Previous Next

فعالان حقوق بشر: به احکام تحقیرآمیز علیه زنان پایان دهید

مجموعه فعالان حقوق بشر ایران با انتشار بیانیه‌ای صدور”احکام تحقیرآمیز و نامتناسب” علیه زنان مرتبط با حجاب اجباری و بازگشت گشت‌های ارشاد به خیابان‌ها را محکوم کرد. این نهاد خواستار اقدام فوری علیه این احکام شد.با انتشار یک بیانیه مطبوعاتی، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران خواستار اقدام فوری در پاسخ به “احکام تحقیرآمیز” علیه زنان ایرانی شدند. این در حالی است که پلیس اخلاقی بار دیگر برخوردهای تحقیرآمیز و “نامتناسب” در خیابان‌ها در پیش گرفته است.

این بیانیه می‌افزاید، اگر چه از ماهها پیش جمهوری اسلامی به دلیل زیر پا گذاشتن حقوق انسانی زنان در ایران در داخل و خارج کشور محکوم می‌شود، با اینحال در این هفته سرتیپ دوم محمدسعید منتظرالمهدی، سخنگوی فراجا از استقرار گشت‌های خودرویی و پیاده پلیس در سراسر کشور خبر داد. به گفته او، این اقدام با هدف برخورد با “پوشش نامتعارف” و طرح “چالش حجاب” صورت می‌گیرد.

سخنگوی فراجا گفته است، پلیس اخلاقی وظیفه حفظ هنجارهای اجتماعی و حفظ آرامش در جامعه ایرانی را بر عهده دارد. او همچنین تهدید کرد، افرادی که از دستورات پلیس سرپیچی کنند با برخورد قانونی مواجه خواهند شد.

بیشتر بخوانیدطوفان توییتری برای آزادی نیلوفر حامدی و الهه محمدی در آستانه جلسه دادگاه:

از نظر مجموعه فعالان حقوق بشر، جمهوری اسلامی با تکیه بر قوانین حجاب اجباری، در حقیقت بر تحقیر کردن زنان تمرکز کرده و احتمالاً امیدوار است که با اعمال فشار از طریق تحقیر کردن به جای حبس کردن، در کنار پیش‌برد مطالبات خود، پیامدهای سیاسی این کار را در جامعه بین‌الملل به حداقل برساند.

از سوی دیگر دادگاه‌ها در ایران صدور مجازات‌های جایگزین حبس را برای مخالفان حجاب اجباری آغاز کرده‌اند، این امر تاکنون شامل جریمه نقدی، حکم به درمان بیماری روانی، ارائه خدمات نظافتی عام المنفعه و محرومیت‌های زنان از فعالیت‌های شغلی بوده است.

این بیانیه به نمونه‌هایی از احکام تحقیرآمیز دادگاه‌های جمهوری اسلامی اشاره می‌کند: آزاده صمدی هنرپیشه، به حکم دادگاه، برای ارزیابی وضعیت روحی و رفتاری هر دو هفته یکبار به حضور در جلسات روانشناسی محکوم شد. به همین ترتیب، یکی دیگر از بازیگران زن به نام افسانه بایگان به دو سال ممنوعیت استفاده از فضای مجازی، خلاصه نویسی یک کتاب و حضور در جلسات روانشناسی اجباری محکوم شده است.

بیشتر بخوانید: بریتانیا ۱۳ فرد و نهاد جمهوری اسلامی را تحریم کرد

بیانیه همچنین به مورد یک پرستار در تهران اشاره می‌کند که پس از ثبت تصاویر او توسط دوربین‌های مداربسته شهری، به اتهام نقض قانون حجاب اجباری به انجام خدمات نظافتی رایگان در یک ساختمان دولتی به مدت ۲۷۰ ساعت محکوم شد.

یک زن دیگر که تصاویر او نیز توسط دوربین‌های مداربسته شهری ضبط شده بود به همین شیوه تحت تعقیب قضایی قرار گرفت. او متهم شد که در هنگام رانندگی، فاقد حجاب مورد تایید حکومت بوده است. این زن به مدت یک ماه به شستن اجساد محکوم شده است. درخواست تجدید نظر این زن که اظهار کرده هنگام رانندگی حجابش سهوا افتاده بود نیز توسط دادگاه تجدید نظر رد شد.

از سوی دیگر بیانیه فعالان حقوق بشر می‌گوید، استفاده از داده‌های دوربین‌های نظارتی به عنوان مدرک در سیستم‌های دادگاه‌های ایران بصورت نگران‌کننده‌ای رو به افزایش است.

بیشتر بخوانید: اعتراض کمیسر عالی حقوق بشر به آزار زنان توسط جمهوری اسلامی

فعالان حقوق بشر در بیانیه خود می‌افزایند که آغاز مجدد گشت خیابانی ارشاد و احکام تحقیرآمیز علیه زنان در حالی صورت می‌گیرد که به سالگرد بازداشت و جان باختن مهسا (ژینا) امینی نزدیک می‌شویم. او در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ به بهانه عدم رعایت “صحیح” حجاب بازداشت شد و پس از ضرب و شتم توسط مأموران پلیس امنیت اخلاقی به بیمارستان منتقل شد و پس از سه روز درگذشت. این رویداد به ماه‌ها اعتراضات گسترده در سراسر کشور منتهی شد.

یکی از زنان ایرانی در این رابطه به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گفته است: «مبارزه برای برابری جنسیتی به قدمت زمان است. ما زنان با اعتقاد تزلزل‌ناپذیر خود در رسیدن به اهداف خود نشان داده‌ایم که از این نبرد نمی‌ترسیم. معرفی مجدد گشت ارشاد در خیابان‌ها چیزی جز تلاش بیهوده دولت نیست که سال گذشته نتوانست ما را ساکت کند. ما این مبارزه را ادامه خواهیم داد.»

حکومت، اپوزیسیون، مردم، هریک چه دارند؟ و هریک چه می‌خواهند؟

آرش جودکی

آنها تیره در شبِ تنها از میان سایه پیش می‌رفتند

ویرژیل، انه‌اید

 

گذشت نزدیک به نُه ماه از خیزش گسترده‌ای که غریب‌کشی مهسا امینی برانگیخت، به زایشی نینجامید که نام کردی او، ژینا، از ریشه‌ی «ژین»، زندگی، مژده‌بخش آن می‌توانست و می‌تواند باشد. اما بسیاری، از کودک تا میان‌سال، و بیش از همه جوان، در گوشه گوشه‌ی ایران، از سیستان و بلوچستان تا گیلان، از خراسان تا خوزستان، جان باختند. شماری را بر پایه‌ی جرم‌هایی ساختگی و به حکم دادگاه‌هایی که در آنها از هرچه نشان هست مگر داد، به چوبه‌ها‌ی دار سپردند. به این‌همه باید آمار ربودگان، گمشدگان و کشتگان به مرگ‌های مشکوک یا خودخواسته‌‌‌ را هم افزود که رهاشدگان از بند زندان، در پی آزار و شکنجه‌های دوران بازداشت برمی‌گزینند. کشتند و این‌بار با شلیک به چشم‌ها، کور هم کردند. یعنی از «آزادی» که همآیی زن و زندگی، ژن و ژیان، زایش آن را نوید می‌دهد، تا کنون تنها «ژان» به کف آمده است که به کردی درد و همچنین دردِ زایمان معنا دارد. و این دردِ زایمانِ بی‌نوزاد را آگاهی از قَدَر بودن حریف و قَدَراندازی‌اش دو چندان می‌سازد.

این آگاهی نوپدید نیست و برآشفتگی‌ای که نمود هرباره‌اش برمی‌انگیزد، از جنس به‌هم برآمدنِ کشتی‌گیرِ جوان حکایت سعدی نیست که چون به آهنگ برتری با استادش درآویخت، به کمک فنی ناآشنا از پای درآمد. جمهوریاسلامی یک فن بیشتر نمی‌داند و پنهان هم نمی‌کند که آن را خوب می‌داند: سرکوب. در میان رژیم‌هایی که به هیچ قیمتی نمی‌خواهند سرنگون شوند، حکومت اسلامی از آنهایی است که به هر بهایی می‌خواهند سر کار بمانند. چون سرکردگانش از حکومت کردن هدف دیگری جز حکومت کردن ندارند.

آگاهی از توانایی حکومت در رویارویی با مردم، بی‌آنکه آنچه را پیش آمده انکار کند و یا گرانباری‌اش را هم‌چون سرانجامی ناگزیر بپذیرد، اگر می‌خواهد در برابر این واقعیتِ برنتافتنی ایستادگی کند، ‌باید بتواند آن را بدون انگاره‌هایی از پیش پرداخته، آنچنان که هست ببیند. نخستین گام در این راه، بررسی و سنجش داشته‌ها و خواسته‌های هر‌یک از نیروهای درگیر در این رویارویی است. افزون بر مردم و حکومت، نیروی سومی هم در این میان نقش دارد، بی‌آنکه همیشه آشکار باشد رفتارش به سود کدام طرف درگیری است: اپوزیسیون بیرون از کشور.

 

۱. جمهوریاسلامی اسلامی چگونه رژیمی است؟

هرچند واکاوی پرسش بنیادی «جمهوریاسلامی چیست؟»، بن‌مایه‌ی اصلی جستار پیش رو نیست، اما برای بررسی آنچه هر یک از این سه گروه دارند و می‌خواهند، ناگزیر از پرداختن به گوشه‌ای از این پرسش هستیم. چون ایستادگی در برابر واقعیت برنتافتنی به چنین شناختی نیاز دارد. این کار از یک‌سو، در برسنجش (مقایسه) با آنچه هانا آرنت «نظام توتالیتر» می‌نامد، انجام می‌گیرد و از سوی دیگر با یادآوری داده‌های تاریخی که بر زمینه‌شان جمهوریاسلامی نخست پدید آمده و سپس هم‌پای آنها بالیده است. از دیدگاهی ساختاری، بررسی چگونگی و هدف کاربست سلطه‌جویی، همسانی‌ها و ناهمسانی‌های جمهوریاسلامی را با نظام توتالیتر می‌نمایاند. و از دیدگاهی تاریخی، تبارشناسی عنصرهایی که در جمهوریاسلامی بلورِش (Cristallisation) یافته‌اند، بی‌آنکه با آن رابطه‌ای علت و معلولی داشته باشند، چگونگی شیوه حکمرانی‌‌اش را می‌سنجد.

نظام توتالیترِ تمام‌عیار از دید آرنت، رژیم‌های هیتلر و استالین هستند، که می‌توان رژیم‌های مائو، به‌ویژه در دوران انقلاب فرهنگی، و پل‌پوت را هم بدون تردید به آنها افزود. برپایه‌ی خطای دیرپایی که مدرنیته را اینجهانی شدن (سکولاریزاسیون) مسیحیت بازمی‌شناسد، رژیم‌های توتالیتر در وابستگی‌شان به دورانِ دین‌های سکولار[1]بررسی می‌شوند. از این دیدگاه، چون ایدئولوژی‌ حاکم در یک نظام توتالیتر «یا ایدئولوژی‌ای است که به صورت دین درآمده و کارکرد دینی پیدا کرده، یا به عکس، دینی است که به ایدئولوژی مبدل شده است[2]» پس جمهوریاسلامی هم نظامی توتالیتر است. این نتیجه‌گیری در ادامه‌ی همان برداشتی است که یکایک نمودهای سکولاریزاسیون را هم‌ارزِ اینجهانی‌شده‌ی مفهوم یا نهادی مسیحی می‌پندارد. پژوهش‌های فلسفی مهمی ناروایی این برداشت را اثبات کرده‌اند[3]. توتالیتاریسم را به کمک فرایافتِ «دین سکولار» نمی‌توان توضیح داد. چون خردگرایی علمی که بنیاد مدرنیته است و فراورده‌های دیگرش (ایدئولوژی‌های سیاسی و آموزه‌های اجتماعی) به‌تمامی در چارچوب تفسیری تئولوژیک نمی‌گنجند. گسترش نظام‌مندِ چیرگی بر تمامی جامعه، تنها در «روزگار نوین»[4] ممکن گشته است. جامعه‌ی ایرانی هم خواسته و ناخواسته با آن همروزگار شده است. پس با آگاهی از افت‌وخیز این همروزگاری و به پشتوانه‌ی واکاوی‌های آرنت، آنچه نظام توتالیر را از شکل‌های کلاسیک و نوین فرمان‌روایی نادموکراتیک (اقتدارگرایی، خودکامگی، دیکتاتوری) جدا می‌سازند برمی‌شمریم تا از این رهگذر بتوانیم شیوه‌ی حکمرانی جمهوریاسلامی را هم بهتر تعریف کنیم.

