Previous Next

فیلم؛ لحظه ترور خبرنگار عراقی به دست عوامل سپاه قدس



ترور فعالان مدنی عراقی؛ یک روزنامه نگار دیگر در قادسیه هدف قرار گرفت

منابع بیمارستانی در عراق می گویند یک روزنامه نگار منتقد که در جنوب این کشور ترور شد (فیلم زیر)، در بغداد تحت عمل جراحی مغز قرار گرفته است و وضعیت وخیمی بسر می برد. احمد حسن روز دوشنبه در نزدیکی دیوانیه واقع در استان قادسیه هدف قرار گرفت- دقیقا ۲۴ ساعت پس از آن که ایهاب وزنی، از مخالفان سرسخت احزاب و گروه های مورد حمایت حکومت ایران در کشورش، در کربلا به ضرب گلوله افراد ناشناس به قتل رسید.

معترضان عراقی گروه‌های شبه‌نظامی تحت حمایت حکومت ایران را عامل این سوءقصد می‌دانند. در مراسم تشییع جنازه او برخی شعار دادند که انقلابی هستند و ضد جمهوری اسلامی.

سفیر انگلستان در عراق نیز حکومت ایران را حامی عوامل ترور فعالان عراقی دانست و در مصاحبه با العربیه گفت: کسانی که فعالان عراقی را ترور می‌کنند مورد حمایت رژیم ایران هستند و انگلستان اطلاعات خود در این زمینه را در اختیار دولت عراق خواهد گذاشت.

پایین‌کشیدن تصاویر رهبر جمهوری اسلامی در بغداد
پنجشنبه، 16 اردیبهشت ماه 1400 = 06-05 2021

واکنش شدید شهروندان عراقی و انتقاد از ضعف دولت در برخورد با شبه‌نظامیان وابسته به رژیم ایران

پس از آن‌که بنر تصاویر خامنه‌ای و قاسم سلیمانی و خمینی در مقابل مسجد جامع «امام ابوحنیفه نعمان» در بغداد توسط گروهی ناشناس نصب شده بود، این تصاویر با دستور مصطفی الکاظمی نخست‌وزیر عراق پایین کشیده شد.

نصب این تصاویر در بغداد با واکنش شدید شهروندان عراقی در فضای مجازی همراه بود. به گفته شاهدان عینی یک گروه ناشناس عصر روز چهارشنبه، در فاصله چند متری آرامگاه «امام ابوحنیفه النعمان» اقدام به نصب بنری از تصاویر قاسم سلیمانی، علی خامنه‌ای و روح الله خمینی کرده بود.

نصب تصاویر رهبران حکومت ایران در بغداد ضمن ایجاد تنفر شدید نسبت به حکومت تهران، خشم عمومی و انتقادات گسترده‌ای میان شهروندان عراقی علیه موضع ضعیف دولت نسبت به گروه‌های شبه‌نظامی وابسته به سپاه پاسداران را به همراه داشت.

بسیاری از شهروندان ضمن درخواست جایگزینی این بنر با بنر شخصیت‌های عراقی خواهان برخورد شدید با عاملان نصب تصاویر رهبران سیاسی جمهوری اسلامی شدند.

رفتار بی‌رحمانه حکومت خامنه ای با برادران نوید افکاری



سازمان حقوق بشر ایران با انتشار بیانیه ای رفتار مقام‌های جمهوری اسلامی با وحید و حبیب افکاری، برادران نوید افکاری، و نگه‌داشتن آن‌‌ها در سلول انفرادی را مصداق بارز شکنجه دانست و خواستار آزادی فوری برادران افکاری شد. هم‌زمان در رسانه‌های اجتماعی نیز کارزارهای گسترده‌ای برای حمایت از این دو زندانی سیاسی به راه افتاده است.

به گزارش بی بی سی، با گذشت هشت ماه از اعدام نوید افکاری، کشتی‌گیر ۲۷ ساله ایرانی، برادران او حبیب و وحید افکاری همچنان در سلول انفرادی زندان عادل‌آباد شیرازنگهداری می‌شوند.

سعید افکاری، برادر دیگر این خانواده در توییتی نوشت: “برادرانم وحید و حبیب افکاری پس از ضرب و شتم به مدت ۲۱ روز، شبانه روز با دستبند و پابند در انفرادی‌های زیرزمین عادل آباد حبس بودند. امروز ۲۴۶امین روز انفرادی آنهاست و در تمام این ۸ ماه محروم از درمان و تماس هستند.”

مهدی محمودیان، عضو انجمن دفاع از حقوق زندانیان، که پرونده نوید افکاری را از نزدیک دنبال کرده، در توییتی نوشته: “نزدیک ۳۰۰ روز است برخلاف همه قوانین انسانی دو برادر را در سلول‌های انفرادی نگه داشته‌اید تا فراموش کنند آنچه را که از آن خجالت می‌کشید. اگر جنایت یزید بعد از ۱۴۰۰سال فراموش شده است منتظر باشید تا قتل نوید افکاری هم فراموش شود.”

مهدی حاجتی، عضو پیشین شورای شهر شیراز، که خود به مدت هشت ماه با یکی از برادران افکاری در زندان عادل‌آباد هم سلولی بوده، در حساب توییتر خود نوشت: “قریب به یک هفته در سلولی به نام عبرت بوده‌ام که برادران افکاری در آن نگهداری می‌شوند. سلولی به شدت کثیف و بی هیچ روزنه‌ای. حتی ظرف غذا را در همان توالت باید شست. سلولی که برای بی‌تابی‌های اعدامیان قبل از اعدام ساخته شده. به شرایط غیرانسانی برادرانم پایان دهید.”

این سه برادر در جریان اعتراض‌های مرداد ماه ۱۳۹۷ بازداشت شدند و نوید افکاری پس از برگزاری دادگاهی که فعالان حقوق بشر روند دادرسی در آن را مخدوش دانسته‌اند، در شهریور ۹۹ به جرم قتل کارمند حراست سازمان آب در شیراز و “محاربه” اعدام شد. حبیب و وحید افکاری هم به اتهام معاونت در محاربه ترتیب به ۲۷ و ۲۵ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده‌اند.

هادی قائمی، مدیر کمپین حقوق بشر در ایران، با هشدار درباره وضعیت برادران افکاری می‌گوید: “با توجه به افزایش فشارهای همه‌جانبه به این دو برادر در زندان و اصرار بر نگهداری غیرقانونی آنها در سلول انفرادی با وجود ممنوعیت قانونی، به نظر می‌رسد حکومت از افشای جنایت علیه نوید افکاری که فقط این دو برادر به عنوان دو شاهد اصلی از وقوع آن در زندان اطلاع دارند، نگران است. بنابراین، تلاش‌های به‌هم‌پیوسته و همه‌جانبه از سوی تمامی فعالان و نهادهای حقوق بشری برای نجات جان برادران افکاری، بسیار ضروری است.”

پدر و مادر برادران افکاری هم مهرماه گذشته با نگارش نامه‌ای به قاضی ناظر زندان، خواهان بازگشت فرزندان‌شان به بند عمومی و پاسخگویی قوه قضاییه در مورد شکنجه آن‌ها شده بودند.

دستگاه قضائی جمهوری اسلامی متهم است که با این پرونده “ناعادلانه” برخورد کرده و “با شکنجه‌های سنگین” برادران افکاری را به اعتراف علیه یکدیگر مجبور کرده تا جایی که یکی از آنها در زندان دست به خودکشی زده است.

اوج گیری جنگ و جدال در رأس نظام بر سر نمایش انتخابات



احمدی‌نژاد: خیلی راحت می‌خواهند انتخابات را مهندسی کنند

انتخابات نزدیک شد، «بدحجاب‌ها» عزیز شدند!

روحانی مصوبه شورای نگهبان در مورد شرایط کاندیداها را رد کرد. اما سخنگوی شورای نگهبان گفته: این مصوبه برای وزارت کشور و دیگر مجریان لازم‌الاجراست. روز گذشته بیش از ۲۰۰ عضو مجلس خامنه ای از این مصوبه حمایت کرده بودند.

رادیو آلمان در گزارشی گفت: مناقشه بر سر مصوبه شورای نگهبان در مورد شرایط داوطلبان ثبت‌نام در انتخابات ریاست جمهوری وارد مرحله جدیدی شده و حسن روحانی به وزارت کشور دستور داده در ثبت‌نام از داوطلبان فقط قوانین موجود ملاک باشد.

شورای نگهبان که شش فقیه آن منصوب رهبر جمهوری اسلامی علی خامنه‌ای هستند ۱۱ اردیبهشت مصوبه یادشده را برای اجرا به وزارت کشور ابلاغ و ۱۸ اردیبهشت متن کامل آن را در پایگاه اطلاع‌رسانی خود منتشر کرد.

یکی از مهم‌ترین انتقادهای منتقدان به این مسئله برمی‌گردد که شرایط داوطلبان شرکت در انتخابات ریاست جمهوری در اصل ۱۱۵ قانون اساسی تشریح شده و اقدام شورای نگهبان تغییر این قانون و فراتر از اختیاراتش است.

در همین حال روحانی به وزیر کشور، عبدالرضا رحمانی فضلی دستور داده مصوبه شورای نگهبان که اغلب حقوقدانان و حتی نجات‌الله ابراهیمیان، حقوقدان و سخنگوی سابق این شورا آن را غیرقانونی می‌دانند نادیده بگیرد.

از سوی دیگر شورای نگهبان می‌گوید مبنای این مصوبه فرمان سال ۹۵ خامنه‌ای برای بررسی سیاست‌های کلی انتخابات و تعیین مصادیق “رجل سیاسی و مذهبی” است.

در حقیقت همین فرمان اقدامی غیرقانونی بوده زیرا این کار چون جنبه قانونگذاری دارد باید به مجلس شورای اسلامی ارجاع می‌شد. افزون بر این ظاهرا شورای نگهبان این فرمان را هم به میل خود تفسیر کرده است.

با وجود انتقاد بسیاری از حقوقدانان و فعالان سیاسی از مصوبه شورای نگهبان و مغایر قانون بودن ابلاغ آن، ۲۰۳ نماینده مجلس روز یک‌شنبه با امضای بیانیه‌ای از این مصوبه دفاع کردند و بر منتقدان آن تاختند.

