Previous Next

فرنگیس یگانگی؛ پایه‌گذار سازمان صنایع‌دستی ایران

پرویز نیکنام

مرحوم ]حسنعلی[ منصور (نخست‌وزیر) گفت: فرنگیس خانم نمی‌خواهی کار مثبتی بکنی؟… نمی‌خواهی کاری خودت شروع بکنی؟ گفتم: تا چه باشد. گفتند یک چنین چیزی را ما می‌خواهیم شروع بکنیم چون علیاحضرت خیلی علاقه دارند و با آشنایی که من دارم تو آنقدر در مسافرت‌هایی که به هند و پاکستان و تمام آنجاها کردی، مجموعه‌هایی که جمع کردی، اطلاعاتی که داری و علاقهای که داری… . من به ایشان گفتم والله اگر می‌خواهید به‌شکل فانتزی باشد که وزارت فرهنگ و هنر هست ولی اگر می‌خواهید صنایعدستی ایران تقویت بشود باید این را روی کار اقتصادی پیاده کرد، همانطور که ممالک دیگر کردند و بعضی از آنها سالی ۳۰۰ تا ۴۰۰میلیون دلار پول از این گیر می‌آورند. گفت خیلی خوب، آقای دکتر عالیخانی را می‌شناسی؟ گفتم نه. همان جا زنگ زد به دکتر عالیخانی… گفت که یک کسی اینجاست و درباره‌ی صحبتی که من قبلاً با شما کردم با ایشان صحبت بکنید. دکتر عالیخانی هم استقبال کرد.

فردای آن روز ساعت هشت صبح، فرنگیس (شاهرخ) یگانگی رفت وزارت اقتصاد که دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد، و معاونش، دکتر محمد یگانه، منتظرش بودند. «عالیخانی گفتند آقای منصور شما را معرفی کردند برای اینکه شما پستی می‌خواهید؟ من گفتم… از این خانم‌هایی نیستم که بعد از حقوق سیاسی صاحب پستی نشده باشم تا برای من پستی بتراشید، آقای منصور من را صدا کردند و گفتند که این را.»

خانم یگانگی می‌گوید در همان جلسه به دکتر عالیخانی گفتم من تا حالا کار دولتی نکرده‌ام و نمی‌خواهم برای بقیه‌ی عمرم هم بکنم، ولی اگر چنین کاری می‌خواهید برای صنایع‌دستی انجام بدهید باید امکانات لازم را فراهم کنید.

در آن زمان وضعیت صنایع‌دستی خوب نبود و این نگرانی وجود داشت که بخشی از صنایع‌دستی از بین برود و دولت قصد داشت تا از صنایع‌دستی حمایت کند، که بخش عمده‌ای از زندگی مردم مناطق روستایی و فقیر به آن وابسته بود.

دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد در دهه‌ی ۱۳۴۰، در گفتوگو با تاریخ شفاهی ایران در هاروارد می‌گوید: «وقتی کار سازمان بررسی‌های وزارت اقتصاد نظمی‌ گرفت، تلاش کردم که شخصی را پیدا بکنم که بتواند کارهای صنایع‌دستی وزارت اقتصاد را انجام بدهد.»

وقتی خانم یگانگی به وزارت اقتصاد معرفی شد دکتر عالیخانی می‌گوید: «این زن را بسیار پسندیدم و کاملاً او را برای این‌ کار شایسته تشخیص دادم و درنتیجه به او پیشنهاد کار دادم و در آغاز هم فعالیت او به‌عنوان یک بخشی از مرکز بررسی‌های اقتصادی بود. او هم در یک یا دو اتاق با همکاری دو یا سه نفر شروع به کار کرد.»

از همان ابتدا دکتر عالیخانی با درخواست فرنگیس یگانگی موافقت کرد و ماشینی با راننده به او داد و او شروع کرد به سفر، از این شهر به آن شهر، از این روستا به آن روستا. خانم یگانگی می‌گوید: «راه افتادیم از شمال، از آذربایجان گرفته، استان به استان، نه رئیس اقتصاد، نه رئیس فرهنگ، هیچ‌کدام چیزی نداشتند به ما بدهند.»

دکتر عالیخانی می‌گوید: «یک اتومبیل در اختیارشان گذاشتیم که توانستند بیشتر نقاط ایران را بروند و مقدار زیادی فیش تهیه بکنند و بر آن اساس بتوانند تشخیص بدهند چه صنایع‌دستی در مملکت وجود دارد، چه مشکلاتی این‌ها دارند و چگونه می‌شود این‌ها را توسعه داد. قسمت اول کار، بنابراین، بیشتر بررسی و شناسایی کامل بود.»

خانم یگانگی می‌گوید در آن زمان چندین سازمان و وزارتخانه به نام صنایع‌دستی کار می‌کردند: وزارت آموزش‌وپرورش قسمتی داشت به اسم صنایع‌دستی عشایری؛ وزارت کشاورزی بخشی به‌ نام صنایع روستایی داشت؛ و وزارت فرهنگ و هنر هم بخشی داشت به نام هنرهای زیبا و صنایع‌دستی. با وجود این، هیچ‌کدام گزارش جامع و دقیقی از وضعیت صنایع‌دستی در کشور نداشتند و تنها گزارش جامع گزارشی بود که سازمان برنامه درباره‌ی دستگاه‌های نساجی در یزد تهیه کرده بود.

روش کار خانم یگانگی هم این بود که هرجا می‌رفت نمونه‌ی کارهای صنایع‌دستی را جمع می‌کرد و وقتی تعداد محصولات صنایع‌دستی زیاد شد، دکتر عالیخانی دستور داد تا سالنی را برای نمایش این کارها آماده کنند. به‌گفته‌ی خانم یگانگی، تا آن زمان «فکر می‌کردند صنایع‌دستی یا فقط خاتم یا مس اصفهان است.»

در آن زمان محمد نراقی نیز به جمع چند نفره‌ی صنایع‌دستی پیوست که در رشته‌ی «دیزاینینگ» در انگلستان درس خوانده بود و، به‌گفته‌ی خانم یگانگی، «مقدار زیادی از این نقش‌ها و دیزاین‌ها و حتی رنگ‌آمیزی‌های صنایع‌دستی مدیون» اوست.

کارهای صنایع‌دستی از سراسر ایران به تهران منتقل می‌شد. خانم یگانگی در گفت‌وگو با بنیاد مطالعات ایران می‌گوید: «ما دو تقسیم‌بندی کردیم، یکی قسمت کارشناس فنی که این‌ها ببینند کجا رنگش بد است، چون اغلب جاها روی بیچارگی بدترین رنگ‌ها را می‌خریدند، یعنی دوره‌گردها می‌رفتند و جنس این‌ها را از غله و هرچه بود می‌گرفتند و به‌جای آن، قند و چای و بدترین جنس رنگ را می‌دادند. یک مقداری روی رنگ‌ها [کار می‌کردیم] برای‌اینکه ثابت بشود؛ برای اینکه تمام شکایت این بود ما هرچه بخریم رنگش می‌رود. یک مقداری روی طرح‌هایی که به حساب از آن حالت در بیاید و بشود استفاده‌های دیگر کرد.»

در آن زمان وضعیت صنایع‌دستی خوب نبود و این نگرانی وجود داشت که بخشی از صنایع‌دستی از بین برود و دولت قصد داشت تا از صنایع‌دستی حمایت کند، که بخش عمده‌ای از زندگی مردم مناطق روستایی و فقیر به آن وابسته بود.

خاتم‌کاران یک مشکل بزرگ داشتند و آن این بود که خاتم‌ها وقتی به جای مرطوب منتقل می‌شد باد می‌کرد و ترک می‌خورد. برای همین هم کارشناس از ژاپن آوردند. خانم یگانگی می‌گوید: «یک کارشناس ژاپنی آمد، به‌اندازه‌ای روی چسب‌های مختلف کار کرد تا چسبی پیدا کرد که دیگر خاتم‌کار اگر با آن کار می‌کرد خاتم‌ها باد نمی‌کرد.»

هدف فقط تولید صنایع‌دستی نبود، بلکه شرایط اقتصادی بهگونهای بود که فرزندان خانواده‌هایی که صنایع‌دستی تولید می‌کردند حاضر نبودند کار پدرانشان را ادامه دهند، چون صنایع‌دستی اقتصادی نبود و بخشی از این صنایع داشت از بین می‌رفت. برای همین هم، به‌گفته‌ی خانم یگانگی:

ما بایستی دو کار بکنیم. یک قسمت کارمان این بود که به این‌ها از نقطهنظر طرح و نقشه‌ی آنچه که بازارپسند بود بدهیم و درعینحالی که نقش سنتی از بین نرود و یکی هم بازار پیدا کنیم برای اجناس. ما شروع کردیم به تشکیل شرکت‌های تعاونی و تا موقعی که من در مرکز صنایع‌دستی بودم ما ۲۷ شرکت تعاونی در تمام ایران تشکیل دادیم که خودشان هیئتمدیره داشتند.

در مرکز صنایع‌دستی چند نفر مسئول طراحی‌ بودند تا بتوانند بخشی از کالاها و صنایع‌دستی را با نیازهای بازارِ روز تطبیق بدهند و کمبودها و ضعف‌های صنایع‌دستی در بخش‌های مختلف را نیز برطرف کنند.

این شرکت‌های تعاونی‌ها به‌صورت تخصصی تشکیل شده بودند، مثل کسانی که کارهای دستباف می‌کردند یا کارهای سفال یا چوب. هرکدام در یک شرکت تعاونی جمع می‌شدند، چون به این وسیله دولت می‌توانست به آن‌ها کمک کند. خانم یگانگی مثال می‌آورد که:

آن‌هایی که ابریشمبافی داشتند وزارت اقتصاد این کمک را می‌کرد که به شرکت تعاونی به نرخی که تمام شده بود، می‌داد. درصورتیکه در بازار شاید ۱۰۰ یا ۱۵۰ یا ۲۰۰ تومان گرانتر بود. ما این را می‌گرفتیم. ما واسطه بودیم، می‌دادیم به آن شرکت تعاونی، سفارش‌ها را هم می‌دادیم طبق بازاری که توی فروشگاه خودمان یا فروشگاه‌های دیگر می‌توانستند فروش کنند.

