Previous Next

شگردهای اردوغان در دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری چه بودند؟

با وجود مشکلات اقتصادی و افزایش نارضایتی عمومی در ترکیه، بیشتر ناظران سیاسی شانس کمال قلیچ‌داراوغلو را در انتخابات ریاست‌جمهوری بیشتر ارزیابی می‌کردند. اما اردوغان چگونه توانست در دور اول آرای بیشتری بە دست آورد؟شش حزب اپوزیسیون در ترکیه علی‌رغم تفاوت در دیدگاه‌های سیاسی، برای پایان دادن بە آنچه کە “اقتدارگرایی اردوغان” و “بازگشت دمکراسی به کشور” می‌خوانند، وارد ائتلاف شدند. حمایت احزاب سیاسی کرد از کمال قلیچ‌داراوغلو، کاندیدای این ائتلاف برای کسب کرسی ریاست‌جمهوری، پازل آوردگاه مخالفان را تکمیل کرد.

در کنار اتحاد مخالفان، افزایش نارضایتی عمومی از وضعیت نابسامان اقتصادی، تنش در روابط خارجی، فشار روز افزون بر جامعە مدنی و حضور میلیون‌ها جنگ‌زدە سوری در ترکیه، آن‌چنان نشان می‌داد کە وزنه موفقیت به نفع قلیچ‌داراوغلو سنگینی می‌کند. نتایج اکثر نظرسنجی‌های انتخاباتی نیز، این مسئلە را تائید می‌کرد.

اما روز ١۴ مه، پیش‌بینی‌ها درست از آب در نیامدند. اگر چه اردوغان برای اولین‌بار در حیات سیاسی خود، در یک رقابت انتخاباتی نتوانست به طور مستقیم پیروز شود و انتخابات بە دور دوم کشیدە شد، اما بیشترین آرا را از آن خود کرد.

دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری ترکیه روز ٢٨ مه برگزار می‌شود. ورق برای اردوغان برگشتە است. او اکنون از حمایت سینان اوغان هم برخوردار است و کارشناسان شانس پیروزی او را بیشتر می‌دانند. با این وجود سوال اینجاست کە اردوغان چگونه رگ خواب شهروندان ترکیە را بە دست می‌آورد و شگرد او چیست؟

مسئلە کرد و “جنگ با ترور”

اردوغان در دە سال اول زمامداری خود، قدم‌های تابو شکنانەای در راستای حل مسئلە کرد در ترکیه برداشت و “مذاکرات صلح” را با جددیت پیش برد. در آن زمان حزب جمهوری‌خواه خلق از منتقدان این مذاکرات بود.

اما از سال ۲۰۱۵ اردوغان برای ماندن در قدرت، مجبور بە ائتلاف با حزب راست افراطی حرکت ملی شد و به عقیده بسیاری از ناظران او برای جلب آرای ناسیونالیست‌های ترک، فشار بر جامعه کردها در داخل و خارج را به بهانه “مبارزه با ترور” افزایش داد و مذاکرات صلح نیز با شکست مواجه شد.

در نتیجه علی‌رغم اینکە حزب جمهوری‌خواه خلق برای دهەها هویت کردها در ترکیه را انکار کردە بود، به نوری در تاریکی برای کردها تبدیل شد. ا‌حزاب اپوزیسیون هم کە برای شکست اردوغان هم پیمان شدە بودند، از کردها استقبال کردند. اما همین مسئلە بە جدی‌ترین پاشنە آشیل قلیچ‌داراوغلو تبدیل شد.

قلیچ‌داراوغلو قول داد “کە یک‌بار برای همیشە، مسئلە کرد را از طریق مجلس حل کند” و در دفاع از کردها گفت: «هرگاه دولت خود را در حال شکست در انتخابات می‌بیند، با انگ‌زدن دسته جمعی به کردها آنها را تروریست می‌خواند.»

اردوغان کە خود در گذشتە راه آشتی با کردها را در پیش گرفتە بود، نه تنها از گفتەهای رقیب خود سرخردە نشد، بلکه حمایت کردها از قلیچ‌داراوغلو را بە عنوان یک سلاح بکار گرفت. او در سخنرانی‌های خود بارها و بارها بە قلیچ‌داراوغلو تاخت و عنوان کرد کە رقیبش “با تروریست‌ها مصالحه” کردە و حتی او را “کاندید مورد حمایت تروریست‌ها” خواند.

این موضع‌گیری‌های اردوغان، در میان ناسیونالیست‌های ترکیه خریداران کمی ندارد. شاید بە همین دلیل باشد کە خیلی‌ها هشدار می‌دهند، در صورت پیروزی اردوغان وضعیت اقلیت‌ها در ترکیه بدتر خواهد شد.

همین رویکرد اردوغان، باعث شد کە سینان اوغان از او در دور دوم حمایت کند. اوغان کە ناظران را در دور اول انتخابات با به دست‌آوردن ۵.۷ آرا غافلگیر کردە بود، در مطبوعات به عنوان سیاست‌مداری راست و افراطی معرفی می‌شود. او آذری‌تبار و متولد استان ایغدیر، هم مرز با ایران است. اوغان در دوران تبلیغات انتخاباتی بە جز اخراج پناهجویان بر دو مسئلە تاکید زیاد داشت، حذف ا‌حزاب کرد از صحنه سیاست و حفظ اصل ۶۶ قانون اساسی ترکیه، که تمام شهروندان را “ترک” قلمداد می‌کند.

البته کمال قلیچ‌دار اوغلو هم برای اولین‌بار در جریان رقابت اردوغان آشکار کرد کە او “علوی” است. در همچنین فضایی، اذعان بە علوی بودن احتمالا برای او کم هزینە نبودە است.

برگزاری انتخابات در شرایطی نابرابر

ا‌حزاب اپوزیسیون اردوغان را به انحصار طلبی قدرت و رسانه‌ متهم می‌کنند. بعد از کودتای نافرجام سال ۲۰۱۶، دەها هزار نفر از شاغلان در دادگاه‌ها، شهرداری‌ها، فرمانداری‌ها، استان‌داری‌ها، آموزش و پرورش، دانشگاه‌ها و پلیس اخراج و پاکسازی شدند. بە همین دلیل مخالفان می‌گویند کە سیستم حاکم نه تنها بی طرف نیست و بلکە حامی اردوغان است.

از طرفی دیگر، قبل از انتخابات از اکرم امام‌اوغلو، شهردار استانبول بە عنوان کاندیدای اپوزیسیون و رقیب اردوغان در انتخابات ریاست‌جمهوری اسم بردە می‌شد. اما طولی نکشید کە امام‌اوغلو از طرف وزیر کشور بە استخدام “تروریست‌ها” در شهرداری متهم شد و بعدها پای او به چند پرونده قضایی دیگر نیز باز شد.

لذا از ترس اینکه مبادا دادگاه امام‌اوغلو را متهم کند، در نهایت قلیچ‌داراوغلو به عنوان کاندیدای مخالفان معرفی شد، کسی کە مورد تائید حزب نیک، یکی از اعضای ائتلاف نبود و البته قبلا هم بە اردوغان باختە بود.

در همین حال فشارها بر روزنامه‌نگاران منتقد نیز افزایش یافتە است. به طوری کە در ٨ سال گذشتە دەها رسانه نزدیک بە اپوزیسیون بستە و روزنامه‌نگاران زیادی با محرومیت کاری و احکام زندان مواجه شدەاند. تنها در روز اول تبلیغات انتخاباتی بیش از صد روزنامه‌نگار و کنشگر مخالف اردوغان دستگیر شدند، کە مخالفان می‌گویند با هدف تضعیف کمپین‌های تبلیغاتی مخالفان انجام شدەاند.

مصاحبه‌های تبلیغاتی اردوغان را هم دەها تلویزیون دولتی و خصوصی بە طور همزمان پخش می‌کردند، در صورتی کە رقیبان از این امکان برخوردار نبودند.

وقتی کە آشپزخانه حریف عرشه ناوجنگی نشد

در ادامە همین “نابرابری‌ها” قلیچ‌داراوغلو از آشپزخانه کوچک خود بە مصاف اردوغان رفتە بود. او سعی داشت بە رای دهندگان بگوید کە اگر اردوغان دوبارە رئیس‌جمهور شود، قیمت یک پیاز ١٠٠ لیر خواهد شد.

