ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

  حقوق بشرو میثاق های آن

دانشجو

 

 

کردند . دچار ترس ووحشت شديدي شده بودم . با کلي جنگ وجدل توي ترمينال بروجرد متوجه شدم او با اتوبوس تا بروجرد آمده ولي بعد چه شده نمي دانستم . به هر دري مي زدم ، از هر کسي مي پرسيدم ، بيمارستانها ، قبرستانها همه را زير پا گذاشتم ولي ثمره اي نداشت . دوباره به ترمينال رفتم يکي از کمک راننده ها وقتي مشخصات او را دادم بهم گفت از من نشنيده بگير ولي پسرت را پاسدارها دستگير کردند.

نسرين وپدر ش هم به بروجرد آمده بودن از طريق پارتي بازي پي برديم مهران در زندان بروجرد است ولي نتوانستيم با او ديداري داشته با شيم . پدر بزرگش (پدر نسرين )که آشنايان زيادي داشت توانست از طريق آنها محل دقيق زندان او را مشخص کند وبا تلاش همانها قرار شد مهران را به تهران منتقل کنند. 17بهمن60 اورا از زندان تحويل چند مامور مي دهند (بر اساس مدارکي که به ما نشان دادند) تا به تهران منتقل کنند ظاهرا" ماشين آنها تصادف مي کند وبنا به گفته مامورين مهران فرار مي کند ، اما من مي دانم که مهران فرار نکرده واينها همه داستان است که تحويل ما مي دهند ، چند سال قبل يکي از بچه هاي زندان بروجرد که آزاد شده بود پيش ما آمد، او مي گفت مهران از روحيه وانرژِ ي بالاووالائي برخوردار بود بطوري که مدير زندان سگوند گفته بود من هر جوري شده خون تورا مي ريزم . او( زنداني که آزاد شده بود) معتقد بود سگوند او را سر به نيست کرده واين بازي را در آورده اند وما را سر مي دوانند.

خلاصه از مدتي پيش پاي ما به خاوران باز شد وما هم مثل هزاران کس ديگري که اثري از فرزند وپدر ومادر وخواهر وبرادر خود ندارند اين خاک را محل دفن مهران عزيز خود دانستيم ومي دانيم  .وقتي آقاي اسکندري سکوت کرد کيوان پرسيد : علت سکته شما ربطي به دستگيري توي خاوران دارد يا نه ؟

آقاي اسکندري با مکثي گفت :

من چند سالي است همايون را از بروجرد پيش خودمان آورده ام تا جاي خالي مهران را برايمان پر کند او هم به راستي تلاش خودش را کرده وما هم به او دل بسته ايم وهيچ فرقي براي ما با مهران ندارد.من خودم تا به حال چندين با به بخش هاي مختلف امنيتي احضار شدم وبارها مورد ضرب وشتم وتحقير قرار گرفتم ، ولي اينبار اين وحشي ها وقتي همايون را لخت کردند وتهديد کردند به اوتجاوز خواهند کرد ، نتوانستم تحمل کنم، بقول معروف کسر آوردم و تعهدنامه اي را که بارها با تهديد وضرب وجرح نتوانسته بودند از من بگيرند ، را از من گرفتند و من شرمنده وخجل بودم که بخواهم توي روي خانواده کشتارهاي وجنايات رژيم نگاه کنم وبراي رهائي از اين تعهد تصميم گرفتم همايون را به بروجرد بفرستم . فشار خيلي زياد روحي عرصه را برمن تنگ کرده بود وآن شبي که همايون رفت احساس کردم يکبارديگر مهران را از دست داده ام واين اتفاق برايم افتاد .حالا نمي دانم چه کنم ولي تصميم دارم از همايون بپرسم مي ماند يا مي رود .

نسرين خانم از اتاق بيرون رفت وبا همايون برگشت ، ما در حالت روحي عجيبي قرار گرفته بوديم بويژه در چهره کيوان هيجان را مي شد تشخيص داد.وقتي آقاي اسکندري اين سئوال (مي ماني يا مي روي )را از همايون کرد .

همايون انگار دنيا را بهش دادندبه سرعت خودش را در بغل عمويش انداخت وسروروي اورا بوسيد.

