Previous Next

مقام اروپايی: پیام مهمی به همه دیکتاتور‌های جهان


دولت هلند علیه دیکتاتور خونریز سوریه به خاطر نقض حقوق بشر، اعمال شکنجه و استفاده از سلاح شیمیایی در جنگ به دیوان بین‌المللی لاهه شکایت می‌کند. آلمان و فرانسه از این ابتکار عمل هلند پشتیبانی کرده اند.

وزیر خارجه هلند در این باره گفت: رژیم اسد بارها مرتکب جنایات وحشتناکی شده، از شکنجه و سلاح شیمیایی استفاده کرده و بیمارستان‌ها را بمباران کرده است و اکنون قربانیان این جنایات باید عدالت را تجربه کنند.

این مقام هلندی در ادامه خبر داد که آلمان و فرانسه از شکایت علیه بشار اسد حمایت خواهند کرد.

به گفته وزیر خارجه هلند، این دادگاه گامی مهم علیه مصونیت از مجازات در سوریه بشمار می رود و شکایت علیه بشار اسد پیام مهمی به دیگر دیکتاتور‌های جهان است.

وی همچنین تاکید کرد، پیش‌شرط صلح پایدار در سوریه این است که عاملان جنایات هولناک و نقض حقوق بشر مورد پیگرد قانونی قرار گیرند.

سازمان دیده‌بان حقوق بشر سوریه که مقر آن در لندن است، ابتکار عمل هلند را ستوده و اعلام کرد که هلند با این اقدام در کنار قربانیان بی‌شمار رژیم اسد قرار گرفته است. این نهاد حقوق بشری سوری دولت‌ها را برای پشتیبانی از ابتکار عمل هلند فراخوانده است.

شجریان: مردم تصمیم می‌گیرند چه فرهنگی را بپذیرند


گفت‌وگوی منتشر نشده با محمدرضا شجریان

…اگر به نظر من باشد باید به همه افراد مجوز داد. این جامعه است که سبک و سنگین می‌کند و حق انتخاب دارد. مگر این آقایان که در این مملکت مدیر شده‌اند، از سرزمین و سیاره دیگری آمده‌اند؟ این‌ها هم از همین جامعه بیرون آمده‌اند. چطور شد که این‌ها می‌فهمند، ولی مردم نمی‌فهمند؟ چرا این‌ها خودشان را تافته جدا بافته و عاقل‌تر از مردم می‌دانند؟ این مردم هستند که باید تصمیم بگیرند فرهنگی را بپذیرند یا نه. خانواده‌ها خودشان بلدند چه کار کنند….

گفتن و نوشتن درباره محمدرضا شجریان، چون وصف خورشید کاری عبث و بیهوده است؛ او نه‌فقط خواننده و هنرمندی تمام‌عیار در آواز و موسیقی، خوشنویسی، مبتکر و مبدع ساز و در واقع مجموعه مراد در هنر است که پدیده‌ای آسمانی و موهبتی الهی برای فرهنگ ایران و ایرانی به‌شمار می‌رود. شجریان همان نغمه‌ساز باغ بی‌برگی ماست؛ هم او که در این فضای فرهنگی، خود باغی آباد و پرثمر بوده و هماره منبع امید و جوشش برای اهل هنر! سترگی و استواری او چنان است که در پرتو شعاع نورانی‌اش هر ذره‌ای نمایان می‌شود.

شرق در ادامه نوشت: گفت‌وگوی حاضر حاصل چندین نشست و جلسه دوستانه و صمیمی با استاد شجریان بین سال‌های ۹۳ تا ۹۴ است؛ در واقع آخرین ملاقات ما به چند روز قبل از سفر استاد به آمریکا و انتشار خبر بیماری‌شان در نوروز ۹۵ باز‌می‌گردد… بعد از آن سفر، دیگر استاد در هیچ مصاحبه و گفت‌و‌شنیدی حضور پیدا نکرد و به عبارتی این گفتگو آخرین مصاحبه استاد قبل از بیماری‌شان محسوب و به مناسبت هشتادمین سال تولد ایشان منتشر می‌شود.

مباحث مطرح‌شده در این مقال، گزیده‌ای از ساعت‌ها هم‌صحبتی با این استاد بی‌بدیل موسیقی و آواز ایران است… با آرزوی سلامتی و بهبودی برای این اسطوره تأثیرگذار تاریخ فرهنگ و هنر ملی ایران.

با توجه به اینکه خوشنویسی یکی از رشته‌های هنری است که شما تا مقطع بالایی آن را دنبال کردید و یکی از علاقه‌مندی‌های اصلی شما محسوب می‌شود، می‌خواستم ببینم از نظر شما ارتباطی بین آواز و خوشنویسی وجود دارد؟

هر هنری برای خودش شرایط و راه و رسمی دارد. در خوشنویسی نستعلیق، در یک مصراع از شعر بیشتر از دو کشش نباید وجود داشته باشد، وگرنه کرسی خط به هم می‌ریزد و بدنما می‌شود. در آواز هم به همین شکل است. هنگام آواز اگر بخواهید معانی شعر و واژه‌های یک مصراع را بیان کنید بیشتر از دو کشش واقع نمی‌شود در غیر این صورت زیبا نخواهد شد. از این جهت این دو هنر به هم شباهت دارند. انعطاف ارائه نت‌ها در آواز، مانند همان دوایر خط نستعلیق است، مثل زیبایی «ی» که آن ظرایف در آواز هم هست؛ بنابراین می‌توان این دو هنر را به هم تشبیه کرد.

سبک و شیوه آواز شما نسبت به قدما – مثلا اگر اقبال آذر و طاهرزاده را در نظر بگیریم – اگر نگوییم تحول، اما قطعا تغییراتی پیدا کرده است. برای وضوح بیشتر سؤال می‌خواهم مابه ازای آن را در خوشنویسی عرض کنم… مثلا اگر در عرصه خط اوج و قله آن را که میرعماد است در نظر بگیریم سبک‌ها و شیوه‌های جدیدی که در عین حال ریشه در خط قدما دارند پدید آمده است. مثل خط استاد امیرخانی نسبت به خط میر؛ آیا این تشبیه درست است؟

موافق نیستم، چون موسیقی فراتر از هر هنر دیگری است. حال و هوا، زمان‌بندی و خیلی چیز‌های خاص خودش را دارد که در خوشنویسی نیست.

منظور من تحولات این دو هنر است.

تحولاتش خیلی بیشتر از این حرف‌هاست. تحولات آوازی که من نسبت به قدما ارائه کردم خیلی تغییراتش بیشتر از خط آقای امیرخانی نسبت به میرعماد است.

مایلم بیشتر سلایق شما را در خط بدانم، شخصا چه نوع شیوه‌ای را می‌پسندید؟

خط استاد امیرخانی واقعا عالی است، خط استاد اخوین و دیگر استادان را هم می‌پسندم.

به کدام سبک علاقه‌مندید؟

سبک میرزا غلامرضا را خیلی دوست دارم و به نظرم خیلی قَدَر است.

اما من به عنوان کسی که سال‌ها خوشنویسی کرده‌ام به شباهت‌ها و ظرایف و دقایق خط با آواز دقت کرده‌ام و به همین سبب، با دیدن برخی خوشنویسی‌ها، آواز‌ها یا صدا‌هایی برایم تداعی می‌شود و بالعکس… لذا بشخصه آواز شما مرا به فضای خط استاد اخوین می‌برد!

آواز من به مراتب پیچیده‌تر از این حرف‌هاست.

مقصود من تشبیه به لحاظ برداشت احساسی بود. آن برش‌ها، وصل‌ها، دندانه‌ها، دوایر… خیلی ظریف و حساب‌شده است و بیان، لحن و متر آواز شما نیز چنین ویژگی‌هایی دارد و احساس مشابهی به مخاطب می‌دهد.

کاملا با خط آشنا هستم. ولی اگر بخواهیم مقایسه بکنیم موسیقی پیچیدگی‌های بسیار بیشتری دارد.

اما شما در جایی گفته بودید خوشنویسی بسیار سخت‌تر از آواز و موسیقی است. هنوز هم به این حرف اعتقاد دارید؟

بله، خوشنویسی از موسیقی سخت‌تر است، ولی سخت‌تر از آواز نیست. در آواز شما باید صدا را از درونتان بیرون بیاورید، این ساز [صدا]را یک سازنده نساخته که خوش‌صدا باشد. از وجودتان باید صدا را بیرون بیاورید و شب و روز با صدا کارکردن حوصله بسیار زیادی می‌خواهد و از آدم خیلی انرژی می‌گیرد. خوشنویسی آن‌قدر‌ها انرژی نمی‌گیرد. آواز بسیار سخت‌تر است، باید در کوه و موقع سربالایی بخوانید تا بتوانید از همه هوای ریه برای خواندن استفاده کنید. برای اینکه اگر در جایی دیدید موسیقی نیم‌دقیقه طول می‌کشد، کم نیاورید.

خطاط هرگز این‌قدر زحمت نمی‌کشد، خطاطی به‌خصوص نستعلیق خیلی سخت است، ولی مانند آواز زحمت ندارد. در آواز وقتی اوج بخوانید روی تمام سلول‌های بدن فشار می‌آید انگار که بدن می‌خواهد منفجر شود.

در زمینه نوازندگی می‌دانید که نسل جدید از نظر تکنیکی نسبت به قبل خیلی پیشرفته‌تر و تواناتر شده است و در مقایسه با نسل پیشین برتری نسبی دارد، اما چرا این ویژگی در زمینه آواز مشهود نیست؛ دلیل این مسئله از نظر شما چیست؟

چون کار آواز به این راحتی نیست… مسئله‌اش، خلاقیت و آهنگ‌سازی در لحظه است که هرکسی آن را ندارد. اکثرا ردیف را یاد می‌گیرند و دقیق مثل معلمشان می‌خوانند، ولی وقتی خودشان می‌خواهند آواز بخوانند نمی‌توانند، چون آن خلاقیت را ندارند. سال‌ها زمان می‌خواهد که یک خواننده بتواند با شعر خوب برخورد کند و آن را خوب بشناسد، شعر خوب انتخاب کند، ملودی‌ها و تحریر‌ها را هنگام خواندن مناسب انتخاب کند. این‌ها همه از نکات مهم است.

