رازها و ابهام‌های مرگ ابراهیم رئیسی؛ ترور، حذف یا سانحه؟

نخستین سالگرد سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی در حالی فرارسیده که رازها و ابهام‌های مرگ او نه‌تنها بی‌پاسخ مانده‌ بلکه بر شمار آنها نیز افزوده شده‌ است. حذف سیاسی، ترور توسط اسرائیل یا سانحه‌ای عادی؟ تحقیقی از یوحنا نجدی.نخستین سالگرد سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور پیشین ایران و گروه همراهش فرارسیده است. با این حال نه‌تنها بسیاری از پرسش‌ها درباره مرگ او بی‌جواب مانده‌اند بلکه در یک‌سال اخیر ابهام‌های بیشتری درباره آن مطرح شده است.

بالگرد حامل رئیسی روز ۳۰ اردیبهشت‌ماه سالل گذشته در منطقه کوهستانی ارسباران در استان آذربایجان شرقی سقوط کرد و رسانه‌های حکومتی در ایران سرانجام در نخستین ساعات روز ۳۱ اردیبهشت‌ماه خبر کشته شدن او به همراه حسین امیرعبداللهیان، محمد علی آل‌هاشم، مالک رحمتی و دیگر سرنشینان این بالگرد را رسما تأیید کردند.

از نخستین ساعات پس از اعلام وقوع حادثه برای این بالگرد، اظهارات ضدونقیضی درباره علت وقوع این حادثه از سوی رسانه‌ها و مقام‌های حکومتی منتشر شد؛ اظهاراتی از “انکار وقوع” حادثه برای این بالگرد تا “فرود اضطراری سخت و موفقیت‌آمیز”؛ از اعلام شرایط جوی نامناسب تا سخنان رئیس دفتر رئیسی که گفته بود “در هنگام پرواز هوا صاف بود و مشکل جوی خاصی نداشتیم”.

روایت رسمی؛ “شرایط پیچیده جوی و مه غلیظ”

ستاد کل نیروهای مسلح در سه گزارش، قاطعانه تمامی گمانه‌زنی‌ها و شایعات مبنی بر “جنگ الکترونیک”، “مورد مشکوک”، “خروج بی‌دلیل از مسیر تعیین‌شده”، “ایجاد میدان مغناطیسی”، “بمب‌گذاری و خرابکاری”، “اصابت گلوله” و همچنین “مورد هدف قرار گرفته شدن از سوی سامانه‌های آفندی و پدافندی” را تکذیب کرد.

بیشتر بخوانیم: درباره بیماری‌ها و وضعیت جسمی علی خامنه‌ای چه می‌دانیم؟

این ستاد نهایتا علت سقوط این بالگرد را صرفا “شرایط پیچیده جوی و جغرافیایی منطقه” و “به‌وجود آمدن ناگهانی توده غلیظ مه متراکم و بالارونده” اعلام کرد؛ نتیجه‌ای که نه‌تنها برای بخش بزرگی از افکار عمومی قانع‌کننده نبود بلکه حتی بسیاری از مقام‌های مسئول در جمهوری اسلامی را نیز قانع نکرد.

یک‌سال پس از سقوط این بالگرد حالا ابعاد جدیدی بر ابهام‌های این پرواز و سقوط آن افزوده شده است.

معمای مهرداد بذرپاش؛ “با بالگرد دیگری رفتم”

مهرداد بذرپاش، وزیر وقت راه و شهرسازی نیز ابراهیم رئیسی را در سفر به آذربایجان شرقی همراهی می‌کرد و حتی چندبار در بالگرد حامل رئیسی حضور داشت: «در مسیر حرکت تبریز به محل دیدار سران ایران و آذربایجان، من در بالگرد همراه شهید رئیسی بودم و پروژه‌ها را توضیح می‌دادم.»

بذرپاش قرار بود رئیسی را در بالگرد هنگام بازگشت از نقطه مرزی ایران با جمهوری آذربایجان نیز همراهی کند؛ در تصاویر منتشرشده از رئیسی لحظاتی پیش از سوار شدن بر این بالگرد نیز بذرپاش دیده می‌شود. با این حال او به دلایلی که هرگز مشخص نشد در لحظه آخر در حالی ناگهان تصمیم گرفت سوار بالگرد حامل رئيسی نشود که حتی “کیف دستی” و “کت” خود را داخل این بالگرد گذاشته بود.

