Previous Next

روایت خبرنگار بازداشتی از وضعیت “قرچک”

روایت خبرنگار بازداشتی شرق از وضعیت اوین و قرچک

مرضیه امیری / شرق

روی برد کوچکی جلوی درِ فروشگاه قیمت اقلام را با ماژیک نوشته‌اند. تازه به اینجا آمده‌ام و از تفاوت قیمت‌ها با بیرون از این چهاردیواری تعجب می‌کنم. مسئول فروشگاه می‌گوید همه اجناس با ۲۵ درصد افزایش قیمت نسبت به بازار بیرون فروخته می‌شوند. این «ارزش‌ افزوده» رسمی است که به‌عنوان اصل نانوشته‌ای جاافتاده و ‌کسی هم پاسخی برای چرایش نمی‌گیرد؛ «چون روال این است». اقلام دیگری نیز که به ‌شکل فهرست هفتگی از سوی زندانیان نوشته شده، تا ۴۰ درصد گران‌تر به‌ دستشان می‌رسد و می‌گویند هزینه ایاب‌و‌ذهاب روی آن می‌آید. گرچه بودجه‌ای حدود هزارو ۷۰۰ میلیارد تومان به سازمان زندان‌ها تعلق می‌گیرد، اما آماری وجود ندارد که از این بودجه چه سهمی به زندانیان می‌رسد.

سازوکار گذران معیشت زندانی‌ها طوری تنظیم شده که خود زندانیان به ‌شکلی «خودکفا» هزینه‌های خود را بپردازند و از سوی دیگر تمام امور خدمات‌دهی به زندانیان از‌جمله تهیه و خرید اقلام مورد نیاز، به پیمانکار سپرده شده است. زندانیان زن زندان اوین وضعیت امرار معاششان را با اصطلاح «حبس غیرانتفاعی» توصیف می‌کنند؛ وضعیتی که در زندان‌های عمومی شدیدتر است. در این گزارش با کسانی که در زندان بوده‌اند یا هنوز در زندان به‌ سر می‌برند، گفت‌وگو کرده‌ایم و تلاش شده تصویری کلی از معیشت «ساکنان» زندان‌های اوین و قرچک به صورت نمونه ترسیم شود؛ از اینکه هر زندانی باید چقدر خرج کند تا بتواند حبس بکشد و از وضعیت اشتغال زندانیان در زندان (اسامی افرادی که با آنها حرف زده‌ایم، به ‌صورت مستعار آمده است).

حبس‌های گران
یک مرغ کوچک، ۲۵۰ گرم گوشت قرمز، شش عدد تخم‌مرغ، پنج عدد پنیر کوچک یک‌نفره، برنج، روغن و نیم‌کیلو سیب‌زمینی ‌و پیاز، جیره‌ای است که زندان هر ماه به زندانی‌ها می‌دهد. این جیره متوسط زندانیان بند یک نسوان اوین است که در دوره‌ها و ماه‌های مختلف، متفاوت است؛ در ماه‌هایی به ‌حداقل می‌رسد و گاهی اوقات هم با توجه به خیرمقدم ریاست جدید یا آمدن بازرس، کمی بیشتر می‌شود. کسانی که این جیره را دریافت می‌کنند، دیگر نمی‌توانند غذای زندان را استفاده کنند و باقی‌مانده سفره خود را باید با خرید از فروشگاه کوچک بند و خریدهای هفتگی پر کنند. زندانیان زن بند دو بند نسوان اوین هم از آنجا که آشپزخانه‌ یا گرمخانه‌ای ندارند، از غذای زندان استفاده می‌کنند؛ روزی سه ‌وعده غذا. در این بند چند کودک هم ‌همراه مادرهایشان در زندان به ‌سر می‌برند و از همان غذایی می‌خورند که برای بقیه زندانی‌ها آورده می‌شود.

یکی از کسانی که در بند یک بند نسوان اوین بود، می‌گفت: من در بیرون از زندان با یک‌میلیون‌و ۵۰۰ تومان حقوق یک زندگی حداقلی داشتم و اجاره‌خانه هم می‌دادم؛ حالا اینجا اجاره‌خانه فقط نمی‌دهم و یک‌ میلیون ‌تومان خرجم می‌شود. برای کسانی که پول از طرف خانواده‌هایشان به حسابشان واریز می‌شد، احساس تلخ همیشگی همراهشان بود که با گرانی‌های بیرون از اینجا، آنها مجبور هستند هزینه‌های سنگین اینجا را هم بپردازند و برای کسانی هم که خودشان با کار در زندان مانند چرم‌دوزی و بافتنی معیشت می‌گذراندند، همه‌ چیز آن‌قدر گران بود که از پس خرید آن برنمی‌آمدند. طبق آیین‌نامه سازمان زندان‌ها، اقلامی که از سوی زندانی‌ها خریداری می‌شود، باید به قیمت مصوب میدان‌های تره‌بار باشد، اما این اصل چندان رعایت نمی‌شود. سبزیجات و میوه‌هایی که به ‌دست زندانیان می‌رسد، بین ۳۰ تا ۵۰ درصد در هفته‌های مختلف گران‌تر از قیمت میادین تره‌بار است.

در کنار این هزینه‌ها، کسب‌وکار به ‌شکل دیگری در زندان پررونق است. تا سال گذشته در زندان اوین، اجناسی که برای دست‌دوزی و صنایع دستی زندانیان مانند چرم و کاموا مورد نیاز بود، از سوی خانواده‌های آنها به‌ دستشان می‌رسید، اما حالا با ممنوع اعلام‌کردن تحویل این اقلام، فروشگاه خود زندان برخی از آنها را می‌آورد و مثلا کاموایی که بیرون از زندان شش هزار تومان است،‌ زندانی‌ها مجبور هستند آن را بین ۱۲ تا ۱۵ هزار تومان بخرند.

