Previous Next

نقد فیلم؛ مصاحبه با حامد سلیمان‌زاده، داور “فیپرشی” برلیناله

حامد سلیمان‌زاده یکی از سه داور فدراسیون بین المللی منتقدان سینمای جهان در بخش فوروم برلیناله است. او در گفت‌وگو با دویچه وله از چگونگی انتخاب داوران، مفهوم نقد فیلم و از جایگاه نقد در سینمای ایران می‌گوید. فدراسیون بین المللی منتقدان سینمای جهان (فیپرشی) مهم‌ترین و شناخته شده‌ترین نهاد مستقل منتقدان سینمای جهان است که در بیش از ۶۰ کشور جهان عضو دارد. قدمت این فدراسیون به بیش از ۹ دهه می‌رسد و جایزه آن در جشنواره‌های مختلف از جمله کن، برلین، ونیز، لوکارنو، کارلووی واری، سن سباستین و … از اهمیت بالایی برخوردار است.

امسال حامد سلیمان‌زاده، منتقد سینما، پژوهشگر، فیلم‌ساز و استاد دانشگاه، همرا ه با دو تن دیگر از آلمان و هلند برای داوری بخش فوروم برلیناله برگزیده شده است. او به دویچه وله می‌‌‌‌‌‌‌‌گوید که روند انتخاب داوران توسط فیپرشی با مشورت و اعلان انجمن‌های ملی منتقدان کشورهای مختلف و دبیران جشنواره‌ها صورت می پذیرد و تصمیم درباره داوری افرادی که مستقل همچون او به عضویت این نهاد برگزیده شده اند به عهده هیئت مدیره فیپرشی است.

او تا به حال عضو هیئت داوران جشنواره‌های بین‌المللی متعددی از جمله کن، گوتنبرگ، شلینگل (Internationales Filmfestival Schlingel) و ریور ایتالیا (River Film Festival) بوده و چندین کتاب و مقاله‌ به فارسی و انگلیسی نوشته است. از مهمترین آثار حامد سلیمان‌زاده می توان به کتاب “پادسینما در ایران و سینمای سهراب شهید ثالث” اشاره کرد که امسال توسط دانشگاه تهران منتشر شده است.

حامد سلیمان‌زاده اکنون به عنوان پژوهشگر در زمینه مطالعات فیلم و فلسفه با دانشگاه هنرهای برلین (UDK) همکاری می‌کند. از او که عضو خانه سینما و انجمن فیلم کوتاه ایران (ISFA) است، درباره نقد در سینمای ایران می‌پرسیم و این که نقد فیلم چه ویژگی دارد؟

آقای سلیمان‌زاده شما در کنار الکساندر توزوارت از هلند و بتینا هیرش از آلمان به عنوان داوران فیپرشی، فیلم های بخش فوروم را داوری می‌کنید. درباره این بخش و داوری در آن بگویید؟

بخش فوروم (Forum) که من و همکاران آلمانی و هلندی‌ام قضاوت آثارش را بر عهده داریم، بخشی است که با هدف درک چیستی و ماهیت اساسی خود سینما و گریز از تعریف‌ها و دسته‌بندی کلیشه‌ای و مرسوم مانند داستانی، مستند، انیمیشن و … ایجاد شده است. به عنوان مثال در برنامه این بخش می‌توانید از فیلم‌های تجربی تا فیلم‌هایی را پیدا کنید که ساختارشان از الگوهای پرفورمنس مدرن و معاصر و یا اینستالیشن آرت پیروی می‌کند. این بخش، تجربی‌ترین بخش برلیناله است.

داوری بخش فوروم، به گمان من، کار بسیار سخت و پیچیده‌ای است، چرا که آثار موجود در آن از فرم‌های آشنا پیروی نمی‌کنند و عموما خطوط روایی غیر متعارف و اگزوتیک دارند. بنابراین انتخاب بهترین اثر از میان آنها، نیاز به بحث و گفتگوهای سینمایی و حتی بینارشته‌ای بسیاری دارد.

شما تجربه داوری جشنواره‌های زیادی را دارید، یک داور چگونه انتخاب می شود؟

این تا حدود زیادی به شناخت فرد از سینما، نوآوری فکری، سبک نوشتاری و همچنین سابقه قبلی و رصد مسیر حرفه‌ای او بر می‌گردد. از سویی داورانی که از میان سینماگران به عنوان فیلم‌ساز، بازیگر، تهیه کننده، فیلمبردار یا غیره انتخاب می‌شوند، عموما قبل‌از آن در جشنواره‌های جهانی به موفقیت رسیده‌اند و این یک ملاک برای انتخاب آنهاست.

در تجربه‌هایی که من تاکنون یا به عنوان داور فیپرشی یا یک سینماگر آزاد داشته‌ام به این رسیدم که یک داور باید قضاوت روشن و صریح داشته باشد و همچون فیلمساز، سبک خود و زیبایی شناسی مورد باور و اعتنایش را دنبال کند. انتخاب داور هم مثل فیلم‌هایی که در بخش مسابقه حاضرند و همچنین نام‌های سینماگران آشنا، در تعیین تراز بین‌المللی جشنواره‌ها تعیین کننده است.

ویژگی‌ نقد فیلم چیست و مثلا با نقد یک کتاب یا نقاشی چه تفاوتی دارد؟

سوال خوبی است که جوابش شاید یک دوره دانشگاهی بخواهد! طبعا نقد فیلم متاثر از عناصر سبکی و ساختاری خود فیلم است و همین جا مرز خود را از نقد در حوزه‌های دیگر، از ادبی گرفته تا تجسمی، جدا می‌سازد، ضمن اینکه من قویا بر این باورم که یک منتقد خوب باید آشنایی قابل قبولی از هنرهای مجاور سینما مانند موسیقی، نقاشی، معماری، تئاتر، ادبیات و … داشته باشد، چرا که به عنوان مثال وقتی او با فیلمی نامتعارف روبرو می‌شود، نمی‌تواند از یک دامنه واژگانی ثابت که مثلا فیلم های کلاسیک محض با روایت‌های خطی آشنا را نقد می‌کرده، استفاده کند.

وقتی فیلمی از فرم و محتوایی نامتعارف و غریب به معنای مثبتش تبعیت می‌کند، آنگاه باید نوشته منتقد نیز با آن چیزی که درباره‌اش می‌نویسد، هماهنگی داشته باشد. کار من در فرآیند نقد این است که فیلم را موجودی زنده فرض می‌کنم. با آن گفت‌وگو می‌کنم. خودم را برتر از فیلمی که تماشا می‌کنم نمی‌دانم و همزمان اجازه نمی‌دهم فیلم هم خودش را برتر از من ببیند. یک تعامل در یک تعادل. آن وقت می‌شود با فیلم ساعت‌ها زمان گذراند و کشفش کرد. وقتی می‌گویم فیلم، منظورم اثری است که بتوانی وارد گفت‌وگو با آن بشوی. بدانی فیلم شخصیتی دارد که اگرچه ساده می‌نماید، ولی کشفش زمان می‌خواهد. گاهی فاصله گرفتن از فیلم، می‌تواند شما را به شناخت خیلی بیشتری از آن برساند. برای همین من زیاد نمی‌نویسم. سعی می‌کنم کم و درباره آثاری بنویسم که دوستشان دارم.

وقتی فیلمی موفق می‌شود یا به اصطلاح ” سر و صدا” می‌کند، همه درباره‌اش حرف می‌زنند، هرکس به به خودش اجازه می‌دهد فیلم را “نقد” کند. می‌خواهم بدانم فرایند بررسی و داوری فیلم از نظر یک منتقد چیست؟

همه می‌توانند درباره هر چیزی که می‌بینند یا می‌شنوند یا می‌خوانند نظر بدهند حتی نظر با صدای بلند. شبکه‌های اجتماعی هم بسیار به گسترش این کنش روشنفکرانه کمک کرده‌اند اما جایی این کنش، بالقوه به شکل روشنفکری می‌ماند و در اجرا بدل به عاملی علیه تمام فعالیت‌های روشنگرانه و آگاهی بخش می‌شود. متاسفانه ما نمی‌توانیم با کسانی که خود را منتقد می‌دانند و درباره همه چیز اظهار نظر می‌کنند و تریبون‌های رسمی هم دارند، مقابله کنیم. در این مورد می‌توانیم به تاریخ امیدوار باشیم. در تاریخ آگاهی‌ها مانده است نه هیجان‌ها. این نکته‌ای است که مرا در مواجهه با اینها تسکین می دهد.

کار منتقد در مواجهه با فیلم، حال به عنوان داور یا نویسنده فلان مجله یا نشریه یا وب‌سایت، نه تشریح، نه توضیح و نه تفسیر است. منتقد باید تاویل کند. تاویل با اصل و اصالت اثر کار دارد نه با ظاهر و نما. در این فرآیند، منتقد چیزی را کشف می‌کند، آن را از طریق نوشته‌اش با دیگری به اشتراک می‌گذارد و همین یک مسیر گفتگوی بی‌پایان می‌سازد که یک سر آن همیشه منتقد است. حال اگر منتقد داور جشنواره‌ای باشد، ابتدا با داوران دیگر بحث می‌کند و در نهایت یکی باید دیگری را قانع کند. به قول والتر بنیامین، قانع کردن یعنی تصاحب کردن یک فرد بدون اینکه لقاحی صورت پذیرد! اصل اقناع، در فرآیند نقد مهم است که البته نباید شعاری، ایدئولوژیک و وابسته به قدرت باشد.

