Previous Next

آغاز اقدامی که به معنای خروج از برجام است؟



سخنگوی دولت جمهوری اسلامی از آغاز فرایند تزریق گاز در فردو خبر داد که طی آن تا ساعاتی دیگر اولین محصول غنی شده UF6 به دست خواهد آمد.

ایرنا گزارش داد: به گفته سخنگوی دولت، جمهوری اسلامی روند غنی سازی اورانیوم 20 درصد در تاسیسات هسته ای در فردو آغاز شده است.

علی ربیعی گفت: رئیس جمهوری دستور اجرای قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها را صادر کرده و از ساعاتی پیش فرآیند تزریق گاز شروع شد و تا ساعاتی دیگر اولین محصول اورانیوم غنی شده UF6 به دست خواهد آمد.

وی با تاکید بر اینکه «مواضع دولت در خصوص این قانون به صراحت اعلام شده است» گفت: با این حال دولت خود را ملزم به اجرای قانون می‌داند.

گام آخر جمهوری اسلامی برای بازگشت به غنی سازی بیست درصدی اورانیوم و اطلاع این موضوع به آژانس بین المللی انرژی اتمی، موج تازه ای از نگرانی ها در غرب به وجود آورده است.

این در حالیست که یک کارشناس مسائل هسته‌ای در تهران در پاسخ به این سئوال که آیا آغاز غنی‌سازی 20 درصدی در ایران به معنای خروج از برجام است؟ به خبرآنلاین گفت غنی سازی بیست درصدی جزو بندهایی بود که قرار شد در توافق هسته ای در ازای لغو تحریم ها متوقف شود.

تسلیم شگرد خطرناک رژیم ایران برای کاهش فشارها نشوید

این در حالیست که ریچارد میلز، معاون نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل پیش تر در نشست دوره ای شورای امنیت این سازمان برای بررسی قطعنامه ۲۲۳۱ از دیگر اعضای این نهاد خواست تا در برابر شگرد خطرناک رژیم ایران به کاهش فشارهای اقتصادی علیه تهران تن ندهند و افزود که اگر تهران به دنبال رهایی از تحریم ها است، باید جدیت خود در تغییر اساسی رفتارش را نشان دهد.

در همین حال الیوت آبرامز، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران در مصاحبه با روزنامه تایمز اسرائیل گفته است که اعضای دولت ترامپ در تماس با تیم انتقالی رئیس جمهور منتخب تلاش دارند آنها را متقاعد کنند که دیگر سال ۲۰۱۵ نیست و بسیاری از شرایط تغییر کرده است.

به گفته این مقام آمریکايی، فرمول‌هایی که در مذاکرات سال ۲۰۱۵ با رژیم ایران مناسب به نظر می‌رسید، امروز دیگر کارایی ندارند، چرا که شرایطی که به توافق برجام منجر شد، فرق کرده است.

راهی برای تسریع واکسیناسیون کرونا در آمریکا

در آمریکا برای تسریع واکسیناسیون کووید – 19 به کاهش دوز واکسن روی آوردند.

به گزارش اسپوتنیک، در ایالات متحده قصد دارند دوز واکسن کووید 19 Moderna را برای تسریع در واکسیناسیون مردم به نصف کاهش دهند.

این را مشاور دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده در مورد واکسن ها روی آنتن کانال تلویزیونی CBS News بیان کرد.

در عوض، وی پیشنهاد کرد که نیمی از دوز دارو در دو نوبت به کسانی که در سنین 18 تا 55 سال مایل به واکسیناسیون هستند داده شود. بنابراین، به گفته وی، دو برابر بیشتر افراد قادر به واکسیناسیون هستند. با این کار ، آنها “یک پاسخ ایمنی یکسان” دریافت می کنند.

وی افزود: “بنابراین ما در حال مذاکره با Moderna و FDA هستیم. البته، تصمیم نهایی برای تسریع واکسیناسیون با نیمی از دوز با FDA است. من فکر می کنم این یک رویکرد مسئولانه تر است … برای تزریق واکسن به افراد بیشتر. ”

طبق اطلاعات دانشگاه جان هاپکینز، بیش از 20 میلیون مورد ویروس کرونا در ایالات متحده کشف شده است، بیش از 350 هزار نفر جان خود را از دست داده اند.

واکسن؛ روزنامه داخلی: تائید خبر رادیو پیام اسرائیل



روزنامه دنیای اقتصاد، چاپ تهران از وجود “بازار سیاه واکسن “خبر داده است و در گزارشی نوشته: “قیمت دو دز این واکسن هزار یورو است و معادل ریالی آن را قبول نمی‌کنند، هیچ‌گونه ضمانتی هم در مورد اینکه آیا این واکسن اصل است یا خیر وجود ندارد.”

در گزارش این روزنامه به نقل از یک فروشنده در بازار سیاه نوشته شده: “من چند‌تا محدود داشتم و قیمت هزار یورو تعیین کردم اما یک‌دفعه فردی آمد و برای خانواده خود کل بار موجود را به قیمت ۴۵‌میلیون تومان خرید.”

این فروشنده با اشاره به اینکه متقاضی واکسن موجود است گفت: زمانی‌که اعلام شد امارات و قطر واکسیناسیون را آغاز کرده‌اند ما هم به تامین‌کنندگان سفارش دادیم.”

این در حالیست که منابع خبری در تهران پیش تر به رادیو پیام اسرائیل گفته بودند که از هم اکنون گروه هایی در ایران گرد آمدند که هدفشان دست یابی به واکسن ضد کرونا و فروش آن در بازار سیاه است.

یکی از عللی که زمینه را برای فعالیت این باند مافیایی هموار می سازد، این ارزیابی است که شمار واکسن هایی که به ایران وارد شود، در مرحله نخست بسیار ناچیز خواهد بود و تقاضا برای تزریق آن صدها برابر ارزیابی شده و این موجب ایجاد بازار سیاه می شود.

در این خبر آمده است که بیم آن میرود که پس از ورود نخستین محموله واکسن به ایران، هزاران بسته آن، از همان مرحله فرودگاه ناپدید شود و گروه هایی مافیایی که از همکاری سپاه پاسداران و مقامات فرودگاه برخوردار هستند، محموله هایی را همراه با سردخانه آن، بدزدند و در اختیار خود بگیرند.

مدیریت فرودگاه تهران به دست سپاه پاسداران است و همکاری از جانب این نهاد، موفقیت باند مافیایی را در ربودن محموله ها هموار می سازد.

زمینه‌ چینی برای پیامدهای ناگوار واکسن داخلی

در همین حال در ایران ابراز نگرانی می شود که ماجرای ساخت واکسن ضد کرونا به یک مصیبت ملی مبدل گردد. این نگرانی در پیام های متعددی در شبکه های اجتماعی بازتاب یافته و امروز (چهارشنبه) حتی در مقاله های اساسی برخی روزنامه های تهران بازتاب یافته است.

داروسازان ایرانی در نامه سرگشاده ای گفته اند که جمهوری اسلامی فاقد تجهیزات علمی لازم برای ساخت واکسن می باشد و آزمایش آن هم نمی تواند مورد اعتماد قرار گیرد.

از پیام هایی که در شبکه های اجتماعی انتشار یافته، چنین بر می آید که بسیاری از ایرانیان نگران آن هستند که این واکسن بی آنکه اطمینان حاصل گردد که بی خطر است، به بازار آید و جان هزاران نفر ایرانی را به خطر اندازد.

کیهان خامنه‌ای در شماره روز چهارشنبه ۱۰دیماه برای پیامدهای ناگوار واکسن سرهم‌ بندی شدهٔ رژیم که هنوز یک روز بیشتر از نمایش آن نگذشته زمینه ‌چینی کرد و نوشت: اگر احیاناً اتفاق ناخوشایندی حین تست واکسن ساخت داخلی رخ بدهد، شبکه‌های ماهواره‌یی و مجازی دشمن آن را برجسته کرده و علیه واکسن داخی موضع خواهند گرفت.

