Previous Next

برای نجات تالاب انزلی باید متحد شویم

ایسنا

گیلان کارگاه یک روزه ” راهکارهای حفاظتی با تاکید بر فرهنگ‌سازی محیطی و توانمندسازی جوامع محلی و نیروهای اثرگذار بر تالاب” در مرکز پرنده‌نگری تالاب بندر انزلی برگزار شد.26 شهریور

کارگاه یک روزه “دغدغه‌های تالاب به منظور جستجوی راهکارهای حفاظتی با تاکید بر فرهنگ‌سازی محیطی و توانمندسازی جوامع محلی و نیروهای اثرگذار بر تالاب” به همت سازمان جهاد دانشگاهی گیلان و با مشارکت اداره کل حفاظت محیط زیست استان امروز یک‌شنبه ۲۶ شهریورماه در مرکز پرنده‌نگری تالاب انزلی برای همکاران شاغل در آموزش و پرورش شهرستان و دهیاران روستاهای حاشیه تالاب انزلی برگزار شد.

هادی مدبری، رئیس پژوهشکده محیط زیست جهاد دانشگاهی گیلان که سخنران این کارگاه بود در گفت‌وگو با ایسنا با بیان اینکه حلقه مفقوده تمامی تالاب‌های کشور مدیریت یکپارچه است، اظهار کرد: یکی از مباحث مهم در تالاب‌ها بحث مدیریت یکپارچه منابع آب است.

وی با بیان اینکه کاهش آب و حتی خشک شدن یکی از مهم‌ترین معضلاتی است که در تمام تالاب‌های ایران وجود دارد، افزود: تالاب‌های شمالی ایران که جزو تالاب‌های بین‌المللی هم هستند از این قاعده مستثنی نیستند.

مدبری با بیان اینکه محققان حوزه منابع آب تالاب‌ها به این نتیجه رسیدند که بحث مدیریت یکپارچه باید در منابع آب تالاب نیز به وجود بیاید، تصریح کرد: مدیریت یکپارچه ۳ مولفه مهم دارد که شامل عدالت اجتماعی، راندمان اقتصادی و حفظ محیط زیست است که نتیجه همه این‌ها توسعه پایدار است.

رئیس پژوهشکده محیط زیست جهاد دانشگاهی گیلان تاکید کرد: اگر مدیریت یکپارچه منابع آب را در حوزه خود تعریف نکنیم مطمئناً اثرات سوئی در پایین دست که حوزه های اکوسیستم تالاب است به وجود خواهد آمد.

وی افزود: قطعاً این اکوسیستم با معیشت جوامع محلی نیز در ارتباط است یعنی برای ذینفعان جوامع محلی مباحث اقتصاد اجتماعی به وجود می‌آید و جامعه و مدیریت ما را به مدیریت ناپایدار تبدیل می‌کند.

مدبری گفت: این مدیریت ناپایدار نیز اثرات جبران ناپذیری دارد لذا بیشترین بحث کارگاه امروز نیز بحث مدیریت یکپارچه آب در حوزه تالاب‌ها به ویژه تالاب انزلی بود.

پتروشیمی آلاینده در خوزستان اخطاریه گرفتند/ شناسایی چهار پتروشیمی آلوده‌کننده آب دریا

قدس آنلاین

معاون محیط زیست انسانی اداره کل حفاظت محیط زیست استان خوزستان از صدور اخطاریه برای ۶ پتروشیمی آلوده کننده آب و هوا در منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی واقع در شهرستان ماهشهر خبر داد. 26 شهریور

به گزارش قدس آنلاین، فرهاد قلی‌نژاد با بیان اینکه برخی پتروشیمی‌ها همچنان پساب خود را به صورت مستقیم دردریا تخلیه می‌کنند گفت: در این زمینه چهار پتروشیمی شناسایی شده است که اخطاریه برای آن‌ها صادر و مهلت رفع آلودگی نیز تعیین شده است.

وی در ادامه به پتروشیمی‌هایی آلایندگی هوا اشاره کرد و گفت: پس از پایش در این زمینه ۲ پتروشیمی آلاینده هوا شناسایی شد که اخطاریه و تعیین مهلت به این واحدها نیز داده شده است.

معاون اداره کل محیط زیست خوزستان ادامه داد: علاوه پیگیری کیفری و قضایی، خسارت‌های وارده ناشی از آلودگی پتروشیمی‌ها به دریا، تالاب، هور و هوا نیز محاسبه و اخذ می‌شود.

وی بیان کرد: دریافت خسارت از این صنایع عامل الزام‌آور خوبی است تا صنایع و به سمت تصفیه خانه فاضلاب و رفع مشکل آلودگی پساب صنایع خود بروند.

قلی‌نژاد به ضرورت پایش صنایع بزرگ به ویژه صنایع نفت و گاز و پتروشیمی در راستای بررسی وضعیت زیست محیطی و نظارت بر کنترل آلاینده ها گفت: نظارت و پایش زیست محیطی اداره کل حفاظت محیط زیست بر صنایع مستقر در منطقه ویژه پتروشیمی بندر ماهشهر افزایش خواهد یافت و در بررسی‌ها، شرکت‌ها و صنایع آلاینده شناسایی و پیگیری لازم در کاهش و رفع آلودگی های محیط زیست صورت خواهد گرفت.

به گفته وی در ماهشهر به عنوان منطقه ویژه پتروشیمی‌ها تعدادی از پتروشیمی‌ها استاندارها لازم در زمینه کاهش آلایندگی را رعایت می‌کنند و در ماهشهر تصفیه‌خانه مرکزی پساب فجر کار تصفیه فاضلاب را برعهده دارد.

معاون اداره کل حفاظت محیط زیست خوزستان با اشاره به اهمیت نظارت بر عملکرد تصفیه‌خانه مرکزی با توجه به تجمیع فاضلاب و پساب همه پتروشیمی‌ها در آن گفت: اگر عملکرد این تصفیه‌خانه دچار اختلال شود، فاضلاب کل پتروشیمی‌ها با مشکل مواجه خواهد شد از این رو مقرر شد پایش‌ و نمونه‌برداری آزمایشگاهی از تصفیه‌خانه مرکزی فجر بیشتر از قبل شود.

براساس این گزارش اسامی پتروشیمی‌های متخلف از سوی اداره کل محیط زیست تاکنون اعلام نشده است.

مرداد ماه گذشته پس از مرگ و میر تعدادی از ماهیان دریاچه نمک، رییس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان بندر ماهشهر از معرفی واحدهای آلاینده و شرکت‌های پتروشیمی به مراجع قضایی خبر داد.

چند سال قبل نیز مدیر یک واحد پتروشیمی در بندر ماهشهر به دلیل آلودگی خوریات و خاک منطقه با حکم دادستان به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.

بندر ماهشهر در جنوب خوزستان در ساحل خلیج فارس قرار دارد و منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی در این شهرستان مستقر است.

شرکت فجر انرژی خلیج فارس نیز به عنوان تصفیه خانه مرکزی فاضلاب پتروشیمی‌های واقع در منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر با دارا بودن واحدهای تصفیه پساب و فاضلاب، پساب‌های سمی و آلوده را به آب قابل استفاده به ویژه برای فضاهای سبز تبدیل می‌کند.

بازداشت ۲۲۸ نفر در درگیری‌های “جشن اریتره” در اشتوتگارت

در پی بروز آشوب در جریان “جشن اریتره” در شهر اشتوتگارت ۲۲۸ نفر دستگیر و ۲۶ مأمور پلیس زخمی شدند. دو ماه پیش نیز جشنواره اریتره در شهر گیسن به هرج و مرج کشیده شده بود. وزیر کشور آلمان خشونت‌های تازه را شدیدا محکوم کرد.https://www.dw.com/de/ausschreitungen-bei-eritrea-veranstaltung-in-stuttgart/a-66833931

https://www.n-tv.de/panorama/228-Menschen-nach-Eritrea-Fest-in-Stuttgart-festgenommen-article24402189.html

حدود دو ماه پس از درگیری خشونت‌آمیز “جشن اریتره” در شهر گیسن در ایالت هسن، این‌بار در رویدادی مشابه در شهر اشتوتگارت در روز شنبه (۲۵ شهریور)، مهاجمان با مأموران پلیس درگیر شدند. به گفته مقامات، ۲۶ مأمور پلیس زخمی شدند که شدت جراحات برخی آنان وخیم گزارش شده است.

پلیس اشتوتگارت ۲۲۸ تن را به اتهام اخلال در نظم عمومی، حمله و سرقت دستگیر کرد. گمان می‌رود مهاجمان جزو مخالفان دولت اریتره به شمار می‌روند که قصد حمله به رویدادی را داشتند که از سوی یک انجمن وابسته به دولت اریتره در اشتوتگارت برنامه‌ریزی شده بود.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

به گفته مقامات پلیس اشتوتگارت، مأموران زمانی که برای جدا کردن مخالفان و هواداران دولت اریتره وارد صحنه شدند، مورد حمله قرار گرفتند. گفته می‌شود شش مأمور پلیس به دلیل شدت جراحات وارده در بیمارستان بستری شده‌اند.

نانسی فزر، وزیر کشور آلمان، این خشونت‌ها را به شدت محکوم کرده و گفت: «درگیری‌های خارجی نباید به داخل مرزهای ما کشیده شوند.» او تأکید کرد عاملان این حملات باید پاسخگو باشند.

بنا بر گزارش‌ها در جشن سازماندهی‌شده توسط انجمن یادشده حدود ۸۰ تا ۹۰ نفر از هواداران دولت خودکامه اریتره شرکت داشتند. در مقابل چند صد تن از مخالفان دولت اریتره در اشتوتگارت جمع شدند تا نسبت به این رویداد اعتراض کنند.

به گفته پلیس، مکانی برای برگزاری تجمع در اختیار معترضان قرار داده شده بود،‌ اما آنان از پذیرش این مکان خودداری کرده و در نهایت در محل برگزاری رویداد، تجمع کرده و به پلیس حمله‌ور شدند. معترضان با سنگ، بطری، میله‌های فلزی و تخته‌های چوبی میخ‌دار به سوی شرکت‌کنندگان در این جشن و همچنین مأموران پلیس یورش بردند و مأموران با باتوم و اسپری فلفل با آنها مقابله کردند.

به گفته پلیس، نیروهای کمکی از مناطق مجاور و همچنین نیروی پلیس فدرال عازم محل درگیری شدند. شماری از نیروها با هلیکوپتر به منطقه منتقل شدند.

