Previous Next

برجام؛ امکان توافق کم شده است/هشدار یک دیپلمات سابق



روزنامه ستاره صبح چاپ تهران امروز با اذعان به بن‌بست مذاکرات برجام در وین، وضعیت کنونی را دورنمای تار و تاریک توصیف کرد که در حالت برزخ قرار دارد.

این روزنامه نوشت: پس از روی کار آمدن دولت بایدن در آمریکا، تهران حاضر نشد با واشنگتن بر سر یک میز برای امتیاز گرفتن و امتیاز دادن بنشیند، خط‌ و نشان کشیدن نمایندگان مجلس برای طرف‌های غربی و تعیین ضرب‌الاجل برای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و انتخابات ریاست‌جمهوری شرایطی را ایجاد کرده که دورنمای برجام تار و تاریک شود و به‌نظر می‌رسد برجام در حالت برزخ قرار گرفته است. برزخ حالتی است که اگر برایش چاره‌اندیشی نشود، ممکن است وضع بدتر شود.

این منبع با اذعان به تحریم گسترده انتخابات افزود: فضای حاکم بر غرب و خاورمیانه به نفع ایران نیست، زیرا عوامل پیدا و پنهان عرصه را در مذاکرات وین به زیان ایران تغییر داده است. از سوی دیگر لحن مقامات آمریکایی و دو نوبت حمله نظامی این کشور به مراکز «کتائب حزب‌الله» و «کتائب سیدالشهدا» در مرز سوریه و عراق نشان‌دهنده این است که امکان رسیدن به توافق نسبت به قبل کم شده است. به‌نظر می‌رسد شرایط به سمتی پیش می‌رود که تحریم‌ها ادامه یابد.

در همین حال یکی از دیپلمات های سابق جمهوری اسلامی هشدار داد: یادمان نرود قطعنامه‌ها علیه ایران وجود دارند و صرفاً تعلیق شده‌اند.

به نوشته روزنامه آرمان، فریدون مجلسی گفت: باید حواسمان باشد که امروز طولانی شدن مذاکرات مسأله خوبی نیست و اگر به نتیجه نرسیم شاید ایران بار دیگر درگیر شــورای حکام و شورای امنیت سازمان ملل شود.

این دیپلمات سابق که تا چندی پیش نسبت به نتیجه رسیدن مذاکرات وین ابراز امیدواری می کرد، گفت: امروز نگاه بدی نسبت به ایران به‌وجود آمده و همین امر نیز کار را سخت کرده است. این شرایط خوبی نیست و نگرانی‌ها را دوچندان کرده و باید هر چه سریع‌تر گام‌هایی برای توافق برداشته شود

یک مقام فرانسوی پیش تر گفته بود: در صورتی که مذاکرات پیش نرود، در هفته‌های آینده ما باید تصمیمات سختی بگیریم.

واکسن؛ هجوم به کشورهای همسایه از جمله ارمنستان



.افزایش سفر ایرانی‌ها به ارمنستان برای واکسیناسیون

با توجه به روند کند واکسیناسیون در ایران، در هفته‌های اخیر سفر به ارمنستان برای تزریق واکسن افزایش یافته است

احمدرضا عامری، رئیس اتحادیه شرکت‌های حمل و نقل مسافری در گفت‌وگو با ایلنا گفت: «پس از اینکه ارمنستان اعلام کرد به گردشگران واکسن کرونا تزریق می‌کند، تقاضای بلیت اتوبوس و اتوبوس دربستی به سمت شهر مرزی ارمنستان «نوردوز» در جلفا افزایش یافت.»

وی تاکید کرد «در حالی که سفر زمینی به مقاصد خارجی به حداقل و تقریبا صفر رسیده در چند روز گذشته شاهد افزایش تقاضای خرید بلیت اتوبوس به سمت مرزهای ارمنستان هستیم.»

به گزارش یورونیوز، این اتفاق در حالی رخ می‌دهد که هفته گذشته حرمت‌الله رفیعی، رئیس هیأت مدیره انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرت هوایی و جهانگردی به تجارت نیوز گفت: «سفرهای تحت نام تور واکسن را تکذیب می‌کنم و اگر دفاتری سفر برای واکسن انجام دهند مجوزدار نیستند. اگر این دفاتر مجوزدار هستند، تخلف است و اجازه این کار را ندارند. همه اینها تبلیغات برای جذب مشتری است.».

اعتراض به خشکاندن تالاب‌ها؛ به کدامین گناه کشته شدند؟



تعدادی از شهروندان و فعالان محیط زیست اهوازی در اعتراض به خشکاندن تالاب‌ها و رودخانه‌ها به‌ویژه تالاب «هورالعظیم» مقابل ساختمان سازمان آب و برق این شهرستان تجمع کردند. در این تجمع اعتراضی که امروز شنبه 12 تیر برگزار شد، معترضان با در دست داشتن پلاکاردهایی تالاب هور العظیم را «ریه تنفسی» استان خوزستان و استان‌های همجوار دانستند.

در یکی از پلاکاردها که نوشته شده بود «به کدامین گناه کشته شدند؟ کارون، نخیلات آبادان و خرمشهر، تالاب‌های خوزستان» به مشکل حقابه تالاب‌ها و رودخانه‌های استان اشاره شده است. معترضان با فاجعه‌بار خواندن قطع حقابه تالاب‌ها و رودخانه‌های استان، خواستار تجدیدنظر مسئولان در سهم آب هورالعظیم شدند.

گفتنی است که حتی در سال‌های پر‌باران به دلیل طرح‌های انتقال آب و سدسازی‌ در بالا دست رودخانه‌ها حقابه تالاب‌ها و رودخانه‌هایاستان به‌طور کامل تخصیص داده نمی‌شد.

تجمع کنندگان همچنین مشکل ریزگردها در استان را به‌دلیل خشک شدن تالاب هور العظیم و قطع حقابه این تالاب عنوان کردند. بخش‌های وسیعی از هور العظیم به دلیل کشف نفت خشکانده شد که این اقدام هور را به کانون تولید ریزگرد در خوزستان تبدیل کرد.

اخیرا انتشار تصاویر مرگ ماهیان و تشنگی گاومیش‌ها در تالاب خشک شده هورالعظیم در شبکه‌های اجتماعی واکنش‌های بسیاری رابرانگیخت. برخی فعالان اهوازی با انتقاد از سکوت سازمان محیط زیست کشور در رابطه با مشکل تالاب‌ها گفته‌اند که «سازمان حفاظت محیطزیست یک تشکیلات عریض و طویل دارد که خروجی آن صفر بوده و هیچ اقدامی برای هورالعظیم نکرده است.»

انتقال آب عامل خشک شدن تالاب‌ها

یکی از فعالان زیست محیطی اهوازی که به دلیل فعالیت هایش سابقه چند بار بازداشت و زندان دارد با انتقاد از مدیریت استان وطرح‌های انتقال آب گفت: «برخی از مدیران پرمدعا که در مسائل مختلف خود را صاحب نظر می‌دانند، با تصمیمات غیر علمی و غیرکارشناسی مثل طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌‌ای و عدم توجه به اکوسیستم و مسائل زیست محیطی، برای استان خوزستان مشکلاتجدی به وجود آورده‌اند.»

این فعال با اشاره به قطع درآمد بسیاری از ساکنان اطراف تالاب هور العظیم افزود: «اکوسیستم تالاب هورالعظیم را بر هم زده‌اند. تصاویری که از مرگ ماهیان تالاب و گاومیش‌های هورالعظیم منتشر می‌شود، قلب هر انسانی را به درد می‌آورد.»