از ویژگی‌های مدرنیته، کم‌رنگ شدن مفهوم و کارکرد «اقتدار» است. کارآیی رژیم اقتدارگرا در ارج و اعتماد به دارندگان قدرت در جامعه‌ای است که ساختاری پایگانی (سلسله‌مراتبی) دارد. نوع مسئولیت‌های هر لایه‌ی اجتماع به جایگاهش در هرم اجتماعی بستگی دارد و هرچه این جایگاه بالاتر، پاسخگویی و مسئولیت‌پذیری هم بیشتر. رژیم توتالیتر، رژیمی مدرن است. چون کم‌رنگ شدن اقتدار را تا رد کامل آن پیش می‌برد و سلطه‌جویی را به‌جای آن می‌نشاند. رد اقتدار را نابودی اعتماد و همگن‌سازی پیکره‌ی اجتماعی به زور و با ابزار ترس، همراهی می‌کنند. جمهوریاسلامی آمیزه‌ای از اقتدارگرایی و تمامیت‌خواهی است. جامعه‌ی‌ ایرانی، همچون همه جامعه‌های مدرن، پیش از انقلاب، دستخوش فرایند برابرسازی خاستگاه‌ها گشته بود. فرایندی که پس از انقلاب سفید شتاب بیشتری گرفت. فرایند برابر‌سازی اجتماعی، دیر یا زود نیازمند این است که در پیکره‌ی سیاسی هم نمود پیدا کند و حاکمیت مردم، همچون اصل حکمرانی پذیرفته شود. نیاز به برقراری دموکراسی، هرچند میان نخبگان و روشنفکران هم بنیاد فکری استواری نداشت، اما همچون حس و پندار در بافت جامعه پراکنده می‌شد و اقتدارگرایی را زیر سؤال می‌برد. جمهوریاسلامی کوشش دو سویه‌ای است برای مستحکم ساختن اقتدارگرایی و برپایی تمامیت‌خواهی. چون با زورگویی می‌خواهد از یک‌سو اقتدار را بر شریعت اسلامی استوار کند، و از سوی دیگر امت اسلامی را جایگزین مردم کرده و پیکره‌ی اجتماعی را در فرایندی توتالیتر همگن سازد. بی‌ارجی همه چیز و بی‌اعتمادی فراگیر را که فرایند همگن‌سازی در پی دارد، مسئولیت‌ناپذیری سرکردگانش افزایش می‌بخشد. چون در این شیوه‌ی حکمرانی هرچه جایگاه بالاتری داشته باشید، کمتر پاسخگو خواهید بود.

با این‌همه مهمترین ملاک جداسازی رژیم‌های اقتدارگرا، خودکامه و تمامیت‌خواه رفتاری است که هر کدام از آنها در برابر آزادی در پیش می‌گیرند. رژیم‌های اقتدارگرا آزادی‌ها را، چه اجتماعی و چه فردی، محدود می‌کنند. رژیم‌های خودکامه آزادی‌های اجتماعی را از بین می‌برند اما به آزادی‌های فردی تا آنجایی که به زیان حاکمان نباشند، دست نمی‌زنند. سنجه‌ا‌ی که رژیم‌های تمامیت‌خواه را از این دو شکل حکمرانی جدا می‌سازد، انکار هرگونه آزادی، چه اجتماعی و چه فردی است. از این دیدگاه، رژیم جمهوریاسلامی بیشتر به نظام‌های توتالیتر می‌برد. با این تفاوت که کاربرد زور و سرکوب در جمهوریاسلامی، همان‌گونه که در رژیم‌های خودکامه، ابزاری است در خدمت یک هدف: نگهداشت حکومت و بهره‌برداری از ثبات آن. در حالی که وحشت‌آفرینی و سرکوب در نظام‌های توتالیتر از هیچ منطق کاربردی، چه در جهت سود رژیم و چه برای ثبات آن، پیروی نمی‌کنند. از این دیدگاه هم، جمهوریاسلامی آمیزه‌ای است از خودکامگی و تمامیت‌خواهی. چون در راه نابودی هرگونه آزادی می‌کوشد، اما سرکوب را در راه هدفی ویژه به‌کار می‌گیرد.

در همین راستا باید به تفاوت دیگری میان رژیم‌های دیکتاتوری تک‌حزبی و نظام‌های توتالیتر اشاره کرد. جنبش‌های سیاسی که به این دو شکل از حکومت می‌انجامند، تا پیش از دست‌یابی به قدرت رفتاری کم‌وبیش همسان دارند. آنچه آنها را از هم جدا می‌سازد سرشت دستگاه سلطه‌جویی پس از به قدرت رسیدن است. در دیکتاتوری‌های تک‌حزبی که سودای انقلابی را به سود ثباتی که کشورداری به آن نیازمند است کنار می‌گذارند، دایره قدرت هرچند در محدوده کادرهای حزبی می‌ماند، اما حزب به خدمت دولت درمی‌آید. در حالی که در رژیم‌های توتالیتر، برای جلوگیری از فروکشِ جنبش انقلابی در دستگاه‌های دولتی، قدرت بهتمامی به دست نهادهای موازی، به ویژه پلیس مخفی سپرده می‌شود که ارتش را هم به خدمت خود در می‌آورد. دولت رونمایی برای پنهان کردن قدرت واقعی است. به همین دلیل رژیم‌های تمامیت‌خواه بی‌شکل یا بی‌ساختار (Shapelessnesse, Strukturlosigkeit) هستند. دوپارگی قدرت و نهادهای موازی سردرگمی می‌آفرینند اما بی‌شکلی را توضیح نمی‌دهند: «هرگز نباید فراموش کنیم که تنها یک ساختمان می‌تواند ساختار داشته باشد. اما یک جنبش […] تنها می‌تواند جهت داشته باشد و هرگونه ساختار حقوقی یا دولتی، برای جنبشی که می‌خواهد با شتابی فزاینده در جهتی قطعی پراکنش یابد، دست‌و‌پاگیر هستند.[5]» از این دیدگاه هم، رژیم اسلامی آمیزه‌ای از دیکتاتوری و توتالیتاریسم است. چون در پی برقراری ثبات است، اما سویه‌ی تمامیت‌خواهش آن را ناممکن می‌سازد.

نکته‌ی پایانی بررسی جایگاه قانون در نظام توتالیتر است. اگر قانون‌مندی نشانگر ناخودکامگی یک رژیم و بی‌قانونی سرشت رژیم خودکامه باشند، «هراس‌افکنی سرشتِ چیرگی تمامیت‌خواه است[6].» قانون‌شکنیِ رژیم تمامیت‌خواه از جنس بی‌قانونیِ رژیم خودکامه نیست. چون در نظام توتالیتر با تباهی مفهوم قانون سر‌و‌کار داریم و نه با نبود آن. قانون شالوده‌ی زندگی شهروندین و پذرفتار (ضامن) پایداری سپهر همگانی است. چون هم‌زمان که میان مردمان فاصله می‌گذارد میانشان پیوند برقرار می‌کند تا بتوانند به یاری سخن کنش‌هایشان را با همگامی پیش ببرند. پولیتیک یا شهروندینگی چیزی جز کنشِ همگام به نام «داد»، دربرگیرنده‌ی آزادی و برابری، به یاری سخن نیست. هراس‌افکنی با فاصله‌زدایی و پیوندگسلی، «آدم‌ها را در چنبر بندگی چنان تنگ به‌هم می‌فشرد که انگار همگی در هم گداخته‌اند[7].» با این‌همه رژیم توتالیتر، حتی اگر به قانون‌هایی که خودش هم می‌گذارد پایبند نباشد، قانون‌گریزی‌اش نشانگر دلبخواهی بودن تصمیم‌گیری‌ها نیست. چون به‌نام قانون‌های تاریخ، در رژیم استالینی، و قانون طبیعت، در رژیم هیتلری، انجام می‌گیرند. در برابر برتری این قانون، ارجمندی (کرامت) آدمی هیچ ارزشی ندارد. به همین دلیل، رژیم‌های توتالیتر از منطقی پیروی می‌کنند که همچون «قانون کشتار» عمل می‌کند. جمهوریاسلامی چون می‌خواهد سپهر همگانی را برپایه‌ی شریعت اسلامی قانون‌مند سازد، خود را ناخودکامه جلوه می‌دهد، اما آمیزه‌ای است از رژیم خودکامه و تمامیت‌خواه. خودکامه‌ است چون به هیچ قانونی پایبند نیست. تمامیت‌خواه است چون در حکومت اسلامی می‌توان شریعت را هم اگر به زیان حکومت ولی فقیه باشد، زیر پا گذاشت. آن هم به نام قانونی فراتر از تاریخ و طبیعت: ظهور امام زمان، که کوشش برای شتاب دادن به آن ارجمندی آدمی را به هیچ می‌گیرد.

رژیم اسلامی آمیزه‌ای از دیکتاتوری و توتالیتاریسم است. چون در پی برقراری ثبات است، اما سویه‌ی تمامیت‌خواهش آن را ناممکن می‌سازد.

اگر انقلاب مشروطه را نقطه‌ی آغاز خواست حکومت قانون با هدف رسیدن به دموکراسی بدانیم، فشار این خواست بر حکومت‌هایی که تا کنون از آن تن زده‌اند، به پیدایش رژیم‌هایی نایکدست و آمیخته انجامیده است. چنین ساختار‌های سیاسی که با درآمیختگی کهن و مدرنِ جامعه‌ی ایرانی همخوانی دارند، به میانجی قانون و فرایند جامعگی‌پذیری (Socialisation)، بر ساخت‌وساز روانی آدم‌ها، هم تأثیر می‌گذارند و هم از آن تأثیر می‌گیرند. این تأثیر‌های دو سویه، عنصرهایی هستند که علت پیدایش جمهوریاسلامی نیستند اما به گونه‌ای در آن بلورش یافته‌، نابسامانی ساختار سیاسی و پریشیدگی ساخت‌وساز روانی را به اوج رسانده‌اند. پس از انقلاب سفید، فرایند برابرسازی خاستگاه‌ها و پیش‌داده‌ها که به باور آلکسی دو‌توکویل، ویژگی سده‌های دموکراسی است، در قالب تنگ رژیم اقتدارگرای شاه نمی‌گنجید. خود رژیم هم در سال‌های پنجاه، همزمان با فراهم‌ آوردن رفاه بیشتر که افزایش درآمد نفتی ممکن ساخته بود، و درگیری با مبارزه مسلحانه‌ی گروه‌های چریکی، که منطق جنگ را جایگزین هماوردی شهروندین ساختند، آمیزه‌ای بود از حکومتی اقتدارگرا و دیکتاتوری تک‌حزبی که در حقیقت نه به تمامی این بود و نه به راستی آن.