در میان کالاهایی که فروشگاه عرضه می‌کند، یک برند بیشتر از همه به چشم می‌خورد؛ برند حامی. این مارکی است که سوله آن در خود زندان اوین است و آن‌طور که زندانی‌ها می‌گویند، این «کارخانه» نه‌ تولیدکننده بلکه بسته‌بندی‌کننده اقلامی است که به‌ صورت عمده خریداری شده و در آنجا بسته‌بندی می‌شود و با قیمتی که حامی تعیین کرده، به ‌فروش می‌رسد. بقیه برندها را نیز بازاریاب‌های خرید زندان تعیین می‌کنند؛ این قسمت از اداره زندان به ‌دست پیمانکار سپرده شده و به ‌قول اسناد توسعه‌ای سیاست‌گذاری در اقتصاد ایران، با «برون‌سپاری» امورات را می‌گذرانند. پیمانکاران باید کالا را وارد فروشگاه‌ها کنند؛ البته با تعیین و اجرای بیشترین سود. حاشیه امن این سود را می‌توان در تفاوت قیمت کالاها در زندان با بیرون از آن مشاهده کرد. یک نمونه آن سیگاری است که در بیرون از زندان هفت هزارو ۵۰۰ تومان است و در فروشگاه زندان تا ۱۲ هزار تومان فروخته می‌شود.

اما این وضعیت در زندان‌های عمومی دیگر و با جمعیت چندهزارنفری به‌مراتب متفاوت‌تر است. در زندان قرچک، غذایی که به زندانیان داده می‌شود شامل برنج و ماکارونی است؛ سویا هم به‌ندرت در غذای آنها ریخته می‌شود. برخی از آنها در زندان کار می‌کنند و در ازای آن، تایم تلفن می‌گیرند و آن را به زندانی‌های دیگر می‌فروشند.

قصه «رای‌کار»ها در زندان قرچک
باران متولد ۷۴ است و در آشپزخانه زندان قرچک کار می‌کند. او از تجربه کار در آشپزخانه می‌گوید. «در بدو ورودم به زندان قرچک ورامین متوجه لفظی به اسم «رای‌کار» شدم. بیشتر از ۱۰ دقیقه حق تماس نداشتم و می‌گفتند اگر «رای‌کار» باشی، از حق تماس بیشتری برخوردار می‌شوی».

در ادبیات زندان رای‌کار به کسی می‌گویند که برای کارگاه‌های زندان کار می‌کند و در ازای آن «امتیازاتی» مانند ماهی یک بار ملاقات حضوری، تماس تلفنی بیش از ۱۰ دقیقه، حق تردد در کریدور و بخش‌های دیگر زندان به او داده می‌شود.

باران می‌گوید: «من توان خرید زمان بیشتر تماس را نداشتم». همین شغلی به نام «رای‌کار» بازاری را در میان زندانی‌ها شکل داده که روی تایم تلفن قیمت می‌گذارند و آن را می‌فروشند. تایم روزانه عمومی زندانیان در هر بند با توجه به جمعیت ۲۰۰‌نفری و چهار باجه تلفن ۱۰ دقیقه است. تایم‌های تلفن از ۱۰ دقیقه تا یک ‌ساعت فروخته می‌شود و قیمتش هم از ۶۰ هزار تومان برای استفاده ۲۰ دقیقه‌ای دوره ۱۰روزه شروع می‌شود.

باران صحبتش را با شرح سازوکار کار در آشپزخانه ادامه می‌دهد: «با توجه به اینکه آشپزی بلد بودم و از آشپزی‌کردن هم خوشم می‌آمد، تصمیم گرفتم که رای‌کار آشپزخانه شوم. به‌عنوان کارگر آشپزخانه وارد آنجا شدم».

طبق توصیف باران، آشپزخانه قرچک محیطی بزرگ و حدود ۲۰۰ متر است. به جز پنج قابلمه صنعتی هیچ وسیله صنعتی دیگری در آشپزخانه وجود ندارد. در قسمت پشتی آشپزخانه انبار قرار دارد و یک سردخانه هم در آن است. کارگران آشپزخانه دارای وظایف مختلفی هستند. «وسط‌کار»ها که تعدادشان چهار نفر است، کسانی‌ هستند که وظیفه پوست‌کنی و خردکردن سیب‌زمینی، پیاز، بادمجان و نیز شست‌وشوی زمین و جابه‌جایی وسایل انبار و سردخانه را بر‌عهده دارند. فضای نیروی کار آشپزخانه را طوری چیده‌اند که وسط‌کارها باید نیروی بدنی و جسمی بالایی داشته باشند. کار آنها از ساعت هشت صبح شروع می‌شود و تا شش عصر ادامه دارد.

«برنج‌پز»ها مسئول طبخ و کشیدن برنج در قابلمه‌ها هستند. تعدادشان دو نفر است. کیسه‌های برنج را در قابلمه‌های صنعتی می‌ریزند و باقی کارها به روش سنتی و با نیروی جسمی فرد پیش می‌رود. برنج را در آبکش‌ها می‌ریزند و قابلمه‌ها را با دست جابه‌جا می‌کنند.

برنج‌پزی جزء کارهای پرخطر آشپزخانه است. سپیده آبادی، پنج سال است که وظیفه طبخ برنج را برعهده‌ دارد. یک روز آب جوش قابلمه برنج روی دستش می‌ریزد و باعث سوختگی و عفونت می‌شود.

«مسئول خورش» هم شخصی با قدرت بدنی بالاست که پخت خورش در وسایل غیرصنعتی را برعهده دارد. خانم شهلا میرخانی، مسئول آشپزخانه، یک روز برای جابه‌جایی قابلمه خورش قصد کمک به کارگرهای زندانی را داشته که قابلمه می‌ریزد روی سرش و یک سال دوران نقاهتش طول می‌کشد. حمل غذا به بندها و شست‌وشوی قابلمه‌ها از دیگر کارهای مربوط به آشپزخانه است. کارهای آشپزخانه را ۱۱ نفر انجام می‌دهند.