هواپیمای اوکراینی؛ تصمیم کانادا و تصمیم بنیاد شهید



در حالیکه نخست‌وزیر کاناد طی بیانیه‌ ای اعلام کرد این کشور روز ۸ژانویه هر سال را به‌عنوان روز ملی یادبود قربانیان فاجعه هوایی ثبت می‌کند، بنیاد شهید جمهوری اسلامی امروز گفت: “۱۲۷ نفر از جان‌باختگان این سانحه شهید اعلام شدند.

در آستانه اولین سالگرد شلیک موشک‌های سپاه پاسداران، به هواپیمای مسافربری اوکراینی. رئیس بنیاد شهید اعلام کرد:شهدای این سانحه با دیگر شهدا فرقی ندارند و خدمات بنیاد شهید به همه ارایه می‌شود.

این در حالیست که جواد سلیمانی همسر الناز نبی از جانباختگان پرواز اوکراینی، ساکن ادمونتون کاناد از فشارها به خانواده ها برای خاکسپاری قربانیان در قطعه شهدا می‌گوید و می افزاید: چیزی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم بیشتر از خدمات، آزار خانواده‌های قربانیان بوده است.

اعلام روز یادبود ملی

به گزارش ایران اینترنشنال، جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا، در سالگرد انهدام هواپیمای مسافربری اوکراینی با موشک‌های سپاه پاسداران و کشته شدن ۱۷۶ سرنشین آن اعلام کرد: دولت این کشور از این پس روز هشتم ژانویه را به عنوان روز ملی یادبود قربانیان فجایع هوایی نام‌گذاری خواهد کرد.

در تاریخ ۸ژانویه ۲۰۲۰، پرواز شماره ۷۵۲ شرکت هوایی بین‌المللی اوکراین توسط سپاه پاسدارانت سرنگون شد، که در نتیجه منجر به از دست رفتن غم‌انگیز ۱۷۶مسافر بی‌گناه، شامل ۵۵ تبعه کانادا، ۳۰ دارنده اقامت دائم کانادا و تعداد بیشمار دیگری که پیوندهایی با این کشور داشتند گردید.

نخست وزیر کانادا به خانواده قربانیان انهدام هواپیمای اوکراینی گفت: دولت به احترام جان‌باختگان در فجایع هوایی یک بنای یادبود را با مشورت بازماندگان آنها خواهد ساخت.

وی افزود: ما روز ۸ ژانویه را به‌عنوان روز یادبود ملی اعلام می‌کنیم تا که به قربانیان فجایع هوایی هم در داخل و هم خارج ادای احترام کنیم و بر خسارت عمیقی را که به خانواده‌ها و عزیزان وارد شده اذعان کنیم. با یکدیگر ما همیشه این فجایع را به‌خاطر آورده و کسانی را که از دست رفتند را در ذهن و قلبمان زنده نگاه می داریم. ما هیچوقت آنان را از یاد نمی‌بریم.

همزمان اعلام شد که دادگاه عالی استان انتاریوی کانادا نیز در حکم اولیه‌ خود، شکایت جمعی از خانواده‌های کشته‌شدگان هواپیمای اوکراینی را مبنی بر اینکه “جمهوری اسلامی به موجب قانون ضد تروریسم کانادا با سرنگون کردن این هواپیمای مسافربری مرتکب اقدام تروریستی شده” را پذیرفت.

گزارش هولناک شاهدان از لحظات اولیه سقوط هواپیما

…فکر کردیم می‌شه کسی را نجات داد، اما همه مرده بودند، همه جا روی زمین جنازه بود و خون. توی هوا هم بوی دود و سوختن. هوا که روشن شد، تازه بهتر فهمیدیم چی شده، متوجه شدیم داریم روی خون و دل‌و‌روده آدم‌ها راه می‌رویم….

با هراس موشک از خواب بیدار شدیم و حالا چند روز است با کابوس خون و جنازه می‌خوابیم. این چکیده روایت اهالی شهرکی است که هواپیمای اوکراینی صبح زود روز ۱۸ دی ماه در پارکی چسبیده به خانه‌های آن‌ها سقوط کرد و ۱۷۶ انسان را به کشتن داد.

به گزارش شرق، خیلی از آن‌ها می‌گویند روزی که هواپیما سقوط کرد، هوا هنوز روشن نشده بود، اول فکر کردیم جنگ شده و اینجا را با موشک زده‌اند؛ اما چند دقیقه‌ای بیشتر طول نکشید تا بفهمند جنس فاجعه‌ای که کنار خانه‌هایشان رقم خورده، چیست و کمی بعد هم خود را به محل سقوط که درست روبه‌روی برخی خانه‌های شهرک است رساندند، آن‌ها البته چندان هم اشتباه نمی‌کردند، فاجعه را موشک رقم زده بود؛ و حالا چه آن‌هایی که رفتند سر صحنه سقوط و بین جنازه‌ها به امید کمک به زندگان احتمالی این سو و آن سو دویدند و چه آن‌هایی که دورتر و حتی بیرون از پارک فقط تماشاچی فاجعه بودند، ۱۳ روز است که به گفته خودشان کابوس و وحشت رهایشان نکرده؛ کابوس‌هایی پر از خون و دود و جنازه.

پرواز شماره ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین صبح آن روز که چهارشنبه بود، ساعت حدود ۶:۱۳ دقیقه از فرودگاه امام بلند شد تا راهی کی‌یف، پایتخت اوکراین شود و قرار بود دوساعت‌و ۴۰ دقیقه بعد هم از آنجا هر مسافری را به‌سوی خانه و زندگی‌اش در یک گوشه کره زمین راهی کند؛ اما پرواز شش دقیقه بیشتر به طول نینجامید و شلیک دو موشک پدافند ضدهوایی کاری کرد که مسافران این پرواز به‌جای کی‌یف، در پارکی در محمودآباد سابق که مدتی است اسمش شده شهرک لاله شاهدشهر، فرود بیایند، با بدن‌های بی‌جان.

حالا ۱۳ روز از آن سقوط گذشته است، برای رسیدن به محل حادثه باید ۲۵ کیلومتر آزادراه تهران – ساوه را طی کرد و بعد از سمت راست جاده به سمتی که نوشته شهریار خارج شد و پنج، شش کیلومتر بعد به جایی رسید که نوشته به سمت محمودآباد. زمین‌های محل سقوط و اطرافش را مقداری برف هنوز آب‌نشده از سه شب پیش پوشانده است، زمین گل‌آلود است و اطراف پارک و محل سقوط چند ماشین پلیس ایستاده‌اند. به گفته اهالی آن‌ها از همان روز سقوط تا الان اینجا هستند و اجازه نمی‌دهند کسی به پارک محل حادثه وارد شود. مأموران هم می‌گویند اجازه مصاحبه ندارند و دراین‌باره حرفی نمی‌زنند.

روایت اهالی و آن‌هایی را که از نزدیک شاهد سقوط هواپیما و روز‌های پس از آن و آمدن و رفتن نیرو‌های پلیس، امداد، امنیتی‌ها، گروه متخصصان اوکراینی و خبرنگاران داخلی و خارجی و… بوده اند، می‌توان شنید. روایت‌هایی که نقطه اشتراک بیشترشان کابوس است.