اما اردوغان قبل از آغاز روند تبلیغات انتخاباتی از ناو “تی‌سی‌جی آنادولو” رونمایی کرد. ناوی کە او آن را اولین ناو پهپادبر جهان و افتخاری برای ترکیه خواند. او همچنین در آستانه انتخابات، فاز اول نیروگاه هسته‌ای “آک‌کویو” را با حضور مجازی رئیس‌جمهوری روسیه و مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی افتتاح کرد.

او همچنین از یک نیروگاه تولید گاز طبیعی در استان زونگولداغ رونمایی کرد و گاز مصرفی مناطق مسکونی ترکیه را به مناسبت این رویداد برای مدت یک ماه رایگان کرد.

افتتاح و رونمایی از این پروژه‌ها برای حامیان اقتدارگرایی اردوغان و ترکیه مقتدر، می‌تواند بە مثابه ترشح آدرنالین عمل کند. در حالی کە رقیب او به جز “وعده” کار دیگری نمی‌تواند انجام دهد.

با این حال باید تا ٢٨ مه منتظر ماند و دید کە چه کسی پیروز این انتخابات نفس‌گیر خواهد بود.

بافت تاریخی قلعه پرتغالی‌ها زیر کلنگ شهرداری بندر کنگ

خبر احداث پارک بانوان در محوطه تاریخی بندر کنگ نگرانی مردم منطقه و منتقدان را در پی داشته است. شهرداری می‌گوید، قرار نیست ساخت‌وساز انجام شود اما مخالفان می‌گویند، احداث پارک بدون ساخت‌وساز ممکن نیست.پس از خبر تبدیل محل کشف اسکلت هفت‌هزار ساله در تهران به پارکینگ موتورسیکلت‌ها اینک خبر از احداث پارک بانوان روی بافت تاریخی بندر کنگ (Kong) در استان هرمزگان می‌رسد.

بندر کنگ از قدیمی‌ترین بنادر ایران در پنج کیلومتری بندر لنگه است که به واسطه بافت تاریخی‌اش از جاذبه‌های گردشگری کشور به شمار می‌رود.

اما اینک شهرداری بندر کنگ اقدام به کلنگ‌زنی پارک بانوان روی بخشی از محوطه تاریخی و ارزشمند این منطقه کرده است. آسیه آذری، شهردار این بندر به روزنامه ایران می‌گوید، معاون وزیر میراث فرهنگی قول اعتبار ۵۰۰ میلیون تومانی برای افتتاح این پارک را داده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

این در حالی است که به نوشته روزنامه ایران، احداث این پارک روی محوطه تاریخی قلعه پرتغالی‌ها از سوی شهرداری این منطقه بدون هماهنگی با اداره کل‌ میراث فرهنگی هرمزگان کلید خورده و مشاور بازآفرینی بندر کنگ از ممنوع بودن این ساخت‌وساز سخن گفته است.

شهردار بندر کنگ می‌گوید، قرار نیست در این پارک ساخت‌وساز انجام شود، تنها قرار است که سطح زمین مخلوط‌ریزی شده و برای دوچرخه‌سواری و پیاده‌روی بانوان آماده شود.

اما فعالان میراث فرهنگی و مردم بومی در این ادعا تردید داشته و سئوالات زیادی را مطرح کرده‌اند: مگر می‌توان پارکی را بدون ساخت‌وساز ایجاد کرد؟ آیا این پارک نیاز به سرویس بهداشتی یا آبخوری ندارد؟ آیا قرار نیست لوله‌کشی انجام شود؟

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

یکی از بومیان منطقه در گفت‌وگو با روزنامه ایران گفته است: «مشکل اینجا است، زمینی که قرار است پارک بانوان در آن احداث شود، بخشی از محوطه تاریخی قلعه پرتغالی‌‌های بندر کنگ به شمار می‌رود که شهرداری وقت آن دوره، آن را از شخصی خریداری کرده و دور آن را دیواری بلوکی کشیده است تا از تخریب مصون بماند.»

او ادامه می‌دهد: «قرار بوده بعدها این منطقه توسط باستان‌شناسان کاوش و به سایت موزه تبدیل شود، اما حالا شهرداری وقت، ماسه و مخلوط را داخل پارک ریخته و قرار است آن را به‌زودی افتتاح کند.»

احداث پارک در منطقه “ساخت‌وساز ممنوع”

شیوا آراسته، مشاور مطالعات و طرح احیا و بازآفرینی بافت تاریخی کنگ به روزنامه ایران می‌گوید، بافت تاریخی کنگ با وسعت ۱۹۵ هکتار دربرگیرنده محدوده پروژه پارک بانوان می‌شود و “هرگونه ساخت‌وساز و احداث بنا در این محدوده ممنوع است، مگر سازه‌های سبک.”

آراسته می‌افزاید: «محدوده ۲۰ هکتاری شامل هسته چهارم و بخشی از هسته اول کنگ قدیم می‌شود که در مجاورت بافت تاریخی قرار گرفته است و بقایای آثار ارزشمندی مانند مسجد دوطبقه دوران سلجوقی و آب‌انبارهای تاریخی در آن وجود دارد. برای این محدوده طرح “پارک‌موزه آب خاورمیانه” را پیشنهاد دادیم و کارفرما (شهرداری کنگ) مراحل مقدماتی اجرای این طرح را در زمان شهردار قبلی پیش برد.»

به گفته او، قرار بود در این طرح روش‌های سنتی مدیریت آب در حاشیه جنوبی ایران احیا و آموزش داده شود.

آراسته که از سال ۱۳۹۵ طرح احیا و بازآفرینی بندر کنگ را بر عهده دارد احداث پارک بانوان روی این سایت تاریخی بدون هیچ‌گونه ساخت‌وساز، آنطور که شهردار کنگ مدعی آن است را با واقعیت ناهمخوان می‌داند.

به گفته او، لازمه بنای این پارک حصارکشی، ساخت دیواری بلند، سرویس بهداشتی، آبخوری و احتمالا مبلمان، وسایل بازی و همچنین اغتشاش بصری است.

آسیه آذری، شهردار بندر کنگ اما در پاسخ به این پرسش که آیا سازمان میراث فرهنگی موافق این پروژه است می‌گوید: «این ملک تحت تملک شهرداری قرار دارد. اگر میراث فرهنگی مخالف است، می‌تواند این زمین را از شهرداری خریداری کرده و زمین معوضی را کنار ساحل به شهرداری واگذار کند.»

با این حال محمد محسنی، مدیرکل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی هرمزگان تأکید کرده که تعریض معبر و پارک بانوان توسط شهرداری کنگ بدون استعلام و هماهنگی با این اداره کل بوده و مکاتبات برای توقف این فعالیت‌ها از سوی اداره‌ کل انجام‌ شده است.

طبق گفته این مقام مسئول، شهرداری بندر کنگ همچنین دفتر بافت تاریخی این شهر تاریخی را تعطیل کرده، در حالی که که طبق قانون مصوب مجلس شورای اسلامی، شهرداری‌های دارای بافت تاریخی باید نسبت به تأسیس دفتر بافت و استخدام نیروی متخصص برای حفاظت از بافت تاریخی اقدام کنند.

وریا غفوری در کلاس مربیگری: همه چیز را خواهم گفت تا مردم بدانند

وریا غفوری پس از نیم فصل دوری از فوتبال، حالا به کلاس‌های مربیگری روی آورده است. او وعده داد، در باره اتفاقاتی که برایش افتاده صحبت خواهد کرد “تا مردم و هواداران فوتبال در جریان قرار بگیرند”.کاپیتان سابق استقلال روز سه شنبه، دوم خرداد در نخستین جلسه کلاس‌های مربیگری دوره B آسیا شرکت کرد. او که با جدایی از استقلال، به فولاد پیوسته بود پس از فسخ قراردادش با این تیم در نیم فصل، تمرینات فردی‌اش را در سکوت دنبال می‌کرد.

غفوری که همچنان در دقیقه ۲۱ مسابقات تیم استقلال، که شماره پیراهن او در این تیم بود، توسط هواداران این تیم روی سکوها مورد تشویق قرار می‌گیرد در این خصوص گفت: «عشق و لطفی که هواداران استقلال به من دارند به من انرژی می‌دهد و باعث می‌شود کمی از درد و رنجی که به من تحمیل شد کم شود.»