به گزارش العربیه، بررسی کارشناسان نشان می‌دهد موضوع آب در ایران بیش از آن که پیامد یک فرایند طبیعی باشد، بحرانی فرابخشی است که سیاست‌ها و برنامه‌های نامتوازن دولتی نقش انکارناپذیری در شکل‌گیری ‌و گسترش آن در چند دهه اخیر داشته است.

طرح “نذر آب”؛ راه حل حکومتی غارتگر و ورشکسته

دیرکل جمعیت هلال‌احمر جمهوری اسلامی از طرح «نذر آب» در ۴ استان خبر داده است. وی گفت: ین چهار استان دچار خشکسالی شده و نیازمند حمایت خیرین و داوطلبان می‌باشند.

وبسایت ایران کارگر نوشت: نکته مهم در اینجا نام‌گذاری این آبرسانی با عنوان «نذر آب» است. معنای این نامگذاری این است که ای دریافت کنندگان آب، این چند تانکر آب و چند بطری آب آشامیدنی که برایتان ارسال شده، بخاطر لطف ما است. این آب، «نذر» است و نباید توقع و زیاده‌خواهی دیگری داشته باشید. یعنی بروید بجان ما دعا کنید که این مقدار آب را هم به شما رساندیم.

این منبع نوشت: به جرأت می‌توان گفت در تمام دنیا تنها ایران آخوند زده است که این چنین مورد چپاول و غارت قرار گفته است. آب شرب مصرفی آنها و آب‌های کشاورزی‌شان را غارتگران دولتی دزدیده و بصورت قطره چکانی آب صدقه می‌دهند.

باید پرسید چرا این مناطق کشور بی‌آب مانده‌اند؟ چرا این مناطق کشور فاقد آب لوله‌کشی هستند و باید با تانکر آبرسانی شوند؟ همچنین باید پرسید دولت و وزارت نیرو کجا هستند و چرا هلال احمر موضوع آبرسانی را برعهده گرفته است؟

به فرض که خشکسالی موجود در کشور واقعی و آثاری جدی در زیست بوم کشور داشته باشد. (که البته اینطور نیست). اما در صورت واقعیت خشکسالی، مگر آب زاینده رود، رود کارون، و دیگر رودخانه‌ها و تالاب‌های کشور بدلیل خشکسالی، خشک شده‌اند؟ مگر دریاچه‌های ارومیه، بختگان، جازموریان، بهارلو، بزنگان، پریشان و هامون بدلیل خشک‌سالی‌ مورد ادعایی اخیر نابود شده‌اند؟

واقعیت این است که رئيس جمعیت هلال احمر، فقط درصدد پوشاندن جنایات و غارت‌های صورت گرفته است. غارت و چپاول‌ بزرگی که توسط سپاه پاسداران در حال انجام است. بعد از نفت و گاز و پتروشیمی که در ابعاد کلان به غارت می‌رود.

آب و برق نیز که سرمایه کل مردم ایران است توسط سپاه پاسداران و بیت خامنه‌ای در حال چپاول حداکثری است. کمبود برق و خاموشی‌های نوبت بندی شده شهرها، نتیجه غارت برق کشور توسط سپاه پاسداران و همدستان چینی آنها است. کمبود آب نیز نتیجه ساختن سد‌های انحرافی و انتقال آب به پروژه‌های صنعتی سپاه پاسداران و صنایع مخفی آن است.

سیاست‌های غلط و «ورشکستگی آبی»

تجارت‌نیوز هفته پیش به نقل از یک شهروند کرمانی نوشته بود: «در شهر کرمان 10 روز است آب جیره‌بندی شده و فقط شبها که کسی نیاز به آب ندارد، آب وصل است. یعنی از ساعت 12 شب تا 6 صبح. درست موقعی که از خواب بیدار میشی دیگه خبری از آب نیست.»

در ادامه این گزارش به سیاست‌های غلط کشاورزی و استفاده بی‌رویه از سفره‌های زیر زمینی نیز اشاره شده و آمده است: «در جنوب فارس در یک روستا بیش از 100 تلمبه وجود دارد که شبانه روز از زیر زمین آب می‌کشد جهت کشاورزی غرقابی و در 2 کیلومتری همین روستا مردم آب خوردن ندارند، آیا این عدالت است که منابع ملی را یک نفر به اندازه هزار نفر استفاده میکند؟ دولت باید از آب‌های زیرزمینی محافظت کند و این کشاورزی غیر اصولی را باید حذف کند.»

پیش تر عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط‌ زیست ضمن تاکید بر کاهش ذخایر آب تجدیدپذیر از ورود ایران به مرحله «ورشکستگی آبی» خبر داد.

کلانتری گفته بود که «امسال سرانه آب تجدیدپذیر برای هر نفر هزار متر مکعب خواهد بود که این یعنی بحران آب، در واقع 70درصد جمعیت کشور زیر 700متر مکعب آب تجدیدپذیر خواهد داشت این یعنی اینکه کشور به مرحله ورشکستگی آب رسیده است.»

بحران بی‌آبی و خشکسالی کنونی در ایران حاصل انباشت و همزمانی چندین دلیل است که نمی‌توان آن را به دلایل زیست‌محیطی خلاصه کرد.

به گفته کارشناسان محیط زیست، حفر هزاران چاه به طور بی‌رویه و کارشناسی‌ نشده در سراسر کشور، برداشت بی‌رویه آب از منابع زیرزمینی، سدسازی‌های غیراصولی و ضد اکولوژیکی، ورود آلودگی‌های جدید با مواد رادیواکتیو و انرژی‌های اتمی به آب‌های جاری یا ذخیره، تخریب جنگل‌ها و این دست اقدامات دولت در چهل سال اخیر منجر به نابودی محیط زیست ایران و سوق دادن آن به بیابانی به نام ایران خواهد شد.

محکومیت یک پژوهشگر به حضور در گورستان شهدا



مهدی سلیمی، نویسنده و مترجم، که با رای دادگاه انقلاب تهران به اتهام «توهین به مقدسات اسلام و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی»، به ۳ سال و ۸ ماه حبس و مجازات‌های مکمل محکوم شده می‌گوید حبس را تحمل می‌کند، ولی مجازات‌های تکمیلی را نمی‌پذیرد.

در این پرونده قاضی دادگاه ۲ سال و ۶ ماه از محکومیت آقای سلیمی را به مدت پنج سال به حالت تعلیق درآورده است، ولی او را به لزوم کسب مجوز برای سفر به خارج از ایران، «منع عضویت در احزاب» و گروه‌های اجتماعی، ماهی یک بار حضور در بهشت زهرا و شرکت در کلاس‌های «کنترل هیجان» در شهر قم و نوشتن پژوهشی درباره نواندیشی دینی با هماهنگی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران محکوم کرده است.

قاضی تاکید کرده است که اگر این متهم «از دستورات مرجع قضایی تبعیت نکند، دادگاه قرار تعلیق را لغو» می‌کند، ولی آقای سلیمی در پستی که در اکانت اینستاگرام خود منتشر کرده، می‌گوید این «مجازات‌های مبدل» مانند «تنبیه بدون درد» است و مجازات حبس را «به چنین وضعیت برزخی و کارهای اجباری و تحمیل شده ترجیح» می‌دهد.