 

تأسیس فروشگاه صنایع‌دستی

در کنار تلاش برای توسعه‌ی تولید صنایع‌دستی و رفع مشکلات این بخش دکتر عالیخانی می‌گوید: «تصمیم گرفتیم که یک فروشگاه در خیابان تخت‌جمشید درست بکنیم و فراورده‌هایی را که به این تولید‌کننده‌های صنایع‌دستی در جاهای مختلف سفارش دادیم در آن مرکز به فروش برسانیم که تسهیلی در کارشان فراهم بشود.»

فروشگاه صنایع‌دستی وزارت اقتصاد، به‌گفته‌ی دکتر عالیخانی:

با استقبال عجیب مردم روبه‌رو شد، برای‌اینکه یک مرتبه کالاهایی را که در خانه‌ها دیده می‌شد از زمان قاجاریه داشتند و از آن پس فکر می‌کردند برای همیشه در ایران از میان رفته، دومرتبه در بازار دیدند. و در واقع هم این کالاها هیچ‌وقت از بین نرفته بود، ولی احیاناً شمار تولیدکنندگانش بهجای صدها یا هزاران نفر تبدیل شده بود به کمتر از ده نفر. بنابراین، این نوع فراورده‌های دستی مورد علاقهی مردم بود.

این فروشگاه صنایع‌دستی کم‌کم کل منطقه را به فروشگاه‌های صنایع‌دستی تبدیل کرد و هم‌اکنون یکی از مقاصد گردشگران داخلی و خارجی در دل پایتخت است.

با تلاش‌های خانم یگانگی و همکارانش تولیدات صنایع‌دستی در مناطق مختلف رشد پیدا کرد. به‌گفته‌ی خانم یگانگی: «کار جاجیم یکی از این کارهایی بود که داشت از بین می‌رفت، ما احیا کردیم. کار گلیم به‌واسطه‌ی اینکه رنگ‌های مصنوعی کار می‌کردند، همه‌ی آن‌ها را احیا کردیم…»

در یزد ۱۰هزار بافنده به‌صورت دستباف کار می‌کردند که به‌گفته‌ی خانم یگانگی: «به نان شب محتاج بودند، بایستی برای این‌ها یک کاری کرد که این‌ها بتوانند دستگاه‌هایشان را بهبود ببخشند.»

گزارش پیشرفت کارها هر دوسه ماه به فرح پهلوی داده می‌شد و در یکی از این جلسات خانم یگانگی پیشنهاد کرد که:

اقلاً برای یک سال دستور داده بشود که بچه‌های مدارس روپوش‌هایشان را از دستباف‌های ایرانی بگیرند و رنگ‌های به‌خصوص. آن موقع‌ها هم خدابیامرز خانم دکتر (فرخرو) پارسا وزیر آموزشوپرورش بود. این است که با بودن ایشان با دستور شهبانو و با کاری که ما کردیم در یک سال حقیقتاً بهاندازهای این‌ها رو آمدند که بعد از آن دیگر خودشان توانستند ماشینآلاتشان را عوض کنند.

دکتر عالیخانی می‌گوید: «یک اتومبیل در اختیارشان گذاشتیم که توانستند بیشتر نقاط ایران را بروند و مقدار زیادی فیش تهیه بکنند و بر آن اساس بتوانند تشخیص بدهند چه صنایع‌دستی در مملکت وجود دارد، چه مشکلاتی این‌ها دارند و چگونه می‌شود این‌ها را توسعه داد. قسمت اول کار، بنابراین، بیشتر بررسی و شناسایی کامل بود.»

همزمان مرکز صنایع‌دستی ایران در نمایشگاه‌هایی در پاریس، مونترال، فلورانس و چند شهر دیگر جهان شرکت کرد تا صنایع‌دستی ایران را معرفی کند، در داخل هم جذابیت صنایع‌دستی بیشتر شده و وضع تولیدکنندگان در حال بهترشدن بود. خانم یگانگی تعریف می‌کند که در سفری به یزد رفتم و صاحب شیرینی‌فروشی «خلیفه» دوسه جعبه شیرینی برای من فرستاده بود و رفتم آنجا و پرسیدم که به چه مناسبت برای من شیرینی فرستاده‌ای؟ گفت برای اینکه آنقدر وضع همه خوب شده که وضع من هم خوب شده است.

فرنگیس یگانگی در مقابل این پرسش که آیا بهترشدن اوضاع به‌خاطر فعالیت‌های مرکز صنایع‌دستی در وزارتخانه بود می‌گوید: «فعالیت‌های مرکز بود و رهبری شهبانو. برای‌اینکه می‌گویند آن چیزی که خسرو بپسندد هنر است. وقتی شهبانو در هرجا با لباس‌ها یا پارچه‌ی ایرانی یا سوزن‌دوزی‌های ایرانی می‌رفتند، خوب، خیلی‌ها جلب نظرشان می‌کرد.»

در کمتر از دو سال از شروع به کار خانم یگانگی و در سال ۱۳۴۵ مرکز صنایع‌دستی با پشتیبانی علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد، با بودجه‌ی مستقل تأسیس شد. به‌گفته‌ی دکتر عالیخانی: «وقتی‌که مطمئن شدیم که ما می‌توانیم کارمان را توسعه بدهیم من طرحی به سازمان برنامه بردم و اجازه‌ی قانونی هم گرفتم برای ایجاد مرکز صنایع‌دستی ایران.»

با آنکه فرنگیس یگانگی پیش از کار در صنایع‌دستی در شورای عالی جمعیت‌های زنان فعال بود و چند سال به‌عنوان دبیرکل فعالیت می‌کرد، اما می‌گفت کاری که او در شورای عالی جمیعت‌های زنان داشت از دست افراد دیگر هم برمی‌آمد، اما کاری که من در صنایع‌دستی کردم، ابتکارش دست خودم بود و وقتی دکتر عالیخانی مرا شناخت دستم را باز گذاشت تا بتوانم این بچه را خودم بزرگ کنم.

 

مدرسه و حجاب در مدارس زرتشتی

فرنگیس یگانگی در بیست‌ویکم اردیبهشت ۱۲۹۵ در تهران متولد شد. خودش می‌گوید:

من دختر بعد از هفت پسر بودم و روی این اصل پدرم چون خیلی علاقه به این داشت که همیشه به دخترها یک تمایز بیشتری بدهد، از همان اوان بچگی من به پدرم خیلی نزدیک بودم. زمانی‌که من به دنیا آمدم، پدرم که همه او را به نام ارباب کیخسرو (شاهرخ) می‌شناختند، نماینده‌ی مجلس شورای ملی بود و رئیس انجمن زرتشتیان تهران بود و در کارهای فرهنگی و دینی زرتشتیان علاوه بر کارهای سیاسیاش، فعالیت می‌کرد.

هشت سال بیشتر نداشت که مادرش، فیروزه فرهی، را از دست داد که با پدرش ۳۲ سال زندگی کرده بود. بیشتر برادرهایش در آن زمان برای تحصیلات به خارج رفته بودند و او به مدرسه‌ی ایرج رفت که مدرسه‌ی زرتشتی‌ها بود.

[در مدرسه‌ی زرتشتیان] سعی می‌شد که اولاً سر کلاس‌ها همه بیحجاب باشند و چون مدرسهای بود که برای ادیان دیگر هم باز بود، خوب، عدهای از مسلمانها با چادر می‌آمدند، ولی زرتشتیان همه بیچادر و بیحجاب بودند. تنها تجربهای که من از حجاب دارم موقعی بود که رفتم امتحان کلاس نهم را [بدهم، چون آن موقع این امتحان را وزارت فرهنگ برگزار می‌کرد] و در آنجا مجبور بودم که چادر بپوشم و این حقیقتاً برای من سخت بود، چون تیرماه امتحان می‌کردند و بایستی لباس آستینبلند بهاضافه‌ی چادر بهاضافه‌ی جوراب مشکی و کفش مشکی می‌رفتم سر کلاس.

این زمانی که خانم یگانگی به یاد می‌آورد پنج‌شش سالی قبل از ۱۷ دی ۱۳۱۴ در زمان رضاشاه بود که زنان و دختران ایرانی در استفاده از چادر و روبنده و روسری منع شدند و به کشف حجاب معروف شد.

بعد از پایان دوره‌ی کلاس نهم، چون مدرسه‌ی دخترانه‌ی زرتشتی‌ها «تا کلاس نهم بیشتر نداشت» به مدرسه‌ی آمریکایی رفت که میس دولیتل (جین دولیتل) رئیس آن بود. وقتی دوره‌ی دبیرستان را در سال ۱۳۱۲ در مدرسه‌ی آمریکایی تمام کرد، باز برای امتحان به وزارت معارف وقت رفت که «در آن زمان ما مجبور بودیم با چادر برویم».

در مدرسه‌ی زرتشتیان که پدرش، ارباب کیخسرو شاهرخ، راه‌اندازی کرده بود حجاب اجباری نبود و این مدرسه معلم مرد هم داشت.

[برای همین هم دختران مسلمان یا معلمان] بیرون [حجاب] می‌پوشیدند، می‌آمدند آنجا، ولی در مدرسه آزاد می‌گشتند مثل ماها. فکر می‌کنم مدرسه‌ی زرتشتیان اولین مدرسه‌ی ایرانی بود که حتی ورزش برای دختران گذاشت. البته مدرسه‌ی آمریکایی داشت، مدارس فرانسوی و انگلیسی داشتند، ولی مدرسه‌ی ایرانی نداشتند و معلم سال اول ما حتی مرد بود و بعد سال دوم معلم زنی پیدا کردند برای ما.