مهدی مرد جوانی است که آرایشگاهش درست روبه‌روی محل سقوط قرار دارد و گودالی که هواپیما در لحظه برخورد با زمین درست کرد کمتر از ۲۰ متر با آنجا فاصله دارد. او روایتی دست اول از شب حادثه و سقوط دارد. چون به گفته خودش در لحظه اتفاق، برخلاف بیشتر اهالی که آن لحظه خواب بودند، برای قدم‌زدن سگ‌هایش را بیرون آورده بود که متوجه هواپیمای شعله‌ور در آسمان شد. این روایت او از آن لحظات است: «من صبح زود سگ‌هام را آورده بودم بیرون قدم بزنند که هواپیما را دیدم، بدو بدو دنبالش می‌کردم که اصلا ببینم چی هست، چون داشت آتش می‌گرفت، اول نفهمیدم هواپیماست. به نظرم خلبان عمدا توی پارک هواپیما را زمین زد، اگر قبلش به زمین می‌خورد کلی خونه و آدم از بین می‌رفت؛ مثلا خونه میثم اینا قبل از میدان، واقعا نزدیک بود آنجا بیفتد، اما من دیدم که یک تکانی خورد، یک مقدار ارتفاع گرفت، آمد جلوتر میدان را رد کرد، نزدیک بود این ور کنار میدان بخورد به خونه محسن احمدی اینا، بالای تیر چراغ برق وسط میدان جهتش رفت سمت پارک، از بالای شهرک که رد می‌شد آتش از آن می‌ریخت پایین، هواپیما دقیقا از سمت شهریار می‌آمد به سمت شهرک و آخرش توی پارک سقوط کرد. چیزی که من دیدم این بود که هواپیما با یک بال داشت سقوط می‌کرد، یک بالش قبل‌تر افتاده بود، بعدا از دوستم شنیدم نزدیک پرند افتاده بود؛ یعنی کنده شده بود. وقتی هم خورد زمین اول یه صدای برخورد شدید، بعد یه زمین‌لرزه کوچک حس کردم، بعد انفجار بزرگ اتفاق افتاد و همه‌جا نورانی و قرمز شد». از او می‌پرسم که شما که بیرون بودی صدای برخورد موشک یا چیزی مثل شلیک را نشنیدی که این‌طور پاسخ داد: «هواپیما وقتی آمد بالای محل ما، قرمز بود، توی آتیش بود. تنها صدایی که می‌آمد صدایی مثل هوووف بود، مثل وزش شدید باد. البته یک چیز‌های سفید رنگی کنار هواپیما بود که نمی‌دونم چی بودن».

گزارش هولناک از لحظات اولیه سقوط هواپیما

شکور پسر نوجوانی که خانه‌شان نزدیک‌ترین خانه به محل سقوط هواپیماست، اینجا وسط بحث می‌آید و می‌گوید: «لطفا این را حتما بنویس که بچه‌های محمودآباد و خلج‌آباد وسایل مسافران را غارت نکردند، اگر هم کسی این کار را کرد، اهل اینجا نبود خدایی، به امام حسین بیا برویم از مأمورای نیروی انتظامی که از همان روز تا الان اینجا هستند بپرسیم، مادر خود من همین پریروز مقداری طلا پیدا کرد نزدیک خانه‌مان، رفت به مأموران تحویل داد. احتمالا مال مسافران هواپیما بود. اگر ما دنبال بردن بودیم، همان روز می‌توانستیم ببریم، بچه‌محل‌های ما همه همدیگر را می‌شناسیم، کسانی شاید برده باشند، ولی بچه‌محل ما نبودند و این کار را نکردند. یکی از همسایه‌ها یک کیف سوخته پیدا کرد توش دلار بود، یکی از بچه‌ها یک صندوقچه کوچیک پیدا کرد توش سکه طلا بود، همه را بچه‌ها تحویل مأموران دادند».

شکور ادامه می‌دهد: «پارک و محل از همان روز امنیتی شده؛ از همان روز اول تا الان، ما نزدیک‌ترین محل به سقوط هستیم، همه شیشه‌های خانه ما شکسته شد و ریخت، روی سقف و جلوی حیاط خانه پر از تیکه‌پاره و سوختگی شده بود».

او و دوستانش می‌گویند از همان روز تا الان تصاویر جنازه‌ها از جلوی چشمانشان دور نمی‌شود و شب بی‌کابوس نمی‌خوابند.

راوی دیگر، پسر جوانی است با هیکلی ورزشی که معلوم است اهل بدن‌سازی حرفه‌ای است. روایت او هم از ماجرا این‌گونه بود: «هواپیما درست از بالای سر خانه ما رد شد و افتاد توی پارک. من خواب بودم و از صدای خوردنش به زمین و لرزیدن ساختمان و ترک‌برداشتن شیشه‌ها بیدار شدم. چند لحظه بعد هم که یک انفجار بزرگ شد، خیلی وحشتناک بود. اول فکر کردم موشک خورده، گفتم اوه اوه جنگ شد و صباباطری را زدن، همین کناره دیگه». این را می‌گوید و با دست به سمت آن طرف محلی که هواپیما سقوط کرد، اشاره می‌کند.

بعد ادامه می‌دهد: «تاریک بود، ولی یهو همه‌جا روشن شد، نه روشن مثل هوای روز، روشن قرمز، قرمز آتشی، خیلی عجیب بود. هواپیما شیش‌و ۲۰ دقیقه سقوط کرد ما شیش‌و بیست‌و‌پنج دقیقه با زیرشلواری اونجا بودیم، کل محل اومده بودن، فکر کردیم می‌شه کسی را نجات داد، اما همه مرده بودند، همه جا روی زمین جنازه بود و خون. توی هوا هم بوی دود و سوختن. هوا که روشن شد، تازه بهتر فهمیدیم چی شده، متوجه شدیم داریم روی خون و دل‌و‌روده آدم‌ها راه می‌رویم…».

از او درباره اینکه گفته شد عده‌ای آمدند که وسایل مسافران هواپیما را سرقت کنند پرسیدم، گفت: «یه لحظه واسا». بعد گوشی‌اش را درآورد رفت توی قسمت گالری و گفت: این فیلم را ببین، تصاویری هولناک از بدن‌های تکه‌تکه شده و خون روی زمین و بین علف‌های سبز محوطه پارک، مرد، زن و کودک و قطعات و وسایلی که یا در حال سوختن بود یا از آن‌ها دود بلند می‌شد. بعد گفت: «دیدی؟ توی این شرایط کسی که انسان باشه، یه ذره شرف و وجدان داشته باشه، میتونه به چیزی فکر کنه، به دزدیدن وسایل این آدم‌های کشته‌شده؟ بعضی‌ها واقعا نمی‌دانم منظورشان چیست که این حرف‌ها را می‌زنند. اینجا مگه چقدر جمعیت داره، قد یه روستاست دیگه، همه هم رو می‌شناسن، کسی توی آن شرایط کاری می‌کرد همه می‌فهمیدن که، همه می‌دیدن. تا پلیس و بقیه برسن هم فقط ما بودیم. پلیس حدود ۲۰، ۲۵ دقیقه بعد رسید».

او هم یادش هست از کابوس و وحشت آن شب در خواب‌هایش بگوید: «اون وضعیت و جنازه آدم‌های هواپیما کاری با من کرد که هنوز هر شب کابوس می‌بینم، از ترس خواب‌های وحشتناک نمی‌تونم توی اتاق خودم بخوابم، می‌روم توی هال که شاید خوابم ببرد. چشمم را که می‌بندم صحنه‌هاش می‌آد جلوم…».

نام میدان شهرک مثل اسم خود شهرک، لاله است. یکی از خیابان‌های منتهی به میدان، چهار کوچه اطرافش دارد؛ کوچه‌هایی به نام چهار فصل؛ بهار، تابستان، پاییز و زمستان. بعد از ردکردن این کوچه‌ها، مغازه‌ای هست که فروشنده‌اش یک خانم است. او درباره صبح سقوط می‌گوید: «اولش که صدای افتادنش اومد، من فکر کردم زلزله شد، بعد یه صدایی مثل انفجار اومد و آسمون پر از نور شد، ما دویدیم بیرون، تو کوچه، از تو کوچه محل افتادنش معلوم بود. وایساده بودم، پسرم مهنا هم جلوم بود، یهویی حس کردم یه چیز‌هایی مثل ماسه از آسمون می‌ریزه پایین، چیز‌های ریز‌ریز، نمی‌دونم چی بود فقط دست‌هام رو گرفتم بالای سر مهنا که روی سرش نریزه. بعد دویدم سمت پارک، چون همه داشتن اون سمتی می‌رفتن، همون اولش یه چند تیکه بدن آدم و خون دیدم، ترسیدم، برگشتم و از اون روز تا الان دیگه نرفتم اون سمتی، نمی‌رم. دخترم هم الان چند روزه گوشت نمی‌خوره، میگه مامان برای من گوشت نذار تو غذا، حالش بد می‌شه و نمی‌خوره…». برخی از اهالی هم از تکه‌ها و قطعاتی می‌گویند که از شب سقوط روی سر شهرک توی خانه‌ها و روی پشت‌بام‌ها افتاده است. هواپیما که از بالای شهرک رد شد، در حال سوختن بود و چیز‌هایی از آن پایین می‌ریخت، بعد هم که به زمین خورد و کمی بعد منفجر شد، هر قطعه‌اش تا چند صد متر به سمت‌و‌سویی پرت شد. روی در و دیوار خانه آن‌ها که نزدیک‌تر بود؛ حتی ردّ خون هم ریخته شد. زن جوانی از اهالی شهرک می‌گوید: «توی حیاط و روی پشت‌بوم ما و بقیه همسایه‌ها یه چیز‌هایی افتاده بود، مثل تیکه‌پارچه و چیز‌های دیگه، مادرم فردای همون روز حیاط و پشت‌بوم و دیوار‌ها رو شست، خیلی‌ها این کار رو کردن، حس بدی بود. اینکه اون تیکه‌پارچه‌ها و چیز‌های دیگه احتمالا مال مسافرای بیچاره بود و با انفجار تکه‌تکه شدن و همه‌جا پخش شدن…».

