ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

مبرا كند. در هر شرایطی، اگر رییس قوه مجریه نتواند سیاست‌ها و برنامه‌های خود را اعمال كند و با كارشكنی‌های ولی فقیه (یا هر نهاد دیگری)‌ روبرو شود همیشه یك راه حل نهایی‌ باقی می‌ماند: استعفا. در چنین شرایطی اگر رییس جمهور در مقام خود باقی بماند باید مسئولیت نهایی عملكرد نهادهای زیر مجموعه خود را بپذیرد و پاسخگو باشد.

در واقع ضعف عمده آقای خاتمی در مقام ریاست جمهور اسلامی ایران نیز همین بود كه نه فقط در برابر بسیاری از تعدیات به حقوق مردم سكوت می‌كرد كه حتا در موارد معدودی كه عوامل جمهوری اسلامی مستقیما دست به خشونت و جنایات ملی می‌زدند و او قول تعقیب و مجازات آنان را می‌داد از پافشاری بر آن دست بر می‌داشت. اگر آقای خاتمی‌ به واقع می‌خواست به قول خود عمل كند می‌بایست به این پافشاری‌ تا حد استعفای خود ادامه دهد.

ولی برای آقای خاتمی حفظ نظام و حرمت ولی فقیه مهمتر از اجرای‌عدالت و جلوگیری از تعدی به حقوق مردم بود - و استعفای او نظام جمهوری اسلامی را دچار بحران می‌كرد. آقای خاتمی این انتخاب را كرده بود - و بهای آن را نیز با چشم‌پوشی از تعهدات خود نسبت به قانون اساسی و حقوق مردم می‌پرداخت. به این ترتیب، او مسئولیت این انتخاب را پذیرفته است و نمی‌تواند صرفا با استناد به قدرت ولی فقیه و «تداركچی» بودن رییس جمهور در این نظام، خود را از مسئولیت بری بداند.

از این رو می‌توان آقای خاتمی را در بسیاری از سیاست‌های سركوب و نقض حقوق بشر و جنایاتی كه از طرف عوامل حكومتی در دوران ٨ ساله حكومت او صورت گرفته است مسئول دانست. ولی این مسئولیت در درجه اول اخلاقی است - و مسئولیت نه فقط متوجه آقای‌ خاتمی است و یا منحصر به رفتار نیروهای زیر مجموعه یك مقام حكومتی است. بخشی از این مسئولیت از شركت در ساختار قدرت ناشی می‌شود.

به عبارت دیگر، می‌توان گفت كه غالب اصلاح‌طلبان حكومتی به همان اندازه كه در ساختار قدرت در طول حیات جمهوری اسلامی سهم داشته‌اند و در برابر خشونت‌ها و جنایات و سیاست تبعیض این حكومت سكوت كرده‌اند و یا از عاملان و مجریان آن بدون نقد تجلیل كرده‌اند (با فرض این كه خود در این جنایات دست نداشته‌اند) در این مسئولیت اخلاقی شریكند. آقای خاتمی‌ وقتی از اسدالله لاجوردی به عنوان شهید یاد می‌كند و «خدمات»‌ او به اسلام و جمهوری اسلامی را می‌ستاید نمی‌تواند از مسئولیت اخلاقی جنایات او خود را مبرا بداند. به همین ترتیب، كسانی كه هنوز از آیت‌الله خمینی به تجلیل و احترام یاد می‌كنند و نقش او را در جنایات دهه اول انقلاب و به خصوص قتل‌عام سال ١٣٦٧ نادیده می‌گیرند و از محكوم كردن آن‌ها سر باز می‌زنند نمی‌توانند مسئولیت خود را نادیده بگیرند.

آقای خاتمی ممكن است بتواند به لحاظ حقوقی از اتهاماتی كه در بریتانیا متوجه ایشان شده است رها شود و بدون این كه با سئوالات پلیس انگلیس روبرو شود این كشور را ترك كند. ولی نه ایشان و نه خیل عظیم اصلاح‌طلبان حكومتی كه هنوز حاضر نیستند قوانین گسترده زن‌ستیز، اقلیت‌كش و یا خشونت‌بار (مانند قصاص و سنگسار)‌ را تقبیح كنند، جنایات و قتل‌عام‌ها و تروریسم داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را محكوم نمایند، و عاملان و آمران و مجریان این جنایات را صرف نظر از درجه و مقام (از جمله، آیت‌الله خمینی را) به عنوان جانی ضد بشری بشناسند، مسئولیت اخلاقی این جنایات را به سهم خود به دوش می‌كشند - و صرف تظاهر به احترام و تقید به ارزش‌های حقوق بشری، اثری در سلب این مسئولیت نخواهد داشت.

از این گذشته، ادعانامه‌هایی‌ كه در آمریكا و انگلیس علیه آقای خاتمی اقامه شد البته به لحاظ حقوقی نمی‌توانست به جایی برسد، ولی دست كم این اخطار را متوجه رهبران جمهوری اسلامی كرد كه دوران پاسخ‌دهی به اعمال گذشته آنان نزدیك شده است.

وقتی كسی مانند آقای خاتمی این‌حا و آن‌جا كه می‌رود با احضارنامه‌ها و ادعا نامه‌‌ها روبرو شود تكلیف آن دسته از سران جمهوری اسلامی كه به صورت‌های مختلف و از جمله با شركت در كمیته‌های عملیاتی و مانند آن‌ها مرتكب قتل و ترور و جنایت شده‌اند معلوم است.