روش کار خانم یگانگی هم این بود که هرجا می‌رفت نمونه‌ی کارهای صنایع‌دستی را جمع می‌کرد و وقتی تعداد محصولات صنایع‌دستی زیاد شد، دکتر عالیخانی دستور داد تا سالنی را برای نمایش این کارها آماده کنند.

خانم یگانگی می‌گوید در میان زرتشتی‌ها «تساوی حقوق بین مرد و زن هست و حتی در اندرزهایی که از بزرگان آمده تأکید بر این می‌شود که باید زنان و دختران را بیشتر آموزش و تربیت داد، چون آن‌ها مادرانی هستند که بچه‌های آینده را می‌پرورانند.»

شاید بر همین مبنا بود که به‌گفته‌ی خانم یگانگی، اولین کلاس متوسطه‌ی زرتشتیان نیز برای دختران باز شد. دبیرستان فیروز بهرام در ابتدا مدرسه‌ی دختران بود و بعد پسران را به آنجا منتقل کردند و مدرسه‌ی انوشیروان دادگر ساخته شد و به دختران اختصاص پیدا کرد.

زرتشتیان در هر منطقه‌ای که زندگی می‌کردند مدرسه‌ی خودشان را داشتند و خانم یگانگی تعریف می‌کند که:

در یزد در تمام دهاتی که زرتشتی‌ها زندگی می‌کردند که ۳۲ ده بود حداقل تا دبستان مال زرتشتیان بود، برایاینکه به اسم نجسی و ناپاک بودند و کافربودن [زرتشتیان] یک اثر عجیبی می‌گذاشت روی بچه‌ها و برای این هرجایی یک گروه زرتشتی‌ها بودند که طبق آن برنامه یا هدفی که داشتند انجمن درست می‌کردند در آنجا یک دبستان حداقل در دهات و دبیرستان در شهر، آنجایی که زرتشتینشین بود مثل کرمان، یزد، تهران که البته در دبیرستانها و حتی در دبستانها در این شهرها مسلمانها [هم] شرکت می‌کردند، ولی بهندرت زرتشتی به مدارس غیرزرتشتی و مسلمان‌ها می‌رفت، البته بعدها در دوران سلطنت رضاشاه و سلطنت محمدرضاشاه… [زرتشتیان] به مدارس دیگر می‌رفتند با آن‌ها بدرفتاری نمی‌شد.

اما از دوران مدرسه خانم یگانگی تعریف می‌کند که در مسیر مدرسه در خیابان نادری افراد «به ما گاهی اوقات بد می‌گفتند. می‌گفتند بوی سوخته می‌آید، گبر پدرسوخته می‌آید. یعنی از بچگی حتی این‌طوری با ما رفتار می‌شد، چرا؟ چون ما حجاب نداشتیم، می‌فهمیدند که ما مسلمان نیستیم.»

 

محدودیت‌های زرتشتیان در میان مسلمانان

در سال ۱۳۱۲ در هفده‌سالگی با اردشیر یگانگی از فعالان اقتصادی ازدواج کرد و یک سال بعد به‌همراه شوهرش که در همدان اولین کارخانه‌ی چرم‌سازی را راه‌اندازی کرده بود به آن شهر رفت.

خانم یگانگی درباره‌ی برخورد جامعه‌ی مسلمان در دورانی که او به همدان رفت خاطره‌ای تعریف می‌کند و می‌گوید: «شوهر من آنجا صاحب موقعیتی بود. آنجا خانم‌ها که می‌آمدند به دیدن من خانم‌های مسلمان و تجار این‌ها. موقعی‌که من رفتم منزل یکی‌شان جلوی خود من به کلفت گفت استکان خانم را آب بکش.»

نُه سالی در همدان بود و به‌گفته‌ی خودش به‌خاطر همین مسائل «جز یکی‌دو تا فامیل روشنفکر مثل قره‌گوزلو و این‌ها با هیچ‌کس دیگر نمی‌شد روی این تعصبات آمدورفت کرد».

زرتشتیان در ایران همواره از سوی حکومت‌ها تحت‌ فشار بودند. در دوره‌ای اجازه نداشتند در شهرها ساکن باشند و معمولاً در حاشیه‌ی شهرها زندگی می‌کردند و در شهرهایی مثل یزد و کرمان مناطقی به نام «گبرمحله» وجود داشت. آن‌ها سال‌ها برای زندگی در ایران جزیه می‌دادند.

کیخسرو شاهرخ پدر فرنگیس با کمک پارسیان هند اولین مدارس را در کرمان راه‌اندازی کرد و در آن زمان عبدالحسین‌میرزا فرمانفرما والی کرمان بود. او از کیخسرو شاهرخ خواسته بود به فرزندانش انگلیسی درس بدهد. به‌گفته‌ی خانم یگانگی پدرش چند جلسه می‌رود و «به فرمانفرما می‌گوید من نمی‌توانم دیگر بیایم. می‌پرسد چرا؟ می‌گوید چون‌که من مطابق اصولی که در اینجا هست نمی‌توانم سوار اسب بشوم و راه دور است».

فرمانفرما می‌گوید تو با اسب بیا من مشکل را حل می‌کنم، اما وقتی کیخسرو شاهرخ سوار بر اسب از محله‌ای رد می‌شود، عده‌ای از مسلمانان معترض می‌شوند و سرانجام با دستور فرمانفرما و تنبیه یکی از سردسته‌های معترضان این مانع برداشته می‌شود. خانم یگانگی می‌گوید:

می‌گفتند که هیچ زرتشتی نباید سوار خر یا اسب بشود که بر یک مسلمان مسلط باشد یعنی بالاتر باشد. تا این حد تعصب بود… زرتشتی‌ها مجبور بودند لباس‌هایشان را مخصوص بپوشند. زن‌های زرتشتی که مقنعه می‌پوشیدند و لباس مخصوص داشتند. مردها هم فقط بایستی لباس سفید یا رنگ نخودی بپوشند. روی این اصل است که به زبان زرتشتی به زرتشتی‌ها می‌گویند جامهسپید و به مسلمانها می‌گویند جامهسیاه.

به‌گفته‌ی خانم یگانگی، زرتشتی‌های یزد تا همین اواخر حمامشان جدا بود، سلمانی جدا داشتند و «خیلی از اوقات مثلاً میوه را زرتشتی‌ها نمی‌توانستند دست بزنند، چون تر بود».

خانم یگانگی می‌گوید: «پس از تولد سه فرزندم به دانشگاه تهران رفتم و به اخذ درجه‌ی لیسانس نائل شدم و پس از درگذشت شوهرم برای ادامه‌ی فوق‌لیسانس در رشته‌ی علوم اجتماعی به آمریکا رفتم.»

در سال ۱۳۳۲ اردشیر یگانگی به‌دلیل ابتلا به دیابت درگذشت و فرنگیس تصمیم گرفت که وقت خود را وقف کمک به زنان و توانمندسازی آن‌ها بکند.

 

فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی

هدف فقط تولید صنایع‌دستی نبود، بلکه شرایط اقتصادی به‌گونه‌ای بود که فرزندان خانواده‌هایی که صنایع‌دستی تولید می‌کردند حاضر نبودند کار پدرانشان را ادامه دهند، چون صنایع‌دستی اقتصادی نبود و بخشی از این صنایع داشت از بین می‌رفت.

سرمشق فرنگیس یگانگی در فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی آن‌طور که خودش تعریف می‌کند پدرش، ارباب کیخسرو، بود. ارباب کیخسرو، ضمن ساخت مدارس زرتشتی در کرمان و تهران، رئیس انجمن زرتشتیان تهران بود و سی سال نماینده‌ی زرتشتیان در مجلس شورای ملی بود. او علاوه ‌بر این، عضو انجمن آثار ملی بود و هشت سال تمام بین تهران و توس در رفت‌وآمد بود تا آرامگاه فردوسی را بسازد. فرنگیس هم کارهای اجتماعی را در زمانی که همدان بود شروع کرد.

[در آن زمان] قحطی عجیبی [بود] و یک خانمی بود آمریکایی به اسم میس اندرسون (میسیونر آمریکایی که در مدرسه و بیمارستان آمریکایی در همدان کار می‌کرد)، چون با من معاشرت داشت… من را برد به پرورشگاه شهرداری و این پرورشگاه …در حدود صد و اندی بودند. این‌ها جز یک پیراهن دراز چیزی تنشان نبود. معلوم بود که چقدر کمبود غذایی دارند و بیمارند.

همین باعث شد تا فرنگیس گروهی از زنان مدیران شهر همدان را جمع کند و «اولین جلسه را تشکیل دادیم در منزل ما و گروهی از خانم‌ها با ما همکاری کردند که تا موقعی که من همدان بودم مسئول آن قسمت پرورشگاه ایتام آنجا بودم.»

وقتی از همدان به تهران برگشت، به انجمن حمایت مادران و کودکان پیوست و مدتی در آنجا به کودکان بی‌سرپرست کمک می‌کرد. انجمن زنان زرتشتی را بنیان گذاشت و کم‌کم وارد فعالیت‌های اجتماعی زنان شد و به عضویت شورای زنان ایران درآمد که در آن صفیه فیروز و صدیقه دولت‌آبادی فعالیت داشتند. اعضای جمعیت «آن موقع جمعیت فعالی بودند از نقطه‌نظر شناساندن حقوق زن».

در آن زمان، علاوه بر شورای زنان، جمعیت راه نو و انجمن معاونت زنان شهر تهران هم بود که اعضایش در شورای زنان نیز فعال بودند و جمعیت راه نو که بسیاری از اعضای سازمان‌های دیگر در آن عضو بودند، اگرچه کار خیریه می‌کردند، اما به‌گفته‌ی مهرانگیز دولتشاهی یکی از بنیانگذاران این نهاد هدفش «حقوق زنان» بود.

