Previous Next

بحران برف در استان گیلان؛ تعداد کشته ها+فیلم


بارش برف سنگین در استان گیلان در حالی باعث غافلگیری مدیریت بحران استان و مسدود شدن اکثر راه‌های اصلی و فرعی، در راه ماندن مسافران، قطعی برق، آب، گاز، اینترنت و مشکلات بسیار دیگر شده که بارش چنین برفی پیش‌بینی شده بود. بارش برف در شهر رشت به ۵۰ سانتی‌متر و در ارتفاعات به دو متر رسیده است. بارش برف و برف‌روبی نشدن در لاهیجان و لنگرود و شهرستان‌های دیگر به گونه‌ای است که امکان خروج خودروها از خانه‌ها وجود ندارد. بارش شدید برف در استان گیلان که از روز دوشنبه آغاز شد مشکلات بسیار زیادی برای مردم ایجاد کرده است.

فیلم زیر: تعداد فوتی ها و مصدومین بر اثر بارش سنگین برف از زبان سخنگوی اورژانس

حجم باور نکردنی برف در مناطقی از ایران

بارش برف در برخی مناطق کشور که از شب گذشته آغاز شده همچنان ادامه دارد و ارتفاع برف در این مناطق به یک الی شش متر هم رسیده است.

سازمان هواشناسی اعلام کرد: تا روز سه‌شنبه در اغلب مناطق کشور کاهش دما و وزش باد شدید خواهیم داشت؛ امروز در ۲۲ استان کمینه دما صفر و زیر صفر درجه خواهد بود. روز دوشنبه در شهرهای گیلان، آذربایجان غربی، غرب زنجان و شرق کردستان و همچنین ارتفاعات استان‌های قزوین، تهران، البرز و سمنان بارش برف بین ۱۰ تا ۱۱۰ سانتی‌متر (در ارتفاعات) خواهیم داشت. از روزهای چهارشنبه و پنجشنبه مجدداً روند افزایش نسبی دما در کشور خواهیم داشت.

پلیس راه: وضعیت راه‌ها نامناسب است/ شمال نروید
معاون راهداری سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای از مسافران خواست تا به دلیل بارش یک متری برف و برودت تا ۲۵ درجه زیر صفر، از مسافرت در تعطیلات هفته جاری به استان های شمالی خودداری کنند.معاون سازمان راهداری اظهار داشت: به مسافران توصیه می‌کنیم به دلیل این بارش سنگین اگر قصد سفر در تعطیلات هفته جاری را دارند، با باک پُر و زنجیر چرخ به سفر بروند؛ چون احتمال قیچی کردن جاده توسط کامیون‌ها بسیار زیاد است که در پی آن، چند ساعت راه بندان برای خودروهای پشت سر ایجاد می‌شود؛ جابه جایی کامیون‌هایی که جاده را قیچی می‌کنند، بسیار سخت‌تر از خودروهای سواری است و خودروهای پشت سر می‌بایست ساعت‌ها روشن باشند تا بخاری آنها کار کند.

ارتفاع برف در جاده مهاباد – بوکان به بیش از ۶ متر رسید
رییس اداره راهداری و حمل‌ونقل جاده‌ای مهاباد(آذربایجان غربی): گفت: ارتفاع برف در گردنه «قره‌بلاغ» محور مهاباد – بوکان که به بیش از ۶ متر رسیده است، موجب بسته شدن این محور برای سومین روز متوالی شد. شدت کولاک در این محور به حدی است که چند دستگاه خودرو و ماشین‌آلات سنگین راهداری این شهرستان از جمله ۲ دستگاه لودر و گریدر در زیر برف مدفون شدند.

بارش برف در مناطق کوهستانی گیلان به یک متر رسید
بارش برف در مناطق کوهستانی استان گیلان که از شب گذشته آغاز شده همچنان ادامه دارد و ارتفاع برف در این مناطق به یک متر رسیده است.

فیلم حضور ترامپ در دادگاه قاضی صلواتی!

۲۲ بهمن – ببینید جمهوری اسلامی به چه فلاکتی افتاده است؛ نمایش مضحک با حضور قاضی صلواتی و حکم زندان برای ترامپ و بن سلمان در راهپیمایی!!

فیلم؛ مرگ بر آمریکا گفتن نسل امام خامنه ای

فیلم؛ نسل انقلاب خامنه ای: مرگ بر روحانی!


روز گذشته در راهپیمايی حکومتی 22 یهمن برغم همه تلاشها حکومت خامنه ای نتوانست با معرکه‌ گیری و صحنه‌ سازی و جوسازی های تلویزیونی و رقسم سازهای میلیونی، ضعف و تشتت و اوضاع بحرانی حاکمیت را بپوشاند

فیلم زیر: یک کودک خردسال در حال سردادن شعار مرگ بر روحانی

انقلاب؛ ما را به خاطر خطایی که کردیم ببخشند


نامه شیرین عبادی به نسل جوان ایران : ما را به خاطر انقلابی که من و هم نسلان من به راه انداختیم ببخشید

نامه‌ای به دخترانم و هم نسلانش

این نامه را در بهمن ۱۳۹۸، چهل و یک سال بعد از انقلابی که من و هم‌نسلان من به راه انداختیم، خطاب به دخترانم و هم‌نسلانشان می‌نویسم. با این امید که ما را به خاطر خطایی که کردیم ببخشند.

