ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

سپري‌ شدن دوران ولايت مطلقه سنتي با اين شکست و با تصرف مسند رياست جمهوري و اکثريت مجلس از سوي برگزيدگان سپاه به ظاهر چيز ديگري درکوزه ولايت سنتي براي ادامه حيات وجود ندارد و در منطق دروني واقعيت نتيجه‌اي جز شکستن اين کوزه ورشکسته به دست مأموران خشونت و تجاوز به حقوق مردم برسر آمران خشونت و واضعان نظريه ولايت بر اساس فقه تشيع باقي نمي‌ماند اما به قول شاعر، باش تا صبح دولتش بدمد ـ کاين هنوز از نتايج سحر است.

تکه هشتم:  شايد در گذار از تامل در احتمالات طرح اين پرسش بي‌جا نباشد که با توجه به نتيجه انتخابات يعني شکست رفسنجاني يکي از ستونها و يا شايد يکي از دو ستون تاريخي نظام ولايت مطلقه فقيه و پيروزي احمدي‌نژاد يکي از وابستگان سالهاي دور سپاه پاسداران، آيا خامنه‌اي به عنوان رهبر با تکيه به اصل پنچم و پنچاه وهفتم و صد ودهم قانون اساسي جمهوري اسلامي همچنان صاحب اقتدار مطلق است؟ يعني رئيس جمهوري منتخب مردم و رئيس قوه اجرائيه با حفظ همه ظواهر، همچنان در قيد نظارت و آمريت رهبر باقي ميماند؟