یک مرد که ردّ زخمی کهنه کنار صورتش دارد، هم صبح روز سقوط را این‌طور روایت می‌کند: «من خواب بودم که یهویی گلدونای اتاقم از پشت پنجره افتادن، اول نفهمیدم چی شد، بعد گفتم حتما زلزله اومد؛ ولی بعد از سروصدای همسایه‌ها منم زدم بیرون و رفتم سمت پارکی که هواپیما افتاده بود. یه جا همون اول پارک یه تکه از سر و گوش و مو‌های یه نفر افتاده بود، معلوم معلوم بود، خون هم اطرافش نبود. خیلی وحشتناک بود. همون جا پاهام سست شد و برگشتم، چند روزه خوابم نمی‌بره. حالم واقعا بد شده و نمی‌دونم چی کار باید بکنم. فکر کنم خیلی‌ها حالشون بد باشه این روزها…».

تشییع پیکر مجتبی عباس‌نژاد (عکس زیر) از جانباختگان حادثه دلخراش ساقط شدن هواپیمای اوکراینی روز یکشنبه در گورستان بهشت‌آباد اهواز برگزار شد.

کانون نویسندگان ایران: بویی از عدالت نبرده اند



بیانیه‌ کانون نویسندگان ایران در محکومیت صدور حکم ۱۱ سال زندان برای آرش گنجی

خبرگزاری هرانا – کانون نویسندگان ایران طی بیانیه ای پرونده سازی و صدور حکم ۱۱ سال حبس برای آرش گنجی مترجم و منشی هیئت دبیران این کانون را محکوم کرده و خواهان لغو بی‌قید و شرط حکم صادره و مختومه شدن پرونده شد. پیشتر آرش گنجی توسط شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد. در صورت قطعی شدن این حکم از این میزان با استناد به ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مجازات اشد یعنی ۵ سال زندان قابل اجرا است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، کانون نویسندگان ایران طی بیانیه ای صدور حکم ۱۱ سال حبس تعزیری برای آرش گنجی مترجم و منشی هیئت دبیران این کانون را محکوم کرده و خواستار لغو بی‌قید و شرط حکم صادره و مختومه شدن پرونده شد.

در بخشی از این بیانیه آمده است: “حکومت که سابقه‌ای طولانی در سرکوب آزادی بیان دارد، همچنان هر صدایی را که به اعتراض بلند می‌شود و هر اندیشه‌ای را که از چارچوب مطلوب‌اش فراتر می‌رود بی‌درنگ خفه می‌کند. ناگفته پیداست دستگاه قضایی که به بهانه‌ی ترجمه‌ی کتابی پیرامون تحولات کشوری دیگر، برای مترجم آن حکم ۱۱ سال حبس صادر می‌کند بویی از عدالت نبرده است.”

منشی جوان کانون نویسندگان ایران به یازده سال زندان محکوم شد

به گزارش رادیو فرانسه، آرش گنجی، منشی هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، به اتهام “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی”، “تبلیغ علیه نظام” و “عضویت و همکاری با گروهک مخالف نظام” به یازده سال زندان محکوم شد.

حکم صادره از سوی دادگاه انقلاب تهران به ناصر زرافشان، وکیل آرش گنجی، ابلاغ شده است. کانون نویسندگان ایران با اعلام این خبر افزوده است که مصداق همۀ این اتهام‌ها ترجمۀ کتابی دربارۀ تحولات کردستان سوریه به نام “کلید کوچک دروازه‌ای بزرگ” است.

آرش گنجی در دی ماه ٩٨ بازداشت و پس از چهار هفته با تأمین قرار وثیقه ٤٥٠ میلیون تومانی تا زمان برگزاری دادگاه از زندان آزاد شد. نخستین جلسۀ دادگاه او در۲۵ خرداد ۱۳۹۹ به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد. قاضی محمد مقیسه وثیقۀ آرش گنجی را به ۳ میلیارد تومان افزایش داد که به بازداشت مجدد وی منجر شد.

حکومت ایران از مردم معترض می ترسد

به گفتۀ علی کاکاوند، شاعر و عضو کانون نویسندگان ایران، «حاکمیت از اعتراض های مردم هراس دارد و از آنجا که کانون نویسندگان ایران مدافع آزادی بیان است، سرکوب آزادی بیان هدف حاکمیت به شمار می رود، زیرا، با سرکوب آزادی بیان، با دستگیری اعضای کانون نویسندگان ایران، حاکمیت می خواهد این پیام عمومی را به مردم بدهد : “ما نمی گذاریم که شما آزادانه اعتراض کنید و حرف بزنید به طوری که حتی برای نویسندگان هم به صرف نوشتن جرم می تراشیم و آنان را به زندان می اندازیم.”»

شنبه پنجم مهر ماه دستگاه قضائی جمهوری اسلامی ایران سه نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران، بکتاش آبتین، رضا خندان (مهابادی) و کیوان باژن را به اتهام “تبلیغ علیه نظام” و “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور” راهی زندان اوین کرد. کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانیه ای صدور و اجرای احکام زندان سه عضو خود را “نشان از افزایش فشار بر نویسندگان مستقل” دانست و خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط اعضای زندانی خود شد.

علی کاکاوند، شاعر و عضو کانون نویسندگان ایران، نیز در گفتگو با رادیو بین المللی فرانسه خواستار “لغو فوری احکام زندان سه عضو کانون نویسندگان ایران شد و گفت : “به نظر من دستگیری نویسندگان عضو کانون بی ارتباط با شرایط کنونی کشور و به ویژه هراس حاکمیت نیست.” به گفتۀ علی کاکاوند، «حاکمیت از اعتراض های مردم هراس دارد و از آنجا که کانون نویسندگان ایران مدافع آزادی بیان است، سرکوب آزادی بیان هدف حاکمیت به شمار می رود، زیرا، با سرکوب آزادی بیان، با دستگیری اعضای کانون نویسندگان ایران، حاکمیت می خواهد این پیام عمومی را به مردم بدهد : “ما نمی گذاریم که شما آزادانه اعتراض کنید و حرف بزنید به طوری که حتی برای نویسندگان هم به صرف نوشتن جرم می تراشیم و آنان را به زندان می اندازیم.”»

به این ترتیب، به گمان کاکاوند، حاکمیت باید به این پرسش پاسخ دهد که “آیا نویسندگان می توانند نقش مخالفان و اپوزیسیون را بازی کنند؟”

در پاسخ به این پرسش خود کاکاوند می گوید : “ما، به عنوان اعضای کانون نویسندگان ایران چنین نقشی برای خود در نظر نگرفته ایم. حتی پرونده های اتهامی دوستان زندانی ما به هیچ وجه مربوط به اعتراض های دی ماه ٩٦ یا آبان ٩٨ نیست.”

اتهامات این سه نویسنده، به گفتۀ عضو کانون نویسندگان ایران، در سال ٩٤ و در ارتباط با انتشار “اندیشۀ آزاد”، نشریۀ داخلی کانون نویسندگان ایران، تاریخچۀ پنجاه سالۀ کانون و بیانیه های آن و همچنین شرکت در مراسم بزرگداشت محمد مختاری، محمد جعفر پوینده (دو نویسندۀ به قتل رسیده در سال ٧٧) و احمد شاملو، شاعر بزرگ معاصر، تشکیل شده اند. کاکاوند می گوید : این ها بهانه های جرم تراشی برای سه عضو کانون نویسندگان بوده در حالی که در مراسم بزرگداشت پوینده و مختاری و احمد شاملو دهها نفر دیگر شرکت داشتند.

