ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

یکدست به روند تجزیه‌ی ناشی از مقاومت‌های درونی محدود نمی‌شود. حاکمیت یکدست را علاوه بر این جدال فرساینده، عوامل بازدارنده‌ای دیگر تهدید می‌کنند که فراتر از کشمکش‌ها و درگیری‌های درونی اصول‌گرایان است. در نتیجه‌ی تأثیر و عمل‌کرد مجموعه‌ی این عوامل، نه حاکمیت یکدست می‌تواند عمری طولانی داشته باشد و نه گروه‌های حاکم قادرند سیاست‌های اعلام کرده و ترس‌های تبلیغ شده را عملی سازند.

این عوامل بازدارنده کدامند؟

الف- گروه‌بندی‌های سیاسی

پس از "انتخابات"، در کنار صف‌بندی‌های جدید در میان اصول‌گرایان مجلس، که بلافاصله خود را نشان داد، در میان سایر گروه‌بندی‌های وابسته به نظام نیز اعتراض و مقاومت علیه برنامه‌ی انحصار قدرت در دست مافیای نظامی- امنیتی و علیه نیروهای وابسته به باند حقانیه و حجتیه آغاز گردید. این اعتراض و مقاومت به صورت آرایش قوای جدید در نیروهای وابسته به نظام، در تمام سطوح و در همه‌ی پایگاه‌های ولایت فقیه انعکاس یافت: در مراجع تقلید، در آخوندهای قدرتمند و با نفوذ، در نیروهای نظامی، در مدیران دستگاه‌های اداری، مالی، اقتصادی...

در حالی که بیت رهبری، باند حقانیه، انجمن حجتیه، شورای نگهبان و بخشی از فرماندهان سپاه از "انتخاب" احمدی‌نژاد حمایت می‌کردند، در سوی دیگر علاوه بر شکست خوردگان "انتخابات" به ویژه کروبی و رفسنجانی، کسانی مانند مهدوی‌کنی، توسلی، صانعی به معترضینی پیوستند و افشاگری‌های آیت‌اله توسلی، موسوی تبریزی, محتشمی و دیگران علیه مدعیان انحصار قدرت شدت یافت. در همان زمان که آقای احمدی‌نژاد به دیدار مصباح یزدی می‌شتابد و با او "میثاق" می‌بندد و سردار جعفری سازمانده‌ی عملیات استشهادی و رییس قرارگاه عاشقان شهادت، از این نظریه‌پرداز خشونت به عنوان „دانشمند بزرگ جهان اسلام حضرت آیت‌اله علامه مصباح یزدی“ نام می‌برد و رهنمودهای او را مبنای کار قرار می‌دهد، آیت‌اله توسلی، که رییس دفتر خمینی بود، مصباح یزدی را به خاطر داشتن تفکر حجتیه به باد حمله می‌گیرد و در افشای او و حجتیه می‌گوید: „آن‌ها دیروز مبارزه را حرام می‌دانستند و امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده‌اند.“ و آقای هاشمی رفسنجانی نیز سخنان توسلی را تأیید می‌کند. آقای موسوی تبریزی نیز در کنفرانس خبری خانه‌ی احزاب در سوم شهریور خطاب به مصباح یزدی و حجتیه می‌گوید: „مخالفان دیروز انقلاب، موافقان امروز شده‌اند... این افراد در جنگ هم حاضر نشدند دو دقیقه وقت بگذارند و طلبه‌هایی را که به جبهه می‌رفتند تشویق کنند. آن‌ها یک بار هم علیه رجوی و صدام حرف نزدند، علیه شاه هم حرف نزدند. یکی از تشکیلاتی که این مسئله را دنبال می‌کند انجمن حجتیه است که افرادش را می‌شناسیم و می‌دانیم چه مسایلی را دنبال می‌کند و حالا این‌ها آمده تئوریسین و مدافع انقلاب شده‌اند“.