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

در آخرین سال حضور او در این تیم گفته شد که این بازیکن به دلیل فعالیت‌های اجتماعی و نظرات سیاسی‌اش دیگر امکان حضور در استقلال را نخواهد داشت. موضوعی که با رفتن غفوری به فولاد و آغاز اعتراضات مردمی در ایران تشدید شد و تا دستگیری او در حاشیه یکی از جلسات تمرینی فولاد پیش رفت.

غفوری در این باره که پیش‌بینی می‌شد به دلیل آمادگی جسمانی بالا با وجود جدایی از استقلال، دست کم چندین سال دیگر در فولاد توپ بزند، گفت: «حرف‌های زیادی برای گفتن دارم. اتفاقات زیادی در خصوص من افتاد که در یک فرصت مناسب در خصوص آن صحبت خواهم کرد و شرایطی که داشتم را کامل توضیح خواهم داد تا مردم و هواداران فوتبال در جریان قرار بگیرند.»

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

فوتبالیست محبوب که پس از جدایی از فولاد شایعات در خصوص عدم اجازه فعالیت‌اش در لیگ برتر را تکذیب کرده بود، همچنان به بازگشت به عنوان بازیکن امیدوار است:‌ «تمریناتم را همچنان دنبال می‌کنم. در حال حاضر شرایط بازی کردن به صورت صد در صد را ندارم اما بعد از یک ماه بدنسازی، قطعا می‌توانم بازی کنم.»

وریا غفوری در جریان اعتراضات سراسری مردم به اتهام “توهین و تخریب تیم ملی فوتبال ایران” و “تبلیغ علیه نظام” بازداشت شد. او در اعتراض به کشتار مردم کردستان در استوری اینستاگرام خود نوشته بود: «کشتار مردم کرد را متوقف کنید. کرد خود ایران است. کشتن کرد برابر با کشتن ایران است… تمام اقوام خود ایران هستند، مردم را نکشید!»

بازداشت اعضای یک “سازمان جاسوسی” در ایران

وزارت اطلاعات ایران از بازداشت اعضای سازمانی خبر داد که به ادعای این وزارتخانه اطلاعات مربوط به مترددین به خارج از ایران با موقعیت‌های مهم را رصد و گردآوری می‌کرده و در اختیار “سازمان‌های جاسوسی بیگانه” قرار می‌داده است.وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی روز سه‌شنبه دوم خرداد در بیانیه‌ای از “کشف پروژه یکی از سازمان‌های جاسوسی بیگانه” خبر داد. بر اساس این بیانیه، پروژه سازمان یاده شده “دست‌اندازی به اطلاعات مترددین ایرانی به خارج از کشور” بوده و “از میان مترددین ایرانی به خارج، افراد دارای مسئولیت در مناصب مختلف یا دسترسی به اطلاعات مهم در نهادهای حساس کشور و دارندگان تخصص‌های ویژه در رشته‌های مختلف، مورد رصد متمرکز سرویس مورد بحث” قرار گرفته‌اند.

بیینید:

وزارت اطلاعات گفته است، اعضای “شبکه‌ای از رابطین و عوامل اجرایی در چندین سازمان و دستگاه” در ایران بازاداشت شده‌اند.

در بیانیه این وزارتخانه آمده است، سازمان یاد شده “نام افراد هدف از میانِ ایرانیانِ متردد به خارج از کشور را به یک سرپُل اعلام می‌کرده است. آن سرپُل، اسامی را به مرتبطین خود ابلاغ می‌کرد و هر یک از آن‌ها به نفر بعدی منتقل می‌کردند تا نهایتا به متصدیان سامانه‌های اداری در چندین سازمان کشوری می‌رسید.”

فعالیت جاسوسان ایرانی در خارج

وزارت اطلاعات و دیگر دستگاه‌های جاسوسی جمهوری اسلامی نه تنها در ایران که در بسیاری از کشورهای جهان برای شناسایی مخالفان جمهوری اسلامی فعالیتی گسترده دارند.

این فعالیت‌ها تنها به شناسایی و حتی قتل چهره‌های مهم اپوزیسیون در خارج از کشور خلاصه نمی‌شود بلکه گاه گریبان “خودی” ها را نیز می‌گیرد. وزارت اطلاعات ایران دی‌ماه گذشته از صدور حکم اعدام برای علیرضا اکبری خبر داد و او را “یکی از مهم‌ترین عوامل نفوذی سرویس جاسوسی” بریتانیا نامید. اکبری روز ۲۴ دی به اتهام “جمع‌آوری اطلاعات مهم کشور” و قرار دادن آن در اختیار بریتانیا اعدام شد. او تابعیت ایران و بریتانیا را داشت و در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی معاون علی شمخانی در وزارت دفاع ایران بود. دو روز پیش نیز علی‌ شمخانی با حکم ابراهیم رییسی از دبیری شورای عالی امنیت ملی برکنار شد.

اخلاقِ ما ایرانیان

ایرج قانونی

*مقدمه‌ی نوشته‌ی حاضر نوشته‌ای است که پیشتر با عنوان بزرگی و فرحناکی‌اش منتشر شده است. بحث حاضر لابد بسط آن مضامین و معانی در توجه به سویه‌های دیگر است.

 

جمال‌زاده در کتابِ خُلقیات ما ایرانیان در باب حَسَناتِ اخلاقِ ایرانیان، و بهویژه معایبشان، از منظر تاریخی و اجتماعی، چنانکه شیوه‌ی ادبای زمانه‌اش بود، با شاهد مثال‌ها و نمونه‌های گزینشیِ گواهانِ خود بحث می‌کند، گواهانی که بهویژه آنگاه که غیرایرانی‌اند ذِمّه‌ی خود را از عیوبی که به ایرانیان نسبت می‌دهند بری می‌دانند و این خود را پسندیدنِ آنها جای عَجَب است، به‌ویژه که درجا نشان می‌دهند خودْ گرفتار این نقص انسانی‌اند که نظر به عیب می‌کنند نه حُسن، و بی‌شک همان عیوب را در حقِ خود انکار می‌کنند. خودِ این در اخلاق عیب بزرگی است. برای ما نگاهِ غیرواقع‌بینِ این یونانیان و اروپاییانِ زبان‌آور به خودشان جای شگفتی دارد. کسی که خودش را درست نمی‌بیند صلاحیتش برای گزارشگری کاسته می‌شود. به‌ویژه اگر جای سوژه‌ی انسانی را عوض کنیم یعنی اگر ایرانی به فرنگ رفته بود و نان و نمکِ آنها را خورده بود یا به اندازه‌ای که سفرا و گردشگران غربی به صِرفِ غربی بودن از الطاف و مهمان‌نوازیِ ایرانیان نصیب برده بودند و آنها در غربت محبت دیده بودند در مراجعت به میهن برخلاف آن فرنگیان، دور از مروت می‌دیدند که در حق میزبانانِ مهربان خود ناسپاسی کنند و بدگویی کنند.

به هر روی، عیب این مثال‌های گزینشی از جمله این است که همیشه می‌توان با آوردن مثال‌های نقض مانع تعمیم دادن آنها و صدور حکم کلی شد. جمال‌زاده نیز به این مشکل واقف است که در بین هر ملت و قومی آدم خوب هست آدم بد هم هست، نه همه‌ی انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها خوب‌اند و نه همه‌ی ایرانیان حتی در اوج انحطاط اخلاقیِ خود که در زمان قاجاریه به‌وضوح به چشم ناظران خارجی آمده و در سفرنامه‌های آنها ثبت شده جوهرِ رذالت و دنائت اخلاقی بوده‌اند.