خیلی راحت می‌خواهند انتخابات را مهندسی کنند

احمدی نژاد هم در واکنش به ابلاغیه جدید شورای نگهبان گفته: خیلی راحت و رسما می‌گویند که ما می‌خواهیم انتخابات را مهندسی کنیم. به یک عده می‌گویند نیایید، یک عده را تهدید می‌کنند که نیایند، یک عده را هم رد می‌کنند، ته آن، کسی می‌ماند که خودشان می‌خواهند! اگر می‌خواهید، فرد خاصی را بیاورید که مردم بارها به او رای نداده‌اند، مردانه بیایید بگویید که ای ملت این را می‌خواهیم شما هم هیچکاره‌اید، نه اینکه او را به حساب ملت بیاورید!

انتخابات نزدیک شد، «بدحجاب‌ها» عزیز شدند!

مصطفی داننده در سایت عصر ایران نوشت: نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری خود را برای رقابت آماده می‌کنند. سفرهای استانی، سخنرانی، مناظره و هزار داستان دیگر برای آنها در پیش است. آنها در یک ماه پیش رو به اندازه یک سال کار می‌کنند. صبح به این شهر می‌روند و عصر در استانی دیگر وعده می‌دهند. در مناظره‌ها به جان هم می‌افتند و تاجایی که امکان دارد، آبروی طرف مقابل را می‌برند. جدا از نامزدها می‌خواهم به دختران کم‌حجاب کشورم هم عرض کنم که آنها هم باید خودشان را آماده کنند تا هر لحظه در خیابان گزارشگر تلویزیون جلوی‌شان را بگیرد و به عنوان فرزند این کشور از آنها در مورد انتخابات بپرسد.

بامزه نیست. همان ظاهری که تا دیروز در گشت ارشاد بود به قاب تلویزیون راه پیدا می‌کند. اگر علیه آمریکا و حالا دولت روحانی و «سیاست‌‌های غرب‌گرایانه» آن که حرف بزند به همه بخش‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی هم راه پیدا می‌‌کند. درست مثل راهپیمایی 22 بهمن که گزارشگران برای نشان دادن تنوع حاضران در مراسم پیروزی انقلاب اسلامی، سراغ دخترانی می‌روند که کم‌ حجاب‌تر از دیگران هستند. دخترانی که در این روزها مورد سوال قرار می‌گیرند، همان‌هایی هستند که برخی با دیدن‌شان استغفراللهی می‌گویند و نگران «خون شهدا» می‌شوند.

صداوسیمایی که در هنگام پخش سریال‌هایی که خودش ساخته و یا فیلم‌های سینمایی ایرانی که از وزارت ارشاد مجوز دارد، رنگ تصویر صحنه‌هایی که بازیگران زن در آن آرایش غلیظ دارند را تا حد سیاه و سفید پایین می‌آورد، دختران کم حجاب دم انتخابات را رنگی، رنگی نشان می‌دهد. اصلا در ایام انتخابات، هرچه بی‌حجاب‌تر باشی احتمال اینکه دوربین تلویزیون به سمت شما بیاید زیاد است. اگر حرف‌های مورد نظر آنها را هم که بگویی کار تمام است و می‌توانید تلفن را بردارید و به همه خبر بدهید که در اخبار 20:30 شما را نشان خواهند دارد. احتمالا وقتی به پدر زنگ بزنید او به شما خواهد گفت که «نکنه دوباره گشت ارشاد گرفتت؟» شما با لحنی فاتح می‌گویید نه در مورد انتخابات و انتظارهایم از رییس جمهور حرف زدم، درست با همان ظاهری که ماه پیش مهمان ونِ گشت ارشاد شدم. کاش که این نگاه همیشه وجود داشت و فقط منحصر به روزهای انتخابات و راهپیمایی نبود. واقعا اگر این دختران و یا پسرانی که ظاهری متفاوت با دیگران دارند را فرزندان این کشور می‌دانید و رای و نظر آنها برای‌تان مهم است، در ماه‌های دیگر سال هم با این جوانان همینگونه برخورد کنید و اگر آنها را از خود نمی‌دانید در زمان انتخابات هم به سراغ‌شان نروید. این داستان تکراری شده است، تکراری تر‌ از تمام فیلم‌های آی‌فیلم. کاش تکلیف ما را بد حجاب خوب و بد حجاب بد، مشخص می‌کردند.

این حساس‌ترین انتخابات تاریخ حاکمیت دینی در ایران است

پروانه سلحشوری، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی به سایت رویداد24 گفته: بعید می‌دانم که اصلاح‌طلبان گزینه‌ای داشته باشند که بتواند مقابل فردی مانند رئیسی از جریان اصولگرایی بایستد.

وی افزود: این انتخابات خارج از معنا است و معنای خود را از دست داده. انتخابات برای عموم مردم به یک رویا تقلیل پیدا کرده است. البته درصدی از مردم که همواره حامی بدنه حکومت هستند و درصدی که رای می‌دهند تا مهر انتخابات در شناسنامه آن‌ها بخورد، همیشه رای می‌دهند.

این در حالیست که نمایش انتخابات پیش رو، حساس‌ترین انتخابات تاریخ حاکمیت دینی در ایران است. آنچه این نمایش انتخاباتی را از حساسیت و اهمیت برخوردار می‌کند، آمد و رفت مهره‌ها و جایگزینی یک «تدارکاتچی»! مدل جدید با نوع از مد افتادهٔ قبلی نیست. از این جابه‌جایی‌ها در رأس جمهوری اسلامی فراوان بوده است. حساسیت این انتخابات در اوضاع و احوال سیاسی ـ اجتماعی ایران است.

انتخاب‌کنندگان مردمی هستند که بین خود و این حاکمیت دیگر هیچ نقطهٔ قرابت و انسی احساس نمی‌کنند. تمامی پل‌های رابطه بین دو سر طیف فرو ریخته است.

روزنامه ابتکار چاپ تهران در این باره نوشته است: یاس مردم در وضعیت موجود ریشه‌های عمیق‌تری دارد که جریان های سیاسی با غفلت از آن مسائل را تحلیل و تصمیم‌گیری می‌کنند و این همان فاصله‌ ای است که بین سیاستمداران و مردم در حال عمیق‌تر شدن است. فاصله‌ ای که با سیاسی‌کاری بیشتر، عمیق‌تر هم خواهد شد…

در واقع مردم به این نتیجه رسیده‌اند که برون‌رفت از این وضعیت در تعویض مهره‌های بیرونی ویترین نظام و عوض کردن رنگ عمامه نیست. به‌عبارت واضح‌تر خانه از پای‌بست ویران است و باید به جای تعویض «نقش ایوان» کلنگ برداشت و تمام این عمارت موریانه‌خورده و کلنگی را رمباند و از نو پایه‌های یک حاکمیت مردمی را با آجرهایی از آزادی، اعتماد ملی، انتخاب آزادانه، عدالت اجتماعی، جدایی دین از دولت، مؤسسان منتخب مردم و دیگر شاخص های یک جامعهٔ آزاد و دمکراتیک چید. مشکل پیش و بیش از آن‌که در این یا آن تدارکاتچی باشد، در اصل نظام و قانونی است که سلطنت مطلقهٔ فقیه است و اساس آن را تشکیل می‌دهد.

این مهم طبعا با رأی و رأی‌کشی و حاضر شدن در پای صندوق‌های از قبل پر شده و انتخاباتی مهندسی شده با نتیجهٔ از پیش معلوم امکان‌پذیر نیست. باید تمام این نمایش نخ‌نما و تکراری را بر سر طراحان و سازمان‌دهندگانش خراب کرد. گام نخست تحریم قاطع و سراسری این نمایش است، همان کاری که مردم ایران در آخرین نمایش انتخاباتی مجلس ولایت کردند.

در حکومتی که یک نفر می‌تواند فراقانون عمل کند و به‌عنوان ولی‌فقیه سلطنت مطلقه داشته باشد، قانون، مردم و جمهوری و انتخاب دیگر بی‌مسماست.

جمهوری حکومتی است که در آن مردم تعیین‌کننده و نقش‌آفرین هستند. رأی آنها مشخص می‌کند چه کسی بر سر کار باشد. وقتی در حکومتی یک مستبد با عنوان ولی‌فقیه ریاست مادام‌العمر دارد و جانشین خود را نیز بدون اراده و دخالت مردم برمی‌گزیند، نام آن را نمی‌توان جمهوری گذاشت.

آنچه در ایران می‌گذرد تقلای یک استبداد از نفس افتادهٔ دینی برای باقی ماندن در قدرت در میهنی است که انباشتگی نارضایتی در آن به نقطهٔ انفجار رسیده است. نشاندن یک گماشتهٔ گوش‌به‌فرمان دیگر بر کرسی ریاست جمهوری نخواهد توانست خامنه‌ای و نظامش را از سرنگونی محتوم نجات دهد.

فائزه هاشمی رفسنجانی: آزموده را آزمودن خطاست

روزنامه آرمان چاپ تهران نوشت: این روزها در جمع‌های سیاسیون مباحث حول محور انتخابات 1400 است؛ انتخاباتی که عدم‌حضور گسترده در آن دغدغه اصلی دلسوزان (اصلاح طلبان قلابی) است. برخی هم مانند فائزه هاشمی تمایلی به حضور در انتخابات ندارند و دلایل خودشان را دارند. به عنوان نمونه دختر آیت‌ا… هاشمی معتقد است عملکرد اصلاح‌طلبان چنان نبوده که مردم راضی باشند و بخواهند بار دیگر به آنها رای دهند.

فائزه رفسنجانی در پاسخ به این سئوال که این روزها بحث انتخابات 1400 گرم است. شما هم فعالیتی دارید؟ گفت: من هیچ فعالیت انتخاباتی ندارم. قصد شرکت در انتخابات را نیز ندارم.

خبرنگار می پرسد هنوز که شرایط مشخص نیست و به نظر نمی‌رسد بزرگان و اعتدالیون با عدم‌شرکت موافق باشند.

فانزه رفسنجانی در پاسخ می گوید: متوجه نمی‌شوم منظور از اعتدالیون و بزرگان چیست و مدت‌هاست که کلمات ما از معانی واقعی آن فاصله گرفته است.

سئوال: بسیاری از اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس سال 98 شرکت نکردند که نتیجه آن را مشاهده می‌کنید. تصور نمی‌کنید عدم‌شرکت در انتخابات 1400 هم همین وضعیت را رقم بزند؟

پاسخ خانم فائزه: دولت دوم آقای روحانی که با رای بالا شکل گرفت، به نظرم بدتر از مجلس یازدهم است، چرا که اقدامات آقایان روحانی و ظریف و… در دولت دوم موافق مردم نبود. آنها با حرف نزدن، تحریف حقایق و بحران‌زایی مسیر دیگری را رفتند و برخلاف وعده‌ها و مطالبات مردمی که به آنها رأی داه بودند عمل کردند. صحبت‌های آقای ظریف که اخیراَ منتشر شده نیز مؤید همین مطلب است. افرادی که با رأی ما قدرت می‌گیرند و مطیع اوامر می‌شوند، فرق‌شان با مجلس یازدهم چیست؟ به‌نظرم این نوار با هر هدفی‌، زمان خوبی انتشار یافت و حداقل من مطمئن شدم که تصمیم انتخاباتی هم درست است!