در سال ۱۳۳۸ شورای عالی جمعیت‌های زنان زیر نظر اشرف پهلوی تشکیل شد. چند سال بعد وقتی زنان حق رأی گرفتند و فعالیت آن‌ها بیشتر شد در سال ۱۳۴۵ تشکل دیگری باز هم زیر نظر اشرف پهلوی به نام سازمان زنان تشکیل شد و بر همین مبنا جمعیت‌ها و شعبه‌های شهرستان‌ها منحل شد و در سازمان زنان ادغام شد.

فرنگیس یگانگی در شورای عالی جمعیت‌های زنان به‌عنوان اولین دبیرکل فعالیت داشت. در این شورا چهارده جمعیت شرکت داشتند، «دوتا از سازمان یهودی‌ها بودند، دو تا ارامنه و ما زرتشتی‌ها و بقیه‌ی آن مال مسلمان‌ها بود».

فعالیت‌های خیریه در اکثر نهادهای زنان پررنگ بود. خانم یگانگی می‌گوید: «تمام این جمعیت‌هایی که برای حقوق زنان کار می‌کردند، یک قسمتش این بود که در قسمت‌های خیریه کاری بکنند و خودی نشان بدهند که قبول بشوند.»

اعضای این جمعیت‌ها هر کدام «بنا بر اساسنامه و مرامنامه‌ خودشان کارهایشان را می‌کردند، از طریق خیریه یا فرهنگی، ولی در آنجا بیشتر قدرت‌ها جمع می‌شد برای گرفتن حقوق سیاسی و روی این اصل این جمعیت تشکیل شد».

رئیس این مجموعه اشرف پهلوی بود و بعد از برگزاری انتخابات برای این نهاد دو دبیر تعیین شد که فرنگیس یگانگی به‌عنوان دبیر اول انتخاب شد. در این زمان به‌گفته‌ی خانم یگانگی: «تمرکز کارهای سیاسی داده شد به شورای عالی جمعیت‌های زنان ایران، یعنی اگر هرکدام از جمعیت‌ها مثلاً قسمت فرهنگی یا خیریه یا هرچیزی را داشتند نگاه داشتند، ولی دیگر سیاست کار مربوط به حقوق زنان از شورای عالی جمعیت‌های زنان ایران بود.»

در این دوره، به‌گفته‌ی خانم یگانگی، چهره‌های برجسته‌ی آن دوره مانند ‌هاجر تربیت، صدیقه دولت‌آبادی، بدرالملوک بامداد، مهرانگیز دولتشاهی، نیره ابتهاج سمیعی، فرخ‌رو پارسا، مهری آهی و… شرکت داشتند.

در آن زمان بین زنان رقابت وجود داشت، اما خانم یگانگی که زرتشتی بود می‌گوید مهم‌ترین کار این نهاد «حقوق زن» بود و اینکه «افراد چه پست‌هایی را می‌توانند بگیرند. خوب این شامل حال من نمی‌شد چون مطابق قانون مملکت ما یک وکیل می‌توانستیم بدهیم، وزیر هم که حق نداشتیم بشویم.»

مخالفت با ورود زنان به عرصه‌ی اجتماعی و سیاسی زیاد بود و خانم یگانگی تعریف می‌کند که به‌همراه مهرانگیز دولتشاهی در جلسه‌ای درباره‌ی حقوق زنان شرکت کرده بود و در آنجا یکی از نمایندگان مجلس گفت: «اگر کار این مملکت باید به دست خانم‌ها بیفتد آن‌ها تا بخواهند… سرخاب و سفیدابشان را به‌اصطلاح بزنند و بیایند که کار مملکت خوابیده.»

هدف زنان حضور در عرصه‌ی سیاسی بود و آن‌ها با حضور در خیریه‌ها درایت خود را نشان داده بودند، برای همین هم این بار تمرکز خود را بر حقوق خانواده گذاشتند تا به‌گفته‌ی خانم یگانگی «اگر حقوق سیاسی را زن‌ها بگیرند که نفوذ بیشتری توی مجلس پیدا بکنند و روی قانون‌گذاری بقیه دیگر را هم بهتر می‌توانند نتیجه‌گیری بکنند که دیدیم همین‌طور هم شد، اول خانم‌ها حقوق سیاسی گرفتند و بعد از آنجا شروع شد.»

بعد از خرداد ۱۳۴۲ به‌دلیل فعالیت زنان گروهی از زنان تهدید به مرگ شدند و به‌گفته‌ی خانم یگانگی گفته شد که «کشتن آن‌ها واجب است، یکی مهرانگیز دولتشاهی، یکی نیره سعیدی که آن دو تا از مسلمان‌ها بودند و یکی هم فرنگیس که اصلاً زرتشتی است و آمده مسلمان‌ها را گمراه می‌کند.»

در آن زمان دفتر جمعیت در دفتر اشرف پهلوی در سازمان شاهنشاهی بود. سرانجام حق رأی‌دادن و انتخاب زنان به‌عنوان نماینده به نتیجه رسید و در انتخابات ۲۱ شهریور سال ۱۳۴۲ نخستین‌بار زنان به‌عنوان رأی‌دهنده و کاندیدا در انتخابات شرکت کردند.

سه سال خانم یگانگی دبیر شورای زنان بود و خودش می‌گوید: «هیچ‌وقت در عمرم سیاسی نبودم. وقتی دیدم دیگر کار به اینجا رسیده است که بیشتر روی کارهای سیاسی، نه حقوقی و فرهنگی کار می‌کنند، این است که دیگر ادامه‌ی کار را قبول نکردم.»

البته فعالیت‌های شورای عالی جمعیت‌ها بیشتر در تهران بر فعالیت‌های سیاسی تمرکز داشت و دفاتر جمعیت‌ها در شهرستان‌ها در کارهایی نظیر مبارزه با بی‌سوادی و امور خیریه فعال بودند. به‌گفته‌ی خانم یگانگی، دفاتر شهرستانی«مجبور بودند مطیع سیاست مرکز باشند».

بعد از آن، شورای عالی تبدیل به سازمان زنان شد، اما خانم یگانگی دیگر فعالیتی در آن نداشت و به وزارت اقتصاد رفته بود که علینقی عالیخانی وزیر آن بود و با یک تیم تکنوکرات تلاش داشتند تا به توسعه‌ی کشور کمک کنند. دوره‌ای که در دهه‌ی ۱۳۴۰ به دوره‌ی طلایی اقتصاد ایران معروف شد. مرکز صنایع‌دستی که فرنگیس یگانگی راهاندازی کرد مقدمه‌ی توسعه‌ی صنایع‌دستی در ایران شد و صنایع‌دستی بعد از یک دوره‌ی رکود دوباره جان گرفت.

مهرانگیز دولتشاهی، اولین سفیر زن ایران، در گفت‌و‌گو با تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد درباره‌ی فعالیت‌های فرنگیس یگانگی در صنایع‌دستی می‌گوید: «در تمام مملکت این هنرها را جمع می‌کرد… آدم‌هایی را می‌بردند که این هنرهای محلی را تشویق بکنند و نمونه‌های خوب بدهند، اشخاص را وادار بکنند که با مواد خوب کار بکنند که جنسشان بهتر فروش برود. چند تا فروشگاه‌های خیلی خوب در تهران داشتند که دائماً این صنایع ایرانی را به فروش می‌رساند.»

همزمان با فعالیت‌های اجتماعی خانم یگانگی در سال ۱۳۳۷ با کمک مالی خانواده در محوطه‌ی انجمن زرتشتیان تهران کتابخانه‌ی یگانگی را راه‌اندازی کرد که بیش از ۱۴هزار کتاب تخصصی فرهنگ و تمدن ایران باستان و فرهنگ زرتشتی در خود دارد. ایران باستان از جمله علایق خانم یگانگی بود و از اولین انجمن‌هایی که او در ایران برپا کرد انجمن فرهنگ ایران باستان بود که جلسات منظمی با حضور استادان و پژوهشگران برگزار می‌کرد. او بعد از انقلاب وقتی به آمریکا رفت همچنان به علایق دوره‌ی جوانی خود وفادار بود و کتابخانه‌ی یگانگی-کیخسرو شاهرخ را در مرکز زرتشتیان کالیفرنیا بنیاد نهاد. فرنگیس یگانگی در ۲۲ بهمن سال ۱۳۸۸ در ۹۳سالگی در لس‌آنجلس درگذشت.


منابع:

مهناز افخمی (۱۹۸۳) گفت‌وگو با فرنگیس (یگانگی) کیخسرو شاهرخ، بنیاد مطالعات ایران برنامه‌ی تاریخ شفاهی. لس‌آنجلس.

حبیب لاجوردی (۱۹۸۴) گفت‌وگو با علینقی عالیخانی، تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه ‌هاروارد.

عفوشدگان اعتراضات اخیر “برای ادامه محاکمه احضار شده‌‌اند”

علی مجتهدزاده، وکیل دادگستری در روزنامه اعتماد نوشته که نه تنها خبری از مختومه شدن پرونده معترضان بازداشتی که مشمول عفو گسترده بهمن ماه شده بودند نیست، بلکه پرونده این افراد وارد مراحل بعدی دادرسی قضایی شده است.علی مجتهدزاده، وکیل دادگستری در یادداشتی که در روز شنبه ۱۹ فروردين در روزنامه اعتماد نوشته، به خلف وعده مسئولان قضایی جمهوری اسلامی در اعلام خبر عفو متهمان حوادث خیزش ۱۴۰۱ ایران پرداخته است.

او در مقاله خود نوشته است که “نه تنها خبری از مختومه شدن پرونده افراد زيادی از متهمانی كه مشمول عفو گسترده بهمن ماه شده بودند نيست، بلكه پرونده اين افراد وارد مراحل بعدی دادرسی قضايی نيز شده است و بيم محكوميت و مجازات آنها می‌رود.”

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

مجتهدزاده می‌نویسد، بخشی از افرادی كه به آن‌ها گفته شده بود مورد عفو قرار گرفته‌اند اینک بر خلاف آن همه اخبار و تبليغات انجام شده در بهمن ماه، بايد در انتظار محاكمه يا حتی مجازات خود باشند.