بعد در حالي که جلوي ويلچر عمونشسته بود گفت : من قول مي دهم مثل مهران باشم ، نه اصلا" دوست دارم مهران شما با شم ، مهران همه من ديگه نمي ترسم از هيچ چيز واز هيچ کس فقط بمن کمک کنيد بتونم فکرم را هم مثل مهران کنم ، ياد بگيرم وراه مهران را ادامه بدم ، من طي اين مدت خيلي چيزها ياد گرفتم وبا يد بگويم اگر هم به بروجرد برمي گشتم هم همين راه را ادامه مي دادم من نمي توانم هرگز فراموش کنم همه خوبيها ، همه عشق ها را که چطوري با جنايت کارهاي سرمايه مي جنگند ، من سعي مي کنم مهران باشم مهراني که با گوشت وپوست واستخوانش فاصله طبقاتي را لمس کرده ، هرگز فراموش نخواهم کرد ستاره هاي خاوران را .

 گرامی باد یاد وخاطره  قهرمانان در زنجیر کرد ایلامی که در فاجعه 1367 اعدام شدند.

به انگیزه سالگرد فاجعه ۱۳۶۷

تابستان۱۳۶۷ سندجنايت عليه بشريت

هرگز از مرگ نهراسيده ام
اگر چه دستانش، از ابتذال، شکننده تر بود
هراس من – باری – همه از مردن در سرزميني است
که مزد گورکن
از آزادی آدمي
افزون تر باشد
جستن
يافتن
و آنگاه
به اختيار برگزيدن
و از خويشتن خويش
باروئي پي افکندن
اگر مرگ را از اين همه ارزشي بيش تر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسيده باشم

 (شاملو)

يکی از بزرگترين کشتارهای دگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی تاريخ میهنمان در مرداد و شهريور۱۳۶۷ سال رخ داد. در این تاریخ حداقل ۵ هزار زندانی سياسی  به فرمان مستقیم آیت الله خمینی در زندان های تهران و شهرستان ها اعدام شدند. اکثر اين زندانيان در بيداد گاه های رژيم اسلامی به زندان محکوم شده بودند و دوران محکوميت شان را می گذراندند و یا دوران محکومیت خود را را سپری کرده بودند و به قول زندانیان ملی کشی می کردند.علاوه بر زندانیان در بند تعداد زیادی از زندانیان سابق که آزاد شده بودند نیز در بیدادگا های چند دقیقه ای در گروه های چند نفر و بصورت دسته جمعی اعدام شدند.

متن فرمان آیت الله خمینی: " ازآنجا که منافقين خائن،  به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده وهرچه ميگويند ازروی حيله ونفاق آنهاست وبه اقرارسران آنها ازاسلام ارتداد پيدا کرده اند، وباتوجه به محارب بودن آنها درشمال غرب وجنوب کشورباهمکاريهای بعث عراق ونيزجاسوسی آنان برای صدام عليه ملت مسلمان ما، باتوجه به ارتباط آنان با استکبارجهانی وضربات ناجوانمردانه آنان ازابتدای تشکيل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که درزندانهای سراسرکشوربرسرنفاق خودپافشاری کرده ومی کنند محارب ومحکوم به اعدام می باشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با رای اکثريت آقايان حجت الاسلام نيری وجناب آقای اشراقی (دادستان تهران) ونماينده ای ازوزارت اطلاعات می باشد، اگر چه احتياط دراجماع است ، وهمين طور در زندان های مراکز استان کشور رای اکثريت آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می باشد، رحم بر محاربين ساده انديشی است، قاطعيت اسلام دربرابردشمنان خدا از اصول ترديد ناپذيرنظام اسلامی است، اميدوارم باخشم و کينه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوندمتعال را جلب نمايند، آقايانی که تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و ترديد نکند و سعی کنند " اشدءعلی الکفار" باشند۰ترديد در مسائل قضايی اسلام انقلابی ناديده گرفتن خون پاک ومظهرشهدا می باشد۰ والسلام۰ روح الله الموسوی خمينی " (خاطرات حسين منتظری ، به نقل ازنشریه ؛ انقلاب اسلامی درهجرت ، شماره ۵۰۵، تاريخ ۲۵ دسامبر ۲۰۰۰) 

اما یاد و خاطره انسانهای بیگناهی که در آن تابستان گرم مظلومانه به شهادت رسیدند از یاد و خاطر هیچ ایرانی نخواهد رفت . من خود با صد ها نفر از این عزیزان از سال 1360 تا 1365 در زندانهای مختلف هم بند بوده ام. به نام پاک تمام آنان سوگند می خورم که از خون به ناحق ریخته آنان تا آخرین نفس دفاع کنم.

 

قبلی

برگشت

بعدی