Previous Next

آرمیتا گراوند در بیمارستان فجر؛ جو امنیتی در اطراف بیمارستان

آرمیتا گراوند، دختر ۱۶ ساله اهل کرمانشاه که دو روز پیش ظاهرا بر اثر ضرب‌ و شتم ماموران ویژه حجاب در متروی تهران از هوش رفت، به حالت کما رفته است. هم‌اکنون بیمارستان فجر نیروی هوایی تهران تحت تدابیر شدید امنیتی قرار دارد.آرمیتا گراوند، دختر ١۶ ساله اهل کرمانشاه و ساکن تهران، پیش ‌از ظهر یکشنبه ٩ مهر ماه ۱۴۰۲ (اول اکتبر ۲۰۲۳) در متروی “شهدا”ی تهران از هوش رفته، به زمین خورده و به بیمارستان منتقل شده است. در شبکه‌های اجتماعی گفته شده که او به دلیل عدم رعایت حجاب اجباری، توسط ماموران مورد حمله فیزیکی قرار گرفته و بنابر برخی اطلاعات، در اثر وارد شدن صدمات شدید بیهوش و در نتیجه با آمبولانس به بیمارستان فجر نیروی هوایی منتقل شده است.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

به گزارش سازمان حقوق بشری هه‌نگاو به نقل از یک منبع مطلع، در حال حاضر به دلیل حضور گسترده نیروهای امنیتی در بیمارستان فجر، هیچگونه ملاقاتی با این دختر نوجوان حتی برای خانواده او ممکن نیست.

روز گذشته خبرنگار روزنامه شرق که برای تهیه گزارش به این مرکز درمانی مراجعه کرده بود به سرعت توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. گفته می‌شود مریم لطفی، خبرنگار بازداشتی متعاقب رسانه‌ای شدن موضوع پس از ساعاتی آزاد شد.

از زمان رسانه‌ای شدن وضعیت آرمیتا گراوند تمامی رسانه‌های حکومتی به صورت سازمان‌یافته و با متنی یکسان ضرب‌ و شتم این دختر نوجوان را تکذیب و مقامات حکومتی نیز مدعی شدند که هیچ گونه برخورد فیزیکی صورت نگرفته است. این ادعاها صرفا به استناد یک ویدئوی کوتاه تقطیع شده که تنها زاویه خارج قطار را نشان می‌دهد، ادعا شده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

از سویی دیگر، طی دو روز گذشته هیچ خبری از خانواده این دختر نوجوان، از جمله پدر و مادر وی به نام بهمن گراوند و شهین احمدی منتشر نشد تا آنکه روز سه‌شنبه ۱۱ مهر خبرگزاری ایرنا ویدیویی از پدر و مادر آرمیتا منتشر کرد که مادر او با لکنت زبان و حالتی عصبی می‌گوید “گفتند [دخترش] دچار افت فشار خون شده است”. او می‌گوید تصاویر دوربین‌های مترو را دیده و فکر نمی‌کند “چیزهایی که مردم می‌گویند درست باشد”.

رسانه‌های حکومتی همچنین به نقل از مسئولان متروی تهران ادعاهایی مبنی بر “افت فشار و بیهوشی” آرمیتا گراوند را مطرح کرده‌اند که با توجه به پنهان‌کاری و حضور شدید نیروهای امنیتی در بیمارستان و عدم اجازه ملاقات، افکار عمومی نگران تکرار سناریوی مرگ مهسا ژینا امینی هستند.

روایت زهرا شفیعی از بازداشت و ضرب و شتم در سالگرد مهسا امینی

نویسنده و کارگردان ‫زهرا شفیعی در یک فایل صوتی از بازداشت خود در روز ۲۵شهریور ۱۴۰۲ در تهران روایت کرد. او از ضرب و شتم‌های “وحشتناک” صدها نفر در یک بازداشتگاه می‌گوید و زنان و مردانی امنیتی که نقاب بر چهره داشتند.زهرا شفیعی نویسنده و کارگردان زندانی در اوین، اخیرا طی تماسی از داخل زندان روایتی از بازداشت خود را در روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ در تهران داده است.

خانم شفیعی در این فایل صوتی که در شبکه اینستاگرام منتشر شده است، می‌گوید، شاهد گروگان‌گیری و آدم‌ربایی در این روز بوده است.

او حوالی ساعت ۶ بعدازظهر زمانی که از متروی ولی عصر خارج شد، متوجه می‌شود که خیابان به طرز غیرعادی خلوت است. چند فرد مسن به او هشدار داده‌اند که جلوتر نیروهای امنیتی ایستاده و همه را دستگیر می‌کنند. او اما به راه خود ادامه می‌دهد و می‌بیند که گروه بزرگی زنان چادرمشکی در نزدیکی شیرینی‌فروشی فرانسه، در حالی که ماسک مشکی نیز بر صورت زده بودند، جلوی رهگذاران، به ویژه دختران و زنان را می‌گیرند. در کنار آن‌ها مأمورانی در لباس نظامی و نیروهای لباس‌شخصی، بلااستثناء با پیراهن و شلوار مشکی ایستاده بودند و ماسک بر صورت داشتند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

خانم شفیعی می‌افزاید، به هنگام عبور از خیابان یک زن چادرمشکی بدون دلیل به او هجوم می‌آورد و دست او را از پشت می‌پیچاند. در پی اعتراض او به این اقدام خشن و اینکه با چه حکم و اتهامی چنین عملی انجام می‌دهد، زن چادرمشکی شروع به فحاشی‌های رکیک می‌کند. او سپس مورد ضرب‌وشتم‌ شدید به سر و صورت و لگد به کمر از سوی این زنان امنیتی قرار می‌گیرد. سپس مردان لباس‌شخصی خانم شفیعی را با خشونت تمام به یک خودروی ون می‌برند.

در آنجا او می‌بیند که شمار زیادی دختران و پسران جوان کتک‌خورده در این ون نشسته‌اند و اگر پسران به ضرب و شتم دختران اعتراض می‌کردند، آن‌ها نیز کتک می‌خوردند.

یک مقام امنیتی سپس به آن‌ها گفته که قرار است تا ساعت ۸ شب آنها را نگه دارند و بعد آزاد خواهند شد. اما آنها را به خیابان افسریه به محلی در کنار ورزشگاه تختی منتقل می‌کنند و او می‌بیند که حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ دختر و پسر به این محل منتقل شده‌اند و آنها را به شدت مورد ضرب و شتم و فحاشی‌های رکیک قرار داده‌اند.

بازداشت‌شدگان در این محل تهدید به برخوردهای شدید شده بودند “اگر بخواهند در مورد ضرب و شتم خود به بیرون گزارش دهند”.

زهرا شفیعی می‌گوید در مدت بازداشت خود شاهد بود که بازداشت‌شدگان مورد تست‌های روانشناسی و تحقیرآمیز با سئوالات عجیب قرار گرفته‌اند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

با توجه به مشخص نبودن محل نگهداری و اتهام دقیق او در روزهای اولیه، خانواده ‫زهرا شفیعی‬، گزارش مفقودی او را به دادستانی کل کشور، دادستانی تهران، حوزه ریاست قوه قضائیه، معاونت پیشگیری قوه قضاییه و دادسرای امنیت ارائه دادند.

اتهام‌هایی که به تازگی به صورت کلامی از سوی فرد مسئولی بی‌نام و نشان در دادسرای امنیت به خانواده اعلام شد، عبارت است از “اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام”.

او در پانزدهمین روز از بازداشت موقت خود، همچنان اجازه ‫ملاقات‬ و دسترسی به ‫وکیل‬ ندارد.

بیشتر بخوانید: مجموعه مطالب درباره سالگرد قتل مهسا (ژینا) امینی

زهرا شفیعی دهاقانی‬ که نویسنده کتاب “نامه یک زن ایرانی به استیون هاوکینگ” است و به عنوان تصویربردار در پروژه ‫تاریخ شفاهی وکالت‬ در ایران همکاری داشته، مستندساز و فیلم‌سازی مستقل است.

از جمله آثار انیمیشن او می‌توان به “آن روی سکه”، “شاه شن” و “در اسارت یک انگشت” اشاره کرد. او همچنین فیلم‌های کوتاهی ساخته است با عنوان “غیرت، حجاب، ماهواره” و “مستند زندان (سرطان پیشرفته)”.

فیلمنامه بلند “آن روی دیگری” نیز از جمله آثار اوست که در جشنواره اسکریپت تاپالوزا و چند فستیوال معتبر فیلم‌نامه‌نویسی دیگر شرکت کرده است.

برگزاری جشن سالگرد وحدت دو آلمان در “دورانی پرچالش”

“وحدت دو آلمان به عنوان وظیفه‌ای برای کل جامعه”؛ این پیام و فراخوان جشن سالگرد وحدت دو آلمان در هامبورگ بود. اولاف شولتس، صدراعظم آلمان از “دورانی پرچالش” سخن گفت. از وحدت دو آلمان اکنون ۳۳ سال می‌گذرد.ایالت هامبورگ ریاست ادواری در مجلس ایالتی آلمان را بر عهده دارد، از همین رو امسال مراسم سالگرد وحدت دو آلمان در این شهر برگزار شد. مراسم اصلی در حضور ۱۳۰۰ مدعو در سالن باشکوه فیلارمونی هامبورگ انجام گرفت.

پتر چنچر، شهردار هامبورگ و اشتفان هاربارت، رئیس دادگاه عالی قانون اساسی آلمان از جمله سخنرانان در این مراسم بودند.

هاربارت در نطق خود تآکید کرد که “دموکراسی تنها از طریق تداوم گفت‌وگو به حیات خود ادامه می‌دهد”. او افزود: «هیچکس بدون سازش نمی‌تواند کار خود را پیش ببرد. قانون اساسی آلمان که ۷۵ سال پیش تدوین شد، فانوسی دریایی است که آزادی و دموکراسی را نشان می‌دهد.»