این ضعف در کجاست؟ در آموزش است؟

ضعف، هم در آموزش است و هم در خودشان. من دوره‌ای به عنوان دوره عالی برای گروهی از خوانندگان گذاشتم؛ آن‌ها الان خودشان خیلی راحت می‌توانند برای دو، سه سال، برنامه آواز طراحی کنند و بخوانند. گروه دیگری نزدیک به ۷۵ نفر متشکل از خانم‌ها و آقایان دارم، می‌خواهم در آنجا کالبدشکافی و طراحی آواز را به آن‌ها درس دهم. تا این دوره را نگذرانند نمی‌توانند از خودشان آواز بخوانند. باید با این کلیدی که دارم درِ خلاقیت آن‌ها را بگشایم.

باید به آن‌ها یاد بدهم که به چه شکل می‌توانند جمله‌بندی کنند. اساس آواز را به آن‌ها بگویم و تا بعد آن چیز‌هایی که در یاد دارند به دردشان بخورد. آن وقت است که هر چیزی را که شنیده‌اند، می‌توانند بسازند در صورتی که با الگویی که شنیدند فرق داشته باشد.

کالبدشکافی آواز در هیچ جای دنیا سابقه ندارد، چون هیچ جا – مگر در کشور جمهوری آذربایجان و اطراف ما – مانند ما آوازی ندارند که خلاق باشد و در لحظه خلق شود. تاکنون چنین کلاسی به عنوان دوره عالی آواز یا کالبدشکافی آواز وجود نداشته است.

ادامه این کلاس‌ها چه زمانی خواهد بود؟

سفری که پیش‌رو دارم وقتی تمام شود باید این کلاس‌ها را تشکیل دهم. ۲۰ تا ۳۰ جلسه طول می‌کشد تا این مباحث را کار کنیم. بعد دیگر خودشان باید تولیدکننده باشند. آن‌هم کار هرکسی نیست و زمینه خلاقیت و تیزهوشی می‌خواهد و باید آهنگ‌سازی بکنند.

خواننده آواز باید کار نوازنده، خواننده و آهنگ‌ساز را هم‌زمان انجام دهد. باید بتواند به‌تن‌هایی یک ساعت روی صحنه برود و آوازش را طوری بخواند که کسی متوجه نشود ساز همراه او نیست. بچه‌های ما هنوز متأسفانه به آن مرحله نرسیده‌اند؛ نه اینکه استعداد نداشته باشند، شاید نخواسته‌اند و پشتکار نداشتند. زندگی من کار روی آهنگ‌سازی و شعر است، تنها ردیف را روایت نکردم.

شما تصمیم ندارید ردیف آواز موسیقی ایران را ضبط کنید؟

خیر، تصمیم ندارم.

چرا ضرورتی در این زمینه نمی‌بینید؟

اگر ردیف را ضبط کنم، موسیقی را کوچک کرده‌ام. بعد بر سر آن دعوا می‌شود که فلانی یک چیز دیگری گفته است. این ردیفی که می‌بینیم نمونه‌های خوبی است که ملودی‌های معاصر موسیقی ما است و هزاران نمونه از آن را می‌توان ساخت. موسیقی ما دریای بیکرانی است که می‌توان در آن چیز‌های تازه‌ای آفرید. من هرچه آواز خواندم، نوع جمله‌بندی‌ها و تحریر‌ها و انتخاب شعر‌ها خودش ردیف است. ردیف برای چیست؟ برای این است که درست آواز بخوانند و دستگاه‌ها را دقیق بشناسند و فرودوفراز‌ها را یاد بگیرند. هرکدام از آواز‌های من برای کسانی که می‌خواهند ردیف را دنبال کنند، درس است.

عده‌ای اعتقاد دارند در سال‌های اخیر سبک‌های آوازی و همچنین رنگ صدا‌ها کم شده و اکثرا شبیه به یکدیگر می‌خوانند؛ به عبارتی غیر از شما الگویی برای آواز ندارند؛ شما چه نظری دارید؟

این مسئله هم به کسانی که آموزش آواز می‌بینند، بستگی دارد. خواننده‌های خوبی که کار تکنیکی داشته باشند و همه هم آن‌ها را بپسندند کم داشته‌ایم. یا اگر کسانی وجود داشتند، تدریسی نداشته و شاگرد تربیت نکرده‌اند. الان تصنیف‌خوان‌های خوبی در بین خواننده‌ها داریم، اما به محض اینکه می‌خواهند آواز بخوانند، می‌بینیم چیزی در بساط ندارند. آن‌ها باید دوره آواز را ببیند والا ما صدا‌های خوب و رنگ صدا‌های خوب کم نداریم. الان حدود ۱۰ نفر در تصنیف‌خوانی هستند که خوب هم می‌خوانند و فقط شاگرد من هم نبوده‌اند. اما اگر کسی بخواهد آواز بخواند، حسابش چیز دیگری است. درباره آواز و الگوی آن در زمان جدید کسی را نداریم، ولی از قدیمی‌ها کسانی هستند.

نظرتان درباره تقلید گسترده‌ای که از صدای شما می‌کنند، چیست؟

یک بحث هنگام آموزش است که هنرجو را وادار می‌کنیم تقلید کند، مثلا اگر در نقاشی معلم یک دست می‌کشد و می‌گوید عین آن را باید بکشید، در اینجا نباید هنرجو پا بکشد! وقتی من به هنرجو درس می‌دهم، می‌گویم عین این را باید بتوانی بخوانی. اگر این‌قدر گیرایی نداشته باشد که تقلید کند، نمی‌تواند موفق باشد.

خواننده باید خیلی سریع یاد بگیرد به همین دلیل من اول قوه دریافت و تقلید را بالا می‌برم که هنرجو بتواند با صدایش هر کاری که می‌خواهد انجام دهد. این را که گفتم مرحله اولیه است. در مرحله بعد، باید سبک دیگران و شیوه‌های مختلف را کار کند. خودم هم از همین راه رفتم و همه شیوه‌ها را کار کردم. تمام آواز‌های بعضی‌ها را و چند آواز بعضی دیگر را کار کردم و شیوه‌شان را شناختم از مجموع این‌ها در من یک «شجریان» درست شد. این‌ها هم باید همین کار را بکنند و در حیطه یک خواننده گیر نیفتند. فکر نکنند اگر با شجریان کار کردند، نباید نزد کس دیگری کار کنند، این اشتباه است.

باید سبک‌های دیگران را با دقت گوش کنند و فرابگیرند، همین‌طور ساز گوش کنند تا جمله‌بندی یاد بگیرند، شعر بخوانند و… یعنی باید زندگی کنند و با آواز معاشقه کنند تا بعد از چند سال اتفاقی بیفتد. اگر فکر کنیم بعد از چهار، پنج سال یک‌دفعه نابغه‌ای در آواز پدید می‌آید، اصلا چنین چیزی درست نیست. می‌توانند صدای خوب با تحریر خوب داشته باشند، اما فقط یک صدا دارند و طراحی آواز نمی‌توانند انجام دهند. الان صدا‌های بسیار خوبی هستند، اما نمی‌توانند حتی طراحی ساده‌ای کنند. ما می‌خواهیم یک مجموعه دربیاوریم که همه چیز را کامل داشته باشد.

آیا کارگاه شما به دنبال همان مجموعه است؟

بله؛ وقتی این‌ها تمام شد، هنرجو دوره‌های متعددی پیش‌رو دارد، باید جامعه‌شناسی بداند، با ادبیات آشنا باشد تا بیاموزد که شعر را در کجا بخواند و همین‌طور خیلی چیز‌هایی که خواننده آواز به آن نیاز دارد. خواننده تصنیف به این‌ها نیاز ندارد، فقط باید ریتم را بشناسد و تکنیکی داشته باشد و نیازی به معلومات آن‌چنانی نیست.

در مورد بحث کارگاه آوازی حضرت‌عالی نکته‌ای مورد سؤال است. امروزه بسیاری از افرادی که در کارگاه شما حاضر می‌شوند، خود را «شاگرد استاد شجریان» می‌دانند؛ درحالی‌که مفهوم «شاگرد استادی» در هنر چیز دیگری است و کسی که سال‌های متمادی از محضر یک استاد بهره برده، می‌تواند خود را شاگرد بنامد. همین مسئله باعث می‌شود اگر این شاگردان کارگاه آواز کاری انجام می‌دهند، این‌طور تصور شود که مورد تأیید شماست. لطفا نظر خودتان را در این مورد بفرمایید.

شاید این شاگرد حق دارد خودش را شاگرد من بداند! دروغ هم نگفته است. اما وقتی خودش را شاگرد من معرفی می‌کند، باید از عهده‌اش هم بربیاید و نشان دهد که در آواز چه کار می‌کند. باید خودش را یک طوری توجیه کند و بگوید در ابتدا شاگرد من بوده. نه اینکه حرف‌های نادرستی بزند مثل اینکه استاد من را به‌عنوان بهترین شاگرد پذیرفته است. اگر قرار باشد از اسم من برای توجیه و مطرح‌کردن خودش سوء‌استفاده کند، خیلی زود از جامعه تودهنی می‌خورد.

آیا جامعه این تشخیص را خواهد داد؟

تشخیص جامعه در دراز‌مدت درست است؛ ولی بعضی از نزدیکان در کار خوانندگی گاهی اوقات حرف‌های عجیب‌و‌غریبی می‌زنند که آدم فکر می‌کند این افراد حسادت می‌کنند؛ ولی به‌هر‌حال در هر کلاسی مثلا در دانشگاه پزشکی هم که بروید، دانشجویان از سال دوم همدیگر را دکتر خطاب می‌کنند؛ در‌حالی‌که چند سال مانده تا دکتر شوند. در کلاس من هم این افراد زحمت کشیده‌اند و خودشان خوب می‌دانند که چقدر تغییر کرده‌اند.