بر این زمینه و در پی انقلاب اسلامی، جمهوریاسلامی پا گرفت که پافشاری ما برای نوشتن سرِ همِ اسم و صفت، برای نشان دادن این آمیختگی است. یعنی رژیم بهظاهر اقتدراگرایِ خودکامه‌‌ی آزادی‌ستانِ ثبات‌آفرینِ دیکتاتوری که می‌خواهد حکومتِ قانون اسلام باشد، اما تنها همه‌ی اینها و فقط اینها نیست. چون گرایشی توتالیتر را همواره در خود دارد که قانونش کشتار است. که آن هم به تمامی نیست و اصرار سرکردگانش برای «نظام» نامیدن آن، بیشتر نشانگر ناتوانی آنان در به کمال رساندن این گرایش است. گرایشی که هنگام فرمانروایی خمینی در سال‌های ۶۰ به بیشترین درجه‌ی نمودش رسیده بود، همچنان خود را در دوپارگی قدرت، به دلیل جایگاه رهبر و نهادهای‌ موازی، نشان می‌دهد. این میان دگرگشت سپاه و تبدیلش از بازوی مسلح صدور انقلاب اسلامی به مافیای گسترده، نمود تازه‌ای به این گرایش داده است. اگر بخواهیم نامی به بی‌شکلی هم‌تافته‌ی آخوند-سپاهی بدهیم تا تداعی‌گر ساختاری باشد، می‌باید آن را «هیئت مافیایی امام‌زمانی» بنامیم. مافیایی که برای گسترش خود، برخلاف تشکیلات مافیایی دیگر در سراسر جهان، ناچار نیست تا با رشوه و تهدید دولتیان، با دولت بجنگد. چون بر همه دستگاه‌های اجرایی و مالی و نظامی و حقوقی‌ دولت دست یافته و آن را به رونمایی بدل کرده است. ادامه‌ی چپاول نیازمند ثبات است که همان چپاول ناممکنش می‌سازد. پس هر بار در برابر خطر بی‌ثباتی و سرنگونی، قانون کشتار را که ریشه در گرایش تمامیت‌خواهانه‌اش دارد، به‌کار می‌گیرد.

 

۲. داشته‌ها و خواسته‌های حکومت

در رویارویی با مردم، افزون بر سرکوب، حکومت چه برگ‌های برنده‌ای در دست دارد؟ این برگ‌های برنده را در دو سطح خارجی و داخلی باید پیش چشم داشت. بیراه نیست اگر پیروزی یک انقلاب را در گرو هم‌زمانی سه شرط بدانیم: گستردگی خیزش همگانی، سستی دستگاه سرکوب و همراهی جهانی با خواست سرنگونی. دو شرط نخست با هم نسبت مستقیم دارند، چون گستردگی خیزش همگانی می‌تواند به همان اندازه دستگاه سرکوب را ناکارآمد سازد که ناکارآمدی این یکی بر امکان گسترش دیگری بیفزاید. قدرت‌های جهانی هم با خواست دگرگونی بیشتر زمانی همراه می‌شوند که دو داده نخست گرد آمده باشند. اما در نبود این دو شرط، آیا می‌توان از خواست جهانی برای سرنگونی رژیم اسلامی سخن گفت؟

به رغم هم‌پیمانی و پیمان‌شکنی‌های همزمان و مقطعی میان کشورهای پیشتر دوست یا دشمن، آنچه امروزه در بازآرایی نیروها بر صحنه جهانی می‌گذرد، بی‌شباهت به شکل‌گیری دو بلوک شرق و غرب در دوران جنگ سرد نیست. با این تفاوت که نقش غرب‌ستیزی بیشتر به دوش جریان‌های اسلام‌گرا افتاده است و از رقابت‌های ایدئولوژیک پیشین میان دو اردوی سوسیالیسم و کاپیتالیسم و میان چین و شوروی در اردوی سوسیالیسم خبری نیست. چین که از کمونیسم تنها نام و آزادی‌ستیزی‌اش را به یادگار دارد، نسخه‌ی افسارگسیخته‌ای از کاپیتالیستمِ بدون لیبرالیسم را پیشه کرده و به پشت‌گرمی نقش مهمش در اقتصاد جهانی، سیاستی امپریالیستی را دنبال می‌کند. روسیه هم به‌زور نسخه‌‌ی اولیگارشی-مافیایی-نظامی‌اش از کاپیتالیسم می‌خواهد همچنان نقش ابرقدرت را بازی کند. اما با آگاهی از محدودیت‌هایش، سرکردگی چین را در پاگیری این بلوک تازه‌ی شرق پذیرفته است. هیچ بلوکی در جهان بدون توان نظامی و اقتصادی نمی‌تواند بپاید. چین و روسیه هرچند از انگشت‌شمار قدرت‌های‌ اتمی جهان هستند، اما نیروی نظامی‌شان در برابر توان گسترده‌ی نظامی آمریکا رنگ می‌بازد. می‌ماند قدرت اقتصادی که چین باز هم با دستیاری روسیه و ذخایر سرشار نفت و گاز آن، و به امید همراهی دیگر قدرت‌های اقتصادی نوظهور، و بر پایه‌ی توانایی انطباق‌پذیریِ شگفت‌انگیزِ سیستم کاپیتالیست با هر اقلیمی، می‌کوشد مدل اقتصادی تازه‌ای در برابر مدل لیبرالِ غربی متمرکز بر بازار آزاد برپا کند. ایران در این میانه کجاست؟

وابستگی روزافزون جمهوریاسلامی به روسیه و چین و هم‌پیمانی‌اش با آنها، در راستای سیاست خارجی خامنه‌ای، ایران را که در زمان جنگ سرد در اردوی غرب جای داشت، در دلِ بلوک امروزی شرق می‌نشاند. و این یکی از برگ‌های برنده‌ی راستینی است که جمهوریاسلامی در دست دارد. هم‌زمان با آن، حکومت اسلامی همه پل‌ها را پشت سر خودش خراب نمی‌کند و به گونه‌ای سیاست خارجی شاه مبتنی بر برقراری روابط دوستانه تا حد ممکن با شرق را، این‌بار در جهت عکس و با رویکردی هم‌زمان ستیزه‌جو و مظلوم‌نما، در رابطه‌اش با اروپا، گاه با پیمان‌ها یا وعده‌های اقتصادی و گاه با رفتار اوباشانه، از تهدید و ترور تا گروگان‌گیری، ادامه می‌دهد. یکی دیگر از برگ‌های برنده‌ی جمهوریاسلامی نگرانی اروپا از چشم‌انداز هرگونه دگرگونی در ایران است. شبح ترسناک موج خروشان تازه‌ای از مهاجران، اروپا را که هر روز با این مسئله دست به گریبان است و پیامدهای جنگ سوریه را خوب به خاطر دارد، وادار می‌سازد که با رژیم ایران راه بیاید. خود آمریکا که دشمنی با آن، بنیاد سیاست خارجی ایران از انقلاب اسلامی به این سوست، کم با رژیم راه نمی‌آید. چشم بستن بر پایمال شدن حقوق بشر در ایران تنها به این امید نیست که با مماشات بتوان از درغلتیدنِ بیشتر ایران در دامان شرق جلوگیری کرد و در درازمدت آن را به آغوش غرب باز‌گرداند؛ بلکه از پیامدهای حاکم شدن گرایش فکری میان دانشگاهیان و نخبگان آمریکایی هم هست که بر پایه‌ی باور به نسبی‌گرایی فرهنگی و تئوری‌‌های استعمارنو، بدون فراموش کردن لابی‌گری فرستادگان جمهوریاسلامی در چنین محیط‌هایی، تا همدلی و نزدیکی با حکومت ایران و سیاست‌های ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی‌اش پیش می‌روند. چنین گرایشی تأثیر خود را بر تصمیم‌گیری‌های آمریکا در برابر ایران می‌گذارد. چون تصمیم‌گیرندگان و مشاورانشان متأثر از گرایش‌های فکری دانشگاهی هستند.

در سطح منطقه هم، حکومت اسلامی از برگ‌های برنده‌ی دیگری سود می‌برد. از سویی پیگیری طرح هلال شیعی و پشتیبانی از حزب‌الله لبنان و حمس، هم‌پیمانی و نزدیکی اسرائیل با کشورهای عربی را به دنبال داشته است. و این نزدیکی بدون جمهوریاسلامی نه امکان‌پذیر می‌شد و نه پایدار می‌ماند. از سوی دیگر، هیچ یک از حکومت‌های منطقه، که تنها درجه‌ی خودکامگی و میزان نقش اسلام در زندگی سیاسی، آنها را از هم مشخص می‌کنند، خواهان سرنگونی جمهوریاسلامی در پی انقلابی دموکراسی‌خواه نیستند که ضربه بزرگی به اسلام سیاسی در جهان خواهد زد و موج آگاهی تازه‌ و امید آزادی را در میان مردمان کشورهای منطقه خواهد پراکند.

اما آنچه حکومت دیگر ندارد، پشتیبانی مردمی است که سال‌ها آن را به شکل‌ها گوناگون داشت: هنگام اوج‌گیری گرایش توتالیترش به شکل سرسپردگی بنده‌وار به خمینی، و در زمان رواج اصلاح‌طلبی به شکل‌های شورمندی، حسابگری و ناچاری. حکومت این پشتیبانی را هم می‌آفریند و هم می‌خرد. رژیم اسلامی به پشتوانه‌ی دستگاه دولت مدرن، مردمان را در تنگنای وابستگی به خودش چنان گرفتار می‌کند تا حق طبیعی و نخستین‌شان را چون بخششی از سوی حکومت به ریزه‌خوارانش بپندارند و از نبود رژیم بیمناک شوند. همچنین حکومت بخشی از پایگاه مردمی‌اش را مدیون ساختار هیئتی آن است. چون خمیر‌واره‌ی بی‌شکلی که نهادهای جوراجورِ موازی به گرد دستگاه‌های دولتی تنیده‌اند، گروه‌های اجتماعی زیادی را پوشش می‌دهد. و این گروه‌ها به میانجی پیوندهای دور و نزدیکشان با این خمیرواره، سهمیه‌ای دریافت می‌کنند.

پافشاری ما برای نوشتن سرِ همِ اسم و صفت، برای نشان دادن این آمیختگی است. یعنی رژیم بهظاهر اقتدراگرایِ خودکامه‌‌ی آزادی‌ستانِ ثبات‌آفرینِ دیکتاتوری که می‌خواهد حکومتِ قانون اسلام باشد

اما این‌همه بحرانِ شایستگاری (مشروعیت) را حل نمی‌کند. چون افزون بر همه آنچه پیش‌تر درباره‌ی چیستی رژیم گفتیم، جمهوریاسلامی حکومتی برآمده از انقلاب است. پس گرفتار در رتوریک انقلابی، نمی‌تواند خود را از پشتیبانی مردمی بی‌نیاز ببیند. پر رنگ کردن اسلام و برتری دادنش به ایران در همه‌ی این سال‌ها در کنار تباهی آشکار کسانی که اسلام را نمایندگی می‌کنند، یکی از واکنش‌هایی که برانگیخته، پر دامنه‌تر کردن احساس میهن‌دوستی است. با بهره‌برداری از این احساس، چاره‌ای که حکومت اندیشید، برساختن فیگور قاسم سلیمانی بود تا بتوان باز اسلام و ایران را گرد هم آورد. ترفندی که می‌توانست بخش بزرگی از ایرانیان را با خود همراه کند. این میان آنچه در حساب نیامده بود، واکنش نامنتظره‌ی سیاستمداری هنجارگریز چون ترامپ بود که طومار این ترفند را در‌هم پیچید.

