Previous Next

فیلم؛ کرونا: گزارش یکی از هموطنان از زباله گردی مردم

شهرستان دورود لرستان – گزارش یکی از هموطنان از زباله گردی مردم در شرایط کرونایی

ایران؛ فقر و فلاکت و خودکشی: خبر سخت است و جانکاه

دختر ۱۱ ساله ایلامی که خودکشی کرده بود، به علت ناتوانی خانواده در خرید قبر، نزدیک خانه شان دفن شد

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از همشهری، نماینده ایلام در مجلس درباره وضعیت خانواده دختر ۱۱ ساله ایلامی که چندی پیش به دلیل فقر اقتصادی خانواده‌اش خودکشی کرده بود، توضیحاتی ارائه کرد.

سلام امینی در این باره گفت: “پس از خودکشی دختر ۱۱ ساله ایلامی، کسی به کمک این خانواده فقیر نیامد، متاسفانه این خانواده به علت فقر اقتصادی فرزند خود را در فاصله ۲۰۰ متری منزل‌شان دفن کرده‌اند و این نشان می‌دهد این خانواده به‌شدت با مشکل اقتصادی مواجهند و توانایی خرید قبر نداشتند”.

امینی تاکید کرد: “کودکان ایلامی زمانی که مشاهده می‌کنند در خانواده آن‌ها حداقل امکانات حیاتی هم وجود ندارد و سخت‌ترین شرایط ممکن بر زندگی آن‌ها حاکم است، چاره‌ای جز خودکشی برای‌شان باقی نمی‌ماند. وضعیت اقتصادی اسفناک این خانواده‌ها منجر به چنین اتفاقاتی می‌شود”.

نماینده ایلام در مجلس اظهار کرد: “کودکان در دوره‌ای از زندگی هستند که به داشته‌های اطرافیان نگاه می‌کنند و فقر و نداری برای آن‌ها به شدت اذیت‌کننده است”.

او با اشاره به وضعیت نامساعد معضلات اجتماعی در این استان، گفت: “پس از جنگ ایران و عراق، استان ایلام به رتبه نخست خودکشی در کشور رسید. برخی از این خودکشی‌ها به قدری اسفناک هستند و در آنها از روش‌های بسیار دردناکی استفاده می‌شود که حتی قابل بازگویی نیست”.

معاون سابق روابط عمومی آموزش و پرورش احضار شد

خبرگزاری هرانا – نجات بهرامی، روزنامه نگار و معاون سابق روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، جهت تحمل دوران محکومیت خود به دادسرای اوین احضار شد. این روزنامه نگار در مرحله بدوی دادگاه به یک سال حبس تعزیری و دو سال محرومیت از استفاده از تلفن هوشمند و عضویت در احزاب و گروه های سیاسی محکوم شده بود و حکم صادره عینا در دادگاه تجدیدنظر استان تهران تایید شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نجات بهرامی طی یادداشتی از احضار خود جهت تحمل دوران محکومیت خبر داده است.

احضار آقای بهرامی توسط شعبه اول اجرای احکام کیفری دادسرای اوین صورت گرفته است و بر اساس این احضاریه وی باید حداکثر ظرف مدت ۵ روز خود را به دادگاه اجرای احکام اوین معرفی کند.

گفتنی است، نجات بهرامی در تاریخ ۲۷ مردادماه ۱۳۹۸، از بابت اتهام “تبلیغ علیه نظام” توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری به یک سال حبس تعزیری، دو سال ممنوعیت از فعالیتهای اجتماعی و عضویت در احزاب و گروههای سیاسی و ممنوعیت استفاده از وسایل مخابراتی هوشمند از قبیل تلفن همراه هوشمند محکوم شد و حکم صادره توسط شعبه‌ ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران تایید شد.

لازم به ذکر است، نجات بهرامی در تاریخ ۱۴ آذر ۹۷ هنگام خروج از منزل توسط ماموران امنیتی بازداشت شده بود.

وی سپس به دادسرای امنیت در اوین منتقل و در شعبه دوم بازپرسی آن دادسرا، اتهام «اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت عمومی» و «تبلیغ علیه نظام» به وی تفهیم شده بود. او پس از یک هفته با توجه به شرایط جسمی نامساعد و فشار خون بالا با قرار کفالت آزاد شده بود.