فروغ یکی از زندانی‌های قرچک می‌گوید: «سینک ظرف‌شویی، گاز صنعتی، چاقوی مناسب، میز کار و پوست‌کن می‌تواند شرایط کار در آشپزخانه را بهبود ببخشد».

به گفته فروغ هیچ‌کس حق غذا‌خوردن در قسمت آشپزخانه را ندارد. همچنین تخلف از هرکدام از قوانین زندان از‌جمله پوشیدن لباس‌هایی با آستین خیلی کوتاه یا تنگ و همچنین استفاده از لوازم آرایشی‌ باعث ممنوع‌الکار‌شدن افراد می‌شود. فروغ می‌گوید: «حتما کار در آشپزخانه لطف بزرگی در حق ماست و منتش را هم باید بپذیریم».

در آسایشگاه پرسنل قرچک نیز زندانیانی از صبح تا ساعت ۱۲ شب مشغول آماده‌کردن غذای پرسنل، شستن ظروف و رختخواب‌های آنها و کارهایی از این قبیل بودند که دستمزد آنها روزانه ۴۰ دقیقه حق استفاده از تلفن و ماهانه ۷۰ هزار تومان پول بود. برخی از زندانیان نیز تایم تلفنی را که در ازای کارگری در آشپزخانه یا کارگاه‌های اشتغال به آنها تعلق گرفته، با یک پاکت سیگار معاوضه می‌کنند.

بخش کارگاه اشتغال برای یادگیری حرفه‌هایی مانند قلاب‌بافی، قالی‌بافی و کیف‌دوزی در زندان قرچک تأسیس شده است.

زمان استفاده از کارگاه از صبح تا ظهر است و ۱۵ دقیقه حق استفاده‌ از تلفن را برای کارآموزان به‌همراه دارد. بعد از یادگیری حرفه‌ها، زندان محصولات را تحویل گرفته و خودش آنها را می‌فروشد. مشاغل دیگری هم در زندان هستند؛ مانند کارگری کریدور، کارگری سرویس‌های بهداشتی، توزیع‌کننده غذا، تایمر تلفن، بهداشت‌یار، رابط بهداری یا ریاست اندرزگاه. تمامی خدمات زندان توسط خود زندانی‌ها انجام می‌شود، حتی تهیه غذای پرسنل، شستن ظروف غذای آنها و آسایشگاه‌ها، همه و همه توسط خود زندانی‌ها انجام می‌شود. در زندان اوین نیز همین رویه اجرا می‌شود و تمامی خدمات نظافت بند را خودشان انجام می‌دهند.

امتیازدهی به پیمانکاران برای حفظ «امنیت» سرمایه گذاری
یکی از پیمانکارانی که با زندان اوین و کانون اصلاح و تربیت کار می‌کند، به «شرق» می‌گوید: «ما فضایی را به‌عنوان کارگاه از زندان اوین اجاره کردیم، ماهانه مبلغی اجاره می‌دادیم و معاف از مالیات و پرداخت قبض آب و برق بودیم. در کارگاه من ۳۵ تا ۴۰ نفر زندانی روزانه شش ساعت کار می‌کردند و به‌ آنها بین ۱۰۰ هزار تومان تا ۴۰۰ هزار تومان که به نسبت مهارت و کارایی متفاوت بود، پرداخت می‌کردم. این رویه تا سه سال پیش در جریان بود؛ اما اکنون متفاوت شده. دیگر طرف حساب ما بنیاد تعاون زندان است، اجاره پرداخت نمی‌کنیم و هرچقدر سود فروش کارمان باشد، تقریبا ۵۰-۵۰ تقسیم می‌کنیم. دیگر ما دستمزد زندانی‌ها را نمی‌دهیم و بنیاد تعاون پرداخت می‌کند. آنها هم سودی که خودشان دارند، ۳۰ به ۷۰ تقسیم می‌کنند و تقریبا ۳۰ درصد یا در مواردی ۴۰ تا ۵۰ درصد آن را به‌عنوان دستمزد به زندانی‌ها می‌دهند. به این شکل کار برای ما خیلی خوب شده است. اجاره پرداخت نمی‌کنیم و در واقع اجرت می‌گیریم و خب زندانیان هم مهارت و کارایی‌شان بالا رفته و حجم کار تولیدی ما خیلی بیشتر شده است.

انحصار یک برند در فروشگاه‌های زندان
مواد غذایی زندان‌های اوین و قرچک تقریبا یکسان است؛ اما کم‌بودن امکانات و تعداد کارگران آشپزخانه برای طبخ غذای دو هزار نفر زندانی با جیره غذایی، عملا باعث اجبار در مراجعه به فروشگاه‌های زندان برای تهیه غذا می‌شود. در مجموع هرچند مارک‌های دیگر هم در میان اجناس فروشگاه‌های این دو زندان پیدا می‌شود اما بیشترین انحصار در اختیار کارخانجات «حامی» است. یک زندانی اگر بخواهد به‌جای غذای زندان از فروشگاه خرید کند، برای یک وعده جایگزین باید حدود ۲۵ تا ۴۰ هزار تومان هزینه کند. همچنین هزینه تهیه هر شل آب معدنی نیز بسیار بالاست و برای هر بطری آب‌معدنی که در زندان قرچک به‌دلیل شوری آب، مجبور به‌خریدش هستند، باید بین سه‌هزارو ۵۰۰ تا پنج هزار تومان هزینه کنند.

با توجه به مخارج بسیار بالای زندان قرچک بسیاری از زندانیان برای تأمین نیازهای مالی خود و فرستادن قسمتی از پول به بیرون از زندان، برای خانواده یا نزدیکانشان، مشغول کارکردن هستند.

مریم، یکی از زندانی‌ها می‌گوید: «جالب است، لباس‌هایی که خودمان در کارگاه می‌دوزیم، می‌رود و مارک «حامی» روی آن خورده می‌شود و بعد در بوتیک زندان همان را می‌آورند به ‌قیمت بالا می‌فروشند؛ مثلا برای یک شلوار نخی که بیرون ۲۰ هزار تومان است، اینجا بین ۷۰ تا ۹۰ هزار تومان باید پول بدهیم. برای بلوزهای هم‌شکل و یک‌رنگ، با کیفیت پایینی بوتیک زندان حداقل ۵۸ هزار تومان هزینه می‌کنیم».

