Previous Next

واکنش قاضی‌زاده هاشمی به ممنوعیت سه ساله ورود به کانادا

حسن قاضی‌زاده هاشمی در واکنش به جلوگیری از ورودش به کانادا به مدت ۳۶ ماه این امر را “بی‌اهمیت” خوانده و گفت “برنامه‌ای برای سفر مجدد به آن کشور ندارم.” او تهدید کرد “پاسخ” وزیر کانادایی را از “مجاری حقوقی” خواهد داد.حسن قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت در دولت اول روحانی روز سه‌شنبه (هفتم شهریور) در واکنش به عدم صدور روادید ورود به مدت ۳۶ ماه به کانادا به خبرآنلاین گفت: «این موضوع از نظر من هیچ اهمیتی ندارد. تازه از سفر برگشته‌ام و برنامه‌ای هم برای سفر مجدد به آن کشور نداشته و ندارم ولی پاسخ اقدام غیر حرفه‌ای و تبلیغاتی وزیر کانادایی را از مجاری حقوقی خواهم داد.»

مارک میلر، وزیر مهاجرت کانادا، روز دوشنبه ششم شهریور (۲۸ اوت) از ممنوعیت ۳۶ ماهه حسن قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت دولت یازدهم جمهوری اسلامی برای اقامت یا ورود به این کشور خبر داد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

به گفته میلر قوانین کانادا به وزیر مهاجرت این اختیار را می‌دهد که اقامت موقت برای یک تبعه خارجی را تا سه سال ممنوع کند.

وزیر مهاجرت کانادا گفته است که این ممنوعیت که به خود قاضی‌زاده هاشمی نیز ابلاغ شده است، به “دلیل بی‌اعتنایی حکومت ایران به حقوق بشر است.”

قاضی‌زاده به خبرآنلاین گفت: «بواسطه تخصصم و حضور در کنگره‌های بین‌المللی چشم پزشکی همواره به کشورهای بسیاری در قاره‌های مختلف جهان سفر داشته و دارم. در همین راستا اخیراً با ویزای توریستی مسافرت ۱۸ روزه‌ای هم به کانادا داشتم.»

او تاکید کرد که “هیچیک از اعضای خانواده‌اش در هیچ مقطع زمانی تابعیت غیر ایرانی نداشته و ندارند و هیچ زمان هم از کشور کانادا یا کشور دیگری درخواست اقامت چه موقت و چه دائم نداشته‌اند.”

با انتشار تصاویر قاضی‌زاده در خیابان‌های مونترال، حامد اسماعیلیون با انتشار پستی در شبکه اجتماعی “ایکس” (توئیتر سابق) با اشاره به محدودیت‌های وضع شده در زمینه رفت‌وآمد سیاستمداران جمهوری اسلامی به خاک کانادا خواستار پاسخگویی دولت کانادا شد.

مارکو مندیچینو، وزیر امنیت عمومی وقت کانادا آبان سال گذشته از ابلاغ ممنوعیت دائمی ورود به کانادا برای حدود ۱۰ هزار نفر از جمله مقام‌های ارشد جمهوری اسلامی، فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران خبر داده بود.

گالانت: ایران در حال تقویت نیروهای شبه‌نظامی در شمال اسرائیل است

وزیر دفاع اسرائیل در دیداری با آنتونیو گوترش از او خواست تا نیروهای حافظ صلح سازمان ملل نظارت بیشتری بر مرزهای شمالی اسرائیل داشته باشند. او همچنین خواهان محکومیت فعالیت‌های ایران از سوی سازمان ملل شد.وزیر دفاع اسرائیل در دیداری با دبیرکل سازمان ملل گفت جمهوری اسلامی ایران در حال تقویت نیروهای مورد حمایتش در مرزهای شمالی اسرائیل برای حمله به این کشور است.

یوآو گالانت که در نیویورک با آنتونیو گوترش ملاقات کرد، از او خواست تا نیروهای حافظ صلح سازمان ملل برای نظارت بر وضعیت این منطقه اختیارات بیشتری داشته باشند.

گالانت گفت: «در پی نقض آشکار حاکمیت اسرائیل از سوی نیروهای شبه‌نظامی حزب‌الله، تنش بالقوه در مرزهای شمالی افزایش یافته است.»

وزیر دفاع اسرائیل ادامه داد: «سازمان ملل باید فورا از طریق دادن آزادی عمل بیشتر به نیروهای حافظ صلح در لبنان و فرستادن نماینده به مرزهای شمالی برای کاهش تنش دخالت کند.»

بیشتر بخوانید: اسرائیل میلیون‌ها دلار ارز دیجیتالی حزب‌الله و سپاه را توقیف کرد

گالانت به طور خاص بر نقض حاکمیت ملی اسرائیل از سوی حزب‌الله تاکید کرد و گفت حزب‌الله گروه‌های شبه‌نظامی را به مرزهای شمالی اسرائیل اعزام کرده و دهها پاسگاه نظامی دیگر را در امتداد مرز ایجاد کرده است.

به گفته او تعداد عوامل نیروهای حزب‌الله نیز در این منطقه افزایش داشته است.

گالانت اقدامات اخیر حزب‌الله را نقض قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل دانست که به جنگ یک ماهه در سال ۲۰۰۶ پایان داد و گروه‌های مسلح به غیر از ارتش رسمی لبنان و یونیفل (نیروهای حافظ صلح) را از فعالیت در جنوب رودخانه لیتانی لبنان منع کرد.

گوترش و گالانت قرار است روز چهارشنبه ۳۰ اوت در جلسه شورای امنیت سازمان ملل شرکت کنند. دستور این جلسه مروری بر ماموریت سالانه ۱۰ هزار و ۵۰۰ نیروی حافظ صلح سازمان ملل در مرزهای اسرائيل است.

بیشتر بخوانید: اسرائیل: ایران سالی ۷۰۰ میلیون دلار به حزب‌الله لبنان می‌دهد

شورای امنیت سازمان ملل سال گذشته با تمدید ماموریت سالانه نیروهای حافظ صلح و تفویض اختیارات بیشتر به آنها ماموریت داد تا فعالیت‌های حزب‌الله را رصد کنند. لبنان اما در سال جاری میلادی برای محدودتر شدن فعالیت این نیروها فشار آورده است، از جمله با صدور حکمی که این نیروها را ملزم می‌کند تا قبل از بازرسی یک مکان مشکوک، موافقت ارتش لبنان را جلب کنند.

اسرائیل در مقابل به شدت خواهان محدود شدن فعالیت‌های حزب‌الله است و به همین دلیل ماه گذشته وزیر خارجه و وزیر دفاع این کشور هیأت‌هایی را به نیویورک فرستادند.

وزیر دفاع اسرائیل در دیدارش با گوترش همچنین درباره بلندپروازی‌های ایران در برنامه اتمی‌اش و نیز حمایت مالی و تسلیحاتی روبه افزایش جمهوری اسلامی از گروه‌های تروریستی و حملات آنها در امتداد مرزهای شمالی و جنوبی اسرائیل و نیز در سرزمین‌های کرانه باختری هشدار داد.

گالانت همچنین درباره اهمیت محکوم کردن فعالیت‌های ایران علیه اسرائیل از سوی سازمان ملل با گوترش صحبت کرد و گفت: «اسرائیل علیه هرگونه نقض حاکمیتش و تهدید زندگی شهروندانش اقدام خواهد کرد.»

رقابت تسلیحاتی آمریکا با چین؛ خرید هزاران پهپاد طی دو سال

وزارت دفاع ایالات متحده رقابت تسلیحاتی با چین را تشدید می‌کند و قصد دارد هزاران پهپاد به زرادخانه خود اضافه کند. پنتاگون می‌خواهد با این اقدام تعداد پهپادهای خود را به اندازه هواپیماهای بدون سرنشین چین افزایش دهد.چین در سال‌های اخیر مدام بر توان تسلیحاتی ارتش خود، از جمله در زمینه به خدمت گرفتن هواپیماهای بدون سرنشین تهاجمی افزوده است.

ظاهرا اکنون وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) به صرافت افتاده در رقابت تسلیحاتی با چین عقب نماند و در پی آن است تا هزاران پهپاد جدید سفارش دهد.

پنتاگون اعلام کرده این کار برای ایجاد توازن با توانمندی پهپادی ارتش چین انجام می‌شود که به نسبت نیروهای مسلح آمریکا پهپادهای بیشتری در اختیار دارد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، کاتلین هیکس، معاون وزیر دفاع آمریکا روز دوشنبه، ۲۸ اوت (ششم شهریور) در کنفرانس فناوری دفاعی در واشنگتن گفته مزیت ارتش چین در حال حاضر این است که کشتی‌های جنگی، موشک‌ها و پرسنل بیشتری در اختیار دارد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

پنتاگون در عین حال تاکید دارد که ایالات متحده با امکانات خود با این مزیت مقابله می‌کند و این امکانات در قیاس با تجهیزات نیروهای مسلح چین “پیش‌بینی ناپذیرتر” و هدف قرار دادن و نابودی آنها دشوارتر خواهند بود.

به گفته هیکس هدف دولت ایالات متحده این است که طی ۱۸ تا ۲۴ ماه آینده سیستم‌های خودکار، مانند پهپادهای هوشمند با ناوبری پیشرفته را در ابعاد وسیع چند هزارتایی در بخش‌های مختلف به خدمت بگیرد.