شما در نقد از چه کسانی متاثر بودید و اصلا می توان یا باید از کسی متاثر بود؟

اول قسمت دوم را پاسخ می‌دهم. به نظرم در پشت گام‌های هر فرد متاخر و احتمالا موفقی، گام های فرد مقدم و مبتکری دیده می‌شود. من همواره از کسانی که در همان گام‌های اول می‌گویند ما از هیچکس پیروی نکرده‌ایم، می‌ترسم. این یا دروغ است، یا تفاخر یا متاسفانه توهم.

تاریخ هنر پر است از تقلیدهایی که در طول زمان ماهیت تولید گرفته‌اند و در نهایت بدل به آفرینش شده‌اند. من در نقد پیرو کسانی هستم که نقد را به ذات یک اثر هنری می‌دانند. یعنی برای آفرینش آن شاید به اندازه همان اثر هنری که درباره اش سخن می‌گویند، وقت می‌گذارند. البته من بیشتر پیرو کسانی بوده‌ام که منتقد مستقیم فیلم نبوده‌اند اما جستار‌هایی راجع به سینما هم داشته‌اند.

افراد زیادی بوده‌اند که بر اندیشه من تاثیر گذاشته‌اند اما مهمترین آنها، سوزان سانتاگ (نظریه پرداز و منتقد آمریکایی)، والتر بنیامین (فیلسوف، منتقد و نویسنده آلمانی) و غلامحسین فرنود (منتقد و استاد دانشگاه) بوده‌اند. از نظریه‌پردازان سینمایی هم می‌توانم به ژان لوک نانسی، متیو ابوت، ژان فرانسوا لیوتار و ژیل دلوز اشاره کنم.

از کدام منتقدین تاثیر گرفتید و چرا؟

بگذارید از والتر بنیامین شروع کنم. او در کتاب بی‌نظیرش که به فارسی با عنوان “خیابان یک طرفه” که توسط حمید فرازنده و نشر مرکز منتشر شده، بخشی دارد با عنوان “مواظب پله‌ها باشید!” او اعتقاد دارد کار روی نثر خوب سه مرحله دارد: موسیقیایی (تصنیف نثر)، معماری (بنای نثر) و نساجی (بافتن نثر). نقد همین است. نقد‌های بنیامین همگی شامل این ساختار سه مرحله‌ای و هنری‌اند. او با اتکا به این سه پله و با پیوستگی فرم و محتوای نوشتارش، معنا می‌آفریند. معنایی از اثر که ما به عنوان خواننده از آن غافل مانده‌ایم. او درباره آثاری می‌نوشت که به قول خودش “تجربه شوک” برایش به ارمغان می‌آوردند. سکوت در برابر اعجاز اثر و کم کم زبان گشودن و تلاش برای درک آن لحظه‌ای که با اثر روبرو شده است.

سوزان سانتاگ نیز با جستار “علیه تفسیر” برای اکثر روشنفکران ایرانی شناخته شده است. او “اِروس” را جایگزین مواجهه علمی با هنر می کند. “اِروس” که یادآور خدای شوق یونانی هاست، کششی می‌سازد میان اثر و بیننده. جایی که مثلا خود اثر به شما می‌گوید کجا به‌ایست و من را از چه زاویه ای ببین تا بهتر بشناسی‌ام. در برخورد اِروسی با اثر هنری، نمی‌توان آنقدر حفاری کرد و به انتهای اثر رسید که لذتش تمام شود؛ کاری که علم با نتیجه‌گرا بودنش می‌کند. سانتاگ به ما یاد می‌دهد اثر را بیش از حد حفاری نکنیم که ممکن است روی سرمان خراب شود. بگذارید خود اثر بگوید تا کجا باید به او نزدیک شویم و درباره‌اش بگوییم.

و غلامحسین فرنود. او استاد تمثیل‌شناسی من در تبریز بود. زمانی که دوره لیسانس کارگردانی تئاتر می‌گذراندم. او نقد را در قالب درس تمثیل‌شناسی به ما آموزش داد. از آدورنو می‌گفت، از بنیامین، از سارتر، کامو، هدایت، شاملو … بعد باید کتابی انتخاب می‌کردیم و بخش‌های مختلف آن را با آثار دیگری که خوانده بودیم، ارتباط می‌دادیم. در نهایت نقدی حاصل می‌شد متاثر از شناخت تمثیلی و نشانه‌ای. حقیقتش او به من یاد داد چگونه با اثر هنری گفتگو کنم.

شما عضو خانه سینمای ایران هستید. نقد در سینمای ایران چه جایگاهی دارد؟

هیچ جایگاهی ندارد! وقتی رسانه‌های رسمی و تلویزیون، مروج و مبلغ فعالیتی مخرب و غیر روشنگرانه و متحجرانه به نام نقد جعلی می شوند، آنگاه نقد اصیل چه جایگاهی می‌تواند داشته باشد؟! وقتی فرد یا افرادی باور دارند هر کس روبروی آنها بنشیند، روبروی مفهوم تام و تمام نقد نشسته، چه گفتگوی آگاهی بخشی می تواند صورت پذیرد؟

غیر از نقدها و نوشته‌های چند فرد مستقل که آنها هم اتفاقا ریشه‌های تئاتری و ادبی دارند، من تعریف این واژه را در کشور خودم گم کرده‌ام. به صراحت، نام فحاشی، توهین، تخریب و… را “نقد” می‌گذارند! به فلان فیم‌ساز موثر تاریخ سینما می‌گویند دلقک، مردک، مترسک و … آخر این ترمینولوژی از کدام شیوه نقد و کدام منتقد آمده؟

من این را باور ندارم و هیچ گاه هم باور نمی‌کنم. یادم می‌آید وقتی نقد تروفو راجع به فیلم نیکلاس ری را در کایه دو سینما می‌خواندم، فهمیدم نقد او در مقام ستایش از اثری که دوست داشته، چقدر جزئیات دارد و چقدر عاری از حب و بغض است. اما در ایران قضیه فرق دارد. قلم‌هایی که عموما عاری از خلاقیت و باروری است، سلاحی می‌شود برای حمله به آثار یا خالقان آثاری ماندگار و قابل توجه بدون هیچ دلیل یا مسیر قانع کننده‌ای!

پس باید قید نقد حرفه‌ای فیلم در ایران را زد؟ یا هستند کسانی که نظر یا نقدشان در مورد فیلم قابل اعتناست و می‌شود از آنها به عنوان یک منتقد خوب یاد کرد؟

من می‌توانم به چند نام اشاره کنم که بعضا منتقد هم نبوده‌اند اما سخنان آنها درباره آثار دیگران حتی در دیگر رشته‌های هنری برای من جذاب بوده و حکم نقد داشته است. فروغ فرخزاد، ابراهیم گلستان، بهرام بیضایی، سهراب شهید ثالث، عباس کیارستمی، محمدرضا اصلانی، خسرو سینایی و پرویز کیمیاوی نام‌‌هایی هستند که در مقام فیلم‌ساز و شاعر شناخته شده‌اند اما به نظرم چیزی که منجر به آفرینش آثار ماندگار آنها شده، نگاهی منتقدانه و البته آمیخته به شاعرانگی به دیگر آثار دوران‌شان بوده است. دوست دارم به شاملو هم اشاره کنم، البته که او سینماگر نبود و کمی تجربه در نوشتن دیالوگ های فیلم فارسی داشت. اما وقتی در مقام یک شاعر از شاعران دیگر سخن می‌گوید، مفهوم نقد برایم عریض تر می شود و همین مرا بس است.

گفت‌وگو با حامد سلیمان‌زاده، داور “فیپرشی” برلیناله درباره نقد فیلم

حامد سلیمان‌زاده یکی از سه داور فدراسیون بین المللی منتقدان سینمای جهان در بخش فوروم برلیناله است. او در گفت‌وگو با دویچه وله از چگونگی انتخاب داوران، مفهوم نقد فیلم و از جایگاه نقد در سینمای ایران می‌گوید. فدراسیون بین المللی منتقدان سینمای جهان (فیپرشی) مهم‌ترین و شناخته شده‌ترین نهاد مستقل منتقدان سینمای جهان است که در بیش از ۶۰ کشور جهان عضو دارد. قدمت این فدراسیون به بیش از ۹ دهه می‌رسد و جایزه آن در جشنواره‌های مختلف از جمله کن، برلین، ونیز، لوکارنو، کارلووی واری، سن سباستین و … از اهمیت بالایی برخوردار است.

امسال حامد سلیمان‌زاده، منتقد سینما، پژوهشگر، فیلم‌ساز و استاد دانشگاه، همرا ه با دو تن دیگر از آلمان و هلند برای داوری بخش فوروم برلیناله برگزیده شده است. او به دویچه وله می‌‌‌‌‌‌‌‌گوید که روند انتخاب داوران توسط فیپرشی با مشورت و اعلان انجمن‌های ملی منتقدان کشورهای مختلف و دبیران جشنواره‌ها صورت می پذیرد و تصمیم درباره داوری افرادی که مستقل همچون او به عضویت این نهاد برگزیده شده اند به عهده هیئت مدیره فیپرشی است.