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

روسای سه قوه در آلمان به طور ادواری یکی از سخنرانان در مراسم سالگرد وحدت دو آلمان هستند. برای نمونه آنگلا مرکل، صدراعظم پیشین آلمان دو سال پیش وظیفه سخنرانی را در مقام نماینده قوه مجریه برعهده داشت.

فرانک‌ والتر اشتاین‌مایر به مناسبت ۳۳مین سالگرد وحدت دو آلمان تصریح کرد، شهروندان غرب آلمان در طول فرایند وحدت ضرورت دگرگونی را در خود حس نکرده‌اند و این به باور او “بخشی از معضل” است.

رئیس جمهوری آلمان خواهان نگرش و رویکری انتقدادی به این روند شد و تصریح کرد، «موضوع تنها بر سر مسائل مادی نیست، بلکه بر سر این احساس که شهروندان شرق و غرب باید همطراز باشند”.

اولاف شولتس، صدراعظم آلمان نیز با انتشار توییتی روز وحدت دو آلمان را “شانس بزرگ ما” و یک “اطمینان خاطر” نامید؛ اطمینان خاطری که “باعث غلبه بر شکاف‌ها شد”.

به گفته او “هر جا که افق تازه‌ای نمایان می‌شود، فرصت‌ها و موقعیت‌هایی نیز پدید می‌آیند.» شولتس در پیام خود تصریح کرد: «ما خیلی چیزها را مدیون شجاعت شهروندان شرق آلمان هستیم: آنان به کشور ما وحدتی را ارزانی کردند که توأم با صلح و آزادی بود. در این دوران پرچالش هم مسئله بر سر آن است که افق‌های تازه‌ای بگشاییم.»

شولتس افزود: «۳۳ سال پیش امیدواری اتحاد آلمان را ممکن ساخت. امروز هم بار دیگر با دگرگونی‌های اساسی و چالش‌ها روبرو هستیم. چه نیک که در کشوری متحد می‌توانیم به مصاف این [چالش‌ها] برویم.»

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

جشن مردمی در هامبورگ

مراسم گرامیداشت سالگرد وحدت دو آلمان دیروز دوشنبه ۲ اکتبر (۱۱ مهر ماه) با جشنی مردمی در مرکز شهر هامبورگ آغاز شد که در آن بیش از ۳۰۰ هزار شهروند شرکت کردند.

شامگاه دوشنبه در بسیاری از نقاط شهر کنسرت‌های زنده، برنامه‌های رقص و همچنین نمایشگاه‌های گوناگون تحت عنوان “شب وحدت” برگزار شد.

وحدت دو آلمان که ۳۳ سال پیش محقق شد، با توجه به سایه سنگین جنگ سرد و همچنین “پرده آهنین” که دیوار برلین نماد آن بود، ناممکن به نظر می‌رسید. رویدادهای گوناگون سیاسی و همچنین دگرگونی رویکرد سیاستمداران شرق و غرب سبب شد که رویای وحدت سرانجام تحقق یابد.

وزرای خارجه قدرت‌های پیروز در جنگ جهانی دوم به همراه فرماندهان برلین غربی از کلیه امتیازات خود در ارتباط با آلمان چشم‌پوشی کردند.

مجلس نمایندگان جمهوری دمکراتیک آلمان برای آخرین‌بار تشکیل جلسه داده و به عضویت این کشور در پیمان ورشو پایان داد. راس نیمه‌شب سوم اکتبر ۱۹۹۰ پرچم آلمان واحد بر سر در مجلس نمایندگان در برلین به اهتزاز درآمد. دو میلیون نفر در این مراسم شرکت کردند.

نگرانی خامنه‌ای از عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل

رهبر جمهوری اسلامی با ابراز نگرانی تلویحی می‌گوید عادی‌سازی روابط با اسرائیل یک “قمار محکوم به باخت” است که کشورهای عربی باید از آن اجتناب کنند. ولیعهد عربستان اما از پیشرفت در روند صلح با اسرائیل خبر می‌دهد.چندی پیش محمد بن‌سلمان، ولیعهد عربستان سعودی در مصاحبه‌ای گفت که کشورش گام به گام به سمت عادی‌سازی روابط با اسرائیل پیش می‌رود. حال رهبر جمهوری اسلامی ایران طی سخنانی تلویحا “نگرانی” خود را از روند صلح کشورهای عربی با اسرائیل ابراز کرده است.

علی خامنه‌ای امروز سه‌شنبه ۱۱ مهر (۳ اکتبر) در دیدار با مسئولان نظام، سفیران کشورهای اسلامی و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، عادی‌سازی روابط با کشور و دولت اسرائیل را یک “قمار” و “شرط‌‌‌بندی روی اسب بازنده” خواند که به گفته او “محکوم به باخت” است.

رهبر جمهوری اسلامی در سخنان خود، حکومت اسرائیل را “غاصب” خواند و افزود که این حکومت “رفتنی و در حال مرگ است”.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

به گزارش ایسنا، خامنه‌ای در سخنانش، ایالات متحده آمریکا را “زورگو”، “مداخله‌گر” و “جنگ‌افروز” خواند و با ابراز نگرانی تلویحی از نزدیکی کشورهای عربی به اسرائیل گفت: «اگر همه متحد باشیم و ایران، عراق، سوریه، لبنان، عربستان، مصر، اردن و کشورهای حاشیه خلیج فارس خط مشی واحدی را در مسائل اساسی و کلی اتخاذ کنند، قدرت‌های زورگو نمی‌توانند و جرأت نمی‌کنند در امور داخلی و سیاست خارجی آنها دخالت کنند.»

این در حالی است که خبرگزاری رویترز به نقل از منابع آگاه چند روز پیش گزارش داد که عربستان سعودی عادی‌سازی روابط با دولت اسرائیل را در صورت تحقق یک شرط، آن هم انعقاد پیمان دفاعی با آمریکا، خواهد پذیرفت.

ولیعهد عربستان در مصاحبه با شبکه آمریکایی “فاکس نیوز” در ۲۱ سپتامبر، حدود دو هفته پیش، اعلام کرد که عربستان گام به گام به سمت عادی‌سازی روابط با اسرائیل پیش می‌رود. او درباره الزامات توافق عادی‌سازی گفته بود: «برای ما مسئله فلسطین بسیار مهم است و باید این موضوع را حل کنیم.»

بیشتر بخوانید: توافق اسرائیل و عربستان؛ مطالبات تشکیلات خودگران از ریاض

خامنه‌ای در اظهاراتش از “نظر قطعی جمهوری اسلامی” در مورد عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل سخن گفت و تأکید کرد، دولت‌هایی که “قمار عادی‌سازی روابط” با دولت اسرائیل را “سرمشق کار خود قرار دهند، ضرر خواهند کرد چرا که این رژیم رفتنی است و آنها در حال شرط‌بندی روی اسب بازنده هستند”.

رهبر جمهوری اسلامی گفت “نهضت فلسطین امروز سرزنده‌تر و آماده‌تر از همیشه است” و به نقل از روح‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی گفت که دولت اسرائیل “به دست خودِ مردم فلسطین و نیروهای مقاومت در کل منطقه ریشه‌کن خواهد شد”.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

جمهوری اسلامی ایران از آغاز بنیانگذاری خود در سال ۵۸، هدف اصلی خود را “نابودی اسرائیل” تعریف کرده است. روح‌الله خمینی زمانی گفته بود که “راه قدس از کربلا می‌گذرد”. جریان‌هایی مانند حزب‌الله لبنان و جهاد اسلامی که مسلحانه علیه اسرائیل می‌جنگند مورد حمایت مالی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی هستند و در راستای “ریشه‌کن” کردن موجودیت اسرائیل عمل می‌کنند که خامنه‌ای وعده آن را می‌دهد.

به رغم این اظهارات رهبر جمهوری اسلامی، کشورهای عربی منطقه اما در مسیر تنش‌زدایی در منطقه و عادی‌سازی روابط با اسرائیل گام گذاشته‌اند.

در ۱۵ اوت ۲۰۲۰ (۲۵ مرداد ۱۳۹۹) برای نخستین بار بیانیه مشترکی با عنوان “توافق ابراهیم” یا “پیمان ابراهیم” با حضور سران کشورهای اسرائیل، امارات متحده عربی، بحرین با میانجیگری ایالات متحده آمریکا، در کاخ سفید منعقد شد. در پی آن، دو کشور سودان و مراکش نیز به این پیمان پیوستند. پیش از آن، کشورهای مصر (در سال ۱۳۵۷) و اردن (در سال ۱۳۷۳) قرارداد صلح با اسرائیل را امضا کرده بودند.

صدای دادخواهان و مخالفان اعدام ، از زندان به مردم رسیده است

آتنا دائمی در گفت‌وگو با مریم فومنی

آتنا دائمی، ۳۵ ساله، فعال حقوق بشری است که از یک‌ دهه‌ی پیش بارها صدایش را علیه خط قرمزهایی همچون اعدام و حجاب اجباری بلند کرده است. هزینهی این اعتراض‌ها محکومیت به هفت سال زندان و بارها بازداشت و آزار و اذیت اعضای خانواده‌اش بوده است. او در بهمن ۱۴۰۰ از زندان آزاد شد و از آن زمان تا کنون نیز به‌رغم ابتلا به بیماری ام‌اس، همچنان حامیِ افراد و گروه‌هایی بوده است که صدایشان کمتر شنیده می‌شود. او می‌گوید مخالفت با اعدام را پس از شنیدن داستان خواهری که برادرش اعدام شده بود، آغاز کرده و کلمه‌ی «دادخواهی» را اولین بار در زندان شنیده است.