چین، جدی‌ترین چالش استراتژیک آمریکا

آمریکا از مدت‌ها پیش چین را به عنوان مهم‌ترین چالش استراتژیک ارزیابی کرده و تلاش دارد پکن را از وارد شدن به یک مناقشه نظامی، به خصوص در ارتباط با تایوان بازدارد.

در سال‌های اخیر تنش میان پکن و واشنگتن بر سر تایوان بالا گرفته و تحرکات نظامی دو کشور در آب‌های منطقه به شکل محسوسی افزایش یافته است.

در یکی از تازه‌ترین نمونه‌ها، چین در واکنش به عبور یک ناوشکن آمریکایی از آبراه تایوان، ناو هواپیمابر “شاندونگ” و دو کشتی جنگی خود را در روزهای پایانی ماه مه روانه آب‌های اطراف تایوان کرد.

آبراه تایوان منطقه‌ای از اقیانوس آرام بین این جزیره و استان فوجیان چین است که دریاهای جنوبی و شمالی چین را به یکدیگر متصل می‌کند.

هشدار آمریکا به چین درباره حمله نظامی به تایوان

خط میانه این تنگه مرز غیررسمی میان چین و تایوان قلمداد می‌شود. وزارت دفاع تایوان می‌گوید ناو شاندونگ و دو ناو همراهش در عبور به سمت شمال بر روی این خط قرار داشتند. چین تمام آبراه تایوان را جزو قلمرو دریایی خود می‌داند و به شکل روزافزون جنگنده‌های خود را بر فراز آن به پرواز درمی‌آورد.

چین این منطقه را که از چند جزیره تشکیل شده، یک استان جدا شده خود می‌داند که باید دوباره به خاک این کشور ضمیمه شود. پکن بارها تهدید کرده برای وحدت دو منطقه در صورت لزوم از نیروی نظامی استفاده می‌کند.

از سال ۲۰۲۰ تنش میان تایوان و چین مدام رو به افزایش بوده است. جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا بارها هشدار داده که در صورت حمله نظامی چین به تایوان نیروهای آمریکایی از این کشور دفاع خواهند کرد.

با وجود تنش‌ها آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده در ماه ژوئنبه پکن رفت و با شی جین‌پینگ، رهبر حزب کمونیست و رئیس جمهوری چین دیدار و گفت‌وگو کرد.

از سرگیری گفت‌وگوهای سطح بالا پس از پنج سال

این نخستین سفر یک وزیر خارجه آمریکا به پکن از سال ۲۰۱۸ میلادی بود و هدف واشنگتن از دیدار با مقام‌های ارشد چینی باز نگه داشتن کانال‌های ارتباطی و گفت‌وگو با چین عنوان شده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

شی گفت در گفت‌وگو با بلینکن “پیشرفت‌هایی” به دست آمده و درباره برخی مسائل تفاهم‌هایی حاصل شده است. او ابراز امیدواری کرد که این ملاقات نقش مثبتی در تحکیم مناسبات دوجانبه داشته باشد.

وزیر خارجه آمریکا که گفت‌وگوهای خود با رهبر چین را “مهم” توصیف کرده در سفر به پکن با مقام‌های ارشد دیپلماسی خارجی چین و همتای چینی خود کین گانگ هم ملاقات کرد.

با سفر بلینکن، چین و آمریکا پس از مدت‌ها وقفه بار دیگر گفت‌وگوهای مستقیم در سطوح بالا را از سر گرفتند. دو طرف در بیانیه‌های رسمی این گفت‌وگوها را “صریح، عمیق و سازنده” توصیف کردند.

توقف موقت کارخانه‌های تویوتا در ژاپن به خاطر مشکل فنی

فعالیت کارخانه‌های شرکت تویوتا در ژاپن به خطر مشکلی رایانه‌ای به طور موقت متوقف شده‌اند. این نقص، سیستمی را مختل کرده که وظیفه آن رسیدگی به قطعاتی است که برای استفاده در تولید به کارخانه‌ها وارد می‌شوند.شرکت خودروسازی تویوتا روز سه‌شنبه ۲۹ اوت (۷ شهریور) اعلام کرد که تمامی خطوط تولید این کارخانه در ژاپن متوقف شده است. گفته می‌شود که خطوط مونتاژ خودروها در ۱۴ کارخانه این شرکت، توقف یافته است.

این نقص، رایانه‌ای بوده و به سیستمی برمی‌گردد که وظیفه آن رسیدگی به آن دسته از قطعات خودرو است که جهت مونتاژ و تولید به کارخانه‌ها وارد می‌شوند. گفته می‌شود که این نقص فنی سبب شده تا وسایل و قطعات مورد نیاز به موقع تهیه و به کارخانه ارسال نشوند.

ساواکو تاکدا، سخنگوی تویوتا اعلام کرد که تحقیقات این شرکت خودروسازی برای پیگنیری ماجرا و رفع این نقص فنی جریان دارد. او تصریح کرد که این نقص فنی به احتمال قوی به خاطر حمله‌ای سایبری بروز نکرده است.

شرکت تویوتا در سال گذشته میلادی مورد حمله‌ای سایبری قرار گرفته و ناگزیر شده بود تا تولید خود را برای مدتی متوقف کند.

به گفته سخنگوی تویوتا ابعاد دقیق این نقص هنوز کاملا مشخص نیست و در حال حاضر نمی‌توان گفت که این نقص چه زمانی رفع خواهد شد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

شرکت تویوتا جزئیاتی در این باره که نقص فنی مزبور تولید چه مدل‌هایی را متوقف کرده و تأثیر آن بر میزان تولید چگونه بوده، منتشر نکرده است.

در دوران اخیر بسیاری از کشورهای آسیایی که اقتصاد آن‌ها به خاطر پیامدهای ناشی از همه‌گیری کرونا زیر فشار قرار گرفته بودند، به علت کمبود چیپ‌های کامپیوتری و همچنین قطعات خودرو با مشکلاتی در عرصه تولید خودرو روبرو شده بودند.

سالگرد جنبش مهسا؛ جلسه سه ساعته نیروهای انتظامی در سنندج

نیروهای انتظامی و فرماندهان بسیج سنندج روز دوشنبه جلسه‌ای امنیتی و سه ساعته تشکیل دادند. تنها در روز دوشنبه پنج شهروند دیگر کرد بازداشت شدند. طرح تفکیک جنسیتی در کلاس‌های درس دانشگاه فردوسی مشهد اجرایی می‌شود.در آستانه سالگرد قتل مهسا امینی و جنبش اعتراضی سراسری، فشارها بر فعالان مدنی و خانواده‌های کشته‌شدگان به طرز کم‌سابقه‌ای افزایش داشته است.

به گزارش سایت‌هایی که اخبار کردستان را پوشش می‌دهند، روز دوشنبه ۶ شهریور (۲۷ اوت) فرماندهان نیروی انتظامی و بسیج شهر سنندج به مدت سه ساعت جلسه داشتند. از جزییات این جلسه اطلاعی در دست نیست.

فضای شهر سنندج و دیگر شهرهای کردنشین امنیتی گزارش شده و در برخی خیابان‌ها سنگرهای بتنی کار گذاشته شده است. همچنین کسبه و بازاریان تحت فشار قرار گرفته‌اند تا اقدام به اعتصاب نکنند.

بیشتر بخوانید: سالگرد قتل مهسا امینی؛ بازداشت ٢٠ شهروند کرد در پنج روز

در روزهای اخیر موج بازداشت در شهرهای کردنشین و دیگر شهرهای ایران افزایشی کم‌سابقه داشته است. به گزارش هه‌نگاو، سایتی که اخبار کردستان را پوشش می‌دهد، تنها در روز دوشنبه ۶ شهریور پنج شهروند کرد دیگر بازداشت شدند و به این ترتیب شمار بازداشت‌شدگان کرد در کمتر از هشت ماه به ۷۰۱ نفر رسید که ۵۲/۵ درصد کل بازداشت‌شدگان در سراسر ایران در این بازه زمانی است.

انتشار عکس مهدی یراحی

در پی انتشار عکسی از لحظه بازداشت مهدی یراحی، هنرمند و خواننده، موجی از اعتراض به این اقدام فضای مجازی را در بر گرفته است.

محسن برهانی، حقوقدان منتقد حکومت در توییترش نوشته به استناد ماده ۹۱ قانون آیین دادرسی کیفری، منتشرکننده این عکس مجرم است و جرم او نیز افشار اسرار شغلی و حرفه‌ای است.

ماده ۹۱ قانون آیین دادرسی کیفری می‌گوید: «تحقیقات مقدماتی به صورت محرمانه صورت می‌گیرد مگر در مواردی که قانون به نحو دیگری مقرر نماید. کلیه اشخاصی که در جریان تحقیقات مقدماتی حضور دارند موظف به حفظ این اسرار هستند و در صورت تخلف، به مجازات جرم افشای اسرار شغلی و حرفه‌ای محکوم می‌شوند.»

بیشتر بخوانید: انتشار ترانه “روسریتو” و تشکیل پرونده قضایی علیه مهدی یراحی

علی مجتهدزاده، یک حقوقدان دیگر منتقد نیز نوشته است: «اگر در زمان دستگیری مهدی یراحی نماینده دادستان حضور داشته و پخش غیرقانونی تصاویر با دستور او صورت گرفته وا‌مصیبت، و اگر ضابطین بدون دستور مقام قضائی چنین گستاخانه مرتکب فعل حرام و غیرقانونی شده و دستگاه قضا نظاره‌گر است، مصیبت صد چندان است.»