بطرز وحشتناکی در مقابل چشمان فرزندانش بازداشت شد

خبرگزاری هرانا – فاطمه مثنی، زندانی سیاسی روز چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت توسط ماموران دادستانی بازداشت و جهت تحمل ادامه دوران محکومیت خود به زندان اوین منتقل شد. خانم مثنی در تاریخ ۱۲ فروردین با تودیع قرار وثیقه از بند زنان اوین به مرخصی اعزام شده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ فاطمه مثنی، زندانی سیاسی توسط ماموران دادستانی بازداشت و جهت تحمل ادامه دوران محکومیت خود به بند زنان زندان اوین منتقل شد.

یک منبع نزدیک به خانواده این زندانی سیاسی در خصوص بازداشت او به هرانا گفت: «مامورانی که خود را از دادستانی معرفی کردند، عصر روز چهارشنبه خانم فاطمه مثنی را که در مرخصی بود به طرز وحشتناکی در مقابل چشمان دختر کوچک و پسرشان بازداشت کردند، به او دستبند زدند و به زندان اوین منتقل کردند. این در حالی است که هیچ اعلام قبلی در مورد بازگشت خانم مثنی به زندان به ایشان ابلاغ نشده بود.»
فاطمه مثنی در تاریخ ۱۲ فروردین ۹۹ با تودیع قرار وثیقه از بند زنان اوین به مرخصی اعزام شد.

فاطمه مثنی و همسرش حسن صادقی در تاریخ ۹ بهمن ماه سال ۹۱ در پی برگزاری مراسم ترحیم برای پدر آقای صادقی که از مخالفان حکومت جمهوری اسلامی ایران بود، به صورت خانوادگی به همراه دو فرزند خود بازداشت شدند و همزمان درب منزلشان نیز پلمب شد. دختر آنها پس از گذشت سه روز و پسرشان نیز که زیر سن قانونی بود پس از حدود یک ماه و نیم بازداشت و بازجویی از زندان آزاد شدند.

آقای صادقی و خانم مثنی پس از گذشت یک سال بازداشت و بازجویی که حدود ۵ ماه از آن در سلول های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین گذشت با قرار وثیقه تا زمان برگزاری دادگاه از زندان آزاد شدند.

شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ماشاالله احمدزاده برای هر یک از این زندانیان حکم ۱۵ سال حبس تعزیری و مصادره اموال شامل (شش دانگ مغازه و منزل) صادر کرد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر نیز عینا تایید شد.
فاطمه مثنی در تاریخ ۸ مهرماه ۱۳۹۴ جهت اجرای حکم در منزل بازداشت شد و همسرش حسن صادقی نیز در تاریخ ۱۸ بهمن ماه همان سال زمانی که برای ملاقات با همسر خود به سالن ملاقات زندان اوین رفته بود، بازداشت و جهت تحمل حبس به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.

درخواست اعاده دادرسی این دو زندانی در آبان ماه ۹۷ برای دومین بار در شعبه ۳۳ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی نیازی رد شد.

در اسفند ماه ۹۷ محل کسب این زوج زندانی سیاسی توسط ستاد اجرای فرمان امام مصادره شد. این درحالی است که محل کسب مذکور تنها منبع درآمد این زوج زندانی و فرزندانشان که تحت سرپرستی مادر ۸۸ ساله و بیمار خانم مثنی هستند بوده است.

فعالان کارگری در شرایط کرونایی روانه زندان می شوند

خبرگزاری هرانا – شاپور احسانی راد، فعال کارگری جهت تحمل دوران محکومیت خود به شعبه یک اجرای احکام دادسرای اوین احضار شد. این فعال کارگری پیشتر توسط دادگاه انقلاب تهران به ۶ سال حبس و ۲ سال تبعید محکوم شده و این حکم عینا به تایید دادگاه تجدید نظر نیز رسیده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از اتحادیه آزاد کارگران ایران، شاپور احسانی راد، با دریافت ابلاغیه الکترونیکی به تاریخ ۲۴ فروردین ۹۹، جهت تحمل دوران محکومیت خود احضار شد.

بر اساس این گزارش، آقای احسانی راد، باید حداکثر ظرف مدت ۵ روز خود را به شعبه یک اجرای احکام دادسرای اوین معرفی کند.

