مسئولیت پزشکان بیمارستان فجر ارتش در تراژدی آرمیتا

یک هفته از به کما رفتن آرمیتا در پی “برخورد با حجاب‌بانان” می‌گذرد. ایرج مصداقی، پژوهشگر و فعال حقوق بشر، ضمن اشاره به نقش مسئولان بیمارستان فجر ارتش، در گفت‌وگو با دو متخصص مغز و اعصاب، پرتوی بر این واقعه افکنده است.آرمیتا گراوند روز ۹ مهر ۱۴۰۲ پس از حادثه‌ای در متروی تهران، بیهوش به بیمارستان فجر، وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ارتش، منتقل شد. او همچنان در کما به سر می‌برد و مقامات نظام اسلامی می‌کوشند به کما رفتن او را ناشی از افت فشار خون جا بزنند و از خود سلب مسئولیت کنند.

شاهدان عینی در گفت‌وگو با رسانه‌ها می‌گویند، او به همراه دوستانش، در حالی که حجاب اجباری بر سر نداشت، در ایستگاه متروی میدان شهدا وارد واگن شده و در پی هل دادن یکی از حجاب‌بان‌های مترو، سرش به ستون فلزی واگن برخورد کرده و بیهوش شده ‌است.

استخدام ۴۰۰ “حجاب‌بان” در شهرداری تهران یکی از ابداعات علیرضا زاکانی، شهردار تهران است که با کمترین سواد و شایستگی علمی با استفاده از “رانت اسلامی” اختصاص‌داده‌شده به نیروهای “بسیج” و “سپاه” در رشته پزشکی پذیرفته شد و سپس در دو رشته تخصصی پزشکی هسته‌ای و کودکان “ادامه تحصیل” داد.

زاکانی در اردیبهشت ۱۴۰۲ در خصوص اقدامات شهرداری در رابطه با حوزه “عفاف و حجاب” گفت: «مطابق قوانین کشور در این رابطه پیش می‌رویم، مواجهه یگان حفاظت شهرداری با بی‌حجابان‌در قدم نخست اطلاع‌رسانی سپس تذکر و سپس ممانعت از ورود به ایستگاه‌های مترو است.». او در همین مصاحبه تأکید کرد: «در ۷۰ ایستگاه مترو کار “ایجابیِ سنگین” در رابطه با حجاب انجام دادیم».

از پیش معلوم بود که نتیجه کار “ایجابی سنگین” چه خواهد بود. متأسفانه قرعه به نام آرمیتا نوجوان ۱۶ ساله‌ای افتاد که عازم مدرسه بود. روشن است که او اولین قربانی نظام اسلامی نبوده و آخرین آن نیز نخواهد بود و تا روزی که این نظام پابرجاست، به دلیل ماهیتش، شاهد چنین فجایعی خواهیم بود.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

برای پی بردن به آن‌چه بر سر آرمیتا آمده، نظر دو تن از جراحان مغز و اعصاب مشهور در داخل و خارج از کشور را، که به دلایل امنیتی امکان فاش کردن نامشان وجود ندارد، جویا شدم.

این نوشته از یک سو شرح می‌دهد که در مواجهه با حوادثی از نوع آن‌چه برای آرمیتا پیش آمده چه باید کرد و از سوی دیگر به مسئولیتی که متوجه جراحان مغز و اعصاب بیمارستان فجر است اشاره می‌کند.

طبق گفته جراحان مغز و اعصابی که طرف گفت‌وگوی من بوده‌اند، دو نوع ضربه مغزی low velocity و high velocity داریم. در هر ضربه به سر نوع low velocity، مثل هل دادن و خوردن سر به میله یا در و دیوار (مانند مورد آرمیتا) که منجر به از دست رفتن هوشیاری و کما شود، بیمار حتماً بایستی بلافاصله تحت عمل جراحی قرار گیرد و جمجمه باز شود. حتی اگر شده در همان لحظه اول بایستی از یک طرف گیجگاه craniectomy شود. بیشتر وقت‌ها پس از نجات اولیه، بیمار بایستی تحت عمل جراحی بزرگ‌تر یعنی craniotomy قرار گیرد. علت اینکه جمجمه بایستی توسط پزشک باز شود، کاهش دادن فوری فشار داخل جمجمه است که به آن intracranial pressure یا به شکل مخفف ICP می‌گویند.

این برخلاف ضربه به سر high velocity در تصادف رانندگی است، چرا که بیمار دچار diffuse axonal injury می‌شود و انجام جراحی و باز کردن جمجمه لزوماً کمکی به بیمار نمی‌کند.