مدیرعامل بنیاد تعاون و حرفه‌آموزی زندانیان می‌گوید: هم‌اکنون گروه کارخانجات حامی زندانیان در ۳۱ استان و در ۲۹۰ زندان کشور و همچنین در هزارو ۱۰۰ فروشگاه ویژه زندانیان وجود دارد.

به‌گفته مدیرعامل بنیاد تعاون زندانیان کشور «برای توسعه اشتغال زندانیان در کشور ۲۰۰ میلیارد تومان سرمایه‌گذاری شده و بنیاد تعاون زندانیان به دنبال ایجاد اشتغال در داخل زندان‌ها، پیرامون و خارج از زندان‌هاست تا تولید را با هدف فروش انجام دهد».

مجتمع کشت و صنعت کوثر ساوه یکی از مجتمع‌های بنیاد است که در شش سال گذشته سه طرح توسعه‌ای ترمینال فراوری پسته، میدان پسته‌خشک‌کنی و سوله درجه‌بندی و طرح آبیاری مکانیزه با تحت پوشش قراردادن ۱۶۰ هکتار از باغات پسته با احداث استخر بزرگ با ظرفیت ۲۰ هزار مترمکعب آب را انجام داده است. همچنین شرکت کشت و صنعت حامیان فدک با اجرای هزارو ۵۰۰ هکتار آبیاری مکانیزه در قالب سه طرح ملی در منطقه فشافویه تهران از «دستاورد»‌های بنیاد در شش سال گذشته است.

به‌گفته مدیرعامل بنیاد تعاون زندانیان در حال حاضر به طور کلی در اشتغال مولد و غیرمولد، ۵۰ هزار نفر از زندانیان کشور در کار هستند.

گروه کارخانجات حامی با انعقاد قرارداد با صاحبان صنایع و مشاغل، شهرداری‌ها، شهرک‌های صنعتی، سازمان جهاد کشاورزی و ادارات منابع طبیعی استان‌ها و سایر دستگاه‌ها، زندانیان را در انواع فعالیت‌های تولیدی صنعتی‌، کشاورزی،‌ جنگل‌کاری، آبخیزداری، خدمات شهری تولید قطعات صنعتی و ساخت محصولات متنوع مشغول به کار می‌کند.

جالب است که در آذرماه امسال نیز معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه‌ قضائیه در نامه‌ای به وزیر صنعت، معدن و تجارت از راه‌اندازی سامانه حامی، از سرمایه‌گذاری «مشروع» و شروع به کار آن به‌طور رسمی خبر داده و خواهان معرفی این سامانه به فعالان اقتصادی شده است.

خاطرات؛ نقش شریعتمداری در نابودی “کیهان”

خاطرات یک خبرنگار؛ نقش مخرب حسین شریعتمداری در نابودی موسسه بزرگ کیهان/کیومرث امیری کله جوبی

خبرگزاری هرانا: از موسسه بزرگ کیهان طی نزدیک به دو دهه مدیریت حسین شریعتمداری جز یک ویرانه چیزی باقی نمانده است. حسین شریعتمداری که نزدیک به دو دهه است به عنوان نماینده ولی فقیه و سرپرست موسسه کیهان و مدیر مسئول روزنامه کیهان مشغول فعالیت در این موسسه است، موسسه کیهان را که تا پیش از آن یک غول رسانه ای با ثروت هنگفت به شمار می رفت به نابودی کامل کشانده است به طوری که جز یک ویرانه چیزی از آن باقی نمانده است.

شریعتمداری علاوه بر مسئولیت های مهم و حساس دیگری که در نهادهای امنیتی مملکت دارد، ظرف این سال ها که مسئولیت تام و تمام موسسه بزرگ کیهان را نیز عهده دار است با عملکرد خودمحورانه و خودخواهانه خود متاسفانه این موسسه فرهنگی و رسانه ای را فدای خواسته های شخصی و آمال و افکار خاص خود کرده و آن را به نابودی کامل کشانده و در این خصوص کارنامه بسیار سیاهی را از خود بر جای گذاشته است.

متاسفانه به دلیل آن که هیچ گونه دسترسی به حسابرسی موسسه کیهان برای هیچ کس از جمله نگارنده وجود ندارد لذا با تمسک به مشاهدات عینی و واقعیات ملموس در این خصوص با اختصار به این موضوع می پردازیم.

موسسه های کیهان و اطلاعات از جمله موسسه های رسانه ای بودند که با پیروزی انقلاب مصادره شده و جزء اموال بنیاد مستعضفان قرار گرفته و در نتیجه زیر نظر رهبری اداره می شوند. ولی فقیه نماینده خود را به عنوان سرپرست این موسسات می گمارد و شریعتمداری نیز به عنوان نماینده ولی فقیه و سرپرست موسسه کیهان و مدیر مسئول روزنامه کیهان نزدیک به ۲۰ سال است بدون آن که کمترین نظارتی بر عملکرد او وجود داشته باشد، موسسه کیهان را در اختیار دارد.

کیهان علاوه بر این که مدرن ترین چاپخانه در خاورمیانه را در پیش از انقلاب در اختیار داشت، از حیث ثروت نیز موسسه ثروتمندی به شمار آمده و از درآمدهای هنگفتی نیز برخوردار بود. این موسسه تنها نزدیک به ۲۲ نشریه را به صورت روزانه، هفتگی و ماهانه و … چاپ و نشر می کرد که می توان به کیهان روزانه، زن روز، کیهان هوایی، کیهان ورزشی و…. اشاره کرد و علاوه بر آن در زمینه فعالیت های اقتصادی نیز فعالیت قابل توجهی داشته است.