شاپور احسانی راد، پیشتر توسط دادگاه انقلاب تهران به ۶ سال حبس و ۲ سال تبعید به سیستان و بلوچستان محکوم شده بود و همچنین به عنوان مجازات تکمیلی به مدت دو سال از عضویت در احزاب، گروه ها و دسته جات سیاسی و اجتماعی محروم شده بود.

فعال زن کارگری روانه زندان می شود

ناهید خداجو جهت تحمل دوران محکومیت خود به شعبه اجرای احکام دادسرای اوین احضار شد. این عضو هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران پیشتر توسط دادگاه انقلاب تهران به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده و این حکم عینا با تایید دادگاه تجدید نظر نیز رسیده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از اتحادیه آزاد کارگران ایران، روز چهارشنبه ۲۷ فروردین ماه ۱۳۹۹، ناهید خداجو جهت تحمل دوران محکومیت خود احضار شد.

بر اساس این گزارش، خانم خداجو باید حداکثر ظرف مدت ۵ روز خود را به دادگاه اجرای احکام اوین معرفی کند.

خانم خداجو پیشتر توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ۶ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده بود. در دادنامه صادره توسط این دادگاه، این شهروند از بابت اتهام “اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت کشور” به ۵ سال حبس تعزیری و از بابت اتهام “اخلال در نظم و آسایش عمومی” به ۱ سال حبس تعزیری محکوم شد.

گفتنی است که دادگاه تجدیدنظر خانم خداجو بدون حضور وی و وکیلش برگزار شده و نهایتا رای دادگاه بدوی به تایید دادگاه تجدید نظر رسیده است.

روز چهارشنبه ۱۰ مردادماه ۹۸، جلسه دادگاه ناهید خداجو، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران و با حضور منیژه محمدی وکیل مدافع وی برگزار شده بود.

جلسه آخرین دفاع ناهید خداجو در تاریخ ۱۹ مردادماه ۹۸، در شعبه ۴ بازپرسی دادسرای اوین برگزار شده بود.

لازم به یادآوری است روز چهارشنبه ۱۱ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۸، همزمان با روز جهانی کارگر، ده‌ها تن از شرکت کنندگان در تجمع اعتراضی در مقابل ساختمان مجلس در پی ورود نیروهای امنیتی و به خشونت کشیده شدن این تجمع بازداشت شدند.

ناهید خداجو عضو هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران و از بازداشت شدگان تجمع روز جهانی کارگر در تاریخ ۱۳ خردادماه ۹۸ با تودیع قرار وثیقه و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.

زجرکش کردن یک هموطن دربند زرتشتی در زندان شیراز

سازمان عفو بین‌الملل خواستار درمان و نجات جان حسین سپنتا، زندانی امنیتی محبوس در زندان عادل‌آباد شیراز شده است. این زندانی به دلیل اختلال نخاعی قادر به حرکت نیست.

در این فراخوان، شرایط حسین سپنتا، زندانی محبوس در عادل آباد شیراز خطرناک و مستلزم رسیدگی عاجل توصیف شده است.

عفو بین‌الملل در نامه به دادستان شیراز می‌نویسد: مشکلات جسمانی حسین سپنتا از همان بدو ورود به زندان به دلیل عدم درمان مناسب تشدید شده‌اند. او دردهای مزمن و شدید دارد، از بی‌حسی، اختلال در حرکت، مشکل در بلع و ناتوانی در کنترل مثانه و روده رنج می‌برد و فریادهای دردناک شبانه‌اش، هم‌بندی‌های او را نیز بی‌قرار و پریشان کرده است.

عفو بین‌الملل می‌نویسد مقامات زندان، گاهی اوقات داروهای سپنتا را نزد خود نگاه می‌دارند، یا این که می‌گویند در بهداری کسی برای تزریق آمپول وجود ندارد.

گروهی از پزشکان متخصص که یک سال قبل حسین سپنتا را معاینه کرده‌اند، گفته‌اند که ۶۰درصد نخاع او آسیب دیده و تداوم وضعیت کنونی می‌تواند به فلج کامل او منجر شود.

بازار “پراید” هم در ایران دست جمشید بسم الله است!