***

مریم فومنی: در نزدیک به یک دهه‌ای که از اولین بازداشتِ شما می‌گذرد، هم خودتان مصاحبه‌های زیادی انجام داده‌اید و هم در دوران طولانیِ حبس، دوستان و هم‌بندی‌ها و خانوادهتان درباره‌ی زندگی و پیشینه‌‌ی شما سخن گفته‌اند. من اما می‌خواهم با اولین تجربه‌هایی که شما را نسبت به عدالت‌خواهی و آزادی حساس کرد، آشنا شوم. 

آتنا دائمی: من خانواده‌‌ای سنتی داشتم. در فامیل ما حساسیت روی دخترها خیلی زیاد بود. البته پدرم و مادرم اینطور نبودند اما اقوام اینطور بودند. من ‌هم مثل هر دختر دیگری با این موانع روبه‌رو بودم اما آن زمان نمی‌دانستم که این مسئله‌ای فراگیر و عمومی است. فکر می‌کردم که فقط من و خواهرانم و دخترهای فامیلمان با چنین وضعی مواجه‌ایم. در آن دوره من فرد تابوشکنی در خانواده بودم و همیشه بر خلاف اصولی که اقواممان برای دخترها تعریف می‌کردند رفتار می‌کردم.

من تا مقطع دیپلم درس خواندم و هرچند در دانشگاه قبول شدم اما به‌علت شرایط اقتصادیِ خانواده نتوانستم به تحصیلات ادامه دهم و وارد فضای کار شدم. در محیط کار هم از نزدیک شاهد بسیاری از تبعیض‌ها بودم و آنها را تجربه ‌کردم. همه‌ی اینها باعث شده بود که نگاه من به زنبودن و زندگی تغییر کند. میدانستم که وضعیت نباید اینطور باشد اما نمی‌تواستم بفهمم که این مشکلات از کجا سرچشمه می‌گیرد، ریشه‌اش کجاست و چطور باید حل شود.

در هنگام اعتراضات سال ۱۳۸۸، سنم کم بود، و خانواده‌ام هم به‌علت تعصبات و ترسی که در آن زمان حاکم بود نمی‌گذاشتند که در تظاهرات‌ شرکت کنم. چندبار مخفیانه به تظاهرات رفتم، اما خودم هم خیلی ترسیده بودم. شجاعتی که الان در نسل جوان دیده می‌شود، در آن زمان کمتر بود. آن اتفاقات اما باعث شد که بروم دنبال مطالعه در حوزه‌های مختلف تا بفهمم که چه اتفاقاتی افتاده و چه چیزهایی باعث این وقایع شده است. مخصوصاً تاریخ معاصر ایران را خیلی خواندم و در نتیجه بعضی مسائلی را که قبلاً با آنها درگیر بودم بهتر فهمیدم.

اخبار را هم مدام پیگیری می‌کردم و در فیسبوک، که در آن زمان رایج‌ترین شبکه‌ی اجتماعی بود، اخبار و نوشته‌های فعالان سیاسی و زندانیان سیاسی را می‌خواندم. از سال ۱۳۹۱ خودم هم شروع کردم به اطلاع‌رسانی درباره‌ی زندانیان سیاسی، و به کارزارهای مجازی درباره‌ی آنها می‌پیوستم. از همان زمان در فیسبوک می‌نوشتم. در ادامه‌ی همین نوشتن‌ها و ارتباط برقرار کردن‌ها، کم‌کم شروع کردم به شرکت در مراسم‌ جان‌باختگانِ اعتراضات، و در نتیجه با دیگر فعالان هم آشنا شدم.

 

گفتید که در نوجوانی به علت دختر بودن محدودیت‌هایی به شما تحمیل می‌شد و همین‌ها بود که شما را به تلاش برای احقاق حق‌ حساس کرد. می‌توانید به چند نمونه از این محدودیت‌ها اشاره کنید؟ 

ما سه خواهر بودیم و برادری هم نداشتیم. در آن دوره در فضای اطرافِ من دختر بودن در یک خانواده‌ی سنتی خودش نوعی مشکل بود. بسیاری از خانواده‌ها بیشتر تمایل داشتند که فرزند پسر داشته باشند. برادر نداشتن باعث شده بود که حساسیت روی ما زیاد باشد و می‌گفتند باید خیلی مواظب بود تا دختری که برادر ندارد منحرف نشود. از طرف دیگر، ما خواهرها هم تمایل زیادی به حضور در جامعه داشتیم. از طرف اقوام نزدیک، اما نه پدر و مادر، خیلی تحت فشار بودیم. این اقوام مخالف کار و تحصیل زن بودند و از کار کردنِ ما جلوگیری می‌کردند. از آنهایی بودند که می‌گفتند دختر باید زودتر ازدواج کند و بچه‌دار شود.

در کلِ فامیلمان من اولین دختری بودم که رفتم سر کار و خیلی نگاه‌ها نسبت به من تغییر کرد. مدام با پدر و مادرم بحث می‌کردند که چرا اجازه دادید که دخترتان سر کار برود. در مورد پوشش و ظاهرمان هم خیلی بحث و جدل داشتیم و مثلاً اگر ابرو برمی‌داشتیم یا موی سرمان را رنگ می‌کردیم، ماجرا درست می‌شد. حتی نسبت به رنگ لباسمان هم حساس بودند.

وقتی برای اولین بار سر کار رفتم، بعضی از اقوام گاهی بی‌خبر می‌آمدند به محل کارم تا ببینند که چه کار می‌کنم و به قول خودشان آیا خطایی می‌کنم یا نه. بعضی از اعضای فامیل اجازه نمی‌دادند که دخترانشان با من رفتوآمد کنند تا مبادا روی آنها تأثیر بگذارم. الان البته همان فامیل و اقوام رابطه و رفتارشان خیلی تغییر کرده و حالا هم از من و هم از دختران دیگر به‌شدت حمایت می‌کنند. در آن زمان واقعاً نمی‌دانستم که این حقِ من است که مثلاً خودم نوع پوششم را انتخاب کنم؛ فقط می‌دانستم که دوست دارم خودم لباس و شغلم را انتخاب کنم.

 

گفتید که فعالیت‌های اجتماعی‌تان را از سال ۱۳۹۰ شروع کردید. وقتی در زندان بودید پدرتان در مصاحبه‌ای گفتند که از سال ۱۳۸۵ و همان اولین روزهایی که سر کار می‌رفتید نسبت به وضعیت کودکانِ کار خیلی حساس بودید و هر روز که آنها را در مسیر کار می‌دیدید به این فکر می‌کردید که باید برای آنها چه کرد. آیا همین امر یکی از نیروهای محرکه‌ی شما بود؟ 

رابطه‌ام با کودکان کار مسئله‌ای شخصی و عاطفی بود و آن را نوعی فعالیت اجتماعی نمی‌دانستم. در آن زمان چون خودم درآمد داشتم، دوست داشتم که برایشان کاری بکنم اما فعالیت جدیِ اجتماعی‌ام را از سال ۱۳۹۰ شروع کردم. یکی از اولین کارهایم در حوزه‌ی مخالفت با اعدام بود. در همان زمان هم اعدام برایم پذیرفتنی نبود. علتش هم شاید اتفاقی بود که در محل کارم رخ داد و مرا به‌شدت تکان داد.

من از نظر اقتصادی، از نزدیک تبعیض و ستم طبقاتی را در زندگی‌ام لمس و تجربه کردم و اینها خیلی روی من تأثیر داشت. خانه‌ی ما در جنوب تهران بود و محل کارم در شمال شهر بود. در نتیجه، هر روز در مسیر رفت‌وآمد، تأثیر رفاه را در زندگیِ آدم‌ها می‌دیدم.

در محل کارم، یکی از همکارانم خانم محجبه‌ای بود که با مدیر متأهلمان روابط مخفیانهای داشت. در آن زمان برای من غیرقابل قبول بود که آن خانم به‌رغم آگاهی از متأهلبودن مدیرمان، باز هم با او رابطه برقرار کرده بود. به همین دلیل، حس خیلی بدی نسبت به آن خانم و آقا داشتم. یک سال بعد از اینکه به همین علت از آن مجموعه بیرون رفته بودم، آن خانم را تصادفاً در خیابان دیدم. او از من خواست که یک جا بنشینیم و حرف بزنیم. او به من گفت که تو همیشه به من نگاهی منفی داشتی اما از علت آن رابطه خبر نداشتی. بعد تعریف کرد که یک نفر را دوست داشته و می‌خواسته با او ازدواج کند اما برادر متعصبش مخالفت کرده و با آن مرد درگیر شده است. آن مرد توسط برادر این زن کشته شده و در نتیجه برادرش به اعدام محکوم شده بود. مدیر آن مجموعه به او گفته بود که اگر صیغه‌ی من بشوی پول دیه را برایت فراهم می‌کنم. اما در نهایت کمکی نکرده بود و برادر این زن اعدام شده بود.

این اتفاق تلنگری بود که مرا به اعدام حساس کرد. در آن زمان، جمعیت امام علی به صورت مرتب برای کسانی که مثل برادرِ آن خانم زیر حکم قصاص بودند پول جمع می‌کرد تا آنها را از اعدام نجات‌ دهد. اما من فکر می‌کردم که مشکل اصلی در واقع قانون اعدام است، و تا کی باید اینطوری پول جمع کنیم تا شاید بتوانیم کسی را نجات دهیم.

اولین بار در سال ۱۳۹۲ علیه اعدام فعالیت کردم. دو فعال کُرد به نام‌های احسان فتاحیان و شیرکو معارفی زیر حکم اعدام بودند و توفان‌های مجازی برای توقف حکم اعدامشان به راه افتاده بود. من هم با این کارزار همراه شدم، در تجمعات علیه اعدام زندانیان سیاسی شرکت کردم، برای ابراز مخالفت با اعدام‌ چند زندانیِ کُرد سنی و ریحانه جباری همراه با خانوادههای آنها و دیگر فعالان جلوی زندان رفتم و بعد از آن مسئله‌ی اعدام برایم پررنگ‌تر شد. هر روز بیشتر میفهمیدم که چه تعداد زیادی از زندانی سیاسی و غیرسیاسی زیر حکم اعدام هستند، و در نتیجه فعالیتم در این حوزه را افزایش می‌دادم.

