Previous Next

ولادیمیر واینوویچ؛ طنزپردازی که برآمدن ولادیمیر پوتین را پیش‌بینی کرد

هرمز دیّار

این سوسک‌ها خود ماییم، مردم شوروی! ما در یک بشکه متولد می‌شویم، زندگی می‌کنیم و سرانجام می‌میریم. ما نمی‌دانیم در خارج از مرزهای بشکه چه می‌گذرد و اصلاً نمی‌توانیم به خاطر بیاوریم که چطوری و چگونه سر از این بشکه درآورده‌ایم… درست است که در بشکه‌ی ما هیچ گُلی، هیچ علفی نیست و غذا کم و ناچیز است، اما تا دلتان بخواهد امنیت و آرامش هست (ولادیمیر واینوویچ، شوروی ضد شوروی).

مثل اکثریت پرشمار آدم‌هایی که در زندگی‌ام دیده بودم از لفاظی‌های رژیم شوروی، از آموزش‌های سیاسی‌اش و از همه‌ی میتینگ‌ها، راهپیمایی‌ها، تظاهرات‌، انتخابات‌ و یکشنبه‌های کارِ داوطلبانه‌اش نفرت داشتم. سعی می‌کردم از همه‌ی اینها اجتناب کنم، اما برخلاف جریان اصلی حرکت نمی‌کردم. سال‌ها بعد دریافتم که دقیقاً همین بی‌تفاوتی و انفعال بود که از من یک شهروند شوروی ساخته بود (واینوویچ، شوروی ضد شوروی).

 

در اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰، یعنی در واپسین سال‌های حیات اتحاد جماهیر شوروی، طنزپردازی اهل روسیه سعی کرد که آینده‌ی سرزمین خود را به تصویر کشد. او رئیس حکومتی را به تصور درآورد که پیشتر در کا‌گ‌ب پله‌های ترقی را پیموده بود؛ از جنگ برای تحکیم قدرتش بهره می‌برد؛ همکاران امنیتیِ سابقش را در مناصبِ مهم می‌گمارد؛ سرچشمه‌ی اقتدارش را کلیسای ارتدکس روسیه می‌دانست؛ و دهه‌ها بر روسیه فرمانروایی کرد. به‌اینترتیب، او در ویران‌شهر خود، مسکو ۲۰۴۲، برآمدن ولادیمیر پوتین را پیش‌بینی کرده بود. نویسنده‌ی این ویران‌شهر طنزآلود ولادیمیر واینوویچ است.

ولادیمیر واینوویچ در سال ۱۹۳۲ در استالین‌آباد شوروی ــ اکنون دوشنبه، پایتخت تاجیکستان ــ به دنیا آمد. مادرش آموزگاری یهودی‌تبار بود و پدرش روزنامه‌نگاری از اهالی روسیه با تبار صرب. واینوویچ هنوز چهارده سال نداشت که پدرش بهخاطر یک اشاره‌ی انتقادیِ کوچک به استالین بازداشت شد و پنج سال آزگار در اردوگاه‌های کار اجباری به سر برد. بعدها واینوویچ طی مصاحبه‌ با واشینگتن‌پست دراینباره گفت: «وقتی از مادر سراغ پدرم را می‌گرفتم، می‌گفت رفته سفر تجاری.»

پدرش که بازگشت، به‌اتفاق راهیِ اوکراین شدند. تا اوایل جوانی در اوکراین به سر برد و در همین اوان بود که هیتلر به شوروی و اوکراین حمله‌ور شد. سپس او همراه خانواده به مسکو هجرت گزید. واینوویچ در آنجا به کارهای یدی مختلفی، ازجمله کارگریِ خط‌آهن، نجاری و بنایی، روی آورد و در همان حال حیات ادبی خود را ازطریق طبع‌آزمایی در سرایش شعر و ترانه‌سرایی آغاز کرد. او در اوایل دهه‌ی ۱۹۶۰ با سرودن ترانه‌‌ی «چهارده دقیقه تا پرتاب» برای رادیو مسکو به شهرت ملی رسید، سروده‌ای که بر سر زبان‌ها افتاد و به ترانه‌ی محبوب یوری گاگارین و نیکیتا خروشچف بدل شد. سپس نخستین داستان خود، ما اینجا زندگی می‌کنیم، را نگاشت. منتقدان ادبی داستانش را پسندیدند و او را «صدایی تازه» خواندند. اما منتقدان حکومتی نیز این «صدای تازه» را شنیدند و دریافتند که نویسنده‌ای «دردسرساز» قدم به میدان نهاده است. اما فشار واقعی از سال ۱۹۶۸ آغاز شد، هنگامیکه نویسنده‌ی جوان پای طومارهایی در دفاع از نویسندگان منتقدی مثل سولژنیتسین را امضا کرد که به‌هیچوجه به مذاق حاکمان شوروی خوش نیامد. آنگاه در سال ۱۹۷۳ واینوویچ پا را از گلیم خود درازتر کرد و کوشید تا بخش‌های آغازین رمان تازه‌نوشته‌اش، زندگی و ماجراهای خارق‌العاده‌ی سرباز ایوان چونکین، را در غرب به چاپ برساند. در همین بین چند نامه‌ی سرگشاده نیز در نقد اوضاع موجود به روی کاغذ آورد. کم‌کم قلمش به جوهر طنز نیز آمیخته شد و هجویه‌های گزنده‌اش در انتقاد از تبعید ساخاروف نشریه‌های حکومتی را نشانه رفت. طنز او آمیزه‌ای بود از رئالیسم انتقادیِ نیکلای گوگول و سوررئالیسم اجتماعی خاص خودش که به شیوه‌ای عریان سیاست‌های موجود را هدف قرار می‌داد. نمونه‌ی زیر شیوه‌ی بی‌باکانه‌ی او در نقد رژیم موجود را هویدا می‌سازد:

در جایی از کتاب‌هایش قهرمان داستان سوار یکی از پروازهای داخلی می‌شود و به دوروبرش نگاه می‌کند تا ببیند آیا مسافر خارجی هم در هواپیما نشسته یا نه. چرا؟ چون اگر هواپیما سقوط کند و مسافر خارجی در آن باشد، مسئولان مجبورند که سانحه را گزارش کنند. در غیر این صورت، اقوام او هرگز نخواهند فهمید که او چطور از بین رفته است. هرچه باشد، جان شهروندان شوروی بی‌ارزش و یکبارمصرف است.

زندگی از من طنزپرداز ساخت. می‌خواستم واقع‌گرا باشم و درمورد مشاهدات خود بنویسم، ولی وقتی نخستین کتابم را منتشر ساختم، که به گمانم بازتابی حقیقی از واقعیت زندگی بود، آنها ــ مأموران امنیتی ــ گفتند: «تو داری طنز می‌نویسی.» ولی این‌طور نبود. در واقع خود زندگی بود که این‌قدر پوچ شده بود. هرچقدر بیشتر زندگی را به تصویر کشیدم، بیشتر طنزپرداز شدم.

در نمونه‌ای دیگر که بعدها در تبعید و در کتاب شوروی ضد شوروی نوشت سرنگونیِ هواپیمای مسافربریِ کره‌ی جنوبی توسط موشک‌های سوخوی شوروی (سپتامبر ۱۹۸۳) را چنین به باد انتقاد گرفت: «یکی از بزرگ‌ترین جمبوجت‌های دنیا با ۲۷۰ نفر مسافر ساقط شده بود؛ آن‌وقت گوینده‌ی تلویزیون شوروی طوری گزارش می‌داد که انگار یک برگ پاییزی از درخت افتاده است.»[1]

و باز در همان کتاب نوشت: «اسم تجاوز نظامی به کشورهای دیگر را هم “کمک برادرانه” گذاشته بودند که عنوان غلط‌انداز و پرطمطراقی بود.»

در سال ۱۹۷۵ سرانجام کاسه‌ی صبر کاگ‌ب لبریز شد و واینوویچ را به یک جلسه‌ی بازجویی فراخواندند. واینوویچ به‌تازگی رمان ایوان چونکین را به پایان رسانده بود، هجویه‌ای پیرامون جنگ جهانی دوم و زندگی روزمره در سایه‌ی رژیم‌های تمامیت‌خواه که در همان دوران نیویورک تایمز آن را شاهکار خواند. او در جایی از کتاب نوشته بود: «اگر به کسی حرف بیجایی بزنی، ممکن است خود را به دردسر بیندازی، ولی به اسب هرچه بگویی می‌پذیرد.»

اما این بار او نه با یک اسب بلکه با بازجویان کا‌گ‌ب گرد یک میز نشسته بود و آنها از او می‌خواستند که دیگر طنز یا هجویه ننویسد. خود واینوویچ معتقد است که هیچگاه بر آن نبوده که طنزپرداز شود. او می‌گوید:

زندگی از من طنزپرداز ساخت. می‌خواستم واقع‌گرا باشم و درمورد مشاهدات خود بنویسم، ولی وقتی نخستین کتابم را منتشر ساختم، که به گمانم بازتابی حقیقی از واقعیت زندگی بود، آنها ــ مأموران امنیتی ــ گفتند: «تو داری طنز می‌نویسی.» ولی این‌طور نبود. در واقع خود زندگی بود که این‌قدر پوچ شده بود. هرچقدر بیشتر زندگی را به تصویر کشیدم، بیشتر طنزپرداز شدم.

در جلسات بعدی بازجویان کا‌گ‌ب می‌خواستند سر در بیاورند که چگونه نویسنده‌ای که از اتحادیهی نویسندگان اخراج شده همچنان به نویسندگی ادامه می‌دهد. واینوویچ در کمال ‌خونسردی در پاسخ آنها گفت: «چند ورق می‌نویسم، بعد قایمشان می‌کنم. بعد چند ورق دیگر می‌نویسم و باز قایمشان می‌کنم. روش کلی من این‌طوری است.»