چه کسانی بر طبل گرانی خودرو می‌کوبند؟
سکوت دولت روحانی درباره پراید ۹۰ میلیونی!

روزنامه آفتاب یزد نوشت: اگر می خواهید بدانید بازار عجیب و غریب خودرو در کشورما دست چه کسانی است لازم است به پارکینگ هایی در مرکز شهر رجوع کنید که ظاهر اسفناکی دارند و به اصطلاح مخروبه اند اما داخل شان پر است از انوعخ خودروهای صفرکیلومتری که خاک دارند می خورند. داستان ساده و سر راست است؛ این پارکینگ ها متعلق به از ما بهتران است لیکن به جای آنکه داخل شان محل پارک خودروی مدیران و مجموعه نهاد مربوطه باشد تغییر کاربری داده شده و توسط این پارکینگ ها به نوعی برای بازار خودرو تعیین و تکلیف می شود.

بنده برحسب اتفاق هفته گذشته داخل یکی از این پارکینگ ها شدم.گوش تا گوش پر بود از خودروهای صفرکیلومتر داخلی و گرانقیمت خارجی.از همین خودروهایی که تقریبا روزی دو الی سه میلیون روی قیمت اش می رود.یعنی صاحب این خودروها، این روزها خیلی راحت پا روپای خود انداخته ولی هر ساعت بر روی سرمایه اش می رود و به ریش من وشما می خندد. نکته اینجاست که نباید به دنبال آدرس غلط رفت؛همه ماجرا در جاده مخصوص تهران – کرج خلاصه نمی شود،در همین مرکز تهران است که برخی تصمیم می گیرند امروز پراید 90 میلیون تومان شود و روز بعد 100 میلیون.

سوال بسیاری این است: آیا دولت نمی تواند کاری کند؟ کلاه دولت دیگر برای آن کسانی که باید حساب ببرند و نمی برند پشم ندارد.به نوعی زورشان از دولت بیشتر است و بدون نظارت تصمیم می گیرند و اعمال می کنند. به نظر می رسد تا ساختارهای غلط اصلاح نشود و برخی از آن ها حتی از بین نرود آش همین آش و کاسه همین کاسه است.شک نباید کرد با این وضعیت سال دیگر همین موقع باید افسوس پراید 100 میلیون تومانی را بخوریم.همین حالا هم اگر جایی بگوییم پراید 5میلیونی را به خاطر داریم گویی 99 سال سن داریم اما خیر.مگر چند سال گذشته ؟ضمنا فراموش نکنیم این افزایش های قیمت فقط به خودرو خلاصه نخواهد شد .گرانی پساکرونایی است و حتما سفره ها را کوچکتر و کوچکتر می کند!

اعتراف؛ شیوع کرونا قبل از برگزاری انتخابات مجلس


اعتراف رئیس اورژانس درباره شیوع کرونا قبل از برگزاری انتخابات

پیرحسین کولیوند، رییس اورژانس در جمهوری اسلامی به شیوع کرونا قبل از برگزاری انتخابات مجلس در دوم اسفندماه اعتراف کرد و گفت: بر اساس ابلاغ وزیر محترم بهداشت بنده در بخش لجستیک و پشتیبانی کرونا کار خود را آغاز کردم. روزهای ابتدایی شیوع بیماری هر دو ساعت یک بار برای شهرهای قم، گیلان و تهران تجهیزات ارسال می‌کردیم.

کولیوند ادامه داد: روز جمعه‌ای که انتخابات مجلس بود با آقای لاریجانی به قم رفته و اقدام به بازدید از بیمارستان‌ها کردیم. بنده مرتبا در جریان بازدیدها بودم و شاید در شبانه‌روز یک یا دو ساعت استراحت داشتم. روزی با احساس خستگی به بیمارستان خاتم‌الانبیا مراجعه کردم که با انجام سی‌تی اسکن مشخص شد به کرونا مبتلا شده‌ام. از ۱۱ شب همان روز به مدت ۱۴ روز بیهوش شدم و حتی در یک روز اورژانسی پزشکان از بنده قطع امید کردند اما خوشبختانه با دعای خیر مردم و خانواده شهدا، بهبود یافتم.