ما را ببخشید که دنیای شما را خراب کردیم، قصدمان این نبود. می‌خواستیم دنیای خودمان و شما را بهتر از آنچه که بود بسازیم. اما راه را به‌خطا رفتیم. مشکل در عدم شناخت از رهبر جدیدی بود که ما، میلیونها ایرانی بدون شناخت درست از او، بدون اینکه یک کتاب از او خوانده باشیم، بدون اینکه سخنانش را در بحث‌های آزاد شنیده باشیم، به دنبالش راه افتادیم و شعار «مرگ بر» و «زنده‌باد» سر دادیم. شاید اگر آزادی_بیان بود و امکان خواندن آثار روح‌الله خمینی وجود داشت، اگر او در رسانه‌ها به گفت‌وگوی آزاد دعوت می‌شد، اگر آزادی احزاب و فعالیت‌های سیاسی وجود داشت شعار «مرگ بر شاه» بر سر زبانها نمی‌افتاد. اگر گروه‌های سیاسی می‌توانستند روشنگری کنند، به ورطه خطرناک دنباله‌روی از رهبری که نمی‌شناختیمش نمی‌افتادیم.

امروز که به گذشته می‌نگرم متوجه می‌شوم که انقلاب، در زمانی رخ داد که وقتش نبود. اصلاحاتی که این سالها زیاد درباره آن شنیده‌ایم، زمانش همان چهل و اندی سال پیش بود. که اتفاقا با توجه به بیماری شاه که خودش از روند آن خبر داشت و با توجه به مدیریت شاهپور بختیار که سابقه ایران‌دوستی و وطن‌دوستی او بر کسی پوشیده نبود، زمان اصلاحات همان‌وقت بود و ما می‌بایستی به جای خمینی به دنبال او می‌رفتیم. برخلاف شعاری که آن زمان خیلی زود بر زبانها افتاد و به ناراستی ذهن مردم را گمراه کرد بختیار هرگز «نوکر بی‌اختیار» نبود! و همانطور که گفتم همه این مشکلات از آنجا سرچشمه گرفت که ما فرصت شناختن خمینی را نداشتیم. می‌پنداشتیم که رهبر دینی که لباس روحانی بر تن دارد قابل اعتماد است زیرا دروغ نمی‌گوید. فکر کردیم خمینی قرار نیست در دنیای مادی و سیاسی ما دخالتی کند. چنانچه خودش اینها را می‌گفت.

و همه چیز ناگهان در خدمت او در آمد. یادم است که منتظر می‌ماندیم تا بیانیه‌های او را از رادیوی بی‌بی‌سی بشنویم. وقتی او بیانیه می‌داد که مثلا در فلان ساعت به خیابان‌ها بروید، ما پیامش را از رادیو بی‌بی‌سی دریافت می‌کردیم و اگر شاه و اطرافیانش معترض می‌شدند که بی‌بی‌سی در امور داخلی ایران مداخله و انقلاب را هدایت می‌کند، پاسخ کاملا قانع‌کننده بی‌بی‌سی این بود که ما اخبار هر دوطرف را پوشش می‌دهیم؛ هم بیانیه‌ها و اخبار شاه و هم مخالفانش. به هر حال اتفاقی که می‌افتاد این بود که هزاران نفر مثل ما عصرها گوش به رادیو می‌دادند تا بیانیه‌های خمینی خوانده شود و آنها برنامه صبح روز بعد و راهپیمایی ها را بدانند.

بازخوانی این خاطرات برای این نیست که فرض را بر مقصر دانستن دیگران از جمله رادیوهای فارسی‌زبان بگذاریم. چون مقصر ما بودیم که ندانسته به حکومتی که از محتوایش بی‌خبر بودیم رای دادیم. مشکل از ما بود که به جای گوش دادن به سخنرانی‌هایی که تک‌گویی یک فرد بود، به دنبال بحث و گفت‌وگو با او نبودیم. یا حتی به دنبال خواندن یک کتاب از رهبر این جریان نبودیم تا عمق نگاه و نظرش برایمان روشن شود. همانطور که گفتم اگر کتابهای او در ایران چاپ و منتشر می‌شد و در دسترس عموم قرار می گرفت شاید این همه دنباله‌رو پیدا نمی‌کرد و عکسش را در ماه نمی‌دیدند .

اما شد آنچه که نباید بشود و رسیدیم به امروز که ایران زیبا اینچنین عزادار جوانانی است که طی این سالها جان بر سر آزادی داده‌اند تا آن خطای نسل ما را جبران کنند.

رسیده‌ایم به امروزی که جوانانمان با چه عشق و چه سختی تحصیل می کنند، اما شغل و آینده و رفاهی که انتظارش دارند را در وطن‌شان نمی‌یابند. آزادی و امنیتی که توقع دارند را در میهن‌شان نمی‌بینند. هزاران جوان ایرانی در جستجوی کار و آزادی با چشمان گریان خانه و خانواده را ترک کرده‌اند رفته‌اند تا در اروپا و امریکا رویاهایشان را دنبال کنند و البته باعث سازندگی و آبادانی آن کشورهای میزبان شوند.