درمقابل، بازجویان درباره‌ی انتشار کتابش در غرب به او اخطار دادند. جلسات بازجویی چند بار دیگر تکرار شد و از آن پس بود که راه‌های باقیمانده برای امرارمعاش‌ را به روی او بستند؛ تلفن خانه‌اش را قطع کردند؛ به مرگ تهدیدش کردند؛ و حتی یک بار کوشیدند تا با سیگارهای سمی او را از پا درآورند. لباس‌شخصی‌ها نیز در کوچه و خیابان برای او ایجاد مزاحمت کرده و لاستیک‌های اتومبیلش را مدام پنچر می‌کردند.

سرانجام از او خواستند کشور را ترک کند. او می‌نویسد: «از من خواستند یا از کشور خارج شوم یا بمانم و با پیامدهای آن روبه‌رو شوم. من هم “یا”ی اول را انتخاب کردم.»[2] در نتیجه‌ی این انتخاب در سال ۱۹۸۰ ــ دو سال پیش از مرگ برژنف ــ او، همسر و دختر هفت‌ساله‌اش که هرگز امیدی به بازگشت نداشتند راهی مونیخ شدند. واینوویچ بعدها نوشت: «کوچ من اختیاری بود، البته مثل کسی که به‌طور اختیاری کیف پولش را از جیب بیرون می‌آورد و تقدیم دزدی می‌کند که چاقو را بیخ گلویش گرفته!»

بخشی از پربارترین آثار او در دوران هجرتش به آلمان نوشته شد. کتاب‌های شوروی ضد شوروی و مسکو ۲۰۴۲ در زمره‌ی همین آثارند. بدینترتیب، او در تبعید نیز به مبارزه و انتقاد از وضعیت سیاسی در شوروی ادامه داد. در سال ۱۹۸۶ در مصاحبه‌ای با رادیو اروپای آزاد در پاسخ به این پرسش که «آیا ما به سال ۱۹۳۷ و به دوران وحشت استالینی بازگشته‌ایم؟» گفت:

هنوز به سال ۱۹۳۷ بازنگشته‌ایم، اما یقیناً به دهه‌ی ۱۹۷۰ رسیده‌ایم، به آغاز دوره‌ی به‌اصطلاح رکود تحت زعامتِ طولانی لئونید برژنف. البته تفاوت‌هایی وجود دارد، اما بسیاری از موارد مشابه است. آنها تظاهرات را سرکوب می‌کنند. مردم را به همان اتهامات به زندان می‌اندازند. منتها بهجای هفت سال حبس دو سال حکم می‌دهند. حالا هم که بنا کرده‌اند به بیرونراندن مردم از کشور… .

واینوویچ در سال ۱۹۹۰، پس از ده سال هجرت ناخواسته، به مسکو بازگشت. گورباچف حق شهروندی‌اش را که برژنف از او ستانده بود، به او بازگرداند و کتاب‌هایش دوباره در قفسه‌های کتابخانه‌های مسکو پدیدار شد. با انحلال اتحاد جماهیر شوروی و تأسیس فدراسیون روسیه واینوویچ از یک مطرود ملی به قهرمانی ادبی بدل شد و به پاس نگارش رمان‌های تازه‌اش جایزه‌ی دولتی را از آنِ خود ساخت. بااینحال، همان‌طور که خود نوشته است، با رویکارآمدن پوتین تاریخ دوباره تکرار شد. واینوویچ این بار زبان به انتقاد از رژیم پوتین گشود و حملات حکومت به رسانه‌ها، سرکوب‌های سیاسی، جنگ در چچن و زندانی‌کردن نادیا ساوچنکو و خلبان اوکراینی را سرزنش کرد. درنتیجه، سایه‌ی حمایت رژیم نیز رفته‌رفته از سرش کوتاه گشت. واینوویچ معتقد بود که‌ تحت فرمانروایی پوتین سیاست روسیه، بهجای مواجهه‌ با گذشته، بر دستاوردهای ادعا‌شده در تاریخ قدیم و اخیر روسیه تمرکز کرده است. به باور او این رویکرد، درنهایت، روسیه و پوتین هر دو را به بن‌بست می‌‌کشاند. او می‌گفت:

وقتی پوتین به قدرت رسید، به محافظه‌کارترین عناصر جامعه، به جانبازان جنگ جهانی دوم، روی آورد… این چرخشی به گذشته بود و سرآغازی بر سیاستِ معطوف به گذشته. البته سیاست‌های عادی به آینده معطوف‌اند. آدم بهجای سرمایه‌گذاری بر آدم‌های مرده یا کسانی که پایشان لب‌ گور است، روی جوان‌هایی حساب باز می‌کند که در حال تولد و بالیدن‌اند… حالا آنها بالیده‌اند و این (سیاست معطوف به گذشته) برایشان جالب نیست. خلاصه، نسل گذشته تحتتأثیر عباراتی نظیر این بود که «ما خیلی قدرتمندیم.» اما نسل جدید جویای شنیدن این است که «ما شادمانیم؛ ما ابتکار داریم؛ ما آزاد هستیم.»

«مردم مدام می‌گویند چیزهای ناخوشایندی که می‌نویسم درست از آب درمی‌آیند؛ من هم تصمیم گرفته‌ام که این بار درمورد چیزهای خوب بنویسم!»

اما در سال‌های اخیر آنچه نظرها را بهسوی واینوویچ معطوف ساخته است ویران‌شهر مسکو ۲۰۴۲ است که واینوویچ در اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰ در آلمان نوشت و در سال ۱۹۸۶ در غرب منتشر کرد. مسکو ۲۰۴۲ در برخی جزئیات بهطرز شگفت‌‌آوری به روسیه‌ی تحت زعامت پوتین شباهت دارد: آمیزه‌ای از ویژگی‌های سبک زندگی در شوروی سابق با دین‌داریِ سنتی و زمامداری با سابقه‌ی عضویت در کا‌گ‌ب.

«ویتالی نیکیتیچ»، قهرمان داستان، نویسنده‌ای نسبتاً گمنام است که ازطریق آژانس مسافرت فضایی و به‌کمک ماشین زمان از سال ۱۹۸۲ در آلمان به مسکوی شصت‌ سال بعد (۲۰۴۲) سفر می‌کند. ویتالی از مشاهده‌ی اینکه روسیه‌ی آینده را مردی سالخورده‌ به نام «ژناسیموس بوکاشف» و یاران پیر و بوروکراتش اداره می‌کنند حیرت‌زده می‌شود، نظامی که در دنیای سیاست به آن پیرسالاری (gerontocracy) یا حکومت مشایخ می‌گویند.

پوتین وقتی به قدرت رسید تنها ۴۷ سال داشت، اما در سال ۲۰۲۱ در روسیه قانونی تصویب شد که به او اختیار می‌دهد تا سال ۲۰۳۶، یعنی تا ۸۴ سالگی، در قدرت باقی بماند.

اما سن‌وسالِ بالا تنها فصل مشترک ژناسیموس و پوتین نیست. ژناسیموس یکی از افسران ارشد و پیشین کا‌گ‌ب است که سال‌ها در آلمان جاسوسی می‌کرده و اینک بدنه‌ی حکومتش از مأموران امنیتی آکنده است.

پوتین نیز در میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۸۰، تا برچیدن دیوار برلین، در پایگاهی در آلمان شرقی به جاسوسی مشغول بود. تازه همین چند سال پیش بود که کارت ورودیِ پوتین در بایگانی پلیسمخفی درسدن آلمان پیدا شد. از طرف دیگر، پوتین نیز همانند ژناسیموس همکاران امنیتی سابقش را در بدنه‌ی اصلی حکومت جای داد. افزون بر این، واینوویچ پیش‌بینی کرد که کلیسا در روسیه‌ی آینده دوباره اعتبار خواهد یافت. در مسکو ۲۰۴۲ تمثال عیسی در کنار لنین و استالین دیده می‌شود و همچون یکی از اسلافِ ژناسیموس معرفی می‌شود.

پوتین و همکارانش، اعضای پیشین حزب کمونیست و افسران عالی‌رتبه‌ی کا‌گ‌ب، برخلاف کمونیست‌های اولیه، مشتاقانه به کلیسا می‌روند و باورهای عیسوی خود را تبلیغ می‌کنند. اینک به‌جای حزب کمونیست، مسیحیتِ ارتدکس است که تا اندازه‌ای پشتوانه‌ی ایدئولوژیک حکومت را فراهم می‌آورد.

علاوه بر اینها، واینوویچ در مسکو ۲۰۴۲ مسکو را تنها شهر روسیه نشان می‌دهد که هنوز مواد غذایی و کالاهای مصرفی دارد. و برای محافظت از ثروت سکنه‌اش دیواری بلند آن را از مابقی روسیه که با فقر و فاقه دست‌وپنجه نرم می‌کند جدا می‌سازد. درست است که امروزه چنین دیواری وجود ندارد، اما استاندارد زندگی در مسکو بسیار بالاتر از دیگر شهرهای بزرگ روسیه است.