حکومت ایران ۱۲ روز پیش از راهپیمایی ۲۲ بهمن از مرگ و میر ناشی از کرونا خبر داشت

یک منبع آگاه روز دوشنبه ۱۱ اسفند به ایران اینترنشنال گفت: «مرگ بیماران با علائم حاد تنفسی از اوایل بهمن در قم باعث شد وزارت بهداشت برای بررسی این موضوع، معاون این وزارتخانه را به شهر قم بفرستد و رسیدن ویروس کرونا به ایران برای مقامات جمهوری اسلامی از هفته دوم بهمن محرز شد.»

این منبع که نخواست نامش فاش شود در ادامه افزود مقام‌های دولتی ایران ثبت مرگ و میر ناشی از شیوع کرونا را بعد از اعلام رسمی و «با ملاحظات» آغاز کردند و تاکنون «شمار واقعی مبتلایان و قربانیان اعلام نشده است».

این منبع آگاه همچنین به ایران اینترنشنال گفت وضعیت استان‌های قم و گیلان قرمز گزارش شده و استان‌های تهران و اصفهان در آستانه اعلام وضعیت قرمز قرار دارند.

اطلاعات رسیده به ایران اینترنشنال نشان می‌دهد شرایط عمومی وزارت بهداشت برای مدیریت شیوع کرونا «بسیار آشفته» است.

در همین زمینه، کارمند یکی از دانشگاه‌های علوم پزشکی ایران که نامش فاش نشده است به ایران اینترنشنال گفت: «از حدود چهار هفته قبل،‌ بدون این‌که مسئولان چیزی به ما بگویند، بیمارانی با علائم کرونا پذیرش می‌کردیم.»

این پزشک که خود در اثر ابتلا به کرونا در بیمارستان بستری و قرنطینه شده است افزود: «متاسفانه مسئولان وزارت بهداشت کار غیراخلاقی کردند و به دلیل مطلع نکردن کادر بیمارستان‌ها موجب ابتلای من و چند تن از پرستاران به این بیماری شدند.»

کرونا؛ اتهام زنی بیشرمانه حکومت ملاکرونا به مردم


منصور امان

اتهام زنی بیشرمانه کارگُزاران حکومت به مردُم

همزمان با اوجگیری دوباره کُرونا در شهرها و اُستانهای مُختلف کشور، رژیم ولایت فقیه نیز متهم جدیدی را برای شیوع ویروس مُعرفی می کند. مسوولان حکومت، شهروندان را با انگُشت نشان کرده و آنها را در اُفت و خیز کُرونا گُناهکار می شمارند.

تاکنون دستگاه حاکم و رسانه های تبلیغاتی آن مُتهمان رنگارنگی را به عُنوان مسوول گُسترش ویروس عرضه کرده اند؛ ابتدا “اجنه” بودند که باید سپر “نظام” نالایق می شدند، سپس با توجُه به اسباب مضحکه شدن این “امداد غیبی”، حاکمیت به استدلال مانوس تری مُتوسل شد و پلاک کُرونا را به گردن آمریکا و اسراییل آویخت. کمی بعدتر برای قبولاندن فرضیه “دُشمن خارجی”، آن را آب و تاب داده و سخن از “جنگ بیولوژیک” راند. فراموش نشدنی در این رابطه، جست و خیز تُفنگچهای “آقا” در خیابانهای چند شهر است که گزافه “رزمایش دفاع بیولوژیک” را تابلو داشت.

اینک چنین می نماید که سریال فرار از مسوولیت مُلاها به اپیزود “مردُم گُناهکار” رسیده است. گردانندگان رژیم ولایت فقیه دست بر دست می کوبند که “بی توجُهی” و “سهل انگاری” مردُم موجب خیز کُرونا و ابتلا بخشهای وسیع تری از آنها شده است. سُخنگوی دولت، بازجو علی ربیعی، در نقش آموزگار پدیدار شده و به مردُم تهران “در رعایت پُروتُکُلهای بهداشتی نُمره خوبی” نمی دهد. به همین شیوه اُستاندار خوزستان سُراغ مردُم اهواز رفته و آنها را “بی مُبالات” خطاب کرده است و مُعاون وزارت بهداشت از او سبقت گرفته و مردُم اُستان را به گونه دست جمعی عامل “سیر صعودی کُرونا” مُعرفی می کند. اتهام زنی بیشرمانه کارگُزاران رژیم ولایت فقیه به مردُم بی درنگ پس از برچیدن محدودیتهای نمایشی و تقسیم بندی ساختگی و گُمراه کننده کشور به مناطق سفید و قرمز صورت می گیرد.