همه‌ی این داشته‌ها و نداشته‌ها را سردمداران رژیم اسلامی برای پیگیری چپاول می‌خواهند. چپاولی که تنها به امروز می‌اندیشد و درازمدت برایش معنایی ندارد. همین خواست چپاولگری بی‌اعتنا به آینده است که از زمان‌مندی جمهوریاسلامی، امروزِ بی‌فردای احتضار می‌سازد. ساخت‌وساز روانی آدمی بر این بنا شده که هیچ‌کس نمی‌تواند در تنهایی، در آیینه‌ی وجدان به خویشتن بنگرد و خود را چپاولگر و جانی بنامد. پس باید توجیه‌ای برای خود بتراشد: فراهم آوردن شرایط ظهور امام زمان که با آمدنش به این احتضار پایان خواهد داد.

 

3. اپوزیسیون چیست؟ نگاهی به عملکرد آنچه «اپوزیسیون» می‌نامیم

در نبود ابتکار عمل، رفتاری که از «اپوزیسیون» سر می‌زند، در بهترین حالت، بیشتر واکنش است تا کنش. اگر بر این بی‌کنشی عملکرد نُه ماهه‌ی گذشته‌اش را بیفزاییم، چندان بی‌راه نخواهد بود اگر ناتوانی «اپوزیسیون» را هم، که نتیجه‌ی پراکندگی و ستیزهای درونی آن است، یکی از برگ‌های برنده‌ی رژیم بشمریم. حکومتی که تنها دغدغه‌اش نگهداری قدرت به هر شیوه‌ای است، و بخش بزرگی از بودجه‌اش را در این کار هزینه می‌کند، بی‌گمان از هیچ کوششی هم برای نفوذ در همه گروه‌های «اپوزیسیون» خودداری نمی‌کند. کارنامه‌‌اش هم در تفرقه‌افکنی[8]و اپوزیسیون‌سازی شایسته‌ی بررسی است. اما نمی‌توان پراکندگی و ستیزهای درونی «اپوزیسیون» را به تمامی به پای کاردانی و اقبال رژیم نوشت. دلیل آنها را باید در سرشت و فرهنگ سیاسی «اپوزیسیون» جست.

اما اپوزیسیون چیست؟ اسماعیل خویی در مقاله‌ی کوتاه و روشنگر «اپوزیسیون» در فرمانفرمایی آخوندی؟! (سایت اخبار روز، ۲٣ اردیبهشت ۱٣۹٨ ــ ۱٣ مه ۲۰۱۹) به خوبی یادآوری می‌کند که تنها در چارچوبِ فرمانفرمایی دموکراتیکِ پارلمانی می‌توان به درستی از واژه‌ی «اپوزیسیون» سخن گفت. یعنی در جایی که قانون اساسی چگونگی «حکومت»، به معنی ساختار فرمانروایی را به دست می‌دهد. در این ساختار مردم به نمایندگی از خود، برای دوره‌هایی پایان‌پذیر، هم مقام‌ها، یعنی «دولت» و هم نمایندگان پارلمان را برمی‌گزینند که از میان آنها اپوزیسیون پدید می‌آید. کار اپوزیسیون «در روندی پیگیر و سختگیر از سنجش و یادآوری و داوری» همراستا و هم‌خوان نگاه داشتن دولت با حکومت است. و هنگامی که همراستایی و هم‌خوانی را در کار دولت نبیند، خواستار برکناری آن می‌شود. پس اپوزیسیون، همچون بخشی درونی از ساختارِ فرمانروایی دموکراتیک «همیشه رویاروی “دولت” است که می‌ایستد، و نه هیچ‌گاه رویاروی حکومت.» اما در ساختارِ بی‌شکلِ فرمانفرمایی ولی فقیه، چون دولت از حکومت بازشناختنی نیست، اپوزیسیون هم بی‌جاست. آنچه را هم به خطا «اپوزیسیون» می‌خوانیم دشمنان حکومت اسلامی هستند، بی‌آنکه گونه‌های دیگری از رویارویی شهروندین را بیازمایند که بدون آنها دشمنیِ تنها سترون می‌ماند. یعنی به دلیل همین دشمن مشترک و با هدف پیروزی بر آن، باید میان گروه‌ها و گرایش‌های گوناگون «اپوزیسیون» هم‌پیمانی در کار باشد تا بتوان شرایط را برای هماوردی آینده فراهم آورد. اما آنچه در این نُه ماه شاهد آن بودیم، مگر در هنگام شکل‌گیری «منشور مهسا» پس از نشست دانشگاه جرج‌تاون، نه هم‌پیمانی و هماوردی که جنگ در میان «اپوزیسیون» بود. چنین رویکردی در فرهنگ سیاسی ایران ریشه‌ دارد و در پنجاه سال گذشته‌ شدیدتر هم شده است.

پدیده‌های اجتماعی-تاریخی را به دلیل پیچیدگی و بی‌شماری سویه‌هایشان نمی‌توان به سنجه‌ی رابطه‌های علت‌ومعلولی برآورد کرد. تنها می‌توان آنها را در هم‌سویی یا ناهم‌سویی‌شان با پدیده‌های اجتماعی-تاریخی دیگر بررسید. به‌ویژه که هریک از این پدیده‌ها نه تنها خاستگاه منش و رویکردهای فردی و جمعی هستند، بلکه به آنها جهت هم می‌دهند. رویکرد فلسفی یا معرفت‌شناختی هم یکی از این رویکردهاست. پس بررسی پیوند میان جنبش چریکی و چیرگی انگاره‌ی جنگی در سپهر سیاسی ایران، رابطه‌ای علت‌و‌معلولی میان این دو پدیده نمی‌جوید. بلکه به هم‌سویی‌شان می‌نگرد. جنبش چریکی که سال‌های پایانی دهه‌ی ۴۰ پا گرفت هرچند به قدرت دست نیافت اما پیروز شد. روشی که رژیم برای ریشه‌کنی‌اش به کار برد، اگرچه ناگزیر می‌نمود، اما هنر سیاست در دوره‌های بحرانی می‌باید یافتن شیوه‌ای برای تنش‌زدایی باشد. چنین نشد و افزون بر این روش، تأثیر رمانتیک جنبش چریکی بر جوانان، به میانجی شعر و ادبیاتی که دورش تنیده شد، توانستند در اندیشه و زبان و سپس در کردار، نگرش و رویکرد جنگی را جانشین ایده شهروندینگی کنند. شهروندینگی به معنای «کنشِ هم‌گام به نام داد و به یاری سخن» جای خود را به رویکرد جنگی داد، رویکردی که اردوهای دشمن در برابر هم پیشه می‌کنند و هر کدام می‌خواهند به زور اسلحه دشمنانشان را از میان بردارند. فرق رویارویی جنگی با رویارویی شهروندین در همین رویکرد مرگبار است. در سپهر شهروندین، رویارویی دشمنی نیست، بلکه از جنس «هماوردی» میان گروه‌های مخالف، یا «بگومگو» میان هم‌گروهان است. هماوردی میان گرایش‌های گوناگون بر سر چگونگی آرایش اجتماعی پیش می‌آید، و بگومگو میان گروه‌های هم‌پیمان بر سر راه‌های کارآمد در پیکار با هماوردان.

«زندگی» چشمِ دوخته به گذشته را به سوی آینده می‌گرداند، آن هم با نوید آشتی و نه بیم جنگ داخلی که اگر دربگیرد می‌تواند اکنون ما را گذشته‌ی دریغ‌آمیز آینده‌مان کند.

جا افتادن چنین رویکردی، کار را با رژیم شاه به دشمنی جنگی کشاند، در حالی که رویارویی با آن رژیم می‌بایست از جنس هماوردی می‌بود. رژیم شاه، هرچند در سال‌های پایانی و در پی پیدایش جنبش چریکی، از رژیمی اقتدارگرا به رژیمی خودکامه با گرایش دیکتاتوری بدل شده بود، اما بر خلاف حکومت اسلامی که بر تباهی مفهوم قانون بنا شده است، حکومت قانون بود. زیر پا گذاشتن قانون اساسی مشروطه که بنیاد شایستگاری (مشروعیت) آن رژیم بود، هر بار به زیان رژیم تمام شد و رویکرد جنگی را بر ضد خودش پر توان‌تر کرد، رویکردی که با ناکار کردن انگاره‌ی شهروندینگی، سپهر سیاسی ایران را تا مرز تباهی آلود.

جمهوریاسلامی جهاد را هم به این میراث افزود و نخست با افزوختن جنگ داخلی در کردستان و سپس یافتن کلید پابرجایی‌اش در «نعمت جنگ»، این انگاره را چنان در ذهن‌ها جا انداخت که نتیجه‌اش را امروز در رفتار «اپوزیسیون» می‌بینیم. «اپوزیسیونی» که نمی‌تواند میان سه گونه رویارویی: جنگ، هماوردی و بگومگو فرق بگذارد، ناچار دست به تکرار رفتار و گفته‌هایی می‌زند که میراثش به او آموخته و آنها را پیکار سیاسی می‌پندارد. امروز، همانگونه که شعار «زن، زندگی، آزادی» نشانگر آن است، موقعیت انقلابی دوباره پدید آمده است. و «اپوزیسیون» که دو دسته‌ی ناهمگون را در برمی‌گیرد، مخالفان رژیم پیشین و پادشاهی‌خواهان، ساعتش را چهل و چند سال به عقب بازگردانده و نیمی از آنها با رژیمی که دیگر نیست می‌جنگند و نیمه‌ی دیگر جنگ شکست‌خورده‌ای را در ر‌‌ؤیای پیروزی از سر می‌گیرند. انگار که تاریخ و تجربه‌ی تاریخی را با حرکت دستی می‌توان سترد. بی‌اعتمادی فراگیر، که از پیامدهای گرایش توتالیتر رژیم اسلامی است، اینجا هم به شکل دشمن‌خویی خود را نشان می‌دهد.

این نمایش تأسف‌بارتر از آن است که بخواهیم با تکرار سخن معروف مارکس در ادامه‌ی سخن هگل درباره‌ی تکرار رخداد تاریخی، این بخش را با سخن نغزی به پایان ببریم. آنچه می‌توان گفت این است که نیروهای «اپوزیسیون» جداجدا نمی‌توانند رژیم را سرنگون کنند. این ناتوانی ابعادی دیگر می‌یابد اگر بدبینانه بپنداریم که ناخودآگاه گویا نمی‌خواهند. چون انگار بود و گذرانشان به بودن جمهوریاسلامی گره خورده است. پس این ناتوانی و نخواستن از زمان‌مندی «اپوزیسیون»، امروز بی‌آینده‌ی انتظار ساخته است. انتظار سترونی که بی‌شباهت به همان انتظار امام‌زمانی نیست.

 

4. داشته‌ها و خواسته‌های مردم: زن، زندگی، آزادی

پیش از بررسی آنچه مردم دارند و می‌خواهند، نخست باید دانست مردم چیستند و کیستند؟ در گردش روزگار که با آن خواهش‌ها و گرایش‌های آدمی هم دیگر می‌شوند، دو چیز اما ماندگار می‌ماند. یکی همین ناپایداری روزگارِ گذران و دیگری دگرگشتِ خواهش‌های آدمی. یعنی روزگار همواره ناپایدار است، همچنان که دگرگونی خواهش‌های آدمی همیشگی. اما دو خواهش هرگز نمی‌گذرند: آرزوی داشتن و آرزوی بودن. بویه‌ی سروری از آرزوی داشتن سرچشمه می‌گیرد و بویه‌ی “داد” از آرزوی بودن. هموارگی این دو بویه، هر جامعه‌ای را همیشه دوپاره می‌کند. از این دوپارگی همیشگی، شکافی بنیادی می‌زاید که هر جامعه‌ای بر آن استوار شده است. با گذر روزگار، پاسخ‌های مردمان هم به پرسشی‌ که این شکاف در برابرشان می‌نهد، دیگر می‌شود. پاسخ‌هایی که هربار چگونگی هم‌زیستی‌شان را به دست می‌دهد. این دوپارگی خاستگاه رویارویی میان کسانی است که می‌خواهند سروری کنند و کسانی که نمی‌خواهند بندگی کنند. «مردم» داده‌ای طبیعی، اجتماعی یا تاریخی نیست. «مردم» نمودِ کرداری ناگهانی است که به نیروی آن، قدرت جمعی توانش را برای پایان دادن به سلطه‌‌گری می‌آزماید. سلطه‌ای که تا پیش از این نمودِ ناگهانی، ناگذران و بایسته وانمود می‌کند. از این دیدگاه، «مردم» نام یک هویت یا «ملت» و کمتر حتی نام «ملل» نیست. بلکه نام تنشی است میان یکپارچگی، که «ملت» نشانگر آن است و شکافی که بویه‌ی «داد» پدید می‌آورد.

