یکدستی محال است، اما یک‌ دست هم صدا ندارد

نلا ون‌دایک
هولی مک‌کَمِن

جنبش‌های اجتماعی به‌عنوان جمع متنوعی از کنشگران هیچ‌وقت موجودیت‌هایی یکدست و یکپارچه نیستند، بلکه همیشه ائتلاف‌هایی هستند بین سازمان‌ها و گروه‌های کوچک‌تر. مثلاً جنبش مدنی سیاهان آمریکا در اوج فعالیت و موفقیت خود، در واقع یک ائتلاف (Coalition) بزرگ بود از چهار سازمان اصلی و شماری از گروه‌های کوچک‌تر. این چهار گروه عبارت بودند از انجمن ملی برای ارتقای رنگین‌پوستان، کنگره‌ی مساوات نژادی، کنفرانس رهبری مسیحی جنوب و کمیته‌ی هماهنگ‌کننده‌ی دانشجویان خشونت‌پرهیز. همان‌طور که از عناوین سازمان‌ها پیداست، ائتلاف هسته‌ای جنبش سیاهان میان چند هویت گروهی متنوع از جمله سیاه‌پوستان، مسیحیان و دانشجویان مناطق مختلف آمریکا شکل گرفت. در سال‌های ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۵، یکی از قوی‌ترین دوره‌های جنبش سیاهان، این سازمان‌ها با هم هماهنگ بودند، منابعشان را تجمیع می‌کردند و بر اهداف واحدی تمرکز داشتند. اما دست‌آخر، اختلافات داخلی و تضعیف ائتلاف میان سازمان‌ها منجر به افول جنبش از سال ۱۹۶۶ به بعد شد.

تاریخ جنبش‌های اجتماعی بیانگر آن است که تحقق آرمان‌های اجتماعی هرگز کار یک سازمان و گروه نیست، بلکه تنها با ائتلاف، هماهنگی و همسویی میان سازمان‌های مختلف و بزرگ و کوچک قابل انجام است. اینجاست که اهمیت ائتلاف‌سازی (Coalition Building) آشکار می‌شود؛ ائتلاف‌سازی یک سازوکار اساسی و استخوان‌دار برای تجمیع و تمرکز سرمایه‌های اجتماعی و مدنی در جهت تحقق اهداف جنبش است. به خاطر داشته باشیم که کارکرد یک جنبش موفق اجتماعی در واقع هم‌افزایی است. منظور از هم‌افزایی، ایجاد همیاری و تعامل میان افراد است در جهت رسیدن به هدف مشترک.

خوب است دو شکل هم‌افزایی در جنبش اجتماعی را با دقت تفکیک کنیم. شکل اولِ هم‌افزایی، سازماندهی درون‌گروهی است که با ایجاد هماهنگی میان افراد یک نیروی مؤثر سازمانی و جمعی تولید می‌کند. شکل دوم و بزرگ‌تر هم‌افزایی، ائتلاف میان سازمان‌هاست. ائتلاف‌سازی باعث تجمیع و تمرکز قدرت از سطح سازمانی به سطحی بالاتر یعنی سطحی بیناسازمانی و بیناگروهی می‌شود.

زمانی که جنبش‌های مدنی در پی نفوذ در ساختار حکومت یا تصاحب قدرت هستند، اهمیت ائتلاف‌سازی دوچندان می‌شود، چراکه دولت خود متشکل از سازمان‌های دولتی متعدد است که در بین خود تقسیم‌کار دارند و توسط نهادهایی نیز با یکدیگر هماهنگ می‌شوند. در یک کلام، هماوردی با قوای چندسازمانی دولت و تأثیرگذاری در عملکرد آن‌ها مستلزم تجمیع و ائتلاف نیروی سازمان‌های اجتماعی در گستره‌ی جامعه‌ مدنی است.