زمان زیادی را باید صرف کنند تا بخواهند روی پای خودشان بایستند و تولید‌کننده باشند. تا دوره عالی را تمام نکنند، نمی‌توانند تولید‌کننده باشند. فعلا باید همیشه چیزی را از بَرکنند و از این و آن سرهم کنند و بخوانند و این‌طور آواز‌خواندن نمی‌شود. این افراد در‌حال‌حاضر در این اندازه‌اند که با همه استعدادی که دارند، باز هم استعدادشان از من بیشتر نیست. من می‌دانم که یک جای کار می‌لنگد و هنوز نمی‌توانند روی پای خودشان باشند. وقتی سه، چهار کار بیرون بدهند، کفگیرشان ته دیگ می‌خورد و معلوم است کارشان تمام شده است. پس باید دوره عالی را ببیند، تا من خلاقیت‌شان را به کار بیندازم و ده‌ها نکته در کار آواز را تعلیم دهم، تمرین‌شان دهم و وادارشان کنم که فکر کنند.

بعد از چند سال می‌توانند بگویند خواننده‌ای هستند که تولید‌کننده هستند و ۱۰ جور برنامه می‌دهند که دوتای آن هم مثل یکدیگر نیست؛ اما الان هیچ‌کدام در جایگاهی نیستند که ادعا کنند که شاگرد شجریان هستند و به‌همین‌دلیل باید همه آن‌ها را قبول کنند. دروغ هم نمی‌گویند، شاگرد شجریان هستند و چهار عکس هم در کنار من گرفته‌اند؛ ولی باید صبر کنند بعد از دوره عالی. همه این‌ها هم نمی‌توانند دوره عالی را ببینند.

در دوره عالی خلاقیت این‌ها را به کار می‌اندازم که تولید‌کننده باشند؛ یعنی طراحی و آهنگ‌سازی انجام دهند. یک خواننده آواز باید در این حد باشد. برخی از بچه‌های ما ادعا‌های خیلی بی‌ربطی می‌کنند که هنوز در آن جایگاه نیستند.

آینده آواز کمی مبهم به نظر می‌رسد؛ ولی شما قبلا گفته بودید جای نگرانی نیست.

جای نگرانی از این نظر نیست که نمونه خوب آواز در دستشان هست مگر اینکه جامعه آواز را نخواهد. مگر اینکه جامعه نخواهد با شعر حافظ، سعدی و مولانا ارتباط داشته باشد، چون ما باید زبان همین شاعران را با آواز بیان کنیم. البته شعر نو هم آمده و آن جای خود…. با آن هم می‌شود کار‌هایی ارائه کرد. تکنولوژی و عوض‌شدن زندگی مردم، بسیار در موسیقی و نوع آهنگ‌ها تأثیر دارد. مثلا اگر بخواهیم در آمریکا آواز ایرانی بخوانیم نمی‌توان این کار را به کیفیت اینجا انجام داد. چون شرایط آنجا طوری است که به درد آواز ایرانی نمی‌خورد.

باید در همین مملکت باشیم و کمبود‌ها و مشکلات را ببینیم تا آواز حس و حال مخصوص خود را داشته باشد. این آواز زاییده فرهنگ همین جغرافیاست. اگر فرهنگ جغرافیا عوض شود یقین بدانید که نوع آواز‌ها هم کم‌کم بدون اینکه متوجه شویم عوض می‌شود.

شما به اقتضای این اتفاقات در آن طرف مرز‌ها هماهنگ می‌شوید؟

نه، من کار خودم را می‌کنم و پیام اینجا را به آن طرف می‌بریم.

واکنش آن‌ها چیست؟

به‌هر‌حال تعداد کم است. به اندازه موسیقی پاپ نیست. البته من فرق دارم و سالن‌هایم پر می‌شود، ولی خیلی‌ها این‌طور نیستند.

شما تا چه حد به شانس اعتقاد دارید؟ یعنی اگر خواننده‌ای بخواهد در آینده پا جای پای شما بگذارد، آیا باید شانس هم داشته باشد؟

خیر، با شانس که نمی‌شود. شانس تنها مربوط به بلیت بخت‌آزمایی است.

این‌ها که دوره عالی را می‌بینند هم نمی‌توانند به شما برسند. در این سال‌ها و چند دهه دیدیم که کسی به شما هم نزدیک نشده است.

باید بروند تلاش کنند و خودشان را برسانند. این شانس نیست. اگر به من نزدیک نشده‌اند برای این است که کار نکرده‌اند. آن‌طور که در حد دوره عالی باشد کار نکرده‌اند.

برای همایون، فرزندتان این مسئله فرق دارد. برخی این برداشت را دارند که شما آن چیز‌هایی که به همایون آموزش دادید به دیگران نگفته‌اید.

من وظیفه ندارم جواب‌گوی هر کسی باشم.

آیا همایون در‌حال‌حاضر از نظر آواز و طراحی آن به شما متکی است؟

همایون از روزی که خوانندگی را شروع کرد روی پای خودش بود. تمام کارهایش را خودش انجام می‌دهد و از من هیچ کمکی نمی‌گیرد. از روز اول هم من گفتم خودت کارت را بکن هر جا نیاز داشتی نظری می‌دهم، اما در نهایت بگذار کار برود در جامعه و نقد شود.

اما به‌هرحال تعلیم که داده‌اید؟

بله؛ البته که تعلیم دیده و از ۱۰، ۱۲‌سالگی تعلیم آواز همایون شروع شد و با او تکنیک آواز کار کردم. صدا‌سازی را با همایون تجربه کردم که خیلی هم جواب داد و الان مثل تکنیک من می‌خواند. خیلی از بچه‌های گروه من هم به همین تکنیک می‌خوانند.

شاگردی هم‌سطح همایون دارید؟

هیچ دو نفری را با هم مقایسه نمی‌کنم. البته تکنیک‌های خوبی در آن‌ها هست، اما خوانندگی، تیزهوشی و اعتماد‌به‌نفسی می‌خواهد که باید آن را داشته باشند تا بتوانند از چیزی که دارند استفاده درست کنند. من نمی‌خواهم به‌عنوان پدر از همایون تعریف کنم، ولی الحق، چون تیز‌هوش است می‌تواند خودش را به‌ویژه در صحنه خوب ارائه کند. هنوز این بچه‌ها نمی‌توانند در صحنه خوب کار کنند، هر وقت توانستند این کار را بکنند آن وقت می‌توان آن‌ها را با همایون مقایسه کرد.

شما همایون را نقد هم می‌کنید؟

اگر لازم باشد گاهی اوقات نقدش می‌کنم. مثلا می‌گویم اگر خواسته باشد با یک فرد دائم کار کند خیلی یکنواخت می‌شود. گاهی صحبت‌هایی با هم داریم.

درباره آوازش چطور؟

درباره آواز باید بیشتر روی بداهه‌خوانی‌اش کار کنم. وقتی تصمیم بگیرد بخواند، کارش را می‌کند، اما هرچه در کار هنر بیشتر کار کند، بیشتر به دردش می‌خورد. جا دارد همایون بیشتر کار کند.

آیا می‌توانیم بگوییم همایون ادامه طبیعی مسیر شماست؟

بگذاریم راه خودش را برود تا ببینیم تا کجا می‌رود.

خیلی‌ها دوست دارند بدانند شما ایشان را تأیید می‌کنید؟

فعلا همایون را گذاشته‌ام به عهده خودش تا تصمیم بگیرد. هیچ کاری به کارش ندارم. خودش تصمیم می‌گیرد.

ممکن است راهنمایی نیاز باشد؟

اگر بخواهد من راهنمایی می‌کنم، فعلا آزادش گذاشته‌ام تا خودش تصمیم بگیرد. به‌هر‌حال او خوانندگی را خوب بلد است، ولی اینکه آواز را چقدر دنبال کند، بستگی به علاقه‌اش به آواز دارد درحالی‌که شرایطش را دارد.

کسانی هستند که طبیعتا و به‌طور ذاتی و خدادادی صدای خوبی دارند، چقدر این مسئله دارای ارزش است؟

صدا یک وسیله فیزیکی اولیه است که در آواز باید وجود داشته باشد، ولی باید تربیت شود تا تربیت نشود راه به جایی نمی‌برد.

شما در مراسم بزرگداشت آقای خواجه‌امیری (ایرج) درباره ایشان صحبت کردید و نظری دادید.

درباره صدا و چهچهه‌ها نظر دادم. ببینید موارد مختلفی در کار خوانندگی وجود دارد. «هزار نکته در این کار و بار دلداریست» و من فقط دو نکته آن را گفتم، سعی هم کردم این دو نکته درست را بگویم.

این صدا و چهچهه اکتسابی است؟

هم ذاتی است و هم بخشی از آن تمرینی و به‌دست‌آوردنی است. باید تار‌های صوتی مناسب هم داشت. اینکه چه چیزی ارائه می‌کند و دیدگاهش چیست، یک بحث دیگر است. من در آن مراسم در مورد دو اصل مهمی که وجود دارد و مشهود است صحبت کردم.

این دو نکته چقدر ارزشمند است؟

خیلی ارزش دارد و باعث می‌شود همه را به طرف خودش بکشد. اگر آن دو نکته [صدا و چهچهه‌ها]وجود نداشته باشد، کسی دیگر به بقیه آواز گوش نمی‌کند. آن دو نکته باید باشد، بعد باید ببینیم با آن دو، چه چیزی می‌خواهیم بیان کنیم و این نکته‌ای دیگر است. اینکه چه چیزی ارائه می‌کنید، عطر صدا چگونه است، شخصیت چگونه است، مسائلی جدا از تکنیک تحریر و چهچهه است. من درباره دو بخشی صحبت کردم که همه به آن اذعان دارند.