شاعر ایرانی می افزاید : “نمی توان حتی با استناد به قوانین ناقص و نیم بند حاکم بر کشور از چنین مواردی جرم ساخت. دستگیری دوستان ما در واقع در ادامۀ فشارهایی است که همواره بر کانون نویسندگان ایران اعمال شده چه مردم اعتراض بکنند چه نکنند، هر چند گمان میکنم که اعتراض های اجتماعی دو سه سال گذشته باعث شده که حکومت بهراسد و هر صدای اعتراضی را سرکوب کند.”

در واقع به گمان کاکاوند، هدف حکومت خاموش کردن رهبران اپوزیسیون و یا قرار دادن نویسندگان زندانی در چنین مقامی نیست. هدف حکومت دادن این پیام عمومی است : “به شدت برخورد، بازداشت و زندانی می کنیم و برخورد خوبی با شما نخواهیم داشت حتی اگر نویسنده باشید.” کاکاوند می گوید : “هدف، ایجاد هراس است. هر قدرت سیاسی که بیشتر بترسد بیشتر چنگ و دندان نشان می دهد تا بقیه را بترساند. حکومت می خواهد که همۀ نویسندگان باصطلاح حساب کار دست شان بیاید.” با این حال کاکاوند معتقد است که “حکومت اشتباه می کند.” او یادآور می شود که نقطۀ پیوند اعضای کانون نویسندگان ایران منشور و اساسنامۀ آن، یعنی دفاع از آزادی بیان و مخالفت با سانسور است. او تأکید می کند که “هدف کانون نویسندگان ایران کار سیاسی نیست.” اما حکومت با فعالیت فرهنگی کانون نویسندگان برخورد سیاسی می کند و این برخورد، به گفتۀ عضو کانون نویسندگان ایران، نتیجۀ معکوس دارد. او می گوید : “برای نمونه وقتی که در سال ٧٧ مختاری و پوینده را کشتند، کانون نویسندگان ایران ناگهان با جمعیت بزرگی از نویسندگان جوان روبرو شد که برای عضویت در کانون صف کشیدند.” به همین خاطر زندانی کردن اعضای کانون نویسندگان نه فقط باعث ترس دیگران نمی شود، بلکه باعث می شود که عده زیادی وارد صحنه شده و بگویند : “ما هم نویسنده‌ایم و جای نویسنده زندان نیست.”

علی کاکاوند در پایان گفته است : کانون نویسندگان ایران انتظار دارد که “همۀ نویسندگان، شاعران و هنرمندان صدای بکتاش آبتین، رضا خندان (مهابادی) و کیوان باژن باشند.” او تأکید کرده است : “ما گواهی می دهیم که دوستان ما جز نوشتن و جز عضویت در یک تشکل صنفی و فرهنگی به اسم کانون نویسندگان ایران کاری نکرده اند و به این بهانه نمی توان برای آنان جرم تراشید. ننگ است که در قرن بیست و یکم نویسنده ای به خاطر نوشتن و دفاع از آزادی بیان به زندان برود.”

خودسوزی منجر به فوت یک زن دیگر در ماسال

خبرگزاری هرانا – روز شنبه ۱۳ دیماه، یک زن در شهرستان ماسال اقدام به خودسوزی کرد و جان خود را از دست داد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از رکنا، روز شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹، یک زن در ماسال اقدام به خودکشی کرد.

بر اساس این گزارش این زن میانسال دست به خودسوزی زد و جان خود را از دست داد.

در این گزارش اشاره‌ای به انگیزه و دلیل خودکشی این شهروند نشده است.

خودسوزی دختر ۱۵ ساله به دلیل اختلاف با همسرش!

برپایه گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، روز پنجشنبه ۲۰ آذر ۹۹ (۱۰ دسامبر ۲۰۲۰)، یک دختر ۱۵ ساله اهل روستای ”کانی رش“ با هویت ”روناک عزیزوند“ اقدام به خودسوزی و به زندگی خود پایان داد.

به گفته یک منبع مطلع، روناک عزیزوند در سن ۱۴ سالگی با فردی اهل روستای شکل آباد مرگور ارومیه با هویت امید محمودیان زندگی مشترک خود را آغاز و به دلیل اختلافات و مشاجره با همسرش اقدام به خودسوزی کرده است.

عدم حمایت قانونی و ممنوعیت صریح ازدواج کودکان در قوانین ایران موجبات تشدید ازدواج‌های تحمیلی به کودکان در ایران است.

از سوی دیگر، روز شنبه ۲۲ آذر (۱۲ دسامبر)، یک دختر ۱۶ ساله اهل روستای باوان از توابع ارومیه به دلیل مشکلات خانوادگی اقدام به خودسوی و به زندگی خود پایان داده است.

خبرنگار هه‌نگاو در ارومیه هویت این دختر نوجوان را ”زهرا اسماعیلی“ عنوان کرده است.

بازهم خودسوزی مرگبار دختر جوان در استان کردستان

خبرگزاری هرانا – روز چهارشنبه ۵ آذر، خودسوزی دختر جوان در شهرستان سروآباد استان کردستان، پس از ۱۰ روز بستری شدن در بیمارستان مرگ او را در پی داشت. دلیل خودسوزی این شهروند اختلافات خانوادگی عنوان شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل کردپا، یک دختر جوان در شهرستان سروآباد اقدام به خود سوزی کرد و جان خود را از دست داد.

بر اساس این گزارش، هویت این شهروند لیلا فرهادی فرزند کریم اهل روستای “دزلی” از توابع سروآباد عنوان شده است.

در این گزارش به نقل از یک منبع مطلع آمده است: “این دختر جوان ده روز پیش به دلیل اختلافات خانوادگی، اقدام به خودسوزی کرد و پس از ده روز بستری در یکی از بیمارستان های کرمانشاه، امروز چهارشنبه جان باخت”.

خودسوزی دختر به علت ازدواج اجباری در تهران

روز جمعه ۹ بهمن ماه، یک دختر ۱۷ ساله در تهران، اقدام به خودسوزی کرد و جان خود را از دست داد. گفته می شود این نوجوان، در پی ازدواج اجباری به اصرار خانواده و اطرافیان دست به این اقدام زده است. گفتنی است که سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی های سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از رکنا، روز جمعه ۹ بهمن ماه ۱۳۹۸، یک دختر ۱۷ ساله در تهران، اقدام به خودسوزی کرد.

در پی این حادثه، این نوجوان به بیمارستان مطهری تهران منتقل شد اما متاسفانه بر اثر شدت سوختگی جان خود را از دست داد.

گفته می‌شود این نوجوان، به علت مشکلات روحی در پی ازدواج اجباری دست به این اقدام زده است. بنابر گفته خانواده این دختر، ازدواج وی با اصرار خانواده و اطرافیان علیرغم مخالفت وی صورت گرفته است.

بر اساس این گزارش، جسد نوجوان فوت شده برای بررسی های بیشتر به پزشکی قانونی منتقل شده است.

شش سال زندان برای ژیلا کرم‌زاده مکوندی،‌ فعال مدنی

دادگاه تجدیدنظر استان تهران حکم شش سال حبس تعزیری ژیلا کرم‌زاده مکوندی، فعال مدنی، را تایید کرد.

پایگاه خبری هرانا گزارش داد شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر تهران حکمی را که دادگاه انقلاب پیشتر برای مکوندی صادر کرده بود عینا تایید کرد.

بر اساس قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد، یعنی پنج سال زندان در مورد خانم مکوندی قابل اجرا است.

خانم مکوندی به صورت غیابی از بابت اتهام «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور» به پنج سال حبس و از بابت اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال حبس و در مجموع به شش سال حبس تعزیری محکوم شده است.

ایران؛ سناتور دموکرات: دیدگاه دو حزبی در آمریکا



جوزف لیبرمن، سناتور دموکرات سابق آمریکا در مقاله‌ای با اعلام این‌که یک سیاست قوی و هوشمندانه علیه خشونت رژیم ایران در داخل و خارج مدت ها مورد پذیرش هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در واشنگتن بوده است، خواهان ادامه این سیاست شد.