او تا به حال عضو هیئت داوران جشنواره‌های بین‌المللی متعددی از جمله کن، گوتنبرگ، شلینگل (Internationales Filmfestival Schlingel) و ریور ایتالیا (River Film Festival) بوده و چندین کتاب و مقاله‌ به فارسی و انگلیسی نوشته است. از مهمترین آثار حامد سلیمان‌زاده می توان به کتاب “پادسینما در ایران و سینمای سهراب شهید ثالث” اشاره کرد که امسال توسط دانشگاه تهران منتشر شده است.

حامد سلیمان‌زاده اکنون به عنوان پژوهشگر در زمینه مطالعات فیلم و فلسفه با دانشگاه هنرهای برلین (UDK) همکاری می‌کند. از او که عضو خانه سینما و انجمن فیلم کوتاه ایران (ISFA) است، درباره نقد در سینمای ایران می‌پرسیم و این که نقد فیلم چه ویژگی دارد؟

آقای سلیمان‌زاده شما در کنار الکساندر توزوارت از هلند و بتینا هیرش از آلمان به عنوان داوران فیپرشی، فیلم های بخش فوروم را داوری می‌کنید. درباره این بخش و داوری در آن بگویید؟

بخش فوروم (Forum) که من و همکاران آلمانی و هلندی‌ام قضاوت آثارش را بر عهده داریم، بخشی است که با هدف درک چیستی و ماهیت اساسی خود سینما و گریز از تعریف‌ها و دسته‌بندی کلیشه‌ای و مرسوم مانند داستانی، مستند، انیمیشن و … ایجاد شده است. به عنوان مثال در برنامه این بخش می‌توانید از فیلم‌های تجربی تا فیلم‌هایی را پیدا کنید که ساختارشان از الگوهای پرفورمنس مدرن و معاصر و یا اینستالیشن آرت پیروی می‌کند. این بخش، تجربی‌ترین بخش برلیناله است.

داوری بخش فوروم، به گمان من، کار بسیار سخت و پیچیده‌ای است، چرا که آثار موجود در آن از فرم‌های آشنا پیروی نمی‌کنند و عموما خطوط روایی غیر متعارف و اگزوتیک دارند. بنابراین انتخاب بهترین اثر از میان آنها، نیاز به بحث و گفتگوهای سینمایی و حتی بینارشته‌ای بسیاری دارد.

شما تجربه داوری جشنواره‌های زیادی را دارید، یک داور چگونه انتخاب می شود؟

این تا حدود زیادی به شناخت فرد از سینما، نوآوری فکری، سبک نوشتاری و همچنین سابقه قبلی و رصد مسیر حرفه‌ای او بر می‌گردد. از سویی داورانی که از میان سینماگران به عنوان فیلم‌ساز، بازیگر، تهیه کننده، فیلمبردار یا غیره انتخاب می‌شوند، عموما قبل‌از آن در جشنواره‌های جهانی به موفقیت رسیده‌اند و این یک ملاک برای انتخاب آنهاست.

در تجربه‌هایی که من تاکنون یا به عنوان داور فیپرشی یا یک سینماگر آزاد داشته‌ام به این رسیدم که یک داور باید قضاوت روشن و صریح داشته باشد و همچون فیلمساز، سبک خود و زیبایی شناسی مورد باور و اعتنایش را دنبال کند. انتخاب داور هم مثل فیلم‌هایی که در بخش مسابقه حاضرند و همچنین نام‌های سینماگران آشنا، در تعیین تراز بین‌المللی جشنواره‌ها تعیین کننده است.

ویژگی‌ نقد فیلم چیست و مثلا با نقد یک کتاب یا نقاشی چه تفاوتی دارد؟

سوال خوبی است که جوابش شاید یک دوره دانشگاهی بخواهد! طبعا نقد فیلم متاثر از عناصر سبکی و ساختاری خود فیلم است و همین جا مرز خود را از نقد در حوزه‌های دیگر، از ادبی گرفته تا تجسمی، جدا می‌سازد، ضمن اینکه من قویا بر این باورم که یک منتقد خوب باید آشنایی قابل قبولی از هنرهای مجاور سینما مانند موسیقی، نقاشی، معماری، تئاتر، ادبیات و … داشته باشد، چرا که به عنوان مثال وقتی او با فیلمی نامتعارف روبرو می‌شود، نمی‌تواند از یک دامنه واژگانی ثابت که مثلا فیلم های کلاسیک محض با روایت‌های خطی آشنا را نقد می‌کرده، استفاده کند.

وقتی فیلمی از فرم و محتوایی نامتعارف و غریب به معنای مثبتش تبعیت می‌کند، آنگاه باید نوشته منتقد نیز با آن چیزی که درباره‌اش می‌نویسد، هماهنگی داشته باشد. کار من در فرآیند نقد این است که فیلم را موجودی زنده فرض می‌کنم. با آن گفت‌وگو می‌کنم. خودم را برتر از فیلمی که تماشا می‌کنم نمی‌دانم و همزمان اجازه نمی‌دهم فیلم هم خودش را برتر از من ببیند. یک تعامل در یک تعادل. آن وقت می‌شود با فیلم ساعت‌ها زمان گذراند و کشفش کرد. وقتی می‌گویم فیلم، منظورم اثری است که بتوانی وارد گفت‌وگو با آن بشوی. بدانی فیلم شخصیتی دارد که اگرچه ساده می‌نماید، ولی کشفش زمان می‌خواهد. گاهی فاصله گرفتن از فیلم، می‌تواند شما را به شناخت خیلی بیشتری از آن برساند. برای همین من زیاد نمی‌نویسم. سعی می‌کنم کم و درباره آثاری بنویسم که دوستشان دارم.

وقتی فیلمی موفق می‌شود یا به اصطلاح ” سر و صدا” می‌کند، همه درباره‌اش حرف می‌زنند، هرکس به به خودش اجازه می‌دهد فیلم را “نقد” کند. می‌خواهم بدانم فرایند بررسی و داوری فیلم از نظر یک منتقد چیست؟

همه می‌توانند درباره هر چیزی که می‌بینند یا می‌شنوند یا می‌خوانند نظر بدهند حتی نظر با صدای بلند. شبکه‌های اجتماعی هم بسیار به گسترش این کنش روشنفکرانه کمک کرده‌اند اما جایی این کنش، بالقوه به شکل روشنفکری می‌ماند و در اجرا بدل به عاملی علیه تمام فعالیت‌های روشنگرانه و آگاهی بخش می‌شود. متاسفانه ما نمی‌توانیم با کسانی که خود را منتقد می‌دانند و درباره همه چیز اظهار نظر می‌کنند و تریبون‌های رسمی هم دارند، مقابله کنیم. در این مورد می‌توانیم به تاریخ امیدوار باشیم. در تاریخ آگاهی‌ها مانده است نه هیجان‌ها. این نکته‌ای است که مرا در مواجهه با اینها تسکین می دهد.

کار منتقد در مواجهه با فیلم، حال به عنوان داور یا نویسنده فلان مجله یا نشریه یا وب‌سایت، نه تشریح، نه توضیح و نه تفسیر است. منتقد باید تاویل کند. تاویل با اصل و اصالت اثر کار دارد نه با ظاهر و نما. در این فرآیند، منتقد چیزی را کشف می‌کند، آن را از طریق نوشته‌اش با دیگری به اشتراک می‌گذارد و همین یک مسیر گفتگوی بی‌پایان می‌سازد که یک سر آن همیشه منتقد است. حال اگر منتقد داور جشنواره‌ای باشد، ابتدا با داوران دیگر بحث می‌کند و در نهایت یکی باید دیگری را قانع کند. به قول والتر بنیامین، قانع کردن یعنی تصاحب کردن یک فرد بدون اینکه لقاحی صورت پذیرد! اصل اقناع، در فرآیند نقد مهم است که البته نباید شعاری، ایدئولوژیک و وابسته به قدرت باشد.

شما در نقد از چه کسانی متاثر بودید و اصلا می توان یا باید از کسی متاثر بود؟

اول قسمت دوم را پاسخ می‌دهم. به نظرم در پشت گام‌های هر فرد متاخر و احتمالا موفقی، گام های فرد مقدم و مبتکری دیده می‌شود. من همواره از کسانی که در همان گام‌های اول می‌گویند ما از هیچکس پیروی نکرده‌ایم، می‌ترسم. این یا دروغ است، یا تفاخر یا متاسفانه توهم.

تاریخ هنر پر است از تقلیدهایی که در طول زمان ماهیت تولید گرفته‌اند و در نهایت بدل به آفرینش شده‌اند. من در نقد پیرو کسانی هستم که نقد را به ذات یک اثر هنری می‌دانند. یعنی برای آفرینش آن شاید به اندازه همان اثر هنری که درباره اش سخن می‌گویند، وقت می‌گذارند. البته من بیشتر پیرو کسانی بوده‌ام که منتقد مستقیم فیلم نبوده‌اند اما جستار‌هایی راجع به سینما هم داشته‌اند.

افراد زیادی بوده‌اند که بر اندیشه من تاثیر گذاشته‌اند اما مهمترین آنها، سوزان سانتاگ (نظریه پرداز و منتقد آمریکایی)، والتر بنیامین (فیلسوف، منتقد و نویسنده آلمانی) و غلامحسین فرنود (منتقد و استاد دانشگاه) بوده‌اند. از نظریه‌پردازان سینمایی هم می‌توانم به ژان لوک نانسی، متیو ابوت، ژان فرانسوا لیوتار و ژیل دلوز اشاره کنم.

