“آی آدام اسمیت…”

بیش از سیصد سال از تولد آدام اسمیت، نظریه‌پرداز بلندآوازه اسکاتلندی که “پدر اقتصاد سیاسی” لقب گرفته می‌گذرد. فریدون خاوند، اقتصاددان و تحلیلگر اقتصادی، به جایگاه این چهره بزرگ تاریخی و میراث علمی او پرداخته است.عنوان این نوشته از علی اکبر دهخدا به عاریت گرفته شده است. در طنزی پیرامون “اکونومی پولیتیک” (اقتصاد سیاسی)، که هشتم مارس ۱۹۰۹ در شماره ۲ دوره دوم نشریه صور اسرافیل چاپ سوییس انتشار یافته، دهخدا به گفتگویی خیالی و ظاهرا چالشی با آدام اسمیت می‌پردازد، او را در خور لقب “پدر اقتصاد سیاسی” نمی‌داند و محمدعلی شاه قاجار را، در برخورداری از این مقام، لایق‌تر از اقتصاددان اسکاتلندی تشخیص می‌دهد.

ستون “چرند پرند” دهخدا در این باره چنین آغاز می‌شود : «آی آدام اسمیت که اسمت را پدر علم اکونومی گذاشته‌ای… یک کمی نگاه کن به علم اکونومی پادشاه ایران و آن وقت پیش خودت اقلا خجالت بکش و بعد از این خودت را اول عالم علم اکونومی حساب نکن…»

طنز تلخ و کوبنده این نوشته دهخدا، در اصل ستایش درخشانی است از شخصیتی که افزون بر ایفای نقشی تاریخی در پایه‌گذاری اقتصاد علمی، فیلسوفی است برآمده از دوره روشنگری اروپا، با میراثی که همچنان موضوع بحثی گسترده در مقیاس جهانی است. در همان حال نوشته دهخدا تاکیدی است بر جهل و فسادی که حاکمیت ایران را فرا گرفته؛ دستگاهی که برای دستیابی به ثروت، به جای بهره‌برداری عقلایی از طبیعت و ظرفیت‌های انسانی از راه به کار گرفتن کار و سرمایه، به “چیزهای دیگر” روی می‌آورد که منظور عمدتا چپاول و زورگویی و سفسطه و ریاکاری است : «نه عزیزم آدام اسمیت، تو اشتباه کرده‌ای!! علم تو هنوز ناقص است. تو هنوز نمیدانی که غیر از طبیعت و کار و سرمایه، ثروت به چیزهای دیگر هم تولید میشود.»

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

آدام اسمیت پنجم ژوئن ۱۷۲۳ در ادنبورگ (اسکاتلند) به دنیا آمد. امروز که سه قرن از تولد او و صد و چهارده سال از زمان نگارش طنز دهخدا درباره “اکونومی پولیتیک” می‌گذرد، آیا در نگاه بخش قابل توجهی از ایرانیان و به ویژه حاکمان کشور به پدیده “خلق ثروت”، آنگونه که پایه‌گذار اقتصاد کلاسیک بدان پرداخته است، تغییری بنیادی به وجود آمده است؟ طرح این پرسش بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد.

در میراث علمی بر جای مانده از آدام اسمیت، اثر او زیر عنوان «پژوهشی درباره ماهیت و اسباب ثروت ملل»، که عمدتا زیر عنوان “ثروت ملل” شهرت یافته، جای اصلی را دارد. انتشار این کتاب در سال ۱۷۷۶، چرخشی است بزرگ در تاریخ اندیشه‌های اقتصادی که با پایه‌ریزی مکتب اقتصاد کلاسیک همزمان با نخستین انقلاب صنعتی، با برخورداری از دستاوردهای جریان‌های فکری پیش از خود از جمله “فیزیوکرات”های فرانسوی، یکی از پرشورترین و در همان حال پرسش‌برانگیزترین رشته‌های علوم اجتماعی را به وجود آورد که با شمار فراوانی از دیگر رشته‌های علوم اجتماعی، از جامعه‌شناسی و تاریخ‌نگاری گرفته تا جمعیت‌شناسی و علوم سیاسی، پیوندهای تنگاتنگ دارد.