یکی از کسانی که بدترین توصیف‌ها را از ایرانیان کرده کنت دوگوبینوست که سه چهار سال در مجموعِ دو مأموریت خود از طرف دولت فرانسه در ایران بوده است. او بعد از تعریف از هوش و قدرت فهم ایرانیان می‌نویسد: «آن چیزی که بیش از هر چیزی ایرانیان فاقد آن هستند وجدان است» یا زندگیِ مردم ایران سرتاپا «یک رشته توطئه و یک سلسله پشت‌هم‌اندازی است». آدم از خودش می‌پرسد مگر او در این چند سال چه اندازه زبان فارسی یاد گرفته بود که می‌توانست با عامه‌ی مردم تماس بگیرد و با آنها چه معاملاتی داشته؟ از کسی خانه خریده یا اجاره کرده، با تجار قرارداد تجاری بسته که سرش کلاه گذاشته‌اند؟ در حالی که ایرانیان لابد حفظ ظاهر می‌کردند و تا یک خارجی را می‌دیدند دست و پای خود را جمع می‌کردند اما مسلماً او را از سرائر ضمیر خود آگاه نمی‌کردند چون به او اعتماد نداشتند. برای یک خارجی که زبان فارسی را هم درست نمی‌دانسته تا چه رسد به زبان عامیانه‌ی مردم کوچه و بازار، کافی است در ضمن گفتگو، یک ایرانی چند ضرب‌المثل فارسی یا چند بیت شعر بپراند تا او دیگر نفهمد که گوینده چه می‌گوید. تسلط بر زبان فارسی لازمه‌ی نفوذ بین عامه است. از قضا گزارش‌های ادوارد براون که تسلط کامل به این زبان داشت برعکس مثبت است. اما برای کسی چون گوبینو که نه چنین تسلطی داشته و نه برخلاف براون بین مردم زندگی می‌کرده است جلب اعتماد آنها ممکن نبوده و از این رو فهم ریاکاری و بی‌وجدان بودنِ ایرانی‌ها راحت نبوده است! او مأمور دولت فخیمه‌ی فرانسه بوده و قطعاً جدای از جماعت (ایزوله)، زندگی اشرافی داشته و حداکثر با درباریان رابطه داشته است. توصیفاتش منطقاً راجع به افرادِ همین طبقه است. دربار هم مرکز دسیسه بوده است وقتی ادامه‌ی توصیف بالا را می‌خوانیم این را بیشتر می‌فهمیم که گزارش او بیشتر درباره‌ی کارگزاران بلندمرتبه‌ی سیاسی و اداریِ دولتی است و در اصل روایت توضیحات همان‌ها به خودِ اوست، نه تجربه‌ی بی‌واسطه‌ی شخصیِ خودش. ما ایرانیان خود بزرگ‌ترین دشمنِ خودیم!

او می‌نویسد:

فکر و ذکر هر ایرانی [این «هر ایرانی» را کجا پیدا کرده و دیده است؟!] فقط متوجه این است که کاری را که وظیفه‌ی اوست انجام ندهد. ارباب مواجب گماشته‌ی خود را نمی‌دهد و نوکرها تا بتوانند ارباب خود را [یعنی همان مقامات دولتی و درباری که از نوکرانشان پیش او گله و شکایت می‌کردند] سر کیسه می‌کنند. دولت یا اصلاً حقوق به مستخدمینِ خود نمی‌دهد و یا وقتی می‌دهد کاغذ و سند می‌سپارد و مستخدمین تمام سعی و کوششان در راه دزدیدن مال دولت و اختلاس است. از بالا گرفته تا پایین در تمام مدارج و طبقاتِ این ملت جز حقه‌بازی و کلاه‌برداری بی‌حد و حصر و بدبختانه علاج‌ناپذیر چیز دیگری دیده نمی‌شود و عجیب اینکه این اوضاع دلپسندِ آنان است و تمام افراد ناس هر کس به سهم خود از آن بهره‌مند است… .

این همان فساد اداری است که نیم قرن پیش از آن، اما به شکل دیگری بر نظام سیاسی و اداری دولت متبوع گوبینو یعنی فرانسه حاکم بود و اسباب نارضایتی عمومی و وقوع انقلاب کبیر فرانسه بود. این توصیفِ انسانِ نوعیِ در حال انحطاط است و گوبینو با مدل فرانسوی‌اش خیلی خوب آشناست، و چه بسا مشاهدات بسیار محدود و ناچیزِ خود را به اتکای چنین زمینه و سابقه‌ای از سرزمین مادری خود تکمیل کرده است.[1] لابد همه این اوضاع را شبیه اوضاع کنونی می‌بینیم، با این تفاوت که دیگر همه «از بالا گرفته تا پایین» چنین نیستند و برای مثال کارگران نیشکر هفت‌تپه و صدها کارخانه‌ی تولیدی دیگر چنین کارگران و مستخدمانی نبوده و نیستند اما فساد صف مقابل، فساد کارفرمایان، چون «فریبِ جهان» «قصه‌ی روشن است». این هر چه هست اسمش خروج از آن انحطاطی است که امثال گوبینو توصیف کرده‌اند، ظهور رنج‌دیدگانی پاک‌دست و خروج پیروزمندانه از انحطاط‌ اخلاقی.

به هر حال، انحطاط اخلاقی‌ای که گوبینو ذکرش را می‌کند سویه‌ی تاریک‌تری دارد و آن جزم‌اندیشی‌ای (دگماتیسمی) بود که ایرانیان را به اعماق قرون وسطی پرتاب کرده بود. آنها ممکن بود ریا نورزند و دروغ نگویند اما تعرض به وجدان را مباح می‌دانستند و در همراهی با قدرت در قلع و قمع دگراندیشان، به‌ویژه بابیان و بهائیان، یدِ طولی داشتند. برخلاف، این گروه که حاضر نبودند حتی برای حفظ جانِ خود نیز تقیه کنند و دروغ بگویند، به تنهایی داوریِ غربی‌ها در باب انحطاط اخلاق ایرانیان را نقض می‌کردند.

 ایثار و جان‌بازی با گسستی که در زندگیِ روزمره ایجاد می‌کند چیزی باارزش را نشانه‌گذاری می‌کند که روزمرگیِ زندگیِ عادی مانع دیدن آن می‌شد. این است که پیوند می‌دهد و موجب یگانگی است، نه خون‌ریزی که تفرقه‌افکن و بیگانه‌ساز است.

اما حال دسته‌ای از ایرانیان چنان تغییر کرده‌اند که به‌جای لینچ بهاییان[2] یعنی به‌جای اقدام دسته‌جمعی به قتل اقلیتی مظلوم و دگراندیش که به کسی تعدی نمی‌کنند، حاضرند که برعکس، جانشان را فدای ایران و بالتبع فدای همه اقلیت‌های آن کنند، یعنی می‌دانند که دادن و فداکاری مهم است نه گرفتن و بی‌جان کردن و سلطه‌ی ظاهری. فداکاری و جان‌فشانی، از درون به قلبِ ایران راه پیدا کردن و این قلبِ جمعی را به حرکت آوردن است، تأثر و هیجانِ این قلب ایرانیان را با هم آشتی داده و متحد می‌کند. ایثار و جانبازی با گسستی که در زندگیِ روزمره ایجاد می‌کند چیزی باارزش را نشانه‌گذاری می‌کند که روزمرگیِ زندگیِ عادی مانع دیدن آن می‌شد. این است که پیوند می‌دهد و موجب یگانگی است، نه خونریزی که تفرقه‌افکن و بیگانه‌ساز است. به‌راستی خوش‌آهنگ‌ترین صدایی که سال پیش در ایران شنیده شد این صدا بود: من حاضرم جانم را فدای ایران کنم. با آنکه صاحبان صدا خوب می‌دانستند که اکثریت، برخلاف، به فکرِ خود و منافعِ خودند، باز پاپس نکشیدند. آنها به این درکِ درست رسیدند که میهن دیگی نیست که تنها وقتی ارزش دارد که برای آنها بجوشد، آن آب و خاک است، در و دشتِ «بهشت‌آسای» و حتی بیابان‌های فراخش است، زبان است، عادات است. میهن خاطره‌هاست و پیوندهای خانوادگی، هرچه ما هستیم است. اینها چه بسا خود هم نمی‌دانستند که با این اعلان چگونه برخلاف گذشتگان خود حرکت کرده‌اند؛ و نیز ایران را درست شناخته و به همه‌ی ابعاد و حدود و مرزهای درونی‌اش راه پیدا کرده‌اند و با آن معناً یکی شده‌اند. در حال حاضر تحولِ قابل اعتنا ظهور چنین نسلی از ایرانیان است که تحول و ارتقای اخلاقی‌ای را نشان می‌دهد که درست در نقطه‌ی مقابل گذشته‌ی نزدیکِ ایران و ایرانیان است. لابد بین کسی که به قتل می‌رساند و به حقوق مردمان تعدی می‌کند، و کسی که کشته می‌شود و دست تعدی به سوی کسی دراز نمی‌کند تا نیک‌نامیِ ایران و ایرانی را موجب شود فرق است. در مورد دوم دیگر از انحطاط اخلاق نمی‌توان سخن گفت زیرا روحی جان‌فشان ترک منافع خود برای منافع عمومی کرده است و مگر اخلاق را جز این اوجی دیگر است!