بر اساس گزارش خبرگزاری هرانا، این نویسنده و مترجم ۱۷ تیرماه سال گذشته توسط ماموران وزارت اطلاعات در شهرستان اَهر بازداشت شد و به زندان اوین منتقل شد و مرداد سال گذشته با تودیع وثیقه ۵۰۰ میلیون تومان از زندان آزاد و رسیدگی قضایی به پرونده او شروع شد.

او در پرونده‌اش با اتهام «تشویق به فساد از طریق انتشار مطالب جنسی» نیز روبه‌رو بود که از این اتهام تبرئه شده است.

مهدی سلیمی تاکید کرده است که در جریان رسیدگی به پرونده‌اش «در هیچ کدام از مراحل دادرسی سندی مستدل مبنی بر اتهام توهین به مقدسات» به او ارائه نشده است.

فعال دانشجویی به کلاس‌ کنترل‌هیجان در قم محکوم شده

سه فعال دانشجویی توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ترتیب به ۱ سال حبس تعزیری، ۴ ماه حبس تعزیری و پرداخت جزای نقدی بدل از ۳ ماه حبس تعزیری محکوم شدند. آقای نبوی همچنین به عنوان مجازات تکمیلی به ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور، حضور در بهشت زهرا، آسایشگاه جانبازان و کلاس‌های کنترل‌هیجان در قم محکوم شده است. این شهروندان اوایل اسفندماه ۹۸ توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت و اواسط اسفندماه همان سال با تودیع قرار وثیقه آزاد شدند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امیرحسین علی‌بخشی، علی حقیقت‌جوان و ضیاءالدین نبوی، سه فعال دانشجویی توسط دادگاه انقلاب تهران به حبس و پرداخت جزای نقدی محکوم شدند.

بر اساس این حکم که توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران صادر و به وکیل مدافع این شهروندان، امیر رئیسیان ابلاغ شده است، ضیاءالدین نبوی، امیرحسین علی بخشی و علی حقیقت جوان از بابت اتهام “تبلیغ علیه نظام” به ترتیب به ۱ سال حبس تعزیری، ۴ ماه حبس و پرداخت جزای نقدی بدل از ۳ ماه حبس تعزیری محکوم شدند. آقای نبوی همچنین به عنوان مجازات تکمیلی به ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور، حضور در بهشت زهرا، آسایشگاه جانبازان و کلاس‌های کنترل‌هیجان در قم محکوم شده است.
این شهروندان همچنین از اتهام “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی” تبرئه شده‌اند.

امیر رئیسیان در حساب خود در شبکه‌های اجتماعی با خبر دادن از محکومیت این شهروندان افزوده است: «این پرونده در پایان سال ۹۸ با شکایت قرارگاه ثارالله تشکیل شد و بخش مهم اتهامات به فعالیت‌های دانشجویی و قانونی موکلین، در ارتباط با تشکلهای دانشجویی مجوزدار، به ویژه «دانشجویان متحد» و همچنین سوگواری‌ در دانشگاه‌ها پس از سرنگونی هواپیمای اوکراینی بود.»

ضیاءالدین نبوی در تاریخ ۶ اسفندماه ۹۸ و امیرحسین علی بخشی و علی حقیقت جوان در تاریخ ۴ اسفندماه ۹۸ توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت شدند. آقایان حقیقت‌ جوان و علی بخشی در تاریخ ۱۳ اسفند ماه و ضیاءالدین نبوی در تاریخ ۱۲ اسفندماه همان سال با تودیع قرار وثیقه آزاد شدند.

آقای علی بخشی، عضو سابق شورای احیای انجمن‌های دانشجویی و انجمن اسلامی دانشجویان ترقی‌خواه دانشگاه امیرکبیر است و پیشتر در سال ۱۳۹۲ توسط کمیته انضباطی دانشگاه صنعتی امیرکبیر، دو ترم از تحصیل محروم شده بود.

ضیاءالدین نبوی نیز پیش از این به دلیل فعالیت‌های مسالمت آمیز خود سابقه بازداشت و محکومیت دارد.

دو فعال دانشجويی به ۷۲ ضربه شلاق قطعی محکوم شدند
پنجشنبه، 2 اردیبهشت ماه 1400 = 22-04 2021

میلاد ناظری و سید شبیر حسینی نیک، فعالان دانشجویی، توسط دادگاه کیفری ۲ شهرستان شاهرود مجموعا به ۷۲ ضربه شلاق محکوم شدند. به گفته محمد علی کامفیروزی وکیل این دو فعال دانشجویی، این حکم در حالی طی روزهای اخیر قطعی شده است که «پس از گذشت حدودا ۳ سال، تفهیم اتهام قانونی انجام نشده و از مصادیق اکاذیب مدنظر دادگاه اطلاعی در دسترس نیست».

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، میلاد ناظری و سید شبیر حسینی نیک، فعالان دانشجویی، توسط دادگاه کیفری ۲ شهرستان شاهرود به شلاق محکوم شدند.

بر اساس این حکم که در تاریخ ۲۹ دی ماه ۹۹، توسط شعبه ۱۰۱ دادگاه کیفری ۲ شهرستان شاهرود صادر شده است، این دو فعال دانشجویی از بابت اتهام «مشارکت در نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی از طریق کانال انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شاهرود» هریک به تحمل ۳۶ ضربه شلاق محکوم شدند.

محمد علی کامفیروزی وکیل این دو فعال دانشجویی، با انتشار یادداشتی در صفحه شخصی خود از قطعی شدن این حکم طی روزهای گذشته خبر داد و گفت: “هنوز پس از گذشت ۲-۳سال، تفهیم اتهام قانونی به موکلانم انجام نشده و ما از مصادیق اکاذیب مدنظر دادگاه بی اطلاع هستیم و اصلا این دادگاه صلاحیت رسیدگی به جرم نشر اکاذیب (که طبق ماده ۲ قانون جرم سیاسی، رسیدگی به آن در صلاحیت دادگاه کیفری ۱و با حضور هیات منصفه است) را ندارد. همچنین قاضی دادگاه به دلیل اظهار نظر ماهوی قبلی درباره این پرونده، اصلا صلاحیت رسیدگی و صدور حکم را نداشت. جای تاسف اینجاست که علیرغم طرح تمامی ایرادات و دفاعیات از سوی ما، چنین حکم غیرقانونی و شدیدی به بهانه انتشار چند مطلب در یک کانال دانشجویی برای ۲ جوان ۲۵ ساله صادر میشود و پیگیری ها و اعتراضات ما هم به نتیجه ای نرسیده و این رای غیرقانونی قطعی می گردد. بنظرم پرونده سازی های بی اساس اینچنینی برای فعالان دانشجویی از سوی اطلاعات سپاه و برخوردهای غیرقانونی از سوی برخی قضات، بخوبی نشانگر وضعیت کنونی مراجع امنیتی و قضایی است”.

به گفته این وکیل دادگستری صدور این حکم به دلیل انتشار چند مطلب انتقادی در یک کانال تلگرامی دانشجویی صادر شده است در حالی که مجازات شلاق، جزو مجازات های جرم نشر اکاذیب رایانه ای نیست.

میلاد ناظری ۲۵ ساله، سید شبیر حسینی نیک ۲۶ ساله و هر دو دانشجوی دانشگاه صنعتی شاهرود هستند.

فیلم؛ توفان وحشتناک مسکو و بی‌کفایتی حکومت روسیه

فیلمی هولناک از رانش زمین در ژاپن با دهها مفقود

بر اساس اعلام رسانه های ژاپن، رانش زمین در شهر آتامی در استان شیزوئوکا باعث ویرانی چندین خانه و مفقود شدن دهها نفر شد.