بیشتر بخوانیم: رئیسی، رازینی و مقیسه؛ آیا میان مرگ آنها ارتباطی وجود دارد؟

بذرپاش به تازگی در گفت‌و‌گویی با خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی درباره لحظه پرواز این بالگرد گفت: «وسایل شخصی من در آن بالگرد وجود داشت و تشریفات هم به من اعلام کرد که در بالگرد حامل آقای رئیسی باشم؛ من زودتر به نزدیک بالگرد رسیده بودم و آنجا قدم می‌زدم، شهدای این حادثه با یک خودروی ون رسیده و سوار بالگرد شدند.»

او بدون توضیح خاصی ادامه می‌دهد: «به اعضای تشریفات گفتم که کیف دستی و کت من را از داخل بالگرد بدهید و من با بالگرد دیگری می‌آیم.»

“خبرنگار” تسنیم نیز به‌شکل معناداری از بذرپاش هیچ سوالی درباره علت ناگهانی تغییر تصمیم او برای سفر با یک بالگرد دیگر نمی‌پرسد و این گفت‌وگو با موضوعاتی دیگر که ربطی به حادثه ندارد، پی گرفته می‌شود.

رد پای اسرائیل؟ “مصلحت نمی‌بینند حقیقت را اعلام کنند”

ضعف امنیتی جمهوری اسلامی به‌ویژه در سال‌های اخیر باعث شد تا بسیاری گمان کنند که اسرائیل در سقوط این بالگرد دست داشته است؛ تل‌آویو اگرچه در این‌باره تاکنون سکوت کرده اما این گمانه‌زنی نه‌تنها در میان بخشی از افکار عمومی بلکه در یک‌سال اخیر از زبان شماری از مقام‌های حکومتی هم شنیده شد.

کامران غضنفری، عضو مجلس شورای اسلامی آذرماه سال ۱۴۰۳ گفت که ابراهیم رئیسی را “اسرائیل و آمریکا، با همکاری رژیم علی‌اف [جمهوری آذربایجان] ترور کردند، اما برخی آقایان مصلحت نمی‌بینند این حقیقت را اعلام کنند”.

او اطلاعیه‌های حکومتی درباره علت مرگ ابراهیم رئیسی و همراهانش را تلویحا به تمسخر گرفت و گفت: «این حادثه را نسبت می‌دهند به یک توده ابر؛ عجب ابر متراکم هوشمندی بود.»

بیشتر بخوانیم: درباره مجتبی خامنه‌ای چه می‌دانیم؟

علاوه بر اهمیت این ادعا اما نکته قابل‌توجه آن است که غضنفری این سخنان را در میان جمعی از تندروترین نیروهای سیاسی مطرح کرده که علت اصلی گرد آمدن آنها مطالبه‌گری برای اجرای “وعده صادق ۳” علیه اسرائیل بوده است.

حمید رسایی، دیگر عضو مجلس شورای اسلامی نیز اوایل دی‌ماه ۱۴۰۳ با گوشه و کنایه گفت: «اتفاقی که برای رئیس‌جمهور این کشور [ابراهیم رئیسی] افتاد با یک علامت سوال مواجه است؛ هیچکس نتوانسته این علامت سوال را تا الان پاک کند.»

او در عباراتی تقریبا گنگ افزود: «باید یک مانعی در داخل ایران ایجاد می‌شد تا آن اتفاقات منطقه بتواند یکی یکی پیش‌روی کند. آن اتفاق داخل حذف یک رئیس‌جمهور مکتبی و انقلابی بود.»

اظهارات این دو عضو مجلس شورای اسلامی اما با واکنش سریعی از سوی ستادکل نیروهای مسلح همراه شد که با صدور بیانیه‌ای “اظهارنظر‌های غیرمسئولانه را ناشی از ناآگاهی یا با اهداف و اغراض خاص” دانست و “هرگونه شبهه‌افکنی درباره چگونگی و علت” مرگ رئیسی و همراهانش را مردود اعلام کرد؛ پیامی صریح از سوی حکومت به مقام‌های حکومتی تا بیش از این به چنین بحث‌هایی دامن نزنند.

رئیسی هم پیجر داشت؟

گمانه‌زنی‌ها بر سر احتمال “ترور” ابراهیم رئیسی توسط اسرائیل پس از آن بار دیگر بالا گرفت که احمد بخشایش اردستانی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی اوایل مهرماه سال ۱۴۰۳ گفت که ابراهیم رئیسی از “یک نوع پیجر” استفاده می‌کرد.

