Previous Next

خلبانان لوفت‌هانزا رای به اعتصاب دادند

خلبانان شرکت هواپیمایی آلمانی لوفت‌هانزا در یک رای‌گیری سراسری خواستار اعتصاب شدند. خلبانان خواستار افزایش پنج و نیم درصدی دستمزدها و مزایا هستند. مذاکرات میان خلبانان و شرکت لوفت‌هانزا هنوز ادامه دارد.اعضای “اتحادیه خلبانان” در یک رای‌گیری با اکثریت قاطع به نفع برگزاری اعتصاب رای دادند. اتحادیه خلبانان پس از شمارش آرا اعلام کرد بیش از ۹۷ درصد رای‌دهندگان موافق اعتصاب هستند. درخواست اعتصاب در شرکت باربری Cargo حتی بالاتر از ۹۹ درصد بوده است.

دویچه وله فارسی در اینستاگرام دنبال کنید

انتظار می‌رود که بزودی حدود پنج هزار خلبان لوفت‌هانزا دست از کار بکشند اما این عمل هنوز قطعی نشده است.

مارسل گرولز، یکی از مقامات اتحادیه خلبانان روز پنجشنبه ۲۸ ژوئیه به تارنمای”اشپیگل” گفته بود اگر اکثریت خلبانان موافق اعتصاب باشند، این بدان معنا نیست که فورا اعتصاب صورت خواهد گرفت.

گرولز اما تاکید کرد اگر مدیریت لوفت‌هانزا پیشنهادهای خوبی ارائه کند، خلبان‌ها ممکن است دست به این اقدام نزنند، در غیر این صورت چاره‌ای جز اعتصاب وجود ندارد.

خلبانان لوفت‌هانزا چه می‌خواهند؟

خلبانان خواهان دستمزد بیشتر و انطباق افزایش دستمزدها با میزان رشد تورم هستند. به گفته گرولز خلبانان امسال خواهان پنج و نیم درصد حقوق و مزایای بیشتر شدند و همچنین تاکید کردند که افزایش حقوق آنها باید در تناسب با میزان رشد تورم انجام گیرد و مکانیسم اتوماتیکی برای جبران تورم در تعرفه‌های حقوقی باید در نظر گرفته شود.

مذاکرات بین خلبانان و شرکت لوفت‌هانزا هنوز ادامه دارد. اما این مذاکرات پس از شش دور هنوز به نتیجه‌ای نرسیده اما هر دو طرف تمایل خود را برای دستیابی به توافق مورد تاکید قرار داده‌اند.

میشائیل نیگه‌مان، مدیر امور اداری لوفت‌هانزا به روزنامه آلمانی “بیلد آم زونتاگ” گفته است از آنجایی که مذاکرات تاکنون به صورت سازنده انجام شده شرکت لوفت‌هانزا بر سر یک توافق سریع تاکید می‌کند. این مقام لوفت‌هانزا همچنین گفته است که میان خلبانان و لوفت‌هانزا اختلاف شدید نیست.

سخنگوی اتحادیه کارکنان بخش خدمات عمومی آلمان، “وردی” (ver.di) هم گفته است که در هفته آینده هیچ اعتصابی وجود نخواهد داشت. مذاکرات ادامه خواهد داشت و او امیدوار است که کارفرمایان پیشنهاد خوب و نهایی را ارائه دهند تا اختلاف بر سر میز مذاکره حل شود.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

اما نتیجه‌بخش بودن این مذاکرات به رغم‌ این خوشبینی‌ها هنوز قطعی نیست. روز چهارشنبه ۲۷ ژوئیه مذاکرات بر سر تعرفه‌های حقوقی و افزایش حقوق حدود ۲۰هزار پرسنل زمینی لوفت‌هانزا بدون نتیجه ماند. پرسنل زمینی هفته گذشته اعتصاب کردند و در پی آن صدها پرواز لوفت‌هانزا لغو شدند.

قمرالملوک وزیری، بانوی اول موسیقی ایرانی

پرویز نیکنام

روی پاهام بند نبودم، انگار پَر درآورده بودم. نمی‌رقصیدم اما چون خیلی شنگول و خوش بودم. یه‌جوری راه می‌رفتم که فقط مخصوص اون شب بود. اما ننه، یه‌دفعه ورق برگشت. دم ماشین بودم اما همین‌که راننده در رو وا کرد سوار شم، چند تا مأمور گردن‌گلفت اومدن سراغم و من رو بردن نظمیه. انگار خواب می‌دیدم. همه‌ی خوشی‌هام یه طرف، این نظمیه‌ی وامونده یه طرف! تو دلم گفتم زن نترس، گیرم اعدامت کردن، مهم نیس. چون بالاخره کار خودت رو کردی. کمکم آروم شدم. در این وقت یه افسر خوشگل و جوون اومد تو و پشت میز نشست. آدم فهمیده و پدرومادرداری بود. یه خرده سین‌جیم کرد و من جوابش رو دادم. بعدش شروع کرد راجع به موسیقی حرف‌زدن و گفت خودش هم کمی تار می‌زنه. خوشحال شدم و گفتم حالا می‌خوای منو زندونی کنی. گفت نه، فقط یک‌کمی نگهتون می‌داریم و بعدش میری خونه، فقط باید زیر این ورقه رو امضا کنی. اونجا من باید تعهد می‌دادم که دیگه کنسرت ندم و مخصوصاً بی‌حجاب جایی نرم… .

این روایت قمرالملوک وزیری در سال ۱۳۰۳ در زمان احمدشاه قاجار است که او برای اولین بار در سالن گراندهتل تهران کنسرت داد. زبیده جهانگیری (با تخلص شعریِ «شبنم»)، دخترخوانده‌ی او، در کتاب قمری که ماه شد، داستان این کنسرت را از قول قمر تعریف کرده است.

قمر به‌عنوان اولین زن خواننده وقتی بی‌حجاب روی صحنه رفت، خشم متشرعان را برانگیخت و پس از خروج از سالن گراندهتل به نظمیه برده شد تا تعهد بدهد که دیگر بی‌حجاب جایی نرود و کنسرت ندهد.

در این دوره سردارسپه همه‌کاره بود اما هنوز رضاشاه نشده بود. فضای اجتماعی طوری نبود که زنان بی‌دردسر حجاب از سر بردارند و در میان مردان و زنان در فضای عمومی بخوانند.

