داستان سرایی روزنامه خامنه‌ای درباره فاجعه کرونا


کیهان خامنه ای نوشته: …وقتی کرونا به آمریکا رسید، در فاصله‌ای کوتاه سراسر این کشور را درنوردید. کمبود باور‌نکردنی ابتدایی‌ترین لوازم ضروری برای مقابله با کرونا نظیر ماسک، دستکش، گان، تخت‌های بیمارستانی، ناکافی بودن ظرفیت بخش‌های مراقبت ویژه (ICU) و حتی دستمال توالت و… سیستم بهداشت و درمان آمریکا را فلج کرد و کار به آنجا کشید که دولت آمریکا دست نیاز به سوی کشور‌های دیگر دراز کرد و همراه سایر کشور‌های غربی که شرایط وخیمی نظیر آمریکا داشتند به دزدی محموله‌های بهداشتی یکدیگر روی آوردند! مردم در این کشور‌ها به غارت فروشگاه‌ها پرداختند و حتی برای چند رول دستمال توالت به روی هم اسلحه کشیدند….تصویر بیماران مبتلا به کرونا که در برخی از کشور‌های غربی به علت فقدان تخت، در راهرو‌ها جای داده شده‌اند و یا استفاده از کیسه زباله به جای گان در بیمارستان‌های آمریکا و انگلیس و…، قلب هر انسانی را به درد می‌آورد….گویی خدای منان تمدن پوشالی و منحط غرب را به چالش کشیده تا پوچی آن را به مردم جهان نشان بدهد و در همان حال نمایی از تمدن انسان‌ساز و حیات‌آفرین اسلام را در مقابل چشم و دل ملت‌ها به نمایش بگذارد. فقط یک نگاه گذرا به از خودگذشتگی و ایثار و همدلی و اخلاق معنوی مردم و مسئولان در این سوی ماجرا که ما ایستاده‌ایم و مقایسه آن با سوی دیگر ماجرا که سردمداران غرب نشسته‌اند، نشانه و سندی مثال‌زدنی از تفاوت فرهنگ و تمدن نجات‌بخش اسلامی و تمدن منحط غربی است….

هرچه می‌ گوید مورد طعنه و تمسخر ملت است

علی زجاجی روانپزشک در مطلبی که در سایت بهارنیوز منتشر شده نوشته است: مردم را دریابید، کرونا را رها کنید.

وی نوشت: شیوع عفونت ویروسی کرونا نقطه اوج حضیض های سال ۱۳۹۸ است. همهمه‌ای که به تدریج در خصوص این بیماری ویروسی شروع شده و رفته‌رفته همه جامعه را گرفته است. با مرور بر اتفاق‌های سال ۱۳۹۸ متوجه خواهیم شد که به احتمال زیاد میزان استرس وارد شده به مردم از حداقل مورد نیاز برای بیمارشدن هم بیشتر است.

چه‌گونه می‌توان از جامعه‌ای که با آن رفتار انسانی نمی‌شود، مورد احترام قرار نمی‌گیرد، تحقیر می‌شود، روزانه فقیرتر می‌شود، بخش عمده‌ای از مردمانش که روزی خود را روزانه به دست می‌آورند و با شیوع کرونا بدون روزی شده‌اند، انتظارداشت که به گفته وزیر بهداشت در خانه بنشینند و بیرون نیایند؟

اگر زمانی گفته می‌شد که رنجبران چیزی جز زنجیرهای پای‌شان را ندارند که از دست بدهند، امروز می‌توانیم بگوییم که توده تحت ستم فشارهای اجتماعی‌‌، اقتصادی و بهداشتی درمانی چیزی جز جان ناقابل‌شان ندارند که از دست بدهند. آیا می‌شود چنین جامعه‌ای را ترساند؟ این جامعه‌ی ستم‌زده از چه می‌ترسد؟ و گیریم که شرایط ترسیدن هم داشته باشد به چه کسی و کجا اعتماد کند تا بترسد؟

حکومت سرمایه اجتماعی ندارد و نتیجه‌اش این می‌شود که هرچه می‌گوید با تمسخر و مقاومت روبرو می‌شود و «دروغ است» پاسخ غالب مردم است به اطلاع‌رسانی حکومت. آنچه که امروز جامعه را بددل و ترسو کرده دیوار بلند بی‌اعتمادی بین مردم و حکومت است.

فاصله گرفتن‌های هرروزه حکومت از مردم حالا نتیجه اش این شده است که هرچه می‌گوید مورد طعنه و تمسخر ملت است. آخرین روش حکومت برای گوش دادن به حرفش و در خانه ماندن مردم‌‌، گسیل نیروهای نظامی به شهر و معابر و جاده‌هاست در واقع این جا هم سرنا را از سر گشادش زده‌اند.

این جامعه امروز افسرده و ناامید است و رفتار بی‌تفاوت و مقابله‌ای را نشان می‌دهد. جامعه‌ای است که اعتماد ندارد‌‌. به اعتقاد من اگر همچنان شاهد دروغ و شبه‌دروغ باشیم جامعه مسیر فعلی خود را ادامه می‌دهد. از ترساندن حکومت و غیرحکومت نمی‌ترسد، تلفاتش از کرونا بالا می‌رود، مبتلایانش بیشتر می‌شوند و جامعه هرچه بیشتر از حاکمان دور و دورتر می‌شود. هر مرگی‌‌، هر عارضه‌ای، هر ابتلایی و هر چیز بدی به حساب حکومت نوشته می‌شود.