 

در همان زمان با یک گروه کوچک هم در مورد کودکان کار فعالیت می‌کردید. آن گروه چطور تشکیل شد و چه کارهایی می‌کردید؟ 

ما هفت نفر بودیم. در سال ۱۳۹۳ همدیگر را در فیسبوک و در مراسم یادبود جان‌باختگان پیدا کردیم. گروهمان هم اصلاً رسمی نبود و حتی اسمی هم نداشتیم. برای من فعالیت در حوزه‌ی کودکانِ کار بیشتر امری عاطفی بود، اما این را هم می‌دانستم که کمک نقدی و کار خیریه‌ مشکلات این کودکان را حل نمی‌کند. یکی از دوستان ما در این زمینه فعال بود و به کودکانِ کار آموزش می‌داد. ما با هم تلاش کردیم که تراکت‌هایی در حمایت از کودکانِ کار پخش کنیم و مردم را تشویق کنیم که به‌جای خرید کردن از کودکانِ کار، به نهادهایی مردمی مثل «جمعیت امام علی» یا «جمعیت حمایت از کودکان کار و خیابان» کمک مالی کنند یا آنها را حمایت کنند تا بتوانند اقدامات اساسی و مؤثری، از جمله در مورد تحصیل این کودکان، انجام دهند.

علاوه بر این، مثلاً نقاشی‌های بچه‌های کار را به نفع خودشان به فروش می‌رساندیم. من در باشگاه انقلاب تهران شاغل بودم و با چند باشگاه‌ ورزشی صحبت کرده بودم که این بچه‌ها را به رایگان عضو کنند تا بتوانند ورزش و تفریح کنند. با اعضای همین گروه علیه اعدام هم دیوارنویسی می‌کردیم و شب‌نامه پخش می‌کردیم. یا برای حمایت از کوبانی در برابر حمله‌ی داعش تجمع برگزار می‌کردیم. اما متأسفانه کمتر از شش ماه پس از شروع این کارِ جمعی، همگی بازداشت شدیم و این کارها ناتمام ماند.

 

من دوباره به گذشته برمی‌گردم چون می‌خواهم مسیری را که طی کرده‌ و به فعال حقوق بشر تبدیل شده‌اید بیشتر بشناسم. شما بلافاصله بعد از پایان دبیرستان شروع به کار کردید، از یک خانواده‌ی کارگری می‌آیید و خودتان هم تجربه‌ی کارگری داشته‌اید. به نظر شما، وضعیتی که یک کارگر، و به‌ویژه یک زن کارگر، در ایران با آن مواجه است، چقدر در شکل دادن به هویتتان بهعنوان یک فعال مدنی نقش داشته است؟ مخصوصاً با توجه به این که حتی در زندان هم از این مسئله غافل نبودید و مقاله‌ای درباره‌ی وضعیت کارگران نوشتید.

من از نظر اقتصادی، از نزدیک تبعیض و ستم طبقاتی را در زندگی‌ام لمس و تجربه کردم و اینها خیلی روی من تأثیر داشت. خانهی ما در جنوب تهران بود و محل کارم در شمال شهر بود. در نتیجه، هر روز در مسیر رفتوآمد، تأثیر رفاه را در زندگیِ آدم‌ها می‌دیدم. من خیلی دوست داشتم که به تحصیل ادامه دهم. من و خواهر بزرگم چندبار در کنکور شرکت کردیم و قبول شدیم. اما به‌علت وضعیت اقتصادی‌مان نتوانستیم به دانشگاه برویم و مجبور شدیم که کار کنیم. خواهرم آرایشگر است و من هم برای اینکه بتوانم درآمدی کافی به اندازه‌ی همان حقوق پایه داشته باشم مجبور بودم که دو جا کار بکنم. من می‌دیدم که گروهی از آدم‌ها باید سختیِ زیادی بکشند تا فقط حداقل‌ها را داشته باشند و شاید حتی به همان حداقل‌ها هم نرسند، در حالی که گروه دیگری بدون زحمت‌ در رفاه کامل هستند. من علت این وضعیت را سیاست‌های کلان و قوانین ناعادلانه و نگاه مردسالارِ حاکم بر جامعه می‌دانستم. همه‌ی اینها دستبهدستِ هم داد و از من فعال اجتماعی ساخت. وقتی که از حقوق کارگر حرف می‌زدم خودم همه‌ی این کمبودها و تبعیض‌ها و محرومیت را چشیده بودم و نمی‌خواستم دیگران نیز همین‌ها را تجربه کنند. اوایل، به‌ویژه وقتی که سرِ کار می‌رفتم و درآمد داشتم، خیلی به دیگران، از کودکان تا اطرافیانم، کمک می‌کردم تا مشکلاتشان کاهش یابد. اما به‌تدریج فهمیدم که با این کمک‌ها مسئله حل نمی‌شود و مشکل در جای دیگری است. علاوه بر این، می‌دیدم که تعداد فقرا هر روز آنقدر زیاد می‌شود که نمی‌توان با کمک‌های فردی و خیریه وضع آنها را تغییر داد. همه‌ی اینها من را برد به سمت اینکه روی ریشه‌ی این مشکلات کار کنم. در زندان اوین هم سعی می‌کردم که از طریق کار با چرم درآمدی داشته باشم. آنجا هم می‌دیدم که چطور از زندانیان جرائم عمومی بیگاری می‌کشند و در ازای درآمدهای بسیار ناچیز از کارِ آنها برای منافع خودشان سوءاستفاده می‌کردند.

 

تا همین چند سال قبل، مخالفت با حجاب اجباری و اعدام در داخل ایران از جمله تابوها و خط قرمزها بود، و بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی ترجیح می‌دادند که در مورد این دو مسئله سکوت کنند یا دست‌کم با احتیاط بیشتری رفتار کنند. یکی از دلایل محکومیت شما «مخالفت با اعدام» بود و می‌دانم که در همان سال‌های حبس هم مخالفت خود با حجاب اجباری را به شیوه‌های مختلف اعلام کرده‌ بودید. تغییر واکنش‌ جامعه‌ی ایران نسبت به اعدام و حجاب را چطور می‌بینید؟ چه اتفاقی در بطن جامعه رخ داده که به جای تک و توک افرادی مثل شما، الان صدای بلندی را علیه اعدام و حجاب اجباری می‌شنویم؟ 

وقتی که یک نفر را به علت فعالیت‌های مدنی و سیاسی بازداشت می‌کنند، خانواده و نزدیکانش هم وارد این فضا می‌شوند، و ستمِ حکومت را از نزدیک تجربه می‌کنند و در نتیجه خودشان هم یک پای این مبارزه می‌شوند.

در سال‌هایی که فعالیتم را شروع کردم و بازداشت شدم، حتی در داخل زندان، گفتمان اصلاح‌طلبی غالب بود و کسانی که مخالف حجاب اجباری و اعدام بودند، از نظر جمهوری اسلامی و همچنین برخی اصلاح‌طلبان، برانداز محسوب می‌شدند. بسیاری از آنها اعدام را توجیه می‌کردند و مخالفت با حجاب اجباری را دغدغه‌ی زنان و مردم نمی‌دانستند. یکی از زندانیان سیاسی در سال ۱۳۹۴ به من گفت تو مخالف اعدام هستی اما حواست باشد که مخالفتت به نظام صدمه نزند. همین فضا در بیرون از زندان هم حاکم بود. مخالفت با اعدام می‌توانست اتهام‌های امنیتیِ سنگینی را در پی داشته باشد و به همین علت، بقیه هم از آدم فاصله می‌گرفتند. حتی برخی از وکلا حاضر به پذیرش پرونده‌ام نبودند و از طرف سپاه تهدید می‌شدند.

اما از سال ۹۶ به بعد مردم از اصلاحات عبور کردند و در نتیجه تأثیر گفتمان اصلاح‌طلبان روی مردم کمتر شده است. الان مردم خودشان به آگاهی رسیده‌اند و این مسائل هم کمتر از قبل تابو هستند. از طرف دیگر، مردم می‌بینند که حکومت از اعدام برای ارعاب و حذف مخالفان استفاده می‌کند و در نتیجه بیش از پیش با اعدام مخالفت می‌کنند.

مثلاً اکثر کسانی که شب‌های اعدام جلوی زندان جمع می‌شدند خویشاوندان و بستگان زندانیانی بودند که قرار بود اعدام شوند، و تعداد افراد دیگر آنقدر زیاد نبود. اما همان تعداد کم هم بی‌تأثیر نبود. وقتی رسانه‌ها حضور این افراد را پوشش می‌دادند و خبرش را به گوش جامعه می‌رساندند واقعاً می‌توانست در تغییر نگاه جامعه مؤثر باشد. برای مثال، در پرونده‌ی ریحانه جباری خیلی تلاش شد که جامعه متقاعد شود که قصاص و اعدام نباید در قوانین وجود داشته باشد و باید به ریشه‌ی این مسائل نگاه کرد. یک عامل دیگر هم بازداشت مخالفان اعدام است. همین بازداشت‌ها صدای آنها و مخالفتشان با اعدام را بیش از پیش به گوش جامعه رسانده است.

 

در مورد دادخواهی هم شاهد چنین روندی هستیم. تا سال‌های طولانی دادخواهی منحصر به خانواده‌های اعدام‌شدگان و جان‌باختگان بود و از همراهیِ علنی و عمومیِ جامعه چندان اثری نبود. اما حالا شاهد فراگیر شدن دادخواهی هستیم و حتی بسیاری از شهروندانی که شخصاً عزیزی را از دست ‌نداده‌اند خودشان را دادخواه می‌دانند. خودِ شما از داخل زندان در کنار دادخواهانی مثل مریم اکبریمنفرد ایستادید و در حمایت از او نامه‌‌ای را منتشر کردید و با دیگر زندانیان سیاسی برای جان‌باختگان آبان ۹۸ تحصن کردید. در این سال‌ها شما را در کنار خانواده‌های جان‌باختگان سال ۸۸ دیده‌ایم و حالا هم یکی از حامیان «شورای انقلابی دادخواهان ایران» هستید. چه شد که شما هم پرچم دادخواهی را بلند کردید؟ دوست دارم که داستان شخصی‌تان را بشنوم.

