ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

خصوص تهيه گذرنامه كشور خودش براي امتناع از اعطاي اجازة كار كافي نيست، چون آئين نامة مذكور در اين ارتباط دادن آگاهانة اطلاعات غلط در مورد هويت و مشخصات خود را نام مي برد و نه مثلاً عدم همكاري خارجي براي گرفتن پاسپورت كشور متبوع را. و هر دليلي كه ادارة خارجيان براي ايجاد ممانعت اشتغال خارجي دولدونگي مي آورد، بايد هم وزن دليل و نمونة آورده شده در آئين نامة نامبرده باشد.

اقامت طولاني دليلي براي كسب اجازة اقامت؟  

خارجياني كه هفت سال است كه اجازة اقامت (Aufenthaltserlaubnis) دارند (و اين طبق قانون قديم مي تواند شامل اقامت نوع Aufenthaltsbefügnis هم باشد)، مي توانند اجازة مقيم شدن دائمي (Niederlassungserlaubnis) را بگيرند. كسب اين نوع اقامت شرايط خاص خود را دارد. براي نمونه بايد به مدت 60 ماه بيمة بازنشستگي پرداخت شده باشد. البته كسي كه قبل از اول ژانوية 2005 اجازة اقامت Aufenthaltserlaubnis و Aufenthaltsbefügnis داشته است، نبايد الزاماً اين شرايط سخت را داشته باشد. براي اين دسته از خارجيان بايد مدت زماني كه آنها قبل از اول ژانوية 2005 دولدونگ داشته اند و پروندة پناهندگي شان بسته نبوده است بطور كامل حساب شود. علاوه بر اين، براي آنها شرط پرداخت 60 ماه بيمة بازنشستگي نيز حذف مي گردد.

آيا به سبب انتخابات پارلمان فدرالي كه اخيراً در آلمان برگزار گرديد، چيزي از قانون خارجيان تغيير خواهد نمود؟

در آيندة قابل پيش بيني محتملاً نه. قانون مهاجرت مصالحه اي بود بين دو حزب بزرگ كه احتمالاً حاكميت فدرال را به دست خواهند گرفت. در پي اين مصالحه كل قوانين مربوط به خارجيان و پناهندگي از نو تدوين گرديد و به همين جهت در حال حاضر نيازي به تغيير مجدد آن احساس نمي شود.

البته بخشهايي وجود دارند كه از طريق احكام و بخشنامه هاي وزارتخانه ها مي توانند تغيير يابند (موارد مانده از قبل). اينجا آنچه كه نقش مهمتري بازي مي كند، موضع سياسي وزير مربوطه است.

چون كاركرد تاكنوني آنها در اين ارتباط چندان آزادمنشانه نبوده است، احتمالاً عملكرد آنها از اين بدتر نخواهد شد. البته اميدي براي بهبود بخشيدن به وضعيت موجود نيز نبايد داشت.

بحران هسته ای یا بحران در هستی !؟

  آرش کمانگر                                        قسمت اول   

شورای حکام آژانس بین المللی اتمی متشکل از سی و پنج عضو – که ریاست دوره ای آنرا کاترین هال از کانادا برعهده دارد ، در نشست هفته پیش خود در وین ، سرانجام به قطعنامه پیشنهادی سه کشور عمده اروپایی – فرانسه ، انگلیس و آلمان – رای مثبت داد . به این قطعنامه ، که شاید آخرین اولتیماتوم قبل از ارجاع پرونده به شورای امنیت سازمان ملل باشد  ، 22 کشور رای مثبت 12 کشور رای ممتنع و ونزوئلا رای مخالف داد نکته کلیدی در این قطعنامه ، سلب حق غنی سازی اروانیوم از جمهوری اسلامی ایران و مخالفت با دسترسی آن به چرخه کامل سوخت هسته ای است .