با این همه، در خُلقیات ما ایرانیان (ص. ۵۶) از زبان یک ایرانی که از برجسته‌ترین نمایندگان تفکر علمیِ روزگار خود بود یعنی ابن مقفّع (وفات در ۱۳۹ هجری قمری) در باب اخلاق ایرانیان باستان (قبل از اسلام) چنین آمده است:

ایرانیان… همه کس را به خانه‌ی خود نان دادندی و به خانه‌ی دیگر نان نخوردندی. چون در حق کسی نیکی خواستندی که کرد، با کسی مشورت نکردندی [مبادا آن‌ها را از نیکی کردن بازدارد و مانع شود] و چون در حق کسی وعده‌ای کردندی هرگز از آن برنگشتندی و چون کسی را به عطا و نواختِ خود مخصوص گردانیدی هر سال آن وقت بدیشان دادندی. به کردار بیش بودندی که به گفتار. هرگز گناهکاران را عقوبت نکردندی مگر پس از آنکه خشم ایشان ساکت شده بودی.

«خانه» یک خط‌کشی، برداشتنِ حصه‌ی مکانیِ خود از جهان، جهانی از جهان جداشده و کوچک که هر بار در مهمان‌نوازی بر وسعت آن افزوده می‌شود و کسان دیگری هم در سایه‌ی مهمان‌نوازی و بخششِ خداوندِ خانه، آنجا را خانه‌ی خود می‌یابند. خانه این‌گونه با مهمان‌نوازی مضاعف می‌شود: یک، خانه‌ی ما؛ دو، خانه‌ی ما که در عین حال خانه‌ی دیگری است و گرمای بخشندگی و دوستی باعث شده تا مهمانان خود را بیگانه نیابند، خود را در خانه‌ی خود احساس کنند. اینجا مکان گشایش است مکانی که هرکس خود را در خانه‌ی خود بیابد. اما بیرون از این خط‌کشی که به اسرار و کم و زیادش وقوف داریم «به خانه‌ی دیگر نان نخوردندی» مبادا سربار خداوند خانه شوند. جای خوشبختی است که این قانون هنوز به قوتِ تمام در قلب و روح ایرانیان جای دارد.

می‌توان به‌طور خلاصه گفت که آنها اهل تظاهر نبودند، خُلف وعده نمی‌کردند نه برای ظاهرسازی، چون در درجه‌ی اول به خودشان عقیده داشتند حرفشانْ خودشان بود. از خودشان برنمی‌گشتند و او را خوار و خفیف نمی‌کردند که درمی بیشتر نفع برند. برای اینکه در حق کسی خوبی کنند عالم را خبر نمی‌کردند که نمایش بدهند و تظاهر کنند، باز به وجدانِ خود رجوع می‌کردند و به حکمِ آن عمل می‌کردند. بیش از آنکه حرف بزنند عمل می‌کردند و نمی‌گفتند آنچه را نمی‌کردند. عقیده داشتند کسی بیشتر حرف می‌زند که کمتر عمل می‌کند.   

حتی می‌توان گفت ایرانیان بیش از این‌اند و «همه کس را… نان دادندی» ولو آنها را خانه‌ای نباشد. در صحنه‌ای از اولین قسمت از مجموعه‌ی تلویزیونیِ «قصه‌های مجید»، اثر کیومرث پوراحمد، می‌بینیم که مجید هندوانه می‌خرد تا پیش از رسیدن مهمان‌ها به خانه ببرد مبادا آنها گمان کنند که آنها ندار هستند. اما مهمان‌ها زودتر سر می‌رسند و او هندوانه‌اش را لای پیراهنی روی سکویی در گوشه‌ای از کوچه پنهان می‌کند تا مهمان‌ها نفهمند که آنها در خانه هندوانه نداشتند و با آنها خوش‌وبش می‌کند تا بعد سر فرصت و دور از چشم‌شان آن را به بی‌بی برساند. اما او محل هندوانه را عوضی می‌گیرد و آن را نمی‌یابد و به این و آن ظنین می‌شود که مبادا هندوانه‌ی او را به سرقت برده باشند. از جمله در این بین از کوچه‌ای خلوت و از آن سوی نور و گرمای تابستان به این سمت سایه و دار و درختِ آن می‌رسد و در کنار دیوار پیرمرد راست‌قامتی با پیراهن سفید و ریش سفید می‌بیند که بی‌شباهت به درویش‌های ایرانی و نیز مرتاضان هندی نیست، «در بنارس سر هر کوچه چراغی ابدی روشن بود» و پیرمرد چراغِ کوچه است و در حال خوردن نیمه‌ی هندوانه‌ای است که مجید در حق او بدگمان می‌شود که مبادا هندوانه‌ی اوست.

پیرمرد: بچه جون بیا یِ گُل هندونه بخور!

مجید: دست شما درد نکنه.

ــ بیا یِ گل هندونه بخور. من انگار زهر می‌خورم تو همین طور زُل زُل نگاه می‌کنی…

اینجا دیگر هیچ خانه‌ای وجود ندارد و از جهان تنها یک نیمه‌ی هندوانه حصه‌ی پیرمرد است و با این همه توگویی به او مهمان رسیده است. به دلش نمی‌چسبد کسی به لقمه‌اش خیره شود، باید به او تعارف کنند. بی‌شک این اخلاقِ مسئولیت است و انحطاط نیست، ضدّ آن است. ایرانیان کافی است همین را به دیگر شئون زندگیِ مشترک خود با دیگران تسری دهند و همین منطق را پیش ببرند تا به‌تدریج حسناتِ دیگر نیز کسب کنند. کسی که دست در خزانه‌ی ملت می‌کند کافی است تصورِ سنگینیِ نگاهِ ملتی محتاج و درمانده را بر روی خود احساس کند تا شرم کند. مهمان‌نوازیْ دیگری را بر روی چشم خود نهادن است زیرا، «مهمان حبیب خداست»، چه خدا را قبول داشته باشد چه نه. کافی است که ما همیشه مهمان‌نواز باشیم و ارباب رجوع را مهمانِ خود در اداره بدانیم. در این صورت، دیگر او را سر نخواهیم دواند و عزیز و محترم خواهیم داشت.

اما شاید یکی از دلایل اینکه مهمان را حبیب و دوست می‌گیریم موقت بودن بارِ این مهمان‌نوازی است. به عبارت دیگر، مهمان حبیب خداست چون زود می‌رود و لازم نیست که مدت زیادی ازخودگذشتگی نشان بدهیم. دوران مسئولیت‌پذیریِ ما کوتاه است. مهمان‌نوازی تعهدی پایدار نیست!

اما بودند ایرانیانی که این نقص را این‌گونه رفع کردند و کوس دوستی را تمام زدند و مهمان‌نوازی را در حد عطیه‌ای موقت به دوست مهمانِ خود نگاه نداشتند، بلکه آن را به مرتبه‌ی جانفشانی ارتقا دادند. روایت عبدالبهاء از این نقطه‌ی اوج اعتلای اخلاقی ایرانیانِ سده‌ی پیشین این است:

در ایران به‌درجه‌ای نفوس فداییِ یکدیگر بودند که یکی از بهائیان مهمان بهائیِ دیگر بود. چون حکومت آن مهمان بهائی را خواست دستگیر نماید مهماندار خود را به اسم مهمان تسلیم حکومت نمود و به‌جای او شهید شد و فدای مهمان و برادر خویش گردید.[3]

بی‌شک مهماندار از تربیت مخصوصی برخوردار بود و آموخته بود که کمال محبت، مقام فداست و این جوهر انسانیت است و فضیلت جز این نیست و کار به عمل برآید، به سخندانیِ صرف نیست. و این احیای توصیف ابن مقفع در حق ایرانیان است، و احیای ایران باستان که، «ایرانیان… به کردار بیش بودندی، که به گفتار». لابد باید به جهان جور دیگری نگریست که دوستی را تمام کرد و در آن به چنین اوجی دست یافت!