بنابراین دور از انتظار نیست که ائتلاف در نظریه‌های جنبش‌های اجتماعی یک بحث کلیدی است. مطالعات جنبش‌های اجتماعی بهتفصیل به شناخت و تحلیل عوامل شکل‌گیری، بقا و اضمحلال ائتلاف‌ها پرداخته. یکی از نظریه‌های مطرح درباره‌ی ائتلاف متعلق به دو جامعه‌شناس برجستهی جنبش‌های اجتماعی، نلا وندایک و هولی مککَمِن، است. ون‌دایک پس از سال‌ها پژوهش درباره‌ی تاریخ ائتلاف، عوامل مؤثر بر شکل‌گیری ائتلاف‌ها را به پنج دسته تقسیم می‌کند: پیوند‌های اجتماعی، ویژگی‌های سازمانی، ایدئولوژی، فرصت‌ها و تهدیدهای سیاسی، محیط سیاسی و منابع.

 

پیوند‌های اجتماعی

وجود پیوند‌های اجتماعی (Social Ties) بین گروه‌های مختلف از مهم‌ترین عوامل تشکیل ائتلاف بین این گروه‌‌هاست. این به زبان ساده یعنی میزان ارتباطی که بین اعضای سازمان‌های مختلف از پیش وجود دارد. وقتی عضوی از یک سازمان با اعضای یک سازمان دیگر پیوند نزدیک داشته باشد، می‌تواند نقش مهمی در شکل‌گیری ائتلاف میان دو سازمان ایجاد کند. بسیاری از ائتلافات دقیقاً از طریق همین اعضا ساخته می‌شود، یعنی با افرادی که با دو سازمان مختلف ارتباط دارند و می‌توانند آن دو را گرد هم آورند و به‌نوعی دلّال ارتباط آن‌ها باشند. در اصطلاح به این افراد، جوش‌زن ائتلاف یا پل‌ساز می‌گویند. این افراد می‌توانند میان دو سازمان یک فصل مشترک تعریف کنند و یک زمینه‌ی همکاری در جهت هدف مشترک ایجاد کنند.

طبعاً میزان پیوندهای اجتماعی بین گروه‌ها و سازمان‌ها تابع تعاملات پیشین بین این گروه‌ها نیز هست. مثلاً اگر دو سازمان سابقه‌ی روابط مثبتی نداشته باشند، ایجاد ائتلاف حتی با وجود پیوند نزدیک میان برخی از اعضای دو سازمان مشکل است. فضاهایی که منجر به ارتباط‌گیری افراد و گروه‌ها با یکدیگر می‌شوند نیز می‌توانند اعضای سازمان‌های مختلف را به هم پیوند دهند و تسهیل‌کننده‌ی شکل‌گیری ائتلاف‌ها باشند. مثلاً کنفرانس‌های منطقه‌ای و جهانی تا پیش از این محملی‌ بودند برای ارتباط‌گیری گروه‌هایی که در پی ائتلاف‌های فراملیتی در مقابله با سرمایه‌داری جهانی یا مشکلات زیست‌محیطی بودند. با گسترش اینترنت فضای مجازی نیز تبدیل به فضایی شده که این قابلیت برای نزدیک‌کردن گروه‌های نامرتبط را دارد.

 

ویژگی‌های سازمانی

سازمان‌های چندموضوعی و با ساختار رسمی‌تر قابلیت بیشتری برای شرکت در ائتلاف‌ها دارند. منظور از سازمان چندموضوعی، سازمانی است که در پی تحقق اهداف متعددی است؛ مثلاً هم به عدالت زیست‌محیطی اهمیت می‌دهد و هم در پی تحقق عدالت جنسیتی است. ویژگی‌های اصلی سازمان‌های رسمی داشتن اساسنامه‌ی مکتوب، ساختار مشخص برای تصمیم‌گیری و تقسیم‌کار مشخص است. سازمان‌های چندموضوعی معمولاً افرادی دارند که در موضوعات مختلف تمرکز دارند و به سازمان‌های متنوعی پیوند دارند. مثلاً سازمان مورد مثال بالا احتمالاً افرادی دارد که هم با گروه‌های زیست‌محیطی و هم‌ گروه‌های فعال در زمینه‌ی عدالت جنسیتی فعالیت دارند. چنین افرادی بالطبع می‌توانند جوش‌زننده‌ی ائتلافی بین سازمان‌های زیست‌محیطی و سازمان‌های جنسیتی باشند.