سئوال: اصلاح‌طلبان مجلس را از دست دادند؛ به راحتی باید دولت را هم از دست بدهند؟!

پاسخ: با از دست دادن چنین دولتی که شاید نبودنش بهتر از بودنش باشد، ضرری نمی‌کنیم. اتفاقی رخ نمی‌دهد با این شرایط رای ما سیاست‌های قبلی را تایید، آنها را در این مسیر غلط قدرتمندتر می‌کند. رأی ندادن شاید تلنگری باشد برای کسانی که شرایط را به اینجا رسانده‌اند، چرا باید وارد مسیری بی‌نتیجه شویم که تشویق‌کننده خطا هم باشد. اصلاح‌طلبی برای تغییر بود؛ نه توجیه. چرا همیشه باید به دنبال بد و بدتر باشیم؟! این بد و بدتر دیگر آنقدر فرقی با هم ندارند. آزموده را آزمودن خطاست.

ما زنان ایران خواستار استفاده از “موتور سیکلت” هستیم

کارزاری با امضای نزدیک به ۶ هزار نفر؛ ما زنان ایران خواستار استفاده از موتور سیکلت هستیم

خبرگزاری هرانا – طی روزهای گذشته نزدیک به ۶ هزار نفر با امضای کارزاری از رئیس و نمایندگان مجلس خواستند که موانع صدور گواهینامه موتورسیلکت برای زنان را برطرف کنند. این شهروندان در بخشی از بیانیه این کارزار نوشتند که ما زنان این سرزمین خواستار تحقق یکی از ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی خویش که استفاده از وسایل نقلیه چون موتور است، هستیم. سال‌ها پیش هم شعبه ۳۱ دیوان عدالت اداری رایی مبنی بر «الزام پلیس راهور ناجا به صدور گواهینامه رانندگی موتورسیکلت برای زنان واجد صلاحیت» صادر کرد که تا کنون اجرایی نشده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از عصر ایران، طی روزهای گذشته نزدیک به ۶ هزار نفر با امضای کارزاری از رئیس و نمایندگان مجلس خواستند که موانع صدور گواهینامه موتورسیلکت برای زنان را برطرف کنند.

بر اساس ماده ۲۰ قانون تخلفات راهنمایی و رانندگی صدور گواهینامه رانندگی به عهده نیروی انتظامی است. در این قانون شرایط صدور گواهینامه موتور نیز با جزئیات قید شده که در آن حرفی از جنسیت زده نشده است.

سال‌ها پیش هم شعبه ۳۱ دیوان عدالت اداری رایی مبنی بر «الزام پلیس راهور ناجا به صدور گواهینامه رانندگی موتورسیکلت برای زنان واجد صلاحیت» صادر کرد که نیروی انتظامی برای این رای درخواست با تجدیدنظر کرد.

معصومه ابتکار، معاون رییس جمهوری در امور زنان و خانواده هم یک روز پس از انتشار عکس موتورسواری زنان در تبریز در اینستاگرام خود نوشت: با رعایت دستورالعمل‌های ایمنی، [موتور] وسیله نقلیه خوبی برای زنان است.

بر همین اساس امضاکنندگان این کارزار که تعداد آنها نزدیک به ۶ هزار نفر می‌رسد در بیانیه این کارزار خطاب به رئیس مجلس نوشته‌اند: ما زنان این سرزمین خواستار تحقق یکی از ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی خویش که استفاده از وسایل نقلیه چون موتور است، هستیم؛ در تاریخ اسلام نیز زنان عفیف بسیاری به امر سوارکاری می‌پرداختند و هیچ نفی فقهی در اساس این عمل وجود نداشته است. در راستای تأیید این ادعا، رأی مرتبطی به تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۹۸ در شعبه ۳۱ دیوان عدالت اداری صادر شده لیکن اجرایی نشده است.

آنها همچنین با اشاره به اینکه “با عنایت به افزایش سرسام‌آور قیمت خودرو و عدم تمکن مالی قشر کثیری از بانوان در تهیه آن” از نمایندگان مجلس خواسته‌اند که “در راستای انجام وظیفه نظارت بر حسن اجرای قوانین و مقررات، رسیدگی‌های مربوطه برای صدور هرچه سریع‌تر گواهینامه موتوررانی برای زنان متقاضی” را در دستور کار خود قرار دهند.

اعتصاب غذای صبا کردافشاری در اعتراض به وضعیت مادر



خواهر صبا کرد افشاری از فعالان زندانی کمپین «چهارشنبه‌های سفید» از اعتصاب غذای او در اعتراض به وضعیت مادرش که او هم در زندان به‌سر می‌برد، خبر داده است.

سوگند کرد افشاری در صفحه خود در توییتر نوشته است که خواهرش، صبا از دیروز در اعتراض به محرومیت از ملاقات با مادرش که به دلیل بیماری، ناتوان از انجام کارهای شخصی خود در زندان است، دست به اعتصاب غذا زده است.

وی هم‌چنین نوشته است که خواسته خواهرش آزادی مادرشان است که با توجه به سابقه بیماری احتمال می‌رود به زودی دچار خونریزی معده شود.

به گزارش رادیو فردا، صبا کرد افشاری، متولد ۱۳۷۷، یکی از فعالان کمپین «چهارشنبه‌های سفید» بود که خرداد ۹۸ در تهران بازداشت شد. کمپین «چهارشنبه‌های سفید» که به ابتکار مسیح علی‌نژاد به راه انداخته شد مبارزه با «حجاب اجباری» را هدف خود عنوان می‌کند.

دادگاه انقلاب تهران صبا کرد افشاری را به اتهام «تشویق به فساد و فحشا» به ۱۵ سال حبس، به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور» به هفت‌ونیم سال حبس و به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک‌ونیم سال حبس محکوم کرد.

راحله احمدی، مادر صبا کرد افشاری که از فعالیت‌های مدنی دخترش حمایت کرده بود هم به ۳۱ ماه زندان محکوم شد.

شرح مفصل نقض حقوق خانواده‌های زندانیان سیاسی
پنجشنبه، 9 اردیبهشت ماه 1400 = 29-04 2021

شرح مفصل نقض حقوق خانواده های زندانیان سیاسی؛ نامه آرش صادقی به گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل

خبرگزاری هرانا – آرش صادقی، زندانی سیاسی در زندان رجایی شهر کرج طی نامه‌ای سرگشاده خطاب به جاوید رحمان، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران به شرح نقض حقوق خانواده زندانیان سیاسی پرداخته است. آقای صادقی در این نامه به ارائه جزییات زیادی از مصداق های تبعیض و نقض حقوق خانواده زندانیان سیاسی، علل پیدایش این ساختار را بررسی کرد است. او در بخشی از این نامه با اشاره به اینکه خانواده زندانیان سیاسی بار سنگینی از فشارهای امنیتی و قضایی را بر دوش خود دارند می‌گوید «همسران، فرزندان و پدران و مادران این افراد که یک روز با حضور ماموران امنیتی در منزل خود مواجه می‌شوند روز دیگر برای پیگیری‌ها سرگردان راهروهای دادگاه‌ها هستند و وقتی حکم ها صادر شد همه بار مسئولیت زندگی را بر دوش می‌کشند».

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، آرش صادقی، زندانی سیاسی در زندان رجایی شهر کرج طی نامه‌ای سرگشاده خطاب به جاوید رحمان، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران به شرح نقض حقوق خانواده زندانیان سیاسی پرداخته است.

آقای صادقی در این نامه به ارائه جزییات زیادی از مصداق های تبعیض و نقض حقوق خانواده زندانیان سیاسی در خصوص منشا این رفتارهای حاکمیت جمهوری اسلامی نوشته است: «اگر بخواهیم دلیل اصلی این حجم از سرکوب، زندان و شکنجه و اعدام و حتی آزار خانواده های این عزیزان را درک کنیم. باید به جمله از رهبر جمهوری اسلامی رجوع کنیم.”حفظ نظام از اوجب واجبات است”. خمینی (اولین رهبر جمهوری اسلامی) برای حفظ و بقای حکومت دینی با اوجب واجبات قلمداد کردن امر حفظ حکومت این مساله را به ستون اصلی دین حکومتی تبدیل کرد. او با صراحت تاکید کرد که برای حفظ حکومت روحانیت به رهبری ولایت فقیه حتی می‌شود توحید را تعطیل کرد این اصل ایدئولوژیک هر جنایتی را به بهانه حفظ نظام برای حکومت مباح کرد. التزام باطنی یا ظاهری شیفتگان قدرت به این اصل ایدئولوژیک نظام، حاکمان را به انسان‌هایی عاری از اخلاق، تبدیل کرد. وقتی حفظ نظام والاتر از همه اصول دین قرار می گیرد، دیگر برای سرکوب مخالف، نه دروغ عیبی دارد و نه شکنجه و دادگاه‌های صوری و اعدام بی گناهان مشمول گناه می‌شود.»

متن کامل این نامه که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته است، عینا در ادامه می‌آید:
«جناب آقای جاوید رحمان!

بنا دارم در نامه‌ای که خطاب به شما می‌نویسم کمی عمیق‌تر و دقیق‌تر به گونه‌هایی از شکنجه در ایران که تاکنون پنهان مانده‌اند، دیده نشده‌اند، یا نادیده گرفته شده‌اند و یا اهمیت چندانی به آنها داده نشده است بپردازم. قطعا گزارشات متعددی در طول این سال‌ها در مورد نقض حقوق بشر در حاکمیت جمهوری اسلامی ازجمله بازداشت، شکنجه، اعدام فعالین سیاسی و عقیدتی به شما رسیده است. اما شاید از کسانی کمتر شنیده باشید که بخشی از بار سنگین این فشارها را به دوش می‌کشند. همسران، فرزندان و پدران و مادران این افراد که یک روز با حضور ماموران امنیتی در منزل خود مواجه می‌شوند روز دیگر برای پیگیری‌ها سرگردان راهروهای دادگاه‌ها هستند و وقتی حکم‌ها صادر شد همه بار مسئولیت زندگی را بر دوش می‌کشند.