جزئیات دیگری نیز در کتاب هست که به‌گونه‌ای خیره‌کننده روسیه‌ی امروزین را پیش‌بینی می‌کند. مثلاً در ویران‌شهر مسکو ۲۰۴۲ مجازات اعدام وجود ندارد. درعوض، آنچه به‌طور گسترده انجام می‌شود این است که افراد خاطی به مکان‌هایی در مدارهای دیگری تبعید می‌شوند که هنوز مجازات اعدام در آنها اجرا می‌شود؛ چنانکه واینوویچ از زبان یکی از شخصیت‌های کتاب می‌گوید: «در مسکورِپ [همان مسکو] حکم اعدام برای همیشه برچیده شده. ما فقط یک مجازات داریم: تبعید به مدار اول… اما نگران نباش. در مدار اول که هنوز مجازات اعدام برچیده نشده!»[3]

اما مدار اول کجاست؟ در ویران‌شهر مسکو ۲۰۴۲ روسیه در میان سه مدار خصومت واقع شده:[4] مدار اولِ خصومت شامل جمهوری‌های شوروی‌ است؛ مدار دوم کشورهای سوسیالیستیِ برادر؛ و مدار سوم کشورهای کاپیتالیستیِ دشمن.[5] بنابراین، مدار اول شامل جمهوری‌های پیشین اتحاد شوروی، و ازجمله اوکراین، می‌شود. حال ببینیم چگونه پیش‌بینیِ واینوویچ (۱۹۸۶) درباره‌ی لغو اعدام در روسیه و اجرای آن در دیگر کشورها به وقوع پیوست:

در خود روسیه مجازات اعدام در سال ۱۹۹۷ لغو شد، اما همان‌طور که واینوویچ پیش‌بینی کرده بود، برای روسیه این امکان وجود داشت که در مدارهای دیگر دست به اعدام بزند. این پیش‌بینی در سال ۲۰۲۲ طی جنگ اوکراین محقق شد و دادگاهی در استان دست‌نشانده‌ی دونتسک سه نفر از سربازان خارجی را که در قوای مسلح اوکراین خدمت می‌کردند و به اسارات قوای روسیه درآمده بودند، برخلاف قوانین مربوط به رفتار با اسرای جنگی، به اعدام محکوم کرد.

اکنون باید منتظر ماند و دید که آیا موارد ناخوشایند دیگری از ویران‌شهر واینوویچ نیز محقق می‌شوند یا نه؟

چند سال قبل خودِ واینوویچ طی سخنرانی‌ای برای مهاجران یهودی روس‌تبار بهشوخی گفت: «مردم مدام می‌گویند چیزهای ناخوشایندی که می‌نویسم درست از آب درمی‌آیند؛ من هم تصمیم گرفته‌ام که این بار درمورد چیزهای خوب بنویسم!»

اما واینوویچ چگونه توانست وقایع آینده را «پیش‌بینی» کند؟

در سال ۲۰۱۲ وقتی از او پرسیدند که چطور در اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰ توانسته بهقدرترسیدن پوتین را پیش‌بینی کند پاسخ داد:

وقتی شوروی رو به افول می‌رفت، احساس کردم وقتش رسیده که کا‌گ‌ب وارد عمل شود و کنترل را در دست گیرد. آنها در سراسر تاریخ حزب کمونیست همچون غلامان حلقه‌به‌گوش به آن خدمت کرده بودند؛ درعینحال، آنها بدگمان‌تر و فرهیخته‌تر از رؤسای حزبشان بودند… و حس کردم زمانی فرا می‌رسد که آنها جسارت می‌ورزند و سهم بیشتری برای وفاداریِ خود مطالبه می‌کنند… یادم می‌‌آید که در دهه‌ی ۱۹۸۰ ساخاروف گفته بود که کا‌گ‌ب تنها نهاد دولتی است که فساد در آن راه ندارد. ولی حالا می‌توان گفت که او آنها را دست‌کم گرفته بوده است.

در واقع، خود واینوویچ به «پیش‌‌گویی» چندان باور ندارد. در سال ۱۹۸۷، یک سال پس از انتشار کتاب، او در مصاحبه‌ای با نیویورک‌ تایمز گفت:

کتاب من بیشتر هشداردهنده است تا پیشگویانه. یعنی اگر این نظام به‌طور بنیادی تغییر نکند به همان سرانجامی گرفتار خواهد شد که من توصیف کرده‌ام. من بدترین اتفاق ممکن را نشان داده‌ام. و اگر چنین اتفاقی نیفتد، بسیار خشنود خواهم بود. چنانکه در آخرین پاراگراف کتاب گفته‌ام: «امیدوارم واقعیتِ آینده به نوشته‌های من شبیه نباشد… .»

او حتی در صفحات آغازین مسکو ۲۰۴۲ می‌نویسد: «نویسندگان تخیلی ‌نویس خیلی چیزها پرانده‌اند که محقق نشده و خیلی‌هایش هم هرگز محقق نمی‌شود… .»[6]

و در جای دیگر درباره‌ی پیش‌گویی‌های جورج اورول[7] می‌نویسد: «در یک زمانی، شعارهای “جنگ صلح است” و “آزادی بردگی استِ” جورج اورول به نظر خیلی‌ها ثمره‌ی نوعی خیال‌پردازیِ افسارگسیخته بود، اما حتی در دوره‌ی اورول هم چنین تحریفاتی نه‌تنها تخیلی نبود، که جزء ضروری واقعیت به شمار می‌رفت.»[8]

درحقیقت، نویسندگانِ تیزبینی همچون واینوویچ چشم‌های بیدارِ جامعه‌اند که فروپاشیِ نظام‌های اجتماعی و سیاسی را زودتر از سایرین می‌بینند. آنان همچون مرغان سحری‌اند که با نغمه‌سراییِ خود پیش از دمیدن آفتاب خبر از آمدن صبح می‌دهند. و این اوج واقع‌بینی بهنگام است که، به‌غلط، به خیال‌پروری، پیش‌گویی و تأملات نابهنگام تفسیر می‌شود. سوءتعبیری که از فاصله و تأخر میان ذهنیتِ ناآزموده‌ی مردم با تحولات بنیادی اما نامحسوسِ اجتماعی و سیاسی سرچشمه می‌گیرد.

خود واینوویچ پیشتر نوعی تأخر میان ذهنیت مردم و تحولات سیاسی را دریافته بود. او در جایی گفت که ذهنیت مردم لزوماً به همان سرعتی که تحولات سیاسی اتفاق می‌افتد تغییر نمی‌کند، همان‌طور که «نظام شوروی به آخر رسید، اما مردم شوروی همچنان باقی مانده‌اند. کسانی که در خیابان‌ها می‌بینید شورویایی هستند و مدت‌ها نیز همان‌گونه باقی خواهند ماند.»[9]

او در سال ۱۹۸۵ تحلیلی دقیق از طرز فکر اقتدارگرایان روسیه و آینده‌ی آن سرزمین به دست داد که ممکن است در نظر برخی پیشگویانه جلوه کند:

[برخی] این حرف قدیمی را تکرار می‌کنند که روسیه کشور خاصی است که تجربیات دیگر کشورها را نمی‌توان درمورد روسیه به کار برد… خالقان آموزه‌های نوینْ دموکراسی را برای روسیه مناسب نمی‌دانند. آنها می‌گویند جامعه‌های دموکراتیک بهدلیل برخورداری از آزادی‌های غیرضروری در هم می‌شکنند. از نظر آنها جامعه‌ای که بیشترین توجه را معطوف به حقوق بشر می‌کند و توجه چندانی به وظایف بشر نمی‌کند جامعه‌ای ضعیف است. از نظر آنها این نوع جوامع در واقع توسط بوروکراسی‌های میان‌مایه اداره می‌شوند و نه اشخاص شاخص و برجسته. به همین دلیل آنها بهجای دموکراسی اقتدارگرایی را پیشنهاد و توصیه می‌کنند… آنها می‌گویند حکومت اقتدارگرا یعنی حکومت یک فرد خردمند که همه او را به‌عنوان مرجع قدرت قبول دارند و به رسمیت می‌شناسند… برخی از طرفداران نظریه‌ی اقتدارگرایی معتقدند آنها تنها میهن‌پرستان واقعی‌اند… به‌راحتی می‌توانم تصور کنم که این جماعت اگر روزی در روسیه به قدرت برسند، چگونه از نیروی پلیس حکومت مقتدرشان علیه مردمی که مخالف آنهایند استفاده خواهند کرد…[10]

به داوری او، پوتین از همین غریزه‌ی شورویایی بسیاری از مردم سوءاستفاده می‌کند تا کشور را عقب نگه دارد.[11] بااینحال، واینوویچ درباره‌ی آینده‌ی روسیه کاملاً بدبین نیست. او خود را نوعی «خوشبین محتاط» می‌داند. به باور او، روس‌ها، به‌ویژه نسل جوانِ پس از شوروی، ذائقه‌ی یک نظام بازتر با سبک زندگی آزادتر را به دست آورده‌اند و بعید است که «دوران رکود» به سبک پوتین را برای همیشه تاب بیاورند.

او در نوشته‌ها و مصاحبه‌های خود امیدوار است که روسیه عاقبت به تجربه‌ی جهانی دموکراسی بپیوندد، چنانکه می‌گوید: «… روسیه‌ی کمونیستی یک بار مسیر منحصر‌به‌فرد خود را طی کرد و احتمالاً همان دیگر بس است. شاید بهتر باشد که ببینیم چطور می‌توانیم به تجربه‌ی عمومیِ دموکراسی بپیوندیم.»


[1] ولادیمیر واینوویچ (۱۴۰۱) شوروی ضد شوروی. ترجمه‌ی بیژن اشتری، تهران: نشر ثالث.

[2] همان.

[3] ولادیمیر واینوویچ (۱۴۰۱) مسکو ۲۰۴۲. ترجمه‌ی زینب یونسی، تهران: نشر برج، ص۲۱۶.

[4] همان، ص۱۴۴.

[5] همان، ص۱۴۸.

[6] همان، ص۱۶.