رئیس اتحادیه پلیس آلمان با انتقاد از دولت، خواستار تقویت پلیس و اختصاص نیرو و منابع مالی از سوی دولت شد. مقامات شهر اشتوتگارت نیز اعلام کردند گفت‌وگوهایی را با انجمن ترتیب‌دهنده این برنامه انجام خواهند داد. به گفته آنان، شهر اشتوتگارت هیچ‌گونه درگیری یا شورشی را که مربوط به منازعات داخلی کشوری دیگر باشد، تحمل نخواهد کرد.

بخوانید: آشوب در تل‌آویو پناهجویان اریتره‌‌ای را در خطر اخراج قرار داد

مقامات اشتوتگارت با رد انتقادها نسبت به برگزاری چنین رویدادی پس از تجربه مشابه دو ماه پیش، گفته‌اند هیچ دلیل قانونی برای ممانعت از اجرای “جشن اریتره” وجود نداشت. آنها با استناد به قانون، برگزاری مراسم در فضای بسته را ملزم به اخذ مجوز ندانسته و اظهار داشتند دلیلی برای ممنوعیت این مراسم وجود نداشته است.

در جریان درگیری در “جشن اریتره” در ماه ژوئیه در شهر گیسن، دستکم ۲۶ مأمور پلیس زخمی شدند. در مراسمی مشابه در شهر استکهلم، پایتخت سوئد، نیز که در ماه اوت برگزار شد، بیش از ۵۰ تن زخمی شدند.

اریتره به عنوان یکی از منزوی‌ترین کشورهای جهان در شرق آفریقا واقع شده و از سال ۱۹۹۱ تشکل موسوم به جبهه آزادی‌بخش اریتره (EPLF) به عنوان تنها حزب مجاز حکومت آن را در دست دارد. در بیش از سه دهه اخیر تمام ساختارهای سیاسی و مدنی اریتره در کنترل حزب حاکم قرار دارد، نیروهای سیاسی مخالف به شدت سرکوب می‌شوند و تنها رسانه‌هایی که امکان فعالیت دارند وابسته و تحت کنترل دولت هستند.

اریتره پس از یک دهه درگیری خونین از اتیوپی جدا شد اما درگیری جدایی‌طلبان با دولت مرکزی مدت‌ها ادامه داشت. اتیوپی سال ۲۰۱۸ توافق‌نامه صلح با اریتره را پذیرفت.

جنبش مهسا، زمانه‌ی خستگی از خستگی‌ها

منصوره شجاعی

بررسی جنبش «زن، زندگی، آزادی» از منظر فمینیسم را از قضا می‌خواهم با جمله‌ای از یک مردِ اهل قلم و سیاست شروع کنم. با جمله‌ای که واتسلاو هاول در بیان و توصیف نقطه‌ی شروع جنبش‌های اعتراضی چکسلواکی و چگونگی تهیه‌ی «منشور ۷۷» گفت، منشوری که همچون قراردادی اجتماعی نقشه‌ی راه رسیدن به مطالبات جامعه را تعیین کرد. هاول چنین گفت: «زمان خستگی از خستگی‌ها فرارسیده بود».

این زمان در تاریخ مبارزات مردم چکسلواکی علیه دیکتاتوری انگار همان لحظه‌ی تاریخی است که خستگیِ مدنیِ مردم ایران در هیبت جنبش اعتراضیِ متکثر و مسالمت‌آمیزِ «زن، زندگی، آزادی» قد علم کرد. در بررسی شباهت‌ها و هم‌تباری‌های جنبش‌های اجتماعی اواخر قرن بیستم و جنبش «زن، زندگی، آزادی»، به‌لحاظ هدف، روش، آرایش نیروها و بازیگران اصلی، نتایجی به دست می‌آید که دست‌مایه‌ای نظری و تجربی برای بررسی و تحلیل این جنبش‌ها در اختیار محققان می‌گذارد. دلیل این مقایسه اما، یافتن پاسخ برای این پرسش است که هرچند رخداد آغازکننده‌ی جنبش، حول اعتراض یک گروه اجتماعیِ خاص، یعنی زنان، شکل گرفت اما آیا تداوم و روند جنبش با توجه به شرایط تاریخی، اجتماعی، مناسبات سیاسی و موقعیت جنبشی می‌تواند بر چالش‌ها و تضادهای موجود پیروز شود و به وحدت‌نظر و همبستگیِ ملی برسد تا به انقلابی همه‌گیر، نظیر آنچه در چکسلواکی رخ داد، بینجامد؟

 

نقشه‌ی راه برای تحلیل و بررسی پرسش این متن

برای دستیابی به پاسخ پرسشِ بالا، تعریف ابعادی از جنبش‌های نوین اجتماعی می‌تواند راهگشا باشد. در بیانی کلی، آن دسته از جنبش‌های نوین اجتماعی که در اواخر قرن بیستم آغاز شدند از ویژگی‌هایی همچون مطالبه‌محوری، تکثر و خشونت‌پرهیزی برخوردارند. این جنبش‌های خودانگیخته برآیندِ مطالبات و آمال مردم و حضور جامعه‌ی مدنیِ متکثری است که از شبه‌ساختارها و شبکه‌های ارتباطیِ گسترده تشکیل شده است. گفتمان غالب و روش‌های مبارزاتیِ این‌گونه جنبش‌ها نیز توسط بازیگرانش تعیین می‌شود. یعنی هژمونیِ سیاسی و مطالبات حزبی در شکل‌گیری و پیشبرد اهداف این جنبش‌ها جایگاه ویژه‌ای ندارد، هرچند کنشگران سیاسی و فعالان حزبی نیز با هویت فردیِ خود در میان اعضای این جنبش‌های جامعه‌محور حضور دارند.

وحدت بازیگران این جنبش‌ها، نه‌تنها حول اهداف و روش‌های مشترکِ آنها بلکه بر اساس تضادی است که در مواجهه با اهرم‌های بازدارنده‌ی نظام حاکم برای دستیابی به اهداف این جنبش شکل می‌گیرد. چنین وضعیتی، یعنی تضاد-وحدت، آغاز‌کننده‌ی مسیر پویای چنین جنبش‌هایی است.

نقش نیروهای بازدارنده و روش مواجهه با آنها وضعیت‌های متفاوتی را در دیالکتیک رابطه‌ی دوسویه‌ی پدیده‌های اجتماعی-سیاسی در روند جنبش ایجاد می‌کند. وضعیت تضاد-وحدت در این‌گونه تحرکات اجتماعی، می‌تواند به شرایط مطلوب وحدت-وحدت یا شرایط هولناک تضاد-تضاد تبدیل شود. گاه نیز می‌تواند در همان وضعیت آغازین جنبش، یعنی تضاد-وحدت، در حرکتی طولانی و فرسایشی در روند عادی‌سازی و روزمرگی، موجب تهی‌شدن جنبش از پویایی و دینامیکی شود که نتایج مطلوبی در پی ندارد.

رخداد آغازنده‌ی جنبش «زن، زندگی، آزادی» را می‌توان مصداق بومیِ وضعیت تضاد-وحدت دانست. یعنی قتل مهسا (ژینا) امینی در شهریور ۱۴۰۱ سوار بر کجاوه‌ی وحدتی به راه افتاد که حول خواست «حق آزادی پوشش» شکل گرفت. هرچند مبارزه برای حق پوشش طی چهاردهه به‌طور پراکنده و به شکل‌های مختلف در جامعه و در فضای مجازی دیده می‌شد، اما از دی ۱۳۹۶ با اقدام «دختران خیابان انقلاب» به‌طور منسجم به خیابان راه یافت و جایگاه راستین و به‌هنگامِ خود را در گفتمان غالب «جنبش آزادی‌خواهی زنان» یافت.

واقعیت هستی‌شناسانه در جنبش «زن، زندگی، آزادی» به ما نشان داد که با ویژگی‌های نسل جدید آشنا نیستیم و حتی محمل‌های نوین جامعه‌ی مدنی را که از سوی آنها خلق می‌شود به رسمیت نمی‌شناسیم.

آنچه تحت‌عنوان «جنبش آزادی‌خواهی زنان» نام می‌برم، بُعدی از جنبش زنان است که تمرکز آن بیشتر بر مطالبات زنانه و آزادی و رهایی زنان از قید اجبارها و کنترل‌های حکومتی و سنتی است که از حجاب اجباری تا بارداری اجباری را در بر می‌گیرد. این وجه از جنبش زنان نزدیک به نیم قرن پیش از جنبش مشروطه و جنبش حقوقی زنان آغاز شده بود. تفکیک دقیق جنبش حقوق زنان و آزادی زنان در ایران به‌سهولت میسر نیست زیرا مثلاً در قرن سیزدهم جنبش آزادی زنان در فقدان پدیده‌ی قوانین مدون، متقدم بر جنبش حقوق زنان بود، در قرن چهاردهم مشخصاً با قانون‌مداری و جنبش حقوق زنان شروع شد و حالا در آستانه‌ی قرن پانزدهم شاهد بازرویش جنبش آزادی زنان هستیم. اگر جنبش زنان را در دو وجه حقوقی و آزادی بررسی کنیم، جنبش «زن، زندگی، آزادی» را می‌توان تواتر و توالیِ منطقیِ جنبش آزادی زنان دانست.

از ۱۳۹۶، هم‌زمان با سرکوب حرکت دختران خیابان انقلاب، رخدادهایی مثل تظاهرات بازنشستگان، مال‌باختگان، معلمان و کارگران، سرکوب خونین معترضان به افزایش بهای بنزین در آبان ۱۳۹۸، اصابت موشک سپاه به هواپیمای مسافربری، افزایش خشونت در رفتار آمرین به معروف و نهی از منکر در خیابان، همچون قطره‌قطره رنج‌هایی بود که می‌رفت تا سیل اعتراضات مردمی را جاری سازد، که ساخت.

در مرداد ۱۴۰۱، نحوه‌ی دستگیری، شکنجه و اعتراف اجباریِ سپیده رشنو، همدلیِ عمومی را برانگیخت. قتل مهسا (ژینا) امینی در شهریور همان سال، رخداد آغازنده‌ی جنبشی شد که جامعه را از وحدت‌نظرِ بی‌سابقه‌ای برخوردار ساخت. مردم معترض با حضور گسترده‌ی خود در سراسر ایران همچون سواران کجاوه‌ی وحدت، موفق به اجرای بی‌بدیل نمایش زیبا و مسالمت‌آمیزِ تضاد خود با نظام مسلط شدند. این کجاوه تا مدتی پس از رخداد آغازین سوار بر شتر دوکوهانه‌ی وحدت-تضاد به پیش می‌رفت. چگونگیِ حرکت این کجاوه در مواجهه با سرکوب ددمنشانه‌ی حکومت، از یک ‌سو، و چالش‌های درون‌زا در میان جامعه‌ی مدنی، از سوی دیگر، می‌تواند به هراس از وضعیت تضاد-تضاد یا امید به وضعیت وحدت-وحدت بینجامد. بررسی اجمالیِ این هراس و امید با استناد به منشور ۷۷ چکسلواکی موضوع این جستار است.