حضور کادر رهبری و پست‌های کلیدی در سازمان‌های رسمی نیز باعث می‌شود این سازمان‌ها قابلیت بیشتری برای شرکت در ائتلاف‌ها داشته باشند. این ویژگی‌ها به این سازمان‌ها اجازه می‌دهد نمایندگانی را به جلساتی با شرکای ائتلاف بفرستند. سازمان‌هایی که رهبرانی با توان ارتباطی بالا دارند، بخت بیشتری برای شرکت در ائتلاف‌ها دارند. درمقابل، سازمان‌هایی که در پی روند دموکراسی مشارکتی رادیکال هستند ــ یعنی برای اتخاذ هر تصمیمی در پی رضایت تمام اعضای سازمان و اجماع کلی آرا هستند ــ ظرفیت کمتری برای شرکت در ائتلاف دارند. در این سازمان‌ها که معمولاً ساختار مسطح دارند و از کارکرد هرمی پرهیز می‌کنند، کافی است تنها یکی‌دو نفر از سازمان دیگر تصویر خوبی نداشته باشد که فرصت ائتلاف از دست برود. چنین رویه‌ی کاری‌ای مصالحه و تصمیم‌گیری برای این سازمان‌ها را دشوار می‌کند.

 

ایدئولوژی، فرهنگ و هویت

همگرایی یا واگرایی ایدئولوژیک از عوامل بسیار مهمی است که می‌تواند منجر به شکل‌گیری یا فروپاشی ائتلاف‌ها شود. اشتراک ایدئولوژیک گاه می‌تواند شرط کافی برای شکل‌گیری ائتلاف باشد. درعین‌حال، برخی عقاید ایدئولوژیک نیز می‌توانند مانع شکل‌گیری ائتلاف شوند، حتی اگر شرایط دیگر برای ائتلاف مهیا باشند. مثلاً در اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰ گروه‌های فمینیستی در آمریکای شمالی نتوانستند ائتلافی شکل دهند که از شکاف‌های قومی و نژادی فراتر رود. بیشتر گروه‌های زنان سفیدپوست نسبت به مشکلات زنان رنگین‌پوست و معمولاً محروم حساسیت کافی نداشتند. درمقابل، گروه‌های زنان رنگین‌پوست و قومیتی پذیرای زنان سفیدپوست نبودند زیرا باور داشتند که کنشگری باید تنها از سوی کسانی باشد که تاریخ مشترک داشته باشند و منافعشان به‌طور مستقیم در میان است.

گاه فقدان پیوند‌های اجتماعی باعث می‌شود که گروه‌ها از تشخیص منافع‌ مشترکشان درمانند و به تشکیل ائتلاف نرسند. در چنین مواردی با اینکه گروه‌ها نارضایتی‌ها و مطالبات مشترکی دارند ولی از آنجا که با هم مرتبط نیستند، از تشخیص منافع مشترکشان درمی‌مانند و دست به تشکیل ائتلاف نمی‌زنند. مثلاً پژوهشی درباره‌ی کارکنان مراکز مراقبت روزانه در برلین نشان داد که سازمان‌های فمینیستی همان منطقه هرگز به ائتلاف با این کارکنان نپرداختند، حال‌آنکه دغدغه‌های کارکنان زن این مراکز مراقبت همه از جنس دغدغه‌های سازمان‌های فمینیستی بود. این سازمان‌ها چنان بر مسائل خود متمرکز بودند که متوجه دغدغه‌های کارکنان و ظرفیت ائتلاف نبودند. فقدان پل‌سازانی بین این دو گروه و نبود تعامل کافی باعث شد که هیچ‌کس بین فمینیست‌ها به مسائل کارکنان توجه نکند.