از کدام منتقدین تاثیر گرفتید و چرا؟

بگذارید از والتر بنیامین شروع کنم. او در کتاب بی‌نظیرش که به فارسی با عنوان “خیابان یک طرفه” که توسط حمید فرازنده و نشر مرکز منتشر شده، بخشی دارد با عنوان “مواظب پله‌ها باشید!” او اعتقاد دارد کار روی نثر خوب سه مرحله دارد: موسیقیایی (تصنیف نثر)، معماری (بنای نثر) و نساجی (بافتن نثر). نقد همین است. نقد‌های بنیامین همگی شامل این ساختار سه مرحله‌ای و هنری‌اند. او با اتکا به این سه پله و با پیوستگی فرم و محتوای نوشتارش، معنا می‌آفریند. معنایی از اثر که ما به عنوان خواننده از آن غافل مانده‌ایم. او درباره آثاری می‌نوشت که به قول خودش “تجربه شوک” برایش به ارمغان می‌آوردند. سکوت در برابر اعجاز اثر و کم کم زبان گشودن و تلاش برای درک آن لحظه‌ای که با اثر روبرو شده است.

سوزان سانتاگ نیز با جستار “علیه تفسیر” برای اکثر روشنفکران ایرانی شناخته شده است. او “اِروس” را جایگزین مواجهه علمی با هنر می کند. “اِروس” که یادآور خدای شوق یونانی هاست، کششی می‌سازد میان اثر و بیننده. جایی که مثلا خود اثر به شما می‌گوید کجا به‌ایست و من را از چه زاویه ای ببین تا بهتر بشناسی‌ام. در برخورد اِروسی با اثر هنری، نمی‌توان آنقدر حفاری کرد و به انتهای اثر رسید که لذتش تمام شود؛ کاری که علم با نتیجه‌گرا بودنش می‌کند. سانتاگ به ما یاد می‌دهد اثر را بیش از حد حفاری نکنیم که ممکن است روی سرمان خراب شود. بگذارید خود اثر بگوید تا کجا باید به او نزدیک شویم و درباره‌اش بگوییم.

و غلامحسین فرنود. او استاد تمثیل‌شناسی من در تبریز بود. زمانی که دوره لیسانس کارگردانی تئاتر می‌گذراندم. او نقد را در قالب درس تمثیل‌شناسی به ما آموزش داد. از آدورنو می‌گفت، از بنیامین، از سارتر، کامو، هدایت، شاملو … بعد باید کتابی انتخاب می‌کردیم و بخش‌های مختلف آن را با آثار دیگری که خوانده بودیم، ارتباط می‌دادیم. در نهایت نقدی حاصل می‌شد متاثر از شناخت تمثیلی و نشانه‌ای. حقیقتش او به من یاد داد چگونه با اثر هنری گفتگو کنم.

شما عضو خانه سینمای ایران هستید. نقد در سینمای ایران چه جایگاهی دارد؟

هیچ جایگاهی ندارد! وقتی رسانه‌های رسمی و تلویزیون، مروج و مبلغ فعالیتی مخرب و غیر روشنگرانه و متحجرانه به نام نقد جعلی می شوند، آنگاه نقد اصیل چه جایگاهی می‌تواند داشته باشد؟! وقتی فرد یا افرادی باور دارند هر کس روبروی آنها بنشیند، روبروی مفهوم تام و تمام نقد نشسته، چه گفتگوی آگاهی بخشی می تواند صورت پذیرد؟

غیر از نقدها و نوشته‌های چند فرد مستقل که آنها هم اتفاقا ریشه‌های تئاتری و ادبی دارند، من تعریف این واژه را در کشور خودم گم کرده‌ام. به صراحت، نام فحاشی، توهین، تخریب و… را “نقد” می‌گذارند! به فلان فیم‌ساز موثر تاریخ سینما می‌گویند دلقک، مردک، مترسک و … آخر این ترمینولوژی از کدام شیوه نقد و کدام منتقد آمده؟

من این را باور ندارم و هیچ گاه هم باور نمی‌کنم. یادم می‌آید وقتی نقد تروفو راجع به فیلم نیکلاس ری را در کایه دو سینما می‌خواندم، فهمیدم نقد او در مقام ستایش از اثری که دوست داشته، چقدر جزئیات دارد و چقدر عاری از حب و بغض است. اما در ایران قضیه فرق دارد. قلم‌هایی که عموما عاری از خلاقیت و باروری است، سلاحی می‌شود برای حمله به آثار یا خالقان آثاری ماندگار و قابل توجه بدون هیچ دلیل یا مسیر قانع کننده‌ای!

پس باید قید نقد حرفه‌ای فیلم در ایران را زد؟ یا هستند کسانی که نظر یا نقدشان در مورد فیلم قابل اعتناست و می‌شود از آنها به عنوان یک منتقد خوب یاد کرد؟

من می‌توانم به چند نام اشاره کنم که بعضا منتقد هم نبوده‌اند اما سخنان آنها درباره آثار دیگران حتی در دیگر رشته‌های هنری برای من جذاب بوده و حکم نقد داشته است. فروغ فرخزاد، ابراهیم گلستان، بهرام بیضایی، سهراب شهید ثالث، عباس کیارستمی، محمدرضا اصلانی، خسرو سینایی و پرویز کیمیاوی نام‌‌هایی هستند که در مقام فیلم‌ساز و شاعر شناخته شده‌اند اما به نظرم چیزی که منجر به آفرینش آثار ماندگار آنها شده، نگاهی منتقدانه و البته آمیخته به شاعرانگی به دیگر آثار دوران‌شان بوده است. دوست دارم به شاملو هم اشاره کنم، البته که او سینماگر نبود و کمی تجربه در نوشتن دیالوگ های فیلم فارسی داشت. اما وقتی در مقام یک شاعر از شاعران دیگر سخن می‌گوید، مفهوم نقد برایم عریض تر می شود و همین مرا بس است.

محاکمه جمشید شارمهد، شهروند ایرانی-آلمانی آغاز شد

رسانه‌های ایران از برگزاری دادگاه جمشید شارمهد شهروند آلمانی-ایرانی به ریاست قاضی صلواتی خبر دادند. غزاله شارمهد دختر جمشید شارمهد در توییتر نوشت از طریق شبکه‌های اجتماعی باخبر شده دادگاه پدرش برگزار می‌شود.رسانه‌های ایران روز یکشنبه ۱۷ بهمن (۶ فوریه) از جلسه دادگاه علنی رسیدگی به پرونده جمشید شارمهد به ریاست قاضی صلواتی خبر دادند.

در این جلسه نماینده دادستان، “خانواده قربانیان”، متهم و وکلای وی حضور داشتند. در ابتدای جلسه دادگاه قاضی صلواتی از بهروز حسنی اعتماد نماینده دادستان خواست به قرائت کیفرخواست بپردازد.

نماینده دادستان گفت جمشید شارمهد متولد ۱۳۳۴ تبعه ایران و دارای تابعیت مضاعف آلمان و اقامت در آمریکا است و متهم به “افساد فی الارض” است.

به کانال دویچه وله فارسی در اینستاگرام بپیوندید

دادگاه شارمهد در حالی برگزار می‌شود که خانواده او هیچ اطلاعی از برگزاری آن نداشته است.

غزاله شارمهد در حساب کاربری خود در توییتر نوشته است: «پدرم ۵۵۵ روزهست در سلول انفرادی به سر می برد، ما از سلامت روحی و جسمی او پس از آن روزهای شکنجه چیزی نمی‌دانیم، از این تاریخ دادگاه هم اطلاعی نداشتیم ، کنسولگری آلمان در این مورد مطلع نشده است. این یک محاکمه ساختگی است، حتی بر خلاف قانون ایران است، که بی عدالتی‌ است.»

نماینده دادستان اتهاماتی چون طراحی و هدایت بمب گذاری در حسینیه شیراز، بمبگذاری در سد سیون شیراز، و آتش سوزی در هتل جهان تهران و تهیه بمب جهت انفجار در حوزه علمیه آیت الله گلپایگانی را در دادگاه قرائت کرد.

نماینده دادستان همچنین گفته است که این متهم قصد انجام ۲۳ “اقدام تروریستی” داشته که موفق به انجام پنج مورد آن شده است. دادستان همچنین متهم کرده است که آقای شارمهد با آمریکایی‌ها نیز در تماس بوده و نقشه فتح تهران را برای ترامپ، جان بولتن و هوک ارسال کرده است.

دادستان درباره چگونگی دستگیری شارمهد و همچنین نحوه گرفتن اعترافات توضیحی نداده است.

غزاله شارمهد، دختر آقای شهرمهد به روند رسیدگی دادگاه پدرش اعتراض کرده و از رسانه‌ها و مدافعان حقوق بشر درخواست کمک کرده است. او در توییتر نوشت: «این نامش نه دادگاه و نه عدالت است. پدرم قربانی دستگاه تبلیغاتی و غیراخلاقی و غیرانسانی است! ما به عنوان تنها نماینده پدرم به شدت به این تاریخ دادگاه و روند رسیدگی اعتراض داریم.»

پیش از این نهادهای بین‌المللی مدافع حقوق بشر از جمله عفو بین‌الملل گفته بودند که گرفتن “اعترافات اجباری” نقض حقوق این زندانی است.

نهادهای حقوق بشر و همچنین خانواده جمشید شارمهد تا کنون حتی از محل نگهداری او بی‌خبر بودند.