حمله‌ها و افشاگری‌هایی از این گونه که گواه شدت درگیری‌ها است، به طور روزمره جریان دارد. هاشمی رفسنجانی که پس از "انتخابات" تا مدت‌ها چهره‌ای شکست خورده و درمانده داشت، دو باره به طور فعال وارد میدان شد. او از احمدی‌نژاد انتقاد می‌کند و به وی پند و هشدار می‌دهد که باید „رفتار عاقلانه و دیپلماسی فعال“ را در پیش گیرد. او خطاب به رییس‌جمهور می‌گوید: „ما نیاز به دیپلماسی داریم و نه شعار“ و در نماز جمعه خطاب به پاسداران می‌گوید: „نباید اجازه داد چند نفر انحصارطلب و سودجو میراث خیل عظیم پاسداران را مصادره کنند“. حتا مشکینی رییس مجلس خبرگان ناخشنودی خود را از وضع ایجاد شده بیان می‌کند و در اجلاس 15 شهریور این مجلس „القای برخی مطالب خلاف شرع و قانون علیه برخی کاندیداها و صرف هزینه‌های مالی خارج از شرع و وقوع برخی کارهای غیرشرعی“ از طرف برندگان "انتخابات" را محکوم می‌کند.در جدال میان گروه‌های معترض و مخالف با مافیای حامی احمدی‌نژاد، از جمله مسایل مطروحه، مبانی فکری و دیدگاه‌های این مافیا است که منتقدان درون نظام آن را „تحجر و واپس‌گرایی“ می‌نامند. این موضوع پس از "انتخابات"، به عنوان خطری که کشور را تهدید می‌کند یکی از حربه‌های افشاگری علِیه این مافیا شد. حجت‌الاسلام ایازی، عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه‌ی علمیه‌ی قم در رابطه با این خطر در 12 شهریور خاطر نشان ساخت که: „مهم‌ترین رسالت روشنفکران دینی در شرایط فعلی مبارزه با تحجر و خرافه... است“. و شیخ عطار مدیر عامل همشهری در گفتگو با حبرگزاری ایلنا در 13 شهریور می‌گوید: „عده‌ای تلاش می‌کنند با تفسیر خاص خود از اسلام، نوعی اسلام سطحی، خشن و مطابق منافع شخصی خود را به جامعه القا کنند“. با تکرار خطر تحجر، حتا "رهبر" نیز ناگزیر می‌شود علیه تحجر و واپس‌گرایی سخن بگوید.

آن چه مسلم است حاکمیت یکدست نمی‌تواند فشار بزرگ این گروه‌ها را - به دلیل نفوذ و قدرت آن‌ها در نظام و در حفظ نظام- نادیده بگیرد و باید خواست‌ها و منافع آن‌ها را مورد توجه قرار دهد. به ویژه این که ساختار جمهوری اسلامی از همان آغاز به گونه‌ای بوده است که علاوه بر ولی فقیه، ولی فقیه‌های کوچک نیز در سراسر کشور، در هر شهر و استان، با عمل‌کردهای متناسب با منافع خود و دسته‌هایشان، حکومت کرده‌اند و هم‌چنان صاجب نفوذاند و با نیروهای فوق در پیوندند. هیچ یک از گروه‌بندی‌های اشاره شده و هیچ یک از ولی فقیه‌های کوچک و شبکه‌ی پیچیده‌ی مرتبط با آن‌ها، امتیازهایی را که طی سال‌ها به چنگ آورده‌اند، به سادگی از دست نخواهند داد. به عبارت دیگر انحصار قدرت توسط یک یا چند گروه و دیکته کردن سیاست‌ها و راهبردهای کلی به دیگران و استقرار دیکتاتوری یک گرایش خاص نمی‌تواند قابل دوام باشد و شبح ترسی که برخی گروه‌های سیاسی و وابستگان به اصلاح‌طلب‌ها به گردش در آورده بودند، فاقد زمینه‌ی واقعی است. اولین نمود برجسته‌ی عقب‌نشینی حاکمیت یکدست، تفویض اختیار نظارت بر سه قوه به مجمع تشخیص مصلحت و هاشمی رفسنجانی است. دادن قدرت به هاشمی رفسنجانی، پس از شکست در "انتخابات" نشان نیاز "رهبری" و نظام به این گروه‌ها و نشان ترس "رهبر" از تمرکز قدرت در دست بخشی معین است.