او با بیان اینکه “اسرائیل هم از لحاظ تکنولوژی و هم دوراندیشی دست برتر را دارد”، ادامه داد: «یکی از سناریوهای محتمل درباره حادثه‌ای که برای رئیس‌جمهور فقید ما پیش آمد، منفجر شدن پیجر ایشان است.»

کمتر از یک هفته پیش از این اظهارات بخشایش اردستانی، زنگ صدها پیجر اعضای حزب‌الله در لبنان و بخش‌هایی از سوریه همزمان به صدا درآمد و منفجر شدند. در پی این حمله اسرائیل، دست‌کم ۴۰ نفر از اعضای حزب‌الله کشته و بیش از ۳۰۰۰ نفر از جمله مجتبی امانی، سفیر جمهوری اسلامی در بیروت زخمی شدند.

احمد بخشایش اردستانی با اشاره به انفجار پیجری که در اختیار سفیر جمهوری اسلامی در بیروت قرار داشت، نتیجه گرفت که حکومت ایران نیز به نوعی در خرید این پیجرها توسط حزب‌الله نقش داشته است.

همزمان با بالا گرفتن بحث‌ها بر سر استفاده احتمالی رئیسی از پیجر و دست‌به‌دست شدن تصاویری از رئیسی که بر روی میز کنارش شیء‌ای شبیه به پیجر به چشم می‌خورد، خبرگزاری‌های حکومتی در ایران با انتشار گزارش‌هایی این موضوع را قویا رد کردند. از جمله آنها، تسنیم با انتشار یکی از این تصاویر ادعا کرد که “دستگاه ادعایی پیجر نبوده و یک ساعت دیجیتال است”.

بیشتر بخوانیم: از سپاه ولی امر یگان حفاظت از خامنه‌ای و بیت او چه می‌دانیم؟

در تکذیبیه این رسانه‌ها اما مثلا به این پرسش‌ها پاسخ داده نشده که اساسا در جریان یک دیدار دیپلماتیک در سطح رئیس‌جمهور چه نیازی به “ساعت دیجیتال” است؟ و چرا چنین دستگاهی در دیدارهای سایر مقام‌های جمهوری اسلامی دیده نمی‌شود؟

دو نفر اضافه در بالگرد؟ تضاد روایت نهادهای امنیتی و نظامی

تضاد روایت‌ها از علت سقوط بالگرد حامل رئیسی در میان بخش‌های نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی نیز آشکار شده است.

خبرگزاری فارس، نزدیک به سپاه پاسداران و محافل امنیتی روز ۳۱ مرداد سال ۱۴۰۳ به نقل از “یک منبع آگاه امنیتی” که نامش فاش نشده، نوشت که نهادهای نظارتی در برآورد نهایی خود از علت واقعه “عامل مشکوکی را شناسایی نکردند” اما “وزن بالای بالگرد” همزمان با “وضعیت هوایی نامطلوب” عامل مهمی در عدم توانایی خلبان برای کنترل بالگرد بوده است.

به نوشته فارس، بالگرد حامل رئیسی حامل “دو نفر بیش از پروتکل‌های امنیتی” بوده و به همین سبب وزن آن بالا رفت و در مقابل توده مه، از “قدرت کشش کافی” برای اوج‌گیری و قرار گرفتن در ارتفاع مناسب برخوردار نبود.

تنها ساعاتی پس از انتشار این گزارش، ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بار دیگر وارد میدان شد و اعلام کرد که این گزارش خبرگزاری فارس “مخدوش و از اعتبار ساقط است” و ادعای حضور دو نفر در بالگرد برخلاف پروتکل‌ها “از اساس کذب است”.

حرکت “با ماشین به سمت کوه” به جای ردیابی تلفن خلبان

به همه اینها البته باید ماجرای پاسخ محمدعلی آل‌هاشم، امام‌جمعه تبریز به تماس با تلفن خلبان، طاهر مصطفوی، پس از سقوط بالگرد را نیز افزود که تا امروز هیچ توضیحی درباره آن ارائه نشده است. رئیس دفتر ابراهیم رئیسی گفته است که “آل‌هاشم تا چند ساعت پس از حادثه به تماس‌های گرفته‌شده به تلفن خلبان پاسخ می‌داد”.