همه‌ی کسانی که در ایران زندگی می‌کنند بهنوعی از این حکومت آسیب دیده‌اند و همه‌ی آنها می‌توانند دادخواه باشند. من قبل از اینکه به زندان بروم، درباره‌ی اعدام‌های دهه‌ی شصت و اعدام‌های بعد از آن و رنج خانواده‌هایشان مطالب زیادی خوانده بودم. عید نوروز ۱۳۹۲ زانیار مرادی، زندانی کُرد محکوم به اعدام، از داخل زندان نامه‌ای به مادرش نوشته بود و در آن حال و هوای خودش را شرح داده بود. او در این نامه گفته بود که چطور هر بار با شنیدن صدای پای نگهبانانِ زندان منتظر است که او را به پای چوبه‌ی دار ببرند. این نوشته خیلی من را تحت تأثیر قرار داد.

من قبل از بازداشت، تعدادی از خانوادههای کشتار دهه‌ی ۶۰ و اعتراضات ۱۳۸۸ را دیده بودم و از مبارزات آنها برای دستیابی به عدالت باخبر بودم، اما کلمه‌ی «دادخواهی» را اولین بار در زندان از مریم اکبری‌منفرد شنیدم. در آن زمان، بحث دادخواهی به اندازه‌ی حالا در فضای عمومی داغ نبود و جامعه با دادخواهان همراه نبود. خواهر و برادرهای مریم از هواداران سازمان مجاهدین بودند و اعدام‌ شده بودند. من هیچگونه نزدیکیِ فکری با مجاهدین ندارم، اما آزادی بیان و عقیده از اصول حقوق بشر است. می‌دانستم که کسانی به خاطر عقایدشان اعدام شده‌اند که حتی محکوم به اعدام نبودند و مهمتر اینکه انسان بودند و رنجی که خانواده‌هایشان متحمل شده بودند، وحشتناک بود. مریم اکبری‌منفرد از داخل زندان پیگیر دادخواهی برای خواهر و برادرهای اعدام‌شده‌اش بود و به همین علت آزار و اذیت‌های بسیاری را تحمل کرد.

در آن زمان، خانواده‌‌های جان‌باختگان سال ۱۳۸۸ در مقایسه با خانواده‌های جان‌باختگان دهه‌ی شصت به مستندات بیشتری دسترسی داشتند. ما در مراسم مختلف می‌توانستیم خانواده‌های آنها و درد و رنجشان را بی‌واسطه و از نزدیک ببینیم. من می‌توانستم تصور کنم که شبیه به همان اتفاق ممکن بود در همان اعتراضات برای من هم رخ دهد و مادرم الان همین حال را داشته باشد. همه‌ی اینها باعث شد که به این مسئله حساس شوم. شنیده شدن روایتهای درد و رنج این خانواده‌ها در جامعه هم تأثیر داشت و افراد زیادی را به دادخواهان نزدیک کرد. از طرف دیگر، وقتی که یک نفر را به علت فعالیت‌های مدنی و سیاسی بازداشت می‌کنند، خانواده و نزدیکانش هم وارد این فضا می‌شوند، و ستمِ حکومت را از نزدیک تجربه می‌کنند و در نتیجه خودشان هم یک پای این مبارزه می‌شوند.

 

کمی به امروز و جنبش «زن، زندگی، آزادی» برگردیم. شما در سال ۱۳۹۳ بازداشت شدید، بین سال‌های ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۵ به‌طور موقت آزاد بودید و بعد از آن تا بهمن سال ۱۴۰۰ دوباره در زندان بودید. وقتی که آزاد شدید جامعه‌ی جدیدِ بعد از اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ را چطور دیدید؟ مردم و فضای سیاسی-اجتماعیِ جامعه چقدر تغییر کرده بودند؟ 

وقتی که زندانی هستید، معمولاً نگاهتان معطوف به بیرون است تا بفهمید که چه خبر است. چیزی که خودم شاهد بودم این است که از سال ۱۳۹۵ به بعد، چه در بین زندانیان سیاسی و چه در بین زندانیان جرائم عمومی، آگاهی خیلی بالا رفته بود و مردم بسیار بیشتر از قبل می‌دانستند که چه حقوقی دارند. بسیاری از کسانی که لزوماً فعال سیاسی نبودند و فقط به‌علت شرکت در اعتراضات بازداشت شده بودند، از زنان خانه‌دار تا جوانان کم‌سن و سال، خیلی آگاه بودند و می‌خواستند بفهمند که مسئله و راهحل آن چیست. مثلاً بعضی از آنها اصلاً هیچ اطلاعی درباره‌ی بهائیان نداشتند ولی در زندان به سراغ زندانیان بهائی می‌رفتند و از آنها سؤال می‌کردند و می‌خواستند که بیشتر درین‌باره بدانند و دنبال روزآمدکردن دانش‌ِ خودشان بودند. برخی از آنها سابقه‌ی فعالیت سیاسی و مدنی نداشتند اما در نتیجهی تجربیات خود در زندگی خیلی پخته بودند و درک درستی از شرایط داشتند. در میان بازداشتی‌های پس از اعتراضات دی ۱۳۹۶ و مرداد ۱۳۹۷ و آبان ۱۳۹۸، شجاعت نسل جدید کاملاً مشهود بود.

 

وقتی که آزاد شدید، فضای جامعه را چطور دیدید؟ 

وقتی که آزاد شدم، خیلی شوکه شدم. هم از میزان آگاهیِ جامعه شوکه شدم و هم از اینکه دیدم که فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی و تکنولوژی چقدر جامعه را تغییر داده است. من در مورد آبان ۱۳۹۸ فقط چیزهایی شنیده بودم و جز در رسانههای جمهوری اسلامی چیزی ندیده بودم. وقتی از زندان آزاد شدم و خانواده‌های داغدار آبان ۱۳۹۸ را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کردم و داستان‌هایشان را شنیدم، شجاعت ‌این خانواده‌ها و همراهیِ جامعه با آنها برایم خیلی جالب بود. 

 

آینده را چطور می‌بینید؟ الان موج اعتراضات سراسری و خیابانی فروکش کرده است اما در عین حال شاهد حضور آشکارتر و پرتعدادتر زنانِ بی‌حجاب هستیم و مطالبه‌ی تغییرات اساسی در جامعه همچنان پررنگ است. به نظر شما، برای تحقق این تغییراتِ اساسی چه مسیری در پیش داریم؟ و به چه امکاناتی نیاز داریم تا این تغییر محقق شود؟

من معتقدم که تغییر باید در داخل کشور و البته با کمک ایرانیان خارج از کشور اتفاق بیفتد و اینها را نمی‌توان از هم جدا کرد و این نیروها باید کنار هم قرار بگیرند. در داخل ایران باید به سازماندهی و تشکل‌یابی و قدرت دادن به نهادهای مدنی توجه کرد. گروه‌های مختلف اگر برنامه‌ای دارند باید این برنامه‌ها و مطالباتشان را به مردم نشان دهند و آن را به بحث بگذارند و نیروهای خارج از کشور باید از آنها حمایت کنند.

در همان اوایل شروع اعتراضات، یکی از فعالان کارگری به من پیام داد که بسیاری از زنان کارگرِ سنتی و مذهبی بر اثر تبلیغات جمهوری اسلامی فکر می‌کنند که زنان حامیِ جنبش «زن، زندگی، آزادی» فقط دنبال لخت شدن هستند ــ البته حتی اگر اینطور هم باشد به کسی ارتباط ندارد و ما درباره‌ی پوشش اختیاری صحبت می‌کنیم. اما این زنان می‌خواهند بدانند که خودشان کجای این جنبش قرار دارند و آیا قرار است که به مطالبات آنها هم توجه شود یا نه؟

چنین پیام‌هایی را از طرف گروه‌های مختلف اجتماعی دریافت می‌کردم؛ آن کارگری که به علت سیاست‌های جمهوری اسلامی در فقر مطلق قرار گرفته، می‌خواهد بداند که در این انقلاب چه سهمی دارد و کجا به او پرداخته می‌شود؟ تشکل‌هایی که در داخل ایران خود را سازماندهی می‌کنند، باید به این پرسش‌ها پاسخ دهند. این تشکل‌ها می‌توانند گروه‌های مختلف اجتماعی را با خود همراه کنند تا همه‌ی اقشار بدانند که کجای این جنبش هستند و چه نقشی میتوانند ایفا کنند.

در سال‌های گذشته به‌رغم سرکوب شدید، این اتفاق بهنوعی در تشکل‌های کارگری و معلمان رخ داده است اما باید قدرتمندتر و فراگیر شود. هماهنگی درباره‌ی تجمعات اعتراضی هم مهم است و می‌تواند از آشفتگی و پراکندگی جلوگیری کند.

