ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

به بهانه اعدام دو نوجوان
بربریت آریایی - اسلامی

تک دهقان  /www.j-shoraii.blogspot.com

برای همۀ کسانی که ذره ای احساسات انسانی در وجود خود سراغ دارند، دیدن تصویر دو جوان، که به اتهامات پوچ بمعنی واقعی کلمه، در روز روشن، آنهم در روز حضور رئیس جمهور تبهکار و اصلاح طلب این رژیم پلید در مشهد، به دار آویخته می شوند، باید روز های تلخی بدنبال آورده باشد.

نمی توان خود را انسان تصور کرد، اما تا اعماق وجود از این همه وحشیگری، رنج نبرد وعذاب نکشید. فقط آخوند جنایتکار، سرمایه دار هار و بازاری تیر خلاص زن، از این قاعده مستثنی هستند: دامنۀ "انسانیت" آنها، همچنانکه همگان مطلعند، از هیتلر شروع، در خمینی تکمیل، و به خاتمی ختم می شود؛ و بیش از این هم که، نیازی ندارند.

دو جوان به اتهامات بکلی بی اساس بازداشت می شوند؛ آنهم در کشوری که از رهبر و رئیس جمهور، اصلاح طلب و کارمند دولت و سرمایه دار، " نخبگان"، و "روشنفکران" آن، گله ای از آدم کشان و آدم فروشان و قاچاقچیان و دلار فروشان و کار بدستانشان هستند. بعد از چهارده ماه زندان، که هر روز آن نقض حقوق اولیۀ آنهاست، با پایان انتخابات سرا پا دروغ وریا کاری و تقلب و ترور، برای ارعاب توده های مردم، در وسط شهر و در روز روشن، به دار آویخته می شوند. اگر این، نمایش علنی بربریت آریایی - اسلامی نیست؛ پس بربریت آریایی – اسلامی چیست؟

اما درنده خویی رژیم هیتلری- اسلامی، فقط یک روی سکه است. روی دیگر سکه، انبوه " حقوق دانان" و " حقوق بگیران " و " روشنفکران" و " نخبگان" این جهنم اسلام زده است. آنها هم وقتی این پلیدی آشکار را با وقاحت تمام، در مقابل چشمان روزنامه نگارانی از نوع خود، توجیه می کنند؛ نشان می دهند، چه بسا پست تر و رذل تر از خاتمی و خامنه ای، احمدی نژاد و میرغضبان آنها هستند. با این تفاوت که این دسته یاد گرفته اند، درون گندیدۀ خود را، با انبوهی از کلمات بی ارزش و تهی از اندک محتوای انسانی، تزئین کنند؛ و جسم بی روح خود را، نظیر لاشۀ متعفنی از این انتشاراتی، به آن " فرهنگ سرا" بکشند. هنر " نخبگان" ایرانی، از "شاعر" و "نویسنده " تا استاد دانشگاه و محقق و " دکتر" آن، در ریاکاری آنها است؛ ریاکاری، ریاکاری و بازهم ریاکاری! برای دستیابی به این درجه از سقوط هم نگران نیستند: بقدر کافی "بزرگان" و "پیش کسوت" و معلم و الگوی بد تر از خود دارند.

روزنامۀ شرق در تهران، یک روزنامۀ اصلاح طلب و مدعی دفاع از دموکراسی است. آنها هر روز با حروف و اعدادی که به طور نامنظم و بدون هیچ ضرورتی، بر روی چندین صفحه کاغذ پاک وبی زبان، و از راست به چپ در کنار هم می چینند، همواره " تمدن ایرانی" را باد زده، و"افتخارات " نداشتۀ تاریخی را، جار می زنند. اما تبلیغات پوچ متمدنانه و آگهی های تجارتی، همۀ مشغولیت این ورق پاره نیست؛ خبر هم پخش می کند و روشهای حقوقی چگونگی لگد مال کردن حقوق زنان و قتل قانونی آنان را هم، آموزش می دهد. این روزنامه در خبری در روز 9 تیر ماه سال جاری، خبر از قتل یک زن جوان توسط شوهر جانی خود می دهد. بخش آخر این گزارش را، که یک خبرنگار اصلاح طلب تهیه، و یک سردبیر اصلاح طلب هم، آن را خوانده و تأیید کرده، چاپ و هزار هزار به فروش رسانده، با یکدیگر بخوانیم:

 " بر اساس بررسی های انجام شده، 20 درصد قتل ها در کشور ناموسی و جنسی هستند. نتایج این بررسی ها نشان می دهد اگر چه (اگرچه!) ماده 630 قانون مجازات اسلامی، مردان را تنها(دقت کنید!) در صورت مواجهه با خیانت همسر مجاز به قتل وی می داند، اما( اما!) نتایج تحقیق در مورد همسر کشی در 15 استان کشور نشان می دهد، در بسیاری از موارد مردان بدون حصول اطمینان از خیانت همسر(بدون حصول اطمینان!) و در صورت شکست زناشویی، نافرمانی، عدم تمکین جنسی و حتی سهل انگاری در وظایف زناشویی ممکن است به عمد یا سهواً همسر خود را به قتل برسانند و با تمسک این ماده قانونی و توسل به عامل تحریک و از دست دادن کنترل شخصی خود را تبرئه کنند" بفرما ! اینهم اصلاح طلبی به زبان ساده؛ تازه با فارسی بی سروته و سرتاپا غلط نویسی یک روشنفکر احمق و خود گنده بین ایرانی ! یک روزنامۀ مدعی جامعۀ مدنی در قرن بیست و یکم، علناً و در مرکز خراب شدۀ 12 میلیون نفری، اعلام می کند که مرد مجاز است، همسر خود را در صورت "حصول اطمینان از خیانت " و طبق مادۀ نفرت انگیز قانون اسلامی سردبیر الدنگ و لیبرال به قتل برساند. سردبیر نیمه انسان- نیمه اصلاح طلب روزنامۀ شرق، فقط اندکی گله می کند: برخی از جنایت ها علیه زنان نه بر طبق مادۀ 630 قانون "همسر کشی" آقای سردبیر شرق، بلکه " به عمد یا سهواً" بدلایل دیگری، که در قانون ایشان به آنها اشاره نشده، صورت گرفته است (احتمالاً " سهواً " بوده آقای سردبیر! وجدان نداشته خود را عذاب ندهید.).