او این تصمیم را به بخشی از رده‌های ميانی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی و همچنين ضابطان قضايی حکومت ایران نسبت می‌دهد که به گفته او، چشم خود را بر آنچه که عفو رهبری خوانده می‌شود بسته‌اند و بر پيگيری پرونده و محاكمه افراد مشمول عفو، اصرار دارند.

این وکیل دادگستری می‌نویسد: «روزی يک دستور با آن همه تبليغات و تعريف و تمجيد عمومی و گزارش‌های مختلف رسانه‌ای در عالی‌‌ترين سطح كشور صادر شد و روز ديگر بی‌سر و صدا و در سكوت، بر خلاف همان دستور اقدام می‌‌شود.»

مجتهدزاده در مقاله خود اشاره می‌کند که “اثر مخرب و خطرناكی كه به جريان انداختن مجدد پرونده متهمان عفو شده در پی دارد آن‌قدر می‌تواند زياد باشد كه می‌‌شود آرزو كرد ‌ای كاش آن عفو صادر نمی‌شد و در پی‌ آن، اين پرونده‌ها دوباره اين‌چنين به جريان نمی‌‌افتادند.”

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

به گفته این وکیل دادگستری، انجام چنین کاری سوای آثار منفی اجتماعی و سياسی، از نظر حقوقی نيز دارای اشكالات اساسی است و انطباقی با موازين حقوقی و قوانين ندارد.

محسنی‌اژه‌ای، رئیس قوه قضاییه حکومت ایران روز دوشنبه ۲۲ اسفند گفته بود که از بین عفوشدگان بهمن ماه، ۲۲ هزار نفر از بازداشت‌شدگان حوادث مرتبط با اعتراضات خیزش ۱۴۰۱ بوده‌اند که به گفته او، یا محکومیت پیدا کرده بودند و یا قبل از محکومیت، مورد عفو قرار گرفته‌اند.

در پی افزایش تنش با ایران زیردریایی آمریکا راهی خاورمیانه شد

ارتش آمریکا روز شنبه ۱۹ فروردین از اعزام زیردریایی “یو‌‌اس‌اس فلوریدا” به خاورمیانه خبر داد. این زیردریایی که با سوخت هسته‌ای کار می‌کند حامل ۱۵۴ موشک هدایت‌شونده “تاماهاوک” است.تیموتی هاوکینز، از سخنگویان ارتش آمریکا از اعزام زیردریایی “یو‌‌اس‌اس فلوریدا” به خاورمیانه خبر داد. به گفته او، این زیردریایی که با سوخت هسته‌ای کار می‌کند و حامل ۱۵۴ موشک هدایت‌شونده “تاماهاوک” است، اینک از کانال سوئز عبور کرده است.

هاوکینز بدون اینکه در خصوص هدف ایالات متحده آمریکا از اعزام این زیردریایی اظهار نظر کند اعلام کرد که این زیردریایی به منظور پشتیبانی از ناوگان پنجم آمریکا و حفظ ثبات خلیج فارس و دریای عمان به این منطقه اعزام شده است.

ناوگان پنجم آمریکا مستقر در بحرین مسئولیت حفظ امنیت خلیج فارس، تنگه هرمز، دریای عمان، دریای سرخ، خلیج عدن و قسمتی از اقیانوس هند را بر عهده دارد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

اعزام این زیردریایی به دنبال تصمیم آمریکا مبنی بر تمدید ماموریت ناوگروه هواپیمابر جورج دبلیو بوش و در پی حملات نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی به پایگاه‌های ایالات متحده آمریکا در خاک سوریه صورت می‌گیرد.

بالا گرفتن تنش پس از حمله پهپادی به پایگاه آمریکا در سوریه

اعزام این زیردریایی در میانه افزایش تنش‌ میان آمریکا و ایران صورت گرفته است. یک روز پس از حمله پهپادی نیروهای نیابتی ایران به پایگاه آمریکا در نزدیکی حسکه سوریه و کشته شدن یک پیمانکار و زخمی شدن پنج نیروی دیگر آمریکایی، روز جمعه ۲۴ مارس یک پایگاه نیروهای آمریکایی در شمال شرقی سوریه باز هم هدف حمله موشکی قرار گرفت.

اگرچه مقام‌های آمریکایی اعلام کردند که این حمله تلفاتی در بر نداشت، اما جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا در گفتگو با شبکه سی‌ان‌ان اظهار کرد که آمریکا از نیروهای خود در سوریه محافظت خواهد کرد. او افزود، ایالات متحده در پی جنگ با ایران نیست، اما در حمایت و حفاظت از نیروهایش درنگ نخواهد کرد.

نیروهای آمریکایی در پاسخ به این حملات، به مواضع نیروهای نیابتی مورد حمایت ایران حمله کردند. بر اساس گزارش‌ها بر اثر این حملات، تعدادی از شبه‌نظامیان وابسته به حکومت ایران کشته شدند.

در همین حال پرس‌تی‌وی، شبکه انگلیسی‌زبان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ادعا کرد که در حمله آمریکا هیچ نیروی ایرانی کشته نشده و برخلاف آنچه که ایالات متحده می‌گوید، “در این عملیات پایگاه نظامی نیروهای وابسته به ایران هدف واقع نشده بلکه به مرکز توسعه روستایی و غلات در نزدیک فرودگاه نظامی دیرالزور حمله شده است.”

خبرگزاری فرانسه تعداد تلفات نیروهای وابسته به سپاه پاسداران در جریان حمله تلافی‌جویانه آمریکا در سوریه را ۱۴ تن اعلام کرده بود اما گزارش دیده‌بان حقوق بشر سوریه، از کشته شدن ۸ تن از نیروهای نیابتی وابسته به ایران حکایت داشت.

بر اساس گزارش رویترز، نیروهای آمریکایی از شروع سال ۲۰۲۱ تا کنون، حدود ۷۸ بار هدف حمله نیروهای وابسته به ایران قرار گرفته‌اند.

پیام هشدار ارتش ایران به هواپیمای نیروی دریایی آمریکا

ارتش جمهوری اسلامی هفته گذشته در روز ۱۳ فروردین ، با انتشار بیانیه‌ای مدعی شده بود که به یک “هواپیمای جاسوسی” آمریکا درون مرزهای دریایی ایران در دریای عمان اخطار داده است.

بر اساس اعلام رسانه‌های وابسته به حکومت ایران، این هواپیما از نوع EP-3E متعلق به نیروی دریایی آمریکا بوده و از آن به منظور رصد و جاسوسی استفاده می‌شود.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

اعزام زیردریایی مجهز به موشک؛ “پیام روشنی برای تهران”

جو بوچینو، سخنگوی ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام)، روز دوازدهم فروردین اعلام کرده بود: «تمدید ماموریت ناوگروه جورج دبلیو. بوش که شناورهای یواس‌اس لیته گالف، یواس‌اس دلبرت دی.بلک و یواس‌ان‌اس آرکتیک را شامل می‌شود، امکان تقویت توانایی‌های سنتکام به منظور واکنش به رخدادهای احتمالی در منطقه خاورمیانه را فراهم می‌کند.»

اگرچه ایالات متحده صراحتا هدف اعزام زیردریایی “یو‌‌اس‌اس فلوریدا” به خاورمیانه را اعلام نکرده است اما ارسال این زیردریایی حامل ۱۵۴ موشک هدایت‌شونده “تاما‌هاوک” با برد ۲۵۰۰ کیلومتر، که پیش‌تر در سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۱۸ در حمله نظامی به عراق در دوران صدام حسین و برنامه سلاح‌های شیمیایی سوریه به کار گرفته شده بود می‌تواند حاوی پیام روشنی برای تهران ارزیابی شود.

ورود مقام‌های عربستان به ایران برای ازسرگیری روابط

مقام‌های عربستان سعودی در تلاش برای بازگشایی سفارت و کنسولگری این کشور در تهران و مشهد وارد ایران شده‌اند. این اقدام پس از میانجی‌گری چین برای ترمیم روابط میان این دو قدرت خاورمیانه صورت می‌گیرد.وزارت خارجه عربستان و رسانه‌های ایران خبر از ورود هیأتی متشکل از مقام‌های این کشور جهت بررسی سازوکارهای بازگشایی سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد داده‌اند.

این نخستین سفر یک هیأت سعودی به ایران پس از امضای توافق بازگشایی متقابل سفارت‌خانه‌های دو کشور است.

در پی این توافق که با میانجی‌گری چین به دست آمد احمد امیرآبادی، رئیس گروه دوستی و پارلمانی ایران و چین در مجلس شورای اسلامی به خبرگزاری ایرنا گفت که “تا دو ماه آینده سفارت‌خانه‌های ایران و عربستان بازگشایی می‌شود.”

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

پس از مذاکرات علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران با همتای عربستانی خود در چین نیز در بیانیه‌ای که در ۱۹ اسفند امضا شد آمده بود که دو کشور روابط دیپلماتیک خود را حداکثر ظرف دو ماه از سر خواهند گرفت و سفارت‌خانه‌ها و نمایندگی‌ها بازگشایی خواهند شد.

پس از آن حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران برای مذاکره با فیصل بن فرحان، همتای عربستانی خود وارد چین شد که حاصل این دیدار بیانیه‌ای مشترک بود.

امیرعبداللهیان در یادداشتی که پس از این دیدار منتشر کرد نوشت: «شروع روابط رسمی دیپلماتیک تهران -ریاض، ازسرگیری حج عمره، همکاری اقتصادی و تجاری، بازگشایی سفارتخانه‌ها و سرکنسولگری‌ها و تأکید بر ثبات، امنیت پایدار و توسعه منطقه، موضوعات مورد توافق و دستور کار مشترک است.»

روابط عربستان با ایران از سال ۲۰۱۶ پس از حمله به سفارت این کشور در تهران قطع شد.

