جانباختن تعدادی از زندانیان در زاهدان بر اثر کرونا


بنابه گزارشات رسیده به « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» تعدادی از زندانیان زندان زاهدان به دلیل ابتلاء به ویروس کرونا در زندان مرکزی زاهدان جانباختند.

طی هفته های گذشته صدها نفر از زندانیان زندان زاهدان به ویروس کرونا مبتلا شدند که متاسفانه تعدادی از آنها بدلیل عدم انتقال به بیمارستان و عدم رسیدگی های پزشکی و نگهداشتن آنها در زندان جانباختند.

در حال حاضر زندانیانی که به ویروس کرونا مبتلا شده اند به بند نسوان سابق (قرنطینه جدید ) ،بند قرنطینه و سالن ملاقات منتقل می شوند. زندانیانی که به این محل منتقل می شوند در وضعیت حاد قرار دارند که اکثرا در اینجا فوت می کنند. زندانیان بی دفاع از هرگونه درمان محروم هستند.

زندانیانی که وضعیت جسمی حادی ندارند در همان بندهای عمومی در کنار سایر زندانیان نگهداری می شوند.

در حال حاضر تقریبا در تمامی بندها ویروس کرونا شیوع یافته است . اسامی تعدادی از زندانیانی که در اثر ابتلا به ویروس کرونا جانباخته اند به قرار زیر است :

۱ـ ناصر شاهوزهی از بند ۳ زندان مرکزی زاهدان
۲ـ حسن ذوقی ۴۰ ساله از بند ۴ زندان مرکزی زاهدان
۳ـ پوریا سر حدی ۲۰ ساله از بند ۶ زندان مرکزی زاهدان

در حال حاضر چندین برابر ظرفیت سلولها و بندها زندانی جای داده شده. و از امکانات اولیه مانند مواد شوینده و بهداشتی محروم می باشند . اکثر زندانیان به دلیل سوء تقذیه شدید از مقاومت بدنی کافی نیز برخوردار نیستند .

زندانیان مبتلا به ویروس کرونا که در وضعیت حاد جسمی هستند بجای انتقال به بیمارستانهای خارج از زندان و مورد درمان قرار گرفتن، به بند های قرنطینه و سالن ملاقات زندان مرکزی زاهدان منتقل می شوند و عملا قصد حذف فیزیکی آنها را دارند.

همکاری نکنی تو را می کشیم، میگیم کرونا گرفتی

حمزه درویش زندانی عقیدتی سنی مذهب که از روز دوشنبه ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۹، در اندرزگاه ۸ زندان لاکان رشت در اعتراض به عدم رعایت اصل تفکیک جرائم و نگهداری وی در میان مجرمان خطرناک و درخواست برای بازگرداندنش به زندان رجائی شهر کرج همچنان در اعتصاب غذا به سر می برد، با انتشار نامه ای از زندان به شرح شکنجه، ضرب و شتم، درخواست همکاری ارگان های اطلاعاتی و امنیتی و تهدید به قتل پرداخته و با انتشار این نامه خواسته صدای مظلومیتش شنیده شود.

حمزه درویش به اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی کشور» از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به تحمل ۱۸ سال حبس تعزیری محکوم شد.

با گذشت بیش از دو ماه از انتقال حمزه درویش به زندان لاکان رشت، این زندانی سنی مذهب همچنان از حقوق اولیه خود محروم مانده است.

بازجویان اطلاعات و قاضی ناظر پرونده به خانواده حمزه درویش گفته‌اند «هدف از انتقال وی توقف فعالیت رسانه ای و قطع ارتباط با شبکه های مخالف نظام و رضایت دادن به اقامت در زندان لاکان رشت بوده است».

حمزه درویش زندانی عقیدتی سنی مذهب در قسمتی از نامه‌ای که به ‌دست کمپین رسیده است می‌گوید: «اگر برای من اتفاقی در زندان لاکان بیفتد، مسئولیت آن با دو بازپرس دادسرای مقدس ناحیه ۳۳ وزیری و محمد برائه است. همین دو بازپرس جانی دستور انتقال علیرضا شیرمحمدعلی را به زندان تهران بزرگ، بدون در نظر گرفتن قانون تفکیک جرائم دادند که منجر به کشته شدن او شد.»