همگرایی میان‌سازمانی البته فرایندی پویا دارد و حاصل فرهنگ، هویت و باورهای جاری در سازمان‌هاست. گاهی دو گروه بدون هیچ پیشینه‌ی همکاری می‌توانند با ایجاد تغییراتی در مواضع و طرز فکرشان، در جهت همکاری و تعامل قدم بردارند، پیوند‌هایی با یکدیگر ایجاد کنند و گرد هم بیایند.

 

محیط سیاسی

تهدید‌ها و فرصت‌های سیاسی از عوامل دیگری هستند که می‌توانند تسهیل‌کننده‌ی ائتلاف‌سازی باشند. گاهی اوقات سازمان‌ها و گروه‌های جنبش اجتماعی در یک موقعیت خاص سیاسی با یکدیگر متحد می‌شوند. مثلاً انتخاب یک رئیس‌جمهور با حساسیت‌های زیست‌محیطی می‌تواند گروه‌های حامی محیط‌زیست را ترغیب کند تا برای استفاده از این فرصت دست به تشکیل ائتلاف‌هایی بزنند. یا گروه‌های مختلف دانشجویی ممکن است قبل از انتخابات شورای شهر برای تقویت و انعکاس خواسته‌هایشان دست به ائتلاف بزنند. سازمان‌های اجتماعی همچنین ممکن است برای مقابله با یک تهدید مشترک گرد هم آیند؛ مثلاً کاهش بودجه‌ی دولتی برای کمک به خانواده‌های بی‌بضاعت ممکن است سازمان‌های مردم‌نهاد، گروه‌های خیریه و مددکاران بهزیستی را برای چاره‌اندیشی و هماهنگی گرد هم آورد. پژوهشی درباره‌ی مؤتلفان اتحادیه‌های کارگری نشان می‌دهد، زمانی که اتحادیه‌ها با تهدید کارفرمایان مثل جایگزین‌کردن کارگران اعتصاب‌کننده مواجه می‌شوند بخت بالاتری برای جذب حمایت مؤتلفان خارج از اتحادیه دارند.

چنان‌که در مقالهای دیگر[1] به‌تفصیل توضیح داده‌ شده است، تأثیر محیط سیاسی بر شکل‌گیری یا اضمحلال اتحاد‌ میان دو سازمان تابعی از آن است که آن سازمان‌ها درک مشترکی از محیط سیاسی داشته باشند. درصورتی‌که آن دو سازمان تحلیل‌های متفاوتی از تهدید‌ها و فرصت‌های موجود داشته باشند، این موقعیت‌ها می‌توانند مانعی برای شکل‌گیری ائتلاف شوند و حتی ائتلاف‌های سابق را تضعیف کنند. به‌طور مثال برخی از کنشگران در نظام‌های سیاسی اقتدارگرا، انتخابات را فرصت می‌دانند و برخی دیگر آن را یک تهدید می‌شمرند. موضع‌گیری‌های متفاوت و گاهی متضاد می‌تواند مانع شکل‌گیری ائتلاف بین گروه‌های سیاسی و اجتماعی گردد. برای ائتلاف‌سازی، نهفقط محیط سیاسی مشترک، بلکه همچنین داشتن تحلیلی مشترک از اوضاع و شرایط لازم است.