شهر آتامی در چند روز گذشته به شدت شاهد بارش بود به طوری که در هنگام وقوع رانش زمین ، بارندگی به شدت ادامه داشت.

در این حادثه ، چندین خانه و خودرو زیر تلی از خاک مدفون شده اند . هم اکنون امداگران مشغول پاکسازی منطقه و بیرون آوردن اجساد احتمالی از زیر خاک هستند . برخی منابع خبری نیز از کشته شدن دوازده نفر در این حادثه خبر دادند.

قیمت مسکن؛ اسباب‌ کشی تهرانی‌ها به جنوب پایتخت



به دنبال رشد قیمت مسکن در مناطق میانی و شمالی پایتخت آمارها و گزارش‌های میدانی از افزایش نسبی معاملات در دو منطقه پرتراکم واقع در جنوب غرب و جنوب شرق تهران عمدتا با هدف خرید واحدهای زیر یک میلیارد تومان حکایت دارد؛ به طوری که منطقه ۱۵ از رتبه یازدهم در سال گذشته به رتبه ششم معاملات شهر تهران در سال جاری رسیده است.

حرکت بخشی از تقاضای مصرفی بازار مسکن شهر تهران که توان خرید در نقاط مرکزی و شمالی پایتخت را از داده به سمت دو منطقه جنوب غربی و جنوب شرقی تهران افزایش یافته است. در حال حاضر شاهد کاهش خرید و فروش‌های سرمایه‌گذاری در نیمه شمالی تهران هستیم.

در این شرایط منطقه ۱۵ به عنوان کانون واحدهایی با قیمت مناسب که سال گذشته در رتبه یازدهم تقاضای خرید ملک در تهران قرار داشت هم‌اکنون رتبه ششم را در این زمینه به خود اختصاص می‌دهد. منطقه ۱۰ نیز در جنوب غربی از جایگاه چهارم معاملات در خرداد ۱۳۹۹ به رتبه دوم در خرداد ۱۴۰۰ رسید و جایگاه مناطق ۲ و ۴ را از آن خود کرد.

آمار گویای آن است که با وجود رکود معاملاتی و کاهش ۵۳ درصدی خرید و فروش مسکن در تهران نسبت به خردادماه پارسال، افت معاملات در مناطق ۱۰ و ۱۵ به ترتیب ۴۰ و ۳۷.۵ درصد بوده است. به نظر می‌رسد با کاهش قیمتهای پیشنهادی اولین گروه از متقاضیان با این فرضیه که حباب قیمت در حال تخلیه شدن است اقدام به خرید می‌کنند. با وجود افت ۵ درصدی قیمتهای قطعی از اسفند پارسال تا اردیبهشت امسال، متوسط قیمت مسکن در منطقه ۱۰ به میزان ۳ درصد و منطقه ۱۵ بالغ بر ۱.۲ درصد افزایش پیدا کرد. نرخها در این دو منطقه از اسفند ۱۳۹۹ تا خرداد ۱۴۰۰ نیز به ترتیب ۴.۱ درصد و ۵.۸ درصد افزایش داشته است.

تجربه نشان می‌دهد هر زمان مجال رشد نسبی معاملات در بازار مسکن شهر تهران فراهم می‌شود نرخها روند صعودی به خود می‌گیرد. در مواقعی نیز با رکود تورمی مواجه می‌شود. اما طبیعتا به دلیل ماهیت سفته‌بازانه، فشار تقاضا و کاهش ساخت و ساز در بازار مسکن، تورم ملکی با رونق معاملات شدت می‌گیرد.

زندگی اجباری در انبارهای بزرگ حاشیه تهران

شبیه صحرای محشر است انگار؛ یک کویر خشک و بی‌آب و علف. با ردیف کانتینرهای بزرگ آهنی که آرام و رام روی همدیگر سوارند؛ سبز، آبی، قرمز، زرشکی، طوسی؛ بی‌هیچ نور و بی‌هیچ ‌روزنه‌ای. اینجا نشانی از امید نیست و «طفلی به نام شادی، دیریست گم شده‌ست».

روزنامه همشهری نوشت: اینجا اندوه، فصل مشترک زندگی‌هایی است که به گل نشسته‌اند؛ نقطه آخر رابطه‌هایی که طنابشان از هم گسسته و پوسیده است. شبیه زندان است اصلا؛ زندانی که سهمش از تابستان آفتاب تند و عریان و سوزان است و از زمستان‌ سرما و باد و باران. اینجا انگار بهار ندارد و بهار و تابستانش هم غربت پاییز را به جانت سرریز می‌کند.

اینجا یکی از انبارهای بزرگ حاشیه تهران است؛ جایی دورتر از هیاهو، دورتر از ازدحام و دورتر از جنب و جوش زندگی. سراسر دالان است و هر دالان پر است از کانتینرهای رنگ به رنگ آهنی که اسباب و اثاثیه زندگی‌های در هم شکسته و شغل‌های ناتمام را در دل خود جای داده‌اند. هر کانتینر قصه‌ و رازی مگو دارد و اشک‌ها و لبخندهای پنهانی در خود جا داده است.اینجا زمان از حرکت ایستاده است و زندگی‌ها در نقطه ثابتی روی هم تلنبار شده‌اند. فقیر و غنی همسایه دیوار به دیوار همدیگرند و زبان مشترک تمام آنها بی‌پناهی، درماندگی و آوارگی است.

پرده اول؛ خانه‌به دوشان
ساعت ده‌ونیم صبح است. انبار خلوت است و نگهبان جوان و خواب‌آلود و گرمازده جلوی یکی از دالان‌ها نشسته و غریبه‌هایی که ماییم را می‌پاید. محوطه ساکت است، باد گرم وزیدن گرفته است و شاخه‌های جوان چنارهای کهنه، تن به بازی باد و آفتاب سپرده‌اند.داوود حسنی مرد میانسالی است که ۷ سالی می‌شود که در این انبار کار می‌کند. جانش پر است از قصه‌های دور و دراز زندگی‌های مختلف؛ قصه زندگی زنان و مردان پیر و جوانی که بخت یارشان نبوده و روزی سر از اینجا درآورده‌اند.

کلاه حصیری سر گذاشته، با صورتی آفتاب‌سوخته و چشمانی قرمز، با دوچرخه‌اش در این زمین خشک و بی‌آب و علف، دالان به دالان می‌گردد و از انبارها سرکشی می‌کند. یا کلید در قفل در خانه‌های آهنی می‌چرخاند و به زندگی‌های تازه‌ای که به اینجا رسیده‌اند، خوش‌آمد می‌گوید؛ «بیش از ۸۰ درصد کسانی که می‌آیند، زندگی‌هایشان به مشکل خورده. ۵‌ تا ۱۰ درصدشان هم کسانی هستند که می‌خواهند مهاجرت ‌کنند و برای همین وسایلشان را به انبار می‌سپارند. چند درصد کم باقی‌مانده هم از اینجا به‌عنوان انبار تجاری برای کار و کاسبی‌هایشان استفاده می‌کنند. آن ۹۰، ۸۰ درصد هم مردم گرفتاری‌اند که یا طلاق گرفته‌اند، یا خانه ندارند، یا صاحبخانه جوابشان کرده است.»