[7] سفر قهرمان مسکو ۲۰۴۲ در سال ۱۹۸۲ آغاز می‌شود، یعنی دو سال پیش از سال معروفِ ۱۹۸۴، همان تاریخی که اورول ویران‌شهر خود را در آن ترسیم می‌کند. بدینترتیب، واینوویچ ویران‌شهر خود را تقریباً از جایی آغاز می‌کند که ویران‌شهر اورول پایان می‌گیرد. از این لحاظ کتاب واینوویچ را می‌توان تکمله‌ای بر کتاب ۱۹۸۴ دانست و به این ‌اعتبار می‌توان گفت که واینوویچ مضامین کتاب اورول را به‌روز کرده است. شباهت‌های میان این دو ویران‌شهر فراوان‌اند. در اینجا هم جهان به سه قلمرو کلی تقسیم می‌شود. هر دو ویران‌شهر نظام کمونیستی را نقد می‌کنند. قهرمان مسکو ۲۰۴۲ نیز پارتنری دارد که نیازهای عاطفی و جنسی او را برآورده می‌سازد. اما برخلاف جولیا که در میان بوته‌زار، مکان‌های متروکه و اتاقی در یک عتیقه‌فروشی خود را در اختیار وینستون اسمیت می‌گذارد، در اینجا «ایسکرینا» در هتل و به‌طور علنی و با نظر حزب به «ویتالی نیکیتیچ» خدمت‌رسانی می‌کند. در اینجا نیز بچه‌ها یاد می‌گیرند که از دیگران و حتی از والدینشان نزد مسئولان خبرچینی کنند. در مسکو ۲۰۴۲ ویتالی نیکیتیچ، برخلاف وینستون اسمیت، متحمل شکنجه‌ی فیزیکی نمی‌شود، اما با شکنجه‌های روحی و روانی، فراموش‌شدن و نادیده‌گرفتن روبه‌رو می‌شود که قاعدتاً در قیاس با شکنجه‌های طرح‌شده در ۱۹۸۴ نوعی شکنجه‌ی روزآمدشده است. درعینحال، کتاب مسکو ۲۰۴۲ فرجامی کاملاً متفاوت دارد: ویران‌شهر واینوویچ، روی‌کارآمدن نوعی امپراتوری نوینی را در روسیه پیش‌بینی می‌کند که یادآور رجعت ثانی مسیح است. به‌لحاظ لحن و فضا نیز دو ویران‌شهر تفاوت‌هایی دارند. درحالیکه فضای ویران‌شهر اورول تیره و گرفته است و به همین جهت رئالیسم تأثیرگذارتری دارد، لحن ویران‌شهر واینوویچ طنزآلود و گاه مفرح است و از همین رو نقد سیاسی‌اش گزنده‌تر است.

[8] شوروی ضد شوروی.

[9] همان.

[10] همان.

[11] واینوویچ در ژانویه‌ی ۲۰۱۸، درست چند ماه پیش از آنکه دار فانی را وداع گوید، در صفحه‌ی فیسبوکش همین سیاست و تفکر واپس‌گرا را با این عبارات نقد کرد: «کمدیِ مرگ استالین ]در روسیه[ ممنوع شده، چون برای کسانی که آن را غدغن کردند استالین هنوز زنده است و این قضیه کمدی نیست.»

مارتین والزر، نویسنده پرآوازه آلمانی درگذشت

مارتین والزر، از مهم‌ترین نویسندگان آلمانی دوران پس از جنگ در سن ۹۶ سالگی درگذشت. آثار او، از رمان گرفته تا شعر و مقاله بیش از شش دهه را دربر گرفت و بر ادبیات آلمان تأثیر بسزایی گذاشت.مارتین والزر، نویسنده نامدار آلمانی در روز جمعه ۲۸ ژوئیه (ششم مرداد) چشم از جهان فروبست.

با درگذشت او که زندگی‌اش در نوشتن خلاصه می‌شد ادبیات آلمان یکی از نویسندگان بزرگ و تاریخ‌ساز خود را از دست داد.

والزر که به نوشتن تا دم مرگ وفادار ماند، رمان‌نویسی کوشا و پویا بود که از خود رمان‌های متعدد، داستان‌های کوتاه و نمایشنامه‌های فراوان بر جا گذاشت.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

او نويسنده‌ای سياسى با دیدگاه‌های متفاوت و جنجال‌برانگيز بود. مدتى پيشتاز نويسندگان چپ در جبهه مخالفان محافظه‌كاران و راست‌گرايان بود که بسيار زودتر از ديگران، پديده ناسيوناليسم آلمانى را كشف و نقد كرد.

والزر از جمله نویسندگان پیشروی آلمان پس از جنگ، چون گونتر گراس، بل، بوشرت يا لنتس بود. نسلى كه بيش‌تر به زمينه‌هاى پا گرفتن جنگ و مصيبت‌هاى پس از آن مى‌پردازد. نسلى كه دغدغه‌اش عدم تعهد و عدم مقاومت پدرانش است.

والزر در آثار خود بيش‌تر به فرجامى مى‌پرداخت كه ناشى از نبود فداكارى و پايدارى در قبال ديكتاتورى و جنگ‌طلبى است.

بیش‌تر بخوانید: هولوکاست و “فرهنگ فراموش‌کردن و از یاد نبردن”

نخستين رمان او “زوج‌هاى فيليپس‌بورگ” نام دارد كه پيرامون جامعه مرفه آلمان پس از جنگ نوشته شده است. از ديگر رمان‌ها می‌توان به “شرح حال عشق” و “دفاع از دوران كودكى” اشاره کرد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

والزر فارغ‌التحصيل ادبيات، فلسفه و تاريخ بود و زبانش به دليل تغيير لايه‌هاى گفتارى و طنزى پوشيده، جذاب و پيچيده بود. او می‌گفت، هر نويسنده شخصيتى آسيب‌ديده دارد كه از طريق نوشتن مى‌خواهد آن را جبران كند.

والزر متولد “بودنزه” يا منطقه درياچه كنستانس بود. بسيارى از قهرمان‌هاى كتاب‌هایش اهل همين ناحيه‌اند كه به قول او، خوشبختى در شوربختى را تجربه مى‌كنند.

والزر در اين مورد گفته بود: «زادگاه، مانند زمان است، زمانى كه از دست مى‌رود. زادگاه، دوران كودكى است. وقتى فرد از كودكى و خانه‌هايى كه در آن بزرگ شده جدا مى‌شود ، خاطرات تنها در حافظه و قلب و روح انسان يا جايى در وجود فرد باقى مى‌مانند، بدون اين كه از دستبرد در امان باشند.»

نطق والزر هنگام دريافت جايزه ناشران آلمانى در سال ۱۹۹۸ میلادی انتقادها و بحث‌هاى زيادى به همراه داشت.

والزر بحث “غلبه بر گذشته آلمان” را مورد انتقاد قرار داد و آن را تلاشى بى‌معنا و بی‌مزه خواند. بسيارى او را متهم كردند كه مايل به شكافتن موضوع اردوگاه‌هاى مرگ یهودیان در جنگ جهانی دوم، از جمله آشويتس نيست اما والزر بسيار زودتر از ديگران، در دهه پنجاه به نقش و گناه آلمان در اين زمينه پرداخته بود.

والزر بر خلاف برتولت برشت، هاینریش بل، گونترگراس و برخی دیگر از نویسندگان معاصر آلمان در ایران چندان شناخته‌شده نیست. در کنار شماری از مصاحبه‌ها و مقالات والزر، دو رمان به نام‌های “ازدواج‌های فلیپس بورگ” و “پیچ آخر” نیز به فارسی ترجمه شده‌اند.

ایالت بزرگ آلمان: توقف اخراج پناهجویانی ایرانی تمدید شود

ایالت نوردراین وست‌‌فالن آلمان خواستار تمدید توقف دیپورت ایرانیان شده است. یوزفینه پاول، وزیر امور پناهجویان این ایالت وضعیت حقوق بشر در ایران را “همچنان وخیم” نامیده و بر تمدید توقف اخراج آنان تأکید دارد.دولت ایالتی نوردراین وست‌فالن در نامه‌ای از وزارت کشور فدرال خواسته تا با توجه به استمرار نقض حقوق بشر در ایران تأیید تمدید توقف دیپورت پناهجویان ایرانی را اعلام کند.

در گزارشی که در این باره در رسانه‌های آلمانی بازتاب یافته بازگرداندن ایرانیان در این شرایط “غیر مسئولانه” شناخته شده است.

ایالت‌های آلمان می‌توانند مستقلا حداکثر به مدت شش ماه دیپورت را متوقف کنند. ایالت نوردراین وست‌فالن پیش‌تر از این حق استفاده کرده است. آخرین توافق ایالتی معتبر در این خصوص در پایان ماه ژوئن سال جاری از اعتبار افتاد.

در همین ماه اعلام شد که وزارت کشور آلمان با توجه به انقضای این توافق میان دولت مرکزی و ایالات بر سر عدم استرداد پناهجویانی که تقاضای آنها رد شده، از تمدید آن استقبال کرده است.

رسانه‌های آلمان نوشتند که طبق ارزیابی وزارت کشور، نقض فاحش حقوق منتقدان و معترضان ایرانی همچنان مانند سابق ادامه دارد و در چنین شرایطی اخراج پناهجویان غیرمسئولانه خواهد بود.

در همین رابطه وزارت کشور دولت فدرال در نامه‌ای به دولت‌های ایالتی از آنها خواست، توافق در باره ادامه توقف اخراج متقاضیان پناهندگی ایرانی را ادامه دهند و در رابطه با آن رویه‌ای یک‌سان در پیش گیرند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

وزارت امور پناهجویان ایالت نوردراین وست‌فالن می‌گوید، تا کنون درخواست فدرال برای تمدید یکپارچه اخراج ایرانیان در همه ایالت‌ها به هدف نرسیده است.

این وزارت‌خانه تصریح کرده که با این همه با توجه به وضعیت حقوق بشر در ایران دیپورت ایرانیان همچنان جانشان را به خطر خواهد انداخت.