 

با حقیقت زندگی کن

در اواسط دهه‌ی ۱۹۷۰ یک گروه موسیقی راک به نام «آدم پلاستیکی‌ها» به کانون حرکتی زیرزمینی تبدیل شده بود که توجه نیروهای امنیتیِ چکسلواکی را به خود جلب کرد. ایوان جیروس، رهبر این گروه، در سال ١٩٧٣ مدت یک سال به جرم مشاجره در یک کافه زندانی شد. او در زندان به سرودن شعر پرداخت و هنگامی که پس از یک سال از زندان آزاد شد، مانیفستی در مورد موسیقیِ زیرزمینی نوشت و فضایی نو برای بسیج هنرمندان و جوانان معترض ایجاد کرد. به نظر او، موسیقی به اندازه‌ی گفتار و نوشتارِ روشنفکران که هدف مستقیم سانسور بود حساسیت‌برانگیز نبود و نسل جوان از طریق آشنایی با موسیقیِ غربی راهی به جهانِ آزاد پیدا می‌کرد. بنابراین، جیروس بر آن شد که تمام نیروی خود را صرف تشویق و دفاع از موسیقیِ راکِ زیرزمینی کند. شعاری که جیروس برای این فراخوان انتخاب کرده بود، نوعی دعوت از جامعهی مرعوب و آغشته به دروغ به حقیقتی روشن بود: «با حقیقت زندگی کن».

معنای این شعار که ساخته‌ی ذهن آنارشیستیِ یک هنرمند «کافه‌نشین» بود الهام‌بخش واتسلاو هاول و آموزه‌ی معروف «قدرت بی‌قدرتان» شد. در اولین ملاقات هاول با این گروه زیرزمینی، جیروس نوار موسیقیِ گروهِ خود و دیگر گروههای موسیقی زیرزمینی را برای هاول پخش کرد. هاول که با این نوع موسیقی آشنایی نداشت، با شنیدن این نوار به واقعیتی پی برد که تا آن زمان بر او پوشیده مانده بود. او متوجه شد که موهای بلند، آرایش‌های غیرمتعارف، و نوع لباس‌پوشیدن و هیپی‌گریِ این جماعت، بیان‌گر چیزی فراتر از نمایشِ باسمه‌ایِ متفاوت‌بودن است. او درباره‌ی اعضای این حرکت زیرزمینی نوشت:

در موسیقیشان جادویی نگرانکننده بود، هشداری درونی. چیزی جدی و حقیقی، بیان آزاد یک تجربه‌ی وجودی که هر کسی با کمترین احساس درکش می کند… ناگهان متوجه شدم که صرفنظر از موی بلند و واژههای رکیکی که در اشعارشان به کار میبرند، حق با آنهاست. یک جایی در میان این گروه، نوعی حیرت‌انگیز از پاک‌دامنی را حس کردم، همراه با حجبوحیا و آسیبپذیری؛ در موسیقیشان تجربه‌ای متافیزیکی و اشتیاقی مبرم به رهایی و سعادت وجود داشت.

پس از این دیدار بود که جیروس و گروه موسیقی‌اش بازداشت شدند.

هاول می‌دانست که باید برای آزادیِ آنها کاری کند و نیز می‌دانست که راضی‌کردن روشنفکران شناخته‌شده برای دفاع و حمایت از این گروه کار آسانی نیست. چون اکثراً با قضاوت‌هایی نادرست و تحت‌تأثیر تبلیغات حکومتی، این جوانان را اوباش و معتاد و بی‌کاره و بزه‌کار ارزیابی می‌کردند. هاول توجه همه‌ی مخالفان و دگراندیشان را به این گروه و آرمان‌های معصومانه‌شان جلب کرد. در نتیجه، تمام آنها به‌رغم عدم علاقه‌ به آن نوع موسیقی و آن نوع سلوک و پوشش و رفتار، به حمایت از این گروه برخاستند. طوماری با هفتاد امضا در دفاع از گروه موسیقی زیرزمینی آماده شد.

گلایه‌هایی مثل «عادی‌بودن»، «غیرسیاسی‌بودن»، و «آرمانی‌نبودنِ» خواسته‌های معترضان خیابانی، انگار پوششی است برای گلایه از پوشیدنِ تی‌شرت‌های آرم‌دار، شکم‌های لخت و بیرون‌مانده از لباس،‌ آرایش‌های عجیب، موها و ناخن‌های رنگیِ بچه‌های جان‌برکفِ خیابان‌های ایران! 

این قضیه چکسلواکی را بار دیگر در رسانه‌های جهان مطرح کرد و زمینه‌ساز نوع جدیدی از فعالیت‌های مدنی شد. نوعی جامعه‌ی مدنیِ آلترناتیو و متفاوت که توانست انگاره‌ای جمعی برای جامعه‌ای متکثر و گوناگون بسازد. کم‌کم حقوق‌دانان و وکلا نیز به این حرکت پیوستند. حتی از کارگزاران سابق حزب کمونیست هم که ظاهراً از مدت‌ها پیش به فکر ایجاد کمیته‌ی نظارت بر حقوق‌ بشر بودند دعوت شد. مخالفانی که تا آن زمان در محافل مختلف و همچون جزایری دور از هم می‌زیستند به‌صورت غیررسمی حول این حرکت به هم پیوستند. هاول می‌نویسد: «شاید اگر این حمله به فرهنگ دو سال پیش از آن صورت گرفته بود، با چنین واکنشی روبه‌رو نمی‌شد.» در ادامه‌ی روند تهیه‌ی منشور تصمیم گرفته شد که ساختار این نهاد کثرت‌گرا باشد و در این منشور هیچ گروهی، حتی متنفذترین گروه، حق تحمیل افکارش را بر دیگران نداشت. ارتباطات و دوستی‌ها و عواطف انسانی منجر به ایجاد «منشور ۷۷» شد. این تحول رادیکال، هم در شکل نمادین و هم در شکل واقعی، نشان داد که جامعه تواناییِ گذر از دنیای کهن به دنیایی نو را دارد و برای این گذار نیاز به یک «قرارداد اجتماعیِ» جدید است. نسخه‌ی اول این قرارداد اجتماعی با عنوان منشور ۷۷ با دستخط هاول نوشته شد. اما در آن زمان اعضای منشور تصمیم گرفتند که هیچ‌کس را به‌عنوان نویسنده‌ی منشور معرفی نکنند و این نسخه‌ هم چند بار با نظر دیگران تغییر کرد.

منشور ٧٧ بهدنبال دستیافتن به قدرت نبود و در کار خود بر اصول مسئولیت مدنی، فرهنگ سیاسی، مدارا و برتریِ اخلاق و ارزشهای معنوی بر سیاستورزی تأکید داشت. بعدها، زمانی که شمار زندانیان امضاکننده، روبهفزونی گذاشت، کمیتهای برای دفاع از کسانی که تحت پیگردهای بیرویه قرار میگیرند، در داخل کشور به وجود آمد، درحالیکه در خارج کشور، در پاریس، استکهلم، اتریش و هلند، کانونهایی برای همبستگی با منشور و دفاع از آن تشکیل گردید. افرادی که حول منشور گرد آمده بودند، جامعهای مخفی را نمایندگی میکردند که روزنامه‌ی «اطلاعات درباره‌ی منشور» را منتشر میکردند و کنفرانسها و برنامههای تماشایی و هنری در خیابانها، در فضاهای غیرمتعارف و در خانهها به اجرا میگذاشتند.

پس از انقلاب مخملی ١٩٨٩، مجمعی متشکل از اعضای منشور ٧٧ ایجاد شد که نقشی تعیینکننده در سقوط نظام کمونیستی داشت. چند نفر از آنان به ‌نمایندگیِ پارلمان انتخاب شدند یا پذیرفتند که مقامهایی در دولت داشته باشند. واتسلاو هاول نیز در رأس قدرت قرار گرفت.

 

حقیقتِ جاری درخیابان

«ایران وارد مرحلهی تازه‌ای شده است. چه حکومت بخواهد یا نخواهد قبول کند. نحوه‌ی حرکت‌ها به‌طورکلی عوض شده است. مردم باور و احترامی برای وضع مسلط ندارند…» این نقل از «چنگیز پهلوان» به تعبیری تعریف کلاسیک وضعیت انقلابی در یک جامعه است که بر دو ستونِ «نخواستنِ مردم» و «نتوانستنِ حکومت» استوار میشود. در این وضعیت، انگارهی جمعی و تصویریِ واحد می‌تواند عامل برانگیزاننده و تداوم تحرکات اجتماعی باشد.

«نه» به جمهوری اسلامی، نجوایی است که طی سالها، و مشخصاً در دههی اخیر، از عرصهی خصوصی به خیابان و دیگر عرصههای عمومی رسید و با فریاد «زن، زندگی، آزادی» به انگارهای جمعی برای مردم ایران تبدیل شد. اما پس از گذشت چند ماه از رخداد آغازین، زمزمههایی از درون و بیرون جامعه، تأییدکنندگان چنین وضعیتی را به تردید انداخت.

موانعی که از درونِ جامعه وضعیت را ناروشن می‌ساخت، از جمله فاصله‌ی بین نسل‌ها، عدم‌شناخت محمل‌های نوین جامعه‌ی مدنی در ایران از سوی فعالان مدنیِ نسل‌های گذشته و توهمات و خطاهای بخشی از اپوزیسیون دیاسپورا بود. عوامل بیرونی مانند سرکوب ددمنشانه‌ی حکومت، مناسبات پنهان دیپلماتیک که در خدمت حفظ منافع قدرتهای جهانی بود و ضعف عملکرد نهادهای حقوق بشری از جمله موانع برای پیشرویِ یک جنبش مدنیِ مسالمت‌آمیز بود.