مجله‌ی خواندنی‌ها در گزارشی در فروردین ۱۳۳۴، وقتی قمر دیگر نمی‌توانست بخواند، دراین‌باره نوشت:

در آن موقع خواننده‌ای در تهران نبود و قمر چشم‌وچراغ مردم بود. شبی که می‌خواست با سرِ باز جلو مردم بخواند، عده‌ای قصد کشتن او را داشتند. تهران، تهران امروز نبود. خاموشی وهم‌آور تعصب بر همه سایه انداخته بود. زن‌ها با چادر سیاه و پیچه ]نقاب و روبنده [بیرون می‌آمدند. قمر اولین خواننده‌ی ایرانی بود که حجاب زنان را از چهره گرفت.

مجله‌ی تهران مصور نیز در فروردین ۱۳۳۵ در گزارشی از زندگی و فعالیت هنری قمر نوشت: «قمر از خوانندگانی است که برای اولین بار بی‌چادر و روبنده در گراندهتل تهران که سی سال پیش مجلل‌ترین سالن تهران بود، آواز خواند و البته چنین کاری در آن روزها، متهورانه‌ترین و شاید هم خطرناک‌ترین کاری بود که با توجه به تعصبات شدید امکان داشت.»

به‌نوشته‌ی زبیده جهانگیری، در این کنسرت «قریب ششصد نفر صاحب شماره و صندلی بودند و بقیه که با بهای کمتری بلیت خریده بودند، با تکیه به یکدیگر و دیوارها» آمده بودند تا صدای زنی را بشنوند که با اولین کنسرت عمومی‌اش راه را برای زنان باز می‌کرد. قمر با این حرکت زمینه‌ی حضور هنرمندان زن دیگر نظیر روح‌انگیز، ملوک ضرابی، پروانه، مرضیه، دلکش، پریسا و دیگران را هموار کرد.

او در این کنسرت با شعری از ایرج‌میرزا شروع کرد که می‌گوید:

نقاب دارد و دل را به جلوه‌ی آب کند / نعوذبالله اگر جلوه‌ی بی‌نقاب کند

روایت‌ها درباره‌ی اینکه قمر در این کنسرت «مرغ سحر»، ساخته‌ی مرتضی نی‌داوود با شعر ملک‌الشعرا بهار، را خوانده، متفاوت است. زبیده جهانگیری می‌نویسد که «قمر آن را اولین بار در گراندهتل خواند و بعد بارها در کنسرت‌هایش تکرار کرد» اما برخی معتقدند که قمر هیچ‌گاه مرغ سحر را نخوانده و اولین بار آن را ملوک ضرابی خوانده و بعد از او افراد دیگری مثل مرضیه، عبدالوهاب شهیدی و محمدرضا شجریان نیز آن را اجرا کرده‌اند.

در آن زمان قمر دختر جوانی بود در آستانه‌ی بیست‌سالگی. او در سال ۱۲۸۴ در محله‌ی سنگلج در خانواده‌ای کاشانی به دنیا آمد. پس از تولد او «پدرش، میرزا حسن‌خان، کارمند ساده‌ای بود که بر اثر بیماری درگذشت و [قمر] پیش از آنکه دوساله شود، مادرش، طوبی‌خانم، را از دست داد.»

در این زمان مادربزرگش، خیرالنساء ملقب به «افتخارالذاکرین»، سرپرستی او را بر عهده گرفت. خیرالنساء صدایی خوش داشت و «از جوانی در حرم ناصرالدین‌شاه در جشن‌های مذهبی مولودی می‌خواند». چند سال بعد، وقتی قمر ده سال بیشتر نداشت، مادربزرگش دایه‌ای برای نگهداری او استخدام کرد که به‌نوشته‌ی زبیده جهانگیری، «تا آخر دوران حیات قمر چون سایه‌ای بر زندگی او سنگینی می‌کرد».

مادربزرگش او را به مکتب فرستاد اما او در آنجا دوام نیاورد و مدتی نزد یکی از همسایگان درس خواند و وقتی متوجه شد که «می‌تواند شعرها را به‌آسانی بخواند، از ادامه‌تحصیل سر باز زد».

در این زمان قمر با مادربزرگش به دیدار زنان حرم پادشاه و مجالسی خصوصی می‌رفت که مادربزرگش در آنجا تواشیح و روضه می‌خواند. برای همین هم، گاهی خوانده‌های مادربزرگ را تکرار و به‌نوعی، با او هم‌خوانی می‌کرد. علاوه بر این، همسایه‌ی خوش‌صدایی داشت که «اغلب اوقات خود را صرف شنیدن آواز او می‌کرد و می‌کوشید خوانده‌های او را تکرار نماید».

وقتی خبر برگزاری اولین کنسرت او منتشر شد، دیگر خیابان لاله‌زار که قلب فرهنگی تهران بود، جای سوزن‌انداختن نداشت. در سالن گراندهتل ششصد نفر بلیت و صندلی داشتند و تعداد زیادی نیز سرپا در گوشه‌های سالن منتظر هنرنمایی قمر بودند.

کم‌‌کم با ردیف‌های موسیقی آشنا شد و گاهی هم در برخی مجالس خصوصی آواز می‌خواند تا اینکه مدتی پیش از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ در یک مجلس خصوصی، اتفاقی زندگی‌اش را تغییر داد. در آن مجلس قمر با نوازنده‌ای که در مجلس حضور داشت، همراه شد و با سازش خواند. «ننه اصلاً برام مهم نبود اونا چی می‌گفتن. فقط به حرف‌های اون آقا گوش می‌کردم. اون آقا که گفت اسمش مرتضی‌خانه، خیلی از صدام تعریف کرد اما گفت باید تعلیم بگیرم و اون حاضره به من درس بده.»

آن استاد، مرتضی نی‌داوود بود که تار می‌زد و چهار سالی از قمر بزرگ‌تر بود. او در محضر درویش‌‍‌خان، از استادان نامدار موسیقی، شاگردی کرده بود و در آن زمان برای خودش کلاسی برای آموزش موسیقی برگزار کرده بود. مرتضی نی‌داوود در آن مجلس آدرسش را به قمر داد تا اگر دوست داشت، پیش او برود و آموزش ببیند.

مدتی گذشت و یک روز قمر چادر سر کرد و به آدرسی رفت که مرتضی ‌نی‌داوود در آن مجلس به او داده بود. وقتی رسید، به مرتضی ‌نی‌داوود گفت: «گفتین صدای من خیلی قشنگه اما وحشیه و باید تعلیم بگیرم.»

مرتضی‌خان دوباره تستی گرفت و قمر می‌گوید: «به من گفت: این صدا یه تیکه جواهره اما تراش ‌نخورده. وقتی مرتب خوندی و تمرین کردی، می‌شه یک الماس بی‌نظیر.»