مسئله اين است که اگر شکست رفسنجان را در رقابت با احمدي‌نژاد که به شهامت عموم در حياط خلوت نظام ولايت هيچگاه از محارم و از شرکاي شناخته شده قدرت اوليگارشيک نبوده به يک معنا قطع پيوند تاريخي بين خامنه‌اي و رفسنجاني تلقي کنيم، بايد به اين نتيجه برسيم که در دور تازه رياست جمهوري، بر خلاف دوران رياست جمهوري خاتمي قوه ثقل قدرت سياسي از بيت رهبري و به تبع آن از شوراي نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت به کاخ رياست جمهوري منتقل خواهد شد. و اگر به يک جمله از بيانات خامنه‌اي پس از پيروزي احمدي‌نژاد و شکست رفسنجاني توجه کنيم که مي‌گويد: «همه ما بايد رئيس جمهور جديد را در اجراي برنامه‌هاي خود ياري کنيم». اين جمله را در سه مفهوم ميتوان تعبير و تفسير کرد: استنباط در يک مفهوم از آن اين است که از قبل خامنه‌اي به گزينش سپاه براي مقام رياست جمهوري تسليم شده بود و در مفهوم ديگر آن که با اين تسليم خود به خود انتقال مرکزيت سياسي مملکت از بيت رهبري به کاخ رياست جمهوري تن در داده بود. و در مفهوم سوم شايد اين توصيه خود شکلي از اخطار به رفسنجاني نامزد شکست خورده و زخمي شده و تحقير شده است که به هوش باشد که خود و دارودسته‌اش چوب لاي چرخ احمدي‌نژاد نگذارند.در حکمت جدائي خامنه‌اي از رفسنجاني دو يار همراهي که در تمامي جنايات و توطئه‌هاي ضد آزادي مردم ايران از نخستين روزهاي تشکيل جمهوري اسلامي دوش به دوش يکديگر و شانه به شانه هم گام برميداشتند شايد بتوان گفت که افزايش سرسام‌آور ثروت رفسنجاني و فرزندان و وابستگان او نفرت شديد مردم از ميزان دروغهاي او در انکار فساد خود و خانواده‌ا‌ش و تلاش‌هاي آشکار و پنهان او براي نزديکي با آمريکا و جلب حمايت اروپا او را در نظر گروهي که با تکيه بر اسلحه به دنبال قدرت در ديدگاههاي ديگري هستند به عنصري نامطلوب در جهت هماهنگ کردن موجديت نظام با شرايط تازه‌اي که در منطقه ايجاد شده است تبديل کرده بود. اگر رفسنجاني پس از شکست مفتضحانه خود در انتخابات تهران در ششمين دور مجلس شوراي اسلامي به تامل در وضع و موقع خود در درون نظام و نهادهاي مسلط بر قدرت نشسته بود بايد احساس مي‌کرد که دوران انحطاط قدرت او در نظام ولايت مطلقه به سررسيده است. او از پيشرفت رسم و قاعده‌اي که از آغاز تشکيل نظام ولايت مطلقه خود از معماران اصلي آن بود غافل شد و نفهميد که قاعده و رسم حذف عناصري که با عملکردهاي خود در درون و بيرون نظام‌هاي استبدادي موجوديت همه شرکاي نظام را به خطر مي‌اندازند روزي دامن او را نيز مي‌گيرد. در ساختار نظام‌هاي استبداد خودکامه که با سقوط در منجلاب فساد مالي به صورت سازمان مافيائي در ميآيند بالاي دست حريف بلند شدن و يا توطئه کردن با رقيب به ضرر شرکا پاداشي جز مرگ و نابودي ندارد.در تبديل سريع و برق‌آساي نظام سياسي ايران پس از تأسيس جمهوري به سازمان مافيائي غارت و سرکوب، رفسنجاني از فعالترين کارگردانان بود. و اما حيرت‌آورترين مقوله در اين نيست که رفسنجاني از مراقبت و محاسبه قاعده‌اي که در حذف و طرد رقبا و مخالفان با توسل به هر توطئه و هر جنايت و خيانت در تمامي دوران بيست و هفت ساله ولايت مطلقه فقيه خود از پيشتازان بود، غافل مانده بود. بلکه حيرت‌آورترين موضع و موقف افراد و گروههائي است که در خارج يا رفسنجاني و احمدي‌نژاد را به «بد» و «بدترين» تقسيم کردند و يا به همراه افراد و گروههاي مختلف داخل کشور به جاي دعوت سراسري مردم به تحريم و توافق براي تشکيل يک جبهه فعال امتناع از رأي، در دور دوم به خيال خود براي گريز از مار زنگي به عقرب جرار پناه بردند و از مردم دعوت کردند که براي فرار از چنگ ارتجاع سياه احمدي‌نژاد به ارتجاع تلطيف شده و معتدل شده در ميليون‌ها دلار ثروت مسروقه از مملکت و در صدها مورد تجاوز و خيانت و جنايت به رفسنجاني