سایر کاربران شبکه‌های اجتماعی نیز با انتشار عکس‌های مختلف از مهدی یراحی با او ابراز همبستگی کرده و نوشته‌اند به جای عکس لحظه بازداشت او، عکس‌های زمان آزادی او و خوانندگی‌اش را منتشر می‌کنند.

مهدی یراحی، هنرمند و خواننده پس از انتشار قطعه “روسریتو” روز دوشنبه ۶ شهریور به دستور علی صالحی، دادستان تهرانبازداشت شد.

دلیل تشکیل پرونده قضایی برای یراحی “انتشار ترانه‌ای غیرقانونی و خلاف اخلاق و عرف جامعه اسلامی” عنوان شده است.

مصطفی نیلی، وکیل مدافع مهدی یراحی به شبکه شرق گفت: «ما هم همچون شما از طریق رسانه‌ها متوجه خبر بازداشت آقای یراحی شدیم و در حال حاضر هیچ خبری از جزئیات و چرایی این بازداشت نداریم.»

به گفته این وکیل دادگستری در حال حاضر هیچ اطلاعی از نهاد بازداشت‌کننده مهدی یراحی، اتهامات او و محل نگهداری او در دست نیست و وکیلش حتی نمی‌داند پرونده او در کدام شعبه دادسرا رسیدگی می‌شود و دستور بازداشت از کدام شعبه صادر شده است.

مهدی یراحی پیشتر و در سال ۱۳۹۸ هم به دلیل ترانه‌هایش با سه پرونده قضایی روبرو شد و اتهاماتی نظیر “تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی” به او زده شد.

اجرای تفکیک جنسیتی در کلاس‌های دانشگاه

کانال تلگرامی شورای صنفی دانشجویان کشور عکس نامه‌ای را منتشر کرده که از سوی معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد خطاب به رییس دانشکده ریاضی نوشته شده و رونوشت آن نیز برای سایر مسئولان دانشگاه ارسال شده است.

بیشتر بخوانید: اخراج اساتید؛ “محاصره دانشگاه توسط دستگاه‌های امنیتی”

در این نامه که تاریخ ۵ شهریور (۲۷ اوت) را دارد، خواسته شده تا بر اساس بند یک آیین‌نامه “حفظ حدود آداب اسلامی” مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی تفکیک دانشجویان دختر و پسر در کلاس‌ها اعمال شود.

در پی انتشار این خبر، غفاری، معاون دانشجویی دانشگاه فردوسی گفت: «کلاس‌های دانشگاه فردوسی تفکیک جنسیتی نشده است بلکه دختران و پسران باید در کلاس به صورت ردیف‌های جداگانه بنشینند.»

این دستورالعمل در حالی صادر شده که در سال تحصیلی گذشته بسیاری از دانشجویان بدون حجاب اجباری سر کلاس‌ها حاضر شدند و سلف‌های دانشجویی نیز از سوی دانشجویان به طور مختلط استفاده می‌شد.

با نزدیک شدن به سالگرد جنبش زن، زندگی، آزادی فشار بر دانشجویان افزایش یافته و اخباری مبنی بر غیرحضوری شدن کلاس‌ها تا نیمه مهرماه منتشر شده است.

اعتراض‌ها به تصفیه و اخراج استادان دانشگاه‌ ادامه دارد

کانون نویسندگان ایران و شورای صنفی دانشجویان کشور به موج اخراج و تعلیق اساتید دانشگا‌ه‌ و “تنگ‌تر شدن حلقه سرکوب دانشگاه” اعتراض کردند. در آستانه سالگرد مهسا (ژینا) امینی تصفیه استادان منتقد دانشگاه‌ها شدت گرفته است.کانون نویسندگان ایران در بیانیه‌ای اخراج ده‌ها استاد دانشگاه‌ در هفته‌های اخیر را ادامه‌ سرکوب روزافزون دانشگاه‌ دانست و به شدت آن را محکوم کرد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

این کانون در بیانیه خود که روز دوشنبه ۶ شهریور (۲۸ اوت) منتشر کرده آورده است. “فرمان تصفیه” در دانشگاه‌های متعددی از جمله دانشگاه تهران، دانشگاه شریف، دانشگاه هنر، دانشگاه علامه اجرا شده و اعتراض بسیاری از تشکل‌های صنفی دانشجویان و دانشگاهیان را در پی داشته است.

بیشتر بخوانید: اخراج اساتید؛ “محاصره دانشگاه توسط دستگاه‌های امنیتی”

در بیانیه کانون نویسندگان ایران گفته می‌شود در ماه‌های گذشته بسیاری از دانشجویان هم به شکل‌های مختلف از جمله “اخراج و تعلیق، ممانعت از ورود به دانشگاه، حذف ترم، محرومیت از حق اقامت در خوابگاه و اعمال محدودیت در برخی رشته‌های دانشگاهی” از تحصیل باز مانده‌اند و شماری از استادان نیز با اخراج، تعلیق و “تنزل وضعیت” مواجه شده‌اند.

کانون نویسندگان ایران اخراج و تصفیه استادان منتقد دانشگاه‌ها را در “سرکوب مداوم حاکمیت به قصد خاموش کردن صدای اعتراض و مقاومت دانشجویان و دانشگاهیان” دانسته است.

در ادامه بیانیه به اخراج‌ و “قلع و قمع فرهنگی”استادان دگراندیش و منتقد در نخستین روزهای استقرار حکومت جمهوری اسلامی موسوم به “انقلاب فرهنگی” اشاره شده است. حکومت جمهوری اسلامی در جریان انقلاب فرهنگی دانشگاه‌های کشور را با اخراج استادان منتقد “پاکسازی” کرد.

کانون نویسندگان گفته است در آستانه سالگرد مهسا (ژینا) امینی “حلقه‌ی سرکوب‌ها تنگ‌تر شده و اگر جامعه در مقابل آن‌چه امروز در دانشگاه‌ها می‌گذرد سکوت کند، بیم آن می‌رود که فاجعه‌ تصفیه‌ دانشگاه‌ها در دهه‌ی ۶۰ در ابعادی دیگر تکرار شود”.

“تصفیه اساتید اینبار در دانشگاه شیراز”

“شورای صنفی دانشجویان کشور” هم در بیانیه‌ای از اخراج و تصفیه‌های جدید در دانشگاه شیراز خبر داده و به اخراج دکتر عزیز شفیعی زرقانی، استاد گروه مهندسی مواد دانشگاه شیراز مخالفت کرده است.

این استاد دانشگاه به تازگی خبر داده بود که دانشگاه همکاری خود را با او قطع کرده است.

عزیز شفیعی زرقانی در سال گذشته با اوج گرفتن خیزش مردمی در ایران از برگزاری کلاس‌های درس خودداری کرده و در اعتراض به تهدید و توبیخ دانشجویان و یورش نیروهای نظامی امنیتی به کتابخانه‌ دانشگاه موضع‌گیری کرده بود.

بیشتر بخوانید: بیانیه کانون صنفی استادان دانشگاهی ایران در انتقاد از اخراج‌ها

شورای صنفی دانشجویان کشور گفته است قطع همکاری با دکتر شفیعی زرقانی به‌صورت شفاهی و توسط ریاست دانشکده به ایشان اعلام شده است. این در حالی است که قرارداد پیمانی این استاد در فروردین ماه امسال به مدت یکسال تمدید شد.

دانشجویان خواستار ارائه توضیح درباره “دلایل ترک همکاری” این استاد دانشگاه شدند.

برهانی: دانشگاه و مملکت با قوانین پادگانی اداره می‌شود

محسن برهانی، وکیل دادگستری و استاد حقوق دانشگاه تهران هم در حساب کاربری خود در در شبکه ایکسِ (توییتر سابق) نوشت: «وزارت کشور چه کاره مملکت است که مرکز اطلاع‌رسانی آن، در مورد اخراج اساتید نظر دهد؟»

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

این وکیل دادگستری با اشاره به نظامی بودن پیشینه وزیر کشور تصریح کرد، “وقتی یک نظامی وزیر کشور می‌شود،‌ دانشگاه و مملکت با قواعد پادگانی اداره خواهد شد”.

محاکمه دونالد ترامپ در چهارم مارس ۲۰۲۴ آغاز می‌شود

محاکمه ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا به اتهام تلاش برای تقلب در انتخابات قرار است در مارس ۲۰۲۴ در واشنگتن آغاز شود. ترامپ نخستین رئیس‌جمهور در تاریخ آمریکاست که باید به دلیل اتهامات کیفری در دادگاه پاسخگو باشد.تانیا چوتکان، قاضی فدرال ایالات متحده دوشنبه ۶ شهریور (۲۸ اوت) چهارم مارس ۲۰۲۴ را به عنوان تاریخ شروع محاکمه دونالد ترامپ تعیین کرد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

تاریخی که قاضی فدرال تعیین‌کرده حدود هشت ماه پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در نوامبر ۲۰۲۴ است. این تاریخ همچنین درست یک روز پیش از انتخابات مقدماتی “سه‌شنبه بزرگ” است. در این روز انتخابات مقدماتی نامزدهای ریاست جمهوری انجام می‌گیرد و دونالد ترامپ هم در این انتخابات درون‌حزبی شرکت خواهد داشت.