درست است که موارد استثنایی مثل این گویای اخلاق عمومی نیست و داوری‌های غربی‌ها را نقض نمی‌کند زیرا ما هر روزه انحطاط اخلاق را در مراجعه به ادارات، شهرداری، و مانند آن و نیز در کسب‌و‌کارها و سیاست می‌بینیم. ما هر روز و همه جا کسانی را می‌بینیم که راست نمی‌گویند! فرصت‌طلب‌اند و نفع شخصی را بر منفعت عمومی ترجیح می‌دهند و این گونه انحطاط در اینجا تداوم پیدا می‌کند. با این همه، این موارد استثنایی اهمیت بسیار دارد. وجود قدری نیکویی در میان انبوهی از بدی و فرومایگیِ اخلاق عمومی دلگرم‌کننده است و بسیار لازم. نیچه چه بسیار درباره‌ی جان‌های آزاده [freie Geister] سخن می‌گوید، و در آثار خود مثل چنین گفت زردشت تحسین بسیاری نثار آنها می‌کند اما در کتاب خود بشری بس بسیار بشری، بند ۲ به واقعیتی در مورد آنها اشاره می‌کند و آن هم واقعیت نداشتنِ وجودِ آنهاست و اینکه ولو وجود نداشته باشند اما باید من آن را ابداع می‌کردم. بی‌شک این ابداع ضروری است تا کسانی که هرگز وجود نداشته‌اند در آینده پا به عرصه‌ی وجود گذارند، که از آن جمله‌اند فیلسوفانِ آزاده‌جان در آثار او. در آنجا می‌گوید: «جان‌های آزاده وجود ندارند، وجود نداشتند. اما من، چنانکه گفتم، آن زمان به آنها احتیاج داشتم، تا چیزهای خوب در میان چیزهای بد (بیماری، تنهایی، غربت، کاهلی، بی‌عملی) به‌جا ماند…». به عبارت دیگر، تا همه‌جا شب نباشد و نقص و ضعف و فرومایگی جهان را تسخیر نکند. نیکان در میان هر قوم و ملتی از کم و اندک و معدود مایه و قوت می‌گیرند و از اخلاقِ همرنگِ جماعت شدن کاستی. او اساساً این کتاب را «کتابی برای جان‌های آزاده می‌خواند» اما اقرار می‌کند که اینها اصلاً وجود خارجی ندارند و هرگز وجود نداشته‌اند اما برای آنکه بتوان تابِ چیزهای بد را آورد باید قدری خوبی اختراع کرد. کسی کتابی بنویسد خطاب به کسانی که وجود ندارند، شرط گذاشتن برای فهمیدن کتاب: شرطِ آزادگی، یعنی این کتاب را آزادگان می‌فهمند و با آنکه اینها وجود ندارند باز کتاب مثل هر کتاب دیگری با امیدواری نوشته شده است! تنها یک راه می‌ماند که نگارشِ کتاب را توجیه کند و آن این است که کتاب بتواند چنین مردمانی را بیافریند. این خود، نسبت آفرینندگی به کتابِ خود دادن است. این دقیقاً دعویِ تمام کتاب‌های آسمانی است و در حقیقت نیچه در سرِّ سرّ، کتابِ خود را در زمره‌ی آنها جا می‌زند ــ کتاب آسمانیِ عصر سکولار. کسانی هم که نیکی می‌کنند درست در وضعیت نیچه هستند، آنها یاران و مخاطبانِ خود را با عملِ خود می‌آفرینند. ممکن است آنها حال نادر و حتی تک باشند اما مثل کتاب آن نویسنده‌ی بزرگ آن تکی هستند که آفریننده‌اند، آفرینده‌ی نیکانِ آینده که به آنها می‌نگرند و از دیدنِ نیکیِ آنها شادمان می‌شوند و جهان پیشِ چشمشان روشن می‌شود.

به هر روی، خواندنِ کتاب خُلقیات جمال‌زاده، مأیوس‌کننده است از بس نقل‌قول‌ها از کسانی که اخلاق ایرانیان را نکوهش کرده‌اند در آن انبار شده‌ است. در حقیقت، این کتاب چیزی بیش از گردآوری نیست، اما با این همه، از این یأس تا رسیدن به آنجا که خودِ فضیلت را ناممکن بدانیم و آن را فقط در وسع عده‌ای محدود بدانیم، راه درازی در پیش است که نیچه با قدری تأمل در اخلاق هموطنان آلمانیِ خود به آن رسیده است. بدگوییِ نیچه از هموطنانش را می‌توان جابه‌جا در آثارش دید. او آنها را خالی از فضایل می‌داند و می‌کوشد نَسَب خود را از طریق پدرش به لهستانی‌ها برساند و خود را یک لهستانی بداند نه آلمانی. «من یک شریف‌زاده‌ی لهستانیِ‌ اصیل‌ام؛ در (رگ‌های) من یک قطره خونِ تباه و منحط (Ein Tropfen schlechtes Blut)، دست‌کم خونِ آلمانی نیست.» (اینک انسان، کتاب اول بند ۳) او در آخرین یادداشت‌ها می‌نویسد:

کسی که تنها بافضیلت است اساساً گونه‌ی کوچکی از انسان است[4]:… انسان‌ها که به هر روی قابل اعتنایند هرگز چنین خران بافضیلتی نبوده‌اند… الخ.[5]

به عبارتی، فقط عده‌ی اندکی در بین تمام اقوام بافضیلت‌اند و، اصلاً می‌توانند بافضیلت باشند و این فقط ایرانیان نیستند که، بنا به روایت کتاب خُلقیاتِ ما ایرانیان، محروم از فضیلت‌اند. جمال‌زاده بیش از خوانندگانش خود را باخته که هر کنج و پستویی را می‌گردد تا از هر کتاب و نویسنده‌ی فراموش‌شده‌ و حتی گمنامی با ذوق و اشتهای یک فرهنگ‌نامه‌نویس، نه یک مرد اندیشه و نویسنده‌ی ممتاز و عمیق، هر آنچه را ناپسند است به ایرانیان نسبت دهد. چنانکه خواهیم دید از نظر نیچه اساساً گونه‌ی کوچکی از انسان در بین تمام نوع بشر بافضیلت است، آن هم با معیارهای سخت‌گیرانه‌ی نیچه‌ی ظاهراً اخلاق‌ستیز. تمام نویسندگانی که جمال‌زاده در کتاب خود ردیف می‌کند همه کسانی‌اند که از آن رو که به خود حق می‌دهند ایرانیان را اخلاقاً در همه‌ی دوران‌های تاریخی خود منحط بدانند ناگزیر خود را بری و غیرمنحط و عاری از تباهی می‌دانند. اما نیچه آنها و خیال خامشان را به سخره می‌گیرد که کورِ خود و بینای دیگران‌اند و درک درستی از فضیلت ندارند که چنین آسان‌گیرند در دیدنِ خود و سخت‌گیر در دیدن مردمان و اقوام دیگر. حق آن است که انحطاط اخلاق را تنها در میان ایرانیان نباید سراغ گرفت. جهان ما در تمام شئونش کموبیش دچار انحطاط است، و از این حیث ملت‌ها آموزگاران خوبی برای هم نیستند.  


[1] در این مورد ر.ک. به کتاب تحلیلیِ دو جلدیِ عصر انقلاب‌های دموکراتیک، رابرت روزول پالمر، ترجمه‌ی دکتر حسین فرهودی. انتشارات امیر کبیر. چاپ اول، ۱۳۵۲. بخش‌های تحلیلیِ مربوط به انقلاب کبیر فرانسه.

[2] برای مشت نمونه‌ی خروار ر. ک. به کتاب تاریخ شهدای یزد، اثر محمد طاهر مالمیری، که شرح چنین اقداماتی در دوره‌ی قاجار در دوران عبدالبهاء و مقارن همان انقلاب مشروطه‌ای است که روشنفکران ایرانی آن را علامت بلوغ سیاسی ایرانیان می‌دانند و نه تقلید عده‌ای از نخبگان و جنس وارداتی به تقلید از غرب.

[3] پیام ملکوت، گردآوری، عبدالحمید اشراق خاوری. ص ۱۳۹.

[4] برجسته کردن از من است.

[5] نیچه، آخرین یادداشت‌ها، نشر آگاه، ترجمه‌ی ایرج قانونی، ص ۳۴۷.

“پرداخت خسارات قربانیان متروپل” از فروش اموال مالک ساختمان

در حالی که دادگستری خوزستان از فروش ۲۰۰ میلیارد ریال از اموال حسین عبدالباقی، مالک ساختمان متروپل آبادان و پرداخت آن به خسارت‌دیدگان صحبت کرده، گزارش‌ها حاکی از گلایه آبادانی‌ها از عدم اجرای حکم مقصران است.یک سال از سانحه ریزش ساختمان متروپل آبادان در خیابان امیری گذشته و خسارت‌دیدگان به گواه رسانه‌های ایران، همچنان چشم انتظار پرداخت خسارات خود هستند.