اینکه شما را به کجا می‌برد؟

آن یک بحث دیگر است. اینکه بگوییم صدا و تکنیک در خدمت چه چیزی است، آن هدف چیز دیگر است. برخی این‌طور می‌گویند که وقتی آن صدای بسیار خوب و ارزنده در خدمت یک چیز درست و حسابی نیست، ارزش ندارد. شاید هم حرفشان درست باشد؛ این بحث از نظر فرهنگی است. به‌هر‌حال اگر هم این توانایی در کنار نکات دیگر باشد، تأثیر آواز خیلی زیاد می‌شود.

اگر این مسئله تشریح شود، خیلی‌ها جواب سؤالشان را می‌گیرند.

بله متوجه می‌شوند. وقتی درباره جنس صدا و تکنیک و چهچهه صحبت می‌کنم همه می‌دانند درست می‌گویم. برخی دوست ندارند و برخی هم دوست دارند که آن انتخاب جامعه و فرهنگ است که چه چیزی دوست داشته باشد. من در کار و زندگی‌ام سعی کردم که همه این‌ها در خدمت هدف خیلی بالا باشد و جامعیت را در نظر گرفتم و دنیای دیگری برای خودم داشتم و آن را دنبال کردم. ولی وقتی از من می‌خواهند درباره یک شخص صحبت کنم، به‌دنبال کاستی‌ها و عیب آدم‌ها نمی‌گردم. نکات خوب و مثبتش را در نظر می‌گیرم و آن‌ها را بیان می‌کنم.

برای خیلی‌ها سنگین بود که فلانی چنین حرفی را زد، اما این وظیفه من بود که این نکات مثبت را بگویم. منتهی این مردم باهوش هستند و می‌فهمند که ما تا کجایش گفته‌ایم. افکار بسته طور دیگری فکر می‌کنند. انسان باید فکرش را باز کند و همه جوانب را در نظر بگیرد و درباره هر چیزی سر جای خودش صحبت کند.

شما همیشه به آینده موسیقی خوش‌بین بودید.

نسبت به دیدگاه جامعه به موسیقی خوش‌بین هستم. الان دولت و حتی تکنولوژی مشکلاتی ایجاد کرده است. مثلا امروز mp۳ همه آثار را به یغما می‌برد و هیچ‌چیز برای تهیه کننده‌ها و هنرمندان باقی نمی‌گذارد. این یک خطر است که هنر موسیقی را تهدید می‌کند، چون از نظر مالی تأمین نمی‌شود.

چه راهکاری وجود دارد؟

مردم باید این مسائل را مورد توجه قرار دهند. امروز بسیاری از شرکت‌های تولید‌کننده سی‌دی تعطیل شده‌اند. یک mp۳ به بازار می‌آید و خیلی‌ها هم که از ضرر آن بی‌خبرند، خوشحال می‌شوند که ۲۰ ساعت از کار‌های فلان هنرمند را با پنج هزار تومان خریده‌اند. این مسئله بزرگ‌ترین لطمه را به هنرمندان و تولید‌کنندگان می‌زند.

وقتی تولید‌کننده نتواند هزینه‌های خود را تأمین کند، به هنرمند نمی‌تواند دستمزد دهد، وقتی هم دستمزد هنرمند کفاف زندگی‌اش را ندهد، دیگر هنر را رها می‌کند. جامعه باید حواسش به این مسئله باشد. خودم هم دارم این مسائل را حس می‌کنم. من پنج سال است – از سال ۸۷ تا الان – یک ریال از بابت کنسرت و آلبوم در این مملکت درآمد نداشتم. حالا تا جایی می‌توانم خودم را اداره کنم، اما خطر این مسائل وجود دارد، ولی یک جوان تازه‌کار نمی‌تواند خود را اداره کند.

شنیده‌ها حاکی از این است که پیشنهاد و توافق اولیه‌ای به وجود آمده تا برای صد نفر مجوز برداشته شود. قبلا این تعداد ۶۰ نفر بود، ولی الان اسامی به صد نفر رسیده است.

امیدوارم این‌قدر متحول شده باشند. اگر به نظر من باشد باید به همه افراد مجوز داد. این جامعه است که سبک و سنگین می‌کند و حق انتخاب دارد. مگر این آقایان که در این مملکت مدیر شده‌اند، از سرزمین و سیاره دیگری آمده‌اند؟ این‌ها هم از همین جامعه بیرون آمده‌اند. چطور شد که این‌ها می‌فهمند، ولی مردم نمی‌فهمند؟ چرا این‌ها خودشان را تافته جدا بافته و عاقل‌تر از مردم می‌دانند؟ این مردم هستند که باید تصمیم بگیرند فرهنگی را بپذیرند یا نه. خانواده‌ها خودشان بلدند چه کار کنند.

یک توجیه که در ممیزی وجود دارد این است که هر اثری منتشر می‌شود یک غذای روحی است و ممکن است این غذا مسموم باشد. پس باید جلوی ورود غذای مسموم به جامعه گرفته شود. نظر شما چیست؟

باید به آن‌ها بگویم به شما ربطی ندارد که غذا مسموم باشد، شاید یک نفر بخواهد غذای مسموم بخورد و خودش را بکشد. اما همه که این کار را نمی‌کنند. حالا اینکه مگر توانسته‌اند جلوی غذای مسموم را بگیرند؟ موسیقی زیرزمینی از کجا درآمده؟ چون نگذاشتند مردم کارشان را بکنند و جلوگیری کردند موسیقی زیرزمینی بیرون آمده و جلویش را هم نمی‌توانند بگیرند. امروز دنیا دنیای دیگری است.

شما قائل به هنر سیاسی هستید؟

سیاست به تمام ارکان زندگی اجتماعی مردم ورود کرده است. در ایران همه چیز را سیاسی کرده‌اند. حتی اگر در دکان نانوایی به وضعیت آرد هم اعتراضی بشود می‌گویند کار سیاسی انجام شده است. حتی «ربنا» را یک دعای سیاسی کردند. این سیاست است که به حق و حقوق هنرمندان ورود کرده است وگرنه هنرمندان کاری به سیاست ندارند.

یعنی هنرمندان خودشان دوست ندارند وارد سیاست شوند؟

ابدا، سیاست است که به هنرمندان کار دارد و جلوی کارشان را می‌گیرد.

چه کار باید کرد؟

من دیگر درباره آن حرف نمی‌زنم. مردم باید در این باره تصمیم بگیرند چه کار می‌کنند. یا آن کسانی که حق ندارند در کار مردم دخالت کنند باید بفهمند که نباید سیاست را وارد همه ارکان زندگی مردم کنند. در آخر هم خودشان خسته می‌شوند و هم مردم را از کار و زندگی می‌اندازند. همه چیز سیاسی شده، موسیقی، ورزش، کتاب، فرهنگ و…. سیاست و دولت باید در خدمت این‌ها باشد.

ولی قبول دارید که برخی هنرمندان در خدمت سیاست هستند؟

خیلی. این‌ها آدم‌های بیچاره و بی‌مایه‌اند که به دنبال قدرت هستند.

پس می‌توان گفت که هنرمندان باید سیاست را بشناسند، ولی سیاسی نباشند؟

مسئله این است که یک بار شما در مبارزه با سیاست هستید و همه چیز را به نفع خودتان و به نفع افکارتان دارید سیاسی می‌کنید. این کار خوبی نیست. بعد سیاست کاری می‌کند که مردم را به مقابله با خودش دعوت می‌کند. چرا باید سیاست طوری در زندگی مردم دخالت کند که مردم و هنرمند را به دعوا در مقابل خودش بطلبد.

این بینش بالای هنرمند است که موقعیت را بشناسد و بر اساس آن شعر و آهنگ را انتخاب کند و هم‌گام با مردم باشد.

یک وقت هست مردم زندگی عادی دارند و شما اگر بیایید حرف سیاسی بزنید می‌خندند. وقتی سیاست برای مردم باشد حرف دیگری است؛ یعنی همه کار برای زندگی‌دادن به مردم انجام می‌دهد. هنرمند هم، چون جزئی از مردم است، از برنامه‌هایی که سیاست برای مردم و رفاه جامعه دارد بهره‌مند می‌شود.

یعنی آنجایی که هنرمند تشخیص می‌دهد کاری به نفع مردم است باید وارد شود؟

وظیفه دارد حرف مردم را در مقابل سیاست بزند. بعضی از هنرمند‌ها هم حاضر نیستند این کار را انجام دهند.

آیا این عیب هنرمند محسوب می‌شود؟

نه عیبش نیست؛ می‌گوید دلم نمی‌خواهد این کار را بکنم، دوست دارم زندگی خودم را داشته باشم. برخی دیگر هم نمی‌توانند تحمل کنند و می‌گویند ما می‌خواهیم حرف مردم را بزنیم.

چندسالی هست که با ساز‌های ابداعی خودتان کنسرت برگزار می‌کنید. لطفا یک ارزیابی از ساز‌های خودتان داشته باشید.

اگر همین‌ها را بتوانیم خوب معرفی بکنیم که هنرمندان از این ساز‌ها استفاده کنند و مردم بشنوند و خاطره‌ای برایشان ایجاد کند، مفید خواهد بود چراکه ساز‌ها را تهیه می‌کنند و می‌نوازند و ارتباط برقرار می‌کنند. البته این زمان می‌خواهد. در این شش- هفت سالی که این ساز‌ها را ساختم، متأسفانه در ایران به دلیل اینکه ممنوع‌الکار بودم نتوانستم آن‌ها را به صحنه ببرم. این ساز‌ها برای ایرانی‌ها در داخل ایران ساخته شده، ولی هنوز شناخته نشده‌اند. هرچند با این ساز‌ها در خارج از کشور کنسرت دادم و ساز‌ها خیلی خوب روی صحنه خودشان را نشان دادند و هرکس شنیده بسیار لذت برده است.