درآمد ۱۳ میلیارد یورویی کلیساهای آلمان در سال ۲۰۲۲

کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند که دو کلیسای کاتولیک و پروتستان آلمان، با در نظر گرفتن تغییرات جمعیتی و همچنین کاهش روزافزون تعداد اعضای خود، با کاهش چشمگیر در آمد مواجهند و در آینده مجبور به صرفه‌جویی خواهند شد.نتایج یک بررسی موسسه اقتصاد آلمان (IW) نشان می‌دهد که دو کلیسای کاتولیک و پروتستان (انجیلی) این کشور در سال ۲۰۲۲، در حدود ۱۳ میلیارد یورو از محل مالیات‌ها درآمد داشته‌اند.

بر اساس این مطالعه، سهم کلیسای کاتولیک از این میزان، حدود ۶.۸ میلیارد یورو و کلیسای پروتستان، ۶.۱ میلیارد یورو بوده است.

اگرچه که این میزان، در مقایسه با سال گذشته افزایش ۲۰۰ میلیون یورویی نشان می‌دهد اما بر اساس نظر کارشناسان، درآمد کلیساهای این کشور با در نظر گرفتن عواملی همچون خروج مسیحیان و کاهش اعضاء، و همچنین تغییرات جمعیتی در آینده با بحرانی بی‌سابقه روبرو خواهد شد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

مالیات مسیحیان به عنوان منبع درآمد کلیسا

در آلمان پرداخت “مالیات کلیسا” برای پروتستان‌ها و کاتولیک‌های عضو گروه‌های دینی الزامی است و دولت این کشور بر اخذ و نحوه هزینه آن نظارت دارد. به همین دلیل، ریزش اعضا می‌تواند به کاهش چشم‌گیر درآمدهای کلیسا‌ها منجر شود و پیامدهای پیش‌بینی نشده‌ای به دنبال داشته باشد.

کلیسای پروتستان آلمان در ماه مارس جاری اعلام کرده بود که سال گذشته در حدود ۵۷۵ هزار نفر از اعضای خود را از دست داده است و ۳۸۰ هزار نفر از این میزان کاهش، مربوط به افرادی است که به اختیار خود خواستار خروج از کلیسا شده‌اند.

بر این اساس، این نخستین باری است که تعداد ریزش‌‌ها و خروج افراد از کلیسا، از تعداد درگذشتگانی که به دلیل فوت، از دایره اعضای کلیسا خارج می‌شوند، بیشتر شده است.

آمارها حاکی از ‌آنند که در پایان سال ۲۰۲۲، در حدود ۱۹ میلیون آلمانی عضو کلیسای پروتستان بوده‌اند. این گزارش همچنین نشان می‌دهد که تعداد اعضای کلیسای کاتولیک نیز با حدود ۷۲۵ هزار کاهش، به حدود ۲۱ میلیون نفر رسیده است.

گزارش موسسه اقتصاد آلمان (IW) همچنین با در نظر گرفتن عواملی همچون تورم اشاره می‌کند که در صورت ادامه این روند، درآمد کلیسا از محل مالیات کاهش خواهد یافت و انتظار می‌رود که این رقم در سال ۲۰۲۷، به حدود ۱۱.۳ میلیارد یورو برسد که تقریبا ۴ درصد از سال ۲۰۲۲، و ۱۱ درصد از سال ۲۰۱۹ یعنی پیش از بحران کرونا کمتر خواهد بود.

ریزش شدید تعداد مسیحیان از سال ۱۹۹۰

بر اساس آمارها، روند کاهشی اعضای کلیسا در آلمان، از چند دهه پیش تا کنون شیب تندی را تجربه کرده است. اگر مبنا را سال ۱۹۹۰ بگیریم که در آن بیش از ۷۲ درصد از جمعیت آلمان عضو یکی از این دو کلیسای کاتولیک یا پروتستان بودند، اینک شاهد آنیم که برای مثال، در بهار ۲۰۲۲ برای نخستین بار طی قرن‌ها، این تعداد به زیر ۵۰ درصد سقوط کرده است.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

اگرچه انگیزه‌ها و دلایل افراد برای خروج از کلیسا متفاوت است اما برخی از کارشناسان از جمله روبرت استپهانوس، مدیر انجمن خدمات رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی در خصوص مطالعات دینی (REMID)، عدم تمایل به پرداخت مالیات، و همچنین اعتراض به چگونگی برخورد با رسوایی‌های مربوط به سوءاستفاده‌های متعدد در کلیسا را از جمله دلایل این ریزش چشم‌گیر ارزیابی می‌کنند.

جبران کسری مالی با کاهش خدمات و فروش دارایی‌ها

کلیساهای آلمان با وجود این که گزارش‌های مبنی بر ریزش در تعداد مسیحیان ثبت شده را می‌پذیرند، اما علت کاهش پیروان خود را عمدتا با تغییرات بافت جمعیتی و پیرشدن جمعیت مرتبط می‌دانند.

آندریاس پوتمان، کارشناس امور کلیسا پیش از این با رد این استدلال گفته بود که توضیحات کلیسا درباره کاهش اعضا نوعی ساده‌انگاری است و واقعیت این است که “ایمان و اعتقاد دینی” در خانواده‌ها، جوامع و مدارس کاهش پیدا کرده و تضعیف شده است. به باور او، کاتولیک‌ها و پروتستان‌های جوان در قدیم بیشتر به کلیسا می‌رفتند اما امروزه اما این موارد کمتر اتفاق می‌افتد.

کاهش قابل توجه درآمدهای کلیسا از محل مالیات، طبیعتا دامنه عمل کلیساها را محدود خواهد کرد. از این رو پیش‌بینی می‌شود که کلیساها این شکاف در تامین مالی را از راه‌های دیگری پر کنند‌، برای نمونه با کاهش خدمات خود و یا با درآمدزایی از طریق فروش دارایی‌های متعلق به کلیسا.

فروش تسلا در رقابت با خودروهای چینی عقب مانده است

تسلا همچنان با فاصله اندکی بزرگترین تولیدکننده خودروهای برقی در جهان است. فروش این خودروها اما آنچنان که انتظار می‌رفت بالا نرفته، بازار رقابت داغ است و ایلان ماسک گفته برای بالابردن فروش حاضر است از سوددهی صرف‌نظر کند.شرکت خودروسازی تسلا برای دومین بار در سال جاری میلادی قیمت تمامی خودروهایش را کاهش داد. این شرکت اعلام کرده که گرانترین مدل‌های تسلا؛ S و X هرکدام پنج هزار دلار ارزانتر شدند. علاوه بر این یک مدل اولیه Y نیز هم‌اکنون با قیمتی زیر ۵۰ هزار دلار قابل خریدن است.

ایلان ماسک، رییس و موسس تسلا اعلام آمادگی کرده که برای بالا رفتن فروش از سوددهی چشم‌پوشی کند. تسلا در ماه ژانویه قیمت‌هایش برای تمامی تولیدات خود را حدود ۲۰ درصد کاهش داد. تاثیر این اقدام اما آنطور که انتظار می‌رفت، زیاد نبود.

بیشتر بخوانید: آینده خودروهای برقی در اروپا

در سه ماهه اول سال جاری تحویل خودروهای تسلا تنها چهار درصد نسبت به سه ماهه قبل افزایش یافت و به ۴۲۲ هزار و ۸۷۵ دستگاه رسید. حدود ۱۸ هزار خودروی تولیدشده اما خریداری پیدا نکردند.

تسلا در ماه مارس یک بار دیگر قیمت‌ها را کاهش داد اما این کاهش قیمت برای مدل‌های S و X چندان موفقیتی در پی نداشت. از این دو مدل تسلا تنها ۱۰ هزار و ۶۹۵ دستگاه در سه ماهه اول به فروش رفت که پایین‌ترین سطح از سه ماهه سوم سال ۲۰۲۱ به این سو بود.

بیشتر بخوانید: از هر شش خودروی برقی در جهان یکی ساخت آلمان است

تسلا اما همچنان با اندکی فاصله بزرگترین تولیدکننده خودروهای کاملا برقی در سراسر دنیاست اما رقابت با سرعت غیرقابل انتظاری بالا می‌رود.

کارخانه چینی BYD که خودروهای برقی تولید می‌کند در ماه مارس رشد فروش کاملا محسوس‌تری از تسلا داشته است. فروش خودروهای این کارخانه در ماه مارس به ۲۰۶ هزار و ۶۷۰ دستگاه رسید که رشدی ۹۸ درصدی را نشان می‌دهد. از این تعداد ۱۰۲ هزار و ۶۷۰ خودرو کاملا برقی هستند.

در سه ماهه اول امسال BYD از رشد ۸۵ درصدی فروش خودروهای صددرصد برقی‌اش خبر داده است: ۲۶۴ هزار و ۶۴۷ دستگاه.

صعود شاگردان مریم آزمون به دور دوم انتخابی المپیک پاریس

تیم ملی فوتبال زنان ایران به دور دوم مرحله انتخابی مسابقات المپیک ۲۰۲۴ پاریس صعود کرد. شاگردان مریم آزمون، در دور دوم مسابقات با رقبای نامدارتری دیدار خواهند کرد.تیم ملی فوتبال زنان ایران در دومین رویارویی با تیم میانمار به تساوی یک بر یک دست یافت.

ایران در بازی نخست با تک‌گل افسانه چترنور موفق شد از سد حریف خود بگذرد. در بازی دو تیم که امروز شنبه ۱۹ فروردین برگزار شد نیز این بار نگین زندی بود که در دقیقه ۱۳ موفق شد تک‌گل ایران در این مسابقه را به ثمر برساند.

پیش از این قرار بود ایران، بنگلادش، میانمار و مالدیو در گروه B به مصاف هم بروند اما با انصراف بنگلادش و مالدیو پیش از شروع مسابقات، تکلیف تیم صعود کننده به نتیجه جدال رفت و برگشت ایران و میانمار موکول شد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

با اتمام دو رویارویی ایران و میانمار و کسب یک برد و یک تساوی به سود شاگردان مریم آزمون، حالا این تیم در دور دوم مسابقات با تیم‌های نامدارتری دیدار خواهد کرد.