آنچه در اندیشه اقتصادی آدام اسمیت بیش از همه جلب توجه می‌کند، تاکید او بر آزادی فعالیت‌های اقتصادی به عنوان سرچشمه اصلی ثروت در سطوح خرد و کلان است. طی هزاران سال، قبایل و ملل با تکیه بر نیروی نظامی و تجاوز بر دارایی‌های همسایگان خود چنگ می‌انداختند و در درون همان قبایل و ملل نیز، ثروت عمدتا در اختیار کسانی بود که قدرت نظامی و سیاسی را در اختیار داشتند. بدین‌سان برنده شدن در فرآیند دستیابی به ثروت، مستلزم بازنده شدن دیگران بود.

آدام اسمیت نظام تازه‌ای را پیش می‌کشد که به جای “برد-باخت” در روابط اقتصادی درون و بین ملت‌ها، بر “برد-برد” تکیه دارد. کلید جادویی آدام اسمیت برای دستیابی به چنین نظامی، در جمله‌ای خلاصه شده که به زبان فرانسه در کتاب “ثروت ملل” آمده است:

«لسه فر، لسه پاسه» (laissez faire, laissez passer).

«لسه فر» (بگذار مردم کارشان را بکنند) به معنای آن است که دولت باید به انجام نقش‌های حاکمیتی خود به عنوان سرباز، ژاندارم و قاضی اکتفا کند و فعالیت‌های اقتصادی را، از سرمایه‌گذاری و تولید گرفته تا بانکداری و بازرگانی، به مردم بسپارد. «لسه پاسه» (بگذار بگذرد) بر آزادی داد و ستد بین‌المللی میان ملت‌ها تاکید دارد و این که تولیدکنندگان و بازرگانان بتوانند کالاهای مورد نظر خود را، بدون روبه‌رو شدن با موانع مرزی، صادر یا وارد کنند.

این دیدگاه مبنای نظری نظامی است که، در ادبیات اقتصادی، با عناوینی چون “اقتصاد آزاد”، “اقتصاد بازار” و یا “اقتصاد بازارمحور” شناخته‌شده و در شماری از موارد نیز، بیشتر از سر مخالفت و تحقیر، به “سرمایه‌داری” شهرت یافته است. از دیدگاه آدام اسمیت همه بازیگران اقتصادی، از نانوا و سبزی‌فروش گرفته تا بازرگان بین‌المللی، از مصرف‌کننده گرفته تا پس‌اندازکننده، در انجام فعالیت‌ها و یا اتخاذ تصمیم‌هایشان، طبعا نفع خود را می‌طلبند، ولی کنش‌ها و واکنش‌های بازار، به گونه یک “دست ناپیدا”، مناقع فردی را در راستای منافع همگانی به جنبش در می‌آورد، به شرط آنکه دولت با دخالت‌های خود مکانیسم‌های داد و ستد آزاد را بر هم نزند. به بیان دیگر آدم‌ها در جستجوی خودخواهانه سود شخصی، در خدمت منافع همگانی قرار می‌گیرند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

کم نیستند منتقدان نویسنده “ثروت ملل” که به ویژه نگاه او را به “منافع فردی” نمی‌پسندند و چنین دیدگاهی را به عنوان عامل توجیه “خودپرستی” و مشوق زیر پا گذاشتن منافع جمعی، محکوم می‌کنند. هواداران این انتقاد احتمالا نمی‌دانند که آدام اسمیت مدرس فلسفه اخلاق هم بوده و در سال ۱۷۵۹، هفت سال پیش از انتشار “ثروت ملل”، در کتاب دیگرش زیر عنوان “نظریه احساسات اخلاقی”، حرص و مال‌اندوزی و بی‌توجهی به دیگران را به شدت محکوم کرده است.