بررسی موانع و آفاتی که از درونْ روندِ جنبش را کند می‌کند بدون سنجش عامل وحدت نیروهای کنشگر ممکن نیست. در واقع، تصویر واحد و انگارهی جمعی برای فرجام یک جنبش، حاصل وحدت نظر معترضان و افکار عمومی جامعه و مشخصاً جامعه‌ی مدنی است. وحدت‌ نظر از طریق درک متقابل نیروها حاصل می‌شود و درک متقابل نیروها در میدان عمل اجتماعی منجر به کنش متقابل نیروها خواهد شد. بدین طریق، طی مسیر مبارزات مدنی جز از راه گفت‌وگو، ارتباط دوسویه، مشاهده، ارزیابیِ تجاربِ خود و آغوش‌گشایی به روی تجارب دیگران میسر نخواهد شد. تا زمانی که شرایط جامعه‌ی بسته و سرکوب حکومتی فرصت گفت‌وگو و ارتباط دوسویه را از اعضای جامعه دریغ کند، وحدتِ متصور، بدون توسل و تمسک به یک قرارداد اجتماعی و بدون گفت‌وگویی باز درباره‌ی مفاهیم مشترکی که انگارهی آزادی، برابری و عدالت را می‌سازد، شکل روشنی نخواهد یافت ‌و فقط وحدت ظاهریِ لایه‌های روی‌هم‌چیده‌ای است که بدون اتصالی واقعی شکل گرفته است. هیچ قرارداد اجتماعیِ گفته یا ناگفته و هیچ تجربه‌ی مشترکی در میدان عملِ مبارزاتی، این لایه‌ها را در قالب یک تنِ جمعی هم‌بسته و هم‌داستان نکرده بود.

واقعیت هستیشناسانه در جنبش «زن، زندگی، آزادی» به ما نشان داد که با ویژگیهای نسل جدید آشنا نیستیم و حتی محملهای نوین جامعهی مدنی را که از سوی آنها خلق میشود به رسمیت نمیشناسیم. البته فاصله‌ی بین نسل‌ها مانع از این نشد که مادران و دختران و پسران و پدران شانه‌به‌شانه به خیابان بیایند. این فاصله، اما خود را در جایی دیگر نشان داد؛ در تماشای ناباورانه‌ی این جماعتِ حقیقی با لباس‌های «هیپی‌طور»! جماعتی که دیگر نمی‌خواست حقیقت را زیر لباس‌هایِ فرمایشی پنهان کند و در اعتراض به پذیرش ناحقیقت از سوی نسل‌های پیشین، لباس خانه و خیابانش یکی شد.

ما سکولارهایی که طی سال‌ها در روند پدیداریِ جنبش‌های نوین اجتماعی ایران، با تکیه بر نظریه‌های علمی و با تأکید بر «دیگرپذیری» حتی مساجد، تکایا، کلاس‌های قرآن و هیئت‌های عزاداری را جزء جامعه‌ی مدنی فرض می‌کردیم، حالا در جنبش شگفت‌انگیز «زن، زندگی، آزادی» به گروه‌های موسیقی زیرزمینی، گروه‌های هنریِ دانشجویان هنر و سروده‌هایشان، گروه‌های رقص، گروه‌های نمایش‌های خصوصی، چالش‌های بوسیدن و در آغوش‌ کشیدن یکدیگر و دست‌دردستِ هم راه‌رفتن که نسل جوان دهه‌ی هفتاد و هشتاد شجاعانه طراحی و معصومانه در خیابان اجرا می‌کرد، نه به‌عنوان نوعی جامعه‌ی مدنیِ آلترناتیو بلکه گاه حتی به چشم پارازیت‌هایی از سوی جنبشی با خواست‌های غیررادیکال نگاه کردیم.

رقص بر دور آتشی که هیزمش روسریها و شالهای اجباری بود اگر روزهای اول جنبش گرمابخش امیدهای یخ‌زده‌ی نسل‌های سرخورده بود، در ادامه به چشم بازی و سرگرمی دیده شد. اگر روزهای اول چرخ و واچرخ‌های زیبای بلوچ و کرد و آذری «رقصی میانه‌ی میدان» توصیف می‌شد، رقص‌های هیپ‌هاپ و خیابانی و سالسا زیاده‌روی و بی‌حرمتی شمرده شد.

این بی‌اعتمادی، اما در هنگامه‌ی سوگواری و تشییع‌جنازه دوباره رنگی از اعتماد و آشنایی می‌گرفت. انگار باور نسل جدید در گورستانها آسان‌تر بود!! وقتی در مراسم خاکسپاریِ جان‌باختگان، به‌جای صدای لا اله الی الله، ترانه‌ی وطنیِ «از خون جوانان وطن» به گوش رسید، وقتی کیک‌های تولد و بادکنک‌های رنگی در گورستان جای حلوا و علم و کتل را گرفت، انگار فضای وحدت میان نسل‌ها قابل دسترس می‌شد. نسل شیون در گورستان، به‌تدریج نسل آواز در خیابان را باور می‌کرد.

معترضان، چه در داخل کشور و چه خارج از ایران، هیچ‌گاه درباره‌ی دموکراسی به‌معنای دموکراسی یا به‌تعبیری «دموکراسیِ دموکراتیک» گفت‌وگویی باز و بی‌واهمه‌ نداشتند. وقتی همه به میدان می‌آیند و یک چیز را فریاد می‌زنند، تضادها زیر این فریادهای واحد ناپدید نمی‌شود و دیریازود خود را نشان می‌دهد.

در ماه محرم، وقتی سوگوارانِ سفیدپوش، تاسوعا و عاشورا را با خواندن سروده‌های جنبش برگزار کردند، انگار خلاقیت جوانانِ حاضر در خیابان‌های گلوله و باروت برای نسل پیشین باورپذیر شد. انگار قشر سنتیِ جامعه‌ی مدنی، اجرای جدیدی از باورهایش را در دسته‌های سینه‌زنی دید و به‌تدریج از انعام‌هایی که احتمالاً کنار سینیِ دم‌نوش به گارسن‌های زیبا و آرایش‌کرده‌ی کافه‌های شهر داده بود، احساس رضایت کرد. این رضایت اما هنوز ناشی از حس قیّم‌مآبی است و موجب آغوش‌گشایی به روی خلاقیت نسلی نشده است که با لباس‌های «اجق‌وجق» و گیسوان افشان و «کلاه‌های مسخره»، تن به خیابان داده‌اند، زیرا روشنفکران ما، اعم از مذهبی و غیرمذهبی، به نسلی تعلق دارند که لباس خانه و خیابانشان یکی نبود و این جلوه‌های متفاوت از جامعه‌ی مدنی را درک نکرده بودند.

در واقع، گلایه‌ی نسل پیشینِ جامعه‌ی مدنی، حاصل جمود و جزم‌اندیشیِ حاکم بر بخش‌هایی از جریان روشنفکری بود که در شرایط خفقان و سانسور نتوانست به گفت‌وگو بنشیند. گلایههایی مثل «عادیبودن»، «غیرسیاسیبودن»، و «آرمانینبودنِ» خواستههای معترضان خیابانی، انگار پوششی است برای گلایه از پوشیدنِ تیشرتهای آرمدار، شکمهای لخت و بیرونمانده از لباس، آرایشهای عجیب، موها و ناخنهای رنگیِ بچههای جانبرکفِ خیابانهای ایران! حتی وقتی آن شکم‌های عریان ساچمه‌باران شد، آن ناخن‌های رنگی زیر چکمه‌های نیروهای سرکوبگر له شد و آن تی‌شرت‌های آرم‌دار بر تن‌های بی‌تابِ این نسل پاره‌پاره شد.

می‌خواهم بگویم رخداد آغازنده‌ی جنبش که حول موضوع مبارزه با حجاب اجباری شکل گرفت، همه‌ی نیروها را به‌سوی وحدت هل داد بی‌آنکه این نیروها از پیش یا در هنگام واقعه فرصتی برای گفت‌وگو درباره‌ی تضادهایشان داشته باشند. معترضان، چه در داخل کشور و چه خارج از ایران، هیچگاه دربارهی دموکراسی بهمعنای دموکراسی یا بهتعبیری «دموکراسیِ دموکراتیک» گفت‌وگویی باز و بی‌واهمه نداشتند. وقتی همه به میدان میآیند و یک چیز را فریاد میزنند، تضادها زیر این فریادهای واحد ناپدید نمیشود و دیریازود خود را نشان میدهد. عدم درک روشنفکران سنتی و حتی بخشی از بدنه‌ی جنبش زنان از ابعاد گسترده‌ی جنبش «زن، زندگی، آزادی» و مطالبات تنانه‌اش، تأثیر جریان روشنفکریِ نسل‌های پیشین را بر آنچه در تنِ خیابان می‌گذشت کاهش داد. شاید این مسیر ناگزیرِ جنبش بود که ما با واقعیت‌های بی‌رحم در سخت‌ترین شرایط مواجه شویم.

و اما مسیر ناگزیر جنبش در خارج از ایران به‌دلیل دسترسی به منابع قدرتْ سویه‌ی دیگری پیدا کرد. یعنی جریان سیل‌آسای جنبش کسانی را کنار هم قرار داد که نه‌تنها مشابهتی در روش و منشِ آنان دیده نمی‌شد، بلکه گاه در اهداف غایی نیز هم‌داستان نبودند. اما غریو آزادی‌خواهیِ مردم این گمان را پیش آورده بود که «هم‌داستانی» و «هم‌دستی» از یک جنس هستند. منشورهای مغشوش و ائتلاف‌های گاه شکست‌خورده حاصل ناهم‌داستانیِ گروه‌های هم‌دست بود. گروه‌هایی که نه هم‌هدف بودند و نه هم‌روش، منشورهایی نوشتند که نشانی از خلاقیت‌ جوانان جان‌برکف خیابان در آن دیده نمی‌شد ــ منشورهایی که غایبانش حاضرانِ در خیابان بودند.

 

حقیقتی که ماند…

«گاهی اوقات برای درک حقیقت باید به قعر تیره‌بختی‌ها برویم، درست همان‌طور که برای دیدن ستاره‌ها در روزِ روشن هم باید به قعر چاه رفت. … صدالبته که هر جنبشی به حدی از سازمان‌دهی نیاز دارد. ولی اگر قرار است سازمان‌دهی در خدمت مردم باشد و نه برعکس، آن وقت مردم باید در آزادی به سر ببرند که بتوانند از راه‌های معنادار به خودشان سازمان بدهند. وقتی برعکس این رویکرد پیش گرفته می‌شود، یعنی مردم اول به‌نحوی سازمان‌دهی می‌شوند، آن‌هم به‌رهبریِ کسی که همیشه بهتر از همه می‌داند «مردم چه می‌خواهند» تا بعد بتوانند به‌اصطلاح به راهی برسند، تباهی و فسادی به بار می‌آید که همه‌ی ما دیگر با تمام وجود تجربه‌اش کرده‌ایم.»[1]

اتفاقی افتاده! این اتفاق نتیجه‌ی طغیانی است که رامین جهانبگلو به آن «طغیان خلاقیت» می‌گوید.