البته جلوه‌کردن ساز به توانایی نوازنده بستگی دارد، چون ساز را نوازنده معرفی می‌کند نه سازنده آن. من سال‌ها نیاز به این صدا‌ها را تجربه و حس کردم و بعد به سازسازی پرداختم که کاری بسیار وقت‌گیر و هزینه‌بر است و در کل کار سختی است. ساز وقتی از کارگاه بیرون می‌آید و می‌خواهیم به صدایش بیاوریم باید کلی وقت صرف کنیم تا به آن صدایی که می‌خواهیم برسیم. خوشبختانه این ساز‌ها تا اینجا خیلی خوب خودشان را نشان دادند.

از این ۱۵-۱۶ سازی که طراحی کردم و ساختم، بعضی‌هایش فقط یک نوع دارند و هنوز ادامه ندادم. بعضی هم هر کدام چهار، پنج نوع دارند که در ارکستر‌های مختلف استفاده می‌کنم. نوازندگان خارجی وقتی با این ساز‌ها برخورد می‌کنند و با آن‌ها می‌نوازند خیلی از آن‌ها خوششان می‌آید. نوازندگانی از آمریکا، کانادا، اروپا و روسیه در گروه ما بودند که خیلی این ساز‌ها را دوست داشتند و وقتی ساز‌ها را از آن‌ها گرفتم، خیلی ناراحت بودند. زمان می‌خواهد که مردم ایران این ساز‌ها را در صحنه ببینند و با آن‌ها آشنا شوند.

نوازنده هم باید با این ساز‌ها ارتباط برقرار کند و هر سازی که به نوازنده می‌دهند، باید شخصیت آن را درک کند و بداند چه نوع صدایی از آن در بیاورد و چه ملودی‌هایی با این ساز بهتر نواخته می‌شود. برای مثال، اگر یک قطعه برای نی نوشته شده باشد، وقتی برای سنتور نوشته می‌شود، تفاوت دارد. هنرمندانی هستند که ساز‌های دیگر می‌نوازند و ساز‌های من را هم می‌نوازند، اما باید با این ساز چند سال زندگی کنند و با فضای آن آشنا شوند. بعد هم براثر زیاد نواختن و زیاد شنیدن ازسوی مردم خاطره ایجاد شود. ساز‌های من در ایران هنوز به جایی نرسیده‌اند که خاطره ایجاد کنند و من منتظرم این ساز‌ها روزی در صحنه باشند و مردم آن‌ها را بشناسند.

آیا معتقدید ساز‌های شما نوازنده مخصوصی می‌خواهد؟

مثلا درباره ساز «ساغر» که نوازنده تار می‌تواند آن را بنوازد؛ نوازنده نباید فکر کند این تار است. بعد از چند وقت می‌بیند این ساز ملودی‌های خاص خودش را می‌خواهد. می‌توان ملودی‌های تار را هم با آن نواخت. پس این ساز وقتی لهجه خاصی دارد، باید ملودی‌های خاص خودش را پیدا کرد.

معتقدید از ابتدا این ساز را کسی فرا‌بگیرد؟

هم می‌تواند از ابتدا یاد بگیرد؛ هم اینکه کسی که مثلا سنتور می‌نوازند، می‌تواند تندر هم بنوازد، ولی نباید فکر کند همان سنتور است، چون تکنیک و زمان‌بندی آن فرق دارد و فرم مضراب‌زدنش کاملا تفاوت دارد. ساز «دل و دل» را مثل ویلن می‌نوازند، ولی ویلن‌نواز ایرانی خیلی بهتر با آن ارتباط برقرار می‌کرده و می‌گوید خیلی ایرانی است. وقتی یک چهارمضراب سه‌گاه یا ابوعطا می‌نوازند، خیلی آن‌ها را راضی‌تر می‌کند تا وقتی با ویلن می‌نوازند. چون این ساز پوست دارد که شرقی‌تر است و احساس دیگری به نوازنده دست می‌دهد. تمام این‌ها در صورتی است که با ساز بنوازند تا با ساز آشنا و دوست شوند.

با ساز باید معاشقه کرد تا بتوان صدای آن را خوب درآورد. پس نوازنده خیلی مهم است که ساز را چطور می‌نوازد و آن را معرفی می‌کند. هنوز به‌علت اینکه من شش سال است که در ایران کنسرت نداده‌ام، مردم ایران هنوز ساز من را درست در صحنه ندیده‌اند.

جسد زن برهنه در سطل زباله/آتش زدن یک زن دیگر


جسد زن جوانی که با ضربات متعدد چاقو سلاخی شده بود، درون گاری چرخ دار زباله کشف شد.

به گزارش خراسان، بررسی‌ها نشان داد: زن مذکور با وارد آمدن ضربات متعدد چاقو بر پیکرش به طرز فجیعی سلاخی شده است به گونه‌ای که عمق ورود تیغه چاقو به بدن زن ۴۴ ساله بیانگر آن بود که قاتل درحالت خشم و عصبانیت وحشتناک، او را در مکان دیگری به قتل رسانده است و سپس جسد را شبانه با وسیله نقلیه به خیابان ابرار انتقال داده و درون گاری زباله انداخته است.

آتش زدن یک زن در ارومیه توسط همسرش

خبرگزاری هرانا – روز شنبه ۲۹ شهریور، یک زن جوان در ارومیه توسط همسرش به آتش کشیده شد و پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از مرکز دموکراسی و حقوق بشر کردستان، روز شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹، یک زن جوان در ارومیه توسط همسرش به آتش کشیده شد.

در این گزارش هویت وی “مریم اطمانی” اهل ارومیه مادر دو فرزند عنوان شده است.

وی پس از انتقال به بیمارستان بر اثر شدت جراحات وارده در پی سوختگی، جان خود را از دست داد.

یک منبع مطلع انگیزه و دلیل بروز این واقعه را اختلافات خانوادگی، عنوان کرد و گفت: “هم اکنون همسر این زن متواری است و درصد سوختگی خانم اطمانی از سوی پزشکان ۹۰ درصد اعلام شده بود”.

زنی در تهران شوهر سابقش را یطرز فجیعی سر بُرید

زن جوان که همسر سابقش را به طرز فجیعی کشت و قصد انتقال جسد بدون سر را به حاشیه تهران داشت دیروز در دادگاه محاکمه شد.

به گزارش رکنا، عصرهفتم اردیبهشت ماه سال ۹۶ راننده یک تاکسی در حالی که هراسان بود با پلیس تماس گرفت و از جنایتی فجیع خبر داد. وی گفت: ساعتی قبل زن جوانی را از خیابان ششم نیروی هوایی سوار ماشین کردم تا به حاشیه تهران ببرم، اما به محض اینکه او از ماشین پیاده شد با صحنه وحشتناکی روبه رو شدم. زن جوان بسته مشکوکی که پتو پیچ بود را حمل می‌کرد. اما موقع پیاده شدن، اما از ماشین پیکر مثله شده یک مرد از داخل پتو بیرون افتاد.

مأموران پلیس یک زن ۴۵ ساله به نام مریم را بازداشت کردند. این زن همان جا به قتل شوهر سابقش به نام اردشیر اعتراف کرد و در بازجویی‌ها گفت: با چاقو سر همسرم را از بدنش جدا کردم. یک پا و دست او را نیز قطع کردم، اما نتوانستم سایر قسمت‌های بدنش را مثله کنم. من جسد را لای پتو پیچیدم و سپس تاکسی گرفتم. می‌خواستم جسد را در حاشیه تهران رها کنم، اما هنگام پیاده شدن از ماشین جسد مثل شده از داخل پتو بیرون افتاد.

پزشکان: وضعیت کرونایی تهران، قرمزتر شده است


رشد نگران کننده بستری‌های کرونا در تهران

معاون درمان ستاد مقابله با کرونا در کلانشهر تهران با اشاره به روند افزایشی مبتلایان کرونا در کشور، گفت: طی چند روز گذشته در کلانشهر تهران ۱۰ درصد افزایش موارد بستری کرونا در بیمارستان‌ها را شاهد بودیم که به نظر می‌رسد این سیر فزاینده نسبت به هفته‌های اخیر، نگران کننده است.

از سوی دیگر مینو محرز عضو کمیته علمی ستاد ملی مقابله با کرونا، درباره وضعیت قرمز شهر تهران گفت: در حال حاضر با گذشت زمان بیماری کرونا نه تنها کاهش نیافته است بلکه وضعیت شهر تهران قرمزتر شده است.

رئیس بخش آی‌سی‌یو کرونای بیمارستان امام رضا در مشهد نیز نسبت به نبود نیروی تازه نفس و تجهیزات در موج سوم کرونا هشدار داد و گفت: نیروها به ‌شدت از لحاظ جسمی و روحی خسته شده‌اند. همین که ما هر روز شاهد فوت افرادی هستیم که شاید تا دو هفته قبل سالم بودند، فشار بسیار بزرگی بر روی پرستاران و پزشکان وارد می‌کند. اگر میزان ورودی بیمارستانها کنترل نشود به‌دلیل نبود تجهیزات کافی و فرسودگی پرستاران و پزشکان با بحران روبه‌رو خواهیم شد.

کل ایران در وضعیت قرمز؛ دو برابر شدن آمار فوتی‌ها در تهران

معاو وزیر بهداشت در ایران با اشاره به اینکه کل کشور در وضعیت قرمز قرار دارد، گفت: در صورت ادامه این روند آمار کشته‌های کرونا به ۴۵ هزار نفر هم خواهد رسید.

به گزارش ایسنا، ایرج حریرچی معاون کل وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفت: انفجار کرونایی در برخی شهرها اتفاق افتاده است.

وی افزود: دیگر رنگ‌بندی کرونایی معنایی ندارد. نارنجی و زرد نداریم، کل کشور در وضعیت قرمز قرار دارد.هر تجمعی باعث افزایش آمار مبتلایان می‌شود و قطعا طی روزهای آتی در مدارس موارد مثبت کرونا مشاهده خواهد شد.