در برخورد با بحران اخیر در روابط ایران با آژانس بین المللی اتمی و موضعگیری و واکنش بسیاری ازکشورهای غربی در برابر آن. اولین  نکته مهمی که به ذهن خطور می کند،  این است که : آیا کشور ما به انرژی هسته ای و فعالیت های اتمی نیاز دارد یا نه؟ از نقطه نظر مصالح مربوط به حفظ محیط زیست و نیز سلامتی مردم، استفاده از مواد رادیو آکتیو و به اصطلاح قدرت هسته ای (خواه برای مقاصد صلح آمیز و خواه برای مفاصد جنگی) یکی از نابخردانه ترین کارهایست که بشریت معاصر و دولتهائی که حفظ طبیعت و اجتماع، جائی در معادلات سیاسی آنها ندارد، به آن دست یازیده اند. یک نیرو گاه هسته ای برای تولید انرژی، نیازمند سوختی از نوع " اورانیوم غنی شده" است که هیچگاه تماماً نمی سوزد و باید پس از مدتی این اورانیوم نیم سوخته رااز نیروگاه بیرون کشید و برای دفن این ماده خطر ناک چاره ای اندیشید. امروزه مسئله دفن زباله های اتمی بدل به یکی از مهمترین چالش های بشریت برای جلو گیری از آلوده گی بیشتر خاک و کره زمین شده است. مواد آغشته به تشعشعات خطر ناک، سمی و سرطان زای رادیو آکتیو، حتی بعد از دفن نیز به مدت دهها سال، خاصیت مخرب خود را حفظ می کنند. بعلاوه حمل و دفن آنها،یکی از پرهزینه ترین کارها محسوب می شود. ضمن اینکه صرفنظر ار معضل زباله های اتمی، خطر نشست رادیو آکتیو از رآکتورهای نیروگاه های هسته ای نیز همواره وجود دارد که در صورت بروز، جان هزاران نفر ازمردم ساکن منطقه را به خطرخواهد انداخت و تاثیرات بسیار مخربی بر زندگی گیاهی ناحیه مذکور بجای خواهد گذاشت که دهها سال طول می کشد تا اثرات جانبی آن – نسل به نسل- از بین برود. فاجعه نیروگاه چرنوبیل دراوکراین، نمونه ای از این گونه عواقب فاجعه بار فعالیت هسته ای می باشد. این نیرو گاهها ، اگر توسط زلزله، سوانح طبیعی و اشتباهاًت فنی و انسانی،آسیب نبنند، ممکن است در موقع منازعات جنگی ، هدف مناسبی برای رقیب، جهت وارد کردن خسارت گسترده برای تسلیم حریف باشند. بویژه نیروگاه بوشهر که به راحتی می تواند هدف حملات جنگی قرار گیرد. معلوم نیست رژیم محمد رضا پهلوی بر مبنای کدام ارزیابی سوق الجیشی تصمیم گرفت این نیروگاه را در مجاورت آبهای جنوبی ایران احداث کند که حتی یک کشتی جنگی نیز بتواند براحتی آنرا با موشک مورد هدف قرار دهد.

اما جدا از عواقب فاجعه بار طبیعی و انسانی چنین فعالیتی، از نقطه نظر اقتصادی و از جمله نیاز کشور ما به انرژی نیز وارد شدن رژیم شاه وسپس رژیم اسلامی به چنین عرصه ای خطر ناک و پر هزینه جهت تولید برق، عملی کاملاً نابخردانه بوده است. در کشوری که منابع عظیمی از نفت و گاز دارد و بعلاوه هنوز از انرژی خورشیدی بهره ای نگرفته و از امکانات آبی و بادی نیز به اندازه کافی استفاده نشده است، روی آوردن به فعالیت هسته ای جهت تولید انرژی ، یک بلند پروازی بی مزه و یک حماقت محض محسوب می شود.  در طول حدود سه دهه ای که از آغاز احداث نیروگاه بوشهر می گذرد، دهها میلیارد دلار و تومان صرف آن شده بی آنکه حتی یک ذره برق تولید کرده باشد.

ایران جدا ار منابع انرژی زائی چون نفت، آب، باد و خورشید، دارای دومین ذخایر شناخته شده گاز طبیعی جهان است. میزان منابع گاز ایران 5 تریلیون اسکوئرفیت (حدود 1700 میلیارد متر مکعب) تخمین رده می شود، حال آنکه هنوز بسیاری از  مناطق کشور از لوله کشی گاز محرومند. سوخت گاز به مراتب از سوخت نفت و بنزین و غیره و بویژه از سوخت اتمی، تمیزتر و برای محیط زیست ، بهتر است. بنابراین دور زدن این منبع سرشار انرژی، قابل دسترس و ارزان توسط رژیم های پهلوی و اسلامی، یکی از بدترین سیاست های این حکومتها  قلمداد می شود. البته اگر ادعای هردو رژیم، مبنی بر استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای را باور کنیم!؟ حال آنکه میدانیم هر دو رژیم در رویای دست یابی به بمب اتمی بوده اند و احداث نیرو گاه بوشهر – و اکنون نطنز ، اراک  و اصفهان -  صرفاً پوششی برای تدارک مقدمات کار بوده است. امّا یک بمب اتمی، بجای آنکه به "دشمنان" ما ضربه بزند، تنها جان دهها و صدها هزار انسان بیگناه را می گیرد واین خاصیت همه سلاح های کشتار جمعی ، نظیر: هسته ای، شیمائی و میکروبی است. کما اینکه دیدیم انداختن بمب های اتمی بر هیروشیما و ناکازاکی در آگوست1945 توسط آمریکا، بجای آنکه جان امپراتور و دولت مداران و جنگ سالاران ژاپنی را بگیرد، سبب مرگ دهها هزار انسان و ویرانی شهرهای مذکور شد. اثرات آن جنایت هولناک ، شصت سال پس از وقوع نیز دست از سر مردم این دو شهر و سلامتی فرزندان آنها بر نمی دارد.

و یا وقتی رژیم صدام برای سرکوب پیشمرگان کردستان عراق، شهر حلبچه را بمباران شیمایی نمود، این تنها هزاران تن از زنان ، کودکان و مردم بیدفاع حلبچه بودند که جان خود را بر اثر  استمشاق گازهای

 

 

قبلی

برگشت

بعدی