علی دهقانی، رئیس کل دادگستری خوزستان اعلام کرده که ۲۰۰ میلیارد ریال از اموال حسین عبدالباقی، مالک این برج به فروش رسیده و از این محل به کسانی که حکم به نفعشان صادر شده پرداخت خواهد شد. سایر متهمان نیز به میزان تقصیر خود محکوم به پرداخت دیه شده‌اند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

حسین عبدالباقی ۷۵درصد در این زمینه مقصر شناخته شده است. دهقانی می‌گوید، حکم پرداخت دیه به خانواده‌های جان‌باختگان و مصدومان این حادثه از محل اموال توقیفی او صادر و در اجرای احکام اجرایی شده است.

غلامحسین محسنی اژه‌ای، رئیس قوه قضائیه ایران نیز گفته است که “اقدامات لازم” برای پرداخت دیه نفس کامل و اَرش صورت گرفته است.

تفاوت دیه و اَرش در این است که میزان دیه در شرع و قانون مشخص شده اما میزان اَرش مشخص نیست و باید توسط قاضی و کارشناس تعیین شود.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

مشخص نیست که میزان پرداختی‌ها به مصدومان، خانواده‌های جان‌باختگان و خسارت‌دیدگان از محل فروش اموال عبدالباقی تا چه حد خسارت‌‌های آن‌ها را پوشش می‌دهد.

بیش‌تر بخوانید: باقیمانده برج متروپل آبادان هم فروریخت

شواهد و مستندات نشان می‌دهند که مالک ساختمان در ساخت این برج قوانین و ضوابط فنی را رعایت نکرده، این ساختمان فاقد مصالح مناسب و کافی بوده و همچنین مجوزهای لازم برای تبدیل به یک برج دوقلوی ۱۱ طبقه را نیز نداشته است.

این سانحه که در دوم خرداد ۱۴۰۱ رخ داد، ۴۳ کشته و ۳۸ زخمی برجا گذاشت.

تصاویری که در اولین سالگرد این اتفاق در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده حاکی از تجمع مردم در گرامیداشت یاد قربانیان در آبادان است.

پیام‌های همرسانی‌شده همچنین از حضور گسترده مأموران امنیتی برای جلوگیری از تجمع مردم حکایت دارد.

با وجود گذشت یک سال هنوز نیز بسیاری از خسارت‌دیدگان آبادانی می‌گویند، به حق و حقوق خود نرسیده‌اند و تأخیر در پرداخت به آنان و به‌سازی کوچه متروپل ناامیدشان ساخته است.

گلایه شهروندان

“باشگاه خبرنگاران جوان” به درد دل سانحه‌دیدگان پرداخته و نوشته است، اژه‌ای در شورای عالی قوه قضائیه از صدور حکم مقصران دو ماه پس از حادثه خبر داد اما “شهروندان آبادانی همچنان می‌گویند، از اجرای احکام مقصران اطلاعی ندارند و گلایه‌ها از دیه‌هایی است که نه پرداخت شد و نه حتی صحبتی از آن در میان است.”

طبق گزارش این وبسایت خبری، مشکل برق کوچه متروپل یا همان کوچه برق هنوز حل نشده و مشکل آبرسانی و اتصال به شبکه فاضلاب نیز همچنان پابرجاست.

حتی آسفالت‌کشی این کوچه ۱۱ ماه به طول انجامید و شهرداری آبادان علت این تأخیر را مانعی از سوی مخابرات شهرستان اعلام کرد: «مخابرات به ما گفته بود تجهیزات لازم را نداریم.»

ریزش متروپل در آن زمان خشم بسیاری از شهروندان را برانگیخت و مردم معترض در آبادان و چند شهر دیگر دست به تظاهرات زدند.

از ۴۳ جان‌باخته ریزش متروپل ۳۶ نفر مرد و هفت تن زن بودند. در این حادثه از جمله یک زوج جوان که به‌تازگی ازدواج کرده بودند و پنج دانش‌آموز کشته شدند. همچنین اعلام شد که حسین عبدالباقی، مالک ساختمان در میان جان‌باختگان است.

چندی بعد، در حالی که بسیاری در مرگ واقعی او تردید داشتند، تصاویری در رسانه‌های ایران منتشر شد که تیراندازی از یک خودرو به مجید عبدالباقی، برادر او را نشان می‌داد که به مرگ مضروب انجامید.

پرونده متروپل ۲۱ متهم داشت که در ۲۴ آذرماه اعلام شد، احکام نهایی آن‌ها صادر شده است.

بر اساس حکم صادره، همه ۲۱ متهم پرونده به اتهام “قتل شبه‌عمد ناشی از عدم رعایت نظامات دولتی و ایمنی ساختمان” به سه سال حبس تعزیری درجه پنج با احتساب ایام بازداشت گذشته محکوم شدند.

قالیباف رئیس مجلس ماند، بر سر صندلی نایب‌رئیس دوم دعوا شد

محمدباقر قالیباف برای چهارمین دور پیاپی به ریاست مجلس شورای اسلامی برگزیده شد. رقبای او آرای بسیار کمی ‌آوردند. بر سر تعیین نایب رئیس دوم تنش در گرفت و تا مرز درگیری فیزیکی نیز پیش رفت.رای گیری برای انتخاب هیئت رئيسه مجلس شورای اسلامی روز سه‌شنبه، دوم خرداد انجام شد. الیاس نادران، فریدون عباسی و محمدباقر قالیباف برای کسب کرسی ریاست مجلس نامزد شده بودند. قالیباف با ۲۱۰ رای برای چهارمین دور متوالی به عنوان رییس مجلس تعیین شد. الیاس نادران ۴۷ رای و فریدون عباسی ۷ رای به دست آوردند.

به گرارش رسانه های ایران شمارش آرا برای نایب رئیس اول نیز بدون حاشیه پیش رفت و عبدالرضا مصری با کسب ۱۵۸ رای انتخاب شد. اما بر سر تعیین نایب رئیس دوم تنش رخ داد. آرای مجتبی ذوالنور و علی نیکزاد برای نائب رئیسی دوم برابر (۱۵۲ رای) بود و همین باعث شد تا چندین بار آرا شمارش شوند و تنش بر سر آن حتی تا مرز درگیری فیزیکی نیز پیش رود.

بیشتر بخوانید: نبرد قدرت در مجلس: اصولگرایان مقابل اصولگرایان

پایان دعوا با قرعه کشی

خبرگزاری ایلنا نوشت: «پس از تساوی آرا و مخالفت قالیباف با انتخاب نفر دوم از طریق قرعه‌کشی، مقرر شد که آرا بازشماری شود و همین مساله موجب تنش میان دوتن از نمایندگان مجلس و همهمه در صحن شد».

مرتضی محمودوند، نماینده خرم آباد نسبت به نحوه عملکرد ناظران شمارش اعتراض کرد و “این اعتراض موجب تنش میان او و مهدی عیسی زاده نماینده میاندوآب شد.”

بنابر گزارش ایلنا در جریان تنش لفظی محمودوند به سمت عیسی زاده رفته و چنین به نظر می‌رسیده که گویا قصد برخورد فیزیکی با وی را دارد، اما سایر نمایندگان مانع از نزدیک شدن آن‌ها می‌شوند.

خبرگزاری ایسنا گزارش داد که دعوا نهایتا با قرعه کشی خاتمه یافته و ذوالنوری به عنوان نایب رییس دوم انتخاب شده است.

محمد باقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی علیرغم رسوایی “سیسمونی گیت” در سه دور پیشین نیز از رقبای خود خود پیشی گرفت. حسین طائب که تا تیرماه گذشته رئیس سازمان اطلاعات سپاه بود و در پیگرد و پرونده‌سازی برای صدها فعال مدنی و شکنجه و آزار آنها نقش فعالی داشت، از حامیاناصلی قالیباف به شمار می‌رفت.

یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی که اکثریت قاطع آن را اصولگرایان از طیف‌های محتلف تشکیل داده‌اند، خرداد ۹۹ کار خود را آغاز کرد. ۲۹۰ نماینده این مجلس در انتخاباتی با کمترین میزان مشارکت مردم در چهار دهه گذشته بر کرسی‌های نمایندگی تکیه زدند.