بعد از آن، قمر به شاگرد کوشای مرتضی ‌نی‌داوود بدل شد و ردیف‌ها و گوشه‌های موسیقی را به‌سرعت یاد گرفت و همراه با استادش در مجالس خصوصی آواز می‌خواند. کم‌کم آوازه‌ی قمر به‌عنوان یک هنرمند دهان‌به‌دهان می‌گشت و نوبت معرفی وی به عموم مردم رسید که مرتضی‌خان ‌نی‌داوود تصمیم گرفت او را به روی صحنه ببرد.

وقتی خبر برگزاری اولین کنسرت او منتشر شد، دیگر خیابان لاله‌زار که قلب فرهنگی تهران بود، جای سوزن‌انداختن نداشت. در سالن گراندهتل ششصد نفر بلیت و صندلی داشتند و تعداد زیادی نیز سرپا در گوشه‌های سالن منتظر هنرنمایی قمر بودند.

پیش‌ازاین، روزنامه‌ی شفق سرخ در ۱۴ بهمن ۱۳۰۲ مقاله‌ای چاپ کرده بود که در آن قمر به متن یک آگهی اعتراض کرده که علی‌نقی وزیری برای مدرسه موسیقی منتشر کرده بود. در آن آگهی آمده بود که در مدرسه موسیقی، زن‌های مسلمان پذیرفته نمی‌شوند.

قمر خطاب به علی دشتی، سیاست‌مدار و مدیر شفق، نوشت: «اگر موسیقی حرام است و در شریعت مقدس اسلام این عمل حرمت دارد، چه مردهای مسلمان و چه زن‌های مسلمه بایستی از این عمل پرهیز نمایند. چه دلیل دارد که مردها مجازند که این صنعت را بیاموزند و زن‌ها از آموختن این صنعت لطیف محروم‌اند؟»

روزنامه‌ی شفق سرخ هم در پاسخ، نظر قمر را تأیید کرد اما گفت: «تعلیم موسیقی از طرف یک مرد به زن‌ها در جامعه‌ی ما چندان زیبنده نیست.»

 

ستایشگران قمر

در اوایل قرن گذشته‌ی خورشیدی وقتی سجل احوال اعلام کرد که همه‌ی ایرانیان باید شناسنامه داشته باشند و علاوه بر نام، یک نام فامیل هم برای خود انتخاب کنند، قمر به‌سراغ علی‌نقی وزیری، استاد موسیقی و بنیان‌گذار مدرسه‌ی موسیقی، رفت و از او اجازه گرفت که نام فامیلش را وزیری بگذارد. علی‌نقی وزیری با خوش‌رویی از تصمیم قمر استقبال کرد. به‌نوشته‌ی کتاب قمری که خورشید شد، او گفت: «خانم قمر، من افتخار می‌کنم که شما به من این لطف را دارید که اسمم را برای خود انتخاب کردید. من برای هنر شما و شخص شما احترام بسیار قائلم و از طرف‌داران شما هستم.»

او کم‌کم با حضور در مجالس مختلف با مقامات سیاسی و دولتی نظیر عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار، علی‌اکبر داور، وزیر عدلیه و شعرا و نویسندگانی چون ملک‌الشعرا بهار، امیر جاهد، نظام وفا، پژمان بختیاری و ایرج‌میرزا دوست شد و بسیاری از آنها به «دوستان و ستایشگران او» تبدیل شدند.

قمر به‌علت ویژگی‌های منحصربه‌فردش مورد ستایش شعرا قرار گرفته است؛ از جمله استاد جلال‌الدین همایی، ادیب صاحب‌نام که گفته:

ستارگان هنر بس دمیده‌اند و هنوز / شبان تیره‌ی عشاق روشن از قمر است.

ایرج‌میرزا، شاعر معروف، دوست قمر بود و در شعری او را با بلبل مقایسه کرده است:

قمر آن نیست که عاشق بَرَد از یاد او را / یادش آن گل، نه که از کف ببرد باد او را

مَلِکی بود قمر پیش خداوند عزیز / مرتعی بود فلک خرم و آزاد او را

بلبل از رشک صدای تو گلو پاره کند / ورنه بهر چه بود این‌همه فریاد او را

محمدحسین بهجت تبریزی معروف به شهریار وقتی جوان بود، دوست داشت قمر را ببیند. بنابراین، با دوستی به جمعی می‌رود که قرار بود قمر آنجا بخواند. پیش از دیدار او، در اتاقی می‌نشیند و این شعر را می‌سراید:

از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست / آری قمر امشب به‌خدا تا سحر اینجاست

آهسته به گوش فلک از بنده بگویید / چشمت ندَوَد این‌همه، امشب قمر اینجاست

ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید / کامشب قمر اینجا، قمر اینجا، قمر اینجاست

 

کمک قمر به فقرا و نیازمندان

او همه‌ی پولش را به نیازمندان بخشیده بود و این کار را در تمام عمرش تکرار کرد. کنسرت‌هایی نیز به نفع زلزله‌زدگان و سیل‌زدگان برگزار می‌کرد. 

روزبه‌روز به محبوبیت قمر افزوده می‌شد و او در مجالس خصوصی و عروسی خانواده‌های اسم‌ورسم‌دار شرکت می‌کرد و درآمد زیادی داشت که «می‌گفت خانه‌ای برای سکونت خودش خریده و بقیه را خرج کرده است و این یعنی بقیه‌ی درآمد کلان خود را یا به بینوایان و محتاجان بخشیده و یا به دوستان و همکارانی که می‌دانسته نیازمندند، هدیه کرده است».

در همان زمان او کنسرتی در رشت و بندر پهلوی اجرا کرد و درحالی‌که با صد تومان می‌شد خانه خرید، زبیده جهانگیری از قول مرتضی ‌نی‌داوود می‌نویسد: «در این سفر قمر بیش از ۴هزار تومان عایدی داشت اما وقتی به تهران برگشت، پولی برایش نمانده بود.»

او همه‌ی پولش را به نیازمندان بخشیده بود و این کار را در تمام عمرش تکرار کرد. کنسرت‌هایی نیز به نفع زلزله‌زدگان و سیل‌زدگان برگزار می‌کرد. خبر یکی از این کنسرت‌ها در روزنامه‌ی بازپرس در ۲ شهریور ۱۳۱۱ چاپ شد. قمر این کنسرت را به نفع سیل‌زدگان فارس و کرمان در قزوین برگزار کرد. در آگهی چاپ‌شده در روزنامه‌ی بازپرس از مردم خواسته شده بود با خرید بلیت‌های کنسرت «ضمن تفریح دماغی، به دستگیری جمعی اشخاص سرگردانِ بی‌خانمان اقدام و اعانت نمایند».