چرا؟ چون در چون در وطن جایی برای آنها نمانده است. کشور به اندازه یک خانواده صد فامیل فاسد کوچک شده و هر کسی خارج از این دایره باشد، امیدی به پیشرفت و زندگی سالم و شایسته تلاش و کرامت خود نخواهد داشت.

خمینی که در پاریس از آزادی برای همگان صحبت می کرد به محض اینکه پایش به ایران رسید و فقط چند هفته بعد از انقلاب اعلام کرد که زنانی که در ادارات و شرکتهای دولتی کار می کنند باید روسری داشته باشند. همانروز فهمیدم که یک روحانی هم می‌تواند به‌راحتی دروغ بگوید. یک رهبر مذهبی هم می‌تواند خدعه کند. و همان روز راهم را به‌شخصه از این انقلاب و رهبرش جدا دانستم.

از هزینه‌ای دیگر انقلاب این بود که به عنوان یک زن اجازه قضاوت نیز از من گرفته شد. اما این هزینه هم کمک کرد که بدانم چنین انقلابی هرگز تامین کننده ازادی و برابری حقوق من به عنوان یک زن نخواهد بود. اما جدا شدن راهم از انقلابیون فرصت تازه‌ای برای من ایجاد کرد و افقهای جدیدی را نشان داد.

برای اینکه شرمساری خودم را کم کنم، کم‌کم متمرکز شدم بر حمایت از قربانیان نقض حقوق بشر در قالب دفاع‌های حقوقی به عنوان وکیل. در این راه هزینه‌های زیادی داده‌ام. اما صادقانه بگویم که با وجود همه فعالیتهایی که برای جبران خطای گذشته کرده‌ام و با وجود همه هزینه‌هایی که داده‌ام، هنوز خودم را بدهکار نسل جوان می‌دانم. نسلی که وطنشان ویران شد به خاطر اشتباه ما.

امروز چهل و یکمین سالروز همان واقعه شوم است. من بعد از انقلاب مادر شدم. می‌دانستم دخترانم که بزرگ شوند روزی مرا با این سوال روبه‌رو خواهند کرد که چرا با انقلابی همراه شدم که نتیجه‌اش ویرانی آینده آنها بود.

وقتی به گذشته فکر می کنم خودم را مدیون نسل جوانتر می‌بینم. نسلی که سزاوار آن بودند که کشوری آباد تحویل بگیرند و چنین نشد.

اما به سهم خودم بابت آن راهپیمایی ها خودم را مقصر می دانم. خود را موظف می‌دانم از آنها عذرخواهی کنم. ما را ببخشید، باید درست نگاه می‌کردیم. باید درست انتخاب می‌کردیم!

******************************

شکست انقلاب اسلامی، نه فقط جمهوری اسلامی

شکوه میرزادگی: هر سال، همزمان با سالگرد انقلاب اسلامی 57، نظرات مختلفی در ارتباط با این واقعه گفته و نوشته می شده است؛ از اظهار نظر مردم عادی و هیجان زده ای که «تقصير» انقلاب را تنها به گردن روشنفکران می انداختند تا تحلیل های جامعه شناسانه و سیاسی نويسندگانی که این انقلاب را حاصل «عملکرد شاه»، یا «خودجوشی مردم برای آزادی و عدالت»، یا «مبارزه با امپریالیسم»، یا «توطئه اروپایی ها برای کوتاه کردن نفوذ آمریکا در ایران»، یا «راه حل غرب برای چنگ انداختن بر منابع طبیعی ایران»، و یا «بوجود آوردن کمربندی سبز در مقابل شوروی که هنوز در قدرت بود» و مسایلی از این قبیل می دانستند. اما امسال به جای هر بحثی درباره ی دلایل بوجود آمدن این انقلاب، سخن از شکست آن است.

این روزها، در چهلمین سالگرد انقلاب، جمله ی «چهل سال شکست» – نه تنها از زبان بیشتر ایرانیان در سراسر جهان بلکه از زبان برخی از تحلیل گران و سیاستمداران غیرایرانی نیز – شنیده می شود. اکنون دیگر، جز مسئولین و وابستگان نظام، کمتر کسی از چگونگی برآمدن انقلاب و یا امکان تغییرات و اصلاح آن سخن می گوید؛ وابستگانی که – در توجيه این «چهل سال شکست» – ضمن بهره برداری های مزورانه از نمودارهای فرهنگ ایرانی، مثل خورشید و روشنایی، از اصطلاح زشت «چل چلی» برای چهل سالگی انقلاب ضد ایرانی خود و «پیر نشدن» اين هیولای هراس انگیز در حالِ فرو افتادن می گویند.*

البته پذيرفتن شکست يک «حکومت مذهبی»، که هنوز می تواند برخی از مردمان ساده را از خدا و پیامبر و امام بترساند، و هنوز بر گرده ی سرزمینی ثروتمند نشسته، و هنوز تا بن دندان مسلح است ؛ عقل و هوشیاری می خواهد؛ و این عقل و هوشیاری را باید مدیون دو چیز بود: يکی وجود مردمانی آگاه که در سرزمین ایران، چهل سال رنج کشیده ، شکنجه شده ، و عده زيادی از آنان کشته شده اند اما در مقابل بی خردی سرکوبگر سر خم نکرده اند و ديگری وجود نیروی رسانه های اجتماعی قوی و گسترده ی عصر انقلاب ارتباطات که خوشبختانه انسان امروز دو سه دهه است به آن مجهز شده و به راحتی نمی شود حقایقی را از دید آن پنهان کرد.