تشدید جو سرکوب در دانشگاه‌ها؛ احکام سنگین برای ۸ دانشجو

هشت دانشجوی علوم پزشکی تبریز به خاطر اعتراض به مسمومیت سریالی مدارس از تحصیل محروم و به تبعید محکوم شدند. به دنبال اعتراض‌ دانشجویان به اعدام‌‌ها، فشار حراست و کمیته های انضباطی بر دانشجویان افزایش یافته است.بنا بر اخباری که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده هشت دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تبریز به یک تا دو سال محرومیت از تحصیل و تبعید به شهرهای اهواز، سمنان، کاشان، ارومیه و اردبیل محکوم شدند. این احکام پس از اعتراض این دانشجویان به مسمومیت‌های سریالی در مدارس ایران صادر شد.

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان اسامی برخی از این دانشجویان را در توییتر خود منتشر کرد؛ میرمهدی موسویان، رضا انصاریان و محمدامین سلطان زاده دانشجویان رشته پزشکی، سهیلا سپیده‌دم و علی پروین دانشجویان رشته داروسازی، الهه اشرف پور دانشجوی رشته پرستاری از جمله این دانشجویان هستند.

اعتراضات گسترده دانشجویی به احکام اعدام

جو برخی از دانشگا‌ه‌های ایران در روزهای اخیر به شدت تحت تاثیر اعدام سه تن از شرکت کنندگان در خیزش مردمی ماه‌های گذشته قرار گرفته است. به گزارش کانال تلگرامی شورای صنفی دانشجویان روز اول خرداد دانشجویان دانشگاه شریف در اعتراض به اعدام سعید یعقوبی، صالح میرهاشمی و مجید کاظمی در مقابل دانشکده شیمی این دانشگاه تحصن کردند. این تحصن با وجود حضور پرتعداد نیروهای حراست و ضبط کارت چند دانشجو یک ساعت ادامه یافت و دانشجویان “سرود زن” را هم‌خوانی کردند.

کاظمی، میرهاشمی و یعقوبی از متهمان پرونده موسوم به “خانه أصفهان” بودند که روز جمعه ۲۹ اردیبهشت اعدام شدند. دو روز قبل از اجرای این کم دست‌نوشته‌ای منتسب به این سه نفر در فضای مجازی منتشر شد که در آن نوشته‌شده بود: «از همشهریان و هموطنان عزیز تقاضا داریم نذارید ما را بکشند. ما به یاری شما نیاز داریم.»

بنابر اخبار کانال تلگرامی شورای صنفی دانشجویان، فعالان دانشجویی دانشگاه جندی‌شاپور اهواز پوسترهای اعتراضی پخش کردند و فعالان دانشگاه نوشیروانی بابل در اعتراض به اعدام مجید کاظمی، صالح هاشمی و سعید یعقوبی اقدام به شعارنویسی کردند. شورای صنفی دانشجویان پیشتر نیز از سرکوب شدید دانشجویان دانشگاه “شهید بهشتی” پس از برگزاری تجمع اعتراضی خبر داده بود. در این راستا شماری از دانشجویان معترض به اعدام سه متهم در اصفهان، به کمیته انضباطی احضار شده اند.

در روزهای اخیر دانشجویان دانشکده هنر دانشگاه الزهرا در اعتراض به اعدام‌ها بنر اعتراضی نصب کردند و دانشجویان دانشکده علوم ریاضی و کامپیتوتر دانشگاه خوارزمی اعتراض خود را با آویزان کردن طناب دار از دیوارهای دانشگاه نشان داده اند.

شورای صنفی دانشجویان روز ۳۰ اردیبهشت نیز از تحصن گروهی از دانشجویان دانشکده‌های مختلف در مقابل دفتر علیرضا وجهی، معاون دانشجویی دانشگاه تهران و از اعضای کمیته‌ انضباطی خبر داد. این دانشجویان با تحصن خود به سرکوب در دانشگاه و برپایی کمیته‌های انضباطی اعتراض کردند.

آنها در بیانیه‌ای سه خواسته‌ خود را مطرح کردند: ابطال تمامی احکام ظالمانه‌ صادره از کمیته‌های انضباطی طی ماه‌های گذشته، لغو تمامی کمیته‌های انضباطی‌ای که برای حجاب، تجمع و دیگر اتهامات امنیتی برگزار شده یا می‌شود و پایان دادن به گشت‌زنی و آزار و اذیت از جانب حراست در صحن دانشگاه.

بیشتر بخوانید:سرکوب دانشجویان معترض؛ ۴۳۵ نفر تعلیق ترم شده‌اند

دانشجویان در پایان بیانیه خود تاکد کردند، “تا زمانی که مسئولان دانشگاه، حراست و کمیته انضباطی اقدامات سرکوبگرانه و ضددانشجویی خود را متوقف نکنند” به اقدامات اعتراضی خود ادامه داده و اجازه نخواهند داد تا دانشگاه در سکوت نسبت به این وقایع به روند عادی خود بازگردد.

جنگ اوکراین؛ روسیه در بلگورود وضعیت اضطراری اعلام کرد

پس ازحملاتی به منطقه مرزی بلگورود، روسیه اعلام کرد که یک “گروه خرابکار” از اوکراین وارد آنجا شده و نیروهای روسی در حال انجام عملیات “ضد تروریستی” در منطقه هستند. مقام‌های اوکراین هرگونه نقشی در این حملات را رد کردند.پس از آن که روسیه از گلوله‌باران شهر مرزی بلگورود در نزدیکی اوکراین خبر داد، در این منطقه مقررات امینتی ویژه برقرار شد. ویاچسلاو گلادکوف، فرماندار بلگورود روز دوشنبه، ۲۲ مه در کانال تلگرامی خود اعلام کرد که یک “عملیات ضد تروریستی” برای حفظ امنیت مردم در حال انجام است. بر اساس خبرها هشت نفر در جریان حمله به این منطقه زخمی شده اند.

مقام‌های روسیه می‌گویند، یک “گروه جاسوسی و خرابکار” وارد این منطقه شده است.

همزمان “لژیون آزادی روسیه” اعلام کرد که می خواهد به همراه “سپاه داوطلبان روسیه” یک “منطقه غیرنظامی در امتداد مرز” ایجاد کند. هدف این اقدام جلوگیری از بمباران اوکراین توسط روسیه اعلام شده است.

هر دو گروه در کنار کی‌یف و علیه روسیه می‌جنگند.

دولت اوکراین نقش خود را در عملیات بلوگرود رد کرده است. میخایلو پودولیاک، مشاور ریاست جمهوری اوکراین در حساب توییتری خود نوشت: «اوکراین با علاقه آنچه را که در حال رخ دادن است رصد می کند، اما مستقیماً در آن درگیر نیست.»

به گفته او این دو گروه مستقل هستند و “در هر فروشگاه نظامی در روسیه می‌شود تانک و تسلیحات تهیه کرد.”

بیشتر بخوانید:صدراعظم آلمان: تاخت و تاز روسیه در اوکراین موفق نخواهد بود

چراغ سبز بایدن برای قرار دادن اف-۱۶ در اختیار اوکراین

خبرگزاری آسوشیتدپرس روز سه‌شبنه ۲۳ مه نوشت، چراغ سبز جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا برای آموزش نیروهای اوکراینی به منظور بکارگیری جت های جنگنده اف-۱۶ و همچنین قرار دادن این جنگنده‌ها در اختیار اوکراین یک تغییر ناگهانی در سیاست او به نظر می‌رسد، اما این تصمیمی است که پس از ماه‌ها بحث داخلی و گفت‌وگو با متحدان ایالات متحده گرفته شد. بایدن در جریان نشست گروه هفت در هیروشیمای ژاپن این تصمیم را اعلام کرد.

او در ماه فوریه در مصاحبه با شبکه ای بی سی ضمن بیان این که اوکراین فعلا به اف-۱۶ نیاز ندارد، با ارسال این جنگنده‌ها مخالفت کرده بود. به گفته سه مقام مطلع آمریکایی که خواستند نامشان فاش نشود، موضع دولت بایدن طی سه ماه گذشته تغییر کرده است.

ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین ماه‌ها به غرب فشار آورد تا ارتش این کشور را با جت‌های ساخت آمریکا مجهز کند. با این حال مقامات ایالات متحده گفته‌اند، یادگیری پرواز و پشتیبانی لجستیکی اف ۱۶ دشوار و زمان‌بر خواهد بود.

عرض تسلیت به مناسبت درگذشت مادر همکار گرامی خانم مهین ایدر