در پایان جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده آقای شارمهد قاضی صلواتی اعلام کرد که زمان و مکان جلسه بعدی متعاقباً اعلام خواهد شد.

دختر شارمهد: پدرم در دبی ربوده و به ایران برده شده

وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مرداد ۹۹ با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد که جمشید شارمهد، مسئول گروه “تندر” را “در عملیاتی پیچیده” بازداشت کرده است. دختر آقای جمشید شارمهد بعدا تائید کرد که پدرش در دبی ربوده و به ایران برده شده است.

جمشید شارمهد ۶۶ سال دارد و پیش از مهاجرت به ایالات متحده و سکونت در کالیفرنیا، در آلمان زندگی می‌کرده است.

شارمهد در سال ۱۹۹۷ یک شرکت مهندسی در آلمان تاسیس کرد. این شرکت در زمینه طراحی و اجرای پروژه‌های نرم‌افزاری برای صنایع الکترونیک و خودروسازی فعالیت می‌کرد. از شارمهد به عنوان نویسنده نرم‌افزار UniPad نیز یاد می‌شود.

شارمهد در سال ۲۰۰۳ به آمریکا رفت. او در سال ۲۰۰۴ وبسایت “تندر” و سپس در سال ۲۰۰۷ رادیو تندر را به عنوان رسانه “انجمن پادشاهی ایران” راه‌اندازی کرد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

به گفته مقام‌های آلمانی، جمشید شارمهد علاوه بر شهروندی ایران، تابعیت آلمان را نیز دارد و وزارت خارجه آلمان برای روشن شدن ابعاد پرونده شهروند خود تلاش می‌کند.

دور دوم دادگاه مردمی آبان؛ عزم خانواده‌ها برای شکستن ”سکوت”

دومین دور از دادگاه مردمی آبان از جمعه ۱۵ بهمن‌ در لندن آغاز شد. مدیر سازمان حقوق بشر ایران به دویچه وله فارسی می‌گوید با برگزاری این دادگاه، خانواده بسیاری از جان‌باختگان تصمیم گرفته‌اند تا سکوت خود را بشکنند.دور نخست از این دادگاه در آبان‌ماه گذشته توسط سازمان‌های ”عدالت برای ایران”، ”حقوق بشر ایران” و سازمان بین‌المللی ”با هم علیه اعدام” برپا شد که در آن، ۳۴ نفر به عنوان شاهد درباره سرکوب اعتراضات سراسری آبان ۹۸ شهادت دادند.

دور تازه از جمعه ۱۵ بهمن (۴ فوریه) در لندن آغاز شد و سه روز ادامه دارد.

هیأت دادستانی در دور دوم دادگاه، ۲۷ مقام دیگر جمهوری اسلامی را نیز به دلیل مشارکت در سرکوب آبان ۹۸، به ”جنایت علیه بشریت” متهم کرد. به این ترتیب، با احتساب ۱۳۳ متهم پیشین در دور نخست این دادگاه، شمار مسئولان جمهوری اسلامی متهم در این زمینه، به ۱۶۰ نفر افزایش یافت.

جلسات دور دوم این دادگاه با هدف حفظ امنیت شاهدان، به صورت غیرعلنی برگزار می‌شود.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

مدیر سازمان حقوق بشر ایران در گفت وگو با دویچه وله فارسی از افزایش تماس‌ خانواده بسیاری از جان‌باختگان با مسئولان برگزاری دادگاه بعد از برگزاری دور اول خبر می‌دهد: «حتی در حین برگزاری دور اول هم تعداد زیادی از خانواده‌ها با ما تماس گرفتند و برای شهادت، اعلام آمادگی کردند.»

محمود امیری‌مقدم می‌گوید که برگزاری این دادگاه، انگیزه‌ای شده تا “اعتماد به نفس” خانواده‌ها افزایش یابد و بسیاری از آنها سکوت خود را بشکنند.

به گفته او، روی بدن شماری از شاهدان در این دادگاه، هنوز آثار ”جنایت آبان ۹۸” دیده می‌شود.

از جمله شاهدان در نخستین روز از دور دوم این دادگاه در روز جمعه، همسر علی فتوحی و برادر آمنه شهبازی فرد از کشته‌شدگان و فاطمه داوند از بازداشت‌شدگان اعتراضات آبان ۹۸ بودند. سه شاهد دیگر به دلایل امنیتی، چهره‌های خود را پوشانده بودند.

در این جلسه، یک مقام قضایی سابق در ایران، شهادت داد که “نیروی انتظامی و لباس شخصی‌ها در جریان اعتراضات مسالمت‌آمیز به سوی مردم شلیک کردند”.

جلسه بعدی دادگاه روز شنبه با شهادت ۹ شاهد،‌ از جمله اعضای خانواده عثمان نادری و ناصر رضایی، دو نفر از جان‌باختگان اعتراض‌های آبان ۹۸ و مریم فومنی،‌ محقق هیأت دادستانی برگزار شد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

در این جلسه، فردی مدعی عضویت در ”بسیج گردان امام علی” گفت که برخی از نیروهای سرکوب‌کننده اعتراضات از “اراذل و اوباش” و عده‌ای از آنها هم اعضای حشدالشعبی و فاطمیون بودند.

این شاهد که هویت‌ش به دلایل امنیتی اعلام نشد، اضافه کرد که به دنبال بالا گرفتن اعتراض‌ها در آبان ۹۸، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران گفته بود: «غائله باید جمع شود و به کمر به بالا هم تیراندازی مجاز است.»

به گفته او، شماری از نیروهای امنیتی با تغییر لباس و پوشیدن لباس شخصی، با هدف شناسایی چهره‌های اصلی در برپایی این تجمع‌ها، وارد جمعیت معترض شدند.

شماری از شاهدان در این دادگاه در جملاتی مشابه گفته‌اند که نیروهای امنیتی در قبال تحویل جنازه جان‌باختگان به خانواده‌ها، تقاضای پول کرده بودند.

مدیر سازمان حقوق بشر ایران به دویچه وله فارسی می‌گوید، دیگر خواسته تقریبا مشابه نیروهای امنیتی از این خانواده‌ها، برگزار نکردن مراسم یادبود برای جان‌باختگان بوده است: «دلیل ترس نهادهای امنیتی از مراسم یادبود، فراهم شدن امکان تجمع برای مردم معترض است.»

محمود امیری‌مقدم می‌گوید که برگزاری این دادگاه، ”گام اول” برای برقراری عدالت است: ‘«این پپامی برای عاملان و آمران چنین جنایت‌هایی است؛ این طور نیست چنین کارهایی، هیچ پیامدی برای جنایتکاران به همراه نداشته باشد.»

او درباره تعداد جلسات بعدی این دادگاه می‌گوید: ‘«این به تصمیم هیأت قضات دادگاه بستگی دارد چون این قضات باید ادعای دادستان مبنی بر رخ دادن جنایت علیه بشریت در آبان ۹۸ را بررسی کنند.»

مدیر سازمان حقوق بشر ایران یادآور می‌شود که در صورت اثبات اتهام ”جنایت علیه بشریت” در این دادگاه، اگر هر کدام از ۱۶۰ متهم به کشورهای صاحب صلاحیت برای بررسی چنین اتهام‌هایی سفر کنند، بلافاصله ”تحت پیگرد” قرار می‌گیرند.

به گفته او فعلا قرار نیست دور دیگری از این دادگاه برگزار شود اما تصمیم نهایی در این خصوص را هیأت قضات خواهد گرفت.

قرار است حکم نهایی دادگاه بین‌المللی مردمی آبان تا اواخر بهار صادر شود.

اعلام ناگهانی افزایش قیمت بنزین در آبان سال ۱۳۹۸ به موجی از اعتراضات انجامید و خیلی سریع به اعتراض‌های گسترده ضد حکومتی در سراسر ایران تبدیل شد.

بسیاری از مردم معترض، در شعارهایی، کل نظام را هدف قرار دادند. این اعتراض‌ها با سرکوب شدید دستگاه‌های امنیتی نظام مواجه شد. از نظر شماری از کارشناسان، شدیدترین سرکوب اعتراض‌ها در تاریخ جمهوری اسلامی، در آبان ۱۳۹۸ به ثبت رسید.

طبق آمارهای خبرگزاری رویترز، در جریان این سرکوب‌ها حدود ۱۵۰۰ نفر از معترضان کشته شدند. با این حال، هنوز آمار رسمی و دقیقی از شمار جان‌باختگان در آبان ۱۳۹۸ موجود نیست.

ناظران آمریکایی: روسیه برای تهاجم قریب‌الوقوع آماده است

منابع آمریکایی زمان حمله احتمالی روسیه به اوکراین را بین ۱۵ فوریه تا ۳۱ مارس پیش‌بینی کرده‌اند. آنها می‌گویند کی‌یف در این صورت، طی چند روز سقوط خواهد کرد و تلفات غیرنظامیان به ۵۰ هزار نفر خواهد رسید.روسیه به تقویت واحدهای نظامی خود در مناطق مرزی با اوکراین ادامه می‌دهد. به گفته منابع آمریکایی روسیه اکنون حدود ۷۰ درصد از نیروی نظامی مورد نیاز برای تهاجم گسترده به اوکراین را در اختیار دارد.

کارشناسان آمریکایی می‌گویند اکثر نیروهای روسی مورد نیاز برای تهاجم احتمالی به اوکراین، در حالت آماده‌باش قرار دارند.

