلاقی و عدالت جوئی کاذب آخوندهای معمم و مکلا را خورده اند. هم اکنون انتشار نامهء خمينی به هنگام سر کشيدن جام زهر، و در کنار آن کوشش بازماندگانش برای پنهان داشتن دلايل اين کار، و کوشش برای فريب دادن خانواده های مؤمنی که در راه حفظ رژيم اسلامی (و احياناً کشور) خون و شهيد داده بودند (با ايجاد اين توهم که رژيم آتش بس را از موضع قدرت پذيرفته است)، همه و همه به خاطر گسترده شدن شکاف موجود در آن ديوار جعل و دروغ ممکن شده است و اين گسترش پيش نمی آمد و بحران مزمن حکومت اسلامی رو نمی شد اگر بايکوت انتخابات يک سال پيش پای دوم خردادی ها را نشکسته بود.

اما اين بحران از آن رو مزمن شده است که رژيم اسلامی برای بقای خود به آن احتياج دارد. وگرنه، کدام رژيم استواری را می توان در جهان يافت که ادامهء هستی خويش را در بحران زائی بيابد؟ بحران زائی يعنی سرگرم کردن مردم و انحراف و انصراف نظر آنان از درک واقعيت ناشی از بی کفايتی و ماجراجوئی کسانی که که بر زندگی شان مسلط اند. به نظر من، هنوز معناهای واقعی آن عبارت مشهور خمينی که گفت «جنگ رحمت است» بخوبی بر توده های مردمی که به اميد آمدن پول نفت بر سر سفره هايشان هنوز پای سخن احمدی نژاد هورا می کشند (يا، در واقع، «الله اکبر» و «حق مسلم ماست» می گويند) روشن نشده است. اما انتشار نامهء خمينی خبر افشا شدن های ديگر می دهد.

آيا احمدی نژاد ـ که پول نفت را همچنان خرج انرژی هسته ای و حزب الله لبنان و هزار گشادبازی ماجراجويانهء ديگر می کند ـ قرار است کدام پول را بر سر سفرهء مردم بياورد؟ آيا اکنون، به مدد بايکوت انتخابات، همگان درک نکرده اند که منظور او، نه پول مستقيم نفت که پول غير مستقيمی بوده است که تاکنون به دست خاندان های آخوندی و آقازاده ها حيف و ميل می شده؟ آيا آنچه دريغمندانه تسلط «پوپوليسم» بر کشور خوانده می شود جز آشکار شدن شکاف ها برای فرو ريختن ديوارها چيز ديگری هم هست؟ اکنون است که می بينيم بچه های انقلاب و امام برای رگ گردن هم دندان تيز کرده اند و به عرصهء دعوائی پا نهاده اند که، خوشبختانه، برنده ندارد. مگر نه اينکه علم اقتصاد و علم جامعه شناسی به ما می گويند که اکنون، چه پول رفسنجانی و واعظ طبسی بر سر سفرهء مردم راه پيدا کند و چه نه، برد تاريخی در راستای هوشياری تجربی ِ مردم عمل کرده و ارزش والای يک حرکت ساده و بی خطر سياسی را آشکارتر ساخته است؛ چرا که از اين پس، هديهء رژيم اسلامی به مردم فقير ايران از يسکو تورم و گرانی فراگيرنده و، از طرف ديگر، فقر و عوارض مهلک آن است و، در هر دو حال، اين مردم اند که با رنج و الم بسيار با چهرهء واقعی دشمن خود آشناتر شده و در مورد آن (و آيندهء خود، البته) تصميم گيری خواهند کرد.

شايد هيچ کدام از حکومتمداران اسلامی مثل خود رهبر آن خطراتی را که شکاف گريزناپذير پايان ِ بازی ِ «کانديدای خوب ـ کانديدای بد» برای رژيم بهمراه داشته (امری که به مدد بايکوت انتخابات ميسر شده) توصيف نکرده باشد. هفتهء پيش او، در ديدار با سران سه قوه، رئيس مجمع تشخيص مصلحت، و مسئولان و کارگزاران نظام، نکاتی را خطاب به آنان بيان داشته که حائز اهميت بسيارند. بنا بر گزارش همشهری، او مسئولان و مديران همهء قوا و دستگاه ها را به پرهيز جدی از «ايجاد اختلاف» توصيه کرده و گفته است: «به لطف پروردگار، اتحاد و الفت قلبی مسئولان از هميشه بهتر و بيشتر است (!)؛ اما بايد در مقابل تلاش های اختلاف افکنانهء دشمنان (!)، به شدت هوشيار بود و اجازه نداد اختلافات طبيعی ِ فکری و سليقه ای به دو دستگی بيانجامد... هنگامی که نظام در کليت خود موضعی يا تصميمی می گيرد همه بايد يک پارچه و متحد پشت سر آن موضع بايستند (!)؛ که تا به امروز اين چنين بوده و، به ياری خداوند، بعد از اين هم همينطور خواهد بود... اگر کسی دربارهء عملکرد دولت حرفی دارد آن را از طريقی به گوش دولت يا مسئولان برساند؛ اما تبليغ ناکارآمدی دولت، حتی اگر واقعيت داشته باشد (!)، صحيح نيست، چه برسد به اينکه واقعيت ندارد و غيرمنصفانه

 

 

قبلی

برگشت

بعدی