نسخه ای از نامه حمزه درویش که جهت انتشار در اختیار کمپین دفاع از زندانیان سیاسی قرار گرفته است را در ادامه بخوانید:

رنجنامه حمزه درویش زندانی عقیدتی سنی مذهب محبوس در سلولی انفرادی در زندان لاکان رشت

«من حمزه درویش هستم ۲۷ ساله زندانی سیاسی اهل سنت. از تاریخ ۳۰ تیرماه ۹۹، در انفرادی زندان لاکان در اعتراض به اینکه اتهام من مربوط به این زندان نیست، امنیت جانی ندارم و با خواسته انتقال به زندان رجایی شهر دست به اعتصاب غذا زدم. متاسفانه در دومین روز اعتصاب غذایم به جای پاسخ دادن مرا به مدت سه روز و سه شب یعنی از تاریخ ۳۱ تیر تا دوم مرداد۹۹ در انفرادی دستبند و پابند زدند. طوری به من دستبند و پابندزدند که نمی توانستم دراز بکشم یا بلند شوم و در حالت نیم خیز مانده بودم.

سه شب و سه روز درحالت نشسته خوابیدم.

اتاق ۶ سالن امنیت (انفرادی زندان لاکان رشت) دوربین دارد و فیلم آن در حفاظت اطلاعات زندان موجود است.

روز چهارم مردادماه به دستور دادستان گیلان فلاح میری مرا به زور از انفرادی به سالن ۸ (سالن متهمان به قتل زندان لاکان) انتقال دادند. در بیستمین روز اعتصاب غذا پدر و مادرم در خانه در حمایت از من اعتصاب غذا کردند.

تا اینکه چند روز پیش کف اتاق را خیس کرده مرا کف اتاق خواباندند و مرا کتک زدند. دوباره مرا خیس کرده شلاقم زدند. چند بار این کار را تکرار کردند. سپس مرا دستبند و پابند به در اتاق زدند طوری این کار را انجام دادند که نمی توانستم بنشینم باید به همان شکل ایستاده می ماندم.

بیش از یک ساعت به حالت ایستاده نگهم داشتند. می گفتند باید اعتصابت را بشکنی و جلوی دوربین بگو که از اول اعتصاب غذا نکرده ای. خودت به درخواست خودت به زندان لاکان آمده ای و یا به درخواست خودت به سالن ۸ رفته ای. از سایتهایی که خبررسانی می کنند اعلام بیزاری بکن و بگو مطالبی که درباره تو منتشر می شود همه دروغ است وآنها از جانب خودشان به دروغ اطلاع رسانی میکنند.

الان مدت سه ماه است که با ضرب و شتم و فشار روحی روانی و تهدید از من می خواهند که همکاری کنم. می گویند اگر همکاری نکنی تو را آرزو به‌دل می گذاریم. تو را می کشیم و می گوییم که تو را کرونا کشته است. به تو هپاتیت و ایدز منتقل می کنیم. تو را عقیم می کنیم. نمی گذاریم که سالم از زندان خارج شوی از طریق عوامل‌مان در زندان کاری می کنیم که نقص عضو شوی، می گوییم که چشمت را کور کنند، با چاقو از ناحیه کلیه مجروحت کنند.

از من همکاریهایی می خواهند که امنیت جانی خود و خانواده ام به خطر می افتد. هیچ نهاد و ارگانی در کشور وجود ندارد که به ظلمهایی که اداره اطلاعات در حق من می کند پاسخگو باشد.

اگر برای من اتفاقی در زندان لاکان بیفتد، مسئولیت آن با دو بازپرس دادسرای مقدس ناحیه ۳۳ وزیری و محمد برائه است. همین دو بازپرس جانی دستور انتقال علیرضا شیرمحمدعلی را به زندان تهران بزرگ، بدون در نظر گرفتن قانون تفکیک جرائم دادند که منجر به کشته شدن او شد.

در آخر می خواهم این را بگویم در ۵ سالی که در زندان هستم، تازه معنا و مفهوم مرگ بر خامنه ای را درک کردم. الحق که مرگ برخامنه ای برازنده خامنه ای و زیردستانش است. کسانی که صدای من به آنها می رسد تلاش کنند که صدای مرا برسانند تا مردم بدانند آنچه از من در رسانه ها منتشر می شود حقیقت دارد.