اینجا، روی دیگر روزگار کرونا هم هست؛ وعده‌گاه کسب‌وکارهای شکست خورده؛ رستوران‌ها، کافه‌ها، آرایشگاه‌ها، باشگاه‌ها و سایر مشاغلی که کرونا کمرشان را شکسته است. اینجا جایی برای انبار کردن ته‌مانده وسایل و سرمایه کاسبانی است که تا یک سال پیش خوابش را هم نمی‌دیدند که یک روز، چیزی به نام کرونا از گرد راه برسد و مثل طاعون سالیان دور، به زندگی‌شان بزند. داوود حسنی در مورد آنها می‌گوید: «از وقتی کرونا آمد، خیلی از باشگاه‌های ورزشی‌، قصابی‌ها و رستوران‌ها مجبور شدند کارشان را جمع کنند و لوازمشان را به اینجا بیاورند».

اندوه دیگر این که به‌گفته آقا داوود، سهم زن‌ها از این جعبه‌های بزرگ آهنی بیش از مردان است؛ «زن‌های مراجعه‌کننده، اغلبشان طلاق گرفته‌اند و جهیزیه‌شان را برای انبار کردن می‌آورند و خودشان برمی‌گردند خانه پدر و مادرشان. بعضی‌ از زوج‌ها هم هستند که به مشکل مسکن خورده‌اند و زن و شوهر با هم لوازمشان را می‌آورند. تعدادی از آنها بعد از مدتی طلاق می‌گیرند و به ما مراجعه می‌کنند و اینجا جر و بحثشان می‌شود که اثاثیه سهم کدامشان است. ما هم براساس آنچه در قرارداد نوشته شده، وسایل را فقط به کسی که نامش در قرارداد نوشته شده می‌توانیم تحویل دهیم. مواردی هم داشتیم که مرد مراجعه می‌کند و قرارداد را به نام خودش می‌نویسد که اگر روزی با همسرش به اختلاف خوردند و زنش برای بردن وسایل مراجعه کرد، دستش به جایی بند نباشد و نتواند وسایل را ببرد».

یاد یکی از همین زندگی‌ها می‌کند: «همسر یکی از همین مردان با هزار بدبختی و از طریق باربری آدرس ما را پیدا کرده و کار به شکایت کشیده بود، بعد از مدتی حکم قاضی مبنی بر شکستن قفل انبار را گرفته و آورده بود. ما هم مجبور بودیم تماس بگیریم شوهرش هم بیاید. دوباره اینجا بحثشان بالا گرفت، اما چون زن حکم دادگاه داشت، ما براساس قانون وسایل را به او تحویل دادیم».

انبارهایی داریم که پر هستند از وسایل نویی که زوج‌های جوان با هزار امید و لبخند آنها را خریده‌اند، اما عمر لبخندشان کوتاه بوده و روزهای وصال حتی تا موعد مراسم ازدواج هم دوام نیاورده است و یک‌راست از خانه پدر و مادر راهی انبارهای آهنی شده‌اند. اما روزگار به قدری با برخی نامهربان است و چرخ فلک تا جایی دستشان را بسته است که به قول آقا داوود، حتی پول قفل ۵۰هزار تومانی که باید برای کانتینرشان بگیرند را هم ندارند؛ «اینقدر دست بعضی‌ها خالی است. حتی مواردی داشتیم که طرف پول کامیونی که اسبابش را آورده بود هم نداشت بدهد و ماشین لباسشویی‌اش را به باربری گرو سپرد تا بعدا پولی دستش بیاید و برود حساب کند و لباسشویی را پس بگیرد.»

پرده دوم؛ از یاد رفته‌ها
اینجا شبیه فیلم‌های بی‌صدای روی پرده است. صداها و خاطره‌ها و یادها در اتاقک‌های آهنین در بندند و خدا می‌داند اگر روزی در تمام کانتینرها باز شوند، چه قیامتی خواهد شد. محزون‌ترین اتاقک‌های آهنی، آنهایی هستند که سال‌هاست هیچ کلیدی در قفل آنها نچرخیده، هیچ نوری روی وسایل تلنبار شده نتابیده و سال‌هاست کسی به آنها سر نزده است و به‌تدریج یک زندگی برای همیشه در آنها ته کشیده و تمام‌شده است. کانتینرهایی که یا صاحبانشان از دنیا رفته‌اند، یا خودشان هم مانند اسباب و وسایلشان دربندند و سال‌هاست به دلایل مختلف که معمولا مالی است، در زندان به‌سرمی‌برند. بعضی وقت‌ها هم مالک وسایل پشت کرده به یک عمر زندگی و دیگر میلی برای جان بخشیدن به آنچه زمانی برایش معنا داشت، ندارد.

آقا داوود می‌گوید: «بعضی‌ها وسایلشان را می‌آورند و بعد برای همیشه می‌روند. البته عده‌ای از آنها بعد از سال‌ها برمی‌گردند، اغلبشان هم زندان بوده‌اند. در قرارداد نوشته شده است بعد از موعد قرارداد که اغلب یک‌ماهه است، ما می‌توانیم قفل را بشکنیم و وسایل را خارج کنیم. با این حال، ما چند سال هم صبر می‌کنیم. گاهی بعضی‌ها تا ۱۰ میلیون تومان هم به ما بدهکار می‌شوند و ما مدام پیگیرشان می‌شویم که بیایند انبار را تخلیه کنند. وقتی دیگر از آمدنشان ناامید شویم، وسایلشان را می‌گذاریم روی سقف کانتینر، چون جای دیگری نداریم. البته تمام مدارک و پیامک‌های پیگیری را هم در پرونده‌شان ثبت می‌کنیم که اگر احیانا روزی برگشتند و مدعی شدند، تمام مستندات را به آنها نشان دهیم».

سقف بعضی از کانتینرها پر است از اسباب و وسایلی که روزگاری زندگی در آنها جریان داشت. وسایلی که حالا از یاد رفته‌اند و تابستان‌ها همنشین آفتاب سوزانند و زمستان‌ها محصور باد و باران و سرما. انبوه کتاب‌هایی که شاید روزی چراغ خانه‌ای بودند و حالا زیر حجم گسترده باد و باران و آفتاب خمیر شده‌اند. با این همه، هنوز هم می‌شود نام جلد یک آیین دادرسی مدنی را بر جلد کالینگور یکی از آنها دید. وسایل دیگری هم هستند؛ ماشین لباسشویی رها شده در گوشه‌ای، یخچال سفید رنگ، تختخوابی که دیگر زهوارش دررفته و چوبش به نک و نال افتاده است. توپ بازی، صندلی آرایشگری، چمدان و انبوه لباس‌های رنگارنگ که روزگاری تنی در آنها نفس می‌کشید، مبلمان و موکت‌های خاک خورده که اندوه و فراموشی با بندبند تار و پودشان گره خورده است و آینه‌ای بزرگ و قدی که حجم این اندوه بزرگ را در دلش جا داده است.

پرده سوم؛ چند خرده‌روایت
یک. صلات ظهر است، گرما بیداد می‌کند و هرم آفتاب کانیترهای آهنی را بغل کرده است. کامیونی می‌پیچد توی یکی از دالان‌ها و قرار است تلی از خاطره در یکی از کانتیرها فرود بیاید. اینجا زندگی‌ها زندانی می‌شوند. زمان از حرکت می‌ایستد و خدا می‌داند عقربه‌های ساعت یک زندگی دوباره کی به حرکت درخواهد آمد.مرد میانسالی صاحب بار است. خوش برخورد است و می‌گوید کانتینر را به‌صورت تجاری اجاره کرده است، اما از حال و هوای انبارها بی‌خبر نیست؛ «شنیدم که خیلی‌ از زوج‌های جوان دیگر قادر به پرداخت اجاره خانه نیستند، وسایلشان را می‌آورند اینجا و دوباره برمی‌گردند خانه پدر و مادرشان. فکر می‌کنم در ۲ سال گذشته که تهیه مسکن بحرانی شده، کارایی این انبارها بیشتر شده است».