علت اصلی تغییر ریل مُقصر تراشی، اما مرزبندی جامعه با توجیهات و تبلیغات حاکمیت است. مردُم در برابر سُخنان، ادعاها و ژستهای حاکمان مصون شده اند و تیرهای زهرآگین تبلیغات آنها بر جان و ذهن شان کارگر نیست. نوسان حاکمیت بین “اجنه”، “دُشمنان”، “جنگ بیولوژیک” و اینک “مردُم” شاهدی بی مانند از بی تاثیری و رنگ باختن ترفندهای حاکمیت برای مُدیریت روانی و ذهنی جامعه است.

این همان تحوُلی است که نظریه پردازان رژیم مُلاها زیر عُنوان خفیف “بُحران بی اعتمادی” به آن اعتراف می کنند، اما حقیقت سخت آن است که شرایط عینی دو حیات جُداگانه را در پهنه اجتماعی شکل داده که در یک سوی آن اکثریت مردُم با تجربیات، دانسته ها و داوریهای خود قرار دارند و در سوی دیگر، حاکمیت جای گرفته که با ماشین عظیم زور و تبلیغات خود به انزوا رانده شده است. این یک صف آرایی دوقُطبی است که میدان رویارویی آن از خیابانهای دی و آبان تا صحنه های جنگ روانی – تبلیغاتی امتداد یافته است.

کرونا؛ اوضاع خوزستان در حال بحرانی شدن است


ئیس بیمارستان رازی اهواز با بیان اینکه کرونا به شدت در حال رخنه کردن در خوزستان است، گفت: اگر در اورژانس ۱۰۰ مراجعه‌کننده داشته باشیم باید نیمی از آنها بستری شوند یعنی وضع به قدری خراب است که از هر دو مراجعه‌کننده به بیمارستان رازی باید یک نفر بستری شود.

دکتر فرهنگ کره‌بندی افزود: این بیماری، آلودگی شدیدی ایجاد کرده است. پیش از این، تا این حد مراجعه‌کننده نداشتیم اما چند روزی است که مراجعات زیادی داریم. اوضاع خوزستان در حال بحرانی شدن است و این مساله شایسته مردم خوزستان نیست. از نظر امکانات آمادگی کاملی داریم و اکنون بخش‌های ICU با تمام تجهیزات و نیروها با تمام قدرت در حال کار کردن هستند اما وضعیت در حال بحرانی شدن است.

وی گفت: این وضعیت خطرناک است. اگر در اورژانس ۱۰۰ مراجعه‌کننده داشته باشیم باید نیمی از آنها بستری شوند یعنی وضع به قدری خراب است که از هر دو مراجعه‌کننده به بیمارستان رازی باید یک نفر بستری شود در حالی که در دیگر جاها وضعیت این‌گونه نیست. این در حالی است که باید پنج تا شش برابر موارد بستری، بیماران سرپایی داشته باشیم.

دکتر فرهنگ کره‌بندی افزود: این بیماری، بسیار وحشتناک و وحشی است و به شدت در حال رخنه کردن در خوزستان است.

اصرار خامنه‌ای بر بازگشايی مساجد!

روحانی درباره تصمیمات جدید ستاد به اصطلاح مبارزه با کرونا گفته: در هر استان و شهرستانی که در وضعیت سفید قرار گرفت بلافاصله همه اماکن و بقاع مذهبی در آن جا بازگشایی می‌شود. بعد از اعلام اسامی این شهر‌ها آن‌ها می‌توانند مساجد خود را باز کنند و نماز جمعه در این شهر‌ها برگزار شود.

این در حالیست که کیهان خامنه ای نوشته: بازگشایی مساجد و حرم‌ها و بقاع متبرکه به یک خواسته مهم و مورد انتظار مردم (رهبر) تبدیل شده است.