وزارت امور پناهجویان در نامه‌ای دیگر در روز جمعه ۲۸ ژوئیه (ششم مرداد) به مقام‌های محلی مهاجرت اطلاع داد که همچنان بازگرداندن ایرانیان را قابل توجیه نمی‌داند. به همین دلیل از مقام‌های مسئول تقاضا شده که پرونده‌ها را به صورت موردی بررسی کنند.

اشاره این وزارت‌خانه در این‌جا به دستوری در ماه آوریل در باره توقف اخراج ایرانیان است. در این دستور تأکید شده بود که این توقف مشمول افراد خطرناک، مجرمان جدی و سایر “افرادی که مصلحت و منافعی جدی در اخراجشان وجود دارد” نمی‌شود.

نوردراین وست‌فالن تقریبا یک چهارم از جمعیت ۸۵ میلیونی آلمان را در خود جای داده است و در تصمیم‌گیری‌های مشترک ایالات و دولت فدرال وزنه سنگینی به حساب می‌آید.

یوزفینه پاول، وزیر پناهندگی ایالت نوردراین‌ وست‌فالن از حزب سبزها به خبرگزاری آلمان گفته است که دولت ایالتی همچنان به همبستگی خود با ایرانیانی که برای آزادی خود برآمدی بی‌باکانه دارند، ادامه می‌دهد.

پاول می‌گوید: «اخبار روزانه بازداشت‌ها، شکنجه و اعدام‌های فله‌ای نشان می‌دهد که با چه رژیم بی‌رحمی در ایران سر و کار داریم.»

او می‌‌افزاید، مردان، زنان و حتی کودکانی که برای به‌دست آوردن حقوق خود به صورت مسالمت‌آمیز دست به اعتراض می‌زنند هم با همین برخورد رژیم روبرو می‌شوند.

در آلمان تقاضا برای توقف اخراج پناهجویانی که با درخواستشان موافقت نشده از همان ابتدای ناآرامی‌های موسوم به جنبش زن، زندگی، آزادی در شهریور سال گذشته موضوع بحث محافل و احزاب سیاسی و دولت‌های محلی و دولت مرکزی بوده است. نامه جدید وزیر امور پناهجویان نوردراین وست‌فالن ناظر بر تشویق و سوق سایر ایالت‌ها به تمدید چنین توقفی است.

دوره آموزش انواع خدمات بیمه در آلمان

اسرائیل خود را برای جنگ‌های سایبری آینده آماده می‌کند

وبسایت آلمانی “Table.Media “، در گزارشی،با اشاره به تهدیدات سایبری ایران علیه اسرائیل، از قصد اسرائیل برای دستیابی به یک پیمان دفاعی با امارات و سایر کشورهای عربی و با هدف حفاظت از خود در مقابل حملات سایبری خبر داده است.مفهوم دشمن برای “گابی پورتنوی” رییس اداره ملی سایبری اسرائیل، که دفترش در مقر نخست‌وزیر این کشور، بنیامین نتانیاهو در اورشلیم مستقر است، یادآور تنها یک چیز است. «ایران، ایران، ایران».

به گزارش وبسایت آلمانی Table.Media که در انتشار تحلیل‌ها و گزارش‌های امنیتی و سیاسی فعال است، در صد کیلومتری جنوب اسرائیل، در منطقه بئرشبع در وسط صحرای نقب، یک گروه واکنش به بحران سایبری (CERT) مستقر است که همه روز صدها گزارش در خصوص حملات اینترنتی را بررسی می کند. انتظار می‌رود که این مرکز محافظت از زیرساخت‌های حیاتی در برابر حملات سایبری، طی سال‌های آینده به رشد و توسعه خود ادامه دهد.

بیشتر بخوانید: بنیاد شهید “حمله سایبری” به سرورهای خود را تأیید کرد

پورتنوی در گزارش Table.Media، از بئرشبع که در نزدیکی مرزهای اردن و مصر واقع شده است به عنوان “پایتخت سایبری اسرائیل” نام می‌برد. او بیش از ۳۰ سال در واحدهای اطلاعات نظامی نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) خدمت کرده و مسئولیت واحدهای ۸۲۰۰ و ۹۹۰۰ را بر عهده داشته است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

واحدهای ویژه ارتش اسرائیل برای ارتباطات و شناسایی الکترونیکی، پر است از استعدادهای خاص که در صنعت سایبری داخلی این کشور مشغول به کارند. صنعتی که یکی از بزرگترین صنعت‌های سایبری در جهان محسوب می‌شود.

بر اساس آمارها، ۴۰ درصد از سرمایه‌گذاری‌های سایبری جهانی در سال ۲۰۲۱ در اسرائیل صورت گرفته و این میزان در سال ۲۰۲۲ در بخش فناوری‌‌های پیشرفته، در مجموع به ۱۷ میلیارد دلار رسیده است. تنها هند، بریتانیا، چین و ایالات متحده را می‌توان نام برد که سرمایه‌های خطرپذیری بیش از این به خود جذب کردند.

از گنبد آهنین تا گنبد سایبری

پورتنوی این واقعیت را پنهان نمی‌کند که دفاع سایبری اسرائیل بر شرکت‌‌های تجاری از جمله شرکت‌های اسراییلی “چک‌پوینت” و “سایبر آرک” متکی است. مدیران این شرکت‌ها، گیل شوید و اودی موکادی، هر یک زمانی در واحد ۸۲۰۰ خدمت کرده‌اند و اینک میلیاردها درآمد دارند. گفته می‌شود این واحد نخبه با فناوری پیشرفته خود، ویروس کامپیوتری استاکس‌نت را ساخته است.

بیشتر بخوانید: اسرائیل ایران را به حمله سایبری به دانشگاه حیفا متهم کرد

ویروسی که در سال ۲۰۱۰، سیستم‌های کنترل غنی‌سازی اورانیوم را در نیروگاه‌های هسته‌ای ایران تخریب کرد. حمله بدافزاری که اسرائیل هرگز مسئولیت آن را بر عهده نگرفت و در عین حال، آغاز دوران جنگ سایبری محسوب می‌شود.

پورتنوی در مقابل، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را عامل حملات سایبری بزرگ در اسرائیل – از جمله حمله به دانشگاه تکنیون در حیفا در فوریه و حمله به بیمارستانی در “خدرا” در سال ۲۰۲۱ می‌داند که هر روز به زندگی غیرنظامیان در سراسر جهان آسیب می‌رساند.

او می‌گوید علاوه بر مجتبی مصطفوی و فرزین کریمی در تهران، علی حیدری نیز یکی از این افراد که در بیروت، “هماهنگی همکاری ایران با حزب الله را برای آسیب رساندن به غیرنظامیان بی گناه لبنان در فضای مجازی برعهده دارد.”

“مادی واترز” نام گروهی است که متهم است اوایل سال جاری به تکنیون حمله کرده و از طریق گروه دارک‌بیت با وزارت اطلاعات در ایران در ارتباط است.

ارتش شش هزار نفره در مرکز دفاع سایبری اسرائیل

دفاع سایبری اسرائیل همچنین در قالب یک سیستم هوش مصنوعی مولد پیشرفته سازمان اطلاعات داخلی شین‌بت انجام می‌شود که “شابی” نام دارد.

امروزه علاوه بر مایکروسافت، گوگل، شرکت اسلحه‌سازی اسرائیلی البیت و دویچه‌ تله‌کام، ۸۰ شرکت دیگر در بئرشبع مستقر شده‌اند – درست در کنار پایگاهی متشکل از ۱۰۰۰ سرباز که انتظار می رود تا سال ۲۰۲۶ تعداد آن‌ها به ۱۴ هزار نفر افزایش یابد.

۶هزار نفر از آن‌ها، هسته یک مرکز دفاع سایبری را تشکیل خواهند داد که برای تجهیز ارتش اسرائیل و به منظور شرکت در جنگ‌های سایبری آینده طراحی شده است.

پیمان ابراهیم؛ مبنای ساخت یک خاورمیانه جدید

پایه‌ریزی نهاد دفاع سایبری اسرائیل برای آمادگی جنگ‌های سایبری آینده، همچنین شامل همکاری نزدیک با امارات متحده عربی نیز می شود. کشوری که همچون مراکش و بحرین، از زمان انعقاد توافق‌نامه ابراهیم در سال ۲۰۲۰، با اسرائیل روابط دیپلماتیک برقرار کرده‌اند.

محمد الکویتی، همتای پورتنوی در ابوظبی این موضوع را تایید می کند که این کشور در حال پی‌ریزی یک “پلت‌فرم همکاری سایبری چند ملیتی” با اسرائیل است.

محمد الکویتی رئیس امنیت سایبری امارات، در ماه ژوئن مهمان “هفته سایبری” در تل آویو بود – و در یک میزگرد با “رونن بار”، مدیر سرویس اطلاعات داخلی اسرائیل، شرکت کرد. چنین رخدادی پیش از انعقاد قرارداد ابراهیم، به کلی غیرقابل تصور بود.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

علاقه امارات به اکوسیستم سایبری اسرائیل بی‌دلیل نیست. حملات سایبری به شرکت‌های بزرگ نفتی منطقه در سال گذشته بیش از ۳۰ درصد افزایش یافته است و بهره‌گیری از توان و دانش سایبری اسرائیل نیز یکی از اهداف صریح حاکمیت ابوظبی است.

رئیس امنیت سایبری امارت، الکویتی می‌گوید که بحث بر سر توسعه توافق‌نامه ابراهیم، “فراتر از روابط بین دولت‌ها” است و هدف این است که به شکلی مشترک، به “تهدیدهای نوظهور علیه امارات و اسرائیل” پرداخته شود. رونن بار، رئیس شین‌بت نیز این توافق‌نامه‌ها را “پایه خوبی برای یک پیمان دفاع سایبری منطقه‌ای” توصیف می‌کند.