یکی از اصولی که در قوانین بین‌المللی تعیین شده است اصل شخصی بودن جرائم و مجازات‌هاست. بر اساس این اصل مجازات باید فقط برای شخص مجرم در نظر گرفته شود اما اصل شخصی بودن فقط به مجازات فرد مجرم می‌پردازد؛ به این ترتیب نمی‌توان فرد دیگری را به جای شخصی که مرتکب جرم شده مورد مجازات قرار داد.

شوربختانه خانواده زندانیان سیاسی در این چهار دهه تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفته اند که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

۱- ناپدیدسازی‌های قهری
می‌گویند تاریخ را فاتحان می‌نویسند و در تاریخی که توسط فاتحان نوشته می‌شود، صحبت از حق مطلق و باطل مطلق است. طرف پیروز خود را حق مطلق جا می‌زند و قربانیان را باطل و شایسته هر نوع شکست و خفتی می‌داند. روایت جمهوری اسلامی از اعدام‌های دسته‌جمعی سال ۱۳۶۷ هم مشمول همین قاعده است. رخدادی که در آن چند هزار نفر از زندانیان چپ و سازمان مجاهدین خلق و بر اساس حکم آیت الله خمینی روانه جوخه‌های مرگ شدند. اعدام مخفیانه بیش از ۱۵ هزار زندانی‌ سیاسی در دهه ۶۰ یکی از گسترده‌ترین موارد نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران است که اعتراض و دادخواهی بعد از، نزدیک به سه دهه در مورد آن وقایع همچنان ادامه دارد. اما آنچه که آن‌سوتر بر خانواده‌ها آوار شده است فصلی‌ست ناگشوده از فصل زندان در حکومت اسلامی.

خانواده‌ها هیچ‌گاه از چرایی و چگونگی اعدام عزیزان‌شان مطلع نشدند و پیکر فرزندان‌شان به آنها تحویل داده نشد. اعدام‌شدگان در اغلب موارد در گورستان‌هایی متروک دفن می‌شدند حتی محل دفن آنها به خانواده‌هایشان اعلام نمی‌شد، معدود خانواده‌هایی که از محل دفن فرزندشان اطلاع داشتند نیز هیچ‌گاه اجازه حضور آزادانه بر سر مزار آن‌ها، گذاشتن سنگ قبر و سوگواری را نداشته‌اند. تمامی این محرومیت‌ها و ممنوعیت‌ها همچنان ادامه دارد و هرگونه تخطی از این ممنوعیت‌ها، اعتراض به اعدام‌ها و پیگیری و دادخواهی، مجازات‌های شدیدی از تهدید تا بازجویی، ضرب‌و‌شتم، بازداشت، حبس و محرومیت از حقوق اولیه‌شان را در پی داشته و اطلاع‌رسانی و پیگیری درباره اعدام‌ها و رخدادهای پس از آن نیز ممنوع بوده است. (یکی از موارد اتهامی ما که در ذیل دادنامه نیز ذکر شده جمع آوری و مستندسازی در مورد اعدام‌های دهه شصت از طریق ملاقات با خانواده های قربانیان است).

همچنین بسیاری از این خانواده‌ها در یک فشار مضاعف از حقوق اولیه همچون حق کار و تحصیل آزادانه نیز محروم شده‌اند؛ با این همه، خانواده‌ها در تمامی این سال‌ها به دنبال دانستن حقیقت درباره چرایی و چگونگی اعدام‌ها بوده‌اند. ملاقات با این خانواده‌ها تصویر بسیار تکاندهنده‌ای را به ما داد که چگونه و چه طور در سراسر ایران چندین هفته زندانیان بسیاری قهرا ناپدید شدند و بعدا در مقابل هیئت‌های مرگ قرار گرفتند، مخفیانه اعدام شدند و تا به امروز جسد حتی یک نفر از آنها هم به خانواده‌هایشان تحویل داده نشده است. متاسفانه تصویر دقیقی از تعداد کشته‌شدگان وجود ندارد، به این علت که مقامات جمهوری اسلامی تمام تلاششان را کردند طی سه دهه گذشته کشتار ۶۷ را جز اسرار حکومتی نگه دارند.

با گذشت سه دهه از کشتن مخفیانه هزاران مخالف در ایران و انداختن اجسادشان در گورهای دسته‌جمعی، مقام‌ها و مسئولان ایرانی همچنان به زجر و عذاب دادن خانوادا قربانیان ادامه می‌دهند، از افشای حقایق آن امتناع می‌کنند و آن دسته از اعضای خانواده‌های قربانیان که خواهان روشن شدن حقیقت و اجرای عدالت شده‌اند را مورد تهدید، آزار، ارعاب و حمله و بازداشت و پرونده‌سازی و زندان قرار می‌دهند. ناپدیدسازی‌های قهری صرفا به اعدام‌های سال های ۶۷ خلاصه نمی‌شود. بسیاری از زندانیان سیاسی بالاخص کُرد و عرب، اعدام و بعدها اجسادشان به خانواده‌هایشان تحویل داده نشد. از زندانیان کُردی که در سال‌های اخیر اعدام و اجساد آنها به خانواده تحویل داده نشده می‌توان به زانیار و لقمان مرادی و رامین حسین پناهی اشاره کرد. از زندانیان عرب نیز می‌توان به نام چهار زندانی اعدامی اخیر جاسم حیدری، علی خسرجی، حسین سیلاوی و ناصر خفاجیان اشاره کرد که هیچ‌گاه اجسادشان به خانواده‌هایشان تحویل داده نشد.

۲- حبس در تبعید
یکی از موارد مجازات خانواده زندانیان سیاسی، مورد حبس در تبعید این افراد است. در موارد بسیاری خانواده‌های زندانیان سیاسی که فرزندانشان به حبس در تبعید محکوم شده‌اند نوعی مجازات را تجربه می‌کنند، مجازاتی برای خانواده زندانی. طی مسافت‌های طولانی برای یک دیدار ۲۰ یا ۴۰ دقیقه‌ای. بُعد مسافت خود عامل دیگری برای آزار و اذیت خانواده محسوب می‌شود چرا که طی کردن فاصله صدها کیلومتری میان شهرها خیلی دشوار است. بسیاری از این خانواده‌ها از افراد فقیر جامعه محسوب می‌شوند و نان‌آور خانواده آنها در زندان است. تعدادی از آنان با کار در زندان سعی می‌کنند کمک خرجی برای خانواده خود باشند. در این شرایط، آنها باید هزینه‌ای را نیز برای ایاب و ذهاب مسافرت به شهری دیگر برای دیدار با عزیز زندانیشان بپردازند و در این شرایط فشار دو چندانی را از نظر اقتصادی تحمل کنند. یکی از موارد دردناکی که می‌توان از آن به شکنجه زندانی و خانواده او اشاره کرد مرگ مادر و همسر پیمان عارفی، زندانی سیاسی در راه بازگشت از مسجد سلیمان محل تبعید پیمان بر اثر حادثه رانندگی بوده است. مورد بعدی خانواده شهرام احمدی است که پدر و مادر او بر اثر تصادف رانندگی (در راه عزیمت به زندان رجایی شهر محل تبعید شهرام احمدی) زمین‌گیر شدند و تا مدت‌های طولانی نتوانستند به ملاقات شهرام بروند. این موارد تنها بخش کوچکی از فجایعی است که بر خانواده زندانیان سیاسی گذشته و همه و همه مجازات‌های غیرقانونی‌است که بر خانواده‌ها اعمال می‌شود.

صبا کرد افشاری، سپیده فرهان، لیلا میرغفاری، یاسمن آریانی، منیره عربشاهی، گلرخ ابراهیمی ایرایی، آتنا دائمی، نسرین ستوده، مژگان کشاورز، سپیده قلیان، مریم اکبری منفرد، مریم ابراهیم‌وند، سهیل عربی، اسماعیل عبدی، نصرالله لشنی، بهنام موسیوند، سعید اقبالی، رضا محمدحسینی، آرشام رضایی، مهدی مسکین نواز، عبدالرسول مرتضوی، امیرسالار داوودی و… از جمله زندانیان سیاسی هستند که در هفته‌ها و ماه‌‌های اخیر از زندان‌ اوین در تهران به زندان‌های قرچک ورامین، کچویی کرج، آمل، لاکان رشت، بوشهر، سمنان، قوچان، ندامتگاه مرکزی کرج و رجایی شهر کرج تبعید شده‌اند. طبق آیین‌نامه سازمان زندان‌ها هر فردی که محکوم به زندان می‌شود باید محکومیتش را در نزدیک‌ترین زندان به محل سکونتش بگذراند تا نزدیک خانواده‌ بوده و بتواند با آنها ملاقات داشته باشد. حبس در تبعید هدفی ندارد جز اینکه خانواده زندانی را مجازات کند.

۳- شکنجه و آزار کودکان
شکنجه و مجازات کودکان زندانیان سیاسی نیز یکی از موارد مجازات خانواده‌هاست. علی مثنی از زندانی‌های دهه شصت در حالی به همراه همسرش اعدام شد که دو کودک چهار و شش ساله‌اش به نام‌های زینب و زهره نیز زندانی بودند. فاطمه مثنی (خواهر علی مثنی) نیز زمانی که تنها ۱۳ سال داشت همراه با مادرش فردوس محبوبی به ترتیب به مدت ۲ و ۴ سال در زندان بودند. سه برادر فاطمه مثنی (علی، مصطفی و مرتضی) همراه با همسر علی از برادرانش در سال‌های دهه شصت اعدام شده‌اند و هیچگاه پیکر آنها به خانواده‌هایشان تحویل داده نشد. اتهام و دلیل بازداشت خانم مثنی و مادرش فردوس محبوبی در آن سال‌ها دادخواهی و اعتراض به اعدام ۴ عضو خانواده‌شان بود. فرزندان فاطمه مثنی، ایمان پسر ۱۷ ساله و مریم دختر ۱۳ ساله او نیز در سال ۹۱ به همراه مادر و پدرشان بازداشت شدند و به ترتیب یک ماه و سه روز را در سلول انفرادی بند ۲۰۹ سپری کردند.

عسل مسکین نواز، فرزند ۱۵ ساله زندانی سیاسی مهدی مسکین نواز در اواخر سال ۹۹ برای ۱۲ ساعت بازداشت شد. مدرسه، عسل مسکین نواز را در سال تحصیلی ۹۹ ثبت نام نکرد و بالاخره نامبرده بعد از رجوع به چندین مدرسه و عدم ثبت‌نام، در یکی از مدارس با تعهد مادر و مادربزرگ و خود او مبنی بر اینکه نباید به هیچکس چیزی در مورد زندانی بودن پدرش بگوید ثبت نام شد. خانواده مسکین نواز در تمام مدت بازداشت وی تحت فشار نهادهای امنیتی بودند.