این منبع با این پرسش که چرا بازار‌ها باز است، اما مساجد تعطیلند؟، نوشت: تا کنون زمزمه‌هایی از بسته ماندن مساجد و حرم‌های مطهر تا حداقل ۱۵ اردیبهشت به گوش می‌رسد، اما این سؤال مطرح می‌شود که چطور حضور مردم در پاساژ‌ها یا بوستان‌ها و بسیاری از موارد دیگر که این روز‌ها شاهد آن هستیم بلا مانع است، اما اماکن متبرکه و مساجد که سهم کمی در شیوع کرونا داشته‌اند (!) و از بسیاری از اماکن دیگر قابل کنترل‌تر هستند (!) باید همچنان بسته بمانند؟!

فیلم زیر: صداوسیما جان مردم را به بازی گرفته

باید گریست از حماقت رسانه دولتی؛ از حماقت آن نهادی که در این شرایط مردم را در وسط شهر به صف کرده است . بخاطر یک تب سنج. کافی است یک نفرشان مبتلا به کرونا باشد. جان صدها نفر را به بازی گرفتن تا یک گزارش تبلیغاتی بسازند

ایران؛ ناتالی از فاجعه “پرده آهنین” دیگری می گوید


شکوه میرزادگی

ناتالی از فاجعه ی «پرده آهنین» دیگری، می گوید

در پی جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی ارتباط بین مردمان آن کشور و کشورهای زیرسلطه ی خود را با جهان به طور کلی قطع کرد. حکومت شوروی، به بهانه بخشیدن زندگی بهتر و سالم تر به مردمان، با کشیدن دیوار ی به دور میلیون ها انسان، زندان مخوفی ساخت که تا وقتی آن دیوار فرونیفتاد، عمق آن چه بر آن مردمان می گذشت به درستی آشکار نشد. و هنوز که هنوز است، شنیدن روایت ها، سرگذشت ها، فیلم ها و تصاویر و آن چه را که در آن زندان می گذشت تاسف آور و تکان دهنده است.

این روزها سخنان خانم ناتالی امیری، خبرنگار «شبکه یک سراسری آلمان»، درباره آن چه که در ایران امروز می گذرد می تواند به راحتی به ما بگوید که فاجعه ی پرده آهنین در جغرافیایی کوچکتر اما به مراتب هراس انگیزتری در جریان است. فاجعه ای که ،حتی ما ایرانیان خارجه نشین هم، به دلایلی هنوز نتوانسته ایم عمق آن را به درستی درک کنیم.

مهمترین دلیل این بی توجهی غیرعمدی تفاوت زمانی دوران «پرده آهنین» شوروی و اکنون و امکان استفاده مردمان این زمان از وسایل ارتباط جمعی بسیار پیشرفته تر از نیمه ی اول قرن بیستم است.

در حال حاضر، بیشتر ما فکر می کنیم که از همه چیز خبر داریم، فکر می کنیم می توانیم با سر زدن به فیس بوک و توئِیتر و یوتیوب و اینستاگرام و…و از حال و روز مردمان در ایران تا اندازه ای با خبر باشیم. می توانیم با استفاده از وسایل ارتباطیِ راحت تر از گذشته با دوست و آشنا و قوم و خویش های خود سخن بگوییم. می بینیم که اگردیکتاتوری و زندان و شکنجه و اعدام از یک سو و فقر و گرانی و فساد و نداشتن انواع آزادی ها در ایران بیداد می کند، اما همچنان آدم هایی آنجا رفت و آمد دارند و می شود تا اندازه ای از آن چه در ایران می گذرد با خبر بود.

مردمان کشورهای جهان هم به مراتب بی خبرتر از ما هستند، زیرا که رهبران و دولت هایشان حتی اگر چیزهای بیشتری بدانند، به خاطر منافع خود، سکوت می کنند.

اما سخنان خانم امیری، هشداری بزرگ است به ما و مردمان بی خیر جهان که نباید گول این امکانات ارتباطی قرن بیست و یکمی را بخوریم و تصور کنیم که با وجود این وسایل می شود از همه چیز، در همه جای ایران با خبر بود.

ناتالی امیری می گوید: «در ایران به خبرنگار شبکه‌های خارجی به چشم دشمن رژیم نگاه می‌شود. کمک‌های تکنیکی از او دریغ می‌شود، به ندرت به کنفرانس‌های مطبوعاتی دعوت می‌شود و به اطلاعات کمی دسترسی دارد. افزون بر همه این‌ها، به ندرت به او اجازه سفر به شهرهای دیگر یا اجازه‌ فیلمبرداری در آنجا داده می‌شود….و اگر کسی اجازه‌ای برای تهیه گزارشی دریافت کند، نرسیده به محل، نیروهای اطلاعاتی در آنجا در انتظارش خواهند بود».