در همین حال اعلام شد که آمار فوتی‌های کرونا در پایتخت دو برابر شده است.

عضو شورای شهر تهران نسبت به تصمیم گیری های مدیریتی بدون توجه به روند فاجعه آمیز کرونا واکنش نشان داد. به گزارش فارس، مجید فراهانی، عضو شورای شهر تهران در پستی توییتری که تصویر آن را در اینستاگرام خود نیز منتشر کرده نسبت به تصمیمات مربوط به کرونا در تهران انتقاد کرد.

وی نوشته است: بر اساس آمار ظرف ده روز اخیر تعداد فوتی های ناشی از کرونا فقط در شهر تهران دو برابر شده است و عجیب آنکه شرایط دورکاری در استان تهران لغو شد و مدارس همچنان محل انتقال ویروس است. تصمیم گیری مدیران بدون توجه به روندها فاجعه می آفریند.

حکومتی که در مقابله با کرونا در ایران فاجعه آفرید

دوره طلایی مهار کرونا را از دست دادیم/ موج سوم کرونا شدیدتر است

عضو شورای عالی نظام پزشکی اعلام کرد در صورت بروز موج سوم کرونا شدیدتر است و در این صورت شاهد افزایش ناگهانی آمار مبتلایان و فوتی‌های خواهیم بود.

به گزارش خبرگزاری موج، حسین قشلاقی عضو شورای عالی نظام پزشکی با اشاره به خستگی و فرسودگی شدید کادر درمان، اظهار کرد: متاسفانه در ابتدای شیوع ویروس کرونا دولت آنطور که باید با وزارت بهداشت هماهنگ نبود و این امر سبب شد تا زمان طلایی مهار اپیدمی کرونا یعنی بازه زمانی ۲۰ اسفند تا ۲۰ فروردین را که به طور ذاتی هر ساله تعطیل است، از دست بدهیم.

وی افزود: اگر دولت در بازه زمانی فوق قرنطینه سخت را اعمال می‌کرد؛ موج اول کرونا با ابتلا و فوتی کمتری همراه بود و کادر درمان با این حجم از فشار کاری طاقت‌فرسا مواجه نمی‌شد.

قشلاقی ضمن اظهار تاسف مجدد از اینکه دوره طلایی مهار کرونا را از دست دادیم، ادامه داد: اشتباه دیگری که به افزایش ابتلا و فوتی‌های ناشی از کرونا دامن می‌زند، بازگشایی مدارس است که ریسک بالایی دارد در حالی که عدم بازگشایی خود عامل کنترل کننده‌ای در کاهش آمارهای موج سوم کرونا بود.

عضو شورای عالی نظام پزشکی با تاکید بر اینکه کادر درمان از نظر جسمی و روحی دچار فرسودگی شدید شده است، تصریح کرد: کادر درمان با وجود تعرفه‌های پایین، خستگی مفرط جسمی و روحی همچنان به تلاش شبانه روزی خود ادامه می‌دهد و اگر وضع به همین منوال پیش رود، عواقب خطرناکی به دنبال خواهد داشت زیرا توان جسمی و روحی آنها از بین رفته و با توجه به همزمانی آنفلوانزا و بیماری‌های عفونی با کووید ۱۹ در آینده‌ای نزدیک شرایط بسیار بدی را تجربه خواهیم کرد.

قشلاقی، خستگی کادر درمان را در بهبودی بیماران و نحوه عملکرد آنان بسیار موثر دانست و گفت: این امکان وجود دارد که موج سوم کرونا با شدت بیشتری رخ داده و شاهد افزایش ناگهانی آمار مبتلایان و فوتی‌های کرونا باشیم.

وی با بیان اینکه بازگشایی مدارس تصمیم عجولانه‌ای بود، خاطرنشان کرد: یکی از عوامل موثر در کاهش و کنترل موج سوم کرونا عدم بازگشایی مدارس بود که متاسفانه دولت بدون در نظر گرفتن فرسودگی شدید کادر درمان این ریسک خطرناک را پذیرفت و نگرانی شدیدی را برای کادر درمان کشور ایجاد کرد.

آمار می دهید زیرش بنویسید محرمانه

یک عضو شورای شهر تهران طی مصاحبه‌ ای با اعتماد آنلاین، پنهان‌کاری های دولتی در باره آمار قربانیان کرونا در پایتخت را فاش کرد کرد و گفت: می‌دیدم در بهشت زهرا ۱۲۰ تا ۱۳۰ تا داریم دفن می‌کنیم بعد آماری که داره اعلام می‌شود از کل کشور برابری می‌کنه با آمار بهشت زهرا..

سئوال: به‌عنوان عضو شورای شهر تهران آمار کرونا که الآن داره اعلام می‌شه فوت‌شدگان کرونا آمار واقعی هست یا خیر؟

حق‌شناس: نیست دیگه من که با زبان ببخشید فارسی دارم می گم…

سئوال: چقدر است؟

حق‌شناس: سه تا کار کردم گفتم آمار به من بده آمار می‌داد ولی آمار مکتوب نبود رسمی نمی‌دادند. من فهمیدم بهش گفتند حق نداری بگی.

مجری: کی گفته

حق‌شناس: حوزه‌های سخت قدرت. گفته ندهید. خلاصه آخر سر قبول کرد شهردار تهران که اس.ام.اسی آمار بده به آقای هاشمی، آقای هاشمی بگذاره تو گروه شورا و زیرش بنویسد محرمانه…

آمارها به دلایل سیاسی مخفی می‌شود

یک عضو ستاد ملی مقابله با کرونا از احتمال چهاررقمی شدن تعداد فوتی‌ها در شهریور و با برگزاری مراسم محرم خبر داد و گفت: با توجه به مفاد پروتکل‌ها و از طرف دیگر ملاحظات سیاسی و امنیتی، قطعا آمار به صورت مهندسی‌شده به جامعه تزریق می‌شود. از ابتدا برخی معتقد بودند که آمار و ارقام‌ اعلامی از سوی وزارت بهداشت به هیچ عنوان واقعیت نداشته است،

محمدرضا محبوب‌فر عضو ستاد ملی مقابله با کرونا و اپیدمیولوژیست به روزنامه جهان‌صنعت افزود: دقیقا یک ماه قبل از اعلام رسمی ظهور کرونا در کشور یعنی در اوایل دی‌ماه اولین بیمار مبتلا به کرونا مشاهده شده است. ولی آن زمان دولت به دلایل سیاسی و امنیتی پنهانکاری کرد و بعد از مراسم ۲۲ بهمن و انتخابات مجلس بالاخره دولت تصمیم گرفت وجود شیوع کرونا در کشور را اعلام کند.

وی گفت: متاسفانه از همان ابتدا یک اطلاع‌رسانی شفاف برای جامعه صورت نگرفت. قطعا از ابتدای شیوع کرونا در کشور تاکنون این آمار مهندسی شده است. در هر صورت این آمار براساس ملاحظات سیاسی و امنیتی به جامعه تزریق می‌شود. به عقیده بنده، آمارهای اعلامی از سوی وزارت بهداشت (تعداد مبتلایان و فوتی‌ها) یک ‌بیستم آمار حقیقی و واقعی است.

این عضو ستاد ملی مقابله با کرونا افزود: برخی گمانه ها گفته آمار فوتی‌ها ۵ برابر واقعیت است. به هر حال بر اساس شواهد و گزارش‌ها، وضعیت شیوع کرونا در ایران اصلا خوب نیست و اگر تجمعات (مراسم ماه محرم) لغو نشود، در آینده نه‌چندان دور با فاجعه عظیمی روبه‌رو خواهیم شد.

از سوی دیگر رئیس بیمارستان خمینی گفته: در یک ماه و نیم اخیر ابتلای جوانان به کرونا نسبت به دور قبل بیشتر شده است و همچنین شاهد افزایش تعداد بیماران بدحالی نسبت به دور اول شدیم که به آی سی یو نیاز دارند.

آمریکا بازگشت تحریم‌های سازمان ملل را اعلام کرد


مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا در ساعات پایانی روز شنبه با انتشار بیانیه‌ای، رسما از اعمال دوبارۀ همه تحریم‌های سازمان ملل علیه رژیم ایران خبر داد او افزود که اعمال دوباره تحریم‌ها شامل «تمدید دائمی» تحریم تسلیحاتی رژیم ایران نیز می‌شود.

به گزارش یورونیوز، وزیر خارجه آمریکا همچنین اعلام کرد که ایالات متحده به زودی تدابیری بیشتری را به اجرا خواهد گذاشت که منجر به تقویت مکانیسم اعمال تحریم‌های سازمان ملل علیه رژیم ایران شود.

او گفت که سیاست حداکثر فشار آمریکا علیه رژیم ایران تا زمانی که تهران گسترش هرج و مرج، خشونت و خونریزی» را متوقف نکند، ادامه خواهد داشت.

آمریکا همچنین هشدار داد آن دسته از اعضای سازمان ملل که این تحریم‌ها را رعایت نکنند، با پیامدهای این کار روبرو خواهند شد.

مایک پمپئو گفت: اگر اعضای سازمان ملل نتوانند به تعهدات خود در راستای اعمال این تحریم‌ها عمل کنند، آنگاه آمریکا با استفاده از اختیارات داخلی خود پیامدهایی را علیه آنها به اجرا می‌گذارد تا این اطمینان حاصل شود که رژیم ایران نمی‌تواند از مزایای فعالیت‌هایی که از سوی سازمان ملل ممنوع شده، بهره مند شود.

فرمان جدید ترامپ درباره تحریم تسلیحاتی رژیم ایران

رئیس‌جمهور آمریکا قصد دارد با امضای یک فرمان اجرایی جدید طرف‌هایی که وارد مبادلات تسلیحاتی با رژیم ایران می‌شوند را تحریم کند.