بیشتر بخوانید: دفاع ترامپ در برابر اتهام تغییر نتیجه انتخابات: بی‌گناه هستم

محاکمه ترامپ در ماه مارس یکی از چهار موردی است که او با آن درگیر است. علیه او به اتهامات مختلفی در نیویورک، میامی و آتلانتا روند قضایی به جریان افتاده است.

وکلای ترامپ تلاش کردند محاکمه او سال ۲۰۲۶ آغاز شود، دادستانی اما ژانویه ۲۰۲۴ را به عنوان تاریخ شروع محاکمه پیشنهاد کرد.

رئیس جمهور سابق آمریکا شکست خود در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ را هنوز به طور رسمی نپذیرفته است. تلاش او در راستای به رسمیت نشناختن نتیجه انتخابات با حمله بی‌سابقه حامیانش به ساختمان کنگره ایالات متحده در روز ششم ژانویه ۲۰۲۱، ساختار دموکراسی ایالات متحده را به لرزه انداخت.

در اوایل ماه اوت مراحل مقدماتی محاکمه رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا در زمینه اتهام “تلاش برای تاثیر بر نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ آمریکا و تهییج حامیان خود برای حمله به کنگره” در دادگاه فدرال در واشنگتن دی.سی انجام گرفته بود.

بیشتر بخوانید: مخارج دادگاه‌های ترامپ از کجا تامین می‌شوند؟

ترامپ در نخستین جلسه محاکمه‌اش پس از قرائت کیفرخواست دادستانی آمریکا خود را “بی‌گناه” اعلام کرد. اگر ترامپ مجرم شناخته شود، ممکن است با یک حبس طولانی مدت روبرو شود.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

ظاهرا او بر اساس قوانین ایالات متحده آمریکا حتی در صورت زندانی شدن نیز می‌تواند به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده، انتخاب شود.

کانادا اقامت موقت وزیر بهداشت سابق ایران را ممنوع کرد

وزیر مهاجرت کانادا از ممنوعیت ۳۶ ماهه اقامت و منع ورود حسن قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت دولت روحانی خبر داد. ایرانیان مقیم کانادا خواستار پاسخ‌گویی و اقدام فوری دولت کانادا در مورد حضور مقامات جمهوری اسلامی شده بودند.مارک میلر، وزیر مهاجرت کانادا روز دوشنبه ۶ شهریور (۲۸ اوت) در شبکه ایکسِ (توییتر سابق) خبر داد که با استفاده از بند ۲۲ قانون مهاجرت و حمایت از پناهجویان و بر اساس برآوردی که او کرده است اقامت موقت حسن قاضی‌زاده هاشمی را به مدت حداکثر ۳۶ ماه ممنوع می‌کند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

به گفته میلر قوانین کانادا به وزیر مهاجرت این اختیار را می‌دهد که اقامت موقت برای یک تبعه خارجی را تا سه سال ممنوع کند.

وزیر مهاجرت کاندا افزود که او خود چنین تصمیمی را گرفته و این مسئله به وزیر بهداشت سابق جمهوری اسلامی نیز ابلاغ شده است. میلر اضافه که تصمیم او در راستای بی‌توجهی جمهوری اسلامی به رعایت حقوق بشر اتخاذ شده است.

اعتراض ایرانیان به حضور وزیر سابق روحانی در کانادا

تصاویر وزیر بهداشت دولت روحانی و خانواده‌اش در مونترال اخیرا خبرساز شده بود.

حامد اسماعیلیون، فعال سیاسی سرشناس و سخنگوی پیشین انجمن خانواده‌های قربانیان هواپیمای سرنگون‌شده اوکراینی در اعتراض به این خبر در حساب کاربری خود در ایکس (توییتر سابق) خواهان رسیدگی به این موضوع شده بود.

بیشتر بخوانید: “قاضی‌زاده هاشمی در مونترال”؛ اسماعیلیون خواستار پاسخ کانادا

اسماعیلیون نوشت: « گزارش‌ها حاکی از آن است که یکی از وزرای روحانی در کانادا آزادانه قدم می‌زند. این عکس آخر هفته گذشته در مونترال گرفته شده است.»

او با اشاره به قوانین ویزای کانادا و ممنوعیت سفر مقام‌های جمهوری اسلامی به این کشور خطاب به مارک میلر، وزیر مهاجرت کانادا گفته بود این افراد “اجازه ندارند در خاک کانادا قدم بگذارند” و از او پاسخ خواسته بود.

فرار مقام‌های ایرانی بعد از اعتراضات

برخی مقامات سابق جمهوری اسلامی پس از اوج گرفتن خیزش مردمی ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ از کشور خارج شدند، اما در برخی کشورها از جمله کاناد مورد تحریم قرار گرفته‌اند.

کانادا پس از آغاز اعتراضات در ایران تا کنون ۱۳ بسته تحریمی در هماهنگی با اتحادیه اروپا و دولت‌های آمریکا و بریتانیا علیه مقامات جمهوری اسلامی وضع کرده است.

۲۴ آبان سال گذشته مارکو مندیچینو، وزیر امنیت عمومی وقت کانادا از ابلاغ ممنوعیت دائمی ورود به کانادا برای حدود ۱۰ هزار نفراز جمله مقام‌های ارشد جمهوری اسلامی، فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران خبر داد.

بیشتر بخوانید: تداوم فشارها در آستانه سالگرد کشته‌شدگان قیام مهسا

منتقدان می‌گویند، حسن قاضی‌زاده، وزیر بهداشت پیشین جمهوری اسلامی برای تفریح یا زندگی در کانادا به‌ سر می‌برد، حال آنکه مردم مجبورند با بحران‌های جدی اقتصادی و کمبودهای حاصل از سیاست‌های افرادی چون او در ایران زندگی کنند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

قاضی‌زاده در دولت حسن روحانی در سمت وزیر بهداشت قرار داشت. کمبود امکانات درمانی و بی‌توجهی به فساد در سیستم درمان و دارو از جمله مواردی بود که انتقادی جدی را متوجه قاضی‌زاده هاشمی کرد.

اوکراین هرگز نمی‌میرد! ــ مروری بر تاریخچه‌ی قحطی بزرگ اوکراین و پیامدهایش

هرمز دیّار

در نخستین ساعات نهم نوامبر ۱۹۳۲ نادیا، همسر استالین، با تپانچه‌ای کوچک به زندگی خود پایان داد. در گواهی فوت او، علت مرگ، آپاندیسیتِ حاد قید شد. همه اما می‌دانستند که علت خودکشیِ نادیا، اعتراض به سیاست‌های غلط استالین است و فریادی بلند علیه قحطیِ گسترده در کشور.[1] مدتی قبل خواهرزاده‌ی خردسالِ نادیا، که برای دیدن عمویش به خارکف سفر کرده بود، در ایستگاه راه‌آهن با گدایانی مواجه شد که از فرط گرسنگی پوست‌واستخوان شده بودند. دخترک ماجرا را برای مادرش بازگفت و مادر نیز مشاهدات دخترش را برای استالین نقل کرد. استالین اما قضیه را نپذیرفت و آن را به حساب تخیلات کودکانه گذاشت.[2]

با این حال، استالین به‌خوبی می‌دانست که قحطی با چه شدتی، مناطقی از شوروی، به‌ویژه اوکراین، را در بر گرفته است. چند سال قبل، در ژانویه‌ی ۱۹۲۸، زمانی که او هنوز چهره‌ی خون‌‌آشام خویش را به‌طور کامل نشان نداده بود، به مناطقی از سیبری سفر کرد، و همه‌جا اهالی را تشویق کرد که نانِ خود را به بهایی ناچیز به دولت بفروشند. در اومسک، یکی از روستاییان ساده‌دل و جسور، از میان جمعیت، فریاد برآورد که: «هی گرجی، برامون لزگی برقص تا بِهِت نون بدیم!»[3]

استالین می‌دانست که این فریاد نه از سر شوخی، بلکه از روی تنگ‌دستیِ ناشی از خشک‌سالی است. با این وصف، او همان روزها زهر خود را ریخت و، در تلافی، بخشنامه‌ای صادر کرد که به موجب آن، کسانی که نانِ خود را تحویل دولت نمی‌دادند باید سرکوب می‌شدند.[4] سال بعد، در ۱۹۲۹، نان جیره‌بندی شد. سیاست‌های نادرست استالین، از جمله صنعتی‌سازیِ بی‌رویه و اشتراکی‌سازیِ اجباریِ مزارع و مصادره‌ی غلات روستاییان، کشور را به ورطه‌ی نابودی کشانده بود. او نیز از وضعیت بغرنج شوروی هراسان بود. اما در مورد اوکراین کابوس دیگری داشت: مدت‌ها بود که می‌دانست پیوند روشنی میان مشکل جمع‌آوریِ غلات و تهدید ملی‌گرایی در اوکراین وجود دارد. تازه همین یک دهه‌ی قبل بود که شورش دهقانان، بلشویک‌ها را وادار به عقب‌نشینی کرده بود و حالا استالین از تکرار تاریخ، سخت هراس داشت. چشم‌انداز شورش یا انقلابی دیگر واقعی به‌نظر می‌رسید. با این حال، بحران قحطی، فرصتی تکرارنشدنی بود برای از میان بردن روستاییان و دهقانان اوکراین و نابودیِ فرهنگ، زبان و جنبش ملیِ آن جمهوری که خاستگاهش روستاییان و دهقانان بودند. در یک کلام، قحطی فرصتی طلایی بود برای امحای اوکراین و زدودن آن از صفحه‌ی تاریخ.