شاپور جورکش، شاعر، منتقد ادبی و مترجم، درگذشت

شاپور جورکش علاوه بر سرودن شعر، آثاری پژوهشی در باره نیما یوشیج، صادق هدایت و نیز زن‌ستیزی در آثار کلاسیک و معاصر ایران در کارنامه خود دارد. ترجمه در زمینه ادبیات و نقد ادبی هم دلمشغولی دیگر او بود.شاپور جورکش، منتقد ادبی، شاعر، مترجم و نمایشنامه‌نویس معاصر ایرانی روز جمعه، ۶ مرداد چشم از جهان فروبست.

او در ۱۰ بهمن ماه ۱۳۲۹ در شهرستان فسا از توابع استان فارس به دنیا آمد و در دانشگاه شیراز در رشته زبان انگلیسی فوق لیسانس گرفت.

جورکش تا سال ۱۳۵۸ و استقرار جمهوری اسلامی در همین دانشگاه تدریس می‌کرد، اما مشمول تصفیه شد.

کار هنری جورکش پیش از انقلاب تئاتر بود. او سرپرستی کمیته تئاتر دانشگاه شیراز را از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ به عهده داشت و در کارگاه تئاتر کودک تلویزیون مرکز شیراز نیز تا سال ۱۳۵۸تدریس می‌کرد. در جمهوری اسلامی این فعالیت‌های او هم با مشکل مواجه شد.

از آن پس شعر و ترجمه و فعالیت در آموزشگاه‌های خصوصی به حرفه و دلمشغولی اصلی جورکش بدل شد.

“بوطیقای شعر نو” کتاب معروف شاپور است که در آن از منظری تقریبا متفاوت به نوآوری‌های پدر شعر معاصر ایران نگاه می‌کند. او معتقد است که رهروان شعر نیما یوشیج مضمون ایده‌ها و کار او را درک نکردند.

کتاب “زندگی، عشق و مرگ از دیدگاه صادق هدایت” هم نقب قابل اعتنای جورکش به حیات و کارنامه هدایت است و از جمله کارهای مهم در گستره هدایت‌پژوهی تلقی می‌شود.

“خفیه‌‌نگاری خشونت در سرزمین آدم لِتی” هم از دیگر کارهای پژوهشی اوست که به موضوع خشونت و زن‌ستیزی در ایران پرداخته و می‌کوشد، رد و نشانه‌ها و دلایل این رویکرد را در نمونه‌هایی از آثار ادبی کلاسیک و معاصر ریشه‌یابی کند. این کتاب پس از چندی از بازار جمع شد و مهر ممنوعیت خورد.

“هوش سبز” و “نام دیگر دوزخ” از مطرح‌ترین مجموعه‌های شعری جورکش به شمار می‌آیند. شخصاَ اما معتقد بود که شعر در ایران، به‌خصوص پس از انقلاب ۱۳۵۷، کارکرد و برد و تاثیر گذشته خود را از دست داده است.

یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های ادبی جورکش تأسیس گروه ترجمه شیراز بوده است که ترجمه‌هایی همچون “دموکراسی و هنر”، “درآمدی تاریخی بر نظریه‌های ادبی از افلاطون تا بارت”، “پست مدرنیسم” از جمله اجزای کارنامه آن است.

در ماجرای تلاش وزارت اطلاعات برای سر به نیست کردن شماری از هنرمندان و نویسندگان در اتوبوس عازم ارمنستان در سال ۱۳۷۵، جورکش نیز در فهرست مسافران این اتوبوس بود.

او در روزهای اخیر به دلیل بیماری ریوی در بیمارستانی در شیراز بستری بود و گرچه حالش رو به بهبود گزارش شده بود، ولی صبح جمعه رسانه‌های ایران خبر خاموشی او را منتشر کردند.

عبدالحمید: بقای هیچ حکومتی ارزش کشتن مخالفان را ندارد

امام‌جمعه اهل سنت زاهدان در سخنانی که آشکارا سیاست‌های حکومت را نشانه گرفته بود تأکید کرد که نباید به خاطر بقای حکومت آدم کشت. او با تأکید بر این‌ که حاکم نباید متکبر باشد گفت، همه چیز “کار دشمن نیست.”مولوی عبدالحمید، امام‌جمعه اهل سنت زاهدان در سخنانی به مناسبت فرارسیدن واقعه عاشورا و با قرینه‌سازی تلویحی میان رویکردهای جمهوری اسلامی و یزید، این چهره اصلی درجنگ و مناقشه با امام دوم شعیان را فردی “بی‌لیاقت” نامید که “اهل گفتمان” نبود و برای همین برای بقای حکومت خود دست به “جنایت” می‌زد.

او در ادامه این سخنان در نماز‌جمعه زاهدان در ششم مردادماه‌، پرسید: «مگر حکومت چقدر شیرین است که انسان برای چند روز حکومت بیش‌تر مرتکب این‌همه جنایت بشود؟»

عبدالحمید که از زمان جان باختن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد و ناآرامی‌ها و اعتراضات پس از آن پیوسته در نماز جمعه به انتقاد از حکومت پرداخته است، این بار نیز هشدار داد که “برای بقای حکومت نباید مردم کشته شوند.”

او گفت: «خطاب بنده به تمام حکومت‌های مسلمان و غیرمسلمان دنیا آن است که حکومت، دنیاست و دنیا ارزش ندارد که انسان به‌ خاطر آن مخالفان خود را بکشد.»

نماز‌جمعه‌های زاهدان پس از اعتراضات مهرماه سال گذشته که “جمعه خونین زاهدان” لقب یافت رنگ اعتراضی به خود گرفت و از آن پس حملات جمهوری اسلامی به این چهره برجسته اهل سنت ایران نیز فزونی یافت.

در حالی که علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی بارها “دشمن” را سرمنشاء ناآرامی‌های سال‌های اخیر و مشکلات دانسته عبدالحمید تصریح کرد: «برخی همه چیز را به دشمن نسبت می‌دهند. همه چیز کار دشمن نیست.»

او تأکید می‌کند: «حاکم نباید در مقابل مردم تکبر کند. حاکم باید در کنار مردم و روی یک فرش با مردم بنشیند و حرف مردم را گوش کند. باید حرمت و احترام مردم حفظ شود.»

به عقیده منتقدان، یک سال از شروع جنبش “زن، زندگی، آزادی”، نه تنها مطالبات مردم پاسخی نیافته بلکه مشکلات اقتصادی نیز اوج گرفته و بر گرده ملت سنگینی می‌کند. متاثر از این وضعیت حتی نوحه‌های ایام محرم نیز رنگ و بوی اعتراضی به خود گرفته است.

نه تنها عامه مردم بلکه جامعه علمی و هنرمندان نیز از تیغ سرکوب در امان نمانده‌اند و در این میان خبر بازگشت گشت ارشاد به خیابان‌ها بر التهاب‌ها افزوده است.

عبدالحمید بدون اشاره به برخوردهای خشونت‌بار برای تن دادن به حجاب تحمیلی گریزی به مشکلات اقتصادی زد گفت: «بر مردم سخت نگیرید. بلکه با مردم کنار بیایید. اگر مردم بخواهند یک مسئولی نباشد حق با آنان است. در جاهای دیگر رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر و استاندار استعفا می‌دهند.»

امام‌جمعه اهل سنت زاهدان با اشاره تلویحی به سخنان محمدجواد فاضل لنکرانی، مدرس حوزه علمیه قم که گفت، افرادی که در این شهر مدفون می‌شوند از “قبورشان به بهشت هدایت می‌شوند” یادآور شد، “نه قم نجات می‌دهد و نه مشهد و مدینه، بلکه عمل” است که نجات‌دهنده است.

او با تأکید بر این که “هیچ مسلمانی، اعم از شیعه و سنی نباید در دین غلو کند” گفت: «چرا سر خودمان کلاه بگذاریم. چرا سر مردم کلاه بگذاریم؟»

روز جمعه، هشتم مهر سال گذشته نمازگزارانی که پس از خطبه‌های عبدالحمید در زاهدان در اعتراض به “تجاوز یک فرمانده پلیس به یک دختر نوجوان” دست به اعتراض زده بودند با شلیک مستقیم مأموران حکومت روبرو شدند.

این واقعه که به “جمعه خونین زاهدان” معروف شده به کشته شدن حدود ۱۰۰ نفر منجر شد که حداقل ۱۰ نفر از آنان کودک بودند. دست کم ۳۰۰ شهروند دیگر نیز مجروح شدند. حکومت تا کنون مسئولیت این حادثه را بر عهده نگرفته است.

شورای نگهبان قانون جدید انتخابات را تأیید کرد؛ حذف بند تناسبی

با حذف بند تناسبی شدن انتخابات، مجلس شورای اسلامی می‌رود تا در اسفندماه شاهد برگزاری انتخاباتی با قانونی جدید باشد. منتقدان مشکل غیردمکراتیک‌ بودن انتخابات را به مسائل اساسی‌تری ربط می‌دهند.پس از حذف بند ۵۳ مربوط به برگزاری انتخابات تناسبی در تهران، قانون جدید انتخابات مجلس شورای اسلامی سرانجام در شورای نگهبان و هیأت عالی مجمع تشخیص مصلحت نظام مهر تأیید گرفت.

با تأکید اجرای بند اول اصل ۱۱۰ قانون اساسی توسط علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی و ابلاغ سیاست‌های کلی انتخابات در ۱۸ بند، نمایندگان مجلس در هفتم خردادماه سال جاری طرح اصلاح قانون انتخابات را در دستور کار خود قرار دادند که شامل ۵۷ بند شامل مراحل گوناگون، از ثبت‌نام گرفته تا برگزاری و اعلام نتیجه انتخابات می‌شد.

این طرح بارها از کمیسیون شوراها به صحن مجلس رفت و سپس برگشت تا ایرادات آن رفع شود. مهم‌ترین ایراد نیز تناسبی شدن انتخابات در تهران بود.

ضادویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

انتخابات تناسبی به این معناست که هر فهرست انتخاباتی به هر میزان صاحب رأی شود، به همان میزان هم در مجلس کرسی نمایندگی به‌دست خواهد آورد.

موافقان این طرح در مجلس افزایش مشارکت، رقابتی‌شدن انتخابات، فعال شدن احزاب، عدالت انتخاباتی و حضور همه گرایش‌ها را از مهم‌ترین دلایل اصرار تناسبی شدن اعلام کرده‌اند.

اما مخالفان می‌گویند، در شرایط فعلی و در عمل این طرح قابلیت اجرا نخواهد داشت.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

قانون انتخابات در نظام‌های سیاسی مختلف یا اکثریتی است یا تناسبی که شیوه اکثریتی خود به دو نوع اکثریت مطلق و نسبی تقسیم می‌شود. در ایران انتخابات ریاست جمهوری به شیوه اکثریتی مطلق و انتخابات مجلس به شیوه اکثریت نسبی برگزار می‌شود.

موافقان این طرح می‌گویند، در صورت تناسبی شدن انتخابات دست کم در کلان‌شهرهایی مانند تهران همه گرایش‌های سیاسی در مجلس نماینده خواهند داشت و احزاب، جبهه‌ها و ائتلاف‌ها شانس بیش‌تری در نقش‌آفرینی در این روند دارند.

اما مخالفان به دلیل نهادینه نشدن احزاب در ایران این طرح را قابل اجرا نمی‌دانند.

محمد حسینی، معاون پارلمانی رئیس‌جمهور ایران اجرای این طرح را دشوار می‌داند: «انتخابات تناسبی می‌تواند اعتراضاتی را به همراه داشته باشد، چون در این مدل فردی با رأی بالا حذف می شود و فردی با رأی کم‌تر به مجلس راه می‌یابد. اجرای این شیوه انتخابات در کشورهایی که گروه‌بندی و فهرست‌های حزبی در آن‌ها مشخص است امکان‌پذیر است، اما در شرایط فعلی پیاده کردن این طرح در کشور ما مشکل به نظر می‌رسد.»

تناسبی‌شدن انتخابات به سود دمکراسی بیشتر؟

در گزارشی که خبرگزاری دولتی ایرنا از تأیید طرح اصلاح قانون انتخابات مجلس منتشر کرده برخی از بندها مهم‌تر شمرده شده است، مانند بندهای مربوط به نحوه تبلیغات نامزدهای انتخاباتی که دیگر می‌توانند تبلیغات انتخاباتی را علاوه بر فضای حقیقی در فضای مجازی هم انجام دهند.

به علاوه، قانون جدید شامل مرحله “پیش‌ثبت‌نام” شده به این معنا که مدت زمان رسیدگی به صلاحیت نامزدهای انتخابات از ۶۰ روز به ۱۳۴ روز افزایش یافته و ثبت‌نام انتخاباتی نیز چندمرحله‌ای شده است.

هادی طحان‌نظیف، سخنگوی شورای نگهبان با اشاره به مرحله “پیش‌ثبت‌نام” گفته است که با ابلاغ این قانون این مرحله باید برای انتخابات پیش رو از مردادماه سال جاری آغاز شود.

به عقیده او، ثبت مدارک ابتدایی و ضروری برای نمایندگی، مانند مدارک تحصیلی در سامانه‌ای به همین‌منظور موجب می‌شود تا “موج ثبت‌نام‌های فله‌ای” متوقف شود.

همچنین وزارت کشور موظف شده تا “با در نظر گرفتن سهولت رأی دادن، تسریع در شمارش آرا، حضور و مشارکت رأی‌دهندگان، فرآیند رأی دادن و شمارش آرا را در حداقل یک‌هشتم حوزه‌های دارای تعدد کرسی مجلس، به صورت کاملاً الکترونیکی برگزار کند.”

سخنگوی شورای نگهبان توسعه زمان‌ بررسی و اظهارنظر در بررسی صلاحیت‌ها را از ویژگی‌های دیگر قانون جدید دانسته که به گفته او، باعث می‌شود زمان بیش‌تری برای بررسی صلاحیت متقاضیان خریده شود.

با این همه انتقادات همچنان پابرجاست و به‌ویژه حذف تناسبی شدن انتخابات در تهران هنوز هم محل مناقشه قرار دارد.

غلامرضا نوری قزلجه، نماینده مجلس پیش‌بینی کرده که با حذف این طرح میزان مشارکت و رقابت در دوره جدید انتخابات مجلس کم‌تر از دوره قبل شود.

بر اساس طرح تناسبی، در حوزه انتخاباتی تهران، ری، شمیرانات، اسلام‌شهر و پردیس هر داوطلب تعیین صلاحیت‌شده می‌تواند یا به صورت منفرد یا به عنوان عضوی از صرفا یک فهرست نامزد شرکت در انتخابات شود. در صورت عضویت هر نامزد در بیش از یک فهرست آرای او در تعیین سهم فهرست‌های دارای عضویت محاسبه نمی‌شود و با او مانند یک نامزد منفرد برخورد می‌شود.

طبق این طرح، رأی‌دهندگان می‌توانند گزینه‌های مد نظر خود را با ترکیب‌های مختلف از بین نامزدهای منفرد و فهرستی تا سقف کرسی‌های حوزه انتخابیه انتخاب کنند.

نوری قزلجه در گفت‌وگو با ایلنا می‌گوید، نزدیک به ۴۰ پیشنهاد مذاکره در بررسی این طرح داشته که اغلب آن‌ها “به مضیقه‌ها و مشکلاتی که برای یک انتخابات دموکراتیک، مشارکتی و رقابتی درست می‌شود اشاره داشتند.”

او یادآور می‌شود: «به نظر می‌آید به این سمت نمی‌رویم که برای مصلحت سیاسی کشور فضایی درست کنیم که همه جریان‌های سیاسی بتوانند نامزدها و حتی نمایندگانی در مجلس داشته باشند. در این شرایط یک مقدار مشارکت مردم پایین می‌آید و تعلق خاطرشان، احساس مسئولیت‌شان و مشارکت‌شان در توسعه کشور لطمه خواهد خورد.»

این در حالی است که منتقدان جمهوری اسلامی اصولا ساختار فقهی قانون اساسی و اختیاراتی که به ولی فقیه داده شده را مغایر با فعالیت‌ها و سازوکارهای حزبی می‌دانند. از نظر آنها تغییر در قانون انتخابات هم شاید ایجاد امکان برای شراکت طیف‌های درون جمهوری اسلامی و سهم‌بری “عادلانه‌تر” آنها از قدرت باشد و لزوماَ با حل تناقضات اساسی میان اختیارات و قدرت ولی فقیه با امکان مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش ربطی ندارد.

کشتی باری آتش‌گرفته در هلند؛ نگرانی از وقوع فاجعه زیست محیطی

کشتی باری “فریمانتل های‌وی” در ساحل هلند دچار آتش‌سوزی شد. این کشتی بندر برمرهافن آلمان را به مقصد پورت‌سعید در مصر ترک کرده بود و قرار بود بعد از آن به سنگاپور برود. اگر این کشتی غرق شود فاجعه زیست محیطی ایجاد خواهد شد.گارد ساحای هلند و دانمارک صبح جمعه ۲۸ ژوئیه خبر دادند شعله‌های آتش در کشتی باری فریمانتل های‌وی دیگر از بیرون کشتی قابل مشاهده نیستند، اما نگرانی وجود دارد که فریمانتل شاید غرق شود یا از هم بپاشد. در تازه‌ترین گزارش‌ها آمده است کشتی آتش گرفته۵۰۰ خودروی برقی بارگیری کرده در حالی که قبلا گفته شده بود که حامل ۲۵ خودرو برقی است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

سخنگوی گارد ساحلی دانمارک به خبرگزاری آلمان گفته است آتش‌سوزی اکنون پس از دور روز فروکش کرده، دمای هوا نیز کاهش یافته و وضعیت کشتی پایدار است.

بیشتر بخوانید: سانحه در کانال سوئز؛ اقتصاد جهان در معرض پیامدهای سنگین

سخنگوی گروه “شویی کیسن کایشا”، مالک ژاپنی کشتی آتش‌گرفته به خبرگزاری آلمان گفت این کشتی در مجموع ۳۷۸۳ خودرو بارگیری کرده است. گارد ساحلی هلند قبلاً از ۲۸۵۷ خودرو صحبت کرده بود که ۲۵ مورد آن خودروهای برقی بودند.

گارد ساحلی هلند همچنین اطلاع داده است اگر دمای هوا پائین بماند کارشناسان می‌توانند کشتی را بازرسی کنند و آن را به مکانی امن بکشند. با این حال هشدار داده شده که آتش ممکن است دوباره شعله‌ور شود.

در وضعیت کنونی کار اطفاء حریق همچنان دشوار است و جمع شدن آب در کشتی نیز می‌تواند باعث واژگونی آن شود. هنوز مشخص نیست که تیم نجات چه زمانی می‌تواند وارد کشتی شود.

اگر کشتی غرق شود و یا از هم بپاشد، عواقب وخیمی می‌تواند در انتظار اکوسیستم دریای شمال و دریای وادن باشد.

جزایر آملند و ترشلینگ که کشتی باری “فریمانتل های‌وی” در نزدیکی آنها دچار حادثه شده، جزو هشت جزیره هلند هستند که بین دریای وادن و دریای شمال قرار دارند.