فرزندان نسرین ستوده برای چندین ساعت بازداشت شدند و با تشکیل پرونده‌ای برای دختر ۱۲ ساله، او را ممنوع الخروج کردند. نسرین ستوده در زندان در اعتراض به آنچه مجازات خانواده اعلام کرد ۴۹ روز در اعتصاب غذا بود. نسرین ستوده در همان روزها گفت: «مجازات خانوادگی مختص من و خانواده‌ام نبوده است. برای بیان گستره این روش غیرعادلانه کافی است به خاطر داشته باشیم از میان ۳۶ زنی که در بند زندانیان سیاسی تحمل حبس می‌کنند، بستگان درجه یک ۱۳ تن از آنان یا در زندان و یا تحت تعقیب هستند. در این میان هستند کسانی که بیش از یک عضو خانواده‌شان در زندان یا تحت تعقیب هستند.»

فرزندان نرگس محمدی، فعال حقوق بشر نیز بارها ابزاری برای شکنجه و مجازات او و خانواده بوده‌اند. پس از مهاجرت فرزندان از ایران تماس نرگس محمدی با فرزندانش به دستور دادستان قطع شد. این مساله برای او که یکی از فرزندانش بیمار بود بسیار دشوار بود. نرگس محمدی به دلیل ممنوعیت برای تماس با فرزندانش دست به اعتصاب غذا زد.

۴- ملاقات در زندان
ملاقات نیز ابزاری است برای تحت فشار قرار دادن هر چه بیشتر خانواده زندانیان سیاسی. بارها و بارها زندانیان سیاسی به دستور دادستانی به صورت جمعی یا فردی از حق ملاقات با خانواده‌هایشان محروم شده‌اند. مثلا پس از بیانیه‌ اعتراضی زندانیان سیاسی زن در مورد مرگ ستار بهشتی مسئولان زندان ملاقات حضوری با خانواده به ویژه فرزندان خردسال این افراد را دست‌آویزی برای شکنجه آنها قرار دادند و ملاقات‌ها تا مدت مدیدی ممنوع اعلام شد. آتنا دائمی به دستور دادستانی بیش از یک سال و نیم از ملاقات (حضوری) با خانواده‌اش محروم بود. حسن صادقی زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج از بهمن ۹۷ به دستور دادستانی از دیدن همسرش که او نیز در زندان اوین محکومیت خود را می‌گذراند، محروم است. ملاقات این دو زندانی معمولا با حضور فرزندانشان انجام می‌شد و این سالن ملاقات تنها مکانی بود که این زوج و فرزندانشان می‌توانستند برای ساعتی در کنار هم قرار گیرند. عبدالرسول مرتضوی زندانی دیگر محبوس در زندان رجایی شهر نزدیک به یک ماه و نیم است که از دیدن همسرش خانم زهرا ناظوری محروم است. خانم ناظوری نیز در زندان اصفهان دوران محکومیت دو ساله خود را می‌گذراند.

مهدی مسکین نواز نیز به دستور دادستانی به مدت یکسال و نیم ممنوع الملاقات بوده و از دیدن دختر ۱۵ ساله‌اش محروم بوده است. ارتباط با خانواده از جمله حقوق ابتدایی زندانیان است که جمهوری اسلامی از زندانیان سیاسی دریغ می‌کند. طبق نظر حقوق‌دانان، نقض حقوق زندانیان، شکنجه و آزار محسوب می‌شود و شکنجه هم از جمله مصادیق جنایت علیه بشریت محسوب می‌شود.

۵- پرونده‌سازی و زندان برای اعضای خانواده
به نظر می‌رسد که با بازگشت ساختار قضایی جمهوری اسلامی به دهه ۶۰، روش‌های شکنجه هم به همان دهه‌ها برگشته و عریانی و گستردگی ویژه‌ای به خود گرفته است.‌ در دهه‌های اخیر، آزار،تهدید و ارعاب و بازداشت خانواده‌های زندانیان سیاسی برای جمهوری اسلامی مجددا رونقی دو چندان گرفته است.

۱۹ فرودین ۱۳۹۶، آتنا دائمی در اعتراض به حکمی که برای دو خواهرش صادر شده و هر کدام از آنها را به سه ماه و یک روز حبس محکوم کرده بود دست به اعتصاب غذا زد. خانواده آتنا از یک سو به دلیل حکم صادره و از سوی دیگر به دلیل اعتصاب غذای آتنا در رنج بودند. نگرانی پدر و مادر آتنا دائمی از به خطر افتادن سلامت فرزند در حبسش از یک سو و اضطراب‌شان به دلیل امکان بازداشت دو دختر دیگرشان وضعیت بغرنج و نامساعدی برای این خانواده به وجود آورده بود. آتنا فرقدانی زندانی سیاسی به دلیل آزار پدر و پرونده‌سازی برای خواهرانش در مجازاتی که برای او تعیین شده بود دست به اعتصاب زد. او گفت: «به نفس عمل گروگان‌گیری خانواده زندانی سیاسی و جان‌باخته راه آزادی اعتراض خواهد کرد. مریم و رضا اکبری منفرد، که به جرم دادخواهی برای اعدام چهار خواهر و برادر خود در دهه شصت زندانی شدند.

فاطمه مثنی که در سن ۱۳ سالگی به خاطر اعتراض و دادخواهی سه برادر اعدامی‌اش بازداشت و دو سال زندان را در دهه شصت تجربه کرده بود در سال ۹۱ به همراه همسر و دو فرزند ۱۳ و ۱۷ ساله اش به جرم برگزاری مراسم ختم برای پدر همسرش که از مخالفین جمهوری اسلامی بود بازداشت و به ۱۵ سال حبس محکوم شد. خانم زهرا ناظوری به اتهام حمایت از همسرش زندانی‌اش آقای عبدالرسول مرتضوی بازداشت و به دو سال زندان محکوم شد و در حال حاضر محکومیت دو ساله خود را در زندان اصفهان می‌گذراند. افشین بایمانی در سال ۷۹ به همراه به همراه همسر و دو فرزند (دختر نه ماهه و پسر ۳ ساله) بازداشت می‌شود و این کودکان مدت مدیدی را در بازداشتگاه ۲۰۹ زندان اوین سپری می‌کنند.

اسامی شماری از خانواده‌هایی که تقریبا تمام اعضای خانواده‌شان برای مدتی بازداشت شدند به شرح زیر است:
بازداشت اعضای خانواده مرضیه منصوری
بازداشت اعضای خانواده خدابنده لو
بازداشت اعضای خانواده بزرگیان فرد
بازداشت اعضای خانواده حسین پناهی
بازداشت اعضای خانواده مطلب احمدیان
بازداشت اعضای خانواده یازرلو
بازداشت اعضای خانواده حبیب لطیفی.

از جمله پرونده‌هائى که تا نون وضعیت آنها بلاتکلیف و روشن نیست، وضعیت صدها نفر بازداشت شده بعد از هجوم به رژه ارتش در اهواز در سال ۹۷ است. در این هجوم على‌رغم کشته‌شدن مهاجمان، مقامات قضائى و امنیتى ایران بیشتر خانواده‌ها و فعالان که در سال‌هاى اخیر به مذهب اهل سنت گرایش پیدا کردند را بدون دست داشتن در هجوم ۳۱ شهریورماه ۹۷، بازداشت کردند که بین بازداشت‌شدگان شمارى از زنان عرب به دلیل فعالیت همسرانشان دستگیر شدند.

۲۵۰ نفر از بازداشت‌شدگان بعد از هجوم به رژه اهواز به زندان شیبان بند ۸ منتقل شدند و بیش از ۲۰۰ نفر به زندان همدان منتقل شدند. بعضى از زندانیان زن عرب در ابتدا در تهران و بعد همدان و سپس به زندان سپیدار اهواز منتقل شدند. بنا به گفته برخی از خانواده‌ها، با تهدید و شکنجه این زنان، اعترافات اجبارى از آنها اخذ شده است. این زنان در حضور بازپرس شعبه ۱۲ و همچنین شعبه ۲ دادگاه انقلاب قاضى شاهینى اعلام کرده‌اند که از آنها اعترافات اجبارى گرفته شده است. این زنان على رغم انکار اتهام تبلیغ علیه نظام و عضویت در داعش در زندان سپیدار اهواز در بازداشت بسر مى‌برند.

اسامى برخی از خانم هائى که براى آنها پرونده‌سازی شده است به شرح زیر است:
١- مریم (صهبا) حمادى، ۲۳ ساله فرزند زیدان، متاهل، داراى فرزند از اهالى سوسنگرد.
٢- زهرا حسینى (صرخه)، ۲۴ ساله، متاهل، فرزند سعد داراى دو دختر (اسرا و سنا) از اهالى حصیرآباد شهر اهواز در ۲۶ آبان ۱۳۹۷ در منزل بازداشت شد. همسر زهرا، صادق حمیداوى نیز در بازداشت بسر می‌برد.
٣- وفا حیدرى، اهل اهواز.
۴- فاطمه تونیت زاده، مادر مریم حمادى از مهرماه ۹۷ در بازداشت موقت در زندان سپیدار بسر مى‌برد.
۵- خلود سبهانى، ۲۰ ساله، از اهالى شهر سوسنگرد قبل از رخداد حمله به رژه ارتش بازداشت شده است.
۶- معصومه سعیداوى، ۴۸ ساله، متاهل، همراه تمام اعضای خانواده‌اش از اوایل مهرماه ۹۷ در بازداشت موقت بسر مى ‌رد (خانواده فواد، احمد و ایاد منصورى)
٧-سوسن سعیداوى، ۴۵ ساله، همراه تمام خانواده‌اش از اوائل مهرماه ۹۷ در بازداشت موقت بسر مى‌برد. (خانواده فواد، احمد و ایاد منصورى)
٨- سکینه صگوری، ۳۴ساله، فرزند جاسم، ساکن اهواز منطقه کیان، متاهل داراى یک فرزند، خانم صگوری همسر مهدی منصوری ( اسدی) که همسر ایشان با پیوستن به نیروهای مردمی مسلح در سوریه کشته شده بود و بعد از کشته شدن شوهرش به اهواز برگشت و بازداشت شد. سکینه صگورى چندین ماه قبل از رخداد رژه اهواز در زندان اوین در حبس بود و سپس با قرار وثیقه آزاد شد اما پس از حمله به رژه دوباره او را بازداشت کردند.
٩- الهه درویشى، ۱۹ ساله، اهل شوشتر دارای یک فرزند ۷ ماهه، الهه از اوایل مهرماه ۹۷ بازداشت بسر می‌برد. او در هنگام بازداشت باردار بود و ۶ ماه در بازداشتگاه اطلاعات اهواز نگهداری شد و سپس به تهران منتقل شد. همسر او حسن درویشی نیز در زندان بسر می‌برد.
١٠- زهرا شجیرات، ۳۷ ساله، متاهل، داراى سه فرزند از آذرماه ۱۳۹۷ در بازداشت موقت بسر مى‌برد.
١١- سمیه حردانى، همسر فواد منصورى که در هجوم به رژه اهواز کشته شد. سمیه حردانى متولد اسفندماه ۱۳۷۳ است و در ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، زمانی که در ماه سوم بارداری بسر مى‌برد، به دلیل شرکت کردن همسرش در هجوم به رژه، همراه مادرش سوسن سعیداوى بازداشت شد. تنها اتهام سمیه حردانى این بوده که نامبرده همسر فواد منصوری یکی از مهاجمین کشته شده در رژه ۳۱ شهریور ۹۷ است.
١٢-‏⁧ مریم افضلی⁩، ۲۶ ساله، آبان ماه ۹۷ در خیابان نادری اهواز بازداشت شده و کماکان هم در بازداشت موقت به سر می‌برد. به غیر از اسامى ذکر شده، ۱۱ زن عرب دوم فردودین ۹۷ و همچنین بازداشت‌هاى خودسرانه مهرماه ۹۷ با قرار وثیقه تا پایان دادرسى و صدور حکم آزاد هستند. چنین اتفاقی در کارنامه نهادهای بازداشت کننده در جمهوری اسلامی سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات مسبوق به سابقه است. در طول ۴۰ سال گذشته، همواره خانواده‌های زندانیان سیاسی با انواع و اقسام شیوه‌های غیرقانونی و اغلب با هدف اعتراف به جرم فرد بازداشت شده تحت شدیدترین آزار و شکنجه‌های جسمی و روحی قرار گرفته‌اند. تقریبا تمامی بازداشت‌شدگان به نوعی هدف این آزارها بوده‌اند و هر یک خاطرات تلخ و غریبی از این برخوردها دارند.