به کانال دویچه وله فارسی در اینستاگرام بپیوندید

دو “منبع آگاه” آمریکایی به خبرگزاری رویترز گفته‌اند در دو هفته گذشته تعداد گردان‌های تاکتیکی در مناطق مرزی از ۶۰ به ۸۳ واحد افزایش یافته و ۱۴ گردان دیگر نیز در راه هستند.

کارشناسان زمان احتمالی حمله روسیه به اوکراین را هم پیش‌بینی کرده و گفته‌اند از ۱۵ فوریه زمین یخ خواهد زد و شرایط مساعد برای پیش‌روی در زمین‌های باز فراهم می‌شود. به گفته آنان این شرایط احتمالا تا پایان ماه مارس ادامه می‌یابد. آنها البته سندی برای ادعاهای خود ارائه نکردند.

به گفته یک منبع دیگر تعداد تلفات نظامی اوکراینی‌ها در تهاجم روسیه ۲۵ هزار نفر خواهد بود. علاوه بر آن ۱۰ هزار سرباز روس و ۲۵ تا ۵۰ هزار غیرنظامی نیز کشته خواهند شد.

بر اساس اطلاعات دولت آمریکا پیش‌روی و حمله روسیه به اوکراین باعث فرار میلیون‌ها نفر می‌شود و پایتخت کی‌یف به احتمال زیاد ظرف چند روز سقوط خواهد کرد.

روسیه طی هفته‌های گذشته بیش از ۱۰۰هزار سرباز و تسلیحات سنگین در خطوط مرزی اوکراین مستقر کرده، اما مقامات کرملین می‌گویند قصد تهاجم به خاک این کشور را ندارند.

استقرار سربازان روس در امتداد مرزهای اوکراین به ویژه کشورهای بالتیک لیتوانی، لتونی و استونی را که با روسیه هم مرز هستند به شدت نگران کرده است. این کشورها عضو اتحادیه اروپا و ناتو هستند.

آلمان در لیتوانی نیروی نظامی مستقر کرده است و قصد دارد شمار سربازان خود در منطقه را افزایش دهد.

کریستین لامبرشت، وزیر دفاع آلمان به گروه رسانه‌ای “فونکه مدیا” گفته است آلمان تنها کشور اتحادیه اروپاست که در لیتوانی واحدهای نظامی مستقر کرده و قصد دارد این واحدها را تقویت کند.

اولاف شولتس، صدراعظم آلمان نیز قرار است در هفته آینده با سران کشورهای بالتیک استونی، لتونی و لیتوانی در برلین در مورد بحران اوکراین رایزنی کند. برخی از مقامات این کشورها از عدم ارسال تسلیحات آلمانی به اوکراین انتقاد کرده‌اند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

روزنامه “زود دویچه سایتونگ” آلمان روز جمعه ۴ فوریه گزارش داده بود که اوکراین فهرست اقلام تسلیحاتی مورد تقاضای خود را به وزارت دفاع و خارجه آلمان ارسال کرده است.

در این لیست، سامانه‌های موشکی ضد هوایی میان‌برد، موشک‌های ضدهوایی قابل حمل، تسلیحات ضد پهپادی، سیستم‌های انهدام مایکروویو، سامانه‌های موقعیت‌یابی الکترونیکی و همچنین دوربین‌های دید در شب و مهمات درخواست شده است.

وزیر دفاع آلمان اما ارسال تسلیحات آلمانی به اوکراین را رد کرده است.

هشدار صدراعظم آلمان به روسیه در باره حمله به اوکراین

اولاف شولتس، صدراعظم آلمان پیش از سفرش به آمریکا در مورد حمله به اوکراین به مسکو هشدار داد و مسکو را به پیامدهای سنگین تهدید کرد. اپوزیسیون دولت از سفر “دیرهنگام” شولتس به واشنگتن انتقاد کرده است.اولاف شولتس، صدراعظم آلمان پیش از سفر به واشنگتن در مصاحبه با روزنامه آلمانی “ولت آم زونتاگ” اتخاذ سیاستی هماهنگ میان آلمان و آمریکا و همچنین با شرکای اروپایی را “مهم‌” دانست.

به کانال دویچه وله فارسی در اینستاگرام بپیوندید

شولتس گفت هدف این است پیامی یکپارچه و منسجم به کرملین منتقل شود. صدراعظم افزود: «نقض حاکمیت و تمامیت ارضی اوکراین عواقب شدیدی از نظر سیاسی، اقتصادی و ژئواستراتژیک برای روسیه خواهد داشت و همه متحدان اروپایی در این مورد اتفاق نظر دارند.»

شولتس با اشاره به استقرار ده‌ها هزار سرباز روسیه در مرز اوکراین قبلا نیز هشدار داده بود که، “وضعیت بسیار جدی است و این پیشروی می‌‌تواند پیش‌‌آغاز جنگ باشد”.

روسیه طی هفته‌های گذشته بیش از ۱۰۰هزار سرباز و تسلیحات سنگین در خطوط مرزی اوکراین مستقر کرده، اما مقامات کرملین می‌گویند قصد تهاجم به خاک این کشور را ندارند.

دیدار شولتس با بایدن

اولاف شولتس دوشنبه (۷ فوریه) عازم واشنگتن می‌شود تا با جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا ملاقات و گفت‌وگو کند.

او روز جمعه ۴ فوریه با امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه و بوریس جانسون نخست‌وزیر بریتانیا در ارتباط با بحران اوکراین تبادل نظر کرد.

هم‌زمان با استقرار ارتش روسیه در مرزهای اوکراین تلاش‌ها نیز برای کاهش مناقشه بین اوکراین و روسیه ادامه دارد و دیدارهای فشرده‌ای بین سران کشورهای اروپایی انجام می‌گیرد.

قرار است امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه نیز دوشنبه ۷ فوریه با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه ملاقات کند. پس از این دیدار مکرون و آندژی دودا، رئیس جمهور لهستان قصد دارند در دیداری سه‌جانبه در برلین پیرامون بحران اوکراین مشاوره و مذاکره کنند.

قرار است شولتس ۱۴ فوریه به کی‌یف و مسکو برود.

صدراعظم آلمان در روزهای گذشته بارها به دلیل رویکردش در رابطه با بحران اوکراین از طرف اپوزیسیون مورد انتقاد واقع شده است. فردریش مرتس، رهبر حزب دمکرات مسیحی آلمان از جمله به روزنامه “بیلد آم زونتاگ” گفت این سفر خیلی دیر انجام می‌شود و باید هفته‌ها پیش انجام می‌گرفت.

رهبر بزرگ‌ترین حزب اپوزیسیون انتقاد کرده است که صدراعظم در بحبوحه بزرگ‌ترین تهدیدها علیه صلح و آزادی در اروپا غیبش زده و افزوده که “سکوت شولتس او را متحیر می‌کند”.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

آلمان تا کنون از تحویل تسلیحات به اوکراین نیز خودداری کرده است. مبنای این امر، ممنوعیت قانونی تحویل سلاح‌‌های مرگبار به مناطق بحران‌زده و در حال تنش است.

اوکراین و متحدان شرقی ناتو از این موضع به شدت انتقاد کرده‌اند.

ناقص‌سازی جنسی زنان؛ تیغی بر جسم، زخمی بر جان

خرافه، مذهب، سنت، باورهاى قبيله‌ا‌ی و عادت‌های کور. هر یک مبنای ظلمی هستند که اندام جنسی دختران و زنان را مثله می‌کند و تن و روانی آسیب‌دیده به جا می‌گذارد. هر ۱۱ ثانیه دختری در جهان ختنه می‌شود؛ بیش از همه در آفریقا.ماما لوسی در کلاس روی تخته سیاه می‌نویسد ختنه خلاف حقوق بشر است. بعد بین نیمکت‌ها قدم می‌زند و می‌گوید زن یک انسان است. سپس تصویری از واژن مثله‌ شده را به شاگردان نشان می‌دهد و می‌پرسد می‌توانید چنین چیزی را تصور کنید؟ بعد عکس اندام سالم را نشان می‌دهد و می‌گوید: «دخترها این حق همه شماست.»

اینجا کلاسی در پایتخت کنیاست. دخترها به دقت به ماما لوسی نگاه می‌کنند و از حرف‌های او در باره آناتومی بدن خود یادداشت برمی‌دارند.

ماما لوسی برای سازمان آفریقایی و غیردولتی Amref Health کار می‌کند؛ تشکلی برای آموزش بهداشت باروری و تنظیم خانواده که کانون فعالیت‌هایش، مددکاری و روشنگری در باره سنت ظالمانه ختنه دختران است.

او خودش در ۱۲ سالگی این کابوس را تجربه کرد؛ درست ابتدای تعطیلات. در دهکده برای دخترها جشن گرفته بودند و او نمی‌دانست چرا. داشت بی‌خیال در محوطه راه می‌رفت که چند زن او را نگه داشتند، دست و پایش را محکم گرفتند. بعد تیغی را دید و سپس غش کرد.

لوسی کلیپی از مراسمی در یک روستا را به شاگردها نشان می‌دهد. دخترک جیغ می‌کشد، دو نفر پاهاش را گرفته‌اند و مادر و خاله‌اش، دست به سرش می‌کشند و دلداری‌اش می‌دهند. واقعیت این است که اکثر آسیب دیدگان، اعتماد خود به اطرافیان را پس از این تجربه از دست می‌دهند و این خلاء در باقی عمر آنها را همراهی می‌کند.