وقتی در سفری به همدان رفت، عارف قزوینی، شاعر مشهور دوره‌ی مشروطه، در آن شهر در تبعید خودخواسته زندگی می‌کرد و گوشه‌نشینی اختیار کرده بود. او به‌سراغ عارف رفت و از او خواست در کنسرتش شرکت کند. او در آن کنسرت گفت که بخشی از هدایای حاکم همدان، «شاهزاده نیرالدوله»، را به عارف تقدیم می‌کند. این کار با اعتراض حاکم و مقامات دولتی همراه شد و آنها سالن را ترک کردند. اما او شب بعد توضیح داد که چون به عارف ارادتی ویژه دارد، بهترین هدایا را به او تقدیم کرده است.

به‌غیر از این، او در سال ۱۳۰۹ نیز کنسرتی در مشهد برگزار کرد و تمامی عواید حاصل از آن را در اختیار کمیته‌ای گذاشت که مأمور ساخت بنای یادبود فردوسی بود. این بنا در هزاره‌ی فرودسی در سال ۱۳۱۳ با حضور شعرا، نویسندگان و ایران‌شناسان پرده‌برداری شد.

مهدی نورمحمدی در مقدمه‌ی کتاب اخبار و اسناد قمرالملوک وزیری در مطبوعات دوران قاجار تا عصر حاضر و آرشیو اسناد ملی می‌نویسد:

قمر زنی سخاوتمند و بخشنده بود که از بخشیدن لذت می‌برد و آرامش می‌یافت. چه بسیار دخترانی که با کمک او به خانه‌ی بخت رفتند، پسرانی که با سرمایه‌ی او موفق به ازدواج و تشکیل خانواده شدند، یتیمانی که دستان نوازشگر و مهربان قمر جای خالی مهر پدر و مادر را برای آنان پر کرد و نیازمندانی که قمر کریمانه مددرسان معاش آنان بود.

قمر تا پایان عمر خود این خصلت‌ها را حتی در «روزهای بیماری و نداری» حفظ کرد و به‌نوشته‌ی مهدی نورمحمدی، «از این نظر، قمر نه‌تنها در میان موسیقی‌دانان بلکه [در میان] افراد مشهور جامعه هنری ایران نیز یکتا و بی‌همتاست».

به‌غیر از دست‌ودل‌بازی ذاتی، قمر در عرصه‌ی هنر نیز «هرگز از موازین موسیقی فاخر و چهارچوب موسیقی دستگاهی ایران خارج نشد و هیچ‌گاه به ورطه‌ی ابتذال موسیقی مطربی در نغلتید».

 

صفحه‌ی صدای قمر

با افزایش تعداد کنسرت‌ها، کم‌کم صدایش ضبط شد و صفحات قمر به بازار رسید. در یک آگهی که در چهاردهم شهریور سال ۱۳۰۷ در روزنامه‌ی شفق سرخ چاپ شده، آمده که صفحات قمر در مغازه‌ی پولیفون موجود است و هر صفحه‌ی آن پانزده قران قیمت دارد.

چند ماه بعد از این تاریخ نیز روزنامه‌ی ناهید آگهی کنسرت موسی معروفی و قمر را در گراندهتل چاپ کرده که در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۰۷ برگزار می‌شد. بنا بر این آگهی: «قسمت آواز این کنسرت را آرتیست درجه‌اولِ طهران، ق. وزیری، عهده‌دار می‌باشد و اَکت مهم کنسرت مزبور نوا خواهد بود که تاکنون سابقه نداشته است.»

چند سال پیش‌ازاین، وقتی بحث بر سر پاگرفتن جمهوری بعد از دوره‌ی قاجار بالا گرفته بود، قمر شعر عارف قزوینی را در ستایش جمهوری خواند که به «مارش جمهوری» معروف است:

کار ایران روبه‌ره باد / نام شاهی رو سیه باد

زنده سردارسپه باد / با غریو و کوس و شیپور

توده‌ی ملت نمیرد / دامن غفلت نگیرد…

این قطعه در قالب صفحه‌ای در لندن منتشر شد اما وقتی بسته‌های صفحه به ایران رسید، بحث تشکیل جمهوری دیگر مطرح نبود. برای همین مأموران دولت مانع توزیع صفحات شدند و گفتند که «دستور دارند از تحویل صفحه‌ها خودداری نمایند».

برخی منابع می‌گویند که قمر بیش از دویست صفحه پر کرده است و صفحاتش بیش از همه‌ی خوانندگان خریدار داشته است اما در برخی منابع دیگر تعداد صفحات ضبط‌شده‌ی قمر بیشتر از چهارصد صفحه عنوان شده است. دکتر حسام‌الدین خرمی در ویژه‌نامه‌ی قمر در روزنامه‌ی اطلاعات در ۵ تیر ۱۳۵۴ گفت که قمر «بر روی هم ۴۲۶ صفحه» پر کرده که «تنها نزدیک به یک‌سوم این صفحات امروز باقی است».

 

اعتیاد، بلای جان قمر

بعد از خلع احمدشاه از سلطنت، سردارسپه با عنوان رضاشاه بر کشور حاکم شده بود و وضعیت امنیت بهتر شده بود، که قمر با علی‌اصغر شیخ‌الاسلامی معرف به موسیو اصغر، ازدواج کرد. موسیو اصغر به‌نوشته‌ی زبیده جهانگیری، در فرانسه تحصیل کرده بود اما شغلی نداشت و با درآمد املاک پدرش زندگی می‌کرد. او در زمان اقامت در پاریس به مرفین اعتیاد پیدا کرده بود و به همین جهت روزانه چند نوبت آمپول به خود تزریق می‌کرد و به قمر می‌گفت که «چیز مهمی نیست و برای گرم‌شدن و تفریح است».

کم‌کم قمر هم به مرفین معتاد شد و این موضوع زندگی‌ حرفه‌ای او را تحت‌تأثیر قرار داد. وقتی حامله شد، همچنان مرفین مصرف می‌کرد و به همین دلیل، بچه‌اش مرده به دنیا آمد. این زندگی دو سال و اندی بیشتر دوام نیاورد و قمر از موسیو اصغر جدا شد.

بعد از آن، قمر سرپرستی چند خانواده را که بچه داشتند، قبول کرد و هزینه‌ی زندگی آنها را می‌داد اما همچنان دوست داشت فرزندی داشته باشد. به همین خاطر، پسربچه‌ای را به فرزندی گرفت و نام منوچهر را برای او انتخاب کرد.

چهارپنج سال بعد از جدایی از موسیو اصغر، او با یک تاجر اصفهانی ازدواج کرد اما این ازدواج هم به جدایی کشید چون خانواده‌ی شوهرش، به‌گفته‌ی زبیده جهانگیری، اصرار داشتند که قمر «دست از مطربی بردارد و مثل یک خانم محترم بنشیند و خانه‌داری کند».