۶- مرخصی، ابزار شکنجه
یکی از مواردی که همیشه به عنوان ابزار شکنجه خانواده‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد محرومیت افراد از مرخصی به عنوان یک حق لحاظ شده در قانون است. سعید ماسوری، یکی از قدیمی‌ترین زندانی سیاسی جمهوری اسلامی نمونه این نوع مجازات است. او ۲۲ سال زندان را بدون حتی یک روز مرخصی سپری کرده است. آرش نصری، زندانی کُرد حاضر در زندان رجایی شهر برای فوت دخترش نتوانست از حق مرخصی استفاده کند. او از مسئولان خواسته بود با مرخصی او موافقت کنند و یا با شرایط تحت الحفظ (دستبند و پابند) او را به مراسم ختم فرزندش منتقل کنند که با هر دو خواسته‌ی او مخالفت شد. مطلب احمدیان دیگر زندانی کُرد حاضر در زندان رجایی شهر است که حدود چند ماه پیش پدرش به خاطر بیماری سختی فوت کرد. نامبرده پیش از مرگ پدر درخواست مرخصی کرده بود تا بتواند حدالامکان برای لحظاتی در روزهای پایانی عمر، پدرش را ببیند‌. بعد از فوت پدر نیز از مسولان درخواست کرد حتی با شرایط دستبند و پابند هم که شده او را به مراسم ختم پدر ببرند که با خواسته او نیز مخالفت شد.

با مرخصی و حتی انتقال تحت الحفظ زندان سیاسی لقمان مرادی نیز که خواهرش به علت بیماری سرطان فوت کرد مخالفت شد. هوشنگ رضایی دیگر زندانی سیاسی است که دوازدهمین سال حبس خود را بدون حتی یک روز مرخصی سپری کرده است. پیروز منصوری در حالی سیزدهمین سال حبس خود را می‌گذراند که او نیز در تمام این سال‌ها از حق مرخصی محروم بوده است. حمزه سواری نیز از زندانیان سیاسی است که در ۱۸ سالگی بازداشت شده و در حالی شانزدهمین سال حبس خود را سپری می‌کند که در هیچ یک از مراسم‌های ازدواج و ختم اعضای خانواده‌اش حاضر نبوده است. فریبا کمال آبادی، زندانی بهائی هم برای ازدواج فرزندش نتوانست از حق مرخصی استفاده کند. او از مسئولان خواسته بود با دست‌بند و پابند به این مراسم برود اما این امکان نیز به او داده نشد.

۷- توقیف حقوق و اموال
تحت فشار قرار دادن خانواده زندانیان گاهی به شیوه‌های غیرمعمول‌تر از آنچه برای عموم رخ می‌دهد اتفاق می‌افتد. شهرام رفیع زاده در این باره می‌گوید: «یکی از بدترین آزارهایی که در دوران بازداشت من به خانواده‌ام رسانده شد قطع شدن حقوق من بود. من گمان می‌کردم تا دو سه ماه حقوق من به خانواده پرداخت خواهد شد. من حقوق روزنامه‌نگاری می‌گرفتم و اگر چه زیاد نبود اما باعث می‌شد خیالم راحت باشد که خانواده حداقل از نظر معیشتی مشکلی ندارند اما بعد از آزادی متوجه شدم سعید مرتضوی با روزنامه اعتماد تماس گرفته تهدید کرده است هیچ عایدی به خانواده من پرداخت نشود و آنها هم ناچار به پذیرش شده بودند. بهمن‌ماه ۹۸ حساب بانکی دختر افشین بایمانی به دستور شعبه ۲۲ دادگاه انقلاب بدون ارائه دلیل توقیف شد. دختر آقای بایمانی که در زمان بازداشت ایشان ۹ ماه داشت، اکنون حدودا بیست و یک ساله و دانشجو است. حساب بانکی او بدون هیچ توضیحی توسط شعبه ۲۲ دادگاه عمومی و انقلاب تهران توقیف شد.

همچنین خردادماه ۹۹ شعبه ۲۲ دادگاه عمومی و انقلاب تهران حکم مصادره زمین آقای بایمانی را صادر کرد. بر اساس این حکم زمین آقای بایمانی توسط ستاد اجرای فرمان امام مصادره خواهد شد. همزمان ۱۰ خردادماه ماموران با در دست داشتن حکم مصادره به این محل مراجعه کردند اما با مقاومت خانواده بایمانی و ساکنان محل روبه‌رو شدند. دادگاه با این استدلال که پدر حسن صادقی از مخالفین نظام جمهوری اسلامی بوده است حکم مصادره کلیه اموال او را پس از مرگش صادر می‌کند و بعد از مغازه و املاکی در کاشان، حکم مصادره خانه ای که دو فرزند کوچک حسن و فاطمه (مریم و ایمان) در آن زندگی می‌کنند را نیز صادر می‌کند. ستاد اجرایی فرمان امام تنها خانه فاطمه مثنی و حسن صادقی، دو زندانی سیاسی که در زندان‌های اوین و گوهردشت زندانی هستند را نیز مصادره کرده تا فرزندان این دو زندانی را از داشتن حتی سرپناهی محروم کند.این فرزندان در حال حاضر در منزل مادربزرگ خود زندگی می‌کنند.

۸- طلاق
نهادهای امنیتی که خود را اسلامی می‌نامند و مدعی هستند که حفظ خانواده ها جز ارزش‌ها و اصول این نظام است تلاش دارند خانواده فعالان سیاسی را متلاشی کنند. در دهه‌های اخیر نیروهای امنیتی بالاخص سازمان اطلاعات سپاه، علاوه بر شکنجه های مرسوم تلاش ویژه‌ای برای متلاشی کردن زندگی خانواده زندانیان سیاسی نموده و این تلاش به قصد انهدام کامل یا تیر خلاصی ست که بر روح و روان یک زندانی وارد می‌شود‌. آنها با تهدید و فشار و یا اجرای شیوه‌های کثیف تلاش می‌کنند بین زوج‌ها اختلاف ایجاد کنند و آنها را نسبت به یکدیگر بدگمان کنند.

نقطه اشتراک بازجویی‌ها، تمایل بازجو به زندگی خصوصی فعالین است. چرا ازدواج کرده؟ در چت‌ها و پیام‌های خصوصی چه برای دیگران نوشته‌؟ موضوع اما تنها کنجکاوی بازجو نیست. خیلی زود بازجو چارچوب‌های سناریوی مورد علاقه‌اش را کنار هم می‌چید و از آن داستانی با درونمایه جنسی در می‌آورد. روابط خصوصی فعالان در اتاق بازجویی به ابزار فشار بر آنها تبدیل می‌شود مثلا اینکه آن فعال پیش از ازدواج عاشق یکی از دوستانش بوده و سعی می‌کند آن فرد را به روابط خارج از ازدواج متهم کند. عکس‌های شخصی افراد ابزار فشاری هستند در دست بازجو برای فشار بیشتر به افراد. در موارد زیادی از آنها خواسته می‌شود به دروغ به سناریو کثیف دستگاه امنیتی مبنی بر فساد اخلاقی تن در دهند و مثلا به روابط نامشروع (از منظر بازجو) با فلان فرد اعتراف کنند. حداقل با دوازده زندانی در سال‌های اخیر هم صحبت شدم که دستگاه امنیتی با همین حربه آنها را مجبور به اعترافات تلویزیونی کرده بود و سپس با دادن همان اطلاعات غلط به همسران آنها باعث جدایی زوج ها شده است.بخاطر حفظ حریم خصوصی در این نامه نامی از آنها نمی‌برم اما قطعا سازمان‌های حقوق بشری اسامی این عزیزان را در اختیار دارند.

افشای این نوع شکنجه‌ها پرده دیگری هم بر می‌دارد از روی آنچه پشت دیوارهای زندان‌ها می‌گذرد؛ تصویری از تباهی اخلاقی سیستم و افرادی که تحت لوای نظام اسلامی به دستگاه‌های امنیتی خدمت می‌کنند و مرزهای فساد اخلاقی را درمی‌نوردند، سندی آشکار از فاصله گرفتن از حداقل‌‌های انسانیت کسانی است که مدعی بودند آمده‌اند تا مردم را به مقام انسانیت برسانند. چنین روایت‌هایی سندی غیرقابل انکار در آشکارسازی ماهیت حاکمیتی است که مدعی کرامت انسانی و تکیه بر اخلاقی پرهیزگارانه است. حاکمیتی که می‌خواهد با اعمال سنگین‌ترین فشارهای جسمی و روحی، منتقدین را به فروپاشی روانی بکشاند.