غلامحسین اسماعیلی می‌گوید: «دوباره که من تماس گرفتم، آقای آل‌هاشم گفت حالم خوب نیست و متوجه نشدم چه شده است و نمی‌دانم کجا هستم. لابلای درخت‌ها هستم و هیچ‌کسی را نمی‌بینم و تنها هستم.»

مهرداد بذرپاش اما در مصاحبه اخیرش با اشاره به پاسخ آل‌هاشم به تماس‌های تلفنی می‌گوید: «متوجه شدیم که بالگرد زمین خورده و امید داشتیم سرنشینان زنده باشند و سریعاً برای کمک به آنها برسیم. با چند ماشین به سمت کوه و منطقه رفتیم اما مه همه‌جا را فراگرفت. آن منطقه درخت‌های بلند و پوشش گیاهی خاصی دارد … چون مه سنگین بود، پهپادها هم به‌خوبی نمی‌توانستند جست‌وجو کنند.»

بذرپاش و سایر افراد و نهادهای مسئول در جمهوری اسلامی اما تاکنون به این پرسش پاسخ نداده‌اند که چرا برای رسیدن به محل سقوط به‌جای حرکت با ماشین به سمت “منطقه‌ای مه‌آلود با پوشش گیاهی خاص”، اقدام به ردیابی تلفن خلبان نکردند؟

“سپاه حفاظت مخالف این سفر بود”

مهدی موسوی، سرتیم محافظان ابراهیم رئیسی نیز در این بالگرد حضور داشت و جان باخت. مجتبی موسوی، برادر او، دی‌ماه سال ۱۴۰۳ در مصاحبه‌ای با وبسایت ایران۲۴ گفت که برادرش با سفر به مرز جمهوری آذربایجان “کاملا مخالف بود اما با اصرار دفتر رئیس‌جمهور در نهایت به وظیفه ذاتی خود عمل کرد”.

مجتبی موسوی در سخنانی صریح‌تر ادامه داد: «آقا سیدمهدی هر کاری کرد که این سفر را لغو کند نتوانست. حتی مکتوب با رونوشت به فرمانده سپاه نوشت که سپاه حفاظت مخالف این سفر است اما حسب وظیفه ذاتی خود، رئیس‌جمهور را همراهی می‌کند. آقای [غلامحسین] اسماعیلی، رئیس دفتر رئیس‌جمهور در پاسخ می‌گفت که حاج‌آقا [ابراهیم رئیسی] اصرار دارد به این سفر.»

به گفته برادر سرتیم محافظان رئیسی، “قرار بود به سیستان و بلوچستان بروند اما ناگهان برنامه تغییر کرد”.

مجتبی موسوی با اشاره به عدم رعایت پروتکل‌های امنیتی در این سفر رئیسی می‌گوید که برادرش “خیلی ناراحت بود چون هیچ زمانی برای رفتن و بررسی محل نداشت و دیگر اینکه مرز ایران و آذربایجان بود. می‌گفت کجا ببرمش؟ نقطه صفر مرزی؟ اشراف دارند به ایران، اسرائیل آنجا پایگاه دارد. کجا ببرمش؟ همسایه اسرائیل؟ پیش آقای علی‌اف؟”

افراد و نهادهای مسئول در جمهوری اسلامی اما واکنشی نسبت به این اظهارت نشان نداده‌اند؛ مقام‌های سپاه نیز درباره علت اصرار بر این سفر به رغم مخالفت سرتیم محافظان سکوت اختیار کرده‌اند.

حذف سیاسی، ترور یا سانحه؟

ابراهیم رئیسی در حالی ناگهان برای همیشه از سپهر سیاسی و معادلات قدرت در ایران حذف شد که در سال‌های اخیر از او به عنوان یکی از جدی‌ترین گزینه‌ها برای جانشینی علی خامنه‌ای نام برده می‌شد؛ عضو “هیات مرگ” در جریان اعدام‌های سال ۱۳۶۷، رئیس‌جمهوری احتمالا در سودای رهبری که مرگش همچنان با رازها، ابهام‌ها و پرسش‌های فراوانی روبروست.

مرگ او آیا قدرت‌نمایی امنیتی آشکار دیگری از سوی اسرائیل بود یا حذفی سیاسی بابت بلندپروازی در ساختار قدرت یا سانحه‌ای بر اثر “مه غلیظ بالارونده”؟