به‌گفته‌ی دخترخوانده‌ی قمر، «این دومین و آخرین شوهری بود که قمر در طول زندگی ۵۴ساله‌ی خود داشت و پس از آن هرگز ازدواج نکرد».

برخی منابع می‌گویند که قمر بیش از دویست صفحه پر کرده است و صفحاتش بیش از همه‌ی خوانندگان خریدار داشته است اما در برخی منابع دیگر تعداد صفحات ضبط‌شده‌ی قمر بیشتر از چهارصد صفحه عنوان شده است.

با وجود اعتیادی که قمر به مرفین پیدا کرده بود، همچنان در خوانندگی بی‌همتا بود و به همین علت، پیش از شروع کارِ رادیو، از او به‌عنوان خواننده دعوت شد تا در آن، به‌صورت زنده برنامه اجرا کند. روز ۱۴ اردیبهشت ۱۳۱۹ وقتی رادیو با حضور محمدرضا پهلوی، ولیعهد، افتتاح شد، او به‌همراه اعضای ارکستر به اجرای برنامه پرداخت و این اولین باری بود که مردم صدای قمر را از رادیو می‌شنیدند. در این برنامه مرتضی نی‌داوود، موسی نی‌داوود، مرتضی محجوبی، ابوالحسن صبا و اسماعیل کمالی با قمر همکاری داشتند.

بعد از آن قمر، هم در رادیو برنامه داشت، هم در مجالس خصوصی و هم در تهران و شهرستان‌ها کنسرت برگزار می‌کرد. یک بار برای کنسرت به تبریز رفت و در آنجا با پیر دراویش «خاکسار» ملاقات کرد و برای همین هم تا آخر عمر می‌گفت که درویش «خاکساری است».

زبیده جهانگیری می‌گوید: «او عاشق اُم کلثوم بود و آرزوی بزرگش رفتن به مصر. چون از شدت علاقه‌ی من به آن نابغه اطلاع داشت، وعده می‌داد مرا با خود به مصر خواهد برد.»

قمر و ام کلثوم، خواننده‌ی مصری، تقریباً هم‌زمان خوانندگی را شروع کرده بودند اما قمر خیلی زود، بعد از دو بار سکته‌ی قلبی و سکته‌ی مغزی، از رادیو بازنشسته شد.

غلام‌حسین بنان، خواننده‌ی معروف، در ویژه‌نامه‌ی روزنامه‌ی کیهان در سالگرد درگذشت قمر در ۱۴ مرداد ۱۳۵۴ قمر را ام کلثوم ایران دانست و گفت: «سمبل همه خواننده‌های زن بود. در آواز ایران وزنه بود. شاید قرن‌ها طول خواهد کشید تا مادر گیتی مانندش را بزاید. اهمیت صدایش به نظر من در ایران به‌اندازه‌ی صدای ام کلثوم در مصر است.»

بنا بر گزارش‌ها، برنامه‌ی قمر در رادیو از مهر ۱۳۳۲ به‌علت بیماری فشارخون و سکته قطع شد و از فروردین ۱۳۳۳ او دیگر موفق به خواندن نشد. وقتی قمر سکته‌ی مغزی کرد، به‌گفته فرزندخوانده‌اش، عوارض جانبی سکته از بین رفت اما «تأثیر آن بر زبان او باقی ماند و بانو، بعد از آن، با همه‌ی کوشش‌ها هرگز نتوانست کلام را چنان‌که باید و می‌خواست، به زبان بازگرداند».

قمر بعد از آن، سخت می‌توانست حرف بزند و بریده‌بریده سخن می‌گفت و «به همین جهت، حرف نمی‌زد، مگر مجبور باشد.»

 

مرگ در تنهایی

وضعیت زندگی قمر روزبه‌روز دشوارتر می‌شد و بنا بر گزارش‌ها، در این دوران برای گذران زندگی زینت‌آلاتش را فروخت و بخشی از وسایل خانه‌اش را بخشید. در همین زمان به پیشنهاد بدیع‌الزمان فروزان‌فر، ادیب مشهور، طرحی به مجلس سنا ارائه شد که به پاس خدمات قمرالملوک مقرری مادام‌العمری به او پرداخت شود. پس از این تصمیم، ابتدا ماهانه ششصد تومان و بعد هشتصد تومان به قمر حقوق پرداخت می‌شد.

مشکل اعتیاد به مرفین هم با مصوبه‌ی مجلس حل شد و به‌نوشته‌ی کتاب قمری که خورشید شد:

به خانم قمرالملوک وزیری و آقای ابوالحسن صبا که خدمات شایان توجهی به هنر و فرهنگ کشور کرده‌اند، از زمان تصویب آن لایحه (یا قانون…) بنگاه کل دارویی کشور موظف است که سهمیه‌ی دارو برای ایشان تعیین کند و هر ماه، این سهمیه را برای رفع نیاز شخصی‌شان به آنان تحویل دهد.

ایرج‌میرزا، حبیب سماعی، درویش‌خان و ملک‌الشعرا بهار، از دوستان قمر، در ظهیرالدوله دفن شده بودند و او مدام به فرزندخوانده‌اش یادآوری می‌کرد که «ننه یادت نره من رو پیش رفیقام خاک کنی».

وقتی قمر شب جمعه ۱۴ مرداد ۱۳۳۸ درگذشت، به‌گفته‌ی دخترخوانده‌اش:

مساجد پیکر مامان را به‌عنوان امانت نپذیرفتند. چرا؟ نمی‌دانم… گفته‌اند که چون مامان‌قمر خواننده بوده، پیکرش را به مسجد راه ندادند. درحالی‌که تا آنجا که می‌دانم، هیچ‌کس راجع به خوانندگی او حرفی نزده بود. سرانجام راه‌حلی به نظر رسید؛ پیکر بانو را به بیمارستان امیر اعلم ببرند.

زبیده جهانگیری چنین تعریف می‌کند:

صبح روز شنبه، در تاریک‌روشن روز، همه در خانه‌ی مامان‌قمر در قاسم‌آباد تهران‌نو گرد آمدند. جمع مختصر نه، که اندک بود… ولی مگر می‌شد با این وضع آن بانو را بدرقه کرد؟ گفتم به هنرمندان خبر بدهیم… گوشی تلفن را برداشتم و به تمام شماره‌های دفترم و هرچه در حافظه داشتم، تلفن کردم… جواب‌ها عجیب بود: حضرات یا نبودند، یا در سفر بودند، یا بیمار و بستری و یا خواب و… گریه‌ام گرفته بود. در این میان دو نفر استثنا بودند: علی تجویدی و عموجان حسین طهرانی.