 

می‌خواهم دوباره به زندگیِ شخصی شما برگردم و بپرسم که بعد از آزادی، زندگی برای شما چطور ادامه پیدا کرد. وقتی در بهمن ۱۴۰۰ بعد از پنج سال از زندان آزاد شدید، فاصله‌ی ایجادشده بین خود و فضای اطرافتان را چطور پر کردید؟ رابطه‌تان با خانواده و وضعیت سلامتتان چطور بود و آیا توانستید به شغل‌ خود ادامه بدهید؟ چیزی که از بیرون دیده می‌شد، حضور فعال رسانه‌ای‌ شما بود و اینکه در بسیاری از مواقع یکی از منابع خبریِ معتبر در مورد وضعیت زندان‌ها و زندانیان بودید. اما می‌خواهم خودتان بیشتر بگویید که در این مدت چه بر شما گذشته است؟

خیلی سخت گذشته است. من یک بار شانزده ماه در زندان بودم و به قید وثیقه ۹ ماه آزاد شدم و دوباره پنج‌‌سال‌ونیم به‌صورت ممتد در زندان بودم و مرخصی هم نداشتم. در همان دوره نیز دو بار به یک زندان دیگر تبعید شدم و ۹ پرونده در طول حبس برایم باز شد. تا مدت‌ها باورم نمی‌شد که آزاد شده‌ام چون به زندان عادت کرده بودم و نمی‌توانستم فضای بیرون از زندان را بپذیرم. مثلاً در زندان گاهی چراغ‌ها حتی موقع خواب هم روشن بود و همیشه نوری وجود داشت و هیچ‌وقت تاریکی مطلق نداشتیم. بعد از آزادی هم موقع خواب چراغ را روشن می‌گذاشتم و احساس می‌کردم که باید همان کارهایی را انجام دهم که در زندان می‌کردم. بازگشت به زندگی عادی هم برایم سخت بود. چون آدم وقتی آزاد می‌شود، تصویر دیگر زندانیان تا مدت‌ها با او می‌ماند و انگار می‌خواهد همچنان مثل آنها زندگی کند. نوعی احساس عذاب وجدان بود که اجازه نمی‌داد راحت به زندگی برگردم. تا یک ماه به‌تنهایی از خانه بیرون نرفتم. هم دوست نداشتم که بیرون بروم و هم احساس می‌کردم که تواناییِ تنها بیرون رفتن را ندارم. دو سه بار هم که با خانواده‌ بیرون رفتم حالِ جسمانی‌ام بد شد. احساس می‌کردم که تمام ساختمان‌ها روی سرم فرو می‌ریزند و خیابان‌ها تنگ می‌شوند. به همین دلیل خیلی زود به خانه برمی‌گشتم.

در زندان به علت علایمی که داشتم چند بار گفتند که مشکوک به بیماری ام‌اس هستم. بعد از آبان ۱۳۹۸ یک ماه کامل حالم بد بود و بی‌حسی‌های شدیدی داشتم که برای خودم و هم‌بندی‌هایم ترسناک بود. من را فرستادند بیمارستان و آنجا گفتند باید سریع بستری شوم تا آزمایش‌هایی برای تشخیص ام‌اس انجام شود. اما دادیار زندان اجازه نداد و عملاً روند تشخیص بیماری‌ام متوقف شد. وقتی آزاد شدم، آزمایش‌ها را انجام دادم و مشخص شد که ام‌اس دارم و بیماری‌ام خیلی پیشرفت کرده است. الان گاهی در ماه چند بار این بیماری به من حمله می‌کند اما روند درمانی‌ام عملاً متوقف شده است چون بعد از کشته شدن ژینا، به علت تهدید‌ها و فشارهای نیروهای امنیتی، مجبور به زندگیِ مخفی شدم و نمی‌توانستم به بیمارستان مراجعه کنم. در این مدت ارتباطم را حتی با خانواده و دوستان نزدیکم قطع کردم و آنها هم نمی‌دانستند که کجا و چطور زندگی می‌کنم. بارها تهدید به بازداشت شده بودم و به سراغم آمده بودند و خانواده‌ام تا ماه‌ها به صورت مرتب و آشکار از سوی مأموران امنیتی تعقیب می‌شدند. به همین دلیل، تنها کاری که توانستم در این مدت انجام دهم این بود که بین خانواده‌های جان‌باختگان و بازداشت‌شدگان و رسانه‌های داخلی و بین‌المللی یک پل ارتباطیِ امن باشم و بتوانم اخبار موثقی را که حتی از داخل زندان به دستم می‌رسید، منتشر کنم.

 

کمک‌رسانی کشتی تفریحی “آیدا” به یک قایق حامل پناهجویان

کشتی تفریحی “آیدا بلو” در حال حاضر مشغول انجام تور گردشگری در دریای مدیترانه است. گارد ساحلی ایتالیا از این کشتی خواست به کمک یک قایق بادبانی در آب‌های این دریا که حامل پناهجویان است، بشتابد.روز دوشنبه (۲ اکتبر / ۱۱ مهر ماه) در آب‌های شرق جزیره سیسیل دو دنیای کاملا متفاوت با هم تلاقی کردند؛ دنیای ثروتمندانی که برای گردشگری ایامی را در کشتی‌های تفریحی به سر می‌برند و پناهجویانی که به دلایل مختلف راهی جز گریز از زادگاه خود نمی‌بینند.

کشتی تفریحی “آیدا بلو” روز دوشنبه پیام و درخواستی از گارد ساحلی ایتالیا دریافت کرد تا به کمک یک قایق بادبانی بشتابد.

به گفته شاهدان عینی، این قایق به کشتی “آیدا” که در آب‌های شرق جزیره سیسیل در حرکت بود نزدیک شد. این قایق حامل ۴۰ سرنشین بود که شماری از آنها زن و کودک بودند.

یک سخنگوی کشتی “آیدا بلو” تأیید کرد که این کشتی از سوی گارد ساحلی ایتالیا درخواست کمک به یک قایق بادبانی را که دچار وضعیت اضطراری شده، دریافت کرده بود.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

یکی از مسافران کشتی تفریحی “آیدا بلو” به شبکه خبری ان تی وی گفت، به نظر می‌آمده که سرنشینان این کشتی مدتی طولانی است که در وضعیتی اضطراری به سر برده و به کمک نیاز دارند. او افزود، در بین مسافران کشتی “آیدا بلو” این بحث به جریان افتاد که سرنشینان این قایق می‌توانند پا به کشتی بگذارند یا نه.

به گزارش شبکه خبری ان تی وی، قایق مزبور در نهایت بغل کشتی “آیدا بلو” کناره گرفت و مسئولان کشتی جلیقه‌های نجات، خوراک و نوشیدنی در اختیار سرنشینان قایق بادبانی قرار دادند. سخنگوی کشتی “آیدا بلو” گفت، “جان این افراد در خطری جدی نبود و وضعیت پیوسته تحت کنترل بوده است”.

بر اساس قوانین دریانوردی کشتی‌های تفریحی و گردشگری و همچنین قایق‌های دیگر باید به انسان‌هایی که در وضعیتی اضطراری در آب‌ها به سر برده و جانشان در خطر است، صرف نظر از جایگاه آنها کمک کنند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

در موازین سازمان امور پناهجویان، وابسته به سازمان ملل آمده است: «در صورتی که افراد دچار وضعیتی اضطراری در دریا شوند، سنت دریانوردی و همچنین قوانین بین‌الملل تصریح کرده که در وهله نخست نجات و حفظ جان آنها از بالاترین درجه اولویت برخوردار است، سوای اینکه جایگاه آنها (پناهجو و غیره) چیست.»

پس از گذشت مدتی گارد ساحلی ایتالیا خود را به قایق رساند و پناهجویان را به عرشه قایق خود برد. در حال حاضر مشخص نیست که این پناهجویان از کجا آمده و گارد ساحلی ایتالیا آنها را به چه مکانی منتقل کرده است. کشتی تفریحی “آیدا بلو” نیز پس از این ماجرا به مسیر خود ادامه داد.

حمله انتحاری در ترکیه؛ بازداشت حدود ۱۰۰۰ نفر

در پی حمله انتحاری دو روز پیش در ترکیه، نیروهای امنیتی در ۱۶ استان این کشور نزدیک به ۱۰۰۰ نفر، از جمله ده‌ها فرد مظنون به عضویت در حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) را بازداشت کردند. یک مجری تلویزیون اپوزیسیون نیز بازداشت شد.پلیس ترکیه روز سه‌شنبه ۳ اکتبر (۱۱ مهرماه) دو روز پس از حمله انتحاری در پایتخت این کشور، حدود یک هزار نفر را در عملیات ضربتی خود در سراسر ترکیه بازداشت کرد. ده‌ها نفر به اتهام ارتباط با شبه‌نظامیان کرد وابسته به حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) و یک مجری اخبار اپوزیسیون بازداشت شدند.

به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، علی یرلیکایا، وزیر کشور ترکیه اعلام کرد که پلیس در ۱۶ استان یورش‌هایی انجام داد و ۵۵ نفر مظنون به عضویت در “واحد اطلاعاتی” حزب غیرقانونی کارگران کردستان یا پ.ک.ک را بازداشت کرده است.

یرلیکایا در شبکه رسانه اجتماعی X (توییتر سابق) نوشت، دست‌کم ۱۲ فرد مظنون به عضویت در حزب غیرقانونی پ‌ک‌ک در یک عملیات جداگانه در پنج استان دستگیر شدند.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

پیش از این، یک وب‌سایت خبری نزدیک به گروه پ‌ک‌ک مسئولیت این حمله انتحاری را بر عهده گرفته بود. حزب کارگران کردستان از چندین دهه پیش وارد یک مبارزه مسلحانه با دولت مرکزی ترکیه شده است و از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته می‌شود. تاکنون ده‌ها هزار نفر از آغاز درگیری‌های مسلحانه در سال ۱۹۸۴ (۱۳۶۳) جان خود را از دست داده‌اند.

یک مجری ۷۳ ساله تلویزیون “هالک تی‌وی” متعلق به اپوزیسیون نیز پس از آن‌که داده‌های رسمی دولت در مورد این حمله انتحاری را زیر سئوال برده بود، روز سه‌شنبه بازداشت شد.

خانم آیسنور ارسلان پس از آن که دادستانی او را به دلیل اظهارنظر در برنامه تلویزیونی خود در صبح دوشنبه (فردای عملیات انتحاری) به “تبلیغات تروریستی” و “تمجید از فعالیت مجرمانه” متهم کرد، در خانه‌اش بازداشت شد.