یکی از مشوق‌های اصلی برای تشکیل ائتلاف دسترسی به منابع ارزشمندی است که یک سازمان به‌خودی‌خود به آن دسترسی ندارد. مثلاً در اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰، مهاجران کره‌ای و سیاهان در شهر لس‌آنجلس دست به ائتلاف زدند. داستان از آنجا شروع شد که ویدئوی برخورد خشونت‌بار چهار پلیس با یک موتورسوار سیاه‌پوست جرقه‌ی اعتراضات گسترده‌ی سیاهان در لس‌آنجلس را زد. پس از آنکه دادگاه این چهار پلیس را بی‌گناه دانست و عفو کرد، سیاه‌پوستان به خیابان ریختند و یک اعتراضات خونین، به‌همراه تخریب محله‌های سیاه‌پوستی و مغازه‌های کره‌‌ای شکل گرفت. این وقایع باعث شد مهاجران کره‌ای دریابند که آمریکا آن سرزمین رؤیایی فرصت‌ها نیست و برای ادامه‌ی کار و زندگی باید با واقعیات جامعه‌ی آمریکایی، به‌خصوص مشتریان اکثراً سیاه‌پوست خود، آشنا شوند. در محلاتی که هر دو گروه زندگی می‌کردند برای اولین بار ائتلافی میان‌نژادی و میان‌ملیتی شکل گرفت. هر دو سوی ائتلاف به‌دنبال ایجاد محل زندگی و کسب امن بودند و هدف مشترک داشتند. از آن مهم‌تر، هر سو از ائتلاف یک منبع مهم در اختیار سوی دیگر می‌گذاشت. مهاجران کره‌ای منابع مالی بیشتری داشتند و سیاهان تجربه‌ی بیشتری در سازماندهی، کنشگری و ایجاد پروژه‌های اجتماعی داشتند. این ائتلاف سبب شد ساکنان محله‌های آسیب دیده بتوانند با پلیس بهتر و قوی‌تر وارد مذاکره شوند و پلیس را موظف کنند پاسبان امنیت محله‌ها باشند.

برگردیم به پرسش ابتدای مقاله. چه عواملی تسهیل‌کننده‌ی شکل‌گیری ائتلاف‌ها هستند؟ وجود پیوند‌های اجتماعی و به‌اصطلاح افراد پل‌زن یا جوش‌زن، همگرایی ایدئولوژیک، سازمان‌های چندموضوعی و رسمی، وجود تهدید‌ها و فرصت و خصوصاً درک مشترک از آن‌ها و همکاری برای تجمیع منابع، از عواملی هستند که تسهیل‌کننده‌ی ائتلاف بین سازمان‌هایند و به‌اصطلاح آن‌ها ‌را به هم وصل می‌کنند. ائتلاف‌ها از سازوکارهای مهم جنبش‌های اجتماعی هستند و قادرند شمار بالایی از مردم را در جهت کنش جمعی بسیج کنند. با وجود قدرت ویژه‌ی ائتلاف‌سازی در تجمیع نیروها و منابع، بسیاری از سازمان‌ها و گروه‌های اجتماعی از اهمیت آنها غافل‌اند و به‌دنبال آن هستند که با تک‌روی و تنها با تکیه بر منابع درون‌سازمانی اهداف خود را محقق کنند.

تلخیص و گزارش: محمدعلی کدیور


نلا ون‌دایک و هولی مک‌کَمِن هر دو استاد جامعه‌شناسی، به‌ترتیب در دانشگاه کالیفرنیا در مِرسِد و دانشگاه وندربیلت هستند. این گزارش که پیش‌تر در وبسایت دانشکده منتشر شده است، مختصری است از منابع زیر:

Nella Van Dyke & Holly McCammon (2010) Strategic Alliances: Coalition Building and Social Movements. University of Minnesota Press.

Nella Van Dyke & Bryan Amos (2017) “Social Movement Coalitions: Formation, Longevity, and Success”, Sociology Compass 11(7).


[1] بنگرید به: محمدعلی کدیور (۱۳۹۴) «ائتلاف‌ها و تصورات در جنبش اصلاحات ایران ۱۳۷۶-۱۳۸۴»، فصلنامه‌ی گفت‌وگو، ۶۷.