مقاله که در وبسایت شبکه خبری ان‌.بی.سی منتشر شده است اضافه می‌کند: رویکرد فراجناحی در مباحثات مربوط به رژیم ایران آسیب دید، اما اکنون می‌تواند و باید بار دیگر ترمیم شود. ما از جو بایدن می‌خواهیم به توافق قبلی بازنگردد و در عوض با هر دو حزب در واشنگتن، و متحدانمان در اروپا و خاورمیانه، برای توسعه یک سیاست جدید در برابر حکومت ایران کار کند؛ سیاستی که بازتاب‌دهنده واقعیت‌های منطقه ای نه در سال۲۰۱۵، بلکه در سال۲۰۲۱ باشد.

همچنین یک نماینده جمهوری‌خواه کنگره آمریکا نیز در مقاله‌ای که فاکس نیوز آن را منتشر کرده، گفته است: بازگشت به توافق ۲۰۱۵ همان‌طور که هست، احتمالا اشتباه محاسبه ویرانگری خواهد بود.

.لی زلدین گفت: رژیم ایران فقط زبان زور و قدرت را می ‌فهمد. استفاده از زور و اقدام نظامی باید همیشه آخرین گزینه ممکن باشد، اما باید آن را روی میز نگهداریم

وی افزود: نباید به ‌خاطر سیاست داخلی، احساسات حزبی یا هوی و هوس ناآگاهانه تسلیم آنها شویم. ما باید به درس‌های چندین سال گذشته توجه کنیم. باید درک کنیم که دشمن ضعیف و ناامید، رژیم ایران است.

هشدار یک مقام ارشد امنیتی آمریکا به دولت بایدن

پیش تر مشاور امنیت ملی کاخ سفید نیز به تیم بایدن که برای سیاست خارجی آمریکا تعیین شده هشدار داد که هرگونه مماشات در برابر رژیم ایران، روند عادی‌سازی روابط کشورهای عرب منطقه با اسرائیل را به خطر می‌اندازد.

به گزارش بلومبرگ، رابرت اوبرایان با اشاره به برخی گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال بازگشت دولت بعدی آمریکا به برجام گفت: مبنای امضای توافقات عادی‌سازی روابط با اسرائیل که تاکنون امارات، بحرین و سودان به آن پیوسته‌اند، اشتراک در بی‌اعتمادی آنها به رژیم ایران بوده است.

او در ادامه تصریح کرد: شرم‌آور است که اگر ببینیم از روند صلح جوانه‌زده در این منطقه آشوب زده با بازگشت به سیاست مماشات ممانعت شود.

برجام؛ واکنش آخوند رئیسی به اظهارات مشاور بایدن



ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی در مصاحبه با شبکه المنار وابسته به حزب الله لبنان گفته: به هیچ عنوان پای میز مذاکره‌ای نخواهیم نشست که دنبال محدودسازی قدرت دفاعی و امنیتی ما باشد و این محدودیت را خلاف امنیت جمهوری اسلامی می‌دانیم و زیر بار آن نخواهیم رفت.

این در حالیست که مشاور امنیت ملی دولت رئیس جمهور منتخب آمریکا روز یکشنبه گفته بود که واشنگتن برای بازگشت به توافق هسته‌ای با رژیم تهران باید درباره برنامه موشکی آنها مذاکره کند.

به گزارش سی ان ان، جیک سالیوان گفت: برنامه موشکی رژیم ایران باید پیش از هر گونه توافق هسته‌ ای روی میز باشد و مورد مذاکره قرار بگیرد.

سالیوان همچنین گفت: معتقدیم می توان مذاکراتی فراتر از پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل، گروه پنج به علاوه یک انجام داد و این مذاکرات می تواند با مشارکت بازیگران منطقه ای هم باشد.

این در حالیست که رژیم ایران گفته برجام قابل مذاکره مجدد نیست و فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران هم همین دیروز گفته بود: توان موشکی ما قابل مذاکره نیست و غلط می‌کند کسی بخواهد در این زمین مذاکره کند. احازه مذاکره درباره توان موشکی به هیچ مسئولی داده نمی‌شود و این خط قرمز ما است.

اگر تغییر نکنیم، تغییرمان خواهند داد!

این در حالیست که روزنامه آرمان نزدیک به جناح میانه حکومت پیش تر با اشاره به شرایط جدید نوشته بود: با روشن شدن نتایج انتخابات آمریکا باید از شعار و ادبیات سلحشوری که جای در سیاست ندارد، فاصله گرفت. نباید با تأکید بر عدم تفاوت ترامپ با بایدن، با حماسه‌ سرایی کشور را تا پای جنگ یا ادامه تحریم‌های بدتر از جنگ کشاند. شرایط داخلی، منطقه‌ ای و بین‌المللی بیانگر آن است که باید رویکردها و سیاست‌ها را تغییر دهیم. با همین فرمان دیگر نمی‌شود پیش رفت.

این منبع نوشت: باید در کنار تلاش برای احیای برجام، روابط با همسایگان را نیز احیا کنیم. جغرافیای مشترک فارغ از هر دلایلی این مهم را یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر کرده است. نه می‌توان ماهیت وهابی عربستان را انکار کرد و تغییر داد و آن کشور را با خاک یکسان کرد و نه بحرین و… را تهدید کرد. در منطقه خاورمیانه نیز باید واقعیت ها را درک (موجودیت اسرائیل) و حوزه‌های نفوذ را به‌رسمیت شناخت و در تعاملی مثبت به سوی صلح و ثبات حرکت کرد.

این روزنامه افزود: بدانیم در نظام بین‌الملل دیگر قامت کشورها چندان اهمیت ندارد. سیاست و ادبیاتی که دیروز کویت و امروز امارات را مهره‌ای نمی‌دانست، نه آن روز و نه امروز و نه فردا کاربرد نداشته و ندارد. ما نیز باید نشانه‌های تغییر را بروز دهیم که اگر تغییر نکنیم تغییرمان خواهند داد. تغییرات را خود مدیریت کنیم قبل از آن‌که از سر اجبار تغییر کنیم یا تغییرمان دهند. سخن آخر این‌که همه چیز روشن است و چندان به نوشتن و گفتن نیازی نیست، نگذاریم دیر شود.

گروگان سالخورده: کمک کنید از جهنم اوین آزاد شوم



مسعود مصاحب، زندانی دوتابعیتی: کمک کنید از جهنم زندان اوین آزاد شوم

مسعود مصاحب، زندانی دوتابعیتی در ایران در یک فایل صوتی که از زندان اوین ارسال کرده است، وضعیت خود در زندان «جهنم» توصیف کرده و خواستار کمک برای آزادی او از زندان شده است.

به گزارش رادیو فردا، این فایل صوتی که حدود سه دقیقه است، اخیرا در یک اکانت توییتری که برای آزادی آقای مصاحب اطلاع‌رسانی می‌کند منتشر شده است.

آقای مصاحب در این فایل صوتی، با اشاره به اینکه ۲۳ ماه است در «زندان بدنام اوین» به سر می‌برد، توضیح می‌دهد که شرایط سلامتی او بد است و به تازگی از بیماری کرونا جان سالم به در برده است.

به گفته این زندانی به تازگی دو زندانی دیگر به دلیل بیماری کرونا جان خود را از دست داده‌اند.

آقای مصاحب به نام این افراد اشاره نکرده ولی گفته است در دوران زندان، پزشک زندان به اشتباه بیماری کرونای او را یک سرماخوردگی معمولی تشخیص داد و در زندان اقلامی چون ماسک و مواد ضدعفونی‌کننده وجود ندارد و «باید با قیمت گران از فروشگاه» زندان خریداری شوند.

به گفته این زندانی که ۷۴ سال سن دارد، او «از دیابت، نوروپاتی و مشکلات دریچه‌ قلب» رنج می‌برد، پیش از این یک بار سکته مغزی کرده و با توجه به وجود «یک کیست در ریه و یک کیست در کلیه چپ» و مشکلات تیروئیدی و پروستات به طور مداوم نیازمند معاینات پزشکی است.

آقای مصاحب همچنین در توصیف وضعیت خود در زندان گفته است که معمولا همراه ۱۴ نفر دیگر در یک اتاق است، خودش سه پتوی نازک خریده و روی زمین می‌خوابد.