در مرحله دوم انتخابی المپیک ۲۰۲۴ پاریس، هفت تیم صعود کرده از دور اول مسابقات با حضور تیم‌های ژاپن، چین، کره جنوبی، استرالیا و کره شمالی در سه گروه چهار تیمی به مصاف هم می‌روند.

در پایان این مرحله از مسابقات در نهایت دو نماینده قاره آسیا در مسابقات المپیک مشخص خواهند شد.

افزایش تنش‌ در پی حمله پهپادی ترکیه به فرودگاه سلیمانیه عراق

رسانه‌های اقلیم کردستان عراق هدف حمله پهپادی ترکیه به فرودگاه سلیمانیه را مظلوم عبدی، فرمانده نیروهای دموکراتیک سوریه اعلام کرده‌اند که افرادی از ارتش آمریکا نیز او را همراهی می‌کرده‌اند. در این حمله کسی آسیب ندید.در پی انتشار گزارش‌هایی مبنی بر حمله پهپادی به فرودگاه سلیمانیه در شامگاه روز جمعه ۷ آوریل رسانه‌های اقلیم کردستان عراق اعلام کردند که هدف از این حمله، مظلوم عبدی، فرمانده نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) بوده است. بر اساس گزارش‌های منتشر شده، در جریان این حمله آسیبی به عبدی و تیم همراه او وارد نشده است.

همچنین اداره فرودگاه سلیمانیه در شمال عراق با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد انفجاری که ساعت ۴:۱۸ عصر جمعه در نزدیکی این فرودگاه رخ داد، خسارتی در بر نداشته است.

در عین حال، گزارش‌ها از این حکایت دارند که مظلوم عبدی که هدف این عملیات بوده از حمله جان به در برده و به سلامت وارد مناطق کردنشین سوریه (روژاوا) شده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

تنش همزمان ترکیه با عراق و آمریکا

بر اساس اعلام مسئولان آمریکایی، هنگام حمله پهپادی به فرودگاه بین‌المللی سلیمانیه، سه نظامی این کشور، مظلوم عبدی را همراهی می‌کردند.

در ادامه افزایش تنش‌ها میان ترکیه از یک‌سو و عراق و آمریکا از سوی دیگر، روزنامه وال‌استریت ژورنال به نقل از سرهنگ جو بوچینو، سخنگوی ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام) نوشت که افرادی از ارتش آمریکا نیز در کاروان فرمانده نیروهای دموکراتیک سوریه حضور داشته‌اند ولی در جریان این حمله به کسی آسیبی وارد نشده است.

ارتش آمریکا اعلام کرده که تحقیقات درباره این حمله را آغاز کرده است.

به گفته برخی از منابع عراقی، مظلوم عبدی مدتی در سلیمانیه حضور داشته و در زمان حمله پهپادی، در حال بازگشت به فرودگاه گامشلی در شمال سوریه بوده است. در این زمان، پهپاد متعلق به ترکیه، کاروان حامل او و همراهانش را با موشک هدف حمله قرار داده اما به عبدی آسیبی نرسیده و او با یک هواپیمای آمریکایی به شمال سوریه بازگشته است.

ترکیه روز چهارشنبه گذشته کلیه پروازها از و به فرودگاه سلیمانیه عراق را لغو کرده بود. ترکیه علت این اقدام را افزایش فعالیت حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) در سلیمانیه و همچنین “نفوذ این گروه به فرودگاه و تهدید امنیت پروازها” عنوان کرده بود.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

رئیس جمهوری عراق خواهان عذرخواهی رسمی ترکیه شد

در پی حمله پهپادی ترکیه به فرودگاه سلیمانیه، عبداللطیف جمال رشید، رئیس جمهوری عراق، ترکیه را بابت تکرار عملیات نظامی در اقلیم کردستان و حمله به فرودگاه غیر نظامی سلیمانیه سرزنش کرد و خواهان عذرخواهی رسمی این کشور شد.

در بیانیه عبداللطیف جمال رشید آمده است: «عملیات نظامی ترکیه در اقلیم کردستان تکرار شد و واپسین مورد آن حمله به فرودگاه غیرنظامی سلیمانیه بود، این حملات آشکار به عراق و حاکمیت آن، امری محکوم است و هیچ‌گونه توجیه قانونی وجود ندارد که به بهانه وجود عناصر مخالف خود در اراضی عراق، به نیروهای ترکیه مجوز ادامه این رویکرد در ارعاب شهروندان عراقی را بدهد.»

رئیس جمهوری عراق همچنین خواستار مسئولیت‌پذیری ترکیه و عذرخواهی رسمی این کشور و حل مشکلات داخلی خود از طریق گفت‌وگو با گروه‌های مخالف شد.

عبداللطیف جمال رشید همچنین اعلام کرد که در صورت تکرار این حملات عراق در واکنشی پیشگیرانه موضعی قاطع اتخاذ خواهد کرد.

جایگاه هدایت در یادداشت‌های روزانه نیما؛ رشک، رنجش و غم

۱۹ فروردین سالروز مرگ خودخواسته صادق هدایت است. آرش جودکی، پژوهشگر فلسفه و ادبیات، به این مناسبت در جستار کوتاهش نگاهی انداخته است به رابطه پیچیده نیما یوشیج و صادق هدایت و جایگاه هدایت نزد نوآور بزرگ شعر مدرن فارسی.از تیرماه سال ۱۳۲۹ نیما یوشیج تصمیم به نگه‌داری یادداشت‌های روزانه خود می‌گیرد. هرچند روزانه‌نگاری را از تیرماه ۱۲۹۹آغاز کرده بود، اما بسیاری از آن یادداشت‌ها یا گم شده‌اند یا خودش آنها را پاره کرده است که اگر جمع شده بودند می‌توانستند “ضمیمه‌ای برای آیندگانی” باشند “که به مطالعه و بررسی در این اوضاع و احوال می‌پردازند”(۱). یکی از این موضوع‌ها که بررسی‌اش “کهنه نمی‌شود، مگر اینکه نسبت به آن درخواستی نداشته باشیم” (۲) و به دلیل جمع‌آوری یادداشت‌ها امکان آن فراهم آمده، رابطه نیما با هدایت است.

کسانی که نیما بیشتر از همه در این یادداشت‌ها از آنها نام می‌برد، به ترتیب، ابوالقاسم جنتی‌عطایی، جلال آل‌احمد، صادق هدایت، پرویز ناتل‌خانلری و صدیق انجیری‌آذر هستند. از آنجایی که یادداشت‌ها با زندگی روزانه پیوند دارند، بسامد بالای نام‌های جنتی‌عطایی و آل‌احمد، به دلیل همکاری با اولی و همسایگی با دومی، جای شگفتی ندارند. خویشاوندی با خانلری که هدایت پیش نیما او را “قوم‌وخویش” می‌خوانده و در جوانی با نیما رابطه شاگردی و استادی داشته و در میان‌سالی به دشمنی با او برمی‌خیزد، بهانه‌های نیما هستند تا در یادداشت‌هایش به نیکی از او نام نبرد.

برعکسِ انجیری‌آذر، از چهره‌های شناخته‌شده حزب دموکرات کردستان که در سال ۱۳۴۵ گویا در کردستان عراق کشته می‌شود. انجیری‌آذر همکار نیما بوده و از نادر کسانی است که نیما همواره از او به نیکی و دوستی یاد می‌کند و از دلبستگی و اعتماد خودش به او و از یک‌رنگی و جوانمردی‌اش بسیار می‌نویسد.

نخستین‌باری که نیما در یادداشت‌هایش از هدایت نام می‌برد به تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۳۰، نزدیک دو ماه پس از خودکشی هدایت است: «دیشب خواب دیدم باز در مجلسی که کسی به کسی نیست، هدایت ایستاده است و او باز همان‌طور که در زندگی‌اش با من روبرو می‌شد و مثل اینکه هردو از هم شک داریم، رو‌برو شد با من. من گفتم تو که مُرده بودی، گفت: بله، خودم را آن‌طور بیهوش کرده بودم.» (۳)

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

نیما نوشتن درباره هدایت را تا سال ۱۳۳۸، سال مرگ خودش، پی می‌گیرد؛ گویی می‌خواهد دوستی با هدایت را که در هنگام زندگی‌اش به‌گونه‌ای دلخواه پا نگرفت، پس از مرگ او و با یادکردن از او زنده نگه دارد. هرچند ارتباط آنها از سال ۱۳۱۵ آغاز شده و با فراز و نشیب، بیشتر نشیب ادامه یافته بود.

زمستان ۱۳۱۵، پس از اینکه هدایت به واسطه بزرگ علوی کتاب‌هایش را برای او می‌فرستد، نیما در نامه بلندی به بررسی آنها می‌پردازد و کاستی‌هایشان را گوشزد می‌کند. اما در بخش پایانی نامه، در حالی که می‌کوشد خود را به هدایت بشناساند، ضمیر “تو” را به جای “شما”، پیش از آنکه باز در پایان نامه به این ضمیر بازگردد، به‌کار می‌گیرد: «دوست عزیزم! در مورد آثار شما مخصوصاً موضوع افکار آثار شما گفتنی زیاد است. اما من آن را می‌گذارم برای بعد. کاری را که تو در نثر انجام دادی من در نظم کلمات خشن و سقط انجام داده‌ام.» (۴)

این “بعد” هرگز آنچنان که می‌بایست پیش نیامد مگر در اشاره‌های گذرا در یادداشت‌ها. گفتنی است که نیما هرچند در نامه‌‌تیرماه ۱۳۳۳ به جنتی‌عطایی، درباره “جعفرخان از فرنگ آمده” با عبارت احترام‌آمیز “سیدنا” از جمالزاده نام می‌برد، اما از پایان تنها نامه‌اش به هدایت و همچنین از خلال یادداشت‌هایش آشکار می‌شود که تنها کار هدایت را در داستان‌نویسی هم‌سنگ کار خودش در شعر می‌سنجد.