مرد سوگلي و مورد اعتماد غرب براي حل مسائل بحراني ايران رأي بدهند. آيا افراد و گروههائي که مردم را به دادن رأي به رفسنجاني دعوت مي‌کردند، دغدغه مصلحت عمومي و اجتناب از غلتيدن در ارتجاع سياه داشتند و از بازگشت به عقب مي‌ترسيدند و يا نگران حفظ منافع خود و فارغ از سرنوشت کشتي‌اي بودند که دقيقه به دقيقه در گرداب فساد و استبداد و خشونت نظام و بيداد، گراني و فقر و فحشا و نااميدي مردم فرو ميرود و آيا کسي مي‌تواند در زندگي سياسي رفسنجاني به يک نمونه که نشاني از حرمت به آزادي و حقوق مردمي داشته باشد، استناد کنند؟ جبهه مشارکت يا سخنگويان خاتمي در مجلس ششم که نداي اصلاحات سر ميدادند در اعلاميه خود مردم را از بلائي مي‌ترساند که گوئي براي اولين بار در حال نزول بر مردم ايران است و مي‌نويسد: «...براي جلوگيري از خطر ظهور فاشيزم مذهبي، دست خود را به سوي همه نيروهاي حامي آزادي، دموکراسي و حقوق بشر دراز مي‌کنيم.» عجبا گوئي هنگامي که اين فاشيزم مذهبي با حضور آنان در مجلس شوراي اسلامي و با وجود خاتمي در مسند رياست جمهوري بر مردم تهران نازل شد و در کسوت آقاي احمدي‌نژاد بر مسند رياست شهرداري پايتخت ده پانزده ميليون نفري مملکت جلوس کرد، جبهه مشارکت و آقاي خاتمي و وزير کشور اصلاح‌طلب ايشان و شوراي امنيت ملي کشور رياست رئيس جمهور در خواب غفلت بودند و يا تصرف شهرداري تهران را از سوي فاشيزم مذهبي و يا اشغال نظامي فرودگاه بين‌المللي تهران را از سوي دست پروردگان فاشيست‌هاي مذهبي‌اي که نظام ولايت مطلقه فقيه را تأسيس کردند خطري براي پيشرفت به سوي تسخير تمامي قدرت به حساب نمي‌آوردند. و اکنون که با انتخاب احمدي‌نژاد به رياست جمهوري و به دنبال محروم شدن رهبران جبهه مشارکت از شرکت در انتخابات هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي به وسيله شوراي نگهبان خطر تسلط سراسري فاشيزم مذهبي را احساس مي‌کنند دست طلب به سوي نيروهاي حامي آزادي و دموکراسي و حقوق بشر دراز مي‌کنند!گوئي که اصل وجود قانون اساسي جمهوري اسلامي و اصل وجود ولايت مطلقه فقيه و اصل وجود پاسداران انقلاب و شوراي نگهبان و مجلس تشخيص مصلحت و دادگاههاي انقلاب و سازمان بسيج و غيره و غيره را در مفهومي غير از کانون‌هاي فاشيستي مذهبي مي‌توان شناسائي کرد و يا در زمينه فاشيزم مذهبي بين رفسنجاني و خامنه‌اي و خلخالي و مصباح يزدي و فلاحيان و گيلاني و جلاداني که به اسم شرع اسلامي هزاران هزار جوان بيگناه ايراني را به خاطر عقيده به ذبح اسلامي محکوم کردند با احمدي‌نژاد و احمدي‌نژادها تفاوتي وجود دارد؟  آيا خميني که با دستخط خود فرمان قتل را صادر مي‌کند و رفسنجاني و خامنه‌اي که بر قتل‌هاي زنجيره‌اي و بر زندان و شکنجه بيگناهان و تجاوز به حقوق زنان اين جسورترين و فداکارترين پيکر جامعه ايراني تا مرز سنگسار شدن و غارت مملکت با اعمال خشونت صحه مي‌گذارند فاشيست مذهبي نيستند؟  آيا از نظر روشنفکران و نويسندگان و گروهها و سازمانهائي که رفسنجاني را بر احمدي‌نژاد ترجيح ميدهند، جوجه فاشيست‌هاي شکفته در مرداب و گندآب ولايت مطلقه فقيه نظير احمدي‌نژاد برخاسته و تربيت شده در همان رژيم فاشيست مذهبي‌اي نيستند که به رهبري خميني به دست رفسنجاني‌ها و خامنه‌اي‌ها و بهشتي‌ها و عسکراولادي‌ها ساخته و پرداخته شد؟وقتي کار حمايت از رفسنجاني در برابر احمدي‌نژاد از مرز گروههاي داخلي گذشته و به حزب توده و شرکاي سابق او، و بخشي از مدعيان طرفداري از جمهوري به خارج ميرسد بايد انصاف داد که مهم ندانستن يا کم دانستن را بايد از سهم امتناع از نداشتن جدا کرد. آنها در لحظاتي هراس و هيبت وقوع زلزله را احساس کردند که لرزها به سطح زمين رسيده بود. اين قول کتاب مسلمانان است که: «اذاوقعت الواقعه ـ ليس لوقعها کاذبه».( چون واقعه «قيامت» واقع شود

 

قبلی

برگشت

بعدی