او در بخش دیگری از این فایل صوتی می‌گوید که کیفیت غذای زندان بد است، میوه و سبزی توزیع نمی‌شود و موشک و سوسک و ساس همیشه در اتاق وجود دارد.

مسعود مصاحب در حال گذراندن حکم ده سال حبس به اتهام «جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی» در زندان اوین است.

این بازرگان اتریشی ایرانی‌تبار، بهمن سال ۹۷، در سفر همراه با هیئتی از یک مرکز تحقیقاتی اتریشی به ایران، بازداشت شد.

قوه قضائیه ادعا می‌کند او «در قالب دبیرکل انجمن دوستی ایران و اتریش، برای سازمان موساد اسرائیل و همچنین آلمان جاسوسی می‌کرد» و به همین اتهام ۱۰ سال حبس گرفته است.

بر اساس گزارش سازمان عفو بین‌الملل، آقای مصاحب پس از بازداشت تحت شکنجه قرار گرفت تا مجبور به اعتراف شود و اعترافات اجباری خود را در مقابل دوربین تلویزیون هم بخواند.

دو گروگان ایرانی-اتریشی در زندان به کرونا مبتلا شدند

گزارش قبلی: همزمان با افزایش آمار مبتلایان به کووید- ۱۹ در ایران، خانواده مسعود مصاحب و کامران قادری، دو ایرانی–اتریشی زندانی در ایران اعلام کرده‌اند که این دو زندانی دو تابعیتی در زندان به ویروس کرونا مبتلا شده‌اند.

به گزارش صدای آمریکا، اعضای خانواده مسعود مصاحب، بازرگان ۷۴ ساله و دبیرکل انجمن ایران-اتریش که در ایران زندانی است با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرده‌اند که او به دلیل ابتلا به ویروس کرونا به بند قرنطینه زندان اوین منتقل شده است.

این زندانی دوتابعیتی در حالی به این ویروس مبتلا شده است که به گفته خانواده او، آقای مصاحب به بیماری‌های «جدی» دیگری از جمله دیابت و نارسایی قلبی مبتلا بوده و دستکم دو سال است که با درخواست اعزام این بازرگان ایرانی- اتریشی زندانی به بیمارستانی خارج از زندان اوین برای درمان، مخالفت شده است.

خانواده آقای مصاحب در ادامه این بیانیه،‌ همچنین با ناقض اصول حقوق بشر خواندن مواردی همچون سلول انفرادی، اعترافات اجباری، مراقبت درمانی نامناسب و دادگاه غیرقانونی، باردیگر خواستار آزادی این زندانی سیاسی شده‌اند.

از سوی دیگر هاریکا قادری‌ همسر کامران قادری، بازرگان ایرانی–اتریشی زندانی در ایران نیز با انتشار متنی در توئیتر با اشاره به بروز علائم ابتلا به ویروس کرونا در این زندانی دوتابعیتی طی روزهای گذشته از مقامات جمهوری اسلامی خواست، آزمایش کوید- ۱۹ از آقای قادری گرفته شود و اجازه دهند وی مورد معالجه قرار بگیرد.

پیش از این نیز درن نایر، عضو کارزار حمایت از حقوق زندانیان غیرقانونی، در صفحه توییتر خود با انتشار خبر ابتلای آقای قادری به این ویروس، وضعیت سلامت این زندای دو تابعیتی را در طول دو هفته گذشته نامناسب اعلام کرد و نوشت «دو هفته پیش، او به مدت سه روز تب داشت، حس بویایی و چشایی خود را از دست داده بود و قادر به ایستادن نبود.»

بیانیه زندانیان سیاسی زندان اوین؛
ویروس کرونا در زندان سونامی مرگ پدید خواهد آورد

زندانیان سیاسی زندان اوین با انتشار بیانیه ای نسبت به تبعات وحشتناک شیوع کرونا در زندان‌های جمهوری اسلامی هشدار داده و گفته اند: از این پس هر زندانی که به بیماری کرونا مبتلا شود مصداق آزار و شکنجه و چنانچه به همین بیماری جان خود را از دست بدهد، مرگش قتل عمد محسوب خواهد شد.

خبرگزاری هرانا – جمعی از زندانیان سیاسی بند ۸ زندان اوین با انتشار یک بیانیه ضمن اشاره به شیوع مجدد ویروس کرونا در کشور و زندان ها، نسبت به احتمال وقوع “سونامی مرگ” در زندان های کشور هشدار دادند و خواهان آزادی بی قید و شرط زندانیان و یا دستکم اعزام به مرخصی آنان شدند. این زندانیان در بخشی از این بیانیه با اشاره به فضای محدود و انبوه زندانیان در زندان ها بدون امکانات بهداشتی پیشگیرانه و رعایت فاصله‌ی اجتماعی نوشتند “از این پس هر زندانی که به بیماری کرونا مبتلا شود، مصداق آزار و شکنجه و چنانچه به همین بیماری جان خود را از دست دهد، مرگش قتل عمد محسوب خواهد شد”.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از کانون نویسندگان ایران، جمعی از زندانیان سیاسی بند ۸ زندان اوین با انتشار یک بیانیه ضمن اشاره به شیوع مجدد ویروس کرونا در کشور و زندان ها، خواهان آزادی بی قید و شرط زندانیان و یا دستکم اعزام به مرخصی آنان شدند.

در بخشی از این بیانیه آمده است «آنچه از وضعیت زندانیان در شرایط کرونایی برشمردیم، هشداری است به مسئولان! از این پس هر زندانی که به بیماری کرونا مبتلا شود، مصداق آزار و شکنجه، و چنانچه به همین بیماری جان خود را از دست دهد، مرگش قتل عمد محسوب خواهد شد».

متن کامل بیانیه در ادامه می آید:
چنانکه پیش‌بینی می‌شد، ویروس کرونا در پاییز سال جاری اوجی تازه و بلندتر گرفته است و هر روز شماری بیشتر از انسان‌ها را به کام مرگ می‌کشد.

از دلایل این اوج دوباره و کشتار روز افزون، یکی هم پنهان‌کاری، سهل‌انگاری و انفعال دست‌اندرکاران در آغاز جریان شیوع ویروس بوده است. در نتیجه‌ی بی اعتنایی به سلامت و جان مردم اکنون، بنا بر آمار رسمیِ آشکارا تقلیل‌گرایانه، در هر سه دقیقه یک انسان براثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست می‌دهد، و خانواده‌هایی عزادار می‌شوند. ای بسا که درهفته‌های آتی این بازه‌ی زمانی مرگ به کمتر از یک دقیقه کاهش یابد. اگر عدالتی در کار می‌بود هم اکنون عاملان این مرگ عمومی به جای تکیه داشتن بر مسند ریاست و مسئولیت باید بر صندلی محاکمه می‌نشستند و پاسخگوی وضعیت دهشتناکی می‌شدند که ساخته‌اند.

اینک خطر به همه‌ی شهرهای ایران گسترش یافته است و جان میلیون‌ها تن را به طور جدی تهدید می‌کند. زندان و زندانیان به عنوان بخشی از جامعه از این همه مستثناء نیستند، بسا که در وضعیتی تهدیدآمیزتر و درسایه‌ی خطری جدی‌تربه سر می‌برند. با نگاهی به شرایط زندان‌ها و چگونگی زیست زندانیان در ایران، به روشنی می‌توان به میزان مرگ‌آوری ویروس کرونا در چنین مکانی پی برد: فضایی محدود و انبوهی زندانیان؛ بی آنکه از امکانات بهداشتی پیشگیرانه و رعایت فاصله‌ی اجتماعی یرخوردار باشند؛ بی هیچ اختیاری برای مراقبت از خود؛ زیر فشارهای گوناگون روانی ازجمله نگرانی از سلامت عزیزانشان در بیرون زندان و …. با وجود این شرایط، شیوع جدی‌تر ویروس کرونا در زندان سونامی مرگ پدید خواهد آورد.

اما پیداست نهادهای حاکمیت چشمان خود را بر فاجعه‌ای که در راه است بسته‌اند و به فریب افکار عمومی به دست گزارشگران و رسانه‌های دروغ‌پرداز دل خوش داشته‌اند.