در درازنای تاریخ، جغرافیای ویژه‌ی اوکراین، هماره سرنوشت این سرزمین را رقم زده بود. پهن‌دشت‌های فراخ و بازِ شرق این سرزمین، هیچ‌گاه نتوانسته بود مانع از ورود دیگر ملت‌ها به این سرزمین شود. چنان‌که نیکلای گوگول، نویسنده‌ی شهیر اوکراینی، می‌نویسد: «اگر یک مرز طبیعی مثل کوه یا دریا در یک سمت وجود می‌داشت، ساکنین اینجا نظام سیاسی خود را داشتند و ملتی مجزا را شکل می‌دادند.»[5]

با این حال، در اواخر سده‌های میانه، زبان اوکراینیِ متمایزی با ریشه‌های اسلاوی وجود داشت و اوکراینی‌ها آداب‌ورسوم، پهلوانان و افسانه‌های خود را داشتند. در آن هنگام، اوکراین مستعمره‌ی امپراتوری‌های اروپایی بود. ناحیه‌ای که میان امپراتوری روسیه و اتحادیه‌ی متحدالمنافع لهستان و لیتوانی دست‌به‌دست می‌شد. تا جایی که گاه قوای اوکراینی در دو سوی خط مقدم جنگ، در برابر هم قرار می‌گرفتند. این است که «اوکراین» در هر دو زبان روسی و لهستانی، «سرزمین مرزی» معنا می‌دهد.

روس‌ها و لهستانی‌ها، با وجود اقرار به تمایز زبانی و فرهنگیِ مردمان اوکراین، هرگز حاضر نبودند که به استقلال سرزمین اوکراین اذعان کنند. چنان‌که ویساریون بلینسکی، نظریه‌پرداز پیشگام ملی‌گرایی روسی در سده‌ی نوزده، که اوکراین را به تحقیر «روسیه‌ی کوچک» و اوکراینی‌ها را «روس‌های کوچک» می‌نامید، در جایی نوشت: «تاریخ روسیه‌ی کوچک مانند جویبار کوچکی است که به نهر بزرگِ تاریخ روسیه می‌ریزد. روس‌های کوچک هماره یک قبیله بوده‌اند نه یک ملت، تا چه رسد به یک کشور.»[6] در مقابل، لهستانی‌ها، سرزمین‌های خالیِ شرقِ اوکراین را «سرزمین وحشی» می‌خواندند.

در پس این نگرش‌ها، انگیزه‌ای اقتصادی وجود داشت: خاکِ غنیِ اوکراین. از دیرباز خاکِ حاصل‌خیز این منطقه شهره‌ی خاص‌وعام بود. هرودت در مورد «خاک سیاه» اوکراین می‌نویسد: «هیچ‌جا به اندازه‌ی کرانه‌ی نهرهای اینجا حاصل‌خیز نیست؛ تازه جایی هم که غلات کاشته نمی‌شود، علفزارهایش از همه‌جای دنیا پربرکت‌تر است.»[7]

دوسوم اراضی اوکراین امروزی سیاه‌خاک است. این مزیت به‌همراه آب‌وهوای معتدل به کشت‌گران اوکراینی اجازه می‌دهد که دوبار در سال گندم بکارند. نظریه‌پردازان روس و لهستانی حق داشتند که برای حفظ چنین ثروت بی‌حسابی نظریه‌هایی تاریخی ببافند.

«اوکراین» در هر دو زبان روسی و لهستانی، «سرزمین مرزی» معنا می‌دهد.

با این همه، آنچه در طول تاریخ، اوکراینی‌ها را متحد نگاه داشت، زبان اوکراینی بود. طرفه آنکه این روستاییان و دهقانان، و نه شهرنشینان، بودند که شعله‌ی زبان اوکراینی را، به‌رغم تاخت‌وتاز اقوام مهاجم، روشن نگه داشتند. در حالی که بیشتر شهرنشینان اوکراین به زبان‌های روسی، لهستانی و ییدیش حرف می‌زدند، روستاییان به اوکراینی سخن می‌گفتند. پیوند میان زبان و روستانشینی بدین معنا بود که جنبش ملیِ اوکراین همواره از یک چاشنیِ قویِ «دهقانی» برخوردار بوده است.[8] بی‌جهت نبود که در سده‌های پیشین، روشنفکران اوکراینی، کار بیداریِ ملی را با احیای زبان و رسوم روستایی آغاز کردند. و باز بی‌جهت نبود که لنین به دهقانان اعتماد نداشت[9] و طرزفکر دهقانان خرده‌مالک را ــ که بعدها «کولاک» نامیده شدند ــ  همانند خرده‌سرمایه‌داران می‌دانست. این پندار، که دهقانانِ خرده‌مالک، در اساس نوعی سرمایه‌دار و ضدانقلاباند، در سال‌های بعد، و با به‌قدرت رسیدنِ استالین، به پیامدهای مرگباری انجامید.

استالین که برای گرداندن چرخ صنعتی‌سازیِ خویش به‌شدت به غلات اوکراین و صادرات آن نیاز داشت، به مصادره‌ی غلات و تحویل اجباریِ کیسه‌های گندم به دولت روی آورد. بسیاری از دهقانان اوکراینی از زمین‌های خود محروم و به کار در مزارع اشتراکی ناچار شدند، تا بازده و حاصل کار بیشتر شود. نتیجه اما وارونه بود. کشاورزانی که زمین‌های خود را ترک گفته بودند ساعت‌ها در مزارع اشتراکی کار می‌کردند و آخر روز، خوراک ناچیزی دریافت می‌داشتند که حتی گرسنگی‌شان را رفع نمی‌کرد. در نتیجه، مردم به سرقت از مزارع اشتراکی و انبارهای غلات روی آوردند. اعلامیه و قوانین سخت‌گیرانه‌ای که در هفتم اوت ۱۹۳۲ به تصویب رسید واکنشی به این دسته از خرده‌دزدی‌ها بود. بنابر ماده‌ی دوم این اعلامیه، سرقت از کالخوز و منابع اشتراکی، مجازات اعدام یا ده سال حبس در اردوگاه‌های کار اجباری را در پی داشت. در پایان همان سال بیش از صدهزار نفر به ده سال حبس در اردوگاه‌های کار اجباری محکوم شدند. اینک اگر هوگو زنده می‌بود ژان‌والژان‌های بسیار بیشتری برای نگارش «بینوایان» در اختیار داشت. شگفتا که در همان زمان، در مسکو و شهرهای پیرامونش اثری از گرسنگیِ شدید دیده نمی‌شد. از قرار معلوم «تنها اوکراین بود که به این تاج خار مفتخر شده بود.»[10]

با این همه، این پایان کار نبود. هزاران اوکراینی راهی مرزها شده و در آن نواحی، برای قرصی نان ملتمسانه گدایی می‌کردند. سیل آوارگان اوکراینی، حکومت استالین را به هراس انداخت. آوارگان، علاوه بر انتشار اخبار قحطی، مواضع ضدانقلابی‌شان را نیز با‌ خود به هر سو می‌بردند! نتیجه معلوم بود: دیگر بلیت قطار به روستاییان اوکراینی فروخته نمی‌شد و مرزها نیز به روی آنها بسته شد. استالین ابتکار دیگری نیز به خرج داد: صدور نوعی گذرنامه‌ی داخلی. حالا سفر به نواحیِ داخلیِ جمهوری نیز مستلزم گذرنامه بود. مرزهایی نامرئی میان روسیه و اوکراین کشیده شد. یک دیپلمات لهستانی که در مه ۱۹۳۳ با اتومبیل از خارکف به مسکو سفر کرده بود، تأثیر این مرزبندی‌ها را به شکل زیر توصیف کرد:

آنچه بیش از هر چیز، در طول سفر، توجه‌ام را جلب کرد، تفاوت آشکار میان روستاهای اوکراین و روستاهای مجاور در استانِ «سیاه‌زمین» (روسیه) بود. روستاهای اوکراین روبه‌ویرانی است؛ خالی، تهی‌ازسکنه و فلک‌زده. کلبه‌ها نیمه‌مخروبه‌اند با سقف‌های فروریخته. خانه‌ی نویی دیده نمی‌شود. بچه‌ها و سالخوردگان مثل اسکلت می‌مانند. خبری از گاو و گوسفند نیست… سپس، وقتی وارد (روسیه) شدم احساس کردم که از مرز شوروی وارد اروپای غربی شده‌ام.  

تحت این شرایط، روستاییان گرسنه و قحطی‌زده در روستاها محبوس بودند و اگر به‌شکلی به شهر می‌گریختند، به‌زور بازگردانده می‌شدند. این‌گونه برخوردهای ظالمانه فقط در جمهوریِ اوکراین و مناطق اوکراینی‌زبانِ شمال قفقاز معمول بود.

در این بین، اگر صدای اعتراضی برمی‌خاست به توطئه‌ی ضدانقلاب و جاسوس‌های مرتبط با لهستان نسبت داده می‌شد. بازار کشفِ گروه‌های «منحطِ ارتش سفید کولاک» نیز داغ بود.