این اتفاق نه «حادث» بلکه حاصل شد. یعنی سال‌ها تلاش زنان ایران در مبارزه با حجاب اجباری، سال‌ها رنج و مقاومت مردان و زنان ایران در مبارزه با استبداد حاکم و سال‌ها نافرمانی مدنی، در نهایت و در لحظه‌ی خستگی از خستگی‌ها حاصل داد.

لحظه‌ی کشته‌شدن مهسا (ژینا) که از خون سرخش، زمین شخم‌خورده به صد سالِ جنبش زنان چنان بارور شد که نوزادی به سه نامِ «زن، زندگی، آزادی» و البته صدها چهره را به ایران هدیه داد. هرچند در ابتدا عنصر زنانگی و تنانگی، اندام‌وارگی خشتِ جانِ جنبش را سبب شد، اما یکایک عناصری که خواهان زندگی همراه با کرامت انسانی، آزادی همراه با عدالت و برابری همراه با حقانیت بودند، در پرورش این نوزاد و در رهاییِ روح و تن او از قیمومت و اقتدارطلبی، نقشی سِتُرگ داشته‌اند. نوزادی که موسیقی زیرزمینی، لالاییِ خواب‌های آشفته‌اش بود و پابه‌پای پای‌کوبیِ دختران و پسران خیابان‌های شهر رشد کرد، در آغوشِ تن‌های عریان‌شده به رهایی و شکنجه‌شده به صعب پناه گرفت، با نگاهِ چشمان ساچمه‌خورده‌ی جوانان مراقبت شد و با مرثیه‌های مادران سوگوار گریست. حالا این نوزاد یک‌ساله شده است. نوزادی که در کردستان نام‌گذاری شد و از پیر و جوانِ ایران، نامش را صدا زدند. آنچه جان بر تنِ این نوزاد دمید، دمِ مسیحای وحدت نیروهای جنبش بود و مراقبت و پروریدن تا به امروزش مدیون عاملیت و نافرمانی مدنیِ یکایک بازیگران این جنبش است. باشد که این وحدتْ عمیق‌تر و مانا شود که «سپیده قلیان» با گیسوان آبی و ناخن‌های سبز و زبان سرخش از درون زندان به ما پیام می‌دهد: «تحول سیاسیِ دموکراتیک در ایران، راهی جز اتکا به جنبش‌های اجتماعی و اعتراضات درون ایران ندارد.»

 

[1] قدرت بی‌قدرتان. واتسلاو هاول. ترجمه‌ی احسان کیانی‌خواه. تهران: فرهنگ نشر نو، نشر آسیم. ۱۳۹۸. صص.۱۰۸-۱۰۹

سالگرد مهسا؛ بازداشت‌های گسترده معترضان

جمهوری اسلامی با ایجاد جو رعب می‌کوشد که از تشکیل تجمعات اعتراضی جلوگیری کند. تا کنون دها تن در شهرهای مختلف ایران بازداشت شده‌اند. ایرانیان در شهرهای مختلف جهان از جنبش زن، زندگی، آزادی حمایت کردند.یک سال از کشتە‌شدن ژینا مهسا امینی، در بازداشت گشت ارشاد تهران می‌گذرد. مرگ او سر آغاز خیزش سراسری زن، زندگی، آزادی بود، کە به عنوان گستردەترین و دامنەدارترین اعتراضات مردمی در حیات جمهوری اسلامی شناختە می‌شود. اگر چه این خیزش موجب همگرایی و همبستگی مردم ایران شد و حمایت‌های بین‌المللی بە همراه آورد، اما پاسخ حکومت چیزی جز بازداشت، اعدام و خشونت نبود.

بازداشت سه عضو خانه ادبیات گرگان
روز شنبه ۲۵ شهریور و همزمان با اولین سالگرد قتل ژینا مهسا امینی و شروع خیزش سراسری زن، زندگی، آزادی سه نویسنده و شاعر اهل گرگان بە نام‌های نیما صفارسفلایی، مانی صفارسفلایی و مجید کلاته‌عربی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدەاند.

منابع خبری می‌گویند کە این سه نفر پس از بازداشت بە بازداشتگاه سازمان اطلاعات سپاه گرگان منتقل شدەاند.

نیما صفارسفلایی پیشتر در تیرماه ۱۴۰۱ نیز به اتهام “تبلیغ علیه نظام” محاکمه و به حبس محکوم شده بود.

هر سه این بازداشت شدگان از اعضای سابق کانون نویسندگان ایران و از اعضای فعلی “خانە ادبیات گرگان” هستند.

لیلا نقدی‌پری بازداشت شد
در ادامە موج جدید بازداشت‌ها در ایران، رسانه‌های حقوق‌بشری گزارش دادەاند کە لیلا نقدی‌پری طراح صحنه و عضو هیئت مدیره انجمن طراحان فیلم سینمای ایران، روز شنبه ۲۵ شهریور همزمان با سالگرد قتل ژینا مهسا امینی، توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت شدە است.

تا کنون از محل نگهداری علت بازداشت او اطلاعی در دست نیست و حتی نزدیکان او گفتەاند کە نمی‌دانند توسط چه نهادی بازداشت شدە است.

لیلا نقدی‌پری پیشتر در روز ۲۹ آبان، با انتشار ویدیویی در صفحه اینستاگرام خود، با خیزش سراسری اعلام همبستگی کردە بود. و به همین علت بازداشت و ممنوع الخروج شدە بود.

مادر یلدا آقافضلی از جانباختگان خیزش سراسری بازداشت شد
رسانه‌های حقوق‌بشری گزارش دادەاند کە فهیمه مرادی، مادر یلدا آقافضلی، از جانباختگان خیزش سراسری زن، زندگی، آزادی توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت شدە است.

تا کنون اطلاعی در مورد علت بازداشت و محل نگهداری این مادر دادخواه وجود ندارد.

یلدا آقافضلی جوان ۱۹ ساله‌ای بود که در جریان اعتراضات سراسری بازداشت و چند روز پس از آزادی جان باخت.

دویچه وله فارسی پیشتر در مستندی بە زندگی یلدا آقافضلی پرداختە است، کە می‌توانید آن را در کانال یوتیوب ما ببینید.

علی نورانی، کارگردان تئاتر بازداشت شد

بر اساس گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز یک‌شنبه ۲۵ شهریور علی نورانی، کارگردان تئاتر توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود در تهران بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدە است.

هرانا بە نقل از یکی از نزدیکان علی نورانی نوشتە است: «بازداشت آقای نورانی ساعت یک بامداد در منزل شخصی وی واقع در امیرآباد تهران صورت گرفت.»

برخی از منابع بازداشت او را در مرتبط با اولین سالگرد قتل ژینا مهسا امینی و بە دلیل انتقادهای او از جمهوری اسلامی دانستەاند.

شیدا صابری، کنشگر حوزه کودکان در یاسوج بازداشت شد

بر اساس گزارش رسانه‌های حقوق‌بشری، شیدا صابری، بازیگر و کنشگر حقوق زنان و کودکان، کە روز شنبه ۲۵ شهریور در میدان هفت‌تیر یاسوج بازداشت شدە است.

تصاویر منتشر شدە در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد کە او در اولین سالگرد قتل ژینا مهسا امینی، با پوشیدن لباس لری و پلاکاردی در دست، اقدام بە اعتراض تک‌نفره زد و موهای سر خود را کنار میدان قیچی کرد.

آنطور کە شیدا صابری در ویدیویی توضیح می‌دهد در جریان اعتراض خود لباس سفید پوشیدە کە “نشانه صلح” است و پلاکاردی در دست دارد کە بر روی آن “حقوق شهروندی خود را مطابق قانون” نوشتە بود. او همچنین یک قرآن به دست گرفته بود “به نشانه احترام به همه عقاید و ادیان” و بر لبانش چسب زده بود که نشان دهد “بی‌صدا” اعتراض می‌کند.

شیدا صابری، متولد ۱۳۷۱ است و بە گفتە خبرگزاری هرانا او در سال‌های ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ نیز به دلیل فعالیت‌های اعتراضی بازداشت و زندانی شده بود.

“کشتە و زخمی‌شدن چهار بسیجی در نورآباد ممسنی”
اسماعیل قزل‌سفلی، معاون سیاسی و امنیتی استاندار فارس در گفت‌وگو با رسانه‌ها اعلام کردە کە در اثر تیراندازی دو نفر ناشناس یک بسیجی کشتە و سه تن دیگر زخمی شدەاند.

قزل‌سفلی واقعه را این‌گونه بازگو کردە است: «حدود ساعت ۱۹ و ۵۰ دقیقه شنبه ۲۵ شهریور دو نفر راکب موتورسیکلت اقدام به تیراندازی کور با سلاح شکاری ساچمه‌زن به سمت نیروهای بسیجی که در ضلع جنوبی میدان معلم شهرستان نورآباد ممسنی مستقر بودند، می‌کنند.»

روز شنبه ۲۵ شهریور مصادف بود با اولین سالگرد قتل ژینا مهسا امینی و شروع خیزش سراسری زن، زندگی، آزادی و به همین دلیل و بە گفتە شاهدان عینی جو بسیاری از شهرهای ایران امنیتی بود.

حضور وزیر خارجه کانادا در سالگرد مهسا امینی در مونترال
کانادا روز شنبه ۱۶ سپتامبر (۲۵ شهریور) در سالگرد کشته شدن مهسا امینی در گشت ارشاد شاهد تجمع شهروندان و ساکنان این کشور بود.

ملانی جولی، وزیر امور خارجه کانادا در گردهمایی ایرانیان در شهر مونترال شرکت کرد و پشتیبانی خود از اعتراضات مردمی در ایران را ابراز داشت.

او عکس‌هایی از این تجمع در گرامیداشت مهسا امینی در حساب کاربری خود در شبکه اکس (توییتر سابق) منتشر کرد.

جولی در پیام خود در این رابطه نوشت که کانادا به حمایت خود ز جنبش اعتراضی در ایران همچنان ادامه خواهد داد.

وزیر خارجه کانادا در پیام خود همچنین تصریح کرد که تحریم‌های این کشور علیه جمهوری اسلامی تدام خواهد یافت تا “این رژیم به عنوان آنچه که هست؛ شناسایی شود: رژیم ترور.»

کانادا تا کنون بسته‌های تحریمی متعددی علیه جمهوری اسلامی تصویب و به اجرا گذاشته است. وزارت خارجه کانادا روز شنبه ۱۶ سپتامبر از تصویب چهاردهمین بسته تحریمی خبر داد که این کشور از آغاز اعتراضات در ایران علیه حکومت جمهوری اسلامی اعمال کرده است.