حقیقت امر اما بزرگتر و دردناک‌تر از آنست که بتوان پنهانش کرد. آنچه از وضعیت زندانیان در شرایط کرونایی برشمردیم، هشداری است به مسئولان! از این پس هر زندانی که به بیماری کرونا مبتلا شود، مصداق آزار و شکنجه، و چنانچه به همین بیماری جان خود را از دست دهد، مرگش قتل عمد محسوب خواهد شد.

ما زندانیان سیاسی امضاءکننده‌ی این بیانیه برای جلوگیری از فاجعه‌ی مرگ ناشی از کرونا در زندان، خواهان آزادی بی قید و شرط (توبه‌نامه، تعهدنامه…) زندانیان و یا دستکم به مرخصی فرستادن آنها هستیم و تا رسیدن به این خواسته صدای اعتراض‌مان بلند خواهد بود.

زندان اوین، بند ۸/ پنجشنبه ۶ آذر ۱۳۹۹

بکتاش آبتین/ محمد ابوالحسنی/ مهدی اصترزایی/ کیوان باژن/ سینا بهشتی/ آتبین جعفریان/ یاسین جمالی/ علی اصغر حسنی راد/ روح‌الله خزلی/ رضا خندان (مهابادی)/ محمدجواد خلاصی/ مهدی دارینی/ امیرسالار داوودی/ فرزین رضایی روشن/ سینا سالک/ سجاد شکری/ میلاد شهدی/ اصغر شیری/ خسرو صادقی بروجنی/ کوروش عباسی/ اسماعیل عبدی/ قاسم عبدی/ محمود علی نقی/ ابوالفضل غسالی/ محمد غفاری/ احمد فارسی/ حسن فتحی/ محسن قربانی/ محسن قنبری/ میثم گلشنی/ جواد لاری/ نصرالله لشنی/ امین لقایی/ بهنام محجوبی/ امید محمدی/ حسین محمودی/ عبدالرسول مرتضوی/ سید ابوالحسن منتظر/ سینا منیرزاد/ امیرحسین میرخلیلی/ احمد نادری/ رحیم نوروزی/ رمضان همتی”

********************************

همکاری نکنی تو را می کشیم، میگیم کرونا گرفتی

حمزه درویش زندانی عقیدتی سنی مذهب که از روز دوشنبه ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۹، در اندرزگاه ۸ زندان لاکان رشت در اعتراض به عدم رعایت اصل تفکیک جرائم و نگهداری وی در میان مجرمان خطرناک و درخواست برای بازگرداندنش به زندان رجائی شهر کرج همچنان در اعتصاب غذا به سر می برد، با انتشار نامه ای از زندان به شرح شکنجه، ضرب و شتم، درخواست همکاری ارگان های اطلاعاتی و امنیتی و تهدید به قتل پرداخته و با انتشار این نامه خواسته صدای مظلومیتش شنیده شود.

حمزه درویش به اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی کشور» از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به تحمل ۱۸ سال حبس تعزیری محکوم شد.

با گذشت بیش از دو ماه از انتقال حمزه درویش به زندان لاکان رشت، این زندانی سنی مذهب همچنان از حقوق اولیه خود محروم مانده است.

بازجویان اطلاعات و قاضی ناظر پرونده به خانواده حمزه درویش گفته‌اند «هدف از انتقال وی توقف فعالیت رسانه ای و قطع ارتباط با شبکه های مخالف نظام و رضایت دادن به اقامت در زندان لاکان رشت بوده است».

حمزه درویش زندانی عقیدتی سنی مذهب در قسمتی از نامه‌ای که به ‌دست کمپین رسیده است می‌گوید: «اگر برای من اتفاقی در زندان لاکان بیفتد، مسئولیت آن با دو بازپرس دادسرای مقدس ناحیه ۳۳ وزیری و محمد برائه است. همین دو بازپرس جانی دستور انتقال علیرضا شیرمحمدعلی را به زندان تهران بزرگ، بدون در نظر گرفتن قانون تفکیک جرائم دادند که منجر به کشته شدن او شد.»

نسخه ای از نامه حمزه درویش که جهت انتشار در اختیار کمپین دفاع از زندانیان سیاسی قرار گرفته است را در ادامه بخوانید:

رنجنامه حمزه درویش زندانی عقیدتی سنی مذهب محبوس در سلولی انفرادی در زندان لاکان رشت

«من حمزه درویش هستم ۲۷ ساله زندانی سیاسی اهل سنت. از تاریخ ۳۰ تیرماه ۹۹، در انفرادی زندان لاکان در اعتراض به اینکه اتهام من مربوط به این زندان نیست، امنیت جانی ندارم و با خواسته انتقال به زندان رجایی شهر دست به اعتصاب غذا زدم. متاسفانه در دومین روز اعتصاب غذایم به جای پاسخ دادن مرا به مدت سه روز و سه شب یعنی از تاریخ ۳۱ تیر تا دوم مرداد۹۹ در انفرادی دستبند و پابند زدند. طوری به من دستبند و پابندزدند که نمی توانستم دراز بکشم یا بلند شوم و در حالت نیم خیز مانده بودم.

سه شب و سه روز درحالت نشسته خوابیدم.

اتاق ۶ سالن امنیت (انفرادی زندان لاکان رشت) دوربین دارد و فیلم آن در حفاظت اطلاعات زندان موجود است.

روز چهارم مردادماه به دستور دادستان گیلان فلاح میری مرا به زور از انفرادی به سالن ۸ (سالن متهمان به قتل زندان لاکان) انتقال دادند. در بیستمین روز اعتصاب غذا پدر و مادرم در خانه در حمایت از من اعتصاب غذا کردند.

تا اینکه چند روز پیش کف اتاق را خیس کرده مرا کف اتاق خواباندند و مرا کتک زدند. دوباره مرا خیس کرده شلاقم زدند. چند بار این کار را تکرار کردند. سپس مرا دستبند و پابند به در اتاق زدند طوری این کار را انجام دادند که نمی توانستم بنشینم باید به همان شکل ایستاده می ماندم.

بیش از یک ساعت به حالت ایستاده نگهم داشتند. می گفتند باید اعتصابت را بشکنی و جلوی دوربین بگو که از اول اعتصاب غذا نکرده ای. خودت به درخواست خودت به زندان لاکان آمده ای و یا به درخواست خودت به سالن ۸ رفته ای. از سایتهایی که خبررسانی می کنند اعلام بیزاری بکن و بگو مطالبی که درباره تو منتشر می شود همه دروغ است وآنها از جانب خودشان به دروغ اطلاع رسانی میکنند.

الان مدت سه ماه است که با ضرب و شتم و فشار روحی روانی و تهدید از من می خواهند که همکاری کنم. می گویند اگر همکاری نکنی تو را آرزو به‌دل می گذاریم. تو را می کشیم و می گوییم که تو را کرونا کشته است. به تو هپاتیت و ایدز منتقل می کنیم. تو را عقیم می کنیم. نمی گذاریم که سالم از زندان خارج شوی از طریق عوامل‌مان در زندان کاری می کنیم که نقص عضو شوی، می گوییم که چشمت را کور کنند، با چاقو از ناحیه کلیه مجروحت کنند.

از من همکاریهایی می خواهند که امنیت جانی خود و خانواده ام به خطر می افتد. هیچ نهاد و ارگانی در کشور وجود ندارد که به ظلمهایی که اداره اطلاعات در حق من می کند پاسخگو باشد.

اگر برای من اتفاقی در زندان لاکان بیفتد، مسئولیت آن با دو بازپرس دادسرای مقدس ناحیه ۳۳ وزیری و محمد برائه است. همین دو بازپرس جانی دستور انتقال علیرضا شیرمحمدعلی را به زندان تهران بزرگ، بدون در نظر گرفتن قانون تفکیک جرائم دادند که منجر به کشته شدن او شد.

در آخر می خواهم این را بگویم در ۵ سالی که در زندان هستم، تازه معنا و مفهوم مرگ بر خامنه ای را درک کردم. الحق که مرگ برخامنه ای برازنده خامنه ای و زیردستانش است. کسانی که صدای من به آنها می رسد تلاش کنند که صدای مرا برسانند تا مردم بدانند آنچه از من در رسانه ها منتشر می شود حقیقت دارد.