اما نکته ای در این میان برای من، و می دانم بسیارانی چون من، هنوز کاملاً روشن نیست: آیا همه ی آن هایی که اشاره به «چهل سال شکست» می کنند منظورشان از شکست خوردنِ پدیده ای به نام «جمهوری اسلامی» است یا شکست مادر اين حکومت که «انقلاب اسلامی» نام دارد؟ چرا که دیده ام برخی از «نواندیشان مذهبی» نيز از «چهل سال شکست» گفته و خواهان جدایی مذهب از حکومت شده اند. همچنين دیده ام برخی از آن ها – که خود در پيدايش انقلاب اسلامی سهيم بوده اند – نیز خواهان جدایی مذهب از حکومت شده و برخی شان «رندانه» خواسته اند تا عملکرد نهاد واقعاً موجود «جمهوری اسلامی» را از مفهوم انتزاعی «انقلاب اسلامی» جدا کرده و بگویند که «انقلاب اسلامی» امری درست و به جا انجام شده اما از جاده اصلی خارج شده است ، و آن چه شکست خورده همين حکومتی است که با نام «جمهوری اسلامی» چهل سال است بر ايران تسلط دارد. آنها، در راستای جا انداختن اين «گزاره»، آنچنان همه چیزِ قبل از انقلاب را بدتر و زشت تر از پس از انقلاب جلوه می دهند که گویی غیر مستقیم بگویند: « اگر از ابتدا مذهب را از حکومت جدا می کردند انقلاب اسلامی می توانست و هنوز هم می تواند فرزندی بهتر از “جمهوری اسلامی” داشته باشد!»

رفتار و گفتار این ها «صاحب نظران!» ما ایرانیان را که در طول چهل سال شاهد آن بوده ایم که هر چه بر سرمان آمده درست ناشی از همین «انقلاب اسلامی» بوده به شدت نگران می کند؛ چرا که ما ديگر بر اين واقعيت قطعی آگاهيم که هر فرزند برون آمده از بطن این هیولا، حتی اگر نام مستعارش «جدایی مذهب از حکومت» باشد جز بدبختی و عقب ماندگی با خود نخواهد آورد. اکنون ديگر خوب می دانیم که در واقع این انقلاب اسلامی بود که – زیر شعار «اسلامیت به جای ایرانیت» و «امت بجای ملت» – همه ی جهان بينی و قوانین خود را از انديشه های ماورای قرون وسطایی که قابليت به روز شدن را ندارند الهام گرفت و با تکیه بر آن یک سرزمین زیبا و آباد را ویران و زندگی میلیون ها انسان را تبدیل به کابوسی هولناک کرد.

ما اکنون دريافته ايم که اين «پرده پوشان فريب کار»، همانگونه که برای مان «حقوق بشر اسلامی» و «فمنیسم اسلامی» و «دمکراسی اسلامی» و «علوم انسانی اسلامی» و… ..و… ساختند، به راحتی و با وقاحت می خواهند سکولاريسم اسلامی» هم بسازند و دیوانه وار و «چل چلی کنان» سالهایی دیگر زندگی میلیون ها انسان را به تباهی و عقب ماندگی بکشانند.

این روزها، در سالروز «مصیبت بزرگ»، بايد حواس مان باشد و مدام تکرار کنیم که این شکست «شکست انقلاب اسلامی» ست؛ انقلابی که همه ی فرزندانش، به هر شکل و شمایلی که باشند، نه هیچ ربطی با تاريخ و فرهنگ ايرانی ما دارند و نه هیچ مناسبتی با فرهنگ پیشرفته امروز جهانی؛ فرهنگی انسانی که بر پايه ی «سکولاریسم»، «دمکراسی» و «اعلامیه ی جهانی حقوق بشر» بنا شده و تنها انسان را مختار و قادر به رقم زدن سرنوشت خویش می داند.

که می‌داند بر ایرانیان در این ۴۱ سال چه گذشت؟!


وزارت خارجه آمریکا به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی با انتشار چند پیام در توئیتر، از سالهای پس از انقلاب با عنوان ۴۱ سال جفا یاد کرد و تاکید کرد که از مردم ایران برای رسیدن به آینده‌ای بهتر حمایت می‌کند.

به گزارش صدای آمریکا، در پیامی که در حساب توئیتر وزارت خارجه آمریکا منتشر شد، آمده است: در ۴۱ سالی که از آغاز انقلاب اسلامی میگذرد، رژیم ایران فقط ترور، فساد، سرکوب، گروگان گیری، جاه طلبی‌های هسته ای، شلیک موشک و ۴۱ سال جفا برای شهروندان و همسایگانش ایجاد کرده است. مردم ایران لایق آینده ای هستند که در شأن گذشته با شکوهشان باشد.

در پیام دیگری که در توئیتر وزارت خارجه منتشر شده نیز آمده است: مردم ایران از ۴۱ سال ناکامی تحت حکومت جمهوری اسلامی رنج برده اند. آنها نباید حتی برای یک سال دیگر متحمل این شکست و ناکامی شوند. ما در کنار مردم برای امید آنها به آینده روشنتر ایستاده ایم.