تحریم‌های کانادا علیه تهران تا کنون ۱۳۵ نفر از مقام‌ها و ۳۹ نهاد جمهوری اسلامی را هدف قرار داده‌اند.

فشار نهادهای امنیتی بر خانواده فردین جعفری
فردین جعفری، جوان اهل سقز که بر اثر شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به شدت زخمی و به بیمارستان منتقل شد، در حال حاضر در بخش مراقبت‌های ویژه به سر برده و وضعیت سلامت او بحرانی گزارش شده‌ است.

به گزارش سایت هه‌نگاو که اخبار حقوق بشری را پوشش می‌دهد، نهادهای امنیتی خانواده فردین جعفری را زیر فشار گذاشته‌اند تا پیشمرگه‌های احزاب کرد را مسئول تیراندازی به او معرفی کنند.

بنا بر این گزارش این جوان ۲۸ ساله، کارگر ساده ساختمانی و اهل روستای مامه‌شا (اسلام‌آباد) حین بازگشت از خرید روزانه از سقز در مسیر روستا از ناحیه سر هدف گلوله جنگی نیروهای امنیتی قرار گرفته است.
به نوشته هه‌نگاو سپاه پاسداران متعاقب شلیک نیروهای مستقر در منطقه علت تیراندازی را “ورود به منطقه ممنوعه” اعلام کرده بود که منظور از این ادعا، حدفاصل شهر سقز تا محوطه آرامستان آیچی بوده است.

هه‌نگاو در گزارش خود به نقل از منابع مطلع نوشته است: «فردین جعفری به لحاظ ذهنی کمتوان و مشمول تعریف اشخاص با نیازهای ویژه بوده است. او به دلیل احساس ترس و اضطراب ناشی از مشاهده نیروهای پرشمار مسلح مبادرت به دویدن کرده که نیروهای سپاهی مستقر در محل فورا او را مورد هدف قرار داده و به شدت زخمی می‌کنند.»

بازداشت شبانه هانیه توسلی، بازیگر سینما
طناز توسلی، خواهر هانیه توسلی، بازیگر سینما در حساب کاربری خود در اینستاگرام نوشت که او شامگاه شنبه (۲۵ شهریور / ۱۶ سپتامبر) ساعت ۱۱ و ۴۵ دقیقه در خانه‌اش بازداشت و به مکانی نامشخص منتقل شد.

هانیه توسلی روز گذشته در اینستاگرام خود عکسی از مهسا امینی منتشر کرده و نوشته بود: «سکوت … تصویری گویاست. این لبخندش، آخرین عکس. بیگناهی و جوانی و زیبایی و خون پاک. اسطوره‌ای زاده شد.»

به گزارش سایت حال‌وش اینستاگرم هانیه توسلی پس از بازداشت او از دسترس خارج شده است.

در این میان روزنامه شرق ضمن انتشار این خبر نوشته است که “هنوز نهاد بازداشتکننده هانیه توسلی مشخص نیست و هیچ منبع رسمی به این خبر واکنش نشان نداده است.»

این بازیگر سینما پیشتر نیز از اعتراضات در جریان جنبش “زن زندگی آزادی” پشتیبانی کرده بود.

تظاهرات در زاهدان با شعار “همه برای سرنگونی دیکتاتور”
سایت حال وش که مسایل حقوق بشری و اخبار مربوط به اعتراضات در سیستان و بلوچستان را پوشش می‌دهد، با انتشار ویدیوهایی از تظاهرات در زاهدان خبر داد که شماری از مردم این شهر شامگاه شنبه ٢۵ شهریور در سالگرد مهسا امینی به خیابان آمده و اعتراض کردند.

بنا بر تصاویر ویدیویی، معترضان در زاهدان در جریان اعتراضات شنبه‌شب در چند منطقه شهر آتش افروخته و شعارهایی چون “زندانی سیاسی آزاد باید گردد”، “مرگ بر دیکتاتور” و “مرگ بر خامنه‌ای” سر دادند.

در شماری از ویدیوها همچنین دیده می‌شود که برخی معرضان در زاهدان پلاکاردهایی با مضمون “همه برای سرنگونی دیکتاتور” و “پیش به سوی اعتصاب و اعتراض” به همراه دارند.

سیل در لیبی؛ شمار کشته‌شدگان از ۱۱ هزار نفر گذشت

وضعیت در مناطق سیل‌زده در لیبی همچنان بحرانی است. طبق اعلام سازمان ملل شمار کشته‌شدگان این سانحه مهیب در لیبی از مرز ۱۱ هزار نفر گذشته است. خطر شیوع وبا و جابجا شدن مین‌های زمینی به بحران دامن زده است.یک هفته پس از بروز طوفان و سیل مهیب در لیبی شمار کشته‌شدگان به‌شدت افزایش یافته است. طبق اعلام دفتر هماهنگسازی کمک‌های بشردوستانه در سازمان ملل تنها در شهر بندری درنه حدود ۱۱ هزار و ۳۰۰ نفر جان خود را بر اثر این حادثه از دست داده‌اند.

دفتر کمک‌های اضطراری سازمان ملل این ارقام را با تکیه بر داده‌های سازمان هلال احمر لیبی اعلام کرده است. حدود ۱۰ هزار نفر نیز همچنان مفقود هستند و از آنان نشانی در دست نیست، از این رو انتظار می‌رود که شمار کشته‌شدگان باز هم افزایش یابد.

سازمان بهداشت جهانی پیشتر اعلام کرده بود که حدود ۴ هزار نفر جان خود را از دست داده و ۹ هزار نفر مفقود هستند، اما حال این آمار به طور چشمگیری افزایش یافته است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

به گزارش شبکه تلویزیونی الجزیره همچنان اجساد قربانیان از طریق آب‌ها به سواحل می‌رسند یا همچنان زیر آوارها دفن هستند و می‌پوسند.

در این میان نگرانی‌ها از شیوع وبا و همچنین خطرات ناشی از مین‌های زمینی که در گذشته در برخی مناطق کارگذاری شده و اکنون در پی جاری شدن سیل و طوفان به جایی دیگر منتقل شده‌اند، سخت شدت یافته است.

امدادگران بین‌المللی از “وضعیت فاجعه‌بارانسانی” در درنه خبر داده و سازمان پزشکان بدون مرز نیز روز جمعه گذشته (۲۴ شهریور / ۱۵ سپتامبر) خواهان هماهنگی در زمینه کمک‌رسانی شده بودند.

به گزارش رسانه‌های خبری آب‌های زیرزمینی در درنه به دلیل پخش اجساد، لاشه حیوانات، زباله و مواد شیمیایی آلوده شده‌ و از این روز از مردم خواسته شده تا به چاه‌ها نزدیک نشوند و از مصرف آب‌های آلوده به‌‌شدت خودداری کنند.

بیشتر بخوانید:سیل لیبی؛ “خشم مردم از فساد، سهل‌انگاری و جنگ قدرت”

شمار کسانی که به علت بیماری اسهال به مراکز درمانی مراجعه کرده‌اند، پیوسته روز به افزایش است و تعداد آنها تا دیروز شنبه (۱۶ سپتامبر) ۱۵۰ نفر گزارش شد. مرکز مبارزه با بیماری‌ها در لیبی برای مناطبق سیل‌زده یک سال وضعیت اضطراری اعلام کرده است.

هماهنگ‌کننده عملیات پزشکی سازمان پزشکان بدون مرز پیش‌تر هشدار داده بود که پس از وقوع فاجعه‌ای مانند سیل و طوفان لیبی باید نگران شیوع بیماری‌ها از طریق آب آشامیدنی آلوده بود.

علیرغم این دشواری‌ها اعلام شد که دیروز شنبه مجموعا ۲۹ تن محموله کمک‌های پزشکی و درمانی به بنغازی رسیده است. سازمان بهداشت جهانی ضمن اعلام این خبر گفت که با این محموله می‌توان به حدود ۲۵۰ هزار نفر کمک‌های درمانی ارائه کرد.

این محموله شامل داروهای اولیه از جمله برای بیماری‌های مزمن و سرایت‌کننده و مواد لازم برای رسیدگی به زخم و جراحت‌ها و انجام عمل‌های جراحی اضطراری را شامل می‌شود.

پس از بیش از یک دهه هرج و مرج، لیبی همچنان میان دو دولت رقیب در شرق و دیگری در غرب تقسیم شده است. این دولت‌ها هر کدام توسط گروه‌های شبه‌نظامی مختلف و دولت‌های خارجی حمایت می‌شوند.

درگیری‌های داخلی موجب شده‌اند تا لیبی که در اصل کشوری نفت‌خیز در آفریقای شمالی است، به شدت از کمبود زیرساخت‌ها رنج برده و به آستانه فروپاشی برسد.

شهر ۱۲۵ هزار نفری درنه در سال ۲۰۱۹ توسط واحدهای شبه‌نظامی ژنرال خلیفه حفتر تصرف شد. او مناطق وسیعی در شرق لیبی را تحت کنترل خود دارد. بخش‌های بزرگی از زیرساخت‌های این شهر بندری از جمله سد آن تخریب‌ شده است.

مقامات دو طرف اطلاعات متناقضی در رابطه با ابعاد فاجعه ارائه می‌دهند. این رقابت هماهنگی تلاش‌های امدادی را دشوارتر کرده است. دولت مورد حمایت جامعه بین‌المللی در لیبی کنترل مناطق شرقی را در اختیار ندارد.

بازدید رئیس کمیسیون اروپا از کمپ پناهجویان در لامپدوسا

نخست‌وزیر ایتالیا با بحرانی خواندن وضعیت پناهجویی در جزیره لامپدوسا خواستار مداخله جدی اتحادیه اروپا شده است. رئیس کمیسیون اروپا در جریان بازدید از کمپ پناهجویان کشورهای اروپایی را به پذیرش پناهجویان از ایتالیا فراخواند.اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا به همراه جورجا ملونی، نخست‌وزیر ایتالیا روز یکشنبه (۱۷ سپتامبر) از اقامتگاه پناهجویان در جزیره لامپدوسا بازدید کرد. این بازدید ساعاتی پس از آن صورت گرفت که دولت آلمان اعلام کرد به تعلیق پذیرش داوطلبانه پناهجو از ایتالیا ادامه می‌دهد. در روزهای اخیر چندین هزار مهاجر وارد این جزیره شده‌اند تا جایی که شورای شهر لامپدوسا وضعیت اضطراری اعلام کرده است. جورجا ملونی در واکنش به این موقعیت با انتشار یک پیام ویدئویی از فون در لاین برای بازدید از لامپدوسا دعوت کرده بود تا رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا “شخصا از جدی بودن وضعیت آگاه شود.”