آنچه مردم دارند، هستی آنهاست. همان گرانیگاه شعار: زن،‌زندگی،‌آزادی. یعنی زندگی. شعاری که کلیت رژیم اسلامی را نشانه می‌گیرد و به آن نه می‌گوید: «زن» نماد خواست برابری، «آزادی» فریاد رهایی از خودکامگی و «زندگی» نه به «قانون کشتار» حکومت است. زندگی برای گذران طبیعی‌اش نیازمند اعتماد میان مردمان و میان مردمان و حکومت است. اعتماد پایمال شده تنها در سایه‌ی حکومت قانون دوباره پدید می‌آید. اما زمانی می‌توان از حکومت قانون سخن گفت که کارهای حکومت برپایه‌ی قانون‌هایی بگردد که ترجمه‌ی خواسته‌های مردم یا برآورنده‌ی رضایت آنها باشد. «زن،زندگی،آزادی»، فراهم‌آورنده‌ی زمینه‌ای است که بر آن حکومت قانونی می‌تواند برپا شود، حکومتی که در آن مردم خاستگاه اقتدار و اصل حاکمیت باشند.

داریوش همایون کمبود تفاهم را یکی از مانع‌های مهم بر سر راه پیکار برای برقراری دموکراسی لیبرال (دموکراسی به اضافه‌ی حقوق بشر) می‌دانست. در جستار «موانع دموکراسی و تفاهم ملی در ایران» (مه ۲۰۰۵) سه شرط برای افرایش این تفاهم برمی‌شمرد:

«نخست پذیرفتن اینکه ایران مال همه ایرانیان است و هر نظام ارزشی و جهان‌بینی که به تبعیض و بی‌حق کردن گروهی از مردم به دلیل تفاوت جنسی یا قومی یا گرایش‌های سیاسی و‌مذهبی‌شان بینجامد می‌باید از سیاست ما حذف شود. […] شرط دوم، بیرون بردن تاریخ، به‌ویژه تاریخ همروزگار، یعنی دوران پادشاهی پهلوی و انقلاب اسلامی از مرکز بحث سیاسی است. […] شرط سوم، درآوردن شکل حکومت از جنبه شبه مذهبی است، […] پادشاهی در کنار جمهوری، یک شکل حکومت است و مانند جمهوری، ربطی به نظام سیاسی ندارد[9]

رفتار اپوزیسیون تا کنون نشان داده که نه تنها به این سه شرط پایبند نیست، بلکه حتی درنیافته که با شعار «زن،‌زندگی،‌آزادی» این سه شرط گرد آمده‌اند. کوشش‌های گوناگون برای جا انداختن شعارهای دیگر، به‌رغم ادعا، نشان‌دهنده‌ی نپذیرفتن دموکراسی لیبرال است.

زنان، پیشگامان این انقلاب، آماج نخستین درهم‌شدگی دین و حکومت هستند. پس نام آنان بیانگر شرط نخست است و تأکید بر جدا کردن دین از حکومت. و همچون نمادی برای نامیدنِ همه نابرابری‌ها، از جنسی و قومی تا مذهبی و سیاسی، ایران را از آنِ همه ایرانیان می‌خواهد. حتی از آنِ معتقدان به اسلام. یادآوری این نکته اهمیت دارد، چون جمهوریاسلامی می‌خواهد به اکثریت مسلمانان چنین بقبولاند که در نبود رژیم، دچار همان تبعیض‌هایی می‌شوند که امروزه بر دیگران روا می‌گردد. «زندگی» چشمِ دوخته به گذشته را به سوی آینده می‌گرداند، آن هم با نوید آشتی و نه بیم جنگ داخلی که اگر دربگیرد می‌تواند اکنون ما را گذشته‌ی دریغ‌آمیز آینده‌مان کند. «زندگی» از ما می‌خواهد که سال‌های پیش رو را به‌جای هزینه کردن در راه تعریف ملت‌ها و تعیین مرزهای میان آنها، که بدون خونریزی نخواهد بود، در راه استوار ساختن پایه‌های دموکراسی لیبرال بگذاریم که بازتعریف ایران و ملت را به دنبال خواهد داشت. «آزادی» هم جنگیدن بر سر شکل ویژه‌ای از حکومت را کنار می‌گذارد و به ساختاری از فرمانروایی اشاره دارد که با صفت‌های اقتدارگرا و خودکامه و تمامیت‌خواه تعریف نخواهد شد. برای نخستین بار در تاریخ همروزگار، از مشروطه تا جنبش سبز، ما با شعاری سر و کار داریم که نه بهبود حکمرانی و نه شکل حکومت را پیشنهاد می‌کند. بلکه زمینه‌ای را فراهم می‌کند تا پذرفتار برپایی و دوام دموکراسی لیبرال باشد.

«زن،‌زندگی،‌آزادی امید به آینده را زمان‌مندی مردم ساخته است. «مردم» همانگونه که ریشه‌ی واژه یادآوری می‌کند، با میرایی پیوند دارد. تنها میرنده می‌تواند زنده باشد. مرگ و زندگی همراه همیشگی هم هستند. «قانون کشتار»، قانون ناگفته‌ی جمهوریاسلامی است که مرگ را در برابر زندگی می‌گذارد. به‌رغم این قانون، زندگی همواره یک گام از مرگ پیش است. اگر چنین نبود، سیاره‌ی خاکی ما از شکوه زندگی خالی می‌بود.

 


[1] Cf : Marcel Gauchet, L’avènement de la démocratie III, À l’épreuve des totalitarismes, Paris, Gallimard, 2010.

[2] احمد هامون، «تمام‌خواهی و تمام‌خواه»، نشریه الفبا، دوره جدید، پاریس، شماره ۴، پاییز ۱۳۶۲، ص ۶۷.

[3] ر.ک.:

Hans Blumenberg, Die Legitimität der Neuzeit, Francfort, Suhrkamp, 1996.

Hans Kelsen, Secular Religion. A Polemic against the Misinterpretation of Modern Social Philosophy, Science and Politics as ”New Religions”, Wien/New York, Springer, 2012

[4] Les Temps modernes.

[5] Hannah Arendt, Elemente und Ursprünge totaler Herrschaft, München, Piper, 1986, S. 832.

[6] Hannah Arendt, La Nature du totalitarisme, Paris, Payot, 1990, p. 101.

[7] Ibid., p. 103.

[8] فراهم آوردن زمینه‌ی این کار، از موضوع‌هایی بود که در دادگاه میکونوس بررسی شد: «از انقلاب به این‌سو، هیچ چیز به اندازه‌ی ژستِ آشتی‌جویانه‌ی رفسنجانی، دیاسپورای ایرانی را این‌گونه دچار چند دستگی نکرده بود. اپوزیسیون که تا آن زمان در برابر رژیم یک‌صدا می‌ایستاد، از دوستیِ ناگهانیِ دشمن قدیمی چند پاره شده بود.» (رؤیا حکاکیان، جانیان قصر فیروزه، ترجمه‌ی آرش جودکی، آموزشکده توانا، ۲۰۲۲، ص ۳۰)

[9] داریوش همایون، «موانع دموکراسی و تفاهم ملی در ایران»، پیشباز هزاره سوم، هامبورگ، نشر تلاش، ۲۰۰۹، ص ۶۹-۶۸.

 

بیش از ۳۰ نفر در آتش سوزی جنگل‌های الجزایر کشته شدند

آتش سوزی در سواحل مدیترانه، از جمله در الجزایر و تونس و دمای بالای هوا بیداد می‌کند. تاکنون ۳۴ نفر در الجزایر کشته شده‌اند. در تونس نیز آتش نشانان در تلاش برای مهار شعله‌های آتش هستند. هردو کشور خسارات زیادی دیده‌اند.بر اساس گزارش وزارت کشور الجزایر ۳۴ نفر در آتش‌سوزی جنگل‌های این کشور کشته شده‌اند. وزارت دفاع از کشته شدن ۱۰ سرباز و زخمی شدن ۲۵ نفر در عملیات اطفاء حریق در منطقه‌ای در شرق پایتخت خبر داد. آتش چند روزی است که در این مناطق شعله ور شده است.

هشت هزار آتش‌نشان در حال مبارزه با شعله‌های آتش‌اند. ۱۵۰۰ نفر در شرق پایتخت، الجزیره، در سواحل مدیترانه به جایی امن منتقل شده‌اند. وضعیت در استان‌های بجایه، البویره و جیجل از سایر نقاط وخیم‌تر است. شعله‌های آتش در دمای ۴۸ درجه همراه با بادهای شدید به سرعت گسترش یافته و به مناطق مسکونی رسیده است.

در برخی مناطق آتش مهار شده اما در شش استان تلاش برای خاموش کردن آتش ادامه دارد. وزارت کشور در مجموع ۹۷ مورد آتش سوزی را در ۱۶ استان ثبت کرده است. الجزایر اغلب در تابستان با آتش‌سوزی‌های شدید جنگل‌ها دست و پنجه نرم می‌کند. سال گذشته ۳۷ نفر و در سال ۲۰۲۱ نیز ۹۰ نفر جان خود را از دست دادند.

بیشتر بخوانید: آتش‌سوزی در جنگل‌های کانادا؛ وضعیت اضطراری در ایالت آلبرتا

امسال رکوردهای دما در چندین کشور حوزه دریای مدیترانه شکسته شده است. در تونس دمای ۵۰ درجه سانتیگراد حاکم است. موج گرما بخش زیادی از کشور را تحت تاثیر قرار داده است. دمای هوا در پایتخت تونس ۴۸ درجه سانتیگراد است. آتش‌نشانان در حال مقابله با آتش در جنگل‌های نزدیک مرز الجزایر هستند.

هفته گذشته آتش سوزی بزرگی در یک جنگل کاج تونس در نزدیکی مرز با الجزایر رخ داد که چندین نفر را راهی بیمارستان کرد. ماموران نجات تاکنون ۲۵۰۰ نفر را به نقاط امن منتقل کرده‌اند. بر اساس گزارش خبرگزاری رویترز صدها خانواده در شهر مرزی ملوله مجبور به فرار شده‌اند. یک مقام دفاع مدنی تونس گفت که صدها نفر از طریق دریا با قایق‌های ماهیگیری و کشتی‌های گارد ساحلی به مناطق امن برده شده‌اند.

در روزهای اخیر آتش‌سوزی در جزایر یونان نیز خسارات هولناکی به بار آورده است. در پی آتش‌سوزی بزرگ در جنگل‌های جزیره رودوس۳۰هزار نفر به مناطق امن منتقل شدند.

یک کارشناس امور اقلیمی ناسا معتقد است که بشر در حال حاضر شاهد “تغییرات بی‌سابقه اقلیمی در سراسر جهان” است و موج گرمایی که در آمریکا، اروپا و چین مشاهده می‌شود در حال شکستن همه رکوردهاست.