انقلاب در سراشیبی سقوط نیست

آخوند احمد خاتمی در نشست بصیرتی استان بوشهر، براندازی نظام با تضعیف مبانی اعتقادی، ارزش‌ها، تزریق ناامیدی، دروغ، اهانت، بی‌اعتمادی نسبت به نظام و مسئولان، شکستن ابهت ستون خیمه انقلاب، گسترش فساد در جامعه، کنارکشیدن مردم از انقلاب، نفوذ در مراکز تصمیم‌گیری و تشدید اختلاف‌ها را از توطئه‌های دشمن عنوان کرد.

احمد خاتمی در پاسخ به کسانی که ادعا می‌کنند انقلاب اسلامی در سراشیبی سقوط است گفت: این آمریکا و اسرائیل هستند که در آستانه سقوط قرار دارند.

آخوند حکومتی در محاصره مردم بجان آمده

استقبال مردم از آخوند‏ عبدالحمید خدری نمایندە فاسد و بی لیاقت گناوە در مجلس ولایت خامنەای

مجلس بعدی ولایت مجلس مافیای قالیبافان است


در شورای نگهبان خامنه ای، صلاحیت پاسدار قالیباف تأیید شده است. اصلاح طلبان می گویند اگر قرار باشد به جرم فساد کسی رد صلاحیت شود، قالیباف که از مفسدین پیشانی سفید است.

پاسدار قالیباف متهم به فساد اقتصادی و سوءاستفاده از قدرت و تشکیل باندهای مافیایی خرید و فروش اراضی شهری، در شهرداری تهران است. او در دوره ریاستش چنان پرونده‌های بزرگ و کلفتی از بندوبستها و زد و بندهای گوناگون با مقامات دولتی، نمایندگان مجلس و مهره‌های خامنه‌ای در نهادهای امنیتی به‌بار آورد که رژیم سرانجام مجبور شد افشا کنندگانش را به زندان افکند.

اما امروز یک پرونده کوچک از تخلفات او که مربوط به خانواده‌اش هست در رسانه‌های حکومتی دست‌به‌دست می‌شود و روشن می‌گردد که جز فاسدان و کسانی که اموال عمومی را به یغما می‌برند از صافی شورای نگهبان عبور نمی‌کنند. نمونه خیریه موسوم به متوسلین امام رضا نمایانگر دخل و تصرف قالیباف و همسرش در اموال عمومی و زمینهای دولتی است.

سای رویداد در این باره در مطلبی با عنوان “اسناد و ارقام باور نکردنی درباره خیریه همسر قالیباف”، می‌نویسد: «در حالی که محمد باقر قالیباف برای انتخابات مجلس یازدهم ثبت نام کرده و شورای نگهبان معتقد است او هیچگونه شائبه مالی ندارد، نامه‌نگاریها و اسنادی که این روزها در شهرداری تهران در حال بررسی است، نشان می‌دهد یکی از مواردی که هنوز تعیین‌تکلیف نشده، چگونگی واگذاری زمین‌ها به خیریه زهرا مشیر استخاره همسر قالیباف است»

این رسانه ‌ داخلی ضمن پاسخ به فریبکاری و توضیحات قالیباف که مدعی شده بود هدف ساختن یک بیمارستان عام‌المنفعه بوده و همسرش یکی از اعضای هیأت‌ امنای بیمارستان بوده است، با معرفی اعضای هیأت‌امنا که از همدستانش در غارت اموال مردم در شهرداری بودند می‌نویسد: در سال ۱۳۹۰ تنها ۵درصد از بهای ملک به‌عنوان پیش‌پرداخت توسط شهرداری دریافت می‌شود و قرار می‌شود بخش دیگر ۵درصد نقد و مابقی در اقساط پرداخت شود. چنین قراردادی کاملاً یک‌سویه و به نفع طرف مقابل بوده و مهمتر آن‌که فروش ملک اساساً ارتباطی به سازمان مشارکتها نداشته و این اقدام می‌بایست از طریق سازمان املاک انجام می‌شده است… اگر گمان می‌کنید عجایب این قرارداد با عدم پرداخت بهای زمین به پایان می‌رسد، سخت در اشتباهید؛ در نامه رسمی معاونت مالی و اقتصاد شهری به حراست، ادعا شده که قیمت ملک از ابتدا نادرست بوده و ملک با یک‌پنجم قیمت واگذار شده است.

فیلم زیر: پاسدار قالیباف در تبلیغات زودهنگام انتخاباتی خود از یک دوقطبی جدید به عنوان باعرضه‌ها و بی‌عرضه‌ها در نظام پرده برداشت

ویروسی كه سوژه رسانه‌ های ضد انقلاب شد


رسانه‌های ضدانقلاب و کاربران شبکه‌های اجتماعی شایعاتی را درباره ویروس کرونا منتشر می‌کنند که از خود ویروس کرونا خطرناک تر است.

به گزارش خبرگزاري رسا، این بازوهای رسانه‌ای دشمن اخیرا پس از بازگشت دانشجویان ایرانی از چین ابتدا شایعه کردند که دانشجویان اصلا قرنطینه نشدند! اما پس از انتشار تصاویر و عکس‌های دانشجویان و رو شدن دستشان، سناریوی جدیدی را کلید زدند.