کرونا در اوین؛ آنچه نشان داده شد فراتر از دروغ بود

اتاق‌هایی که به‌عنوان محل زندانیان نشان داده شد مربوط به از جمله غارتگران صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک سرمایه بود که از امکانات لوکس برخوردارند.

خبرگزاری هرانا – شب چهارشنبه ۲۲ مرداد برنامه خبری ۲۰:۳۰ برنامه‌ای با هدف عادی جلوه دادن شرایط زندان اوین با وجود شیوع ویروس کرونا در بند ۸ این زندان پخش کرد. در این برنامه تعدادی از گزارشگران صدا و سیما با حضور در بندهای مختلف این زندان و انجام مصاحبه‌های تصویری با زندانیان از پیش گزینش شده سعی کردند با صحنه‌سازی و انجام مصاحبه‌های دیکته شده شرایط را در این زندان عادی نشان دهند. اکنون تعدادی از زندانیان سیاسی محبوس در بند ۸ زندان اوین با نوشتن نامه‌ای اعتراضی جهت تنویر افکار عمومی به پخش این برنامه واکنش نشان دادند. روز یکشنبه ۱۹ مردادماه در پی وصول نتیجه آمایش رندوم (تصادفی) از هفده زندانی در اندرزگاه ۸ زندان اوین مشخص شد دوازده تن از زندانیان به ویروس کرونا آلوده شده‌اند. مسئولین زندان پس از انتقال زندانیان به بهداری زندان اوین برای اطمینان بیشتر دوباره از آنان تست کرونا (تست گلو) گرفتند و روز سه‌شنبه ۲۱ مرداد جواب تست‌های گرفته شده مشخص کرد تست ۸ نفر از ۱۲ نفر مجددا مثبت بوده و ۴ نفر دیگر نیز در اقدامی غیر مسئولانه به بند ۸ اوین بازگردانده شدند.

به‌دنبال صحنه‌سازی و نمایش صداوسیما در مورد وضعیت کرونا در زندان اوین، شماری از زندانیان سیاسی بند ۸ اوین، روز پنجشنبه این نمایش رسوا را افشا و اعلام کردند: آنچه از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد فراتر از دروغ بود. تونل ضدعفونی‌کننده که در تصاویر ملاحظه کردید اساساً هیچ‌کدام از ما از وجودش مطلع نبودیم، چه برسد به این‌که در حین ورودمان به زندان از آن استفاده کرده باشیم. قرنطینه بند یک، نه چهارده روز، بلکه چند ساعت و نهایتاً یک روز پذیرای زندانیان تازه وارد است و زندانیان تازه وارد در بندهای چهار، هشت، هفت، به شکلی فرمالیته و در جوار دیگر زندانیان به‌اصطلاح قرنطینه می‌شوند؛ که برای نمونه شرح قرنطینه یکی از بندها را در پی خواهیم آورد.

گزارشی که از بند چهار پخش شد، مربوط به اتاق‌هایی می‌شد که افرادی مانند غارتگران صندوق ذخیره فرهنگیان، بانک سرمایه، مؤسسه ثامن و چندین اختلاس‌گر سرشناس دیگر و سلطان های خودرو و به همراه برخی سرداران تاریخ گذشتهٔ سپاه (که حتی از ترسشان نسبت به خشم ستمدیدگان اسامی مشخصی ندارند و برای نمونه گویا نام یکی‌شان سردار سیف است) و دیگر اسلافشان در آنجا سکونت داشته و دارند، و با اموال غارت شده‌ٔ مردم تحت ستم ایران و با خاصه‌خرجی اتاق‌هایی لوکس برای خود ترتیب داده‌اند. اتاق‌هایی که در آنها افرادی چون حسین فریدون (برادر رئیس‌جمهور) و محمدعلی نجفی شهردار سابق تهران (فردی که با جرم قتل اساساً نباید در آن بند و این زندان باشند) و مهدی هاشمی (که در بند هفت در اتاق ویژه در ایامی که مرخصی نیست، به‌سر می‌برد) در آنجا سکونت دارند.

اما داستان بند۸ متفاوت است. بندی که قرار است به تعبیر خود زندانبانان نقش تبعیدگاه را داشته باشد. ابتدا این‌که بهداری که در تصاویر دیده بودید فاقد امکانات پزشکی لازم است و از فقر تجهیزات پزشکی و دارویی رنج می‌برد و ناتوان از ارایه کوچکترین خدمات پزشکی برای بیماران است.