این موسسه به عنوان یکی از نهادهای نورچشمی رهبر و وزارت ارشاد، علاوه بر آن که هر ساله مقادیر قابل توجهی سهمیه کاغذ و فیلم و زینک با نرخ دولتی دریافت می کند از بالاترین بودجه اختصاصی و مزایای رسانه ای دیگر نیز برخوردار است.
تابستان سال ۱۳۶۷ به عنوان خبرنگار روزنامه کیهان در دفتر سرپرستی این روزنامه در کرمانشاه استخدام شدم. لازم به توضیح است تنها روزنامه ای که در آن سال ها خبرنگار رسمی داشت، روزنامه کیهان بود.

در بدو همکاری ام با کیهان، از دو خبرنگار دفتر سرپرستی روزنامه کیهان، یک نفر آن ها سالخورده و در آستانه بازنشستگی بود و نفر دیگر که فقط چند سالی بود در کیهان مشغول کار شده بود، به تازگی به عنوان مسئول روابط عمومی مخابرات کرمانشاه به استخدام مخابرات درآمده بود و در حال تسویه حساب با کیهان بود.

زمانی که من کارم را با روزنامه کیهان شروع کردم، دفتر سرپرستی کرمانشاه ۷ نفر پرسنل با عناوین: سرپرست، خبرنگار، مسئول امور مالی، مسئول امور اداری، توزیع کننده، راننده و آبدارچی داشت. این دفتر همچنین دارای دو دستگاه خودرو بود و در ساختمانی قابل قبول در مرکز شهر، یعنی پایین تر از میدان مصدق واقع بود.

در آن سال ها میانگین فروش روزانه روزنامه کیهان در کرمانشاه نزدیک به ۱۲۰۰ الی ۱۵۰۰ نسخه در روز بود. تمام شهرستان های تابعه استان که نزدیک به ۱۵ شهرستان بودند دارای خبرنگار و نمایندگی کیهان بودند و خبرنگاران این شهرستان ها فعالیت چشمگیری در زمینه ارسال اخبار شهرستان های خود و نیز جذب آگهی داشتند.

سال ۱۳۶۷ یعنی زمانی که من کارم را در روزنامه کیهان شروع کردم کسی به نام اصغری سرپرست آن زمان موسسه بود که طولی نکشید وی از کیهان رفت و جوان کم سن و سالی به نام مهدی نصیری سرپرست موسسه کیهان شد.

مهدی نصیری حدود سه سال در موسسه کیهان به کارش ادامه داد و ناگهان جایش را به حسین شریعتمداری داد.

شریعتمداری به محض شروع به کار، دست به تصفیه گسترده روزنامه نگاران و کارکنان کیهان زد و با بازخرید کردن و یا اخراج، تقریبا نیمی از زبده ترین آن ها را از ادامه فعالیت در کیهان محروم و تعداد کمی را البته فقط در تهران جایگزین آن ها کرد.

از سوی دیگر طولی نکشید که چهار صفحه روزنامه کیهان را که مختص اخبار شهرستانها بود، به یک صفحه تقلیل داد. علی رغم آن که روز کارگر برای کارکنان کیهان روز تعطیل به حساب نمی آمد ولی با آن عده که در این روز سرکار حاضر نمی شدند هم برخوردی صورت نمی گرفت در حالی که با ورود شریعتمداری به کیهان ۱۱ اردیبهشت روز کارگر برای کارکنان کیهان تخطی از قوانین تلقی شده و با کسانی که این روز را به عنوان روز تعطیل رسمی در محل کار حاضر نمی شدند، به شدت برخورد می شد.

شریعتمداری فضای مذهبی افراطی تری را بر موسسه حاکم کرد و محدودیت های زیادی را به وجود آورد.

یک سال از مدیریت وی در کیهان نگذشته بود که تمامی نمایندگی ها و خبرنگاران شهرستان های استان دست از کار کشیده و عملا تعطیل شدند. فروش روزنامه که تا حدودی کم شده بود به تعدادی اندک، یعنی روزانه کمتر از صد نسخه رسید و تقریبا همه مشترکین اشتراک خود را قطع کردند و اوضاع به کلی تغییر کرد.

تعدیل نیرو، اخراج و بازخرید خبرنگاران و کارکنان موسسه کیهان توسط حسین شریعتمداری، نماینده ولی فقیه و سرپرست موسسه کیهان و مدیر مسئول روزنانه کیهان ادامه پیدا کرد و در سال ۱۳۷۶ و همزمان با روی کار آمدن اصلاح طلب ها، مرحله دوم تعدیل نیرو به اوج خود رسید و در این مرحله صدها نیروی خبره و کار کشته به همراه کارکنان بخش های خدماتی از کیهان، کنار گذاشته شدند که شامل حال من هم شد. در حالی که حقیقتا نه اعتماد و باوری به اصول گرا داشتم و نه اصلاح طلب و با این حال مجبور به استعفا شدم. ده سال از بهترین و حساس ترین سال های عمرم را برای این موسسه فعالیت کرده بودم و اکنون در بدترین شرایط زندگی و سنی و در حالی که بچه ها بزرگ شده بودند به بهانه واهی این که اصلاح طلب هستم و در خط ولایت فقیه نیستم، ظالمانه از کار بیکارم کردند. هر چند کیهان مزایای خوبی برای من نداشت، ولی عشق و علاقه به حرفه خبرنگاری و این که سالهای حساس عمرم را در این موسسه کار کرده بودم، بیکار شدنم در چنین شرایطی موجب خسارات زیادی به من و خانواده ام شد.

شریعتمداری با چند نفر از معاونین و همفکران خود در دفتر کارش در تهران، مشغول انتخاب تیترهای تند و البته آبکی روزنامه کیهان بود و به جز تعدادی نیروی کار فنی و خدماتی ساده، احتیاج به نیروی دیگری نداشت و با چنین رویه ای کار خود را پیش برده و هنوز هم پیش می برد. شریعتمداری در عمر بیست ساله مسئولیت خود در کیهان نه تنها یک نفر را در این موسسه بزرگ استخدام نکرد بلکه باعث بیکار شدن صدها نیروی کار با تجربه و ایجاد گرفتاری برای خانواده های آن ها هم شد.