دو. زن جوان دیگری از راه می‌رسد، گرمازده و پریشان است، کلیدش را در قفل می‌چرخاند و دنبال وسیله‌ای می‌گردد. به گرد و خاک نشسته روی مبل‌ها دست می‌کشد، نگاهش را از روی تل خاطره‌ها می‌دزدد و سریع در را می‎‌بندد. حال و حوصله ندارد و با اکراه چند دقیقه‌ای همکلام می‌شود؛ «سال ۹۵ وسایلمان را آوردیم. قبلش خانه‌مان ۸۰ متری بود. اما بد آوردیم و مجبور شدیم یک خانه ۴۰ متری اجاره کنیم اما خیلی از وسایل در خانه کوچک جدید جا نمی‌شد. این شد که فقط وسایل ضروری را بردیم و مابقی را آوردیم اینجا؛ تخت، تردمیل، مبل و خیلی چیزهای دیگر را. فکر می‌کردیم ۶ ماهه مشکل‌مان حل می‌شود. اما نشد، حالا نزدیک ۵ سال است که وسایلمان اینجا مانده و هربار که چیزی احتیاج داشته باشم این همه راه می‌آیم و آن را می‌برم.»

سه. مریم زن ۴۰ ساله دیگری است که وسایلش چند سال می‌شود که در انبار مانده. به وضوح غمگین است و بعد از این همه سال، هنوز حرف زدن از ماجرای اجاره کانتینر آتش به جانش می‌زند؛ «خیلی از زن‌ها بعد از جدایی جایی ندارند، برمی‌گردند خانه پدر و مادرشان و مجبور می‌شوند جایی برای وسایلشان پیدا کنند. من هم بعد از طلاق برگشتم خانه پدر و مادرم. آنها هم مستأجر بودند. در حیاط خلوت خانه‌شان بعضی از کارتن‌هایم را گذاشتم و مبل و کمدهایم را هم گذاشتم توی حیاط. اما یک روز صاحبخانه آمد و وسایلم را دید و فهمید من و دو بچه‌ام هم با پدر و مادرم زندگی می‌کنیم. اول اجاره خانه را دو برابر کرد و بعد هم گفت کلا تخلیه کنید.»

مریم از حال و هوای آن روزها می‌گوید؛ از مصیبتی که به قول خودش آوار شده بود سرش؛ «وسایلم زیاد بود و در عین حال نمی‌توانستم برای خودم خانه‌ای اجاره کنم. با پدر و مادرم رفتیم یک خانه دیگر و حالا یک سال‌ونیم است که وسایلم را آورده‌ایم اینجا. اما دلم می‌خواهد بتوانم خانه‌ای برای خودم اجاره کنم و دوباره وسایلم را از انبار بیرون بیاورم و بچینم در خانه خودم.»

مریم دو بچه دارد و بعد از جدایی حضانت آنها را گرفته است؛ «دخترم ۱۶ ساله و پسرم ۵ ساله است». بعد از یک سال و نیم که می‌خواهد از روز اجاره انبار حرف بزند، دوباره منقلب می‌شود؛ «خیلی حالم بد بود. حس می‌کردم دارم قبر می‌خرم؛ یک قبر آهنی». به اینجای قصه که می‌رسد، اشک راهش را باز می‌کند و بریده بریده حرف می‌زند؛ «خیلی سال بود که ازدواج کرده بودم. به وسایلم وابسته بودم و انگار یه تکه از وجود خودم را داشتم توی این قفسه‌ها جا می‌گذاشتم. دعا کنید خدا یک راهی جلوی پایم بگذارد، پولی دستم بیاید و بتوانم از این وضع بیرون بیایم.»

مریم بعد از جدایی در یک آرایشگاه مشغول شده، شینیون‌کار بوده اما کرونا که هجوم آورده کارش تعطیل شده و حالا فروشنده یک شیرینی‌فروشی است. با پول فروشندگی هم که نمی‌شود به راحتی پول پس‌انداز کرد. در این یک‌سال‌وخورده‌ای خیلی‌ها به او گفته‌اند که وسایلش را بفروشد، اما می‌گوید: «وسایل را بفروشم، با این گرانی‌ها مگر می‌توانم دوباره چیزی بخرم؟!» راست می‌گوید.

چهار. زن دیگری در دفتر مدیریت نشسته و به‌نظر می‎رسد معطل حساب و کتاب است. ۵ سال است که وسایلش را به انبار منتقل کرده است. ظاهر آراسته‌ای دارد و قصه‌اش خیلی متفاوت‌تر از غالب آدم‌های گرفتار اینجاست؛ «در دبی زندگی می‌کردیم. بعد خانه‌ای در اسپانیا خریدیم و وسایلمان را برداشتیم و قرار بود برویم اسپانیا. اما شرکتی که در دبی از طریق آن خانه جدید را خریده بودیم کلاهبردار از آب درآمد و ۶۰ هزار دلارمان را خورد. چند ماه وسایلمان را آوردیم ایران، نمی‌دانستیم چه کار کنیم و در نهایت از سال ۹۵ آوردیمشان اینجا.»

ناخودآگاه می‌گویم پس شما وضعتان خیلی بهتر از سایر مراجعان اینجاست. ناراحت می‌شود؛ «عزیزم ۶۰ هزار دلارم را خورده‌ و برده‌اند. بیشتر از ۶-۵ سال است که درگیر شکایتم، جای دیگری هم نمی‌توانم بگیرم. چون خانه ایرانمان را فروخته و پول خانه اسپانیا را جور کرده بودیم. چند سال است که روی هواییم. خانه‌ای که آن موقع ۶۰۰ میلیون فروختیم حالا شش میلیارد شده است! می‌گویی وضعم خوب است؟!»

پرده چهارم؛ هجوم کرونا، اندوه مسکن
اینجا تنها یکی از ده‌ها انبار حاشیه تهران است و با این حال، به قول لیلا محمدی، مدیر انبار، ۹۹ درصد کانتینرهای آن پر است. در دو،‌ سه‌ سال گذشته که قیمت مسکن و هجوم کرونا دمار از روزگار خیلی‌ها درآورده است، انبارها بیشتر از سال‌های گذشته رونق گرفته و علاوه بر حاشیه حتی در برخی از مناطق شهر هم پیشروی کرده است.
محمدی به همشهری می‌گوید: «معمولا مراجعانمان در فصل تابستان بیشترند. اما در ۲ سال گذشته، کل سال متقاضی داشتیم و به وضوح مشخص است که کرونا صددرصد بر وضعیت زندگی مردم تأثیر گذاشته است. علت مهم دیگر گرانی مسکن است. اینجا همه جور آدمی پیدا می‌شود؛ هم زوج‌های جوان داریم و هم زندگی‌های ۳۰ ساله. اغلبشان هم به‌دلیل مشکلاتی که در تهیه مسکن دارند، طلاق می‌گیرند و وسایلشان را به اینجا می‌آورند».