استالین، گناهِ قحطیِ سیاسی و خودساخته را به گردن کولاک‌ها (دهقانان متمول یا خرده‌مالک‌) انداخته بود. اما همان زمان، برخی از صاحب‌نظران منصف پی برده بودند که همه‌ی اتهاماتی که استالین به کولاک‌ها وارد ساخته بی‌پایه و اساس است. چنان‌که واسیلی گروسمن، نویسنده‌ی پرآوازه‌ی رمانِ پیکار با سرنوشت، در کتاب همه‌چیز جریان دارد، نوشت:

دیگر اسیر این افسانه نیستم. اینک به‌‌چشم می‌بینم که کولاک‌ها نیز انسان‌اند. اما چرا آن‌وقت‌ها قلبم این‌قدر ­­از سنگ بود؟ وقتی این چیزها داشت اتفاق می‌افتاد، همان وقت که این مصائب در پیرامونم رخ می‌داد؟ حقیقت این است که من کولاک‌ها را انسان نمی‌دیدم. بارها شنیده بودم  که همه مدام می‌گویند «اونا انسان نیستن، اونا یه مشت آشغالِ کولاک‌َان.»[11]

در زمستان ۱۹۳۳-۱۹۳۲ مصائب قحطی‌زدگان به اوج خود رسید. تیم‌هایی از بریگادها در روستاها دوره افتادند و به‌دنبال هر نوع خوراکی، خانه‌ها را تفتیش می‌کردند. آنها تا آنجا پیش رفتند که از سر سفره‌ی خانواده‌ای که با غذایی ناچیز شکمشان را سیر می‌کردند، نان را برداشتند؛ نان نیم‌پخته را از تنور بیرون کشیدند؛ مردی را درون اجاق داغ کردند تا محل قایم‌کردن گندم‌ها را لو بدهد؛ روی ماهی‌های شوری که خوراک کشاورزها بود اسید ریختند و خلاصه طوری رفتار کردند که اهالی فکر می‌کردند با عده‌ای دگرآزار طرف‌اند. بدتر از همه آن‌که، بسیاری از بریگادها از جمعیت دهقانیِ اوکراین بودند و همسایگانِ قدیمی قربانیانِ خود. همانند دیگر نسل‌کشی‌های تاریخ، آنها متقاعد شده بودند کسانی را بکشند که خیلی خوب می‌شناختندشان. اینجا نیز قاعده‌ی «ابتذال شر»، مصادیقِ خود را یافته بود.

رفته‌رفته، گرسنگی، مرزهای جدیدی از ویرانی را آشکار ساخت. یکی از بازماندگان به یاد می‌آورد که مادرش «مثل جامی شیشه‌ای شده بود که با آب زلال چشمه پر شده باشد. طوری که تمام (درون) بدنش (از روی پوست) دیده می‌شد…»

مرگ، دیگر نه در حالت خوابیده، بلکه در تمام حالات به سراغ آدم‌ها می‌‌آمد. حتی خیلی‌ها در حین راه‌رفتن می‌مردند. با این حال، عفریت قحطی هنوز هم راضی نشده بود.

این پندار، که دهقانانِ خرده‌مالک، در اساس نوعی سرمایه‌دار و ضدانقلاب‌اند، در سال‌های بعد، و با به‌قدرت رسیدنِ استالین، به پیامدهای مرگباری انجامید.

سرانجام نوبت آن رسید که گرسنگان از اخلاق و احساسات نیز تهی شوند. بی‌اخلاقی فرا‌گیر شد. از جمله، در وینیتسیا، دختری دوازده‌ساله به دلیل دزدیدن پیاز به‌دست مردم لینچ شد. بی‌تفاوتی به خودِ مرگ نیز رسید. افراد بدون هیچ عذاب وجدانی از روی اجساد رد می‌شدند. جسدها، مرده یا گاه حتی زنده، بدون تابوت، به داخل گودال‌ها پرتاب می‌شدند.

اما فاجعه‌ی باورنکردنی وقتی رخ داد که در اواخر بهار و تابستان ۱۹۳۳ «آدم‌خواری» رواج یافت. آدم‌خواری تا بدانجا پیش رفت که برای برخی به امری عادی بدل شد. حتی در یکی از روستاهای کی‌یف، والدین، کودکانِ خود را خوردند. در همین روزها بود که کنسول ایتالیا در خارکف گزارش داد که «تجارت گوشت انسان، رواج بیشتری یافته است.»

اما این دوران نیمه‌ی روشنی نیز داشت و برخی توانستند ذخایری بزرگ از توانایی و نیروی اراده را در خود کشف کنند. آنها با کوبیدنِ بلوط، آرد درست می‌کردند و آموختند که با برگ درخت، کیک درست کنند. برخی نیز خوش‌اقبال بودند و همسایگان قهرمانی داشتند که به داد آنها رسیدند. این قهرمانان، قربانیانِ همیشگیِ سده‌ی بیستم بودند که این بار استثنائاً جان‌به‌در برده بودند: یهودیان! از آن‌جا که بیشتر یهودی‌ها کشاورز نبودند از مصادره و رفتارهای ظالمانه در امان مانده بودند. این بار نوبت آنان بود که به یاری همسایگان خود بشتابند.

هر دو روی روشن و تاریک قحطی در حالی به‌وقوع پیوست که مقامات شوروی عملاً و رسماً بر قحطی سرپوش نهادند. در آن دوره، بایکوت خبری آسان‌تر بود و انکار سازمان‌یافته از همان ابتدای قحطی آغاز گشت. اساساً اینکه شوروی، بر خلاف قحطی سال ۱۹۲۱، زیر بار پذیرشِ درخواست کمک از کشورهای دیگر نرفت، بخشی از همین پنهان‌کاریِ بزرگ بود. البته سیاستِ انکار، جنبه‌های دیگری نیز داشت: از جمله، در سال ۱۹۳۳ هیچ سرباز اوکراینی‌ای نبود که از خانواده نامه‌ای به دستش برسد؛ به پزشکان گفته بودند که برای صدور گواهی فوت، علتی از خودشان در بیاورند و مرگ را نتیجه‌ی «بیماری عفونی» یا «ایست قلبی» ذکر کنند؛ در سطح روستاها بسیاری از دفاتر ثبت احوال ناپدید و نابود شد؛ حتی در سال‌های بعد، نتایج سرشماری به‌گونه‌ای دست‌کاری شد که با شعارهای دولتی جور در بیاید. وقتی به یاد می‌آوریم که جورج اورول، ۱۹۸۴ را تقریباً یک دهه پس از این قضایا نوشته است، متقاعد می‌شویم که او بیش از آنکه آینده‌ای تخیلی را وصف کند به شرح دقیق حوادثِ واقعیِ دنیای معاصر، به‌ویژه اتحاد جماهیر شوروی، پرداخته است.

با این همه، کنترل حوادث در آن سوی مرزهای شوروی به این آسانی نبود و دیاسپورای اوکراینی با برگزاری اعتراضات خیابانی به افشاگری مشغول بودند. در نتیجه، استالین به راویانی خارجی نیاز داشت که روایت او را تأیید و بازگو کنند. در این بین، بازدیدکنندگان خارجی، بهترین همراهان پروپاگاندای دولتی بودند. در این میان، جورج برنارد شاو یکی از خفت‌بارترین مثال‌ها بود. شاو پس از پایان یک ضیافت شام، که در شوروی به افتخار او برگزار شده بود، ضمن تشکر از میزبان، خود را دشمن شایعه‌سازانِ شوروی‌ستیز دانست و گفت وقتی قرار بود که به شوروی بیاید دوستانش قوطی‌های کنسروی به او داده بودند تا در سفر گرسنه نماند. «اما من پیش از رسیدن به مرز، تمام قوطی‌ها را از پنجره… بیرون انداختم.»[12]

برنارد شاو شوروی را «مملکت آینده» نامید. البته «دروغگوی عزیز» (لقبی که پاتریک کمبل به او داده بود) در پاسخ به این سؤال که چرا در شوروی نمی‌ماند، رندانه گفت: «انگلیس به‌واقع جهنم است، ولی من هم گنهکار پیری هستم که ناچار باید در جهنم به‌سر برم.»[13]  

برنارد شاو در این رسوایی تنها نبود. والتر دورانتی، خبرنگار نیویورک ‌تایمز، نیز در این بازی ناجوانمردانه شرکت جُست. دورانتی در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۳۶ خبرنگار نیویورک‌ تایمز در مسکو بود. دولتمردان مسکو در ازای نقش‌آفرینی او، آپارتمانی بزرگ، اتومبیل و یک معشوقه در اختیارش گذاشتند و مجموعه‌ی مقالاتش در مورد موفقیت‌های برنامه‌ی اشتراکی‌سازی در شوروی توجه گسترده‌ای را به خود جلب کرد و جایزه‌ی پولیتزر را برای او به ارمغان آورد. او در ۳۱ مارس در کمال بی‌شرمی نوشت: «در مورد قحطیِ ادعاشده، تحقیقات جامعی انجام داده‌ام. هیچ گرسنگی شدید یا مرگی که ناشی از قحطی باشد در کار نیست؛ اما مرگ‌ومیر گسترده در اثر بیماری‌های ناشی از سوءتغذیه دیده می‌شود.»