ماجرای حمله به گردشگران منطقه ییلاقی اوپرت

حمله به گردشگران در منطقه ییلاقی-کوهستانی اوپرت در مرز استان‌های سمنان و مازندران و تخریب چادر‌ها و وسایل آن‌ها در روزهای اخیر خبرساز شده است. گفته می‌شود این حمله به بهانه “طبیعت‌گردی در شب سوم ماه محرم” انجام شده است.بر اساس تصاویر منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی، افراد لباس شخصی ناشناس مجهز به سلاح گرم و شوکر، شامگاه پنجشنبه ۲۹ تیر گروهی از گردشگران در منطقه ییلاقی و کوهستانی اوپرت در مرز استان‌های سمنان و مازندران را هدف حمله و ضرب و شتم قرار داده‌اند.

کاربران شبکه‌های اجتماعی به خصوص توییتر و اینستاگرام با انتشار تصاویری از این حمله، انگیزه مهاجمان را اعتراض به “طبیعت‌گردی در شب سوم ماه محرم” عنوان کرده‌اند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

در تصاویر منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی، آثار جراحت و کبودی گردشگران طبیعت به وضوح پیداست و شاهدان از تخریب چادرها و وسایل به دست مهاجمان خبر داده‌اند.

برخی از مجروحان این حمله که بنا به روایت شاهدان عینی در حدود ساعت ۱ بامداد رخ داده است با آمبولانس به بیمارستان منتقل شده‌اند.

بر اساس روایت یکی از گردشگران، یکی از مهاجمان در زمان حمله گفته است: «ما با داعشی‌ها جنگیدیم و شکست‌شان دادیم، حالا حریف شما نشویم؟»

در همین حال، یکی از گردشگران آسیب دیده که از روز ۵ شنبه در اوپرت مستقر شده بود در گفتگو با روزنامه اینترنتی فراز، با اشاره به این که خود از خانواده جان‌باختگان و جانبازان جنگ هشت ساله ایران و عراق است، جزییات بیشتری از این حادثه را شرح داده است.

بیشتر بخوانید: ادامه پلمب واحدهای صنفی و مراکز تفریحی، ادامه دستگیری‌ها

منبع این روایت که خواسته ناشناس باقی بماند در این مصاحبه می‌گوید: «ساعت ۸ شب حمله به کمپ‌ها را شروع کردند. حدود ۵۰ نفر بودند. از بالای کوه شروع به حمله کردند… مردها را کتک می‌زدند و وسایل کمپینگ‌شان را پرت می‌کردند توی دره. کمپ به کمپ، پایین می‌آمدند. سر و صورت‌شان را بسته بودند و لهجه شمالی داشتند. فحش‌های ناموسی می‌دادند و تیر هوایی می‌زدند. مردها را از چادر بیرون می‌کشیدند و در حالی که کتک‌شان می‌زدند، می‌گفتند “شب سوم محرم اومدید خوش گذرونی؟”».

او در این مصاحبه همچنین با اشاره به این که کمپ‌ها در شب، محدوده و مرز چادرهای خود را با بستن ریسه‌های نوری تعیین می‌کنند، می‌گوید که افراد مهاجم با دیدن این ریسه‌ها به آن‌ها گفته‌اند: «عروسی دارید؟»

به گفته او مهاجمان با شوکر، باتوم، قنداق اسلحه و چوب میخ‌دار به افراد حمله کردند.

این شاهد عینی در مصاحبه خود، افراد مهاجم را حدود ۱۸ یا ۱۹ ساله توصیف می‌کند که شلوار شش جیب چریکی پوشیده و صورت‌های خود را با چفیه پوشانده بودند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

در فضای مجازی روایت‌‌های دیگری نیز از ماجرای حمله به گردشگران اوپرت منتشر شده است. در روایت دیگری، مهاجمان یکبار پیش از حمله، ساعت ۶ به سوی گردشگران آمده و به آن‌ها “با لحن خیلی بدی” تذکر حجاب داده و رفته‌اند.

با گذشت دو روز از این واقعه، مقامات محلی یا نهادهای رسمی حکومت ایران هنوز واکنشی به این خبر نشان نداده‌اند.

اما علیرضا وهاب‌زاده از فعالان رسانه‌ای حکومتی، در توییتر خود با انکار روایت‌‌های طرح شده، مدعی شده که چند تن از میان چندصد گردشگر اوپرت، “در حالت مستی” با افراد محلی درگیر شده‌اند و این گردشگران بوده‌اند که به ادعای او شروع به فحاشی و شعاردادن کرده‌ و در نتیجه موجب بروز درگیری شده‌اند.

این فعال رسانه‌ای وابسته به حکومت، بدون اشاره به محتوای ویدئوها و تصاویر منتشر شده همچنین در توییتر خود در اظهاراتی مدعی شده که “اصلا نه بحث محرم در بین بوده نه بحث کمپ”.

خشم زلنسکی از تمدید محدودیت‌ صادرات غلات به اتحادیه اروپا

با حملات روسیه به بندر اودسا و بستن مسیر صادرات غلات اوکراین از راه دریا، اوکراین می‌خواهد غلات خود را از راه‌های زمینی صادر کند و از تمدید محدودیت‌هایی که اروپا برای این کار گذاشته خشمگین است.با حملات روسیه به اودسا، اوکراین به طور فزاینده‌ای از مسیر زمینی از طریق اتحادیه اروپا برای صادرات غلات خود استفاده می‌کند. اما این کار باعث پایین آمدن بهای غلات در برخی کشورهای اروپایی شده و اتحادیه اروپا با محدودیت واردات به این مسئله واکنش نشان داده است. ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین به شدت از این سیاست انتقاد می‌کند.

با توجه به محاصره جدید دریایی روسیه علیه صادرات غلات از اوکراین، زلنسکی از اتحادیه اروپا خواسته است تا مرزهای خود را به روی محصولات کشاورزی کشورش باز کند. او در پیام ویدئویی شبانه خود که شامگاه دوشنبه دوم مرداد (۲۴ ژوئیه) در کی‌یف پخش شد، گفت: «نهادهای اروپایی می‌توانند به جای بستن مرزهای خود بر روی یک محصول خاص، معقولانه‌تر عمل کنند.»

چگونه سیاست اروپا به پوتین کمک می‌کند

در ابتدای ژوئن، کمیسیون اتحادیه اروپا تصمیم گرفت تا محدودیت‌های واردات غلات از اوکراین را تا ۱۵ سپتامبر تمدید کند. پنج کشور شرقی اتحادیه اروپا شامل لهستان، مجارستان، اسلواکی، رومانی و بلغارستان گفته‌اند در صورتی که کمیسیون اتحادیه اروپا راه حل دیگری پیدا نکند، قصد دارند حتی پس از این تاریخ نیز به ممنوعیت واردات ادامه دهند.

بیشتر بخوانید:موجی از نگرانی‌ها در پی خروج مسکو از توافق‌ صادرات غلات اوکراین

زلنسکی در واکنش گفته است که محدودیت‌های صادرات غلات اوکراین که تا ۱۵ سپتامبر تمدید شده، باید در آن روز پایان یابد. او گفت: «هر گونه تمدید این محدودیت‌ها کاملا غیرقابل قبول است و به وضوح سیاستی غیراروپایی است.» وی در کانال تلگرامی خود نوشت: «دیگر نباید صادرات اوکراین را مسدود کرد.»

زلنسکی که با مقامات دولتی و کارشناسان درباره نحوه عبور مجدد محصولات کشاورزی از قلمرو اتحادیه اروپا گفت‌وگو کرده، گفته در حال کار روی “راه حلی با روح اروپایی است.”

نگرانی کشورهای شرق اروپا

کشاورزان در کشورهای شرقی اتحادیه اروپا نگرانند که اگر محصولات کشاورزی اوکراین وارد بازار اتحادیه اروپا شود، در جریان رقابت، قیمت‌ها کاهش یابد. در این کشورها گندم، ذرت، کلزا و تخم آفتابگردان اوکراینی دیگر وارد بازار آنها نمی‌شود. با این حال، ترانزیت کالا به سایر کشورهای اتحادیه اروپا مجاز است. اوکراین که در تلاش برای پیوستن به اتحادیه اروپا است، تمدید احتمالی ممنوعیت واردات را “گامی نه چندان دوستانه” و تبعیض‌آمیز می‌داند.

برای اوکراین که در ۱۷ ماه گذشته از خود در برابر تجاوز روسیه دفاع کرده است، حمل و نقل زمینی اکنون تنها راه فروش محصولات کشاورزی‌اش در بازار جهانی و یکی از منابع مهم درآمد است. دوشنبه گذشته، روسیه توافق نامه ارسال غلات اوکراینی از طریق دریای سیاه را لغو کرد. دلیلی که مسکو بیان کرد این بود که خواسته‌هایش از اتحادیه اروپا برای کاهش تحریم‌ها برآورده نشده است.

به گفته سرگئی ورشینین، معاون وزیر خارجه روسیه در حال حاضر هیچ مذاکره‌ای در مورد ازسرگیری توافق غلات بین روسیه و اوکراین در جریان نیست.

این امیدواری می‌رفت که کشورهای آفریقایی بتوانند برای از سرگیری این توافق میانجگیری کنند، اما پوتین به کشورهای آفریقایی قول داد به‌رغم تحریم‌های موجود علیه روسیه، این کشور می‌تواند غله اوکراین را جبران و جایگزین کند.

پوتین در مقاله‌ای به مناسبت اجلاس آتی روسیه و آفریقا در سن‌پترزبورگ نوشت: «می‌خواهم اطمینان دهم که کشور ما می‌تواند غلات اوکراینی را هم به صورت تجاری و هم به صورت رایگان جبران کند، به خصوص اینکه امسال انتظار برداشت خوبی از غله خواهیم‌ داشت.»

او همچنین گفت از ۳۳ میلیون تن غله صادر شده بر اساس این توافق، بخش قابل توجه آن به کشورهایی با سطح درآمد بالا از جمله کشورهای اتحادیه اروپا صادر شده است. در حالی که کشورهای کم درآمد و فقیر مقدار کمتری دریافت کرده‌اند.

اعلام وضعیت اضطراری در اکوادور؛ گروگانگیری ۹۶ زندانبان

درگیری میان باندهای قاچاق مواد مخدر، شورش و گروگانگیری زندانبانان و قتل یک شهردار باعث شد تا رئیس جمهوری اکوادور در این کشور وضعیت اضطراری اعلام کند.به گزارش سازمان زندان‌های اکوادور، زندانیان با شورش در چند زندان این کشور ۹۶ زندانبان را به گروگان گرفته‌اند. بنا بر این گزارش در ۱۳ زندان این کشور نیز زندانیان دست به اعتصاب غذا زده‌اند.

روز یکشنبه ۲۳ ژوئیه در زندان شهر بندری گوایاکیل بر اثر درگیری بین زندانیان شش نفر کشته و ۱۱ زندانی دیگر زخمی شدند. همچنین آگوستین اینتریاگو، شهردار شهر بندری “مانتا” نیز بر اثر تیراندازی به قتل رسید.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

این حوادث باعث شد گلیرمو لاسو، رئیس جمهوری اکوادور وضعیت اضطراری و مقررات منع رفت و آمد شبانه در سه استان این کشور به مدت ۶۰ روز اعلام کند.

اکوادور در سال‌های اخیر درگیر جنگ قدرت بین باندهای مواد مخدر و جنایتکار شده است که دامنه آن به زندان‌های این کشور نیز کشیده شده است. از آغاز سال ۲۰۲۱ تاکنون در درگیری بین زندانیان ۴۲۰ زندانی کشته شده‌اند.