بیشتر بخوانید: پ‌ک‌ک مسئولیت انفجار در آنکارا را به‌عهده گرفت

به گفته ناظران بین‌المللی، آزادی مطبوعات در ترکیه در دوران ریاست جمهوری رجب طیب اردوغان، به شدت کاهش یافته است.

آسوشیتدپرس می‌نویسد، در حالی که بخش عمده‌ای از رسانه‌های ترکیه برای ادامه فعالیت خود به حمایت از اردوغان سمت‌گیری کرده‌اند، معدود رسانه‌هایی هستند که به طور منظم از سیاست‌های او انتقاد می‌کنند ولی از سوی سازمان دیده‌بان رسانه ترکیه (RTUK) با جریمه‌های نقدی و یا توقیف نشریه مواجه می‌شوند. ترکیه در رتبه‌بندی آزادی مطبوعات گزارشگران بدون مرز در سال ۲۰۲۲ در میان ۱۸۰ کشور در رتبه ۱۴۹ قرار دارد.

وزیر کشور ترکیه روز سه‌شنبه در اطلاعیه دیگری گفت که ۹۲۸ نفر دیگر مظنون به داشتن سلاح گرم غیرمجاز یا ارتباط با قاچاق سلاح گرم در جریان این عملیات دستگیر شده‌اند. او اما روشن نکرد که آیا مظنونان دستگیر شده مرتبط با سلاح گرم غیرقانونی، مظنون به ارتباط با حزب پ‌ک‌ک هستند یا خیر.

علی یرلیکایا افزود: در این عملیات بیش از ۸۴۰ قبضه سلاح گرم کشف و ضبط شده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

روز یکشنبه اول اکتبر (۹ مهرماه)، یک مهاجم بمب‌گذار انتحاری، ساعاتی پیش از آن‌که اردوغان در پارلمان هنگام بازگشت از تعطیلات تابستانی خود سخنرانی کند، بمبی را در نزدیکی ورودی وزارت کشور منفجر کرد. گفته می‌شود دومین بمب‌گذار احتمالی در تیراندازی با پلیس کشته شده است. در این حمله دو افسر پلیس به طور سطحی زخمی شدند.

مقامات امنیتی می‌گویند که مهاجمان انتحاری با خودرویی به محل حمله آمدند که از یک دامپزشک در منطقه مرکزی ترکیه “قیصری” به سرقت برده بودند و مهاجمان پیش از سرقت، دامپزشک را با شلیک گلوله به سرش به قتل رسانده بودند.

بیشتر بخوانید: حمله هوایی ترکیه به ۲۰ موضع پ‌ک‌ک در شمال عراق

مقامات ترکیه با شناسایی یکی از مهاجمان، این فرد را از جنگجویان پ‌ک‌ک معرفی کردند. ساعاتی بعد، نیروی هوایی ترکیه حملات هوایی به مقرهای مظنون به پ‌ک‌ک در شمال عراق، جایی که رهبری این گروه در آن مستقر است، انجام داد. وزارت دفاع ترکیه گفت که شمار زیادی از شبه‌نظامیان پ‌ک‌ک در این حملات “خنثی” شده‌اند.

با این حال وزیر کشور ترکیه روشن نکرد که آیا افرادی که روز سه‌شنبه دستگیر شدند مظنون به دست داشتن مستقیم در حمله روز یکشنبه بوده‌اند یا خیر.

هزینه حضور در “اتاقی از آن خود”؛ زنان و نوشتن

زنان چرا و چگونه می‌نویسند؟ آیا آنان هم‌چون مردان، از آزادی در نوشتن برخوردارند؟ کتاب “میز تحریری رو به چشم‌انداز” می‌کوشد این موضوع را از زبان شانزده نویسنده زن بازگو کند. اسد سیف، منتقد ادبی، کتاب را بررسی کرده است.”میز تحریری رو به چشم‌انداز” که با ترجمه فهیمه فرسایی از سوی “نشر آزاد” منتشر شده، کتابی‌ست که در آن شانزده تن از زنان نام‌آور جهان در ادبیات داستانی، از تجربه‌های خویش در نوشتن سخن می‌گویند. آنان از انگیزه‌های خویش برای نوشتن، از مشکلاتی که با آن روبه‌رو هستند، از شادی در نوشتن و بهایی که بابت آن می‌پردازند، از راه‌های رفته و راه‌هایی که پیش رو دارند، نوشته‌اند.

ایلکا پیپ‌گراس (Ilka Piepgras) که این مجموعه را جمع‌آوری و منتشر کرده، روزنامه‌نگار و از رمان‌نویسان مشهور آلمان است. رنج این تجربه در واقع برای او ملموس است، در زمان تحصیل خود در آمریکا آن را حس کرده و در زندگی ادبی خویش در آلمان شاهد آن بوده است.

تبعیض، حتی در عرصه نوشتن

جهان ادبیات زنانی را به یاد دارد که با نامی مردانه می‌نوشتند. دنیای مردمحور نه حضور آنان را به عنوان انسانی برابرحقوق می‌پذیرفت، نه آنان را کسی می‌دید که بتواند به‌سان مردان بنویسد. باید سال‌ها می‌گذشت تا زنان هستی اجتماعی خویش را بر مردان تحمیل کنند.

شاید گفتن این حرف که «من زنم و می‌نویسم» به ظاهر ساده باشد، ولی به هنگام پرسش از هر نویسنده و هنرمند زن، به عمق فاجعه‌ای پی خواهیم برد که هنوز هم در این عرصه وجود دارد. هنوز هم جهان ادبیات بر زنانی انگشت می‌گذارد که زاده ذهن مردان هستند. “مادام بواری” و “آناکارنینا” و “لیدی چترلی” هنوز جان‌سختی می‌کنند و نمی‌خواهند راه را بر شخصیت زنی در داستان بگشایند که زاده تخیل زنی نویسنده باشد.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

ویرجینیا ولف زمانی گفته بود که نویسنده زن برای نوشتن نخست باید “اتاقی از آن خود” داشته باشد. این اتاق را البته نباید صرفا اتاق دید. اتاق بُعدی هستی‌شناسانه نیز دارد. در این شکی نیست که امروز، پس از گذشت نود سال از سخنان ویرجینیا ولف جهان دگرگون شده است، ولی می‌توان دگربار این پرسش را پیش کشید که آیا زنان امروز در نوشتن همچون مردان آزادند؟

شانزده نویسنده زن “میز تحریری رو به چشم‌انداز” بر این نظرند که جهان مردان هنوز نویسندگان زن را برنمی‌تابد. تفاوت‌هایی در شرایط نوشتن زنان و مردان وجود دارد که هنوز کار نوشتن را برای زنان دشوار می‌کند. مردان در شرایط ویژه‌ای می‌نویسند و جامعه حضور آنان را به عنوان نویسنده پذیرفته و به رسمیت شناخته است. آزادی نویسندگان زن اما در جامعه نخست به عنوان زن و سپس در هستی ادبی محدود است.

مردان مجازند ادبیات مردمحورانه تولید کنند، ولی جنسیت نویسندگان زن پنداری در لابه‌لای اثرشان نیز خوانده می‌شود. زنان باید در انتظار پیامدهای نوشته‌های خود نیز باشند. جامعه انتظار ندارد که آن‌ها در درون‌کاوی‌های خویش از شخصیت‌های داستان، تابوشکنی کنند؛ کاری که برای مردان نویسنده مجاز است. “برچسب”زنی چنان تأثیرگذار است که نویسندگان زن ناخودآگاه از “من” راوی گریزانند. آنان به تجربه دریافته‌اند که خوانندگان رفتار شخصیت‌های داستان را در هستی آنان بازمی‌جویند. چنین فرهنگی باعث می‌شود تا نویسندگان زن به شکلی به خودسانسوری گرفتار شوند.

نویسندگان این کتاب هر یک از تجربه‌های خویش در نوشتن می‌گوید، از بهایی که بابت تجربه‌های خویش در نوشتن پرداخته است. آری “نوشتن” خود خوشبختی‌ست، ولی انزوا نیز به همراه دارد.

راه در پیش است

جرج اورول زمانی در پاسخ به این پرسش که چرا می‌نویسد، گفته بود: «از سر خودخواهی محض». او می‌نویسد تا دیده شود. این اما تنها دلیل نمی‌تواند باشد. در این شکی نیست که نویسندگان دنیایی موازی نیز برای خویش بنا می‌کنند و از این راه به زندگی خویش غنا می‌بخشند. نویسنده می‌کوشد جهانی خلق کند که موجود نیست و زاده فکر اوست.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

نویسندگان زن در این کتاب خلاف مردان، کمتر به شهرت فکر می‌کنند و بیشتر به نفس نوشتن. زنان جسارت به‌کار می‌گیرند تا صدای خویش را رساتر از هر زمان به گوش جهان برسانند. در واقع جهان چندصدایی در ادبیات با حضور نویسندگان زن زیباتر می‌شود.

دوبورا لوی ، رمان‌نویس و شاعر انگلیسی می‌نویسد: «برای نویسنده شدن می‌بایست یاد می‌گرفتم که تو حرف دیگران بدوم، دهانم را باز کنم، یک کم بلندتر از دیگران حرف بزنم و سرانجام تنها با صدای خودم سخن بگویم که اساسا بلند نیست.». به نظر او به عنوان زنی نویسنده، کافی نیست که پشت میز تحریر بنشینی و در آرامش کار کنی: «برای این که نویسنده زن باشی می‌بایست گوشه‌گیری را کنار بگذاری و روی کارهایی سرمایه‌گذاری کنی که چندان هم به امر نوشتن ربطی ندارند: به عنوان مثال در میزگردها حضور داشته باشی و با صدایی رسا نظرت را مطرح کنی، هر چند که این کار به اراده و تسلط زیادی نیاز دارد.»