لامپدوسا به دلیل نزدیکی به شهر ساحلی “صفاقس” در تونس به یکی از کانون‌های اصلی مهاجرت به اروپا تبدیل شده است. بسیاری از پناهجویان از آفریقا با رساندن خود به این جزیره که تنها ۲۰ کیلومتر مربع مساحت دارد، تلاش می‌کنند تا از این راه وارد اتحادیه اروپا شوند. موج مهاجرت در چند روز گذشته به حدی افزایش یافت که در یک روز ورود ۶۸۰۰ پناهجو به اقامتگاه پناهجویی واقع در این جزیره ثبت شد.

بخوانید: ایتالیا خواهان مسدود کردن مسیر ورود پناهجویان از مدیترانه شد

فون در لاین در گفت‌وگو با خبرنگاران اظهار کرد “مهاجرت غیرقانونی به چالشی تبدیل شده که نیازمند پاسخی از سوی اروپاست.” او کشورهای اروپایی را به پذیرش پناهجویان فراخوانده و با تأکید بر لزوم تشدید نظارت دریایی و هوایی گفت می‌توان از طریق “فرونتکس” (آژانس مرزی اروپا) برای تحقق این امر اقدام کرد.

رئیس کمیسیون اروپا همچنین حمایت خود را از گسترش عملیات‌های دریایی موجود در دریای مدیترانه یا راه‌اندازی عملیات‌های جدید اعلام کرد.

تأکید ملونی بر اجرای فوری توافق‌نامه با تونس

جورجا ملونی، نخست‌وزیر راستگرای ایتالیا، پیش‌تر با اعلام اینکه ایتالیا ظرفیت و توان پذیرش این رقم بالای مهاجران را ندارد، خواستار مداخله جدی اتحادیه اروپا شده بود. به گفته ملونی اتحادیه اروپا باید با اتخاذ “اقدامات فوق‌العاده” قایق‌های حامل پناهجویان را پیش از رسیدن به اروپا متوقف کند. او حتی تأکید کرده بود در صورت لزوم باید نیروی دریایی را برای پیشبرد این هدف به کار گرفت.

اتحادیه اروپا تیرماه امسال یک تفاهم‌نامه مهاجرتی با تونس برای محدود کردن مهاجرت از مسیر دریای مدیترانه به امضا رساند. طبق این توافق اتحادیه اروپا صد میلیون یورو به تونس برای کمک به مبارزه با مهاجرت غیرقانونی اختصاص خواهد داد.

بخوانید: ظرف ۲۴ ساعت هزار پناهجو خود را به سواحل ایتالیا رسانده‌اند

این توافق‌نامه به ویژه به دلیل وضعیت مهاجران در تونس مورد انتقادهای جدی قرار دارد. با این حال ملونی که در آن زمان فون در لاین را در سفر به تونس همراهی کرده بود، خواستار اجرای فوری این توافقنامه و انتقال منابع مالی توافق‌شده به تونس در “سریع‌ترین زمان ممکن” شده است.

اعضای اتحادیه اروپا تا کنون در مورد نحوه کمک به ایتالیا به اجماع نرسیده‌اند. نانسی فزر، وزیر کشور آلمان یک روز پیش از سفر فون‌ در لاین به لامپدوسا با وزرای کشور ایتالیا، فرانسه و اسپانیا تلفنی گفت‌وگو کرد. با این حال به گفته یک سخنگوی وزارت کشور آلمان این مذاکره نتیجه مشخصی به دنبال نداشته و گفت‌وگوها قرار است در روز دوشنبه (۱۸ سپتامبر) ادامه یابند.

گفته شده فزر ارائه کمک‌های بشردوستانه از سوی آلمان را مطرح کرده است و این امر در دست بررسی است. این سخنگو اضافه کرده وزرای کشور آلمان، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا “در این مورد هم‌نظر بوده‌اند که تونس باید به تعهدات خود در چارچوب توافق با اتحادیه اروپا و جلوگیری از مهاجرت مرگبار از طریق دریای مدیترانه عمل کند.”

دولت آلمان ماه اوت سال جاری پذیرش داوطلبانه پناهجویان از ایتالیا را تا اطلاع ثانوی به حالت تعلیق درآورد. این اقدام واکنشی اعتراضی به سرپیچی ایتالیا از قانون دوبلین بود. براساس این قانون، پناهجویان در هر کدام از کشورهای عضو اتحادیه اروپا وارد شوند، آن کشور مسئول رسیدگی به درخواست پناهندگی آن‌ها است؛ به این معنی که هزاران پناهجویی که ابتدا وارد ایتالیا شده و سپس خود را به آلمان رسانده‌اند، باید دوباره به ایتالیا برگردند.

آلمان پیش‌تر در چارچوب پذیرش داوطلبانه وعده داده بود تا حداکثر ۳۵۰۰ پناهجو را درون خاک خود جای دهد. به گفته وزارت کشور آلمان تا کنون بیش از ۱۷۰۰ نفر در همین راستا وارد این کشور شده‌اند که هزار تن از آنان از ایتالیا به آلمان آمده‌اند. مابقی این افراد تأییدیه ورود به آلمان را دریافت کرده‌اند و به گفته وزارت کشور، شامل تعلیق پذیرش داوطلبانه نخواهند شد.

خبرگزاری ایتالیایی “آنسا” گزارش داد تنها در روز شنبه (۱۶ سپتامبر) ۸۰۰ پناهجو سوار بر قایق و از طریق دریای مدیترانه خود را به لامپدوسا رساندند. بنا بر این گزارش یک نوزاد که در مسیر متولد شده بود، ساعاتی بعد از تولد جان خود را از دست داد.

نابرابری جنسیتی در بازار کار و شرایط دشوار زنان در ایران

مردان ۶۸.۳ و زنان ۱۴.۱ درصد از بازار کار ایران را تشکیل می‌دهند. طبق آمارهای جهانی، زنان در کنگو، پاکستان و مالی از لحاظ دسترسی به آموزش، بهداشت و مشارکت اقتصادی، وضعیتی بهتر از ایران دارند. یادداشتی از جواد عباسی توللی.مجمع عمومی سازمان ملل متحد از سال ۲۰۱۷ به پیشنهاد سازمان جهانی کار و با هدف تحقق دستمزد برابر برای زنان نسبت به مردان در محل کار، روز ۱۸ سپتامبر را به‌عنوان “روز بین‌المللی برابری دستمزد” نام‌گذاری کرده است.

این در حالی است که سازمان ملل متحد امسال و چند روز پیش از فرا رسیدن این روز جهانی، با انتشار گزارشی اعلام کرده است، تحقق اهداف ۱۷ گانه‌ای را که در “برنامه ۲۰۳۰” برای ارتقاء جایگاه زنان در سراسر جهان در نظر داشته، به دلیل تعصبات ریشه‌دار و تداوم روابط نابرابر تاریخی و ساختاری قدرت بین زنان و مردان در زمینه‌های اشتغال، آموزش و بهداشت، “غیرممکن” می‌داند.

در این گزارش، عدم پایبندی کافی دولت‌ها به تعهدات خود در قبال دستیابی به برابری برای زنان، به‌عنوان عامل اصلی “ناکام ماندن زنان و دختران در سراسر جهان” تلقی شده است.

سارا هندریکس، معاون مدیر اجرایی زنان سازمان ملل متحد، این گزارش را یک فراخوان قوی برای اقدام به اصلاح رویکردهای جاری در جهان دانسته تا بدین طریق هر زنی بتواند از حقوق و فرصت‌های برابر برخوردار شود.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

ناامیدی جهانی از بهبود وضعیت زنان در حالی است که آخرین گزارش World Economic Forum (مجمع جهانی اقتصاد) مستقر در سوئیس که در ۲۱ ژوئن ۲۰۲۳ (۳۱ خرداد ۱۴۰۲) منتشر شد، نشان می‌دهد، ایران یکی از بدترین کشورها در زمینه تحقق برابری جنسیتی در میان کشورهای دنیا است.

بر پایه داده‌های مندرج در این گزارش که با هدف مقایسه میزان برابری بین زن و مرد در ۱۴۶ کشور از کشورهای سراسر دنیا تهیه و تنظیم شده، زنان حتی در کشورهایی نظیر کنگو، پاکستان و مالی از لحاظ امکان دسترسی به آموزش، بهداشت و مشارکت اقتصادی و سیاسی، به‌مراتب وضعیتی بهتر از ایران دارند.

از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران از معدود حکومت‌‌هایی است که در کنار کشورهایی مانند سومالی، سودان و تونگا همچنان از پیوستن به “کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان” خودداری می‌کند. این کنوانسیون به عنوان مهم‌ترین سند جهانی در زمینه برابری حقوق زن و مرد، در سال ۱۹۷۹ میلادی (۲۷ آذر ۱۳۵۸) به تصویب سازمان ملل متحد رسید و تاکنون ۱۸۷ کشور، از جمله بیشتر کشورهایی که تحت عنوان “اسلامی” شناخته می‌شوند، به آن ملحق شده‌اند.

همچنین، بر اساس قوانین جاری در ایران، زنان در مواردی نظیر حق حضانت و ولایت بر فرزند، ازدواج، دیه، ارث و حتی تصمیم‌گیری برای خروج از کشور، با تبعیض‌های متعددی مواجه هستند.

بیکاری و بی‌سوادی گسترده زنان، محصول تعمیق شکاف جنسیتی

نقش و اعتبار زنان در مشارکت‌های اجتماعی و به‌ویژه در میزان اشتغال به کار یکی از مهم‌ترین معیارها برای سنجش درجه توسعه‌یافتگی یک کشور محسوب می‌شود. این در حالی است که حتی آمارهای رسمی در ایران که در بیشتر موارد با اهداف سیاسی و عامدانه دست‌کاری می‌شوند هم میزان نابرابری جنسیتی زنان در بازار کار و سطح دسترسی آنان به امکانات آموزشی را نشان می‌دهد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

طبق آخرین نتایج مندرج در گزارش فصلی مرکز آمار ایران که با عنوان “چکیده نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در بهار ۱۴۰۲” در روزهای اخیر منتشر شده، “مشارکت اقتصادی جمعیت ۱۵ ساله و بیشتر” برای مردان ۲۱ میلیون و ۹۳۰ هزار و ۲۳۲ نفر و برای زنان چهار میلیون و ۵۳۹ هزار و ۵۰۳ نفر اعلام شده است.