بیشتر بخوانید: کشف محموله ۴/ ۲ تُنی کوکائین؛ از اکوادور به اروپا در در جعبه‌های موز

رئیس جمهور اکوادور در نشست کابینه امنیتی کشور گفت: «ما نمی‌توانیم کتمان کنیم که جنایت سازمان یافته به درون دولت، سازمان‌های سیاسی و حتی درون جامعه رخنه کرده است. این مشکلی است که طی یک دهه روی هم تلنبار شده است.»

اکوادور به لحاظ جغرافیایی در بین دو کشور پرو و کلمبیا که دو تولید کننده اصلی مواد مخدر هستند قرار گرفته است. باندهای مواد مخدر بر سر صدور این مواد به آمریکا و اروپا و کنترل بازار آن در رقابت مرگباری با هم قرار گرفته‌اند. درگیری میان این باندها در سال‌های اخیر منجر به افزایش جنایت، قتل و ناامنی در اکوادور شده است.

آرژانتین نگران گسترش نفوذ ایران در آمریکای لاتین

در پی سفر وزیر دفاع بولیوی به ایران و امضای یک تفاهم‌نامه امنیتی و دفاعی با جمهوری اسلامی، دولت آرژانتین و اپوزیسیون بولیوی نسبت به گسترش نفوذ ایران در آمریکای جنوبی ابراز نگرانی کردند.به گزارش آسوشیتدپرس دولت آرژانتین و مخالفان دولت بولیوی نسبت به سفر وزیر دفاع بولیوی به تهران و تفاهم‌نامه‌ای که میان ایران و این کشور امضا شد، ابراز نگرانی کردند و خواستار روشن شدن ابعاد این تفاهم‌نامه شدند.

نوبیو آگیلار، وزیر دفاع بولیوی ۲۵ تیرماه وارد تهران شد و با محمدرضا آشتیانی همتای ایرانی خود دیدار کرد. این دو در روز ۲۹ تیر تفاهم‌نامه‌‌ای را در زمینه همکاری در حوزه‌های دفاعی و امنیتی امضا کردند.

بیشتر بخوانید:سفر رئیسی به سه کشور آمریکای لاتین با سهم یک‌هزارم در تجارت ایران

این اقدام به‌ویژه نگرانی‌ها در آرژانتین را نسبت به تلاش ایران برای گسترش نفوذ خود در آمریکای لاتین دامن زد. پرونده آمیادر این کشور همچنان باز است و جمهوری اسلامی متهم اصلی ‌آن به شمار می‌رود. سال ۱۹۹۴ در یک بمب‌گذاری در مرکز جامعه یهودیان در بوئنوس آیرس ۸۵ نفر کشته شدند. ایران هرگونه دخالت در این اقدام تروریستی را رد کرده است.

به گفته یک مقام وزارت خارجه آرژانتین که نخواست نامش فاش شود، کشورش یادداشتی را به سفارت بولیوی در بوئنوس آیرس فرستاده و خواستار ارائه توضیحاتی در مورد گفت‌وگوها و دامنه توافقاتی شده که میان بولیوی و جمهوری اسلامی منعقد شده است.

بیشتر بخوانید:سفر رئیسی به آمریکای لاتین؛ “مناسبات راهبردی” با اما و اگر

گوستاوو آلیاگا، نماینده اپوزیسیون در مجلس قانونگذاران بولیوی به آسوشیتدپرس گفت: «وزیر دفاع باید در مورد این توافق و چرایی آن توضیح دهد.» به گفته او بولیوی تفاهم‌نامه‌ای را با کشوری امضا کرده که “مناسباتش در سطح بین‌المللی با مشکل و پیچیدگی” توام است.

نوبیو آگیلار در تهران گفت که کشورش نسبت به نتایج این سفر بسیار خوشبین است و امیدوار است این سفر “سرآغاز همکاری‌های گسترده در حوزه‌های مختلف باشد.”

انتقال بخشی از پول‌های بلوکه شده ایران از عراق به عمان

به گفته سخنگوی وزارت خارجه آمریکا پول‌های بلوکه شده ایران از عراق خارج و به عمان منتقل می‌شود. متیو میلر گفته این انتقال برای آن است که ایران نتواند از این اهرم علیه همسایه خود عراق استفاده کند.متیو میلر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در کنفرانس خبری روز دوشنبه اول مرداد (۲۴ ژوئیه) تایید کرد که پول‌های بلوکه شده ایران در عراق به کشور ثالثی منتقل می‌شود.

او گفت: «من می‌توانم تأیید کنم که عمان تمایل خود را برای دریافت بخشی از این وجوه نشان داده است و ما انتظار داریم که این (انتقال) انجام شود.»

او این را گامی “مهم” دانست و افزود: «از نظر ما مهم است که این پول را از عراق خارج کنیم، زیرا این منبع اهرمی است که ایران علیه همسایه‌اش استفاده می‌کند.»

بیشتر بخوانید:السودانی: عراق بدهی خرید گاز از ایران را با نفت می‌پردازد

میلر تاکید کرد که این پول‌ها در صندوق یا حسابی در عمان نگهداری می‌شود، اما همچنان مشمول همان محدودیت‌هایی خواهد بود که در عراق نیز بوده است. به این معنی که پول‌های بلوکه شده ایران “فقط می‌تواند برای فعالیت‌های غیرقابل تحریم مانند کمک‌های بشردوستانه استفاده شود و همه معاملات باید از قبل توسط وزارت خزانه‌داری ایالات متحده تایید شود.”

روز گذشته ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت خارجه ایران در یک نشست خبری در رابطه با سفر وزیر خارجۀ عمان و وزیر مشاور در امور خارجی دولت قطر به ایران گفته بود این سفرها در جهت “پیشبرد مذاکرات” به منظور “رفع تحریم‌ها و همچنین رفع انسداد دارایی‌های جمهوری اسلامی ایران” و برای تبادل زندانیان انجام می‌شود.

بیشتر بخوانید:آمریکا معافیت عراق از تحریم‌های ایران را تمدید کرد

او با اشاره به معافیت عراق در پرداخت بدهی‌های این کشور به ایران گفت: «دولت آمریکا اخیرا اعلام کرده مجوز لازم را برای انتقال بخشی از مطالبات به خارج از بانک عراقی صادر کرده و ایران پیگیر دریافت این مطالبات است. پیشرفت‌هایی داشتیم ولی نیازمند وصول مطالبات هستیم.»

بیشتر بخوانید:بدهی عراق به ایران “برای مبادلات بشردوستانه استفاده می‌شود”

خبرگزاری رویترز پیشتر خبر داده بود که آمریکا در معافیت تازه‌ای به عراق این امکان را می‌دهد تا بدهی‌ خود به ایران را از طریق بانک‌های غیرعراقی پرداخت کند. رویترز به نقل از یک مقام آمریکایی گفته بود که آمریکا امیدوار است یک معافیت ۱۲۰ روزه موجب شود تا از فشارهای جمهوری اسلامی به عراق برای پرداخت بدهی‌اش کاسته شود.

ماه گذشته رویترز در گزارشی به نقل از یک مقام ارشد در وزارت خارجه عراق از آزادسازی ۲/۷۶ میلیارد دلار از دارایی‌های مسدودشده ایران از بابت صادرات برق و گاز جمهوری اسلامی به عراق خبر داده بود.

بیشتر بخوانید: آمریکا آزادسازی ۳ میلیارد دلار پول بلوکه‌شده ایران را تائید کرد

این منبع گفته بود، فواد حسین‌، وزیر خارجه عراق طی دیدار با آنتونی بلینکن، همتای آمریکایی خود در حاشیه کنفرانس بین‌المللی مبارزه با تروریسم در ریاض در روز پنج‌شنبه ۸ ژوئن (۱۸ خرداد) این مجوز را از آمریکا دریافت کرده است.

تبادل زندانیان میان آمریکا و ایران

متیو میلر در پاسخ به این سوال که چرا تبادل زندانیان میان آمریکا و ایران به درازا کشیده است و این که ایران آمریکا را متهم به طولانی شدن این روند کرده، گفت که مایل نیست در مورد جزئیات این روند صحبت کند و این جزئیات را نباید منتشر کرد.

میلر تاکید کرد که موضوع زندانیان “بسیار حساس” است و آمریکا چیزی بیش از این نمی‌خواهد که زندانیان را در اسرع وقت به خانه برگرداند.

سیامک نمازی، عماد شرقی، مراد طاهباز و شهاب دلیلی چهار شهروند ایرانی-آمریکایی هستند که هم‌اکنون با اتهام‌های امنیتی همچون “جاسوسی” و یا “اقدام علیه امنیت ملی” در زندان‌های ایران محبوس هستند.

از او همچنین در مورد تعطیل شدن دفتر شرکت تجارت الکترونیک دیجی کالا سوال شد که روز یکشنبه به خاطر انتشار تصاویر زنان بدون پوشش اجباری در آن، فعالیتش متوقف شد.

میلر در این باره گفت: «هدف قرار دادن دیجی کالا پیام روشنی به جوانان ایران می دهد؛ رژیم برای کنترل زنان و دختران ایران از هیچ چیز کوتاه نخواهد آمد. رژیم حتی حاضر است شرکت‌های استارت‌آپ محلی خود را برای این منظور خفه کند.» به گفته او با این رفتار “جای تعجب نیست که بسیاری از جوانان در ایران خواستار تغییر یا ترک کشور هستند.”

عصر روز یکشنبه اول مرداد ۱۴۰۲ ساختمان اداری دیجی‌کالا به‌طور موقت توسط اماکن فراجا به خاطر رعایت نکردن حجاب اجباری پلمپ شد.

پیشتر سایت میزان، خبرگزاری قوه قضاییه از تشکیل “پرونده قضایی در خصوص حجاب کارمندان خانم یکی از بخش‌های دیجی کالا” خبر داده بود.

نیری در هانوفر؟ تکذیب تهران، تلاش برای پیگرد قضایی در آلمان

قوه قضائیه می‌گوید حضور حسینعلی نیری، “قاضی مرگ” سال ۶۷ در آلمان شایعه مخالفان رژیم است. یک نماینده پارلمان اروپا می‌گوید نیری ویزای ایتالیا داشته است. در آلمان تلاش برای اعلام جرم علیه نیری به جریان افتاده است.خبرگزاری میزان وابسته به قوه قضائیه جمهوری اسلامی می‌گوید حضور حسینعلی نیری، مشاور عالی رئیس قوه قضائیه در یک کلینیک درمانی در هانوفر آلمان یک “ادعا” و “شایعه” است.

میزان روز دوشنبه دوم مرداد (۲۴ ژوئیه) در گزارشی ادعا کرد که این شایعه از سوی “جریان‌های وابسته به منافقین” منتشر شده است و “بعضی جریان‌های سیاسی معاند دیگر نیز به این موضوع وارد شده و به شایعه‌ی مورد اشاره دامن زدند”.

این پایگاه اطلاع‌رسانی قوه قضائیه سپس می‌گوید که “پیگیری‌های خبرگزاری میزان” از نزدیکان حسینعلی نیری “نشان می‌دهد وی طی روزها، ماه‌ها و حتی سال‌های گذشته هیچ سفری به کشور آلمان نداشته و این خبر از مبنا کذب است”.

آیا نیری هنوز در آلمان است؟

روزنامه “دی ولت” آلمان در گزارش مفصلی می‌نویسد که حسینعلی نیری “هم‌اکنون در آلمان و در یک کلینیک تخصصی جراحی مغز و اعصاب در هانوفر تحت درمان است”. این گزارش می‌گوید حسینعلی نیری در سال ۱۳۶۷ از سوی خمینی به ریاست “هیأت مرگ” در تهران منصوب شد که در پی آن “هر دقیقه در عرض چند روز احکام بدون محاکمه اعدام صادر می‌شد”.