بیشتر بخوانید: کشتی نفتکش در ساحل موریس شکسته شده است

دریای وادن به عنوان میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است و این نگرانی وجود دارد که مقادیر زیاد سوخت و سایر آلاینده‌های زیان‌آور برای محیط زیست، از کشتی باری نشت کند و پارک ملی دریای وادن را در معرض خطر قرار دهد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

علت وقوع آتش سوزی هنوز مشخص نیست. به گفته گروه شویی کیسن کایشا مالک ژاپنی این کشتی، ممکن است یکی از خودروهای برقی که در کشتی بودند، منشاء آتش سوزی باشد.

آتش‌سوزی این کشتی تا کنون یک کشته و دست‌کم ۲۲ زخمی داشته است.

انتشار لایحه “حجاب و عفاف”؛ تهدید برای تحمیل حجاب اجباری

پنج‌شنبه پنجم مرداد، متن “لایحه حجاب و عفاف مصوب کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی” منتشر شد. در این متن به شکلی گسترده بر تحمیل حجاب اجباری و تعیین مجازات‌های مختلف برای هر گونه مخالفت با آن تاکید شده است.روز پنج‌شنبه پنجم مرداد، متن موسوم به “لایحه حجاب و عفاف مصوب کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی” منتشر شد. این لایحه ۶۹ ماده‌ای که به تصویب کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس رسیده است به نهادهای حکومتی از جمله وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه، سازمان اطلاعات فراجا، فرماندهی انتظامی، بسیج و ستاد امر به معروف و نهی از منکر، مجوز می‌دهد بیش از پیش به “برخورد میدانی” با زنان و مخالفان حجاب اجباری بپردازند.

در این لایحه، مجازات‌های سنگینی از جمله “حبس بیش از پنج تا ده سال” یا “جزای نقدی تا ۳۶ میلیون تومان” برای کسانی تعیین شده که از پذیرش حجاب اجباری سر باز می‌زنند.

بیشتر بخوانید: آغاز به کار گشت‌های پلیس برای تحمیل حجاب اجباری

از موارد بندها و تبصره‌های این لایحه، تاکید بر “تفکیک جنسیتی” در دانشگاه‌ها، “بخش درمان بیمارستان‌ها”، مراکز آموزشی و اداری، پارک‌ها و اماکن گردشگری است.

تدوین‌کنندگان این لایحه همچنین تهدید کرده‌اند که اگر شخصی در اماکن عمومی “با پوششی ظاهر شود که عرفا برهنگی محسوب می‌شود”، به مجازات حبس درجه چهار یا جزای نقدی درجه سه محکوم خواهد شد.

ماده ۴۹ این لایحه به توضیح معیارها و مصداق‌های آنچه که “بدپوششی” خوانده شده می‌پردازد و می‌نویسد: «هرکس در انظار یا اماکن عمومی یا معابر مرتکب بدپوششی شود در مرتبه اول معادل حداکثر جزای نقدی درجه شش و در مراتب بعدی به جزای نقدی درجه پنج محکوم خواهد شد.»

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

تبصره یک این ماده، “بدپوششی” در مورد زنان را لباسی عنوان کرده که بنا به تعبیر تدوین‌کنندگان این لایحه، “خلاف عفت عمومی است از قبیل لباس بدن‌نما و تنگ” یا “لباسی که قسمتی از بدن پایین تر از گردن یا بالاتر از مچ پا یا بالاتر از ساعد دست‌ها” در معرض دید باشد.

این لایحه مردان را هم از قوانین مداخله‌جویانه بی‌نصیب نگذاشته و جرائمی را ذیل عنوان “بدپوششی در مورد مردان” دسته‌بندی کرده است. در بخش مرتبط با پوشش مردان آمده است: «بدپوششی در مورد مردان عبارت است از پوشیدن لباسی که خلاف عفت عمومی است از قبیل لباس بدن‌نما یا لباسی که قسمتی از بدن پایین‌تر از سینه یا بالاتر از ساق پا یا سرشانه فرد نمایان باشد.»

تعریف جرم جدید “توهین به حجاب”

فصل پنجم لایحه “حجاب و عفاف”، به آن‌چه که “جرائم و تخلفات” خوانده شده پرداخته و افزوده در صورتی که “بی‌حجابی” مورد نظر، “با همکاری دولت‌ها، شبکه‌ها، رسانه‌ها، گروه‌ها یا سازمان‌های خارجی یا معاند و یا به ‌صورت سازمان‌یافته” باشد، فرد به “حبس و جزای نقدی درجه‌چهار” محکوم خواهد شد و درصورتی که به گفته تدوین‌کنندگان این لایحه، “اغفال شده باشد” مجازات فرد تا سه درجه تخفیف خواهد داشت.

در ماده ۳۹ این لایحه برای مفهومی مانند “توهین به حجاب” نیز جرم‌انگاری شده و بر آن مجازات تعیین شده است. در این ماده آمده است: «هر شخص در فضای مجازی یا غیر مجازی به اصل حجاب توهین کند یا برهنگی، بی‌عفتی، بی‌حجابی یا بدپوششی را ترویج کند یا هر رفتاری انجام دهد که نوعا ترویج آنها محسوب شود، در مرتبه اول به جزای نقدی درجه چهار و به تشخیص مقام قضائی ممنوعیت از خروج از کشور و ممنوعیت از فعالیت عمومی در فضای مجازی از شش ماه تا دو سال» محکوم خواهد شد.»

ماده ۴۳ لایحه نیز به طور خاص به افراد مشهور یا اصطلاحا سلبریتی‌ها می‌پردازد و برای سرباز زدن این افراد از حجاب، مجازات خاصی در نظر گرفته است. در این ماده آمده است که این افراد، «علاوه بر محکومیت به مجازات مقرر درخصوص جرم ارتکابی، به جزای نقدی درجه دو یا ده درصد از کل دارایی، محرومیت از فعالیت‌های شغلی یا حرفه‌ای به مدت شش ماه تا پنج سال، و ممنوعیت خروج از کشور به مدت دو سال، ممنوعیت از فعالیت در فضای مجازی از شش ماه تا دو سال، و حذف محتواهای سابقِ محکوم می‌‌شوند.»

بیشتر بخوانید:اعمال فشار بیشتر جمهوری اسلامی بر زنان؛ تشکیل “ستاد حجاب” در وزارت کشور

علاوه بر این، “ترویج بدحجابی” نیز جرم اعلام شده و بر اساس ماده ۵۴ این لایحه، اگر شخصی محتوای صوتی و تصویری فراگیری را در فضای مجازی و غیرمجازی منتشر کند که “بی‌حجابی یا بد پوششی را ترویج کند” مورد مجازات قرار خواهد گرفت.

موج جدید تلاش برای اعمال تفکیک جنسیتی

بخش دیگری از لایحه به تعریف حدود و مصداق‌های تفکیک جنسیتی در اماکن مختلف پرداخته و ضوابط جدیدی به خصوص برای دانشگاه‌ها و بیمارستان‌ها و ادارات تعریف کرده است.

از جمله این ضوابط می‌توان به بند مربوط به وزارت بهداشت اشاره کرد که در آن خواسته شده، طراحی چیدمان اداری در ساختمان‌های ستادی بیمارستان‌ها، دانشگاه‌ها و سایر مراکز مربوط به وزارت بهداشت، به شکلی باشد که “حفظ حدود حریم شرعی بین کارمندان زن و مرد” در آن در نظر گرفته شود.

این موضوع، در خصوص اعمال حجاب اجباری در دانشگاه‌ها نیز تکرار شده است و در آن با تاکید بر راه‌اندازی و گسترش دانشگاه‌ها و پردیس‌های دانشگاهی مختص بانوان خواسته شده که به دانشجویانی که از حجاب اجباری سر باز می‌زنند، امتیاز منفی تعلق بگیرد.

تفکیک جنسیتی در بخش درمان نیز بخش دیگری از این لایحه است و در آن خواسته شده که وزارت بهداشت، “محیط اختصاصی جهت ارائه خدمات پزشکی” به زنان ایجاد کند.

اختصاص تابلوهای تبلیغاتی به ترویج فرهنگ عفاف و حجاب

یکی از موارد عجیب طرح شده در این لایحه، این است که شهرداری‌ها و دهیاری‌های ملزم شده‌اند که ۱۰ درصد “تابلوهای تبلیغاتی فرهنگی خود را به امر ترویج سبک زندگی اسلامی خانواده محور و فرهنگ عفاف و حجاب” اختصاص دهند و همچنین “غرفه‌های سبک زندگی اسلامی خانواده محور و فرهنگ عفاف و حجاب در مترو، بوستان‌ها و مراکز خرید وابسته شهرداری‌ها و دهیاری‌ها” راه‌اندازی کنند.

بیشتر بخوانید:خامنه‌ای: خمینی علیه بی‌حجابی ایستاد، این بار هم مسئله حل می‌شود

این در حالی است که در جمهوری اسلامی، ۲۶ نهاد دست‌اندرکار موضوع حجاب و کنترل و نظارت بر تحمیل حجاب اجباری هستند و اقداماتی از جمله نصب بیلبوردهای تبلیغاتی، تاکنون نتیجه دلخواه حکومت را برآورده نکرده است.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان صدا و سیما و نیروی انتظامی، سازمان ملی جوانان، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، سازمان تربیت بدنی، شهرداری، ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، سازمان بهزیستی، مجلس شورای اسلامی، وزارت کشور، سازمان مدیریت و برنامه ریزی، قوه قضاییه، وزارت راه و شهرسازی، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، نیروی مقاومت بسیج، از جمله ۲۶ دستگاه حکومتی محسوب می‌شوند که شورای عالی انقلاب فرهنگی از سال ۸۴ به این سو، برای آن‌ها نقش‌های مختلفی در تحمیل حجاب اجباری به جامعه تعریف کرده است. اما در عین حال، تلاش برای تحمیل حجاب اجباری به جامعه، حتی از دید خود نهادهای حکومتی نیز تا کنون ناموفق بوده است.