امروز که اتفاقی از مقابل دفتر کیهان در کرمانشاه عبور می کردم این دفتر را در سکوت و انزوا مشاهده کردم.

اتاقکی کوچک و اجاره ای در محله ای پرت و پایین شهر (کل هواس) و با تنها یک پرسنل زن، یعنی خانمی که بازنشسته کیهان است و عملا کاری انجام نمی دهد، دفتر سرپرستی کیهان کرمانشاه را تشکیل می دهد. با خبر هستم که همین اوضاع را می توان در دفاتر دیگر استان های کشور نیز مشاهده کرد و به این ترتیب روزنامه ای که در سال ۱۳۲۱ با صاحب امتیازی عبدالرحمان فرامرزی و مدیر مسئولی مصطفی مصباح و در یک صفحه A4 کار خود را آغاز کرد و در طول دو دهه به یک غول رسانه ای و اقتصادی با صدها نیروی کار تبدیل و در مدت زمان کوتاهی به دست حسین شریعتمداری که داعیه حل تمام مشکلات کشور و جهان را هم دارد؟!، به یک ویرانه بدل شد.

بازداشت یک کارگردان به اتهام توهین به روحانی

همزمان با توقیف نمایش “ژنرال” منوچهر عبدی، کارگردان این نمایش بازداشت شد

خبرگزاری هرانا – منوچهر عبدی، کارگردان و تهیه کننده نمایش “ژنرال” بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. همزمان با بازداشت این کارگردان، اجرای این نمایش نیز متوقف شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایران اینترنشنال، منوچهر عبدی، کارگردان و تهیه کننده نمایش ژنرال بازداشت شد.

در این گزارش اتهام مطروحه علیه این کارگردان، “توهین به رئیس جمهور” عنوان شده است.

همزمان با بازداشت این کارگردان، اجرای نمایش “ژنرال” نیز متوقف شده است.

گفتنی است که اجرای این نمایش، از روز سه‌شنبه اول بهمن ماه ۹۸، در سالن سپند تهران روی صحنه رفت و قرار بود تا روز جمعه ۱۸ بهمن‌ماه ادامه پیدا کند.

جشنواره؛ مراقب باشید پایتان خونی نشود!+فیلم


سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر در حالی آغاز شد که برخی از هنرمندان، سینماگران و دست‌اندکاران تولید و تهیه فیلم، پس از سرنگونی هواپیمای اوکراینی و برخی در اعتراض به کشتارهای آبانماه امسال اعلام کردند دراین جشنواره شرکت نمی‌کنند.

بنا به گزارشها، آنها که انصراف ندادند و در جشنواره شرکت کردند، با لباس مشکی در نشست‌های خبری ظاهر شدند.

کاربری در توییتر با انتقاد از حضور و شرکت این گروه از هنرمندان در جشنواره پس از رویدادهای ماه‌های اخیر نوشت: هنرمند گرامی، لطفا هنگام عبور از فرش قرمز جشنواره، مراقب باشید، پایتان خونی نشود…

اما آنچه بازتاب بیشتری در رسانه‌های داخلی و در شبکه‌های اجتماعی داشته است، سر تراشیده پانته‌آ بهرام بازیگر فیلم “شنای پروانه” است که برای لحظاتی روسری خود را بر می‌دارد. (فیلم زیر)

وی در باره تراشیدن موهایش در “شنای پروانه” می گوید: من را دعوا کردند گفتند روی این (کلاه) یک شالی بنداز،… این شکلی ام من!

این اقدام باعث شده که برخی رسانه‌های حکومتی از جمله کیهان خامنه ای به این هنرپیشه به دلیل “کشف حجاب” حمله کنند.

با کدام پول در بلاد کفر رحل اقامت افکندند؟!

سایت امتداد نوشت: پیش از این نیز بحث داشتن تابعیت دوگانه یا گرین کارت آمریکا برای (آقاتهرانی) دبیرکل جبهه پایداری در رسانه‌ها مطرح شده بود. او حالا در آستانه انتخابات گفته است: «کسی که در آمریکا زندگی می‌کند، بعد از ۵ سال می‌تواند گرین کارت آن دولت را دریافت کند. وزارت‌ امورخارجه‌ آن دوره نیز برای سهولت رفت‌وآمد، گرین کارت را صادر کرد اما این به معنای تبعیت و قسم خوردن زیر پرچم آمریکا نیست. پس از پایان مدت گرین کارت و پس از آنکه دیگر نیازی به رفت‌وآمد به آمریکا نداشتم، دیگر اقدامی برای اخذ مجدد گرین کارت انجام ندادم.»

نکته اینجاست که او اقرار می کند که دستکم پنج سال را در آمریکا سپری کرده تا بتواند گرین کارت دریافت کند. لذا این سئوال پیش می آید که او (و احتمالا سایر شاگردان آیت‌الله مصباح که به کانادا و آمریکا سفر کردند) با کدام پول در بلاد کفر رحل اقامت افکندند؟ ما البته قصد نداریم به سبک رسانه‌ها و فعالان پایداری دیگران را با توهمات توطئه ارزیابی کنیم اما بد نیست به مردم گفته شود که در کدام مراکز حضور داشتند و چه دروسی به آنها آموزش داده شده است. مهمتر اینکه: هزینه این اقامت‌های چندین ساله را چه کسی پرداخت کرده است؟

ایران؛ طلای اجاره ای و ور‌شکستگی طلافروشان

بازار افزایش قیمت طلا در سال و ماه‌های اخیر و بدتر شدن وضعیت اقتصادی مردم در ایران در این روزها سبب شده تا بسیاری از خانواد‌ه‌ها برای شرکت در مراسم عروسی بستگان و نزدیکانشان و یا زوج‌های جوان به جای خرید طلا برای مراسم عروسی‌شان به اجاره کردن آن از طلافروشی‌ها روی بیاورند.