سانه‌های ضدانقلاب از نخست حکومت را به عدم آموزش در برابر ویروس کرونا و پنهان کاری متهم کردند و اکنون با انتشار اطلاعات ناقص و غلط، ضمن ایجاد ترس و دلهره سعی در تشویش اذهان عمومی دارند.

در همین باره شبکه ایران اینترنشنال و رسانه‌‌های ضدانقلاب به تازگی مدعی نگهداری دانشجویان در شرایط نامناسب شدند و حتی ادعا کردند شیشه‌های محل قرنطینه را دودی و برای پنجره‌ها محافظ و نرده گذاشتند تا جو را امنیتی نشان دهند.

. در آخرین اقدام این رسانه‌ها سعی دارند تا اهالی اطراف محل قرنطینه را تحریک کنند و اسکان دانشجویان را خطرناک جلوه دهند .

خشم مردم چین از مرگ مشکوک پزشک افشاگر

یک روز پس از مرگ یک پزشک چینی که برای نخستین بار از وجود ویروس جدید کرونا خبر داد، موج شدیدی از خشم و اندوه و اعتراض جامعه چین را فرا گرفت. چنین واکنش اعتراض‌آمیزی در تاریخ معاصر چین به ندرت دیده شده است.

به گزارش یورونیوز، دکتر لی ونلیانگ، چشم‌پزشک جوان بیمارستان ووهان چین که نسبت به خطر شیوع بیماری مرگبار ناشی از ویروس جدید کرونا هشدار داده بود، خود بر اثر ابتلا به همین بیماری واگیردار در روز چهارشنبه ۶ فوریه درگذشت.

او در ماه دسامبر گذشته در پیامی که برای گروهی از سایر پزشکان فرستاد از ظهور ویروس تاجی‌شکل جدیدی خبر داده و گفته بود که این ویروس مشابه ویروس سارس بوده و احتمالا به همان اندازه خطرناک است.

این پزشک جوان چینی با اعلام این که هفت مورد از افراد مبتلا به این بیماری را مشاهده کرده است، در پیامی که روز ۳۰ دسامبر گذشته فرستاد از همکارانش خواست تا با پوشیدن لباس محافظ و ماسک زدن، از ابتلا به این بیماری و سرایت آن به دیگران جلوگیری کنند.

با این حال در آن زمان نه تنها به هشدار دکتر لی‌ ونلینگ توجه نشد، بلکه پلیس به او هشدار داد که دست از «اظهارنظرهای دروغین» بردارد وگرنه یک پرونده تحقیقات علیه او به دلیل «گسترش شایعات» گشوده می‌شود. مسئولان با احضار لی از او تعهد و امضا گرفتند که از «اخلال در نظم عمومی» با انتشار این گونه اخبار دست بردارد.

خبر درگذشت پزشک ۳۴ ساله چینی ابتدا باعث اندوه شدید مردم چین شد اما این غصه به سرعت در فضای مجازی جای خود را به موجی از خشم عمومی داد. بسیاری از مردم او را تا حد یک «قهرمان ملی» ستایش کرده‌اند.

پیش از این کاربران اینترنتی در چین دولت این کشور را به پنهان‌کاری و ضعف در اطلاع‌رسانی در مورد شیوع بیماری کرونا متهم کرده بودند، اما مرگ دکتر لی اکنون به انتقادها علیه نبود آزادی بیان در چین دامن زده و آن را تشدید کرده است.

برخی منابع از قتل عمدی این پزشک خبر داده‌اند. مقام‌های چینی که از ابتدا با دکتر لی به دلیل هشدارش برخورد کرده بودند، ظاهرا از ترس واکنش مردم برای ساعاتی تلاش کردند تا خبر درگذشت او را هم مخفی نگاه دارند.

برخی روزنامه‌نگاران و پزشکان چینی می‌گویند مقام‌های دولتی با فشار بر روزنامه‌نگاران از آنها خواسته‌اند تا خبر خود را تغییر داده و بگویند که او نمرده و تحت درمان است. اما در واقع او دقیقا در ساعت ۲ و ۵۸ دقیقه روز جمعه مرده بود.

چه کسی فرمان شلیک به هواپیما را صادر کرد؟


خبرگزاری بلومبرگ در گزارشی می‌گوید رژیم ایران تحت فشار بین‌المللی است تا اطلاعات مربوط به ساقط شدن هواپیمای اوکراینی را منتشر کند.

داده‌های ضبط شده در جبعه سیاه و صدای کابین خلبان ممکن است حاوی سرنخ‌هایی درباره زمانی باشد که این هواپیما مورد اصابت موشک قرار گرفت. اما رژیم ایران می گوید برنامه‌ای برای ارسال جعبه سیاه این هواپیما به خارج ندارد.

وزیر خارجه اوکراین گفته: حال ما باید برنامه‌ریزی کنیم که ببینیم چطور می‌توانیم هم به جعبه سیاه دسترسی پیدا کنیم و هم تحقیقات را پیش ببریم. ما با پنج کشور در حال همکاری هستیم.

وی افزود: ما می‌خواهیم بدانیم چه کسی فرمان شلیک موشک به این هواپیما را صادر کرده است.. ما می‌خواهیم سلسله مراتب فرماندهی و این که چه کسی فرمان داده است را پیدا کنیم تا عدالت در مورد او اجرا شود.