بدویت، سنت، مذهب

در ختنه زنان، قسمتی یا تمام اندام تناسلی خارجی (کلیتوریس) برداشته می‌شود. این کار هیچ کاربرد یا فایده پزشکی ندارد و تنها درد و عوارض سنگین به جا می‌گذارد.

دلایل امر در جوامع مختلف متفاوت است و تنها به مذهب بر نمی‌گردد. چیدن و بریدن و کوچک کردن کلیتوریس رسمی پیش از اسلام بوده و در آیین‌ها و مناسک آفریقایی وجود داشته است.

پزشکانی که با چنین زنان و دخترانی سر و کار دارند، رنج آنها را وصف نشدنی می‌دانند؛ خون پریود مجرای خروج نمی‌یابد، مثانه به خوبی تخلیه نمی‌شود و فرد به مرور دچار بی‌اختیاری ادرار می‌شود. باز شدن اندام جنسی دوخته شده در شب ازدواج نیز یک شکنجه واقعی است. آنها در دراز مدت به سردمزاجی، افسردگی یا کج خلقی دچار می‌شوند به دلیل سخت شدن بافت زخم، زایمان خطرناک و بسیار دشواری در انتظارشان است.

دکتر زابینه مولر، پزشک مرکز حمایت و مشاوره BALANCE در برلین می‌گوید زنان ختنه شده که به آنها مراجعه می‌کنند، عمدتا از آفریقا خاورمیانه می‌آیند اما به ادیان مختلف تعلق دارند؛ مسلمان، مسیحی یا یهودی هستند: «این در همه طبقات اجتماعی هم دیده می‌شود ولی زنان تحصیلکرده راحت‌تر به مراکز مشاوره رجوع می‌کنند.»

زابینه مولر به یاد می‌آورد که اولین مراجعه کنندگان او، دو دانشجوی پزشکی بودند.

امشب دختری می‌میرد

۳۰۰ میلیون زن با اندام جنسی مثله شده در دنیا زندگی می‌کنند و این یعنی حدود شش درصد جمعیت زنان. سالانه سه میلیون دختر در معرض این خطر قرار دارند. یونیسف می‌گوید هر ۱۱ ثانیه یک دختر در نقطه‌ای از دنیا ختنه می‌شود. ۱۰ درصد دخترانی که واژن‌شان ناقص می‌شود، بر اثر عفونت و خونریزی می‌میرند. ۲۵ درصد نیز در اثر عوارض بلندمدت هپاتیت، عفونت خون یا حین زایمان جان می‌بازند.

پشت این ارقام انتزاعی، سرنوشت‌‌هایی واقعی وجود دارد. کلیتوریس دختر‌ها را با ابتدایی‌ترین وسایل، تیغ زنگ زده، شیشه شکسته، استخوان، چاقو، قیچی یا ناخن‌گیر می‌برند. بدون بی‌حسی، به زور و برای منزه ماندن. جنایتی ضد انسانی برای حفظ حفظ شرافت، معصومیت و باکرگی. حتی روایاتی هست که در برخی جوامع دخترها را ختنه می‌کردند تا در زمان جنگ از تجاوز دشمن در امان بمانند. دست‌اندازی به جسم برای دست نخورده ماندن.

در جوامعی که این سنت رواج دارد، زنان ختنه نشده نجس یا بویناک تلقی می‌شوند. باور عمومی این است که چنین زنی سروگوشش می‌جنبد و خطری است بالقوه برای آبروی شوهر. زنی که اندام جنسی‌اش بریده نشده، از جامعه طرد می‌شود. یک اجماع ضد زن، ستم‌گرانه و تبعیض آمیز که ریشه در بدویت و آیین‌های منسوخ شده قرون وسطایی دارد.

از ۲۹ کشور آفریقایی که بریدن کلیتوریس دختران در آنها مرسوم است، ۲۴ دولت قوانینی در ممنوعیت این سنت تصویب کرده‌اند. با این حال در سومالی، گینه، مصر و جیبوتی ۹۰ درصد زن‌ها ختنه می‌شوند د در شرق کنیا قبایل و عشیره‌هایی وجود دارند که همگی زن‌ها ختنه شده‌اند. در اوگاندا، مالی، گینه، سیرالئون، اریتره و سودان بیش از ۸۰ درصد ازدختران و زنان ۱۵ تا ۴۹ ساله رنج مثله شدن اندام جنسی خود را تحمل کرده‌اند.

نه فقط خاورمیانه و آفریقا

در آلمان حدود ۷۰هزار زن و دختر ختنه شده زندگی می‌کنند. این آماری است که وزارت خانواده می‌دهد با این تاکید که مسئله به دلیل افزایش مهاجرت روندی صعودی دارد. اکثر کسانی که با ختنه ناقص‌شده‌اند، از اریتره، سومالی، اندونزی، مصر و نیجریه آمده‌اند. تخمین زده می‌شود که ۱۵۰۰۰ دختر ساکن آلمان در معرض ختنه باشند، از جمله دختران نسل دوم مهاجران.

ختنه دختران در آلمان جرم‌انگاری شده و با پیگرد، جریمه، ضبط گذرنامه و تشکیل پرونده کیفری علیه پزشک یا کلینیک محل عمل همراه است. شماری از مهاجران سنتی ساکن آلمان دختران خود را به بهانه تعطیلات به کشورهای خود می‌فرستند تا در آنجا ختنه شوند.

این موضوع در آلمان تا کنون مانند خشونت خانگی، به تفاوت‌های فرهنگی نسبت داده شده و عموما به عنوان امری خصوصی مورد توجیه قرار می‌گیرد. در عین حال، مراکزی پا گرفته‌اند که به صورت غیرقانونی و مخفیانه اقدام به ختنه دختران می‌کنند؛ در مواردی معدود حتی با مشارکت پزشک آلمانی.

سازمان حقوق زنان Terre des Femmes اخیرا هشدار داده که همه‌گیری کرونا و تغییر اولویت‌های نظارتی، امکان کنترل ختنه‌های پنهانی در آلمان و اروپا کاهش یافته است.

زابینه مولر از مرکز مددکاری BALANCE می‌گوید عموما زنان تحصیل‌کرده‌تر به مرکز آنها رجوع می‌کنند، بقیه احتمالا به دلیل تابوها یا موانع زبانی از مراجعه، اطلاع‌رسانی یا درخواست کمک، پرهیز می‌کنند.

تحجر و سلاح آگاهی

صرفنظر از عوارض جسمی، دختران ختنه شده از جنبه روانی تمام عمر را با تروما، اضطراب، خجلت، افسردگی و سرد مزاجی سر می‌کنند.

یان کروتزبرگ، مدیر بنیاد آلمانی “جمعیت جهان” می گوید: «برای آگاهی‌رسانی، مشاوره، فرهنگ‌سازی و بسیج خانواده‌ها به خصوص مادران، به حداقل دو میلیارد و صد میلیون دلار پول نیاز داریم.»

این بودجه‌ای است که جامعه جهانی برای دستیابی به اهداف سند ۲۰۳۰ در امر توانمندسازی و ارتقای آموزشی زنان تعیین کرده است.

کروتزبرگ یادآور می‌شود که قوانین به تنهایی قدرت به چالش کشیدن سنت‌های کهن را ندارند و کلید مواجهه با تحجر، دسترسی به آموزش و گسترش آگاهی است.

در کنیا، هر وقت ماما لوسی و تیمش دوره‌ای آموزشی را تمام می‌کنند، یک مهمانی برپا می‌‌شود؛ با موزیک و غذا و امید به آینده. در حال حاضر ۱۶هزار دختر در کنیا در دوره‌های اموزشی مربوطه شرکت کرده‌اند. مامان لوسی می‌گوید: «اگر امسال ۵۰ دختر را نجات دهیم، یک برد داشته‌ایم. سال آینده ممکن است ۱۰۰ نفر را از مهلکه دور کنیم و این یک پیروزی خواهد بود.»

بعید است آموزش و آگاهی، چرخه بازتولید این تحجر ظالمانه را کند یا متوقف نکند. پیرزنی که سال‌هاست دخترها را در سومالی ختنه می‌کند، در جواب فایده کار به همکار سازمان جهانی بهداشت گفته است: «ما فقط چیز زائدی را می‌بریم و دور می‌ریزیم. موش‌ها هم باید چیزی برای خوردن پیدا کنند.»

——————————————————————————-

انواع ختنه:

کلیتوریدکتومی: کلیتوریس دختران به طور جزئی یا کامل برداشته می شود.

اگزیسیون یا برداشتن: علاوه بر کلیتوریس، لب داخلی نیز برداشته می شود.

انفیبولاسیون (ختنه فرعونی): کلیتوریس، لب‌های کوچک و قسمت‌های داخلی لب‌های بزرگ به طور کامل برداشته می‌شوند و واژن طوری دوخته می‌شود که تنها یک سوراخ کوچک برای تخلیه ادرار و خون قاعدگی باقی بماند.

چهارمین شیوه، داغ کردن، سوزاندن یا استفاده از موادی است که به اعصاب، پوست و بافت واژن و کلیتوریس آسیب‌های غیرقابل جبران می‌زنند.