ب- دستگاه اداری، اقتصادی و مالی

از فردای "انتخاب" احمدی‌نژاد، جریان‌های وابسته به او ضمن حمله به تبعیض‌ها و فساد اداری، از ضرورت پاکسازی گسترده و برکناری مدیران دستگاه‌های اداری و حتا تغییر در سپاه پاسداران سخن گفتند. صفار هرندی وزیر ارشاد کنونی چند هفته پس از رییس‌جمهور شدن احمدی‌نژاد در نشست „مجمع عمومی نمایندگان جامعه‌ی اسلامی دانشجویان“ از لزوم تغییر 2 هزار نفر مدیران سخن گفت و تأکید کردکه: „دولت آینده نمی‌تواند با افراد ناسالم کار کند. بنابراین تغییر حدود دو هزار نفر از مدیران طبیعتاً دولت را با چالش‌هایی از سوی زخم خوردگان مواجه خواهد کرد.“ یاران دیگر صفار هرندی و احمدی‌نژاد از لزوم „تجدید نظر اساسی در پست‌های کلیدی در دولت جدید“، لزوم „جایگزینی‌ها در 500 اداره‌ی کل و در تمامی استان‌داری‌ها“ و... سخن گفتند. احمدی‌نژاد نیز در شعارهای انتخاباتی بارها بر „کوتاه کردن دست مافیای قدرت و قبیله از نفت“ تأکید می‌کرد.اما این گونه خط و نشان کشیدن‌ها، یا تهدیدی میان تهی است و یا نشان ناآگاهی کامل نسبت به سازوکارهای مدیریت و اداره‌ی دستگاه‌های اداری، مالی و اقتصادی است. نتیجه‌ی برکناری دو هزار نفر از مدیران، جایگزینی جدید در 500 اداره‌ی کل... و گماردن مدیران دست چندم و ناتوان و بی‌تجربه‌ی وابسته به این مافیا به جای آن‌ها به „چالش از سوی زخم خوردگان“ یعنی به تشدید تنش در میان گروه‌های وابسته به نظام محدود نخواهد بود. این گونه تغییرات، به ویژه با توجه به سیستم مافیایی حاکم بر غالب دستگاه‌ها و شبکه‌ی ارتباطی از بالا تا پایین آن، به معنای از هم گسیختگی دستگاه اداری و زمین‌گیر کردن حکومت، وزارت‌خانه‌ها و دوایر آن و از هم پاشیدن مؤسسات اقتصادی و مالی است. کناره‌گیری برخی مدیران، احساس ناامنی و شرایط روانی ناشی از شعارهای وابستگان به احمدی‌نژاد هم اکنون نتایج خود را به صورت رکود اقتصادی، سقوط بازار بورس و انتقال سرمایه به خارج (به ویژه به امارات متحده‌ی عربی) آشکار ساخته است.حتا اگر فرض کنیم تحمیل‌کنندگان احمدی‌نژاد واقعاً بخواهند شعارها و برنامه‌های قبل و بعد از "انتخابات" خود را اجرا کنند باز هم نباید فراموش کرد که به صرف تمایل و اراده نمی‌توان برنامه‌های نشدنی و ناممکن را تحمیل کرد. حدود عمل و مرزهای تغییر را شرایط موجود، زمینه‌ها و امکانات واقعی معین می‌کند نه

 

قبلی

برگشت

بعدی