این تنها انتقادی نیست که در سه قرن گذشته آدام اسمیت را نشانه رفته است. امروز ما در جهانی متفاوت زندگی می‌کنیم و با پدیده‌ها و رویدادهایی روبه‌رو هستیم که حتی در رویاهای فیلسوف و اقتصاددان اسکاتلندی جایی نداشتند. کم نیستند یقین‌های آدام اسمیت که بر پایه آنچه در سه قرن گذشته از سر گذرانده‌ایم، و به ویژه با توجه به چالش‌های قرن بیست و یکم میلادی، با اماها و چراهای گوناگون روبه‌رو هستند. کشمکش بر سر بازار و دولت و نقش آنها در زندگی جوامع انسانی همچنان ادامه دارد. آیا “دست ناپیدا” (که البته تنها یک بار در کتاب “ثروت ملل” از آن یاد شده) می‌تواند پاسخگوی چالش‌های گوناگونی باشد که جامعه انسانی با آنها روبه‌رو است؟ آیا بازار به تنهایی از پس مقابله با نابرابری‌های اجتماعی و یا دشواری‌های عظیم و روز افزون زیست‌محیطی بر می‌آید؟ آیا مبادله آزاد میان کشورها واقعا امیدهایی را که آدام اسمیت وعده داده بود برآورده کرده است و به ویژه امروز، با توجه به آنچه در صحنه ژئوپولیتیک جهانی می‌گذرد، امکان تحقق یافتن دارد؟ این فهرست را می‌توان ادامه داد.

به رغم همه این پرسش‌ها، در یک نکته تردید نمی‌توان داشت و آن توانایی انکارناپذیر “اقتصاد آزاد” در عرصه خلق ثروت است. شکست فاجعه‌آمیز اقتصادهای دولتی، به ویزه در سرزمین‌هایی که زیر پوشش “اردوگاه سوسیالیزم” بودند، به هسته مرکزی لیبرالیسم اقتصادی جانی تازه بخشید و مفاهیمی چون محترم شمردن مالکیت، آزادی ابتکار در عرصه فعالیت‌های اقتصادی و یا ضرورت تنظیم قوانین سفت و سخت برای حفاظت از رقابت و منع انحصار، از بسترهای تاریخی خود فراتر رفتند و در بخش بسیار وسیعی از جهان اعتبار یافتند.

در واقع لیبرالیسم زاییده دوران پایانی قرن هیجدهم و آغاز قرن نوزدهم میلادی، از زایش خود تا به امروز، فراز و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته و به ویژه در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی، زیر تاثیر پس‌لرزه‌های جنگ اول جهانی، به قدرت رسیدن کمونیسم در روسیه، بحران بزرگ اقتصادی سال ۱۹۲۹ میلادی و چنگ انداختن نازیسم بر آلمان، تا مرز افولی هولناک پیش رفت. ولی از نیمه دوم دهه ۱۹۴۰ میلادی به این سو، با تلاش شماری از بلندآوازه‌ترین اقتصاددانان وفادار به مکاتب مدافع آزادی اقتصادی در آمریکا و اروپا، و با الهام گرفتن از هسته مرکزی اندیشه‌های آدام اسمیت، لیبرالیسم بار دیگر از خاکستر خود برخاست.

در ایران امروز نیز به رغم انبوه موانع ناشی از عوامل تاریخی و فرهنگی و جغرافیایی و نیز بن‌بست‌های سیاسی، فصل تازه‌ای از شکوفایی اندیشه اقتصادی آغاز شده و به نظر می‌رسد که تلاش شمار روزافزونی از فرهیختگان دانشگاهی و رسانه‌ای کشور در راستای شناساندن اصول بنیادی “اقتصاد آزاد” به جامعه، کم کم به ثمر می‌نشیند. به بیان دیگر فریاد «آی آدام اسمیت…» شادروان علی اکبر دهخدا بار دیگر بلند شده، ولی در حال و هوایی تازه، و با چشم‌اندازهایی متفاوت.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.