زنان نویسنده در این کتاب از جهانی سخن می‌گویند که هنوز مردان بر آن حاکمند. همان‌طور که در جهان کار زنان با مردان برابر نیست، در دنیای ادبیات نیز کار مردان را با کار زنان برابر نمی‌گیرند و فضای کمتری به آن اختصاص می‌یابد. برای نمونه حجم نقدهایی که بر آثار مردان نوشته می‌شود، به مراتب بالاتر از زنان است. و هر اندازه به «ادبیات مردانه اهمیت داده می‌شود، از ارزش ادبیات زنانه‌نگر کاسته می‌شود. و هر اندازه که ادبیات زنان کمتر مطرح می‌شود، کمتر هم مورد پژوهش قرار می‌گیرد.»

در این شکی نیست که شمار نویسندگان زن و آثارشان در جهان در حال افزایش است و به موازات آن عده کتاب‌خوانان زن نیز بیشتر شده است. با این‌حال کلیشه‌ها هنوز نقش می‌آفرینند و تبعیض جنسی در پذیرش اجتماعی-ادبی کمتر تغییر کرده است. هنوز نویسندگان زن در مقایسه با نویسندگان مرد جدی گرفته نمی‌شوند و آثارشان مورد بحث و بررسی قرار نمی‌گیرد.

شاید بتوان امیدوار بود که با دگرگونی ساختارهای اجتماعی، دیوار کلیشه‌ها نیز فروریزد و از تبعیض‌های ریشه‌دار اندکی کاسته شود.

الفریده یلینک، نویسنده اتریشی، در مقاله‌ای که در این مجموعه منتشر شده می‌نویسد: «جای یک کلمه در بحث‌های مربوط به هنر زنانه و زنانگی در رسانه‌ها خالی است: تحقیر.». نویسندگان زن طی سالیان با آفرینش‌های ادبی و هنری خویش نشان داده‌اند که در کارآیی جنسیتی تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد. به قول اورول: «نوشتن مبارزه‌ای است به غایت پر مشقت که می‌توان آن را با یک بیماری دردناک مقایسه کرد.». نویسندگان زن در این راستا سال‌هاست مبارزه‌ای پُربار را آغاز کرده‌اند. آنان نه برای تفریح، بلکه برای ادامه زندگی می‌نویسند.

در تاریخ ادبیات نوشتن زنان سنتی طولانی ندارد، اگرچه ادبیات بدون حضور آنان شکوه خویش را از دست می‌دهد، اما همین حضور صدساله نشان از آن دارد که زنان می‌توانند این سنت را درهم بشکنند. اما پرسش این است: مردان در شکستن این سنت چه نقشی می‌توانند داشته باشند؟

کتاب “میز تحریری رو به چشم‌انداز” با همه تلخ‌نگاری‌های موجود، راه را برای ادامه نوشتن بازمی‌گشاید و این خود خواندن آن را جذاب‌تر می‌کند. شکستن تصویر کلیشه‌ای نویسنده زن، چیزی‌ست که به این کتاب اعتبار می‌بخشد و خواندن آن که با ترجمه‌ای بسیار خوب و روان منتشرشده، نه تنها برای زنان، که برای مردان نیز بی‌شک مفید خواهد بود.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

جایزه نوبل فیزیک ۲۰۲۳ به سه پژوهشگر در زمینه الکترون‌ها رسید

آکادمی نوبل برندگان جایزه فیزیک ۲۰۲۳ را معرفی کرد. پیر آگوستینی (استاد دانشگاه اوهایو آمریکا)، فرنس کراوس (محقق مؤسسه ماکس پلانک آلمان) و آن لوئیلیه (استاد دانشگاه لوند سوئد) سه برنده نوبل فیزیک ۲۰۲۳ هستند.پیش از ظهر سه‌شنبه ۳ اکتبر (۱۱ مهر) آکادمی سلطنتی علوم سوئد اعلام کرد که جایزه نوبل فیزیک ۲۰۲۳ به سه محقق تعلق گرفته که در زمینه الکترون‌ها پژوهش می‌کنند. این محققان عبارتند از پیر آگوستینی (استاد دانشگاه اوهایو در ایالات متحده)، فرنس کراوس (رئیس موسسه ماکس پلانک در زمینه نورشناسی کوانتومی در آلمان و همچنین استاد دانشگاه مونیخ) و آن لوئیلیه (استاد دانشگاه لوند در سوئد).

هيأت داوران آکادمی نوبل در بیانیه‌ای که در این رابطه منتشر کرده، تصریح کرده است که جایزه نوبل فیزیک ۲۰۲۳ به خاطر “به کار بستن شیوه‌های تجربی جهت تولید پالس‌های بسیار کوتاه اتوثانیه‌ای نور به منظور مطالعه بر رفتار الکترون در ماده” به این سه پژوهشگر اعطا می‌شود.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

پیشتر این تصور حاکم بود که سرعت حرکت الکترون‌ها به اندازه‌ای است که دنبال کردن آن‌ها غیرممکن است. این سه دانشمند اما در جریان پژوهش‌های خود راهی برای ایجاد پالس‌های بسیار کوتاه نور کشف کرده‌اند که می‌توان از آن‌ها برای سنجش و اندازه‌گیری فرایندهای سریعی استفاده کرد که طی آن‌ها الکترون‌ها حرکت می‌کنند یا انرژی را تغییر می‌دهند.

وقایع سریع در پی هم رخ می‌دهند و به فیلمی می‌مانند که از تصاویر ثابت تشکیل شده و با حرکت مداوم درک می‌شود. از این رو برای بررسی رویدادهای واقعا کوتاه به ابزار و فناوری ویژ‌ه‌ای نیاز است. در دنیای الکترون‌ها، تغییرات در چند دهم اتوثانیه اتفاق می‌افتند که بسیار بسیار کوتاه است.

آکادمی سلطنتی علوم در سوئد از این رو، برندگان نوبل فیزیک ۲۰۲۳ را به خاطر ارائه “ابزارهای جدید برای کاوش در جهان الکترون‌های درون اتم‌ها و مولکول‌ها” مورد تقدیر قرار داده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

به گفته اوا اولسون، رئیس کمیته نوبل در حوزه فیزیک اکنون دری به روی دنیای الکترون‌ها باز شده و فیزیک اتوثانیه این فرصت را می‌دهد تا بتوان مکانیسم‌هایی را که توسط الکترون‌ها کنترل می‌شوند، درک کرد.

جایزه نوبل فیزیک ۲۰۲۲ نیز به طور مشترک به سه فیزیکدان فرانسوی، آمریکایی و اتریشی اهدا شد که در زمینه مکانیک کوانتومی فعالیت دارند.

جایزه نوبل فیزیک ۲۰۲۳ به سه پژهشگر در زمینه الکترون‌ها رسید

آکادمی نوبل برندگان جایزه فیزیک ۲۰۲۳ را معرفی کرد. پیر آگوستینی (استاد دانشگاه اوهایو آمریکا)، فرنس کراوس (محقق مؤسسه ماکس پلانک آلمان) و آن لوئیلیه (استاد دانشگاه لوند سوئد) سه برنده نوبل فیزیک ۲۰۲۳ هستند.پیش از ظهر سه‌شنبه ۳ اکتبر (۱۱ مهر) آکادمی سلطنتی علوم سوئد اعلام کرد که جایزه نوبل فیزیک ۲۰۲۳ به سه محقق تعلق گرفته که در زمینه الکترون‌ها پژوهش می‌کنند. این محققان عبارتند از پیر آگوستینی (استاد دانشگاه اوهایو در ایالات متحده)، فرنس کراوس (رئیس موسسه ماکس پلانک در زمینه نورشناسی کوانتومی در آلمان و همچنین استاد دانشگاه مونیخ) و آن لوئیلیه (استاد دانشگاه لوند در سوئد).

هيأت داوران آکادمی نوبل در بیانیه‌ای که در این رابطه منتشر کرده، تصریح کرده است که جایزه نوبل فیزیک ۲۰۲۳ به خاطر “به کار بستن شیوه‌های تجربی جهت تولید پالس‌های بسیار کوتاه اتوثانیه‌ای نور به منظور مطالعه بر رفتار الکترون در ماده” به این سه پژوهشگر اعطا می‌شود.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

پیشتر این تصور حاکم بود که سرعت حرکت الکترون‌ها به اندازه‌ای است که دنبال کردن آن‌ها غیرممکن است. این سه دانشمند اما در جریان پژوهش‌های خود راهی برای ایجاد پالس‌های بسیار کوتاه نور کشف کرده‌اند که می‌توان از آن‌ها برای سنجش و اندازه‌گیری فرایندهای سریعی استفاده کرد که طی آن‌ها الکترون‌ها حرکت می‌کنند یا انرژی را تغییر می‌دهند.

وقایع سریع در پی هم رخ می‌دهند و به فیلمی می‌مانند که از تصاویر ثابت تشکیل شده و با حرکت مداوم درک می‌شود. از این رو برای بررسی رویدادهای واقعا کوتاه به ابزار و فناوری ویژ‌ه‌ای نیاز است. در دنیای الکترون‌ها، تغییرات در چند دهم اتوثانیه اتفاق می‌افتند که بسیار بسیار کوتاه است.

آکادمی سلطنتی علوم در سوئد از این رو، برندگان نوبل فیزیک ۲۰۲۳ را به خاطر ارائه “ابزارهای جدید برای کاوش در جهان الکترون‌های درون اتم‌ها و مولکول‌ها” مورد تقدیر قرار داده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

به گفته اوا اولسون، رئیس کمیته نوبل در حوزه فیزیک اکنون دری به روی دنیای الکترون‌ها باز شده و فیزیک اتوثانیه این فرصت را می‌دهد تا بتوان مکانیسم‌هایی را که توسط الکترون‌ها کنترل می‌شوند، درک کرد.

جایزه نوبل فیزیک ۲۰۲۲ نیز به طور مشترک به سه فیزیکدان فرانسوی، آمریکایی و اتریشی اهدا شد که در زمینه مکانیک کوانتومی فعالیت دارند.