گرانی این روزها کمر خیلی‌ها را خم کرده و هزینه‌های بالای اجاره‌خانه هم آب پاکی را روی دستشان ریخته است. کسانی هستند که حتی از پس اجاره ماهانه همین کانتینرها که ۵۰۰ هزار تومان است، برنمی‌آیند؛ «خیلی‌ها همین ۵۰۰ هزار تومان را هم نمی‌توانند پرداخت کنند. گرچه ما پس از موعد قرارداد می‌توانیم کانتینرها را تخلیه کنیم اما معمولا این کار را نمی‌کنیم. مشتری‌هایی داریم که از سال ۹۷ تا الان اجاره پرداخت نکرده‌اند ولی باز هم ملاحظه شرایطشان را کرده‌ایم اما بعضی‌ها اصلا مراجعه نمی‌کنند و ما ناچاریم انبارشان را تخلیه کنیم».

محمدی هم از جنگ و جدال‌ها می‌گوید، از روزهای پرآشوبی که سکوت دالان‌ها را درهم‌می‌شکند؛ «مدام شاهد جدال و درگیری خانواده‌ها هستیم. یا طرف کار ندارد و از سر ناچاری آمده، یا مرد به‌خاطر بدهی در زندان است و زنش قدرت پرداخت اجاره‌خانه را ندارد. اینجا خیلی غم‌انگیز است. از ۹۹ درصد مراجعان ما شاید تنها ۹ درصدشان از قشر مرفه باشند. آنها هم یا کارمندان وزارت امور خارجه هستند که برای زندگی به خارج از کشور می‌روند یا کسانی هستند که به‌صورت موقتی قصد خروج از کشور را دارند و وسایلشان را پیش ما می‌گذارند. البته در سال‌های اخیر یکی،دو مورد زن و شوهرهایی را هم داشتیم که در آستانه طلاق وسایلشان را آوردند اینجا، اما بعد از مدتی با هم برگشتند و وسایلشان را بردند و دوباره زندگیشان را از سر گرفتند.»

محمدی می‌گوید که بیشتر انبارها با وسایل خانه پر شده است، اما در یک سال گذشته به‌دلیل شیوع کرونا، خیلی از رستوران‌دارها هم آمده‌اند؛ «حتی چون قیمت اجناس روزبه‌روز تغییر می‌کند، عده‌ای هم هستند که پیشاپیش برای فرزندانشان خورد خورد جهیزیه می‌خرند و اینجا انبار می‌کنند تا روزی که موعد ازدواجشان مهیا شود. بعضی از مراجعانمان هم مسکن مهری هستند. برای مدتی وسایلشان را آورده‌اند اینجا و خودشان رفته‌اند خانه پدر و مادر یا اقوامشان و منتظرند خانه‌هایشان آماده شود. چون دیگر توان پرداخت اجاره‌خانه ندارند. فکر نکنید ماجرایشان برای مثلا یک سال پیش است، نه از سال ۹۰، ۹۱ منتظرند تا خانه‌هایشان را تحویل بگیرند!»

ظهر پنجشنبه اواخر خرداد است. تک و توک مراجعان رفته‌اند و تنها رقابت باد و آفتاب است در این زمین خشک و بی‌آب و علف؛ رقابتی تماشایی اما بی‌تماشاچی، که تماشاچیانش سال‌هاست در قفسه‌های بزرگ و سنگین و آهنین با بغضی فروخورده در بند و خفته‌اند.

صنعت ساختمان در حال نابودی است

مهندس بهرام گودرزی در گفت و گو با «بهار نیوز» ضمن انتقاد از روند موجود در صنعت ساختمان درایران گفت: یکی از مسائل قابل توجه در حوزه مسکن صنعت ساختمان‌سازی است. من به عنوان یک فعال صنعت ساختمان به جرات می‌گویم که صنعت ساختمان در ایران در حال به قهقرا رفتن است و باید مسئولین فکری به حال این صنعت بکنند.

مدیراملاک «کوثر» همچنین افزود: ساختمان‌سازی در سال‌های گذشته یک کار حرفه‌ای و مطابق با استانداردهای موجود بود اما اکنون به دلیل ورود افراد غیر حرفه‌ای و نبودصاحب فن، این بخش شرایط بحرانی پیدا کرده است. متاسفانه افرادی وارد صنعت ساختمان شده‌اند که هیچ تخصصی در این زمینه ندارند. مهندسینی که تحصیلات دارند اما تجربه کافی ندارند و یا افرادی که تخصصشان اصولا ساختمان نیست! این روند سبب شده که ساختمان‌ها کیفیت و کمیت خود را از دست بدهند. به عنوان مثال ساختمانی با قدمت 90 سال در مقابل تمام حوادث طبیعی و غیر طبیعی هنوز پابرجاست اما ساختمان دیگری که چند سال از ساخت آن می‌گذرد با چند ریشتر زلزله و یا یک تکانه فرو می‌ریزد.

این کارشناس املاک سپس در پایان تاکید کرد: به دلیل زد و بندهای غیر حرفه‌ای و نادرست در صنعت ساختمان و ساخت و سازهای غیراصولی متاسفانه دود این روند نادرست به چشم مصرف کننده می‌رود. به طور کلی سخن گفتن از صنعت ساختمان مثنوی هفتاد من است که باید حتما برای آن چاره‌ای اندیشیده شود.

تهران مگر کجاست؟ کدامین بهشت روی زمین؟!