همچنین، بر اساس این گزارش، تا پایان بهار ۱۴۰۲ میزان “بیکاری جمعیت ۱۵ ساله و بیشتر” برای زنان هفت میلیون و ۸۰ هزار و ۸۵ نفر بوده است، در حالی که هم‌زمان شمار مردان بیکار ۱۵ ساله و بیش از آن، تنها ۶۷۳ هزار و ۷۱ نفر برآورد شده است.

به طور کلی بررسی‌ها نشان می‌دهد، نسبت اشتغال مردان تا پایان سه ماه اول سال ۱۴۰۲ در میان رده سنی ۱۵ ساله و بیشتر، در کشور ۶۸.۳ درصد است، در حالی که این نسبت برای زنان ۱۴.۱ درصد اعلام شده است.

هرچند نباید از نظر دور داشت که سرشماری نیروی کار در ایران عمدتا بر مبنای فهرست‌های ارائه‌شده از سوی سازمان‌تأمین اجتماعی و تعداد نیروی کار بیمه‌شده از سوی این سازمان استوار است و این فهرست‌ها هم که توسط کارفرمایان و صرفا بر طبق اظهارات شخصی آنها و به نیابت از کارگران به سازمان تأمین اجتماعی ارائه می‌شود، در اکثر موارد از سوی سازمان تأمین اجتماعی بازنگری یا راستی‌آزمایی نشده است. از این‌رو آمار زنان و مردان بیکار می‌تواند بسیار بیش از تعداد اعلام‌شده از سوی مرکز ملی آمار ایران باشد.

بیشتر بخوانید: کارگران ایران؛ بی‌دفاع، بدون بیمه و خارج از مدار آمار

همچنین، طبق آخرین نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، شمار زنان بی‌سواد شهری دو میلیون نفر بیش از مردان شهری بوده است. نتایج همین سرشماری نشان می‌دهد، تعداد زنان روستاییِ بی‌سواد حدود یک میلیون نفر بیش از مردان روستایی بی‌سواد است.

با در نظر گرفتن روند خصوصی‌سازی آموزش و به‌تبع آن گران‌سازی آموزش در سال‌های اخیر و افزایش بی‌سابقه شمار کودکان بازمانده از تحصیل، احتمالا شمار زنان بی‌سواد شهری و روستایی نسبت به مردان، بسیار بیش از آمارهای ارائه‌شده در سال ۱۳۹۵ خواهد بود.

از سوی دیگر، رویکرد تبعیض‌آمیز سران حکومت ایران نسبت به زنان، به‌ویژه دیدگاه علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در این زمینه و همچنین ترویجِ باورهای ارتجاعیِ برآمده خوانشی ویژه از اسلام که عمدتا ضدتوسعه بوده و تناسبی با باورهای مدرن درباره زنان ندارند، سبب شده تا شکاف جنسیتی در طول ۴۴ سال گذشته به طور پیوسته عمیق‌تر شود.

برای نمونه، علی خامنه‌ای روز ۲۹ اسفند ۱۳۹۵ در سخنرانی خود در جمع مداحان، عبارت “برابری جنسیتی زنان و مردان” را مفهومی غربی خواند و “اداره خانه و تربیت فرزندان” را اولویت کار زنان در ایران دانست.

مواردی نظیر تشویق یا اجبار زنان به خانه‌داری، القای دون شأن بودن و ناتوانی زنان در برابر مردان از طریق تبلیغ و سوءاستفاده از باورهای سنتی و اسلامی، ترغیب زنان به فرزندآوری بدون ایجاد بسترهای کافی برای رفع نابرابری جنسیتی در جامعه، عدم تصویب قوانین حمایتی از زنان و مواردی از این دست، همگی مؤید رویکرد تبعیض‌آمیز حکومت جمهوری اسلامی نسبت به زنان ایرانی در طی بیش از چهار دهه گذشته است.

همچنین، برای بررسی موانع مشارکت اقتصادی زنان نمی‌توان به‌سادگی پیچیدگی‌های فرهنگی، دینی و اجتماعی را از یکدیگر تفکیک کرد و درهم‌تنیدگی آنها را نادیده گرفت. به‌بیان دیگر، موانع اجتماعی اشتغال زنان از موانع فرهنگی و اقتصادی آنان جدا نیست.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

وزیر خارجه آلمان خواهان اصلاحات اساسی در شورای امنیت شد

در مجمع عمومی سازمان ملل که در راه است، بحران‌های بزرگ از جمله جنگ روسیه در اوکراین و تغییرات اقلیمی از موضوعات محوری خواهد بود. وزیر خارجه آلمان با پیشنهادها و مطالبات مشخص راهی نیویورک شده است.آنالنا بربوک، وزیر خارجه آلمان برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل که هفته آینده برگزار می‌شود، راهی نیویورک شده است.

او روز یکشنبه ۱۷ سپتامبر (۲۶ شهریور) در آستانه برگزاری این اجلاس خواهان اصلاحات بنیادین در سازمان ملل و شورای امنیت شده است.

بربوک در این راستا تصریح کرد، “آلمان از ایجاد ساختاری در سازمان ملل پشتیبانی می‌کند که عادلانه‌تر باشد، همه طیف‌ها را دربرگیرد و قابلیت اجرای بیشتری به این نهاد بدهد”.

به گفته او، چنین امری شامل این نیز می‌شود که شورای امنیت سازمان ملل مورد اصلاحاتی بنیادین قرار گیرد. آلمان در کنار برزیل، هند و ژاپن (کشورهای جی۴) سال‌هاست که می‌کوشد چنین اصلاحاتی را به جریان اندازد.

بیشتر بخوانید: گوترش: جهان وارد عصر جدیدی از بحران‌ها و درگیری‌ها می‌شود

وزیر خارجه آلمان در این رابطه گفت: «شورای امنیتی که همچنان جهان قرن بیستم را نمایندگی می‌کند، دیگر مطابق با زمانه امروز نیست.»

او افزود، تنها زمانی که سازمان ملل “سیستم عامل” خود را به منظور ورود به قرن بیست و یکم به روز کند، می‌تواند در درازمدت جایی باشد که جامعه جهانی می‌تواند مشترکا مشکلات خود را به کمک آن حل کند.

بربوک خاطرنشان ساخت که در هفته آینده موضوعات محوری زیادی در مجمع عمومی سازمان ملل مورد بحث و رایزنی قرار خواهند گرفت که جهان را به چالش کشیده‌اند، از جمله صلح، گسترش و بهبود حقوق بین‌الملل، سیاستگذاری در راستای توسعه، حفظ محیط زیست و بهداشت و همچنین حقوق زنان و دختران در کشورهایی چون افغانستان.

مجمع عمومی سازمان ملل که در آن اولاف شولتس، صدراعظم آلمان نیز حضور می‌یابد، رسما روز سه‌شنبه آینده (۱۹ سپتامبر) کار خود را آغاز می‌کند.

دبیرکل ناتو خواهان افزایش بودجه نظامی آلمان شد

بسیاری از کشورهای عضو ناتو در پی تجاوز نظامی روسیه به اوکراین بودجه نظامی خود را افزایش داده‌اند. آلمان اما در این راستا عقب‌تر از دیگران است. دبیرکل ناتو از آلمان خواسته است تا بودجه نظامی خود را افزایش دهد.ینس استولتنبرگ، دبیرکل پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو به آلمان یادآوری کرده که هزینه‌های دفاعی و بودجه نظامی خود را بالا ببرد.

او روز یکشنبه ۱۷ سپتامبر (۲۶ شهریور) در گفت‌وگو با گروه رسانه‌ای فونکه خاطرنشان ساخت: «در جنگ سرد، هنگامی که کنراد آدناوئر یا ویلی برانت در رأس دولت آلمان قرار داشتند، بودجه دفاعی این کشور سه تا چهار درصد تولید ناخالص داخلی بود.»

اعضای ناتو به توافق رسیده‌اند که میزان بودجه دفاعی و نظامی کشورهای عضو “حداقل ” برابر با ۲ درصد از میزان تولید ناخالص داخلی باشد.

استولتنبرگ یادآور شد که اعضای ناتو در نشست خود در ویلنیوس بر سر این میزان دو درصدی به عنوان حداقل توافق کرده‌اند.

او افزود، انتظار می‌رود که بسیاری از کشورها از این مرز فراتر روند و مبلغ بیشتری را به هزینه‌های دفاعی و نظامی اختصاص دهند.

این درحالی است که آلمان هم‌اکنون به دشواری قادر به تأمین این میزان است. بوریس پیستوریوس، وزیر دفاع آلمان در اوایل ماه ژوئیه سال جاری میلادی اعلام کرد که این کشور در سال آینده می‌تواند به میزان مورد نظر دست یابد.

البته در حال حاضر تردیدهایی از سوی کارشناسان در مورد اینکه آلمان واقعا قادر به تحقق این امر باشد، مطرح شده‌اند.

طبق گزارش مؤسسه پژوهش‌های اقتصادی “ایفو” آلمان در سال جاری میلادی تنها ۶، ۱ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را به هزینه‌های دفاعی و نظامی اختصاص داده است. این میزان در سال ۲۰۲۲ میلادی حتی بر تنها ۴، ۱ درصد بالغ می‌شده است.

بیشتر بخوانید: عضویت سوئد در پیمان آتلانتیک شمالی برای ناتو چه مزیتی دارد؟

استولتنبرگ تصریح کرد: «حمله نظامی روسیه برای همه اعضای ناتو روشن ساخته که آنان باید بودجه بیشتری به نیروهای نظامی خود اختصاص دهند.»

او افزود: «من خود سال‌ها رئیس دولت بودم و می‌دانم، چقدر دشوار است، پول بیشتری برای دفاع در نظر گرفته شود، در عین اینکه نیاز به افزایش بودجه در عرصه‌هایی چون بهداشت، آموزش و ایجاد زیرساختارها نیز محسوس است.»

بیشتر بخوانید: قصد آلمان برای راه‌اندازی یک مقر ناتو در کرانه دریای بالتیک

طبق ارزیابی دبیرکل ناتو جنگ روسیه در اوکراین به این زودی‌ها پایان نخواهد یافت. به گفته او “اکثر جنگ‌ها بیش از آنچه انتظار می‌رفته، طول کشیده‌اند و از این رو باید خود را برای طولانی‌شدن جنگ روسیه در اوکراین آماده کرد”.

استولتنبرگ تصریح کرد: «همه ما خواهان صلحی هر چه سریع‌تر هستیم، اما در عین حال بر این نکته واقف هستیم: هنگامی که پرزیدنت زلنسکی و اوکراینی‌ها از مبارزه دست بکشند، کشورشان دیگر وجود نخواهد داشت، [اما] وقتی پرزیدنت پوتین و روسیه سلا‌ح‌های خود را خاموش کنند، ما به صلح خواهیم رسید.»