زبیده جهانگیری می‌گوید وقتی پیکر قمرالملوک به‌سمت ظهیرالدوله در حرکت بود، «چه دردناک بود وضع ما. بانوی بزرگی که روزگاری هزار قافله‌ی دل همراهش بود، زمانی صدها، اکنون در نهایت فروتنی با عده‌ای قلیل، آن‌قدر که شمردنشان چند دقیقه بیشتر وقت نمی‌گرفت، به‌سوی جایگاهی روان بود که می‌بایستی در آن آرام گیرد».

وقتی آمبولانس به ظهیرالدوله رسید، آقایی جلو ماشین را گرفت و گفت: «شما اجازه ندارین برین ظهیرالدوله. ورود به آنجا ممنوعه.» این مرد خودش را سپر کرد و مانع از حرکت آمبولانس به داخل کوچه شد. حرفش این بود که «دفن اموات در ظهیرالدوله طبق دستور شهرداری ممنوع است؛ حال طرف هرکه می‌خواهد باشد».

درحالی‌که برخی، از جمله پسرش، تصمیم داشتند که جنازه را به‌جای دیگری ببرند، زبیده جهانگیری می‌گوید که جلوی آمبولانس را گرفت و گفت: «این ماشین از اینجا تکون نمی‌خوره، مگه از روی جنازه‌ی من رد بشه. مامان به من گفته می‌خواد پیش رفیقاش خاک بشه، پس همین جا خاک می‌شه.»

او با دفتر نصرت‌الله معینیان، رئیس اداره‌ی انتشارات و تبلیغات رادیو، تماس گرفت اما درنهایت به او گفتند که «کاری از آنها ساخته نیست». بعد از آن، با رجال معروفی از جمله دکتر علی امینی و علی اقبال، برادر دکتر منوچهر اقبال، نخست‌وزیر وقت، تماس گرفتند اما به‌گفته‌ی زبیده جهانگیری، «کاری از پیش نبردیم». ساعت از یک‌ونیم گذشته بود که زبیده جهانگیری با تیمسار تیمور بختیار، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت، تماس گرفت و او «وقتی شرح ماوقع را شنید، با لحنی مهربان و گرم پرسید که چرا زودتر خبر نداده‌ام و… سرانجام این رئیس سازمان امنیت کشور، تیمسار سپهبد بختیار بود که با اشاره‌ای، گره از کار فروبسته‌ی ما گشوده بود».

بعد از آن، آمبولانس به داخل کوچه رفت و «چون عده کم بود، چندین تن از کسبه و مردم کوچه به جمع پیوستند تا پیکر او را به داخل خانقاه ببرند».

عبدالرحمان فرامرزی، بنیان‌گذار کیهان و از روزنامه‌نگاران سرشناس، در سرمقاله‌ای در روز ۱۸ مرداد ۱۳۳۸ نوشت:

قمر مُرد و کسی بالای سر او نبود. اداره‌ی رادیو بسیار کوشید که تجلیل مصنوعی برای او درست کند و موفق نشد. از این‌همه خواننده، نوازنده، هنردوست، یک نفر به خود زحمت نداد که قدم رنجه دارد و نیم‌ساعت بر سر جنازه یا مزار قمر بیاید. پس هنردوستی ما یا دروغ است و این حرفهایی که راجع به تشویق هنر و هنرمندان می‌زنیم، خود، آنها را باور نداریم. بعد از قمر، مادر دهر، هنرمندی از او والاتر کجا خواهد زایید که دیگر کسی با تشویق او هنردوستی خود را ثابت کند؟ شما نوزادان باغ وجود نمی‌دانید قمر که بود. از آنهایی که روزگار جلال او را دریافته‌اند بپرسید.

 

منابع:

  • زبیده جهانگیری (۲۰۱۵) قمری که خورشید شد. لس‌آنجلس: شرکت کتاب.
  • مهدی نورمحمدی (۱۳۹۹) اخبار و اسناد قمرالملوک وزیری در مطبوعات دوران قاجار تا عصر حاضر و آرشیو اسناد ملی. تهران: مؤسسه‌ی فرهنگی و هنری ماهور.

شکارچی متخلف در دام محیط بانان قزوین افتاد

فرمانده یگان حفاظت محیط زیست استان قزوین از دستگیری یک نفر شکارچی زنده‌گیری پرندگان وحشی در این شهرستان خبر داد.

شکارچی متخلف در دام محیط بانان قزوین افتاد

به گزارش ایلنا، مهدی طاهری با اعلام این خبر گفت: ماموران یگان حفاظت محیط زیست اداره کل حین گشت زنی و پایش مناطق در عرصه‌های طبیعی به منظور جلوگیری از شکار و صید غیرمجاز موفق به دستگیری متخلف شکارچی پرندگان وحشی شدند.

فرمانده یگان حفاظت محیط زیست استان قزوین تصریح کرد:  ادوات شکار و صید متخلف که مبادرت  به زنده‌گیری پرندگان وحشی از نوع سهره طلایی کرده بود، ضبط شد.

طاهری افزود: متخلف با تنظیم صورتجلسه و تشکیل پرونده تخلف جهت رسیدگی و برخورد قانونی به مراجع قضایی تحویل داده شد.

 

میزان گرد و غبار در اهواز به ۶۷ برابر حد مجاز رسید

طوفان و گرد و غبار شدید در پی ورود سامانه مونسون، اهواز و برخی شهر‌های خوزستان را فرا گرفت و آلودگی هوا در اهواز، به حدود ۶۷ برابر حد مجاز رسید.

گرد و غبار در اهواز

به نقل از روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست خوزستان، در پی تند باد شدید و خیزش گرد وغبار، میزان غلظت گرد وغبار در هوای اهواز در ساعت ۲۰ روز شنبه به حدود ۱۰هزار میکرو گرم بر متر مکعب رسید. این میزان گرد وغبار، آخرین حدی است که دستگاه‌های سنجش آلودگی هوا قابلیت اندازه گیری دارند.

فعالیت سامانه مانسون که از روز جمعه در خوزستان آغاز شده بود، امشب با تندباد‌های شدید و بارش در نقاط مختلف استان تشدید شد. گرد و خاک و باد شدید و ناگهانی که از حدود ساعت ۲۰ امشب آغاز شد، باعث کاهش شدید کیفیت هوا در بعضی از شهر‌های استان شد.

سقوط بیش از ۱۰۰ اصله درخت بلوط در اندیکا

رییس اداره حفاظت محیط زیست اندیکا گفت: بیش از ۱۰۰ اصله درخت بلوط در منطقه حفاظت شده شیمبار بر اثر توفان سقوط کردند.