شواهد موجود نشان می‌دهد که دورانتی از تلفات میلیونیِ قحطی به‌خوبی باخبر بوده است.[14]

شوربختانه قدرت‌های اروپایی نیز واکنش مناسبی به این کلان‌کُشیِ تاریخی نشان ندادند. با قدرت‌گرفتن نازی‌ها در آلمان، دولت‌مردان فرانسه و بریتانیا به این نتیجه رسیدند که اتحاد با شوروی ضروری است و پیش‌کشیدنِ جنایاتِ گسترده در اوکراین، اتحاد با سرزمین شوراها را خدشه‌دار می‌سازد. لهستانی‌ها نیز که از منابع گوناگون، اطلاعات مفصلی درباره‌ی قحطی داشتند، سکوت پیشه کردند. در آن سوی اقیانوس آتلانتیک، روزولت نیز ترجیح داد که در شرایط پرالتهاب سیاسی، روابط دیپلماتیک با مسکو را از سر گرفته و خبرهای بدِ مربوط به شوروی را نادیده بگیرد. استالین خوش‌اقبال بود که شعله‌های جنگ جهانی دوم خیلی‌زود برافروخته شد و صدای اوکراینی‌های ستم‌دیده در نخستین غرش‌های جنگ جهانی خاموش گشت.

برنارد شاو شوروی را «مملکت آینده» نامید. البته «دروغگوی عزیز» (لقبی که پاتریک کمبل به او داده بود) در پاسخ به این سؤال که چرا در شوروی نمی‌ماند، رندانه گفت: «انگلیس به‌واقع جهنم است، ولی من هم گنهکار پیری هستم که ناچار باید در جهنم به‌سر برم.»

به هر روی، قحطی در مجموع، ۴/۵ میلیون نفر را در اوکراین تلف کرد، چیزی حدود سیزده درصد از کل جمعیت این جمهوری. نشریات آن دوران و پس از آن، این فاجعه را هولودومور (Holodomor) یا «نابودی بر اثر قحطی» خواندند که برگرفته از دو واژه‌ی اوکراینیِ holod  (قحطی) و mor (نابودی) است.[15] طرفه آنکه مناطقی که به‌طور معمول گرفتار خشک‌سالی و قحطی می‌شدند در سال‌های ۱۹۳۲-۱۹۳۳ کمتر آسیب دیدند. در این سال‌ها شرایط آب‌وهوایی طوری نبود که به‌طور طبیعی، قحطی به‌بار آورَد. در این میان، مناطق کی‌یف و خارکف بالاترین تلفات را داشتند. درست همان مناطقی که نیرومندترین مقاومت‌های سیاسی را در برابر اشتراکی‌سازی نشان داده بودند. استالین انتقام گرفته بود. قحطی، تصمیمی سیاسی بود به‌منظور تضعیف مقاومت دهقانان و تحقیر هویت ملی در اوکراینی‌ها. نقشه‌ای که موفق از آب در آمده بود.

به‌دنبال خالی‌شدن روستاهای قحطی‌زده‌ی اوکراین، استالین سیاست روسی‌سازی را در پیش گرفت و کشاورزان روس را به مناطق مزبور کوچ داد. حزب کمونیست نیز بیکار نماند و تنها در سال ۱۹۳۳ هزاران نفر از کادر سیاسیِ خود را به اوکراین روانه ساخت. در پایان دهه‌ی ۱۹۳۰ و مقارن آغاز جنگ جهانی دوم، فرایند پاکسازی کامل شد و هیچ‌یک از رهبران اوکراینیِ مرتبط با جنبش ملی باقی نمانده بودند. دهقانانی که از روستاهای باقی‌مانده به شهرها کوچیدند ناچار بودند که برای ادامه‌ی زندگی زبان روسی را جایگزینِ زبان خود کنند. در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ جنبش ملی اوکراین، ظاهراً دیگر مرده بود.

***

در سال‌های پس از قحطی، سخن‌گفتن از مصائب وارده بر اوکراینی‌ها قدغن بود. آنها حتی می‌ترسیدند که به‌طور آشکار سوگواری کنند. بر سر هیچ سنگ مزاری نیز دسته‌گلی دیده نمی‌شد. با این همه، بازماندگان خاطرات خویش را نوشتند و در درز تخته‌های کف خانه یا زیر خاک پنهان کردند. میلیون‌ها اوکراینی روایت خود از قحطی را سینه‌به‌سینه به نسل‌های بعدی منتقل کردند.[16] تا سال ۱۹۷۱ مطالب زیادی از اتحاد جماهیر شوروی به بیرون درز کرده بود که امکان انتشار مجموعه‌ای ویرایش‌شده از گواهی‌ها و اظهارات پرشور فعالان ملی‌گرای زندانیِ اوکراین را فراهم می‌ساخت. انتشار کتاب رابرت کانکوئست، تاریخ‌نگار و منتقد نظام کمونیستی، با عنوان خرمن اندوه (Harvest of Sorrow) در دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۸۶ اوج این موفقیت‌ها بود. در پاییز همان سال، این کتاب از رادیو آزادی، یک ایستگاه رادیوییِ مستقر در مونیخ، با صدای بلند برای شنوندگان اتحاد جماهیر شوروی خوانده شد. در این بین فاجعه‌ی نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل، تشت‌ رسواییِ شوروی را از بام فرو انداخت. طی چند روز تصاویر ماهواره‌ای منبع تابش هسته‌ای در شمال اوکراین را به جهانیان نشان داد. هجده روز بعد از فاجعه، گورباچف در تلویزیون ظاهر شد و اعلام کرد که «مردم حق دارند بدانند که چه اتفاق افتاده است.»

حادثه‌ی چرنوبیل افسانه‌ی شایستگیِ فنیِ شوروی را بر باد داد. از همه مهم‌تر، حادثه‌ی چرنوبیل، پیامدهای ناگوار پنهان‌کاریِ شوروی را به جهانیان گوشزد کرد. در نتیجه، رهبریِ شوروی، که از این حادثه متزلزل شده بود، سیاستِ فضای باز و شفافیت یا «گلاسنوست» را آغاز کرد. تنها شش هفته پس از انفجار چرنوبیل، ایوان دراچ، سیاستمدار و منتقد ادبی، در جلسه‌ی اتحادیه‌ی نویسندگان شوروی از جا برخاست و آشکارا، فاجعه‌ی چرنوبیل را با قحطیِ اوکراین مقایسه کرد. دیگر پرده بر افتاده بود. برای نخستین بار، کارِ گردآوریِ خاطرات و گواهی‌های بازماندگان قحطی اوکراین به‌طور علنی و رسمی جهت درج در «بزرگداشت قربانیان سیاست‌های استالین» آغاز شد.

در پاییز سال ۱۹۹۳ شصتمین سالگرد فاجعه‌ی قحطی اوکراین در فضایی متفاوت برگزار شد. دو سال پیش از آن، در سال ۱۹۹۱، کابوس استالین سرانجام به‌ واقعیت پیوست: «اوکراین اعلام استقلال کرد» و نسلی تازه‌ از تاریخ‌نگاران، بایگانان، روزنامه‌نگاران و ناشران اوکراینی به میدان آمدند و به گردآوریِ پاره‌های پراکنده و گمشده‌ی تاریخ اوکراین پرداختند. حزب کمونیستِ اوکراین نیز در یکی از معدود اقدامات به‌یادماندنیِ خود، پیش از کناره‌گیری از قدرت، رسماً مقصر اصلیِ قحطی‌ سال‌های ۱۹۳۲-۱۹۳۳ را «زنجیره‌ای از رفتارهای جنایتکارانه‌ی استالین و نزدیکان او» دانست.[17]

اینک، با گذشت نود سال از آن فاجعه‌ی انسانی، ماجرای قحطی، به بخشی از سیاست و فرهنگ معاصر اوکراین تبدیل شده و کودکان در مدارس آن را مطالعه می‌کنند. با این حال، چنان‌که اپلبام در کتاب قحطی سرخ می‌نویسد، هنوز نیز می‌توان انعکاس هراس استالین از اوکراین (ترس از گسترش ناآرامی‌ها از اوکراین به روسیه) را در دولت‌مردان روسیه‌ی کنونی مشاهده کرد. استالین می‌دانست که اوکراینِ مستقل می‌تواند شوروی را از غلات خود محروم کند و از این مهم‌تر، مشروعیت پروژه‌ی شوروی‌سازی را عقیم سازد. اوکراین قرن‌ها مستعمره‌ی روسیه بود و زبان و فرهنگ دو سرزمین در هم آمیخته بودند و «اگر اوکراین، نظام شوروی و ایدئولوژی آن را رد می‌کرد، این قضیه می‌توانست بر کل پروژه‌ی شوروی اثر بگذارد.»[18] اتفاقی که سرانجام در سال ۱۹۹۱ رخ داد. رهبر کنونی روسیه، ولادیمیر پوتین، کاملاً با این تاریخچه آشناست. چنان‌که اپلبام می‌نویسد:

… دولت فعلیِ روسیه معتقد است که یک اوکراین مستقل، دموکراتیک و باثبات که با پیوندهای فرهنگی و تجاری به بقیه‌ی اروپا گره خورده باشد، تهدیدی برای منافع رهبران روسیه است. به هر حال، اوکراین اگر بیش از حد اروپایی شود و به‌طور موفقیت‌آمیز در غرب ادغام گردد، آنگاه مردم روسیه ممکن است با خود بگویند: چرا ما این‌‌طور نشویم؟[19]

بنابراین، ترس پوتین از استقلال اوکراین، ریشه‌ای تاریخی و دیرین دارد و دلیل هراس او چیزی فراتر از نزدیک‌شدن ناتو به مرزهای آن کشور است.