به گزارش ایلنا، رئیس اتحادیه فروشندگان طلا و جواهر شیراز درباره کسادی خرید و فروش طلا در ماه‌های اخیر می گوید : شاید باورتان نشود ولی این روزها اغلب مشتریان ما به بهانه خرید طلا به مغازه می‌آیند اما پس از چند دقیقه دلیل اصلی آمدن به مغازه را اجاره طلا به مدت یک‌ روز تا یک هفته عنوان می‌کنند، طوری که خجالت می‌کشیم به آنها بخصوص جوانان جواب منفی بدهیم. دسته دیگری از مشتریان هم بنا به هر دلیلی نیاز به وجه نقد دارند اما از انجا که تمایلی به فروش طلای خود ندارند، اقدام به اجاره دادن طلاهای شخصی خود به افراد مختلف کرده و پول دریافت می‌کنند.

کاهش قدرت خرید:عروسی با حلقه بدلی

برخی از عروس‌های ایرانی این روز‌ها بدلیجات می‌خرند. طلافروشان بازار زرگر‌های تهران که در خیابان پانزده خرداد و بازار بزرگ فعالیت می‌کنند، می‌گویند که فروش زیورآلات‌شان به یک‌سوم سال‌های گذشته رسیده است. آن‌ها می‌گویند زیورآلات طلا دیگر مشتری ندارد و اگر کسی برای خرید طلا می‌آید، نگاهش پس‌انداز و حفظ ارزش دارایی‌اش است. به همین دلیل بیشتر آن‌ها به دنبال شمش طلا یا طلای آب‌شده می‌آیند.

زرگر‌های تهرانی می‌گویند، ارزان‌ترین سرویس‌های طلا درحال حاضر حدود ٢٠ تا ٣٠‌میلیون تومان قیمت دارد و این موضوع سبب شده است که تعداد زیادی از عروس‌های تهرانی برای خرید سرویس زیورآلات به بدلیجات‌فروشی‌ها مراجعه کنند.

به گزارش شهروند، برخی فعالان بازار زرگر‌های شیراز هم می‌گویند که تقاضای زیادی از سمت زوج‌های جوان برای اجاره طلا داریم، اما چون اجاره طلا غیرقانونی است و پیگیری‌های حقوقی آن دردسر‌های زیادی دارد، طلافروش‌ها طلا اجاره نمی‌دهند و مردم طلا را از همدیگر اجاره می‌کنند.

بدلیجات‌فروشی‌ها هم می‌گویند که گران‌ترین سرویس‌های بدلی در بازار تهران حدود ١,٥‌میلیون تومان قیمت دارد و خرید آن برای زوج‌ها خیلی به‌صرفه‌تر از طلاست.

عروس‌ها هم قید طلا را زده‌اند
جهش قیمت مسکن و لوازم خانگی باعث شده است که عروس و داماد‌های تهرانی از هزینه خرید طلا منصرف شوند. بسیاری از فعالان بازار طلا این موضوع را می‌گویند.

«مردم دیگر توانایی خرید طلا ندارند. عروس و داماد‌های زیادی به ما مراجعه می‌کنند و، چون دیگر قدرت خرید طلا ندارند، به خرید سرویس‌های بدل روی می‌آورند.» این حرف را صاحب یکی از گالری‌های معروف فروش بدلیجات در تهران می‌گوید. افزایش قیمت طلا طی یک‌سال‌ونیم گذشته به اندازه‌ای بوده که اغلب خانواده‌های ایرانی دیگر حتی برای شب عروسی هم توانایی خرید طلا ندارند. همین موضوع باعث شده فروش طلا کاهش چشمگیری پیدا کند.

بدلیجات طلا معمولا از تایلند، ترکیه و چین وارد می‌شود و حالا در سایه گرانی طلا بازار داغ و پررونقی ایجاد کرده است.

صاحب یک طلافروشی در بازار تهران راجع به اوضاع فروش طلا و جواهر به «شهروند» می‌گوید: «قدرت خرید مردم در همه زمینه‌ها کاهش پیدا کرده و طلا هم از این قاعده مستثنی نیست. از آنجایی که طلا همواره جزو کالا‌های لوکس بوده، قطعا در سبد مردم، خرید دیگر جایی ندارد و خانواده‌ها حتی برای مراسمی مثل عروسی هم نمی‌توانند طلا بخرند، به همین دلیل کار و بار طلافروشان به‌شدت کساد است و آن‌ها نمی‌توانند دخل و خرج‌شان را با هم یکی کنند.»

کاهش فروش زیورآلات به یک‌سوم
این طلافروش با اشاره به کاهش شدید فروش طلا طی یک‌سال‌ونیم اخیر می‌گوید: «به جرأت می‌توانم بگویم فروش طلا در یک‌سال‌ونیم اخیر کاهش چشمگیری داشته و به یک‌سوم رسیده است. معدود افرادی هم که برای خرید طلا مراجعه می‌کنند، سرویس‌های سبک می‌خرند و حتی برخی از آن‌ها تقاضای اجاره طلا دارند، اما چون نمی‌توان تضمین رسمی برای اجاره‌دادن طلا از افراد گرفت، ما کلا این کار را انجام نمی‌دهیم.»

او ادامه می‌دهد: «قیمت طلا به اندازه‌ای گران شده که سرویسی که قبلا می‌شد با ٥‌میلیون تومان خرید، الان با ٣٠‌میلیون تومان هم نمی‌شود خرید؛ یعنی قیمت طلا با توجه به اجرت و دستمزد طلا ٦ برابر شده است.»

یکی دیگر از طلافروشان بازار تهران هم با اشاره به اینکه اغلب افرادی که طلا می‌خریدند، حالا به سمت خرید بدلیجات رفته‌اند، به «شهروند» می‌گوید: «قبلا افراد زیادی بودند که حتی بدون مناسبت‌های خاصی مثل ازدواج هم طلا می‌خریدند، اما الان توانایی خرید طلا ندارند و به سمت خرید سرویس‌های نقره و استیل رفته‌اند؛ البته قیمت نقره هم طی یک‌سال اخیر افزایش زیادی داشته و سرویسی که تا پارسال قیمتش ٢٠٠‌هزار تومان بود، الان دست‌کم ٢‌میلیون تومان قیمت دارد، چون اغلب کار‌های نقره از خارج کشور وارد می‌شوند و گرانی دلار روی قیمت نقره هم تأثیر گذاشت. با این شرایطی هم که وجود دارد، بعید است طلا ارزان‌تر شود.»