شکایت از خامنه‌ای و پاسدارانش

وکلای کانادایی خانواده یکی از قربانیان هواپیمای سرنگون شده اوکراینی توسط سپاه پاسداران، از خامنه‌ای به عنوان فرمانده کل قوا در جمهوری اسلامی شکایت کردند.

این دو وکیل کانادایی که نام موکل خود و خانواده‌اش را به دلایل امنیتی فاش نکردند، در شکایت خود سرنگونی هواپیما را عمدی خوانده و خواستار پرداخت غرامت شده‌اند.
در این دادخواست آمده است که ساقط کردن هواپیما یک اقدام عامدانه و آگاهانه تروریستی بوده است.

در این پرونده همچنین آمده است که از هویت شاکی باید محافظت شود زیرا این خطر وجود دارد که خانواده ایرانی وی توسط رژیم حاکم در معرض آسیب یا مرگ قرار بگیرند.

عکس؛ سعید ملايی در آغوش جودوکار اسرائیلی


جودوکار معروف اسرائیلی عکسی به یادگار با سعید ملایی در صفحه ایسنتاگرامش منتشر کرده است. او در توضیح عکس زیر نوشته: «دوستان همیشگی! مردم ایران و اسرائیل را برای صلح تگ کنید! من سعید را در گرنداسلم پاریس ملاقات کردم. دو قهرمان دنیا، ولی قبل از رقابت، دو دوست خوب…»

ورزشکارانی که به پرچم حکومت ملاها پشت کردند

مهاجرت و پناهندگی ورزشکاران ایرانی اخیرا اوج گرفته است، اتفاقی که البته تازه نیست اما در ماه‌های اخیر در میان قهرمانان و ورزشکاران رشته‌های مختلف شتابی تازه به خود گرفته است.

به گزارش یورونیوز، وقتی سعید مولایی در سپتامبر سال ۲۰۱۹ در اقدامی ناگهانی اعلام کرد دیگر حاضر نیست به ایران بازگردد و می‌خواهد در مسابقات المپیک ۲۰۲۰ زیر پرچم سازمان جهانی المپیک به میدان برود، شوکی جدی به ورزش ایران وارد شد. هرچند مولایی در ادامه مغولستان را برگزید و در نخستین مسابقه با کشور جدیدش به توفیق دست نیافت و در همان مسابقه نخست شکست خورد و از دور مسابقات کنار رفت، اما پس از او این موج پناهندگی ورزشکاران ایرانی، شدت بیشتری پیدا کرد. شوک بعدی خیلی زود از راه رسید. جایی که کیمیا علیزاده نخستین و تنها زن مدال آور ایران در تاریخ بازی‌های المپیک اعلام کرد دیگر نمی‌خواهد برای تیم ملی ایران در رقابت‌های تکواندو مبارزه کند و در المپیک ۲۰۲۰ توکیو با هوگوی کشور آلمان روی تاتامی خواهد رفت اما مولایی و علیزاده تنها ورزشکارانی نیستند که در ماه‌های اخیر تصمیم به ترک ایران و پناهندگی گرفته‌اند. در رشته‌های ورزشی دیگری حتی مانند شطرنج هم بودند افرادی که قید مسابقه دادن با پرچم ایران را به عطایش بخشیدند.

شطرنج
علیرضا فیروزرجا نوجوان ۱۶ ساله بابلی، در دسامبر ۲۰۱۹ اعلام کرد که دیگر با پرچم ایران در مسابقات جهانی شطرنج حضور پیدا نخواهد کرد. این تصمیم فیروزرجا اتفاق تلخی برای جامعه شطرنج ایران به شمار می‌رفت چرا که فیروزرجا به عنوان یکی از استعدادهای آینده، امیدهای زیادی برای کسب موفقیت در این رشته ورزشی دارد. فیروزرجا بعد از خروج از ایران اعلام کرد که می‌خواهد با پرچم فرانسه در مسابقات جهانی شرکت کند. سارا خادم‌الشریعه دیگر شطرنج باز موفق ایرانی بعد از اعلام فیروزرجا از این تصمیم حمایت کرد و چندی بعد خودش هم در یک پست اینستاگرامی از حضور در تیم ملی شطرنج ایران انصراف داد.

اما به جز این دو میترا حجازی پور و آتوسا پورکاشیان دو دختر دیگر شطرنج باز ایران بودند که در ماه‌های اخیر از تیم ملی شطرنج ایران کنار رفتند و تصمیم گرفتند با پرچم کشوری دیگر در مسابقات جهانی حضور یابند. میترا حجازی‌پور در رقابت‌های شطرنج سریع و برق‌آسای قهرمانی جهان بدون حجاب بازی کرد و بعد از این اتفاق هم از تیم ملی اخراج شد. البته رئیس فدراسیون شطرنج پس از حضور بی‌حجاب حجازی‌پور در این مسابقات اعلام کرد او یک‌سالی است که در هیچ مسابقه‌ای برای ایران بازی نمی‌کند و خیلی وقت است که دیگر به عنوان شطرنج‌باز ایران محسوب نمی‌شود. پس از این اتفاقات نوبت به شهره بیات رسید؛ داور بین‌المللی شطرنج که او هم در مسابقات قهرمانی جهان بدون حجاب ظاهر شد و در ادامه پدر او اعلام کرد دخترش دیگر برای ایران داوری نخواهد کرد.