این کلمات درست و مو به مو حرف های برخی از خبرنگارانی را به یاد ما می آورد که قبل از فروپاشی شوروی، گاهگاهی اجازه ورود به آنجا را پیدا می کردند.

ناتالی از بازداشت خود در چندین ماه پیش تازه خبر می دهد. به گونه ای که به نظر می آید احتمالا حتی شبکه ای که او را به آنجا فرستاده بود نیز، از این بازداشت بی خبر بوده است.

او می گوید:«در ایران بازداشت شدم اما هیچ‌گاه درباره‌اش صحبت نکردم. از سوی نهادهای امنیتی مورد بازجویی قرار گرفتم و گذرنامه‌ام را ضبط کردند»

ترس ناتالی هم درست شبیه ترس همان خبرنگارانی ست که در دوران قبل از فروپاشی شوروی و اقمار زیر سلطه اش، تازه با اجازه به پشت پرده آهنین رفته بودند.

این ترس ها در فیلم های زیادی نشان داده شده و همیشه هم طرفداران شوروی قبل و گاه حتی پس از فروپاشی گفته اند:«این ها را امپریالیست ها برای بدنام کردن شوروی ساخته اند»

ناتالی، نه در فیلم، که در واقعیت از فضای سراسر ترس و اضطراب و خفقانی که در ایران برای خبرنگاران وجود دارد می گوید و به موردی اشاره می کند که از سوی نهادهای اطلاعاتی به خاطر یک گزارش به هتلی خوانده شده بود؛ جایی که هشت مرد انتظار او را می کشیدند: «سعی می‌کردند مرا بترسانند. آنها همه چیز را درباره من می‌دانستند… آنها گفتند می‌دانی که اینجا چه اتفاقی برای خبرنگاران می‌افتد، ممکن است راننده کامیون یکباره از مسیر خود منحرف شود و تو را زیر بگیرد».

ناتالی به عنوان یک خبرنگار با وجدان، شجاع و انساندوست، به خاطر این که بتواند کارش را در آنجا ادامه دهد این خطرات را می پذیرد و می گوید: «دست کم این امکان را داشتم تا در مورد مردم ایران گزارشگری کنم … وقتی می‌بینی تنها کسی هستی که می‌توانی در مورد اعتراض‌ها گزارش بدهی، در آن کشور حضور داری و صدایت شنیده می‌شود، این ارزش ژورنالیستی بالایی دارد.»

با این همه، ناتالی ناچار شد از ایران خارج شود؛ زیرا شبکه یک آلمان زندگی او را در خطری جدی می دید. اما همچنان نگران خبرنگاران مستقلی ست که در ایران هستند، و البته نگران خبرنگاران دردمند و اسیر ایرانی و می گوید: «می‌دانستم و مطمئن بودم اگر برای من در ایران اتفاقی بیفتد، شبکه اول آلمان برای نجات من به اقداماتی دست خواهد زد…اما دیگر خبرنگارانی که در آن کشورند و از چنین حمایتی برخوردار نیستند چه سرنوشتی پیدا می‌کنند؟ برای آنها چه اتفاقی می‌افتد که کسی را ندارند تا برایشان دست به اقدامی بزند و آنها را از زندان نجات دهد؟»

آن چه ناتالی از تجربیات 13 ساله اش در ایران می گوید، و این که چگونه فضای خفقان و بسته شدن راه های خبررسانی در ایران روز به روز بسته و بسته تر شده، نشان می دهد که میلیون ها انسان در سرزمین رنج دیده ما، در میان دیوارهایی از هراس اسیر شده، و همه ی راه های شنیدن صدایشان یکی پس از دیگری بر آن ها بسته می شود.

آیا اکنون وظیفه انسانی و اخلاقی اپوزیسیون حکومت اسلامی نیست که بیش از همیشه صدای بی صدایی مردمان رنج دیده ی ایران را از پشت دیوارهای هراسی که ایران را در خود گرفته بیرون آورده و به گوش مردمان جهان برسانند؟