بر اثر ضربه‌ی نوع low velocity مهم‌ترین اتفاقی که می‌افتد خونریزی در منطقه‌ی گیجگاهی یا تمپورال temporal است. از آنجا که این خونریزی شریانی است و در نتیجه پاره شدن یک شریان ایجاد می‌شود، به سرعت می‌تواند فشار داخل جمجمه را در فضای بسته جمجمه افزایش دهد. این شریان کوچک middle meningeal artery نام دارد. وقتی فشار داخل جمجمه بر اثر تجمع خون افزایش یابد، مغز دچار هرنیاسیون herniation می‌شود ، یعنی مغز بر اثر فشار توده‌خون جمع‌شده، به سمت پایین رانده می‌شود.

وقتی مغز پایین بیاید، فشار می‌آورد روی ساقه‌مغز یا همان brain stem. ساقه‌مغز مرکز تنفس و قلب است و وقتی روی آن فشار بیاید، حرکات تنفس و قلب از بین می‌روند و مریض می‌رود در ایست قلبی تنفسی.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

با توجه به آن‌چه گفته شد، در مرحله‌ی اول بایستی جمجمه را جراحی فوری (از طریق سوراخ کردن) کرد که خون خارج شود.

در مرحله دوم، جراحی بزرگ‌تر انجام می‌شود و در این جراحی شریان مننژیال کاملاً (با سوزاندن) بسته می‌شود و خون باقی‌مانده توسط جراح خارج می‌شود.

نکته‌ای که بایستی در نظر داشت این است که پزشکان تحت‌ امر نظام اسلامی بلافاصله پس از انتقال آرمیتا به بیمارستان اقدام به عمل جراحی نکردند، زیرا معلوم می‌شد که به سر آرمیتا ضربه خورده است و بطلان سناریوی افت فشار معلوم می‌شد. متأسفانه برای سرپوش گذاشتن بر جنایت صورت‌گرفته اصول مسلم پزشکی زیر پا گذاشته شده و زمینه مرگ حتمی آرمیتا فراهم شده است.

در روایت‌های بعدی نظام اسلامی ادعا کرد که «ساعت هفت و هشت دقیقه صبح آرمیتا با دوستانش سوار مترو می‌شود، و پس از چهار ثانیه سرش گیج می‌رود و به عقب برمی‌گردد و به لبه مترو می‌خورد.». با آنکه این گزارش به ضربه مغزی اشاره می‌کند، اما همچنین می‌گوید که «در پرونده پزشکی او علت بیهوشی افت فشار عنوان شده ‌است» و نه ضربه مغزی.

هیچ گزارشی از انجام این دو عمل جراحی مهم روی آرمیتا در دست نیست. در صورتی که برای آن که آرمیتا شانس زنده ماندن داشته باشد، انجام دو عمل جراحی لازم و حیاتی بود.

مقامات نظام اسلامی طی نزدیک به نیم قرن حیات خود، تنها عدالتخانه، وکالت و کانون وکلا را به ویرانه تبدیل نکرده‌اند، بلکه برای سرپوش گذاشتن بر جنایات‌شان از پزشکی قانونی، سازمان نظام پزشکی، وزارت بهداشت و درمان و پزشکانی که به خدمت‌شان درآمده‌اند و یا از طریق رانت‌های اسلامی پزشک شده‌اند، استفاده می‌کنند.

در پرونده قتل مهسا (ژینا) امینی، پزشکی قانونی نظام اسلامی که بخشی از قوه قضاییه است و “پزشکان” وابسته به حکومت، به خدمت گرفته شدند تا خون مهسا را پایمال کنند.

در پرونده آرمیتا، با توجه به ضایعه مغزی و بیهوشی، به جای آن که وی به بیمارستان‌های معیری و شفا یحیائیان که نزدیک به محل حادثه هستند منتقل شود، به بیمارستان فجر که وابسته به ارتش جمهوری اسلامی است، اعزام شد. پزشکان معالج او تا این لحظه سکوت اختیار کرده‌اند و هیچ گفت‌وگویی با آن‌ها صورت نگرفته است و هیچ گزارش پزشکی منتشر نشده است.

با توجه به آن‌چه شرحش رفت، پر واضح است که جراحان مغز و اعصاب بیمارستان فجر، سوگند پزشکی و مسئولیت انسانی‌شان را زیر پا گذاشته‌و به وظیفه خود عمل نکرده‌اند.

دکتر یدالله علی‌محمدی، مسئول بخش جراحی مغز و اعصاب بیمارستان فجر که درجه سرهنگی دارد، و دکتر فهیم باغبان، جراح مغز و اعصاب این بیمارستان که درجه سرگردی دارد، مسئولیت مستقیم در این امر دارند و می‌بایستی پاسخگو باشند که چرا فوراً اقدام به عمل جراحی نکرده‌اند و چرا در پرونده پزشکی آرمیتا علت بیهوشی “افت فشار خون” عنوان شده است.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.