مذاکرات احیای برجام؛ گفت‌وگوی تلفنی بورل و امیرعبداللهیان

بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در تماسی تلفنی با امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران خواستار اجرای کامل برجام و حسن نیت همه طرف‌ها شد. امیرعبداللهیان گفت تحولات مثبتی در مذاکرات رخ داده ولی انتظارات برآورده نشده است.وزیر خارجه ایران و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا شامگاه شنبه (۵ فوریه) با یکدیگر گفت‌وگوی تلفنی داشته‌اند. جوزپ بورل، در توییتی این تماس در آستانه از سرگیری مذاکرات وین را مهم خواند.

به کانال دویچه وله فارسی در اینستاگرام بپیوندید

مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نوشت: «برای پایان سریع مذاکرات و بازگشت به اجرای کامل برجام، به تلاش‌های مبتنی بر حسن نیت همه طرف‌ها و روحیه سازش و مصالحه برای جمع‌بست مذاکرات نیاز داریم.»

خبرگزاری ایرنا از قول این مقام بلندپایه اتحادیه اروپا گزارش داد، مذاکرات اکنون در برهه زمانی مهمی قرار دارد و انتظار این است همه طرف‌ها با یک دستور کار مشخص و در راستای رسیدن به توافق به وین بیایند و آماده اتخاذ تصمیم‌های سیاسی باشند.

حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران نیز در این تماس تلفنی تاکید کرده است که از زمان گفت وگوی پیشین برخی تحولات مثبت در مذاکرات رخ داده است اما هنوز انتظارات ایران را برآورده نمی‌سازد.

او در عین حال گفته است: «ایران برای رسیدن به یک توافق خوب مصمم است و در این راستا با اتحادیه اروپا به عنوان هماهنگ‌کننده برجام در ارتباط مستمر و نزدیک خواهد بود.»

مذاکرات وین به مرحله پایانی خود نزدیک می‌شود و پس از بازگشت هیات‌های مذاکره‌کننده در هفته آینده این مذاکرات از سرگرفته خواهد شد.

در آستانه نشست وین، آمریکا معافیت‌های تحریمی علیه برنامه هسته‌ای غیرنظامی ایران را بازگرداند. وزارت خارجه آمریکا گفت هدف از این کار تسهیل “مذاکرات فنی” در وین با شرکای بین‌المللی است، اما به منزله نشانه‌ای از دستیابی به توافق یا امتیازدهی به ایران نیست.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

طبق معافیت‌های جدید به کشورها و شرکت‌های خارجی اجازه می‌دهد تا در پروژه‌های غیرنظامی نیروگاه هسته‌ای بوشهر ایران، آب سنگین اراک و راکتور تحقیقاتی تهران کار کنند. ‌

اقدام آمریکا با استقبال شرکای مذاکرات وین و واکنش سرد و محتاطانه ایران روبرو شده است. از جمله علی شمخانی، دبیر شورای‌عالی امنیت ملی ایران در توییتر نوشته است: «انتفاع اقتصادی واقعی، موثر و قابل راستی‌آزمایی ایران، شرط لازم برای شکل‌گیری توافق است. نمایش رفع تحریم اقدامی سازنده تلقی نمی‌شود.»

“نورنیوز”، سایت نزدیک به این شورا نیز بازگرداندن معافیت تحریم‌ها را “نمایشی” خواند.

شهادت‌های دومین روز دادگاه آبان؛ «شلیک مستقیم» تک‌تیراندازان و مرگ بر اثر «اصابت گلوله به چشم»

دور دوم دادگاه بین‌المللی مردمی آبان ۹۸ در لندن برای «تعیین ماهیت جنایات روی داده» و «پاسخگو کردن مسئولان آن» روز شنبه ۱۶ بهمن‌ به کار خود ادامه داد.

تحریم جلسه انتخاب رئیس‌جمهور عراق و جنگ قدرت در حزب دموکرات

جناح قدرتمند مقتدی صدر در پارلمان عراق اعلام کرد نشست مجلس برای انتخاب رئیس‌جمهور را تحریم می‌کند. دو حزب اقلیم کردستان نمی‌توانند بر سر یک نامزد توافق کنند، به ویژه که جنگ قدرت سختی در حزب دموکرات درگرفته است.حسن العذاری، رئیس فراکسیون ۷۳ نفری روحانی شیعه مقتدی صدر روز شنبه ۵ فوریه (۱۶ بهمن) در یک کنفرانس خبری اعلام کرد که به دستور مقتدی صدر، رهبر جریان صدر، اعضای فراکسیون او در جلسه مجلس به منظور انتخاب رئیس‌جمهوری شرکت نخواهند کرد.

مقام ریاست‌جمهوری عراق به طور سنتی از زمان سرنگونی صدام حسین بدین سو به احزاب کرد تعلق می‌گیرد. این بار برهم صالح، رئیس‌جمهوری کنونی از “جبهه میهنی کردستان” در برابر رقیب کرد خود هشیار زیباری، از حزب دموکرات کردستان قرار گرفته است.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

هشیار زیباری سال‌های متمادی با اتهام فساد روبرو بود و در برابر دادگاه باید پاسخ می‌داد. او به همین دلیل در سال ۲۰۱۶ از مقام وزیر دارایی برکنار شد.

زیباری همواره این اتهامات را رد کرده و گفته است که هیچ دادگاهی او را محکوم نکرده است.

یک نماینده فراکسیون صدر که نمی‌خواسته نامش فاش شود، به خبرگزاری فرانسه گفته است: «عقب‌نشینی ما در واقع پیامی است به کردها، به ویژه حزب دموکرات کردستان، که باید روی یک کاندیدا به توافق برسند.»

عدم توافق کردها بر سر یک کاندیدای مشترک اما پیشینه‌ای در رقابت میان دو حزب کردستان عراق، به ویژه جنگ قدرت در درون حزب دموکرات اقلیم کردستان دارد، حزبی که مسعود بارزانی، رهبر آن حرف اول را می‌زند.

جنگ قدرت در حزب دموکرات اقلیم کردستان

دو حزب اصلی اقلیم کردستان، “اتحادیه میهنی” و “حزب دموکرات” از سال ۲۰۰۳ با یکدیگر توافق کردند که ریاست اقلیم کردستان سهم حزب دموکرات و ریاست جمهوری عراق سهم اتحادیه میهنی باشد، اما در سال ۲۰۱۸ برای اولین بار حزب دموکرات در پی نقض این توافق برآمد و بر نامزدی فؤاد حسین در رقابت با برهم صالح، نامزد اتحادیه میهنی، پافشاری کرد هرچند نتوانست کاری از پیش ببرد.

به گزارش میدل‌ایست نیوز، به نظر می‌آید که حزب دموکرات کردستان به مقام ریاست جمهوری عراق نه به چشم یک حق انتخاباتی که به چشم ابزاری برای تصفیه سیاسی برای حذف “نچیروان بارزانی” و بالا کشیدن “مسرور بارزانی” در چارچوب طولانی‌ترین و عجیب‌ترین نزاع خانوادگی در اقلیم کردستان نگاه می‌کند.

به گزارش پایگاه خبری “العالم الجدید”، مسرور بارزانی، رئیس دولت ایالتی کردستان، با حمایت پدرش مسعود بارزانی، رئیس حزب دموکرات، سناریویی پیچیده را از سال ۲۰۱۸ برای کنار زدن نچیروان از صحنه سیاسی اقلیم آغاز کرده است.

به گفته منابع نزدیک به سران اقلیم کردستان عراق، این سناریو مراحل گوناگونی را طی کرده است، «طرح اول فرستادن نچیروان بارزانی (برادرزاده و داماد مسعود بارزانی) به بغداد در مقام ریاست جمهوری و کاهش نفوذ او در اقلیم بود. نچیروان از نامزدی برای این مقام استقبال کرد، اما خیلی زود فهمید که ماجرا از چه قرار است و آن را رد کرد.»

در این دوره، حزب دموکرات با نقض دوباره توافق خود با اتحادیه میهنی، هوشیار زیباری را که دایی مسعود بارزانی است، برای ریاست جمهوری معرفی کرده است. اتحادیه میهنی هم بر نامزدی برهم صالح پافشاری می‌کند.

میدل ایست نیوز به نقل از یک منبع مطلع می‌نویسد: «علاقه شدید مسرور بارزانی برای افزایش حضور در صحنه سیاسی معادلات را در اقلیم کردستان به هم ریخته است. او تلاش بسیاری برای افزایش نفوذ خود و کاهش نفوذ جدی‌ترین رقیبش یعنی نچیروان بارزانی انجام می‌دهد و هدف نهایی‌اش کنار گذاشتن کامل نچیروان از صحنه سیاسی و از ریاست اقلیم است.»

به کانال دویچه وله فارسی در اینستاگرام بپیوندید

این منبع مطلع می‌افزاید، چنین اتفاقی به معنای پایان نفوذ سیاسی نچیروان بارزانی است که محبوبیت بسیاری در بدنه حزب دموکرات و در میان نیروهای پیشمرگه دارد و به نظر می‌آید که مسرور در مسیر بلندپروازی سیاسی خود می‌خواهد نچیروان را قربانی کند.

بر اساس این گزارش، مسرور بارزانی قرار است در جلسه مجمع عمومی آینده حزب دموکرات کردستان به عنوان نایب رئیس حزب، یعنی قائم‌مقام پدرش، تعیین شود زیرا توانسته است همه سران درجه اول حزب که به نچیروان نزدیک بودند را کنار بزند.