جهان برای رهبران جمهوری اسلامی به تدریج تنگ می‌شود...

 

حق صلح

امیر اسدیان

در 12 سپتامبر 2006،  پاپ بندیکت شانزدهم، در دانشگاه رگنسبورگ Regensburg ، سخنرانی کرد و در ﺁن ،  به « بحثت ﺁزادی » که مانوئل دوم پالئولوک  با یک « مدرس » ایرانی ،  بسا در زمستان 1391، در محلی نزدیک ﺁنکارا،  بعمل ﺁورده است، استناد کرد . این « بحث ﺁزاد » موضوع رساله دکترای تئودور خوری شده است و  با این اسم و رسم ، به زبان فرانسه،  بسال 1966، در پاریس توسط انتشارات CERF با نام

Mannuel II Paléologue

ٍٍEntrtiens avec un Musulman

7e Controverse

انتشار یافته است . پس از سخنان پاپ بندیکت ، اعتراضهای خشونت ﺁمیز نابجا و نیز انتقادهای به جا، از سخنان پاپ به عمل ﺁمده است .  دکتر دلخواسته ، از این جانب و پاپ دعوت به بحث ﺁزاد کرد . این جانب دعوت او را اجابت کردم اما پاپ نه .

اینک که خطر ﺁن جدی شده است که ﺁتش جنگ ، یکبار دیگر، وطن ما را  فرا گیرد،  قصدم اینست که نظریه سازان خشونت در دنیای اسلام را نقد کنم که قرنها است  به فلسفه قدرت یونانی معتاد شده اند و به جای ترک اعتیاد، روز به روز معتادتر شده اند و می شوند.  برﺁنم که به مردم ایران و مردم جهان  خاطر نشان کنم که از میان دین ها، این اسلام است که صلح را حق شناخت و جنگ، به بهانه ترویج دین را ممنوع کرد . لااکراه را راه رشد و اکراه را راه غی شناخت . تا انسانها  عقل ها را  از زندان ثنویت ﺁزاد نکنند، و تا زمانی که بگذارند بکار برندگان زبان فریب، با بکار بردن منطق صوری، ﺁنها را از واقعیتهای بسیار غافل نگاهدارند، به ویران شدن و ویران کردن ادامه خواهند داد .

 بر ﺁنم که این نوشته فریاد بیدار باشی باشد به انسانیتی که گرفتار جبر خود تخریبی است :دو تقلب ، یکی تقلب مانوئل دوم و دیگری تقلب پاپ بندیکت شانزدهم :مستند پاپ ، قسمتی از فصل هفتم کتاب ، صفحات 107 تا  109 ، مناظره در باره جهاد و لا اکراه است . ترجمه ﺁن اینست:

« مانوئل به قانون محمد، دو سرزنش را روا می بیند : بازگشت عمده احکامش به احکام موسی و خاصه غیر عقلانی قانون جهاد، یا جنگ مقدس است :

1 – قرﺁن جهاد را روش بسط دین الله دانسته است . هیچ حقی نمی تواند معارض حق الله بر اطاعت انسانها از او باشد . لذا، فراخواندن به اسلام ، فراخواندن همگان به اسلام است . پاسخی که انسانها به این فراخوان می دهند، رفتار امت اسلام را با ﺁنها(  ایمان نیاورندگان)  معین می کند . ﺁنها که به اسلام ایمان می ﺁورند، به عضویت امت اسلام در می ﺁیند  و « شما بهترین امت هستید که از میان انسانها بر می خیزید  » ( ﺁل عمران ﺁیه 110 ) . بدین ایمان ﺁوردن تمامی حقوق و امتیازهای مؤمنان را بدست می ﺁورند . اما همان تکالیف جهاد  « در راه خدا » را نیز پیدا می کنند ."

اما اگر نامؤمنان ایمان نیاوردند ؟

در این صورت، باید میان  اهل کتاب ، یهود و مسیحی و مجوس ( = زردشتی ) و  نامؤمنان ساده فرق گذاشت .

با اهل کتاب ، بخاطر وحی ای که در یافت کرده اند ، رفتار بهتری می شود . نه این که با مسلمانان برابر شمرده شوند،  اما سرنوشت بهتری از کافران و مشرکان خواهند یافت . 

هرگاه  با امت مسلمان پیمان تابعیت بستند، «تحت حمایت و قیمومت»  این جامعه قرار می گیرند .  حق نگاه داشتن دین خود را که از دید مسلمانان جزا حقیقت دارد،  می یابند . این منزلت حقوقی را میابند که در احوال شخصیه تابع دین خود باشند و نیز حق برپائی نیایش های خویش را می یابند . اما در ازای ﺁن، باید جزیه بپردازند و در جامعه مسلمان، موقعیت مادون تری داشته باشند . گاه نیز باید علامتی که ﺁنها را مشخص کند نیز بر لباس خود داشته باشند .  افزون بر این، اگر دست به جنگ، بر ضد مسلمانان بزنند، در ﺁزادی سیاسی خود و ﺁن بخش از مراسم دینی علنی و همگانی ، گرفتار تضییق هائی  می شوند

 

 

قبلی

برگشت

بعدی