اهمیت این ارزیابی هنگامی بهتر نمود می‌یابد که به یاد بیاوریم نیما نویسندگی را بخشی از کار خودش می‌دانسته است. به همین دلیل هنگامی که می‌فهمد آل‌احمد متن سخنرانی خود را درباره او، هنگام چاپ آن عوض کرده و نوشته است: «نیما شاعر است، نویسنده نیست» در یادداشتی به سال ۱۳۳۵ می‌نویسد: «به قدری تیر پوسیده این آدم از ترکش، مرا مأیوس کرد نسبت به جوان‌ها که مپرس.»

و سپس پیش از آنکه به مهم‌ترین گره اختلاف خود با هدایت بپردازد می‌افزاید: «این جوان هنوز نمی‌داند که نویسنده صادق هدایت است که او را توده‌ای‌های ناجوانمرد تبلیغ کردند و احسان طبری تبلیغ کرد، در همان زمان که مرا تحقیر می‌کردند.» (۵) اشاره نیما به نخستین کنگره نویسندگان ایران است که به دعوت “انجمن روابط ایران و شوروی” در سال ۱۳۲۵ برگزار گردید.

آنچه در این کنگره گذشت دلیل اصلی رنجش نیما از هدایت است. بیشتر از آنچه در سال ۱۳۲۰ میان آن دو اتفاق افتاد. ارتباط هدایت و نیما از سال ۱۳۱۷ رنگ دیگری گرفته بود، هنگامی که هر دو به هیئت تحریریه مجله موسیقی به سرپرستی غلامحسین مین‌باشیان پیوستند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

هدایت شاید به دلیل اینکه به تعبیر ستایش‌آمیز نیما، “انسانی غیر از انسان‌های امروز ما بود” (۶) به آنچه درونش می‌گذشته بیشتر توجه داشته تا به همروزگارانش و آنچه می‌کرده‌اند. همچون نمونه ریشخندش به کار سترگی که فرهنگستان در همان‌زمان پایه گذاشت. و شاید به دلیل رویکرد ضد تغزلی‌اش که سرشت کار رمان‌نویس است و ویتولد گومبروویچ آن را اینگونه بیان می‌کند: «من همان اندازه شعر دوست ندارم که شکر خالی را، و هر دو را هنگامی می‌پسندم که با چیزهای دیگر می‌آمزند»، به کار نیما نه تنها چندان توجهی نشان نداده، بلکه آن را در نوشته‌ای به نام “شیوه‌های نوین در شعر فارسی که در خرداد ۱۳۲۰ در همان مجله موسیقی چاپ کرده، دست انداخته است. نیما هم در همان تاریخ داستان طنزآمیز “فاخته چه گفت؟” را در پاسخ به او می‌نویسد. اما این شوخی دو سویه نمی‌توانسته به ارتباط آنها چندان صدمه‌ای بزند.

دلخوری نیما به کنگره نویسندگان بازمی‌گردد. به گمان نیما، علوی و دیگر نویسندگان وابسته به حزب توده، این کنگره را بهانه‌ای ساختند “برای بزرگ کردن هدایت […] و کوچک کردن […] و زیر پا گذاشتنِ شخص من با توطئه طبری و خانلری” (۷). به طوری که نُه سال پس از آن کنگره، در سال ۱۳۳۴، هنوز در یادداشتی با عنوان “در خصوص من و هدایت” به گلایه می‌نویسد: «من به مردم نمی‌گویم ولی باید گفت: چطور از من که زنده‌ام این‌طور پذیرایی می‌کنید و از او که مُرده است به عکس.» (۸)

اما آنچه نیما در خصوص خود و هدایت می‌گوید، بیش از آنکه نشان رشک باشد، رنجش او از هدایت را آشکار می‌کند. چون نیما که هدایت را “بهترین نویسندگان از نظرِ ترکیب کلی کار، نه از نظر الفاظ” و “در صدرِ نویسندگانِ ایران امروز” می‌داند، از او چشم‌داشته که دست کم در آن جمع از او پشتیبانی کرده باشد. اما با بزرگواری به همین بسنده می‌کند که بنویسد:«هدایت ناجوانمردی‌هایی داشت که باید آن را حمل بر بی‌حالی او کرد.»

پس بیش از رشک، رنجش است. چون تنها خودش و هدایت را که درباره‌اش می‌گوید “ایران دیگر مثل او را به این زودی‌ها خلق نخواهد کرد”، در کنار کسانی چون ذبیح بهروز، محمد مقدم و ابراهیم پورداوود “دوستداران حسابی ایران” می‌خواند که “راجع به این سرزمین کار” کرده‌اند و “گوشت و رگ‌های” خود را با گوشت و رگ‌های آنها همسان می‌داند.

به دلیل همین هم‌ذات‌پنداری گویی مرگ هدایت را هم باور ندارد و او را در خودش زنده می‌یابد. اما غمی که همواره از چگونگی برخورد هدایت با خودش در دل داشته، بر رنجش‌اش از او می‌چربد. در حکایتی ملانکولیک که پس از بازگویی خوابی که نخستین اشاره به هدایت در یادداشت‌هاست، با عنوان “هدایت و نیما” این غم سنگین را به نازکی پرداخته است: «یک روز نیما یوشیج در کوچه برلین به هدایت رسید. بعد از دو سه ماه که به ییلاق رفته بود و یک‌دیگر را ندیده بودند. هدایت گفت: کجا بودی؟ نیما گفت: در ییلاق. هدایت گفت: می‌خواستی کمی از آن آب‌های خنک را برای من بیاوری. نیما گفت: ترسیدم در بین راه گرم بشود. بعد با هم خداخافظی کرده، بدون آنکه به هم دست بدهند، مثل همه مردم از هم جدا شدند.» (۹)

**********

۱− نیمایوشیج، مجموعه یادداشت‌های روزانه، به مراقبت شراگیم یوشیج، تهران، رشدیه، ۱۳۹۹، ص ۵۱.

۲− همان.

۳− همان، ص ۶۱.

۴− نیمایوشیج، نامه‌ها، گردآورنده سیروس طاهباز، تهران، انتشارات دفترهای زمانه، ۱۳۶۸، ص ۵۹۸.

۵− نیمایوشیج، یادداشت‌های روزانه، ص ۳۸۰.

۶− همان، ص ۳۸۰.

۷− همان، ص ۲۶۲.

۸− همان، ص ۲۲۰.

۹− همان، ص ۶۲.

**********

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

مسمومیت دانش‌آموزان دختر در اردبیل، ارومیه و قم

با آغاز سال جدید ماجرای مسمومیت دانش‌آموزان دختر نیز دوباره آغاز شد. حداقل در چهار شهر ایران گزارش شده که دختران دانش‌آموز دچار مسمومیت شده‌اند.خبرگزاری کار ایران، ایلنا، روز شنبه ۱۹ فروردین (۸ آوریل) گزارش داد که دانش‌آموزان دبستان دخترانه هیأت امنایی شهر ارومیه در اثر انتشار گاز مسموم شده‌اند.

از تعداد دانش‌آموزان مسموم شده اطلاعی در دست نیست ولی بنا به گفته شاهدان، تعدادی از دانش‌آموزان این مدرسه با آمبولانس به مراکز درمانی منتقل شدند.

نیروهای انتظامی و فوریت‌های پزشکی برای بررسی این موضوع در محل حضور دارند.

بیشتر بخوانید: ادامه مسمومیت سریالی دانش‌آموزان در سومین روز بازگشایی مدارس

هم‌زمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی از مسمومیت دانش‌آموزان پنج مدرسه دخترانه در اردبیل گزارش داده است. به گفته رییس فوریت‌های پزشکی اردبیل، تعدادی از این دانش‌آموزان با علائم اضطراب، تنگی نفس و سردرد به بیمارستان‌های امام خمینی، امام رضا و فاطمی اردبیل منتقل شدند. مسئولان درمانی گفته‌اند، اکثر مراجعه‌کنندگان علایم اضطراب و استرس داشته‌اند.

سایت هه‌نگاو نیز گزارش داده که روز شنبه ۱۹ فروردین مدارس دخترانه شاهد و فدک در نقده، هدف “حملات شیمیایی” قرار گرفته و شماری از دانش ‌آموزان مسموم شده‌اند.

فیلمی نیز در شبکه‌های اجتماعی از دبیرستان دخترانه خیام در شهرک پردیس تهران منتشر شده که نشان می‌دهد اورژانس در محل حضور دارد و گفته شده دانش‌آموزان این دبیرستان نیز دچار مسمومیت شده‌اند.

هفته گذشته نیز اخباری درباره مسمومیت دختران دانش‌آموز در مدرسه سلامت قم و تبریز و اصفهان منتشر شد. بر اساس این گزارش‌‌ها، در روز ۱۵ فروردین ۲۰ دانش‌آموز دختر در تبریز با علایم مسمومیت تنفسی به مراکز درمانی منتقل شدند.

بیشتر بخوانید: قطعنامه پارلمان اروپا در مورد مسمومیت صدها دانش‌آموز دختر در ایران

مسمومیت‌های سریالی دانش‌آموزان دختر از آذرماه سال گذشته در شهر قم آغاز شد. مقامات حکومتی تلاش کردند تا موضوع را بی‌اهمیت جلوه دهند اما دامنه این مسمومیت‌ها گسترش پیدا کرد و تقریبا تمام نقاط ایران را در بر گرفت.

اواخر اسفندماه معاون وزارت بهداشت اعلام کرد که تا کنون ۱۳ هزار دانش‌آموز مسموم‌شده مورد درمان قرار گرفته‌اند.

تا کنون هیچ خبر قطعی درباره علت این مسمومیت‌ها و عوامل آن منتشر نشده است.