احمد طهماسبی بیان کرد : سقوط این درختان در توفان ۲۴ ساعت گذشته گزارش شده و این توفان در منطقه همچنان ادامه دارد.

وی افزود : پایش و بررسی میدانی جهت شمارش دقیق این درختان بعد از مساعد شدن هوا توسط محیط بانان انجام می شود.

منطقه حفاظت شده شیمبار، کوهستانی و پوشیده از جنگل و مرتع است؛ این منطقه حدود ۵۴ هزار هکتار وسعت دارد.

کشف دو محموله قاچاق کوسه ماهیان در چابهار

      مدیرکل حفاظت محیط زیست سیستان و بلوچستان از کشف و ضبط دو محموله بزرگ قاچاق کوسه‌ماهیان و باله‌های کوسه         خبر داد.
 

قاچاق کوسه ماهیان در چابهار

 داوود میرشکار روز پنج‌شنبه گفت: با اشراف اطلاعاتی سربازان گمنام امام زمان در سپاه پاسداران و یگان حفاظت محیط زیست دریایی استان دو محموله کوسه‌ماهی به وزن جمعاً ۳۶ تن شناسایی و کشف و ضبط شد.
او تصریح کرد: حدود ۲۱ تن «کوسه و باله کوسه‌ماهی» از یکی از سردخانه‌های شهرستان چابهار و ۱۵ تن کوسه ماهی از یک خودروی سردخانه‌دار حمل‌کننده آبزیان کشف و ضبط شد.

     میرشکار افزود: در این ارتباط ۲ متخلف به همراه مدارک و مستندات مربوطه برای سیر مراحل قانونی به مراجع قضایی م    معرفی شدند.

 

 

حکم قضایی علیه ۲ شهرداری

مدیر کل حفاظت محیط زیست استان بوشهر گفت: دو شهرداری در جنوب استان به‌دلیل مدیریت نکردن پسماندها و آلودگی محیط زیست به جزای نقدی و اعمال مدیریت اصولی پسماندها محکوم شدند.

حکم قضایی علیه ۲ شهرداری

فرهاد قلی نژاد مدیر کل حفاظت محیط زیست استان بوشهر عصر امروز در گفتگو با خبرنگاران اظهار داشت: پس از اخطارهای متعدد و اعمال مهلت برای مدیریت اصولی پسماندها در محل دفن زباله شهری در دو شهر از شهرهای جنوب استان بوشهر، با شکایت اداره کل حفاظت محیط زیست این استان شهرداری‌های مذکور به‌دلیل ایجاد آلودگی‏ محیط زیست به جزای نقدی و اعمال مدیریت اصولی پسماندها محکوم شدند.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان یادآور شد: وفق ماده ۷ قانون مدیریت پسماندها وظیفه مدیریت اصولی پسماندهای شهری بر عهده شهرداری هاست و مدیریت نکردن پسماندها موجب ایجاد آلودگی‌های زیست محیطی خواهد شد.

 

محیط زیست به وظایف نظارتی در قانون هوای پاک عمل نکرده است

قائم مقام سازمان بازرسی کل کشور گفت: نظارت بر حسن اجرای قانون پاک بر عهده سازمان حفاظت محیط زیست است که این سازمان به تمامی وظایف نظارتی خود در زمینه اجرای صحیح مقررات و آیین نامه‌های عمل نکرده است.

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، احمد رحمانیان، قائم مقام سازمان بازرسی کل کشور در تشریح اقدامات صورت گرفته در حوزه نظارت بر اجرای قانون هوای پاک، تصریح کرد: پس از دستور ریاست قوه قضاییه و تاکیدات رئیس سازمان بازرسی، این سازمان جلسات مختلف و جداگانه‌ای را با مسئولان دستگاه‌های متولی اجرای قانون برگزار و تکالیف آن‌ها را ابلاغ کرده است.

رحمانیان افزود: پس از هر جلسه، به دستگاه مربوطه ۲ روز مهلت داده شد تا مستندات خود دایر بر اجرای قانون را به سازمان بازرسی ارسال نماید که پس از دریافت این گزارشات، سازمان بازرسی با حضور بازرسان و بازدید میدانی وارد مرحله راستی آزمایی شده است.

قائم مقام سازمان بازرسی کل کشور با بیان اینکه به موجب ماده ۲ قانون هوای پاک نظارت بر حسن اجرای این قانون بر عهده سازمان حفاظت محیط زیست است، تصریح کرد: بررسی اولیه حکایت از این دارد که محیط زیست به کلیه وظایف نظارتی خود در زمینه اجرای صحیح مقررات و آیین نامه‌های مربوطه و بهره گیری از ضمانت اجرا‌های کیفری و اداری در خصوص مستنکفین، عمل نکرده است.

رحمانیان افزود: در این میان سازمان بازرسی کل کشور پس از دستور ریاست قوه قضاییه و ریاست سازمان بازرسی کشور از باب نظارت کلی و کلان اقداماتی را به منظور ورود به عدم اجرای قانون انجام داده است.

وی یادآور شد: البته در بازرسی‌هایی که در دوره‌های گذشته صورت گرفته، بالاترین مقام متخلف هر دستگاهِ مسئول، جهت تعقیب اداری به هیات بدوی تخلفات اداری مستقر در نهاد ریاست جمهوری معرفی شده است.

وی ادامه داد: تبصره دو ماده ۳ قانون هوای پاک نیز اشاره می‌کند که تمام دستگاه‌ها و ارگان‌های ذیربط در محدوده این قانون موظف هستند علاوه بر همکاری با سازمان محیط زیست، الزامات اعلامی از سوی این سازمان در رابطه با اجرای قانون را رعایت کنند و در غیر اینصورت مستنکف از اجرای قانون و مشمول ماده ۵۷۶ قانون مجازات اسلامی می‌شوند.

رحمانیان با بیان اینکه مطابق بررسی‌های اولیه صورت گرفته، هنوز از سوی سازمان حفاظت محیط زیست بر اساس وظیفه نظارتی و اختیار قانونی هیچ دستگاهی به قوه قضاییه معرفی نشده است، تصریح کرد: در قانون فوق، دستگاه‌ها موظف به تدوین برخی از آیین نامه‌ها بوده‌اند که تاکنون همه مفاد آن اجرایی نشده و سازمان حفاظت محیط زیست هم هیچگونه گزارشی به مرجع قضایی ارسال نکرده است.

قائم مقام سازمان بازرسی کل کشور با اشاره به این مطلب که سازمان بازرسی از باب نظارت کلی، بازرسی خود را بر حسب دستور ریاست این سازمان آغاز کرده است، یادآور شد: اجرای این قانون از سوی دستگاه‌ها اکنون در مرحله صحت سنجی و راستی آزمایی قرار دارد و اعلام نتایج، زمان بیشتری را می‌طلبد.