٣٥‌درصد کارگاه‌های طلاسازی تعطیل شد
طلا شیب تند قیمت را از سال ٩٧ آغاز کرد و درحالی که هر گرم طلای ١٨عیار در انتهای سال ٩٦ به‌طور متوسط حدود ١٥٠‌هزار تومان قیمت خورده بود، در سال ٩٧ از اردیبهشت گام‌های بلندی برداشت و از ١٩٠‌هزار تومان به ٤٠٦‌هزار تومان در مهرماه رسید. در ٦ماهه دوم سال ٩٧ قیمت طلا ثباتی نسبی داشت و سال ٩٧ را با گرمی ٤١٥‌هزار تومان به پایان رساند. در ٦ماه نخست سال‌جاری نوسان قیمت طلا با ٤٥٠ تا ٣٩٠‌هزار تومان در حرکت بود، اما از آبان‌ماه به بعد دوباره شاهد رشد قیمت طلا بودیم؛ به‌طوری که در روز‌های اخیر قیمت هرگرم طلا ١٨عیار مرز نیم‌میلیون تومان را رد کرد و به عبارتی از یک‌ونیم‌سال گذشته تاکنون، قیمت طلا تقریبا سه‌برابر شده است.

احمد وفادار، عضو هیأت‌مدیره اتحادیه طلا و جواهر از رکود شدید بر بازار طلافروشان به فارس گفته و توضیح داده است که چیزی حدود ٣٥‌درصد کارگاه‌های طلاسازی تعطیل شده‌اند. به گفته او، از بین ٧‌هزار کارگاه طلاسازی حدود ٢٥٠٠ کارگاه یا تغییر کاربری داده یا تعطیل کرده‌اند که بیشتر این کارگاه‌های تعطیل‌شده، در اصفهان بوده است.

ایران؛ خودکشی دختر پانزده ساله و دختر دانشجو

فرمانده انتظامی رضوانشهر در استان گیلان گفت: دختر ۱۵ ساله که صبح امروز خود را از روی پل عابر پیاده به پایین پرت کرده بود زنده ماند.

وی افزود: این دختر به علت آسیب دیدگی از ناحیه کمر در بیمارستان شهید بهشتی بندرانزلی بستری شد.

جزئیات خودکشی دختر دانشجو در دانشگاه آزاد

رئیس دانشگاه آزاد ایلام جزئیات خودکشی دختر جوان ایلامی در این دانشگاه را تشریح کرد

به گزارش ایلنا، محمد میرزایی حیدری ضمن تایید خبر خودکشی دختر جوانی در طبقه دوم دانشگاه آزاد این شهرستان، اظهار داشت: این دختر جوان دانشجوی دانشگاه آزاد ایلام نبود و در آزمونی که روز جمعه گذشته 11 بهمن از سوی یکی از موسسه‌های آموزشی این شهرستان در محل دانشگاه آزاد برگزار شد، شرکت کرد و بعد از آزمون خودش را از طبقه دوم ساختمان به پایین پرت کرد.

وی افزود: بعد از اقدام به خودکشی این دختر جوان وی را به بیمارستان منتقل کردند که متاسفانه اقدامات درمانی موثر واقع نشد و این دکتر جوان فوت کرد.

بنابراعلام منابع رسمی آمار خودکشی در استان ایلام از نرخ بالایی برخوردار بوده و بیشترین تعداد را در بین استان‌های کشور به خود اختصاص داده است.

فیلم؛ ایران: قدام اعتراضی شهر را به تعطیلی کشاند

اصناف صوفیان در اقدامی اعتراضی شهر را به تعطیلی کشاندند

▫️اصناف و‌کسبه شهر صوفیان در اعتراض به مطالبه ۲۷ ساله خود مبنی بر تعیین تکلیف اسناد مالکیت این شهر دست از کار کشیدند و‌کل شهر به تعطیلی کشید!

فیلم؛ چرا بجای سوریه برای کولبران هزینه نمی‌کنید؟

جوان کولبری که برای یک لقمه نان جان خود را به خطر میاندازد

فیلم؛ چرای برای این محرومین خانه نمی سازید؟

معاون وزیر راه و شهرسازی، از تفاهم جمهوری اسلامی و سوریه برای ساخت بیش از ۳۰ هزار واحد مسکونی در این کشور جنگ‌زده خبر داد.

وزیر آموزش‌ و پرورش هم پیش تر ز آمادگی جمهوری اسلامی برای مشارکت در بازسازی مدارس سوریه که در اثر جنگ آسیب‌دیده است، خبر داد.

برایان هوک، رئیس “گروه اقدام ایران” در وزارت خارجه آمریکا، نهم آبان‌ماه گذشته هدف جمهوری اسلامی در سوریه را “حمایت از اسد و تبدیل سوریه به حلقه ارتباط با حزب‌الله لبنان” عنوان کرده و از هزینه “۱۶ میلیارد دلاری” ایران برای “شبه‌نظامیان خود در سوریه و عراق” خبر داده بود.

جمهوری اسلامی نه تنها از همان آغاز اعتراضات مردم سوریه در سال ۲۰۱۱ میلادی از بشار اسد حمایت کرد، بلکه به اذعان خبرگزاری‌های وابسته به سپاه پاسداران از همان سال نیز فعالانه برای سرکوب این اعتراضات به کمک حکومت اسد شتافت.

فیلم زیر: امروز رفته بودم اینجا، کلی خانواده اینجا زندگی میکنن که عمدتا بلوچن، در محرومیت کامل! حتی آب اشامیدنی هم ندارن…