به هر روی، چنانچه بارها اثبات شده است، تاریخ، تراژدی و امید، هر دو را در آستین دارد. قحطی میلیون‌ها اوکراینی را از پا درآورد، سکوتی طولانی و مرگبار بر روایتِ قحطی‌زدگان حکمفرما شد، و جنبش ملی اوکراین چند دهه به محاق رفت. اما اوکراین، همچنان‌‌که در سرود ملی آن کشور آمده، هرگز نمرد؛ زبان اوکراینی در سینه‌ها محفوظ باقی ماند، و جنبش ملی اوکراین دوباره کمر راست کرد.

هرچند فاجعه‌ی قحطی مصیبت‌بار و فراموش‌نشدنی بود اما درسی تاریخی با خود به همراه داشت: ظلم برای همیشه پایدار نمی‌ماند و ملتی که هویتِ خود را به‌طریقی حفظ کند، سرانجام پیروز خواهد شد.


[1] Simon Sebag Montefiore (2004) Stalin: The Court of the Red Tsar. New York: Knopf, 107–8.

[2] Anne Applebaum (2017) Red Famine: Stalin’s War on Ukraine. Doubleday.

در نگارش این مقاله، هم از اصل انگلیسی کتاب و هم از ترجمه‌ی فارسی آن (با مشخصات زیر) بهره برده‌ام:

ان اپلبام (۱۴۰۱) قحطی سرخ: جنگ استالین در اوکراین. ترجمه‌ی محمود قلی‌پور، نشر ثالث، چاپ دوم.

[3] ادوارد رادزینسکی (۱۳۹۷) استالین. ترجمه‌ی آبتین گلکار، نشر ماهی، ص ۲۶۱.

[4] همان.

[5] Red Famine: Stalin’s War on Ukraine.

[6] Serhiy Bilenky (2012) Romantic Nationalism in Eastern Europe: Russian, Polish and Ukrainian Political Imaginations. CA: Stanford University Press, 244.

[7] Serhii Plokhy (2015) The Gates of Europe: A History of Ukraine. New York: Basic Books, 9.

[8] Red Famine: Stalin’s War on Ukraine.

[9] مارکس معتقد بود که دهقانان در انقلاب آینده نقش مهمی ندارند. برداشت بلشویک‌ها از آموزه‌های مارکس این بود که دهقانان در بهترین حالت «سرمایه‌ی مردد» هستند. لنینِ عمل‌گرا تا اندازه‌ای این دیدگاه را اصلاح کرد و اظهار داشت که دهقانان «بالقوه» توانِ انقلابی دارند. با این حال، به باور او، آن‌ها باید توسط طبقه‌ی کارگر هدایت شوند. در نهایت، مارکس و لنین، هر دو، در مورد دهقانان، دیدگاهی پرنوسان داشتند و گاه از آنان به عنوان نیروی انقلابی و گاه همچون عامل انحراف از اهداف واقعیِ سوسیالیسم جهانی یاد می‌کردند. (بنگرید به: قحطی سرخ: جنگ استالین در اوکراین)

[10] Ibid.

[11] Vasilii Grossman (2009) Everything Flows, trans. Robert and Elizabeth Chandler. New York: New York Review Classic Books.

[12] قحطی سرخ: جنگ استالین در اوکراین.

[13] استالین. ص ۲۸۸.

[14] دورانتی در اواخر سال ۱۹۳۲ با ویلیام استرنگ، دیپلمات سفارت بریتانیا، به گفتگو پرداخت و استرنگ گزارش داد که خبرنگار مشهور نیویورک‌ تایمز «مدتی است که صدای حقیقت را شنیده و بیدار شده است؛ گرچه این صدا را از مردم آمریکا پوشیده می‌دارد.» دورانتی به استرنگ گفته بود: «به‌احتمال زیاد، حدود ده میلیون نفر به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به‌سبب کمبود غذا تلف شده‌اند.» دورانتی اما این ارقام را در هیچ‌یک از گزارش‌های خود ذکر نکرد. (بنگرید به: قحطی سرخ: جنگ استالین در اوکراین.)

[15] احتمالاً نخستین بار، در دهه‌ی ۱۹۳۰، این کلمه در نشریات اوکراینی‌های مقیم چک به کار برده شد. اما «در اوکراین» اولسکی موسینکو (Oleksii Musiyenko) بود که اولین بار، طی سخنرانی در اتحادیه‌ی نویسندگان، «به‌طور علنی» از این واژه استفاده کرد. بنگرید به:

Red Famine: Stalin’s War on Ukraine.

[16] برای مطالعه‌ی برگردانِ فارسیِ چند خاطره از بازماندگان قحطی اوکراین بنگرید به این لینک.

[17] Bohdan Nahaylo (1999) The Ukrainian Resurgence. Toronto: University of Toronto Press, 249.

[18] قحطی سرخ: جنگ استالین در اوکراین.

[19] همان.

زلسنکی: راه حل سیاسی برای مساله کریمه امکان‌پذیر‌است

با ادامه جنگ در اوکراین، این کشور در زمینه سیاسی و اقتصادی، به‌خصوص برگزاری انتخابات آتی، دربلاتکلیفی به‌سر می‌برد. در همین حال رئیس‌جمهور اوکراین اعلام کرده که راه حل سیاسی برای مساله کریمه امکان‌پذیر‌ است.با ادامه حملات روسیه و تداوم جنگ در اوکراین، شرایط سیاسی و اقتصادی این کشور به خصوص برگزاری انتخابات آتی همچنان بلاتکلیف است. اوکراین از بعد اقتصادی، علاوه بر پیامدهای وحشتناک جنگ، با مساله صادرات غلات دست و پنجه نرم می‌کند. لهستان، مجارستان، رومانی، اسلواکی و بلغارستان از خرید غلات اوکراینی امتناع می‌کنند و می‌گویند، محصولات ارزان قیمت به کشاورزان محلی آنها آسیب می‌رساند. این کشورها خواستار تمدید ممنوعیت واردات غلات اوکراین، دست‌کم تا پایان سال هستند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

اتحادیه اروپا از ماه مه به این کشورها اجازه داده است از خرید گندم، ذرت، کلزا و تخمه آفتابگردان از اوکراین خودداری کنند. این مجوز اتحادیه اروپا در ۱۵ سپتامبر به پایان می‌رسد و اوکراین با توقف طولانی مدت صادرات غلات خود موافق نیست و این تصمیم را رد می‌کند.

بیشتر بخوانبد: بلینکن: روسیه با خروج از توافقنامه غلات باج‌گیری می‌کند

دیمیترو کولبا، وزیر امور خارجه اوکراین در جریان سفر به پراگ، پایتخت جمهوری چک اعلام کرد که این اقدام، قوانین بازار مشترک را نقض می‌کند و اوکراین آماده است تا به دنبال راه‌حل باشد.

زلنسکی: برگزاری انتخابات فقط با حمایت مالی غرب

ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین می‌گوید، تنها در صورتی در طول جنگ انتخابات برگزار خواهد کرد که آمریکا یا اتحادیه اروپا در تامین مالی آن به این کشور کمک کنند. بنا به گفته زلسنکی برگزاری انتخابات در زمان جنگ ممنوع است و اجرای آن بسیار دشوار و پرهزینه.

به گفته او، مشکل اصلی انتخابات مشروع این است که چگونه می‌توان اطمینان حاصل کرد که سربازان می‌توانند رای دهند یا نه. برای انجام این کار، ناظران انتخابات نیز باید به داخل سنگرهای نبرد فرستاده شوند. همچنین باید برای میلیون‌ها پناهنده که در سراسر اروپا پراکنده شده‌اند، امکان شرکت در چنین انتخاباتی فراهم شود. پیش از این، لیندسی گراهام، سناتور جمهوری‌خواه ایالات متحده در سفر خود به کی‌یف، خواستار این شده بود که انتخابات اوکراین حتی با وجود جنگ، حداکثر تا سال ۲۰۲۴ برگزار شود.

اشاره زلنسکی به راه حل سیاسی احتمالی درباره کریمه

به گفته ارتش روسیه، این کشور یک موشک کروز را بر فراز شبه جزیره کریمه سرنگون کرده است. این وزارتخانه پیش‌تر از سرنگونی دو پهپاد دیگر خبر داده بود. در همین حال رئیس‌جمهور اوکراین در گفت‌وگویی که روز یکشنبه ۲۸ اوت در رسانه‌های اوکراینی منتشر شد اعلام کرد که معتقد است، دستیابی به یک راه‌حل مذاکره برای کریمه که از سال ۲۰۱۴ به روسیه ضمیمه شده است، امکان‌پذیر است.

بیشتر بخوانید: در پی حمله پهپادی اوکراین، حریم هوایی مسکو بطور موقت بسته شد

دولت اوکراین در گذشته بارها بر عزم خود برای بازپس‌گیری شبه‌جزیره کریمه تاکید کرده است. سربازان اوکراینی در حال حاضر در جنوب این کشور در حال حمله به مناطق اشغالی هستند و سعی دارند این مناطق را از روسیه پس بگیرند و به سمت سواحل کریمه پیش بروند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

با این حال، به گفته زلنسکی، راه حل سیاسی برای کریمه بهتر است چرا که قربانیان کمتری را در بر خواهد داشت. در عین حال، زلنسکی در این مصاحبه تاکید کرده است که قصد ندارد جنگ را به خاک روسیه منتقل کند. به گفته او، هدف، آزادسازی مناطق اوکراین است.

از سوی دیگر، اگر اوکراین تا حد زیادی در خاک روسیه پیشروی کند، این خطر وجود دارد که این کشور حمایت شرکای غربی خود را به سرعت از دست بدهد و مجبور شود به تنهایی با روسیه بجنگد.