به گزارش فارس، سه منبع که خواسته‌اند نامشان فاش نشود به خبرگزاری رویترز گفته‌اند این فرمان اجرایی به رئیس‌جمهور آمریکا اختیار خواهد داد علیه طرف‌هایی که ممنوعیت‌های مربوط به مبادلات تسلیحات با رژیم ایران را نقض می‌کنند تحریم‌های ثانویه اعمال کند.

منابع مورد استناد رویترز گفته‌اند این فرمان اجرایی که احتمالاْ طی روزهای آینده صادر خواهد شد طرف‌های ناقض این ممنوعیت‌ها را به قطع دسترسی به بازار آمریکا تهدید خواهد کرد.

هشدار پمپئو به ملاها: آمریکا هرگز مماشات نمی‌ کند

وزیر خارجه آمریکا در توئیتی در مورد پیامدهای پایان تحریم تسلیحاتی جمهوری اسلامی نوشت: همسایگان ایران بهتر از هر کسی می‌دانند که چه تباهی رژیم ایران می‌تواند با این تسلیحات [بعد از انقضای تحریم تسلیحاتی] ایجاد کند.

پمپئو افزود: جهان و بخصوص دوستان اروپایی ما در شورای امنیت بایستی متوجه کلماتشان می‌بودند. آمریکا به این رهبریت شکست‌ خورده نمی‌پیوندد… آمریکا هرگز مماشات نمی‌کند، آمریکا رهبری می‌کند.

وزیر خارجه آمریکا پیش تر گفته بود: تحریم‌ها علیه رژیم ایران در نیمه شب ۲۰سپتامبر ۲۰۲۰ (۳۰ شهریور۹۹) باز خواهد گشت.

ناظران می گویند: با موضع‌گیری‌ها و کنش و واکنش‌های روزهای گذشته اکنون روشن شده که آمریکا یک نقشه‌ مسیر مشخص را برای عملی کردن مکانیسم ماشه پیش می‌برد و طرح قطعنامه در شورای امنیت به‌رغم آن‌که می‌دانست رأی نمی‌آورد، یکی از گام‌های این نقشه ‌مسیر برای نهایی کردن سیاست فشار حداکثری برای به‌زانو درآوردن رژیم ایران بوده است.

علی بیگدلی، تحلیلگر مسائل بین الملل در تهران در این باره به حاکمان جمهوری اسلامی هشدار داد و گفت: پیشنهاد می‌کنم مقامات کشور به شدت مراقب شرایط کنونی باشند چرا که نظام بین المللی در حال پوست انداختن است، آمریکا ممکن است به خاطر حفظ موقعیت جهانی خود دست به اقدامات تازه‌ای بزنند. مخصوصا با ورود چین به غرب آسیا شرایط حساسیت بالایی پیدا کرده است.

طرح ترور بیولوژیک رئیس جمهور آمریکا خنثی شد


مقامات امنیتی آمریکا یک نامه حاوی ماده سمی را کشف کردند که هدف آن مسموم کردن دونالد ترامپ بوده است. به گزارش سی‌ان‌ان، این نامه حاوی ماده سمی “ریسین” بوده که به مراتب کشنده‌تر از “سیانور” است.

سمی بودن این نامه با دو مرحله آزمایش مشخص شده است. همه نامه‌ها و مرسولات پستی به مقصد کاخ سفید به لحاظ امنیتی کنترل می‌شوند. پلیس فدرال آمریکا (اف بی آی) و “سرویس مخفی” که مسئولیت حفاظت از جان رییس جمهوری آمریکا و خانواده او را بر عهده دارد، مشغول تحقیق درباره مبدا ارسال این نامه سمی هستند.

بر اساس اعلام مقامات آمریکا نامه‌ای مشابه حاوی سم ریسین از مبدا کانادا به مقاصدی دولتی در ایالت تگزاس آمریکا هم ارسال شده است که ممکن است با مبدا ارسال نامه به کاخ سفید مشترک باشد. گفته می‌شود یک زن در کانادا به اتهام ارسال این نامه‌های سمی به آمریکا شناسایی شده است.

گفتنی است در سال 2018 نیز یک سرباز بازنشسته نیروی دریایی آمریکا به اتهام ارسال نامه سمی حاوی ماده ریسین به دونالد ترامپ تحت بازداشت قرار گرفت. در سال 2013 نیز مقامات امنیتی آمریکا از کشف نامه ای حاوی ماده سمی ریسین که برای باراک اوباما در کاخ سفید ارسال شده بود، خبر داده بودند.

پیشتر در دوران جورج دبلیو بوش و پس از واقعه 11 سپتامبر هم نامه‌هایی سمی به کاخ سفید و دیگر مقامات و مراکز و ادارات دولتی ایالات متحده آمریکا ارسال شده است.سم ریسین که بسیار کشنده است از پوست دانه‌های کرچک گرفته می‌شود و از طریق تنفس و خوردن و آشامیدن وارد بدن انسان شده و منجر به مرگ می‌شود. قدرت کشندگی این ماده سمی به مراتب از سیانور بیشتر است.

پمپئو: چرا حکومت یاغی ایران تا این حد خطرناک است؟


مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا روز شنبه در حساب توئیتر خود نوشت: چرا رژیم ایران تا این حد خطرناک است؟ این یک رژیم یاغی است، هر کاری بتواند می‌کند تا بر قدرت چنگ بزند و ایدئولوژی خشونت‌بار خود را گسترش بدهد.

مایک پمپئو دعوت کرده است، وقایع نگاری از فعالیت‌های مخرب رژیم ایران در سال ۲۰۲۰ را مطالعه کنند. این گزارش شامل حمایت رژیم ایران از تروریزم، برنامه موشکی آن، فعالیت‌های مالی غیرقانونی، تهدیدات علیه امنیت دریانوردی و امنیت سایبری، نقض حقوق‌بشر، و … می‌باشد که توسط وزارت‌خارجه آمریکا منتشر شده است.

وزارت‌ خارجه آمریکا پیش تر گفته بود: رژیم ایران همانند داعش یک حکومت تروریستی است. رژیم از طریق سپاه و یک شبکه تشکیل شده از نیروهای تروریستی نیابتی تحت کنترل خود، اقدام به ترور، آدم‌ربایی و اعدام قشر عادی مردم ایران نموده است. این رژیم به مدت ۴۰سال در توطئه‌ها و حملات تروریستی در بیش از ۴۰کشور دست داشته است. این رژیم یاغی برای انجام اعمال چرکین خود به معیارها و قوانین بین‌المللی اهمیت نمی‌دهد زیرا که از دیپلماتها و سفارتخانه‌ها به‌عنوان یک پوشش برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کند.

یکی از وقایع ناگوار دوچرخه سواری در ایران + عکس


حمید موسوی شاهد عینی یکی از وقایع ناگوار دوچرخه سواری در ایران است. او علاوه بر اینکه دوچرخه سواری می‌کند، کوهنورد و شناگر هم است. او نخستین منتشر کننده تصویری آزار و اذیت یک دوچرخه سوار است که به دلیل شدت ضربه برای بسیاری از مخاطبان غیر قابل باور بود.

موسوی در گفتگو با ایسنا در رابطه با تصویری که در یکی از شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده است، می‌گوید: حدودا یک هفته از این ماجرا می‌گذرد. شب حادثه من و چند تن از همرکابانم در حال تمرین دوچرخه سواری در خیابان پیام‌آوران به سمت پارک دولت شهر دزفول بودیم که یک موتور سوار با سرعت سرسام آوری از ما عبور کرد و ضربه بسیار محکمی که مانند تازیانه بود به کمر دوستم نواخت. همرکاب دیگر ما یعنی آقای هادی کواز عکس آن را به ثبت رساند و من در اینستاگرام منتشر کردم.

وی ادامه می‌دهد: ما به عنوان دوچرخه سوار بار‌ها شاهد چنین رفتار‌های نادرست و غیر انسانی بوده‌ایم، اما پس از این ضربه، همرکابم به دلیل شدت دردی که احساس می‌کرد برای دقایقی از ادامه رکاب زدن باز ماند و در شوک بود.

وی افزود: این را هم بگویم اگرچه چندین مرتبه دوستانم در گوشه کنار ایران که تجربه‌ای مشترک داشته اند هنگام بروز چنین حوادثی به نیروی انتظامی مراجعه کرده‌اند، اما نتیجه چندانی نداشته است گویا اینکه ما دوچرخه سواران کاری غیر قانونی انجام داده‌ایم و خودمان مقصر اصلی حادثه شناخته شده‌ایم.

مرگ دلخراش ورزشکار زن دوچرخه‌سوار

ونوس زرین خاک که عضو هیات دوچرخه سواری تهران بود، صبح روز چهارشنبه ۱۴ خردادماه حین تمرین در بزرگراه بر اثر تصادف با خودرویی که پس از حادثه متواری شد جان خود را از دست داد.

تقاطع بزرگراه شیخ فضل الله و حکیم یک خودرو از پشت با او که در حال تمرین با دوچرخه بوده برخورد می‌کند و متاسفانه این حادثه منجر به جانباختن این بانوی رکابزن می‌شود.

رئیس مرکز اورژانس تهران در واکنش به اظهارات مربی این ورزشکار دوچرخه‌سواری گفت: موتورلانس اوژانس تقریبا ۸ دقیقه پس از اولین تماس به محل وقوع حادثه رسیده و زمان رسیدن آمبولانس هم حدود ۱۱ دقیقه از زمان دریافت اولین تماس بوده است.

اما مربی این رکابزن که در لحظه فوت وی بالای سرش حضور داشته توضیحاتی را در مورد علت فوت و حواشی که بعدا پیش آمد ارائه کرده و طی آن گفته است که ابتدا آمبولانس موتوری آمد که نتوانست کاری انجام بدهد و سپس ۴۰ دقیقه طول کشید تا ماشین آمبولانس بیاید.