بیشتر بخوانید: خبر درمان حسینعلی نیری در کلینیک هانوفر و تجمع ایرانیان

دی ولت می‌افزاید: « گفته می‌شود نیری از اواخر ماه ژوئن در موسسه بین‌المللی علوم اعصاب (INI) در هانوفر بوده و قبلاً در آنجا جراحی شده است. به گفته شاهدان عینی جمعه گذشته دو دستگاه خودرو با پلاک سفارت جمهوری اسلامی ایران در پارکینگ این درمانگاه حضور داشتند.»

وزارت خارجه آلمان: اطلاعاتی نمی‌توانیم بدهیم

روزنامه “دی ولت” می‌گوید که این رسانه پنجشنبه گذشته از مقامات آلمان در مورد تردد نیری در آلمان و ویزای او سئوال کرده بود. وزارت امور خارجه آلمان فقط اعلام کرد که “به طور اصولی در مورد ویزاهای فردی اظهار نظر نمی‌کند”.

اما یک سخنگوی وزارت دادگستری ایالت نیدرزاکسن که پایتخت آن هانوفر است، می‌گوید: «از ورود احتمالی فرد مورد نظر به آلمان اطلاعی در دست نیست.»

نماینده پارلمان اروپا: نیری به احتمال ویزای ایتالیا داشته است

هانا نویمان، نماینده حزب سبزها در پارلمان اروپا خواستار این شد که “نمایندگان جنایتکار” رژیم ایران دیگر نباید “بدون پاسخگویی” در امان باشند.

خانم نویمان در یک توییت نوشته است: « زمان آن فرا رسیده است که آنها دیگر نتوانند بدون پاسخگویی و پیگرد فراری شوند. کسانی که دیگر نتوانند این‌گونه ویزاها را صادر کنند (در این مورد: ایتالیا)، و یا آنهایی که از این راه درآمد زیادی کسب می‌کنند و نه آنها که سال‌ها در ایران مرتکب شکنجه و قتل می‌شوند.»

به گزارش “دی ولت”، این نماینده پارلمان اروپا گفته است که به احتمال زیاد نیری دارای ویزای شنگن بوده است و ایتالیا این ویزا را صادر کرده است. او افزوده است: «پوچی و پلشتی این رژیم در اینجا کاملا مشهود می‌شود؛ در حالی که آخوندها از مردم ایران می‌خواهند در هنگام بیماری سخت در مساجد از خدا طلب شفا و رحمت کنند، اما خودشان به این شفا و رحمت الهی باور ندارند و خود را با صرف پول زیاد برای درمان به خارج از کشور سفر می‌کنند؛ خارج از کشوری که آن را دست‌نشانده شیطان بزرگ آمریکا معرفی می‌کنند.»

“هر چه زودتر باید در آلمان علیه نیری اعلام جرم کرد”

به گزارش “دی ولت” آلمان، سخنگوی دادستانی عمومی در هانوفر روز دوشنبه دوم مرداد (۲۴ ژوئیه) در مورد پیگرد قضایی علیه نیری گفت که مسئولیت کیفری بر اساس قوانین کیفری بین‌المللی توسط دادستانی عمومی فدرال رد شده است و بنابراین شکایت کیفری در ۱۸ ژوئیه به دفتر دادستانی در پایتخت ایالت ارائه شده است. ما در حال حاضر در حال بررسی صلاحیت قضایی تحت قوانین جزایی آلمان هستیم.»

بیشتر بخوانید: کشتار ۶۷ به روایت حسینعلی نیری؛ یک راست و دریایی از دروغ

رناته آلت، نماینده پارلمان بوندستاگ آلمان در یک توییت نوشته است: «قاضی شریک اعدام‌های دسته‌جمعی زندانیان سیاسی سال ۱۹۶۷ باید هر چه سریع‌تر بازداشت و علیه او اعلام جرم شود. این تحمل‌ناپذیر است که او در یک کلینیک آلمان تحت درمان قرار گیرد، در حالی که زندانیان آلمانی در ایران از درمان پزشکی محروم هستند.»

اولریکه بکر، رئیس پژوهش در اندیشکده فوروم آزادی خاورمیانه برلین، این رسانه آلمان گفته است: «اگر مقامات آلمانی به این جنایتکار جدی حقوق بشر اجازه فرار دهند، یک شکست نهادی خواهد بود. آلمان نباید پناهگاه امنی برای قاضی مرگ ایران باشد.» او افزود که پیگرد جنایات جدی حقوق بشر نباید به دلیل ملاحظات سیاست خارجی به تعویق بیفتد.

بیشتر بخوانید: “بزرگترین ناپدید شدن قهری در ایران” در تابستان ۱۳۶۷

اولریکه بکر، تاریخ‌شناس و پژوهشگر “فوروم آزادی خاورمیانه” در توییتی در مورد حسینعلی نیری نوشته است: «خطاب به تمام بستگان قربانیان حسینعلی نیری: ما هر چه زودتر به اعلام جرم از سوی افراد تابعیت آلمان نیاز داریم، در غیر این صورت او از کشور خواهد گریخت.» او در این توییت آدرس نهادهای قضایی آلمان را برای ارسال اعلام جرم ذکر کرده است.

بر اساس اطلاعات رسانه “دی ولت”، چند تن از بستگان زندانیان اعدام شده در سال ۱۳۶۷ و زندانیان سیاسی سابق زندانی در دوران نیری در آلمان زندگی می‌کنند.

فولکر بک، رئیس انجمن آلمان و اسرائیل، پیش از این در ۷ ژوئیه شکایتی جنایی به دادستانی کل فدرال و اداره پلیس جنایی ایالت نیدرزاکسن ارائه کرده بود. او همچنین به وزارت خارجه و وزارت کشور آلمان از محل تردد نیری اطلاع داده بود. او می‌گوید: «به نظر می‌رسد آلمان بار دیگر نشان می‌دهد که به یک آسایشگاه قاتلان کشتار جمعی ایرانی بدل شده است. و این یک رسوایی است.»

بر اساس قوانین کیفری بین‌المللی، جنایات علیه بشریت صورت گرفته در خارج از کشور، می‌توانند در آلمان نیز تحت پیگرد قضایی قرار گیرند. اما این قانون در سال ۲۰۲۲ در آلمان اجرایی شده است.

در ژانویه ۲۰۱۸ گزارش شد که یک به اصطلاح “قاضی مرگ” از ایران در موسسه بین‌المللی علوم اعصاب در هانوفر تحت درمان قرار گرفته است. در آن زمان محمود شاهرودی از وزارت خارجه ویزای ۳۰ روزه دریافت کرده بود. در حالی که دادستان عمومی فدرال در حال بررسی شروع تحقیقات بود، شاهرودی با موتورسیکلت پلیس نیدرزاکسن به فرودگاه هامبورگ منتقل شد و توانست کشور را ترک کند.

پارلمان اسرائیل بخش اصلی اصلاحات پرمناقشه قضایی را تصویب کرد

دولت اسرائیل می‌خواهد اختیارات و استقلال قوه قضاییه کشور را محدود کند. با تصویب قانون جدید، نتانیاهو به هدف خود نزدیک‌تر می‌شود. ده‌ها هزار نفر امروز بیرون پارلمان دست به تظاهرات زده‌اند. ماه‌هاست که اعتراضات جریان دارد.پارلمان اسرائیل (کِنِست) با وجود مقاومت گسترده شهروندان این کشور، یک ماده اصلی لایحه اصلاحات قضایی بسیار مناقشه‌برانگیز را تصویب کرد. پس از روزها بحث، ۶۴ نماینده از ۱۲۰ نماینده روز دوشنبه ۲۴ ژوئیه (دوم مرداد) به لایحه‌ای رای مثبت دادند که اختیارات دیوان عالی کشور را برای اقدامات قضایی محدود می‌سازد. مخالفان رای‌گیری را تحریم کردند.

این قانون بخشی از یک بسته بزرگ‌تر است و منتقدان آن را تهدیدی برای دموکراسی اسرائیل می‌دانند.

به گزارش خبرگزاری آلمان، با قانون جدید، دیوان عالی اسرائیل دیگر نمی‌تواند تصمیم‌های دولت یا صلاحیت هر یک از وزیران را “نامناسب” ارزیابی کند. منتقدان نگران هستند از این که این امر موجب گسترش فساد و در نتیجه تعیین خودسرانه پست‌های مهم دولتی و اخراج کارکنان شود. دولت نتانیاهو قوه قضاییه را به دخالت بیش از حد در تصمیمات سیاسی متهم می‌کند.

بیشتر بخوانید: راهپیمایی ۲۰۰هزار اسرائیلی معترض به اصلاحات قضایی در اورشلیم

حکومت اسرائیل فاقد یک قانون اساسی مدون است و ساختار حکومت در عوض بر اساس مجموعه‌ای از قوانین اساسی قرار دارد. به همین دلیل، دیوان عالی کشور از جایگاه پراهمیتی در حفظ حاکمیت قانون و حقوق بشر برخوردار است.

بیش از شش ماه است که این پروژه در بخش بزرگی از جامعه اسرائیل شکاف انداخته است. ده‌ها هزار نفر به طور منظم هر روز شنبه در شهرهای مختلف این کشور علیه تضعیف قوه قضائیه به خیابان‌ها می‌آیند. مذاکرات حتی تا آخرین لحظات در مورد یک مصالحه به شکست انجامیده است.

امروز به هنگام تصویب قانون اصلاحات قضایی تظاهرکنندگان خشمگین تلاش کردند به سمت پارلمان کنست حرکت و وارد ساختمان آن شوند که با نیروهای پلیس مواجه شدند که تلاش کرد با آب‌پاش تظاهرکنندگان را متفرق کنند. فضای خارج از پارلمان بسیار متشنج گزارش شده است.

مقاومت در داخل ارتش اسرائیل

اخیراً مقاومت در داخل ارتش نیز افزایش یافته است. بیش از ده هزار نیروی ذخیره ارتش اعلام کرده‌اند که در صورت تصویب برخی از طرح‌های بحث‌برانگیز، دیگر برای انجام وظیفه حاضر نخواهند شد. چنین تهدیدهایی از سوی حوزه اقتصاد و سایر بخش‌های جامعه نیز وجود داشته است.

بیشتر بخوانید: تظاهرات ۱۵۰ هزار نفری در اسرائیل علیه طرح بازنگری قضایی

ائتلاف دولت نتانیاهو راست‌گراترین ائتلافی است که این کشور تا به حال داشته است. تغییرات در قانون نیز تحت فشار شرکای ائتلاف کاملا مذهبی و تندرو دولت نتانیاهو صورت می‌گیرد. با این حال، به گفته کارشناسان، نتانیاهو می‌تواند با تکیه بر این قانون در روند پرونده فسادی که مدتی است علیه او جریان دارد، استفاده کند.

رهبر اپوزیسیون: مصالحه با دولت اسرائیل غیرممکن است

به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون اسرائیل، گفته است که مذاکرات با دولت در مورد قانون اصلاحات ساختار قضایی شکست خورده است. لاپید پیش از رای‌گیری در پارلمان گفت: «با این دولت، دستیابی به توافقاتی که دموکراسی اسرائیل را حفظ کند، غیرممکن است.»

بیشتر بخوانید: تظاهرات ۱۶۰ هزار نفری در تل‌آویو علیه طرح نتانیاهو

لاپید گفت که دولت نتانیاهو می‌خواهد “حاکمیت کشور چندپاره کند، دموکراسی را نابود سازد، امنیت اسرائیل، وحدت مردم اسرائیل و روابط بین‌المللی ما را از بین ببرد.”

اسحاق هرتسوگ، رئیس‌جمهوری اسرائیل شب قبل یک پیشنهاد مصالحه برای لایحه قانون را به دولت ائتلافی و مخالفان ارائه کرده بود.