آنچه در این گزارش ذکر شد تنها نمونه‌هایی کوچکی بود از نام‌ها و مصادیق نقض حقوق خانواده‌های زندانیان سیاسی در ایران. هانا آرنت در کتاب خاستگاه‌های توتالیتاریسم می‌گوید، حکومت‌های تمامیت‌خواه برای تحمیل هم‌نوایی با ایدئولوژی رسمی همواره به ارعاب متوسل می‌شوند، و تهدید خانواده‌ها یکی از مهم‌ترین سلاح‌های این حکومت‌ها برای مهار مخالفین و دگراندیشان است.

جناب آقای جاوید رحمان!

اگر بخواهیم دلیل اصلی این حجم از سرکوب، زندان و شکنجه و اعدام و حتی آزار خانواده‌های این عزیزان را درک کنیم. باید به جمله از رهبر جمهوری اسلامی رجوع کنیم. “حفظ نظام از اوجب واجبات است”. خمینی (اولین رهبر جمهوری اسلامی) برای حفظ و بقای حکومت دینی با اوجب واجبات قلمداد کردن امر حفظ حکومت این مساله را به ستون اصلی دین حکومتی تبدیل کرد. او با صراحت تاکید کرد که برای حفظ حکومت روحانیت به رهبری ولایت فقیه حتی می‌شود توحید را تعطیل کرد؛ این اصل ایدئولوژیک هر جنایتی را به بهانه حفظ نظام برای حکومت مباح کرد. التزام باطنی یا ظاهری شیفتگان قدرت به این اصل ایدئولوژیک نظام، حاکمان را به انسان‌هایی عاری از اخلاق، تبدیل کرد. وقتی حفظ نظام والاتر از همه اصول دین قرار می‌گیرد، دیگر برای سرکوب مخالف، نه دروغ عیبی دارد و نه شکنجه و دادگاه‌های صوری و اعدام بی‌گناهان مشمول گناه می‌شود. التزام به فتوای حفظ نظام اوجب واجبات است موتور محرکه خشونت و همه کشتارهای از آغاز تا به امروز جمهوری اسلامی بوده است. پس از مرگ خمینی، خامنه‌ای نیز با پیروی از این اصل ایدئولوژیک که هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی را به یک جریان خطرناک توتالیتر تبدیل کرده بود، راه او را ادامه داد و همه ابزارهای سرکوب از جمله شکنجه و زندان و اعدام بی‌گناهان را به پای مصلحت نظام به اموری معمولی تبدیل کرد.

آرش صادقی/ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰/ زندان رجایی شهر کرج.»

در ارتباط با نویسنده این نامه گفتنی است، آرش صادقی پیشتر توسط دادگاه انقلاب به تحمل ۱۵ سال حبس محکوم شده که پس از جمع شدن با حبس تعلیقی ۴ ساله پیشین او به ۱۹ سال حبس افزایش یافت. در صورت اعمال ماده ۱۳۴ (تجمیع احکام) این مدت به ۱۱ سال و ۶ ماه کاهش پیدا خواهد کرد با این حال کماکان از اجرایی شدن این ماده در مورد آقای صادقی خبری نیست.

آرش صادقی در تاریخ ۱۸ خرداد ۹۵ بازداشت و جهت تحمل حبس به زندان اوین منتقل شد. او نهایتا در مهرماه سال ۹۶ به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد. آقای صادقی در ایام زندان به نوع بدخیم سرطان استخوان به نام کندروسارکوما دچار شده و تحت عمل جراحی قرار گرفته است. با این حال محرومیت آقای صادقی از ادامه روند درمان باعث بروز مشکلات جسمی بسیاری علی الخصوص ناحیه جراحی شده بود. وی چندی پیش به دلیل گسترش بیماری و درگیری دو استخوان بالای سینه با بیماری کندروسارکوما مجددا تحت سی جلسه رادیوتراپی و حرکت درمانی قرار گرفت و آزمایش مجدد اسکن مغز استخوان موید علائم امیدوار کننده در بدن است.

استاد عبدالوهاب شهیدی را در اوج از موسیقی حذف کردند



عبدالوهاب شهیدی (خواننده پیشکسوت موسیقی ایرانی) صبح روز دوشنبه بیستم اردیبهشت‌ماه درگذشت. عبدالحسین مختاباد ـ خواننده موسیقی ایرانی ـ درباره ویژگی های آوازی و مشکلاتی که برای مرحوم شهیدی در برهه‌ای از زندگی ایجاد شد، مطالبی را عنوان کرد.

مختاباد ضمن عرض تسلیت برای درگذشت مرحوم عبدالوهاب شهیدی، درباره این هنرمند گفت: ایشان از استادهای مطرح آواز ایرانی در طول بیش از نیم قرن بودند. استاد شهیدی از اواخر دهه ۳۰ کار خود را آغاز کردند و پس از انقلاب، به علت مشکلاتی که برای ایشان به وجود آمد، از موسیقی ایرانی حذف شدند؛ این در حالی است که آن زمان بهترین فرصت برای نمایش خلاقیت‌های این هنرمند بزرگ بود و دیگر هم نتوانست آن مسیری که شروع کرده بود را ادامه دهد.

او ادامه داد: استاد شهیدی هم آهنگساز خوب و بی‌نظیری بودند و هم صدای بی‌نظیر و منحصر به فردی داشتند. خیلی وقت‌ها گفته می‌شد خواننده خوب خواننده‌ای است که بتواند در اوج بخواند ولی ایشان با همان صدای دلنشین و تحریرهای بی‌نظیر خود همانند استاد بنان، در رجیسترهای میانی و پایین تأثیرهای بی مثالی در آواز موسیقی ایران گذاشتند.

مختاباد در ادامه صحبت هایش درباره عبدالوهاب شهیدی تصریح کرد: ایشان پس از انقلاب که به امریکا رفتند، در زمان بازگشتشان دیگر پا به سن گذاشته بودند و علاقه و توانی برای خواندن نداشتند؛ البته من با ایشان در تماس بودم و در محفل‌هایی ایشان را دیده بودم.

از این خواننده موسیقی ایرانی پرسیدیم که درگذشت نسل خوانندگان و موسیقیدان‌هایی همانند استاد شهیدی، چه تأثیری بر موسیقی ایرانی خواهد گذاشت که پاسخ داد: به مرور زمان شرایط اجتماعی و سیاسی به این بزرگان ضربه زد و این امر موجب شد که آنها از تب و تاب افتادند. افرادی همانند استاد ایرج، مرحوم نادر گلچین، استاد اکبر گلپایگانی همگی در تلویزیون و رادیو ایران ممنوع الصدا شدند.

ویدئوی زیر: زندگی در دستگاه ماهور
با صدای استاد عبدالوهاب شهیدی
سرپرست گروه و تنظیم استاد فرامرز پایور

سند ۲۰۳۰ یونسکو، هدف ۱۶ بند ۱، خشونت و مرگ و میر

آیا میدانید در بند ۱ هدف ۱۶ از سند ۲۰۳۰ یونسکو به کاهش چشمگیر انواع خشونت و نرخ مرگ و میرهای ناشی از آن صحبت شده است؟از رایج ترین انواع خشونت که بعضا به مرگ و میر خاتمه پیدا می کند میتوان به مواردی همچون خشونت علیه کودکان، خشونت علیه زنان، خشونت اقتصادی، خشونت فیزیکی، …

ادامه‌ی مطلب

دخالت رژیم ایران در بمب‌گذاری کابل؟؛ واکنش آیت‌الله‌ سیستانی



اظهارنظر یک نماینده مجلس افغانستان مبنی بر «دخالت پشت‌پرده» جمهوری اسلامی در بمب‌گذاری روز ۱۸ ادیبهشت در برابر مدرسه دخترانه کابل به متشنج شدن فضای نشست عمومی مجلس نمایندگان افغانستان در جلسه امروز دوشنبه ۲۰ اردیبهشت انجامید.

به گزارش برخی رسانه‌های افغانستان، شاهپور حسن‌زوی، نماینده ولایت لوگر، در نشست علنی مجلس نمایندگان ادعا کرد که جمهوری اسلامی در انفجارهای اخیر دست داشته و «جاسوسان حکومت ایران در مجلس نمایندگان افغانستان حضور دارند و از اقدامات ایران دفاع می‌کنند».

در همین حال آیت‌الله‌ سیستانی در واکنش به جنایات تازه گروه تروریستی طالبان در کابل گفت: جامعه جهانی ملت بی‌پناه افغانستان را تنها نگذارند.

عصر روز شنبه سه انفجار پیاپی توسط گروه تروریستی طالبان در دبیرستانی دخترانه در منطقه «دشت برچی» در شهر کابل رخ داد. این انفجار تاکنون بیش از ۶۵ کشته و ۱۰۰ زخمی برجای گذاشته و حال بسیاری از مجروحان وخیم گزارش شده است.

آیت‌الله العظمی سیستانی، مرجع تقلید شیعیان عراق با محکوم کردن این انفجار از جامعه جهانی خواست اجازه ندهند نقشه شومی که بدخواهان برای آینده افغانستان ترسیم نموده‌اند، اجرا شود.

این در حالیست که امروز و دو روز پس از قتل‌عام بیش از ۶۵ کودک دانش‌آموز در کابل توسط جنایتکاران طالبان، انفجار یک بسته انفجاری توسط این گروه تروریستی و مرتجع در یک اتوبوس در جنوب افغانستان، جان ۲۵ نفر را گرفت.

اخیرا حضور هیاتی از سران گروه طالبان در ایران به منظور دیدار با مقامات جمهوری اسلامی، واکنش به شدت منفی کاربران ایرانی در شبکه‌های اجتماعی را به دنبال داشت.

پاسدار شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی در این باره گفته بود: ملاقات امروز با هیئت سیاسی طالبان، رهبران این گروه را در مبارزه با آمریکا مصمم دیدم. کسی که سیزده سال در گوانتانامو زیر شکنجه‌های آنان بوده، مبارزه با آمریکا در منطقه را کنار نگذاشته است.

یکی از کاربران ایرانی به نام “رها” در واکنش به این اظهارات شمخانی نوشته بود: مقامات جمهوری اسلامی برای رسیدن به مقاصد شوم و پلیدشون طالبان که هیچ، به زودی با داعش هم تفاهم‌نامه امضا می‌کنند.

اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده ۴ برده داری ممنوع

مدارک و شواهد بدست آمده، سابقه برده داری را در حدود ۱۰۰۰۰ سال تخمین میزند. شاید بتوان غیرقانونی اعلام شدن برده داری در ایالات متحده آمریکا در سال ۱۸۶۵ را نقطه عطف مبارزه با برده داری بدانیم اما مسلما برده داری یکی از مهم ترین انواع تبعیض ها در جوامع بشری و یکی از نقاط …

ادامه‌ی مطلب

کولبر محروم از ترس خود را به رودخانه انداخت و جان باخت



یک کولبر جوان اهل ارومیه در حین کولبری و به دلیل تعقیب و گریز توسط نیروهای مسلح حکومتی خود را به داخله رودخانه انداخت و جان باخت.

برپایه گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، روز یک‌شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ (۹ می ۲۰۲۱)، یک کولبر اهل ارومیه با هویت “فرزاد جباری” ۳۰ ساله در حین کولبری در رودخانه “بنار” غرق شد و جانش را از دست داد.

به گفته یک منبع مطلع، فرزاد اهل روستای “”منصور آباد” از توابع مرگور ارومیه بود و پس از آنکه به کمین نیروهای سپاه افتاده برای اینکه بازداشت نشود خود را به داخل رودخانه انداخته و جانش را از دست داده است.

گزارشی تکان‌دهنده از جنایت ماموران ترکیه علیه دو کولبر
شنبه، 4 اردیبهشت ماه 1400 = 24-04 2021

هفته گذشته دو كولبر اهل چالدران در نوار مرزي ايران و تركيه و در هنگام كولبري، توسط مرزبانان تركيه دستگير شدند و مورد آزار شديد جسمي و جنسي قرار گرفتند. یكي از اين كولبران، بر اثر شكنجه‌هاي وحشيانه مرزبانان تركيه، جان خود را از دست داد و كولبر ديگر هم پس از فرار از دست نيروهاي مرزباني تركيه، به دليل شدت جراحات وارده، در يكي از بيمارستان‌هاي شهرستان خوي بستري شد. بنا به شنيده‌هاي روزنامه «اعتماد» مرزبانان تركيه، اين كولبران را با چاقو و چماق مورد آزار جنسي و جسمي قرار داده‌اند.

با گذشت ۱۰ روز از کشته و زخمی شدن دو شهروند ایرانی بر اثر شکنجه‌های وحشیانه پلیس مرزبانی ترکیه در نقطه صفر مرزی دو کشور، با وجود شدت یافتن اعتراضات فعالان حقوق بشر و رسانه‌های ترکیه به دولت رجب طیب اردوغان به دلیل واگذاری آزادی عمل به پلیس مرزی در ارتکاب هرگونه رفتار غیر انسانی علیه اتباع خارجی، مسوولان دو کشور همچنان پشت دیوار‌های سکوت و انکار و اتهام و ادعا پنهان شده‌اند.

تا امروز و بنا به شنیده‌ها، هیچ موضع رسمی و قابل توجهی از سوی مسوولان دو کشور به مرحله انتشار برای افکار عمومی نرسیده و در عوض، طی روز‌های گذشته و پس از افشای خلاصه‌ای از این حادثه تلخ، مسوولان دولت ترکیه تلاش کرده‌اند با اتهام کذب «قاچاق‌بری دو شهروند ایرانی در سرحدات دو کشور»، دولت ایران را تحت فشار قرار داده و وادار به حفظ جوانب محافظه‌کارانه کنند.

اما آن طور که برادران دو شهروند قربانی جنایات پلیس مرزبانی ترکیه گفته‌اند، بهنام صمدی و حسن کچلانلو؛ روستاییان ساکن در نوار مرزی چالدران که ظهر روز ۲۶ فروردین سال جاری، توسط ۱۰ مامور پلیس مرزبانی ترکیه و در نقطه صفر مرزی دو کشور، مورد شکنجه‌های مرگ‌آور جنسی و جسمی قرار گرفتند، حتی کولبر هم نبودند، بلکه شهروندانی بودند که به دنبال پیدا شدن یک فرصت شغلی توسط دوستانشان در شهر استانبول، راهی ترکیه شده بودند تا به عنوان گچکار و چوپان، در این کشور مشغول به کار شوند…

یک هفته بعد از وقوع این اتفاق تلخ، بهرام صمدی؛ برادر شهروند مجروح که از این اتفاق، جان سالم به در برده بود، جزییات این حادثه؛ رفتار وحشیانه پلیس مرزی ترکیه با بهنام صمدی و حسن کچلانلو را تعریف کرد.

حادثه‌ای که بنا به شنیده‌ها از کولبران نوار مرزی غرب و شمال غرب کشور، مسبوق به سابقه بود و این کولبران گفتند که خود و دوستانشان، بار‌ها توسط پلیس مرزی ترکیه دستگیر شده و مورد ضرب و شتم هم قرار گرفته‌اند، اما هیچ‌وقت، مشابه آنچه بر سر بهنام و حسن آمده؛ این حد از شکنجه‌های جسمی و جنسی توسط پلیس مرزی ترکیه را نه دیده‌اند و نه شنیده‌اند.

بهرام صمدی گفت: پلیس ترکیه این دو تا رو می‌بره پاسگاه مرزی، اونجا، ۱۰ تا پلیس بودن، آب سرد روی بهنام و حسن می‌ریزن و به شکمشون لگد می‌زنن و با پا روی سرشون می‌کوبن و انقدر با بیل آهنی توی سر و صورتشون می‌زنن که حسن بیهوش میشه.

بعد، بهنام و حسن رو سوار ماشین، میارن روی نوار مرزی؛ کنار پاسگاه دیدبانی. توی ماشین، بهنام می‌شنوه که یکی از پلیسا به بقیه میگه اینا رو با چاقو بکشیم که ساکت بمونن و برای دوستاش تعریف می‌کنه که چند ماه قبل هم، یه ایرونی رو روی نوار مرزی گرفته بوده و بعد از کتک فراوون، با چاقو تهدیدش می‌کنه که اون ایرونی، حاضر میشه ۸۰۰ لیر به این پلیس بده و زنده بمونه.

وقتی حسن و بهنام رو روی زمین کنار پاسگاه میندازن، لباسای هر دوشون رو در میارن و با چاقو به هر دوشون تجاوز می‌کنن و رگای پاشون، پشت گوش و تمام تنشون رو با چاقو زخمی می‌کنن که اینا از خونریزی بمیرن و نتونن حرفی بزنن. بهنام و حسن، بعد از این بلاها، بیهوش میشن.

از ۸ شب، روی زمین کنار پاسگاه می‌مونن تا ۸ صبح که آفتاب می‌زنه و بهنام، با گرمای خورشید به هوش میاد و اون موقع، می‌بینه که حسن، مرده.

بهنام خودش رو روی زمین می‌غلتونه تا به پاسگاه می‌رسه و به سربازای دیدبانی ترکیه میگه شما‌ها ما رو شکنجه کردین، دوستم رو کشتین، کمک کنین ببرمش توی خاک ایران. دیدبانی ترکیه بهش میگه ما تو رو نزدیم، پلیس پاسگاه بزرگ شما رو زده.

ما دیدیم پلیس که این دو تا رو سوار ماشین مرزبانی کرد و رفت. من دیگه هیچ خبری از بهنام نداشتم تا روز بعد که کنار پاسگاه دیدبانی، گوشی تلفنش رو روشن کرد و به من تلفن زد. گفت کجایی؟ گفتم توی شهرم. گفت پلیس ترکیه ما رو شکنجه کرد، من روی مرزم، اگه زود نرسی، می‌میرم.

فاصله مرز تا چالدران، با ماشین نیم ساعته. وقتی رسیدم کنار پاسگاه مرزی ایران، دیدم بهنام خودش رو کشونده توی خاک ایران. بچه‌های پاسگاه مرزبانی، به من گفتن، سریع برسونش بیمارستان وگرنه می‌میره. ۱۰ دقیقه دیرتر رسیده بودم، خون بهنام باطل شده بود.

بهنام رو در چه وضعیت پیدا کردید؟
آنقدر لگد و بیل آهنی به سرش زده بودن که از سر و گوش و دماغش خون می‌اومد. وقتی بلندش کردیم، توی کفشاش پر از خون بود. پاهاش رو با چاقو زخمی کرده بودن. با لگد دندوناشو شکسته بودن و از دهنش خون می‌ریخت. توی شکمش لگد زده بودن و نمی‌تونست روی پا بایسته.

انقدر حالش بد بود که اصلا منو نمی‌شناخت. یه کاپشن تنش بود که از کاپشن، خون می‌ریخت. وقتی نگاش کردم حالم بد شد. حتی نتونست دستم رو بگیره. با خودم گفتم بهنام مرد. نتونستم خودم بلندش کنم. مردم روستا اومدن، کمک کردن و بهنام رو توی ماشین گذاشتن که ببرمش بیمارستان. توی ماشین که خوابوندنش، بهنام بیهوش شد.

بهنام و حسن، کولبر بودن؟
نه. بهنام فقط ۱۷ سالشه. هیچ‌وقت کولبری نرفت. تا اول راهنمایی درس خوند، ولی به خاطر شرایط مالی خانواده‌مون، دیگه نتونست درس رو ادامه بده. خانواده ما ۸ نفرن. فقط من و پدرم کار می‌کنیم. توی شهر چالدران، هیچ شغلی نیست جز کشاورزی و کارگری. اینجا، فقط برفه و سرما. اینجا، فقط ۳ ماه در سال، گرما رو می‌بینیم. فصل زمستون، حتی کشاورزی هم نیست.

تا حالا شنیده بودین یه کولبر اینطور شکنجه بشه؟
توی روستای ما و روستا‌های اطرافمون، کولبر، زیاده. اونا بازداشت شدن، ولی این بلا‌ها به سرشون نیومد. مرزبانی ترکیه، تیر خلاص به کولبر زده و کشته، ولی شکنجه نکرده. این بلایی که به سر بهنام و حسن آوردن، اولین‌بار بود..»

در صفحه اول وبسایت وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، در فاصله روز‌های پس از وقوع این اتفاق تاثرآور – ۲۷ فروردین تا سوم اردیبهشت – مهم‌ترین اخبار منتشر شده؛ گفت‌وگوی سخنگوی وزارت امور خارجه با خبرنگاران خارجی درباره سیاست خارجی، محکومیت عملیات تروریستی در شهر کویته پاکستان، شرح دیدار معاون حقوقی و بین‌المللی وزارت امور خارجه با دبیرکل سازمان کنفرانس حقوق بین‌الملل خصوصی لاهه، تبریک بابت روز بزرگداشت «سعدی» مزین به «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند.» است …