جودو
به جز سعید مولایی، محمد منصوری مربی جودو هم دیگر شخصیت ورزشی بود که تصمیم به مهاجرت گرفت. منصوری که سرمربی‌گری تیم ملی جودو ایران را بر عهده داشت، یک هفته پس از اعلام تصمیم جدایی مولایی از ایران، راهی آلمان شد و اعلام کرد دیگر سرمربی‌گری تیم ملی جودوی ایران را بر عهده نخواهد داشت. از سوی دیگر مولایی که در ادامه مغولستان را به عنوان کشور جدید خود برگزید در ماه دسامبر و در رقابت‌های مسترز چین حضور یافت که در همان نخستین مبارزه خود در مقابل حریف ایتالیایی شکست خورد و از دور مسابقات کنار رفت. وحید سرلک یکی دیگر از جودوکاران ایران بود که در سال ۲۰۱۱ به کشور آلمان پناهنده شد. او هم البته نتوانست توفیق چندانی در مسابقات بین‌المللی کسب کند و بدون اینکه به دست‌آورد خاصی برسد از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد. احسان رجبی و محمد رشنونژاد دیگر جودوکارانی بودند که در سالهای اخیر از تیم ملی ایران جدا شدند و راهی آمریکا و هلند شدند. رشنونژاد که در زمان حضور تیم ملی ایران در مسابقات جهانی هلند در سال ۲۰۱۷ راهی این کشور شده بود، همانجا از اردوی تیم جدا شد و اعلام پناهندگی کرد. رشنو در مسابقات اوپن سال ۲۰۱۸ بلژیک با پرچم هلند به مدال برنز دست یافت.

تکواندو
کیمیا علیزاده یکی دیگر از ورزشکارانی است که تصمیم گرفت دیگر با پرچم ایران در مسابقات جهانی و المپیک شرکت نکند. اما پیش از او تکواندوکاران و مربیان دیگری هم بودند که تصمیم مشابهی گرفته‌اند.
میلاد بیگی احتمالا مهم‌ترین تکواندوکاری است که بعد از کنار گذاشته شدن از تیم ملی ایران، به مربی سابق خود در تیم ملی (رضا مهماندوست) پیوست و با پرچم جمهوری آذربایجان در مسابقات تکواندو به روی تاتامی رفت. بیگی که مدال‌های بسیاری برای کشور جدیدش به ارمغان آورد، در المپیک ۲۰۱۶ ریو، در مقابل مهدی خدابخشی نماینده ایران قرار گرفت و توانست با شکست او به مرحله بعد صعود کند. بیگی در نهایت موفق شد در المپیک ریو با پرچم آذربایجان به مدال برنز دست یابد.

رضا مهماندوست سرمربی پیشین تیم ملی تکواندو هم بعد از آنچه اختلافات مالی با فدراسیون تکواندوی ایران خوانده شد در سال ۲۰۱۳ سرمربی‌گری تیم ملی تایوان را برعهده گرفت و بعد از ۲ سال، راهی آذربایجان شد و آنجا توانست با موفقیت‌های بسیار به عنوان بهترین سرمربی جهان در رشته تکواندو در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۹ دست یابد. هرچند این فهرست بلند بالا به همین‌جا ختم نمی‌شود و می‌توان از کسانی چون راحله آسمانی و سینا بهرامی هم که تصمیم گرفتند دیگر با هوگوی ایران راهی مسابقات جهانی نشوند، اشاره کرد، اما جدیدترین مورد ورزشکاران پناهنده در رشته تکواندو به فرزاد ذولقدری تکواندوکار جوان ایرانی مربوط می‌شود. او که فرزند محمدحسن ذولقدر، سرمربی پیشین تیم ملی تکواندو و یکی از مدیران کنونی فدراسیون تکواندوی ایران است، در ژانویه ۲۰۲۰ اعلام کرد که از این به بعد با پرچم بلغارستان در مسابقات جهانی حاضر خواهد شد. ذوالقدری، کاپیتان پیشین تیم نوجوانان تکواندو ایران بود و در کارنامه خود مدال برنز قهرمانی آسیا، نقره دانشجویان جهان و مدال نقره جام جهانی مکزیک در سال ۲۰۱۵ را دارد.

دیگر رشته‌ها
ایمان جمالی در رشته هندبال چهار سال قبل و در سال ۲۰۱۶ تصمیم گرفت پاسپورت مجارستانی بگیرد و به جای بازی در تیم ملی هندبال ایران، برای مجارها بازی کند. رشته‌های دیگر مانند کشتی، شمشیربازی و قایق‌رانی هم در زمینه صادر کردن ورزشکاران مهاجر موفق عمل کرده‌اند. صباح شریعتی در کشتی فرهنگی و سامان طهماسبی در کشتی آزاد به آذربایجان، مینا علیزاده و آرزو معتمدی در قایقرانی به آلمان و آمریکا و محمدحسین ابراهیمی در رشته شمشیربازی به کشور هلند از جمله دیگر مواردی بودند که در سالهای اخیر تصمیم گرفتند ایران را رها کنند و با پرچم کشور دیگری در مسابقات جهانی و المپیک به میدان بروند.