همین! این کل ظرفیت اصلاح طلبی، دموکراسی بورژوایی، جمهوری پارلمانی و لیبرالیسم ایرانی – اسلامی، در سرزمین 7000 سالۀ شیر و خورشید است؛ نگردید، بیش از این پیدا نمی کنید. خبرنگار هار و سردبیر هارتر، در روز روشن و در مقابل چشمان میلیونها مردم این کشور، اعلام می کنند: ملت! مردان مجاز هستند، بر طبق " مادۀ 630 قانون مجازات اسلامی"، " در صورت حصول اطمینان از خیانت همسر"، او را " به قتل برسانند". اما سردبیر فراموش نمی کند که، در موارد ساده تری مثل " سهل انگاری در انجام وظایف زناشویی " از سوی زن، " حق" مرد در "قتل عمد همسر"، در قانون با صراحت آورده نشده است. البته اگر قتل همسر، " سهواً" صورت بگیرد، که خوب سهواً بوده است؛ اصلاً نیازی به دادگاه نیست. سردبیر غرب زدۀ شرق در عین حال به طور غیر مستقیم به شوهران "نخ" می دهد، که شما به هر دلیل ساده ای هم، مجاز به قتل همسران خود هستید. فقط باید در دادگاه بگویید " تحریک " شدم، و"کنترل شخصی" خود را از دست دادم؛ در این صورت حتماً "تبرئه " خواهید شد؛ مثل بقیه.

سر دبیر لیبرال از حقوق مرد ایرانی هم دفاع می کند، که اگر شوهران تا حالا از این "حق" "قانونی" خود مطلع نبوده اند، و از آن استفاده نکرده اند؛ دیر نشده؛ قانون توحش اسلامی روزنامۀ شرق، هنوز معتبر است. حال همین "روشنفکر" جانی، باد به غبغب می اندازد، و به من و تو درس دموکراسی هم می دهد، و حتی وقیحانه ادعا می کند که گویا: این نه او و امثال او، بلکه مردم زحمتکش ایران بودند، که به دلیل "عقب مانده گی"، از خمینی حمایت کردند. آیا رژیم اسلامی، نه فقط رژیم آخوندهای پلید، بلکه بویژه و قبل از همه، رژیم "روشنفکر" لیبرال لاجوردی منش و عمیقاً ارتجاعی ایران نیست؟

حدود 2 یا 3 سال قبل در مرکز تهران در زندان قصر، هر دو دست یک جوان 18 ساله را، طی مراسمی و با چیدن میز صبحانه و شیرینی، در حضور سراپا مغرور جنایتکار حرفه ای محمد باقر قالیباف، رئیس وقت نیروی انتظامی رژیم، و در مقابل چشمان او قطع کردند. هر دو دست یک جوان 18 ساله! پیش از ورود به 20 سالگی! اصلاح طلب و نویسنده و شاعر کشور هم که به روال معمول، لام تا کام چیزی نگفتند؛ چه بسا اصلاً خبر آن را هم نخواندند و نشنیدند. یک انسان در 18 سالگی هر دو دست خود را از دست می دهد، و از میان خیل مدافعین جامعۀ مدنی درست در کنار گوش او، وجدان کسی آزرده نمی شود؛ کدام وجدان!؟ آیا این حد از درنده خویی، احساسات فرضی یک سرمایه دار "مدرن" و اصلاح طلب ریاکار این ویرانه را، جریحه دار ساخت؟ خیر! جریحه دار نساخت! آنها همچنان به چاپیدن حاصل دسترنج مردم فقیر ایران، خرج کردن آن در هتلهای پاریس و لندن و لاس وگاس، و انجام بحثهای تهوع آور ریاکارانه - اصلاح طلبانۀ خود، ادامه دادند. در لجنزار چندش آور اسلامی – بورژوایی، هر آخوند و سرمایه دار و"روشنفکر" مجیز گو، یک جنایتکار است؛ مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
صحنۀ اعدام این دو شهروند بی گناه در مشهد، باید هر انسان سیاسی جدی را از خواب بیدار کند: حل معضلات این کشور طعمۀ درنده خویان در قدرت، کار انتخابات و رفرم و رفراندوم نیست. معضلات این جامعه چنان عظیم و غیر قابل تصور است، که فقط یک انقلاب با حداکثر توان تخریب جامعۀ کهن، قادر به ایجاد گشایشی در زندگی مردم است. انقلابی که کشور را در تمام عرصه های سیاسیاقتصادی و فرهنگی آن تا اعماق شخم بزند، و چیزی از قدرت سرمایه، و فرهنگ و عادات ارتجاعی آریایی- اسلامی آن، باقی نگذارد.

 

قبلی

برگشت

بعدی