مسعود رفیعی طالقانی/روزنامه نگار: درست در روزی که رییس‌جمهوری در اظهاراتی بهت برانگیز، از پاسداری از معیشت مردم تا روز آخر عمر دولتش سخن گفته، در خبرها می‌خوانیم که متوسط قیمت مسکن در تهران به متری 27 میلیون و چهارصد تومان رسیده است و دقیقا معلوم نیست رییس‌جمهور دارد از کدام معیشت پاسداری می‌کند؟! فقط کافیست به یک قلم از سبد معیشت خانوار در تهران نگاه کنیم که «مسکن» نام دارد و آنوقت باقی اش را بگذاریم برای خودشان!
همین ابتدا بگذارید از مناظره‌های ریاست جمهوری 92 وام بگیریم و بپرسیم مسکن در کدام تهران؟ تهران 4 درصدی‌ها یا تهران 96 درصدی‌ها؟!
در تهران 96 درصدی‌ها، شاید این قیمت‌ها کمی و فقط کمی به واقعیت نزدیک باشد، اما در تهران 4 درصدی ها، قیمتها تا متری 100 میلیون تومان و بیشتر از این حرفها هم رسیده است. بستگی دارد سرمایه دار و سرمایه خوار چه کسی باشد و ملک، کجای آن بالا بلندی‌های تهران؟! بله، در این پایتختِ آهن و مازوت، دو زندگی در جریان است که یکی نامش «زندگی» است و آن دیگری، نامش «مرگ تدریجی میلیون‌ها زیست- رویا» ست! اینها سیاه نمایی نیست؛ زیرا دیگر، سیاه نمایی هم در این بازار مکاره، از معنای خود تهی شده است؛ آخر سیاهی هم حدودی دارد و آنچه در این آشفته بازار می‌بینیم، جایی فراتر از حدود سیاهی است.
مگر می‌شود در شهری که کارگرش در خوشبینانه‌ترین حالت ماهی 2 و نیم میلیون تومان می‌گیرد و معلم اش و تکنیسن اش و پرستار بخش ویژه کرونایش و راننده تاکسی اش و مجری صدا و سیمایش و حتی مشاور املاکش و همین طور الی آخر… و مقامات، خودشان می‌گویند که خط فقر به ماهیانه 11 میلیون تومان رسیده، آپارتمان به مترِ متوسط 27 و 28 میلیون تومان برسد؟! مگر اینجا کجاست؟ خنده دار نیست که اینها را همه می‌دانیم و در عین حال باورمان هم نمی‌شود؟! مگر اینجا «بازل» است، مگر «لاس وگاس» است، مگر «ژنو» است یا «تورنتو» در جهانی توسعه یافته؟ اینجا مگر کدامین بهشت روی زمین است که زندگی در آن باید این قدر دست نیافتنی و‌ترسناک شود؟! اینجا مگر همان تهرانی نیست که همه می‌خواهند از آن بگریزند اما چون راه فرار و مفری نیست، باز به درهای بسته اش می‌خورند و دوباره، خود را سرگردان در اقیانوس سیاهی و صدا و تلخی اش می‌بینند. شهری که هیچ چیز در ساخت و سازش، خوشایند یک ذهن آزاد و آزادی دوست نیست. پس چرا باید در چنین شهری، قیمت مسکن، آن هم در مناطق موسوم به پایین شهر، برسد به متری 20 میلیون و 30 میلیون و 40 میلیون؟!
چه نتیجه‌ای از چنین وضعی باید بگیریم جز اینکه سوداگرها و حامیان گردن کلفت شان، حتی یک پایین شهر را هم برای بدبخت- بیچاره‌ها نگذاشته‌اند که بماند! آنها همه جا را بلعیده‌اند و یک ملت را سرگردان رها کرده‌اند میان چنگال آرزوهایشان که حالا دیگر جز ابزاری برای فناشدن آدمها نیستند. اینجا جایی است که به راحتی آب خوردن، «مسکنِ ارزان» و «در دسترس همه» را که از اولیه‌ترین نیازهای زندگی آدمهاست و نیز در زمره پررنگ‌ترین آرمانهای انقلاب اسلامی57، بدل کرده‌اند به کالایی سرمایه‌ای که به واسطه آن، هم نظام عرضه و تقاضا بهم خورده و هم یک جامعه بی بضاعت، به تماشای «فرا تورم» ی استخوان خردکن نشسته است.
مردم از خود می‌پرسند مگر تهران جز مصیبت چه دارد؟ شاید آن روزگاری که می‌خواستیم تهران، پایتخت همه ایرانیانی باشد که دل در گرو ایران شان دارند، گذشته است. حالا تهران، تنها پایتخت مایه دارهایی است که با داد و ستد ملک و سوداگری و دست درازی به منابع و منافع ملی، فقط توبره خود را پر می‌کنند، آنهم بی پروای سرنوشت میلیون‌ها زن و مرد و پیر و جوانی که خانه و سرپناه ندارند و بی سرپناه، کجا می‌توانند دمی آسوده باشند؟!
می گویند بنابر گزارشهای آماری، در دی ماه گذشته متوسط قیمت هر متر مسکن در شهر تهران ۲۷ میلیون و ۳۹۰ هزار تومان بوده که نسبت به ماه قبل و ماه مشابه سال قبل به‌ترتیب 1. 8 و 98. 3 درصد افزایش دارد و بعد بلافاصله باید این آمار را بخوانیم که می‌گوید تعداد معاملات انجام شده در دی ماه سال ۱۳۹۹ معادل 3500 فقره بوده که نسبت به ماه مشابه سال قبل 67. 1 درصد کاهش را نشان می‌دهد. این آمارها تحلیل چندان خاصی نمی‌خواهند، چون همه چیز مشخص است. بازی را بازی گردانان خوب بلدند! آنها می‌خواستند دست همه از خانه دار شدن کوتاه شود و شد؛ چون قرار بود آنجا سرمایه‌های سوداگران، ارزش افزوده پیدا کند و با نوسانات قیمت دلار و باقی شاخص‌ها دچار حضیض نشود.
این اما حضیض یک ملت است که به دست عده‌ای مفت خور رقم خورده است. آقای روحانی، دیگر خیلی دیر شده که شما بخواهید از معیشت مردم پاسداری کنید. مسکن که نخستین رکن یک معاش اجتماعی است، دیگر برای مردم کشور ما بدل به کابوسی تلخ شده و شما حتی نمی‌توانید مردم را از این کابوس بیدار کنید تا شاید کمی کمتر عذاب بکشند.
خلاصه آنست که ماجرای مسکن در ایرانِ سال‌های اخیر، قصه‌ای است پر آب چشم…

فاجعه روز افزون کودک همسری در ایران؛ گزارش تازه



یک کودکِ ۱۳ ساله متأهل در سیستان و بلوچستان هنگام زایمان جان خود را از دست داد.

به گزارش کمپین فعالین بلوچ، روز چهارم تیر ماه، یک کودک متأهل ۱۳ ساله که باردار بوده است، جهت انجام عمل زایمان به بیمارستان رازی سراوان مراجعه کرده است. این کودک هنگام زایمان جان خود را از دست داده است.

هویت این کودک «حدیثه سپاهی» فرزند انوشیروان از اهالی شهر گلشن سراوان عنوان شده است.

گزارش شده است این کودک در سن ۱۲ سالگی به ازدواج یک مرد درآمده است. طبق این گزارش، سه ماه پس از ازدواج، کودک متأهل باردار شده است.

بر اساس آماری که «فاطمه فاضلی»، مدیرکل بانوان و خانواده استانداری سیستان و بلوچستان، ارائه کرده است، این استان رتبه سوم کودک-همسری را در کشور به خود اختصاص داده است.

این آمار در حالی منتشر شده است که خانم فاضلی عدم ثبت بیش از ۳۰ درصد ازدواج‌ها در استان را تأیید کرده است.

آسیب‌های روانی و عاطفی، آسیب پذیری در برابر بیماری‌های مقاربتی و سرطان دهانه رحم، خطر مرگ و میر بالاتر کودکان باردار نسبت به زنان بالغ، افزایش خشونت‌های خانگی علیه زنان و محرومیت از تحصیل از جمله تبعات کودک همسری است..

فیلم؛ انتخابات: علت شیوع گسترده کرونا در جنوب ایران



استاندار سیستان و بلوچستان به علت اینکه در کادر دوربین قرار نگرفت به خبرنگار صدا و سیما توهین می‌کند. این اظهارات توهین‌آمیز حواشی زیادی در فضای مجازی ایجاد کرده است.

رسانه های خبری فارسی زبان خارج کشور در این باره گفتند: صداوسیما ویدیویی از حضور ایرج حریرچی، معاون وزارت بهداشت و درمان را در زاهدان منتشر کرده که نشان می‌دهد احمدعلی موهبتی، استاندار سیستان و بلوچستان از اینکه در کادر دوربین صداوسیما نیست عصبانی شده و به خبرنگار توهین می کند.

فیلم زیر؛ گفت‌وگو با یک پزشک و تحلیلگر مسائل سیاسی: کشاندن مردم محروم این استان به پای صندوق های رای برای بیعت با خامنه ای و رئیسی، علت اصلی شیوع گسترده و مهارناپذیر کرونا در این منطقه است

فیلم؛ خودسوزی معلم: سخنان خشم آلود خطاب به حاکمان



سخنان شجاعانه و سوزناک یک معلم شجاع در مراسم خاکسپاری امین کیانپور، معلم به جان آمده ای که هفته گذشته در اعتراض به ظلم و ستم قوه قضائیه جمهوری اسلامی، در مقابل ساختمان دادگستری استان اصفهان خود را به آتش کشید. امین کیانپور پدر دو فرزند دختر بود.

معلمی که می‌سوزد؛ ایرانی که می‌سوزد
دلم می‌سوزد از باغی که می‌سوزد…