وی تاکید کرد: البته پاسخ‌های واصله از سوی برخی از دستگاه‌ها دلالت بر عدم تامین اعتبار لازم در جهت اجرای وظایف قانونی داشته است.

این مقام قضایی یکی از ضعف‌های نظارتی سازمان حفاظت محیط زیست در این زمینه را نظارت بر اساس خوداظهاری عنوان کرد و افزود: سازمان حفاظت محیط زیست، نظارت بر اجرای قانون را بر اساس خوداظهاری دستگاه‌ها انجام داده؛ درصورتیکه بررسی هریک از این تکالیف نیاز به بازدید میدانی و احراز صحت مواد اعلامی داشته است.

وی با بیان اینکه سازمان بازرسی بر نظارت بر اجرای قانون هوای پاک اهتمام ویژه‌ای دارد و گام‌های خوبی بویژه پس از دستور ریاست قوه قضاییه و ریاست سازمان بازرسی کل کشور برداشته است و موضوعات قانونی به صورت کاربردی و با برگزاری جلسات دوجانبه با هریک از دستگاه‌ها و با همکاری دستگاه‌های مسئول در حال بررسی است، موضوع ماده ۲۶ این قانون را مورد اشاره قرار داد و اظهار کرد: در رابطه با ماده ۲۶ قانون هوای پاک، سامانه هشدار باید از سوی وزارت راه و شهرسازی و با همکاری سازمان هواشناسی و سازمان حفاظت محیط زیست اجرا می‌شده که در برخی از نقاط کشور اجرا و در برخی نقاط کشور اجرا نشده است، البته محیط زیست در این رابطه نیز گزارشی به مراجع قضایی ارسال نکرده است؛ ولی راستی آزمایی‌های سازمان بازرسی در این رابطه در حال انجام است.

قائم مقام سازمان بازرسی گفت: سازمان هواشناسی از ۲۹ تیرماه سال جاری لغایت ششم مرداد ماه ۱۲ اخطار در خصوص وضعیت هوا و سیلاب‌های اخیر به مراجع مسئول اعلام کرده است که بررسی صحت اقدامات سازمان هواشناسی و مراجع مسئول پس از دریافت این هشدارها، از سوی سازمان بازرسی در حال بررسی است.

 

گرد و غبار شدید اهواز را فرا گرفت

گرد و غبار شدید اهواز را فرا گرفت
 

فعالیت سامانه مانسون که از روز جمعه در خوزستان آغاز شده بود، امشب با تندبادهای شدید و بارش در نقاط مختلف استان تشدید گردید.

گردوخاک و باد شدید و ناگهانی که از حدود ساعت ۲۰ امشب آغاز شد، باعث کاهش شدید کیفیت هوا در بعضی از شهرهای استان شد.

محکومیت ژنرال حفتر در دادگاه آمریکا

ژنرال خلیفه حفتر، فرمانده ارتش ملی لیبی غیابا در دادگاهی در آمریکا به اتهام نقض حقوق بشر به پرداخت غرامت به خانواده‌های قربانیان محکوم شد. حفتر تابعیت لیبیایی و آمریکایی دارد.دادگاهی در ایالت ویرجینیای آمریکا خلفیه حفتر را به اتهام نقض حقوق بشر و عدم همکاری با دستگاه قضایی غیابا محکوم کرد. دادگاه میزان غرامتی که به خانواده‌های قربانیان باید پرداخت شود را هنوز مشخص نکرده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

شکایت خانواده قربانیان

شاکیان در سه پرونده جداگانه نیروهای تحت امر ژنرال حفتر را به بمباران، شکنجه و قتل اعضای خانواده خود در طرابلس متهم کرده‌اند.

فیصل جیل، وکیل مدافع یکی از خانواده‌ها به خبرگزاری فرانسه گفت: «عدالت امروز پیروز شد. حفتر باید جوابگوی جنایات جنگی خود باشد».

ژنرال حفتر قبلا تلاش کرده بود که به عنوان “رئیس‌جمهوری لیبی” از دادگاه ویرجینیا مصونیت بگیرد، موضوعی که رد شده بود. شاکیان برای تنظیم پرونده متوسل به قانونی مربوط به سال ۱۹۹۱ شده‌‌اند که در آن شکایت علیه افرادی که در مقام رسمی در یک کشور خارجی مرتکب شکنجه و اعدام‌های غیرقانونی شده‌ باشند را مجاز می‌شمارد.

دادگاه ایالت ویرجینا به ریاست قاضی لئونی برینکما از آنجایی که ژنرال حفتر از دهه ۱۹۸۰ میلادی تا زمان سرنگونی معمر قذافی در آمریکا اقامت داشته و شهروند این کشور شده بود، رسیدگی به این پرونده را برعهده گرفت.

حفتر و جنگ بر سر کسب قدرت

خلیفه حفتر در دوران جنگ لیبی و چاد که از سال ۱۹۷۸ تا سال ۱۹۸۷ به طول انجامید به اسارت درآمد، اما ارتش لیبی مدعی شد که این افسر عضو ارتش کشور نیست.

هنوز جزئیات و اطلاعات بیشتری در دسترس نیست، اما حفتر توسط نیروهای آمریکا از اسارت آزاد شد و به این کشور رفت و تقریبا دو دهه در آنجا زندگی کرد و شهروند آمریکا شد. منتقدان ادعا می‌کنند که او برای سازمان جاسوسی سیا کار می‌کرده است.

حفتر در سال ۲۰۱۱ به لیبی بازگشت و در جریان اعتراضات ضد معمر قذافی به سرعت رهبری گروه‌های مسلح را بدست گرفت. نیروهای حفتر اکنون به مدت یک دهه است که علیه دولت مورد حمایت سازمان ملل در جنگ هستند و بخش‌های بزرگی از لیبی را تحت کنترل دارند.

دستگاه قضایی آمریکا در سال ۲۰۲۱ رسیدگی به شکایت شاکیان را موقتا به دلیل “برگزاری انتخابات ریاست جمهوری” مسکوت گذاشت. پس از اینکه انتخابات در ماه دسامبر برگزار نشد، رسیدگی به پرونده جنایت جنگی حفتر دوباره به جریان افتاد.

پس از سرنگونی معمرقذافی دیکتاتور لیبی، در مبارزه بر سر کسب قدرت، این کشور به دو دولت موازی در شرق با محوریت نیروهای ارتش ملی و فرماندهی ژنرال خلیفه حفتر و دولت مستقر در غرب لیبی با محوریت دولت وفاق ملی تقسیم شده است.