نبود امکانات؛ مرگ دلخراش ورزشکار دوچرخه‌سوار

ونوس زرین خاک ، بانوی دوچرخه سوار رشته کوهستان که عضو هیات دوچرخه سواری تهران بود، در روز جهانی دوچرخه حین تمرین در اثر تصادف با یک اتوموبیل فوت کرد

روز چهارشنبه ۱۴ خرداد ماه سال ۱۳۹۹ شمسی مصادف با سوم ژوئن ، روز جهانی دوچرخه بود.

ونوس زرین خاک (نوری) مشغول تمرین بوده است که در تقاطع بزرگراه شیخ فضل الله و حکیم ، یک خودرو از پشت با او برخورد می‌ کند که منجر به فوت این بانوی رکابزن می‌ شود.

او پیش از رسیدن نیروهای امدادی جان خود را از دست می دهد و علت مرگ وی، اصابت ضربه به سر بوده است. وی ۳۶ ساله و دارای یک فرزند بود. او علاوه بر دوچرخه سواری در رشته‌ های ورزشی یوگا، کیک بوکسینگ، دراگون بوت و همچنین کوهنوردی نیز فعالیت داشته است.

مدتی پیش نیز یک دوچرخه‌ سوار نوجوان در یزد بر اثر تصادف در حین تمرین درگذشته بود..

سایۀ سنگین مرگ قاضی لیبرال بر انتخابات نوامبر آمریکا


مرگ قاضی گینزبرگ کفۀ ترازو را به نفع محافظه‌کاران آمریکا سنگین کرد و این فرصت را در سنای این کشور در اختیار آنها گذاشت تا بتوانند از میان قضات محافظه‌کار، جانشینی هم‌عقیده با خود را برای این کرسی برگزینند. دیوان عالی آمریکا متشکل از ۹ قاضی است و ترامپ از زمان ورودش به کاخ سفید دو قاضی محافظه‌کار را برای این مقام منصوب کرده؛ چنانچه او موفق به انتصاب سومین قاضی برای این مقام بشود آنگاه در مجموع ۶ قاضی محافظه‌کار در مقابل ۳ قاضی لیبرال در بالاترین نهاد قضایی آمریکا حضور خواهند یافت که اتفاقی کم‌سابقه در تاریخ این کشور است.

به گزارش یورونیوز، به ندرت مرگ شخصیتی در ایالات متحده آمریکا تا این اندازه برای آینده این کشور مهم بوده است. روث بیدر گینزبرگ، قاضی دیوان عالی ایالات متحده روز جمعه ۱۸ سپتامبر در سن ۸۷ سالگی پس از دورانی طولانی دست و پنجه نرم کردن با سرطان لوزه‌المعده درگذشت. خبر درگذشت او مانند بمبی در واشنگتن صدا کرد.

این قاضی ایبرال که توانسته بود با موفقیت بر چند سرطان و بیماری‌های دیگری فائق آید، تقریبا به چهره‌ای جاودانه تبدیل شده بود و دست‌کم این امیدواری را در میان دموکرات‌ها (که با هر بار بستری شدن قاضی گینزبرگ در بیمارستان نفس‌ها را در سینه حبس می‌کردند) بوجود آورده بود که می‌تواند تا ژانویه ۲۰۲۱ میلادی یعنی زمان برگزاری مراسم تحلیف رئیس جمهور جدید آمریکا زنده بماند.

اما ۱۸ سپتامبر به گونه‌ای دیگر رقم خورد و اکنون ذی‌نفعان انتخابات ریاست جمهوری پیش‌روی آمریکا در هر دو حزب، باید در کنار دست و پنجه نرم کردن با چالش‌هایی مانند همه‌گیری ویروس کرونا، رکود اقتصادی و تنش‌های حاصل از تبعیض نژادی، تنها ۶ هفته مانده به برگزاری این انتخابات وارد نبرد بر سر تعیین جانشین برای قاضی گینزبرگ و پر کردن کرسی خالی او در دیوان عالی ایالات متحده شوند.

خانم گینزبرگ در سال ۱۹۹۳ میلادی از سوی بیل کلینتون، رئیس جمهور وقت آمریکا برای فعالیت در عالی‌ترین نهاد قضایی این کشور انتخاب شد. او قصد داشت در سال ۲۰۱۶ میلادی پس از پیروزی هیلاری کلینتون در انتخابات ریاست جمهوری، خود را بازنشسته کند. اما شکست کلینتون و در مقابل به قدرت رسیدن دونالد ترامپ باعث شد که او با وجود وخیم‌تر شدن وضعیت جسمانی‌اش، همچنان کرسی قضاوت را حفظ کند.

جانشین گینزبرگ؛ خطری برای آینده سیاسی آمریکا

مرگ قاضی گینزبرگ کفۀ ترازو را به نفع محافظه‌کاران آمریکا سنگین کرد و این فرصت را در سنای این کشور در اختیار آنها گذاشت تا بتوانند از میان قضات محافظه‌کار، جانشینی هم‌عقیده با خود را برای این کرسی برگزینند.

دیوان عالی آمریکا متشکل از ۹ قاضی است و دونالد ترامپ از زمان ورودش به کاخ سفید دو قاضی محافظه‌کار را برای این مقام منصوب کرده؛ چنانچه او موفق به انتصاب سومین قاضی برای این مقام بشود آنگاه در مجموع ۶ قاضی محافظه‌کار در مقابل ۳ قاضی چپگرا در بالاترین نهاد قضایی آمریکا حضور خواهند یافت که اتفاقی کم‌سابقه در تاریخ این کشور است.

این موضوع از آن رو نگران کننده است که همه تصمیمات اصلی در ایالات متحده در این دیوان گرفته می‌شود؛ از رای نهایی درباره سقط جنین و قوانین مهاجرتی گرفته تا دریافت کمک‌های درمانی، حق رای و اعلام حرف آخر در صورت وجود ابهام در نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا؛ تصمیماتی که بر سرنوشت مردم آمریکا آنهم برای چند دهه تاثیر می‌گذارند.

اکنون در اردوگاه جمهوریخواهان آمریکا امید دوباره‌ای قوت گرفته است. دونالد ترامپ می‌تواند با انتصاب قاضی جدید، انگیزه جمهوریخواهان را در هفته‌های آخر مبارزات انتخاباتی تقویت کند و بخت خود را برای پیروزی در هماورد ۳ نوامبر افزایش دهد. این کار بخصوص برای جلب نظر اوانجلیست‌های آمریکا که همواره خواستار لغو حق سقط جنین بودند، ضروری به نظر می‌رسد.

به‌طور معمول روند انتصاب یک قاضی جدید برای دیوان عالی، دو تا سه ماه طول می‌کشد. قضات عالی آمریکا از سوی رئیس جمهور معرفی می‌شوند اما این سنای آمریکاست که باید به فرد پیشنهاد شده رای اعتماد بدهد.

دموکرات‌ها عمدتا طرفدار این دیدگاه هستند که جانشین قاضی گینزبرگ در سال ۲۰۲۱ میلادی توسط برنده انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تعیین شود. برخی سناتورهای جمهوریخواه نیز اعلام کرده‌اند که مخالف تعیین قاضی جدیدی برای دیوان عالی قبل از برگزاری انتخابات ۳ نوامبر هستند، اما به نظر می‌رسد که بسیاری از هم حزبی‌هایشان دیدگاه متفاوتی دارند.

انتخاب سریع نهمین قاضی همچنین از آن رو برای جمهوریخواهان اهمیت دارد که چنانچه ابهامی در نتیجه نهایی انتخابات ریاست جمهوری به‌وجود آید، آنگاه کار تعیین تکلیف درباره نتیجه انتخابات به دیوان عالی واگذار خواهد شد. در این حالت چنانچه نهمین قاضی وجود نداشته باشد، این خطر وجود دارد که ۸ قاضی حاضر با دادن رای مساوی ۴-۴ بار دیگر سرنوشت انتخابات این کشور را به بن‌بست بکشانند.

چنگ اندازی سپاه پاسداران به صنعت خودروسازی ایران

حضور سپاه در صنعت خودروسازی به روایت پاسدار حاجی‌زاده

فرمانده نیروی هوافضای سپاه با بیان اینکه نیرو‌های مسلح امروز وظیفه خود را کمک و حمایت ازتوسعه صنایع داخلی می‌دانند، گفت: بدون هیچ‌گونه چشم‌داشت و تنها با هدف اعتلای کشور در این عرصه حضور خواهیم یافت.

به گزارش سپاه نیوز؛ سردار سرتیپ پاسدار امیرعلی حاجی‌زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه در بازدید از خطوط تولید و مراکز تحقیقاتی و نوآوری سایپا با بیان اینکه امروز در یک جنگ اقتصادی همه‌جانبه با دشمن قرار داریم، اظهار داشت: تلاش متخصصان فعال در صنعت خودرو به عنوان فرماندهان اصلی این نبرد، برای خودکفایی آینده کشور مهم و اثرگذار است.

وی افزود: خوشبختانه با روحیه‌ای که در زمینه بومی‌سازی قطعات، طراحی محصولات جدید با تکیه بر توان داخلی و نوآوری در گروه خودروسازی سایپا قابل مشاهده است، شکست دشمن را در دستیابی به اهداف خود رقم خواهیم زد.

سردار حاجی زاده با بیان این‌که شکست دشمن در زمینه تحریم صنعت خودرو با سرمایه‌گذاری و توجه به بومی‌سازی قطعات رقم خواهد خورد، ادامه داد: صنعت خودرو خاکریز امروز کشور در نبرد اقتصادی است و با اقداماتی که در دست اجرا است، دشمن در این عرصه ناامید خواهد شد.

فرمانده نیروی هوافضای سپاه تصریح کرد: ما در نیرو‌های مسلح، صنایع دفاع و بسیج، وظیفه امروز خود را کمک و حمایت از توسعه صنایع داخلی دانسته و بدون هیچگونه چشم‌داشت و تنها با هدف اعتلای کشور، در این عرصه حضور خواهیم داشت.